نام پژوهشگر: شکرالله پورالخاص
حمیدرضا حق پرست شکرالله پورالخاص
شیون فومنی از شاعران برجسته ی گیلان است که به فرهنگ و گویش گلیکی خدمت شایانی کرده است . اگر شیون چنان که باید در ایران و جهان شناخته شده نیست به دلیل گمنامی گویش گیلکی است . منظومه های گیلکی شاعر هر کدام در حد شاهکارند . اگر زبان این منظومه ها زبانی پر مخاطب و معتبری بود بی شک شهرت جهانی نصیب سراینده آن ها می شد . شیون اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه ی خود را در اشعارش باز نموده است او مدافع مردم زحمت کش و روستائیان تحت ستم است . روستائیانی که زیر سلطه ی ارباب و خان زندگی مشقت باری را تحمل می کنند . هزینه ی عیاشی ها و زندگی اشرافی اربابان و خوانین زور گو بر گرده ی آنان سنگینی می نماید . از رعیتی سخن می گوید که علی رغم کار و تلاش شبانه روزی از فراهم کردن مایحتاج اولیه زندگی خود عاجز است . اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه ای را بیان می کند که در ادارات تحت نفوذ خوانین آن، اخّاذی ومطالبه رشوه بیداد می کند . فاصله ی طبقاتی بین اغنیــا و ضعفا بسیار زیاد است . جامعـه ای که در آن هیچ چیز در جایگاه خود قرار ندارد . پنیر فروش همچون موش از پنیر مشتری می دزدد . قاضی خود دزد است و احکام بی پایه و اساس صادر می کند . سبک مغزان صاحب مناصب و مقام های بالا هستند و بر خردمندان خرده می گیرند . امنیت برقرار نیست ؛ پیاده از سوار می ترسد. در حفظ و نگهداری منابع کوتاهی می شود . به گونه ای که تالاب زیبای انزلی در معرض نابودی قرار دارد . شیون فومنی از محیط طبیعی و اجتماعی خویش تاثیر پذیرفته و این تاثیرپذیری را در شعرش آشکار کرده است . او با به کار بردن کلمات دریا و جنگل، مرداب و رود ، باران و آسمان آبی، ماهی و ماهیگیری ، شالی و شالیزار و برنج ، زیتون و ...... و با توصیف شهرهای گیلان و با اشاره به باورها و عقاید عامیانه و ...... رنگ محلی و صبغه اقلیمی اشعارش را نمایانده است .
مهدی عبدی شکرالله پورالخاص
داستان نویسی در صد سال اخیر که از آغازش می گذرد دچار دگرگونی های بسیاری شده است. نویسندگان بسیاری بوده اند که ادبیّات داستانی را پیش برده اند و نام های بسیاری درادبیّات داستانی ماندگار شده است.یکی ازاین نویسندگان هوشنگ گلشیری است. نویسنده ای که نه تنها در پیش برد داستان نویسی موثر بوده، بلکه خود مسیری نو را ایجادکرده است. بعد از صادق هدایت که داستان مدرن را به ادبیّات داستانی ایران وارد کرد،گلشیری نیز این مسیر را ادامه داد و آن را به اوج رساند. نویسنده ای که با استفاده از عناصر داستانی،داستان نویسی را با مولفه های معاصر و مدرن همراه و شیوه ای نو ایجاد کرد.کسی که به اصول فنی داستان نویسی در کنار مفهوم و مضمون اثر معتقد بود،بنابراین، پرداختن به آثار وی و بررسی عناصر داستانی،بیش ازپیش سبک و ویژگی های داستان نویسی او را آشکار می کند. دراین جستار پس از ارائه ی تعریف ازعناصرداستانی به بررسی دواثرمهم وماندگارهوشنگ گلشیری،شازده احتجاب وکریستین وکید،پرداخته شده است که با این بررسی می توان به سبک ویژه ی او پی برد وتأثیرادبیّات غرب و پیشینه ی ادبیّات ایران را درآثار وی به شکلی مدرن و امروزی مشاهده کرد
محمدهادی زارع سید هاشم حسینی
چکیده: تاریخ بیهقی تالیف ابوالفضل بیهقی از آثار بسیار گرانبهای نثر فارسی و آیینه روشن و تمام نمای عصر غزنوی است که نویسنده آن با باریک بینی خاصی، اغلب جلوه های جامعه دوران خود را بر دفتر ایام نقش بسته است. در کنار ویژگیهای مهم تاریخ بیهقی یک ویژگی منحصرآن، توصیفات مولف از وضعیت معماری و شهرسازی دوران غزنوی است که در خلال ذکر رویدادهای تاریخی آن دوران، به زیبایی هرچه تمامتر انعکاس یافته است. چنان که می دانیم بسیاری از اصطلاحات معماری و شهرسازی در گذر ایام از بین رفته یا تغییر ماهیت داده است از اینرو دستیابی به اشکالِ اولیه این مفاهیم و اصطلاحات می تواند نقش مهمی در شناخت دقیقتر سیر تحول معماری و شهرسازی ایران در دوران اسلامی داشته باشد. باتوجه به این واقعیت که تاریخ بیهقی یکی از قدیمی ترین اسناد تاریخی به زبان فارسی محسوب می شود تحقیق کنونی می تواند نقش مهمی در درک هرچه بهتر و کاملتر سیر تحول معماری و شهرسازی ایران دوران اسلامی و بخصوص احیای واژگان اصیل معماری و شهرسازی ایران که بسیاری از آنها به دست فراموشی سپرده شده، داشته باشد. پی بردن به نام و موقعیت شهرهایی که امروزه هیچ نشانی از آنها برجای نمانده است، آشنایی با واژگان اصیل معماری و شهرسازی ایرانی که ریشه در قبل از اسلام ایران دارند و شناخت بافت شهرهای قرون اولیه اسلامی در ایران از جمله مزیتهای پژوهش کنونی است. بنا بر یافته های تحقیق برخلاف تصور اغلب محققان که در روند معماری و شهرسازی دوران اسلامی ایران برای ادوار ماقبل سلجوقی، نقش و تاثیر مهمی قائل نیستند، غزنویان همانگونه که در زمینه شکوفایی ادبیات فارسی موسوم به سبک خراسانی نقش مهمی داشته اند از مهمترین بنیانگذاران معماری و شهرسازی ایرانی اسلامی نیز بوده اند.
حسن سیروسی شکرالله پورالخاص
افسانه ها یکی از شاخصه های بزرگ فرهنگی- اجتماعی هر تمدنی محسوب می شوند که براساس نیازهای فطری و ابتدایی بشر و طبق مقتضیات زمانی و مکانی باورداشت های آیینی شکل گرفته و آینه ی تمام نمای هویت و شخصیت تاریخی و فرهنگی هر قومی است. وجود مشابهت های شکلی و محتوایی میان افسانه های پراکنده در سراسر جهان ، اجتناب ناپذیر و محتمل است. جغرافیای هر منطقه از عوامل موثر در شکل گیری درونمایه ی افسانه هاست اقلیم گیلان نیز با توجه به شرایط جغرافیایی سرسبز و لطافت طبیعی و وجود منابع فراوان زمینی و غذایی و زندگی آسان سرشار از افسانه های عاشقانه و دلفریبی معشوق و بی قراری عاشق و بیان احساسات عاطفی و انسانی این قوم بوده است البته این به آن معنی نیست که نکات پندآمیز و اخلاقی ، اجتماعی در افسانه های شمال ، رنگ و بویی ندارد . روش تحقیق به شکل کتابخانه ای و جست وجوی منابع مرتبط با موضوع است؛ اگرچه دشواری های دسترسی به منابع مکتوب پراکنده و مستند نبودنِ روایت های مختلف شفاهی هم چنین بی پشتوانه بودن مطالعات میدانی در مورد هر افسانه ، پژوهش را محدود به نسخه های موجود و معتبر درباره ی افسانه های شاعرانه با هویت معلوم ، گردانده است . کلید واژه ها: افسانه ، اسطوره ، شعر گیلکی ، فولکلور ، گیلان
محدثه روحی پور رامین محرمی
غزل مهم¬ترین قالب شعر فارسی است. بسیاری از منتقدان، غزل را در انتقال مفاهیم و روح زمانه ناتوان می¬انگارند. اما سایه با استفاده از همین قالب، به یکی از موفق¬ترین شاعران معاصر تبدیل شد. سعدی نیز یکی از برجسته¬ترین شاعران قالب غزل است. ویژگی¬های مشترک شعر این دو، ما را بر آن داشت، تا با پژوهش در شیوه¬ها و شگردهای آن¬ها، به چرایی نزدیکی فرمی و محتوایی و موفقیت¬شان در این قالب پی ببریم. از لحاظ فرم، غزل هر دو شاعر، روایی و در اکثر موارد، از انسجام مفهومی، برخوردار است. عنصر کانونی زیبایی¬شناسی سعدی و سایه، موسیقی است. هر دو از واژه¬های خوش¬آهنگ بهره گرفته¬اند. حتی کلمات ثقیل عربی در بافت کلام سعدی روان و سلیس¬اند. درصد بالایی از غزل¬های سعدی و سایه، دارای ردیف فعلی است که سبب انتظام ارکان جمله می¬شود. با توجه به بسامد واژه¬های صبح و شب، شعر سعدی فضایی امیدوارانه و روشن و شعر سایه، فضایی نومیدانه و خاکستری دارد. پرکاربردترین وزن هر دو، «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن» می¬باشد که وزنی جویباری و مناسب بیان احساس و اندیشه است. سایه وزن¬های جدیدی مانند فاعلاتُ فاعلاتُ فاعلن (تا تو با منی زمانه با من است) را آزموده و توفیق یافته است. استفاده¬ی سعدی و سایه از صور خیال، معتدلانه می¬باشد. محور اصلی محتوایی شعر سعدی و سایه، عشق انسانی ملموس بدون سایه¬ی روحانیِ غزل سنتی است. محتوای غزل سعدی: عشق، عرفان و اخلاق، و محتوای غزل سایه: عشق، دغدغه¬های اجتماعی و در معدودی از غزل¬ها، حکمت و عرفان می¬باشد. حضور «منِ» شخصی در غزل هر دو شاعر، بسیار کم¬رنگ است. سایه در بیان دغدغه¬های اجتماعی، از زبان نمادین بهره می¬گیرد. عرفان سایه، از اصطلاحات متصوفه به دور و تنها نوعی بینش هستی¬گرایانه¬ی شرقی است. کوتاه سخن آن¬که، علت توفیق سعدی و سایه، توجه کانونی به کیفیات عاطفی، دغدغه¬های اجتماعی و آرمان¬های انسانی است. سعدی و سایه در استفاده از صنایع شعری متکلف نیستند. هر دو شاعر با چیرگی و تسلطی که بر زبان و شگردهای شعری دارند، از امکانات زبان برای عرضه¬ی معنای مورد نظر خود استفاده می¬کنند. اما برتری شعر ایشان، در صداقت عاطفی و کیفیت اندیشه¬ای است که به مخاطب عرضه می¬کنند.
رحیمه صفرزاده عسگر صلاحی
مدار این پژوهش حول سه محورِ ادبیات تعلیمی، دین و اخلاق می¬چرخد؛ به این صورت که شاعر تعلیمی به پیروی از دین به اخلاق حسنه می¬پردازد. اخلاق یا فضایل است یا رذایل، آنچه باعث نیل آدمی به سعادت می¬گردد فضایل اخلاقی است. ناصرخسرو نیز به عنوان یک شاعر تعلیمی با استفاده از یکی از فروعات دینی که از عقاید شیعیان هم است در این راه گام نهاده است. وی با ابزار سخن به موعظه و پند برای تعلیم و تربیت افراد جامعه، و برای داشتن جامعه¬ای پاک و بدور از هرگونه منکرات، برخاسته است. این پژوهش که در چهار فصل و با روش کتابخانه¬ای تدوین شده است، ارائه دهنده¬ی چشم¬اندازی از عقیده¬ی شاعر دینی، ناصرخسرو قبادیانی است که همّت خود را صرف مسئولیت شرعی و دینی خود یعنی، امربه¬معروف و نهی¬ازمنکر کرده است. اینچنین حسّ مسئولیتی است که باعث سازندگی جامعه می¬گردد و یک فریضه¬ی الهی است جهت نیل به سعادت اخروی. سعی نگارنده در این پژوهش بر آن بوده است تا بازتاب منهیّات و هرآنچه را که در منظر ناصرخسرو ناستودنی است و در دیوان او، انسان به گونه¬ای از داشتنِ چنان باور، گفتار و کرداری نهی شده است، با آوردنِ نمونه¬ها و شواهدی از شعر او، نشان دهد. پاره¬ای از مهم¬ترینِ این منهیّات در دیوان او عبارتند از: نهی از دنیاگرایی، جهالت، حرص و آزمندی و هوس¬رانی، ظاهرگرایی، بیهوده¬گویی، غرور و تکبّر، مال¬دوستی و ثروت¬اندوزی، غفلت و ... که این¬ها بالاترین بسامد را در میان سایر منهیّات دارند. از مهم¬ترین اهداف این پژوهش آشنایی با پاره¬ای از مصادیق یک فریضه¬ی الهی از زبان یک شاعر اخلاقی و فراخواندن جامعه به این فریضه¬ی الهی است.
بهروز وفادار رامین محرمی
فلسطین مهم¬ترین مسئله در جهان اسلام بوده و با انقلاب اسلامی ایران به دلیل داشتن ایدئولوژی اسلامی، گره خورده است به گونه¬ای که شاعران انقلاب اسلامی همواره سعی کرده¬اند در اشعارشان از ملت مظلوم فلسطین دفاع کنند. در این پژوهش برای تبیین رابطه¬ی ادبیات مقاومت ایران و فلسطین، ضمن تعریف ادبیات مقاوت، ویژگی¬های ادبیات مقاومت دو کشور و هم¬چنین مشخص کردن محورهای ادبیات تطبیقی، با استفاده از اشعار محمود درویش و موسوی گرمارودی به بررسی مضامین پایداری و شاخصه¬های ادبی دو ادبیات پرداخته¬ایم. مضامین مشترک بسیاری در اشعار محمود درویش و موسوی گرمارودی می¬توان یافت. اما زاویه¬ی دید شاعران به این مضامین، متناسب با شرایط جامعه و هم¬چنین روحیات و نگرش ادبی¬، متفاوت است و از طرفی توجه شاعر فلسطین به ادبیات، به مراتب بیش¬تر از شاعر ایرانی است؛ در مقابل، مضمون برای شاعر ایرانی اهمیتش از ادبیات بالاتر است. با وجود این¬که، تأثیر ایدئولوژیکی مسئله¬ی فلسطین را به¬وضوح می¬توان در اشعار موسوی گرمارودی یافت، اما باید توجه داشت، شاعر ایرانی به خاطر تأثیر از ادبیات پایداری فلسطین از ملت فلسطین حمایت نمی¬کند بلکه شاعر می-خواست به¬یکی از آرمان¬های انقلاب اسلامی، که همان دفاع از مظلومان جهان بود، جامه¬ی عمل بپوشاند. در مقابل نیز ادبیات مقاومت ایران نتوانست بر شاعر فلسطین تأثیر چندانی بگذارد و این موضوع در دیوان محمود درویش نمایان است.
چیمن فتحی رامین محرمی
بنابر باور «مکتب آمریکایی» ادبیات تطبیقی مقایسه ی یک ادبیات با ادبیات های دیگر و همچنین مقایسه ی ادبیات با سایر حوزه های اندیشه، ذوق و دانش بشری است و ادبیات پدیده¬ای جهانی و کلیّتی است که اجزای آن، یعنی: ادبیات¬های ملّی، از وحدتی اندام¬وار و انسجامی یگانه برخوردارند. بازتاب این اتحاد در حماسه¬¬های اساطیری، هم به دلیل همسانی در محتوای حماسی و هم به خاطر برخورداری از بن¬مایه¬ها و ژرف¬ساخت¬های اساطیری و خوانش¬پذیر، بسیار چشم¬گیر است. شاهنامه¬ی فردوسی و بهشت¬گمشده¬ی میلتون نیز دو حماسه¬ی اساطیری بزرگند که در خوانش¬های شاعران و مخاطبان آن¬ها به گونه¬ای شگفت¬انگیز دارای مضامین و مایگانی¬های مشترک بسیار همچون: «هبوط» و «ستیز ناسازها» هستند. بازتاب «اسطوره¬ی آفرینش» و «¬اسطوره¬ی قهرمان» در این دو اثر تشابهات بسیاری با هم دارند که این شباهت ها براساس الگوهای نقد اساطیری و اصول روان¬شناختی مانند کهن-الگوها، ناخودآگاهی جمعی، فرایند فردیت، توارد خواطر و ... قابل¬پذیرشند. افزون بر آن، عاملی که این دو اثر ادبی را بیش از هر چیز، زیباییِ هنری می¬بخشد، وجود تناسب صورت/ معنا در آن¬هاست.؛ این تناسب، بیش از هرچیز، در بهره¬یابی مناسب فردوسی و میلتون از چهار هنرسازه¬ی «نماد»، «تضاد»، «تشخیص» و «اغراق» رُخ می نماید. بنابراین این پژوهش به بررسی تطبیقی بخش هایی از فرم و محتوای این دو اثر پرداخته است. کلید واژه¬ها: ادبیات تطبیقی، شاهنامه¬ی فردوسی، بهشت¬گمشده، تناسب صورت/ معنا، اسطوره¬ های مشترک، مضامین مشترک.
سحر محمدپور خدابخش اسداللهی
چکیده شاهنامه از زبده آثاری است که در آن نوع ادبی و الفاظ و اوصاف همخوانی دارند و مرتبط هستند؛ یعنی شاعری توانا همانند فردوسی نهایت تلاش خود را بکار برده است تا اوصافی بیاورد که در وهله نخست با محتوای حماسی اثر سازگار باشد و در درجه دوم موصوف را به خوبی در ذهن مجسّم کند. وصف همواره برای وضوح بیشتر موصوف استفاده می شود و ابعاد جدیدی از موصوف را آشکار می کند. وصف انواع مختلفی دارد که هر یک از این انواع نیز زیر مجموعه هایی دارند که هر کدام در زنده تر و روان تر شدن متن و موصوف کمک شایانی می کنند مثل: وصف دستوری با زیر شاخه هایی مانند قید و مسند صفتی و غیره و یا وصف بلاغی که استعاره و تشبیه و غیره جزو آن هستند. اوصافی که فردوسی در متن استعمال کرده ، ضمن ارتباط با حماسه، متناسب با روحیّه ی شخصیت ها و قهرمانان داستان هستند و آن ها را بارزتر و گویاتر می کنند و شاعر کمتر تفاوتی در استفاده ی از صفت برای شخصیت مثبت و منفی قائل است زیرا که متعصّب نیست اوصاف استفاده شده در متن، ضمن این که شکوه و مهابت دارند که البته لازمه ی هر متن حماسی است، هم شأن شخصیت داستان و همخوان با ژانر حماسه هستند؛ یعنی هم موصوف را برجسته می کنند و هم نوع ادبی را القا می کنند. تحقیق حاضر سعی دارد تا با استخراج و بررسی اوصاف بلاغی و دستوری شخصیت های مهم قسمت حماسی شاهنامه ، ارتباط آن ها را با حماسه بیان کند و افقی پیش روی خوانندگان برای درک ارزش و ارتباط وصف و حماسه ترسیم کند کلید واژه ها: شاهنامه، حماسه، وصف بلاغی، وصف دستوری
فرزاد فرهنگ ریک شکرالله پورالخاص
بررسی و شناخت آثار ادبی و تحلیل زندگی آفرینندگان آن ها، از تأثیر غیر قابل انکار جامعه بر آثار ادبی حکایت می کند. آثار ادبی هر دوره ای مانند آینه ای است که زندگی اجتماعی آن عصر را در خود انعکاس می دهد. آن چه را که شاعر یا نویسنده در آثار خود می آورد، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بازتابی از اوضاع و احوال جامعه ای است که در آن زندگی می کند. دوره ی مشروطه به عنوان فصلی فوق العاده در تاریخ ملّت ایران محسوب می شود. ادبیات نیز در این دوره هم قدم با مشروطه طلبان حرکت نموده و به عنوان مددکاری به یاری آنان می شتابد. «سید اشرف الدین گیلانی، عارف قزوینی و ایرج میرزا» جزء آن دسته از شاعرانی هستند که در بطن آن جامعه زندگی کرده و در لابه لای اشعار خود تصاویر روشن و شفافی از وجود فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی، وضعیت بد اقتصادی اقشار آسیب پذیر جامعه، محرومیت های فراوان مردم کوچه و بازار، گرانی ها و... را نشان می دهند و در این اشعار می توان پای بندی ایرانیان را به آداب و رسوم و باورهای سنتی مشاهده نمود. در این تحقیق سعی شده است بر مبنای اشعار شاعران فوق الذکر، به موشکافی جامعه ی دوران مشروطه پرداخته شود تا زوایایی از زندگی و آداب و رسوم و عقاید و باورها و... مردم در آن دوره نمایان گردد. برای نیل به این هدف، این پایان نامه سعی دارد به بررسی مولفه های اجتماعی در آثار نویسندگان مذکور پرداخته و آن ها را استخراج نماید.