نام پژوهشگر: تقی پورناماریان
سمیرا بامشکی تقی پورناماریان
داستان پردازی در «مثنوی معنوی» جایگاهی منحصر به فرد و کاملاً متمایز دارد. مثنوی به عنوان یک اثر تعلیمی سرشار از داستان ها و حکایات می باشد. هدف این رساله کشف و شناسایی ساز و کارهای سبک رواییِ مثنوی است که از این طریق می توان به ارائه الگوی سبک شناسی و فهرستی از امکانات روایی برای انواعی از داستان های کلاسیک فارسی دست یافت و زمینه ای برای خلق و ابداع شیوه های جدید فراهم آورد. برای رسیدن به این اهداف می بایست به بررسی و تحلیل این موارد پرداخت: طرح یا پیرنگ بندی داستان ها، سطوح روایی در مثنوی و ارتباط میان آن ها، نقش داستان های درونه ای، عوامل تداعیِ داستان ها، نقش راوی، روایت شنو، بررسی کانون سازی و بررسی عامل زمان در داستان ها. برای تحلیل این موارد از روش روایت شناسیِ اخیر یا معاصر استفاده شده که بیشتر شامل تئوریِ مطرح شده توسط نسل دوم روایت شناسان(روایت شناسیِ معاصر)- مانند ژنت و مفسران او مانند چتمن، ریمون-کنان، پرینس و فلودرنیک- می شود تا روش روایت شناسان قدیمی تر(روایت شناسی ساختگرا) مانند -تودورف، گریماس و بارت. اما در بسیاری از موضوعات، خود متنِ رواییِ مثنوی تئوری و الگویِ خاصی را به دست می داد؛ چنان که در فصول زیر نظریه ها کاملاً از خود متن برگرفته شده است: فصولِ ارتباط زمانی میان داستان و روایت(بررسی انواع روایت آینده نگر)، نقش داستان های درونه ای، بررسی عوامل تداعی و طرح. نتیجه به دست آمده این است که روایتگریِ مولوی در جهت اهداف عرفانی و اخلاقی مورد نظر اوست و این هدفمندی در تمامی ابعاد و مقوله های روایت تاثیر می گذارد و شیوه روایت مولوی را خاص و متمایز کرده است