نام پژوهشگر: حمید عباداللهی
مهدی اکبرنژاد حمید عباداللهی
پژوهش در حوزه اجتماعی شدن و اخلاق کار حوزه ای جالب توجه و در عین حال کلیدی برای فهم توسعه یافتگی یا توسعه نیافتگی هر کشور بشمار می رود؛ چرا که ارتقاء هر کشوری در سایه سخت کوشی بوده و زمانی حاصل می شود که جامعه دارای انسانهای تلاشگر و متعهد به کار باشد. و این درحالیست که فرهنگ کار و اخلاق کار، با فرایند اجتماعی شدن در نهاد خانواده درهر کشور مرتبط است. این نهاد به عنوان یکی ازمهمترین نهادهای اجتماعی شدن و توسعه ارزشهای مرتبط با شغل،ازجمله اخلاق کار، در تولید افرادی که می توانند جامعه را برای توسعه درونزا مهیا سازند ،نقشی کلیدی دارد. واژه اخلاق کار قرن ها پیش بوسیله ی روشنفکران متعلق به دوره ی بعد از اصلاحات ،که مخالف رفاه اجتماعی بوده و مدعی اهمیت فرد گرایی بودند ابداع شد .این روشنفکران براین باور بودند که افراد باید مسئول کامل زندگی خودشان باشندو فقرا هم از این قائده مستثنی نیستند.بنابراین،سخت کوشی راه حل تمامی دردهاتلقی می شدکه ازطریق آن فردمی توانست وضعیت زندگی خودرابهبودبخشد.معنای ضمنی این دیدگاه این بودکه فقراتنهاازطریق کارسخت خویش قادربه بهبودوضعیت خودبودند.اینها ریشه های این سازه خشن (اخلاق کار)بودند. اخلاق کار پروتستان نشانگرمیزانیست که افراد کاررا درکانون زندگیشان قرار می دهند. و امروزه مشخص شده که ارتباط کمی با پروتستان بودن یا حتی دین داری فرد دارد(مثلا فورنهام ،1990a :مک هاسکی ،1994 ).شکل بندی (فرمول بندی) مدرن اخلاق کار در کار محقق المانی ماکس وبرریشه دارد.او در سال 1904 و1905 مقاله ای را در دو بخش تحت عنوان" اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری "نوشت. در این مقاله وبر این فرض را مطرح نمود که: گسترش سریع سرمایه داری وصنعتی شدن حاصل ازآن دراروپای غربی و آمریکای شمالی،تاحدودی،درنتیجه ارزش پیوریتنی ریاضت (یعنی حصول نظم فردی ازطریق استفاده دقیق ازوقت وپرهیزشدیدازتجمل،لذتهای دنیوی،آسایش و...)وباور به تکلیف ازسوی خداوند بود.(فورنهام 1990؛1968) ازنظر وبر جنبش اصلاحی پروتستان تغییرات عمیقی در نظام باورهای رایج درباره کار در قرن 16 ایجادکرد. پیش از این جنبش، کار را مسئولیتی سنگین و به مثابه چیزی که باید از آن اجتناب کرد می نگریستند. مصلحان دینی مانند مارتین لوتر وجان کالوین درعوض مطرح کردند که همه ی کارها حتی کاربی اهمیت و حقیر ارزش ومنزلت ذاتی دارد.درواقع پشتکاردر انجام کار(تکلیف الهی) شایدبه عنوان بهترین و بالاترین نوع اطاعت مسیحی تصورشد(مدرک،1997). ازنظروبر، این فکر که حیات حرفه ای اگر به درستی هدایت شود به تقدیس ملکوت الهی می انجامد، در آیین لوتر هم وجود دارد.ولی از آنجا که به عقیده وبر،پیوند گزینشی موجود میان سرمایه داری با آیین کالون،بسی بیشتر از پیوند آن با آیین لوتر است،از نظر وبر سخن بر سر اثبات این مطلب است که این فکر لوتری(اگرچه درcalling پوریتن ها نیز بدان برمی خوریم) برای اثبات پیوندی که به آن اشاره شد کافی نیست.در اینجاست که اهمیت اصل جزمی قسمت ازلی به عنوان پیچ و مهره ای اساسی در دستگاه نظری وبر آشکار می شود. اعتقاد به این اصل جزمی قسمت ازلی سبب می شود که پیرو آیین پروتستانی همواره در بی یقینی هراس آوری به سربرد. اگر کوشش های حرفه ای وی قرین موفقیت باشند،او ،به عقیده وبر این موفقیت های حرفه ای را نشانه ای از گزینش الهی تلقی خواهد کرد. خلاصه این که ،تاکید کالون بر این اصل جزمی است که تبیین کننده فرق اساسی موجود میان آیین لوتر و آیین کالون است: در جایی که پیرو آیین لوتر به حق درصدد این برمی آید که در جست و جوی قرب خدا باشد و بدین سان،روشی در پیش می گیرد که وی را به سوی عرفان رهنمون گردد،پیرو آیین کالون ،که امیدی به چنین قربی ندارد ،بیشتر راهی را برخواهد گزید که وی را به سوی ریاضت دنیوی رهبری خواهد کرد. او برای موفقیتش در این سرای خاکی اهمیتی بسزا قائل خواهد شد چرا که آن را نشانه گزینش خویشتن در درگاه الهی خواهد شمرد. موفقیت کاری و حرفه ای در وظیفه دنیوی [شغل]، که با ثروت مادی مشخص می شود،به نشانه و علامت اصلی رستگاری و برگزیدگی تبدیل شد. انگیزه نیرومندی برای موفقیت اقتصادی در میان گروه هایی که تحت تاثیر این افکار بودند،پدید آمد. اما این انگیزه و تلاش با ضرورت زندگی مبتنی بر پرهیزگاری و صرفه جویی همراه بود. پیروان آیین پیوریتان تجمل را گناه می دانستند،بنابراین تمایل به انباشت ثروت به سبک زندگی ساده و بی تکلفی پیوند خورد. در ایران اخلاق کار در مقایسه با سایر موضوعات مرتبط با کار و شغلکمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. با این وجود، پژوهشهای اندک انجام شده حاکی از آن است که اخلاق و فرهنگ کار در ایران در مقایسه با سایر کشورهای پیشرفته در سطح پایین تری قرار دارد(معید فر، 1382: 4 ). این مشکل یکی از معضلات و تنگناهای دستیابی به توسعه همه جانبه در کشور شده است.پژوهش حاضر که یکی از اهداف آن پرکردن خلاء اطلاعاتی اخلاق کار در ایران است، به مطالعه اخلاق کار و ارتباط آن با پایگاه اقتصادی-اجتماعی افرادونگرشهای جنسیتی افراد می پردازد.
زهرا خستو حمید عباداللهی
رشد علم تحت تاثیر مناسبات اجتماع علمی و افزایش، حفظ و تداوم تعاملات میان کنش گران میدان علم است. کالینز از جمله متفکرانی است که در قالب رویکرد کنش متقابل نمادین و مناسک تعامل با دیدگاهی کاملاً متمایز از رویکرد کارکردگرایانه مرتن به بررسی اجتماع علمی به مثابه مناسک تعامل و کنش متقابل نمادین پرداخته است. از نظر کالینز بر پایه زنجیره های مناسک تعامل، حلقه های فکری و مکاتب علمی شکل می گیرند. این تحقیق نیز مشخصاً بر مطالعه علم به مثابه مناسک تعامل به معنای کالینزی متمرکز است. جامعه آماری، اساتید گروه جامعه شناسی دو دانشکده علوم اجتماعی تهران و علامه طباطبائی می باشد. بررسی مناسک تعامل میان اساتید در دو سطح کمی و کیفی انجام شد، در واقع بررسی کمی مقدمه ای برای ورود به تحلیل کیفی بود و از داده های کمی نیز تحلیل کیفی به عمل آمد. در سطح کمی تولیدات اساتید مورد مطالعه قرار گرفت و با روش تحلیل محتوای مقوله ای، قشربندی و تمرکز مسئله ای و موضوعی اساتید بررسی شد تا از رهگذر آن به شناسایی اساتید برای انجام مصاحبه عمیق، به بررسی شاخص های مناسک تعامل میان آنها بپردازیم. نتایج بدین قرار است که میان اساتید، مناسک تعامل رسمی بدون شکل گیری فضای توجه نمادین وجود دارد. در مناسک رسمی، قواعد رفتار جمعی وجود دارد که افراد بر حسب عادت آنها را رعایت می کنند مثل برگزاری جلسات گروه و حداکثر شرکت در سمینارهای داخلی است. مناسک تعامل موفق که در راستای فضای توجه نمادین مشترک و تمرکز موضوعی باشد، میان اساتید روی نمی دهد. در حالی که نقاط مشترک فکری میان اساتید وجود دارد که مستعد شکل گیری فضای توجه میان آنهاست. مقولات و موضوعات مشترکی وجود دارد که افراد به آنها پرداخته اند اما این مقولات مشترک به نمادهای مقدس پیونددهنده تبدیل نشده اند. در فضای گفتگویی، دانش جویان از مهمترین عناصر در گفتگو و تبادل نظر با اساتید هستند.اساتید دارای انرژی عاطفی و سرمایه های فرهنگی بالا هستند. خلاقیت آنها در به کارگیری نظریه های جامعه شناسی در تحلیل مسائل و در قالب مفهوم سازی است و این خلاقیت منجر به تولید، بسط تفکر نظری و یا جریان فکری نمی شود.
شیرزاد داداشیان حمید عباداللهی
یکی از نقش های خانواده در زندگی انسانها تأثیر آن بر جریان اجتماعی شدن افراد می باشد . در مطالعاتی که در گذشته و در مناطق مختلف انجام شده است نشان داده است که ساختار خانواده و چگونگی اداره زندگی افراد بر شکل زندگی افراد آن خانواده در آینده تأثیر می گذارد . خانواده ها بخشی از فرهنگ کاری خودشان را به فرزندان خود منتقل می کنند این موضوعی است که همواره در جامعه رایج بوده است برای بررسی این مطلب که آیا ساختار خانواده ها بر گرایشهای شغلی دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی در شهرستان تالش تأثیر دارد یا نه تعدادی از دانش آموزان پایه پنجم مدارس شهرستان تالش با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه های تهیه شده در اختیار200نفر از دانش آموزان و خانواده آنها قرار گرفت و با جمع آوری اطلاعات و تحلیل داده ها مشخص شد که ارتباطی بین ساختار خانواده و اولویت های شغلی دانش آموزان در جامعه مورد مطالعه وجود ندارد و تنها ارتباطی که می توان مشاهده کرد بین محل زندگی افراد (شهر – روستا ) و انتخاب های جنسیتی شغلی می باشد .
وحیده تیموری محمدامین کنعانی
پژوهش حاضر به بررسی الگوهای مصرف «پوشاک ورژیم غذایی »و ارتباط آن با فاکتورهای تعیین کننده ی«هویت اجتماعی»در میان جوانان 18 تا 30 سال قوم سیستانی ساکن در استان گلستان می پردازد تا ازاین طریق بتوان به مکانیسم بیان هویت فردی و اجتماعی از رهگذر کنش مصرفی مرتبط با در مقوله پوشاک و رژیم غذایی پرداخت .برای رسیدن به این هدف از چهارچوب نظری استفاده شده است که خطوط اصلی آن را نظریات«پیربوردیو»و«بودریارد»تشکیل داده اند.سوال اساسی این طرح عبارت است از این فرض که الگوهای مصرف به عنوان یک منبع هویت ساز غیر سنتی (مدرن)در نظریه های اخیر تاثیرات منابع هویت ساز سنتی مثل طبقه اجتماعی ,تحصیلات ,سرمایه اقتصادی و...تضعیف می کند یا تقویت. روش شناسی این پژوهش به شیوه کمی واستفاده از تکنیک پرسشنامه می باشد.حجم نمونه نیز 250 نفر از جوانان جامعه مذکور را تشکیل می دهد که به شیوه ی نمونه گیری انتخاب شده اند برای تجزیه وتحلیل اطلاعات جمع آوری شده از آزمونهای آماری مختلفی چون تجزیه واریانس ,تحلیل تک متغیره به چند متغیره استفاده شده است. راه گشای پژوهش حاضر ,پرسشهای آغازین می باشدکه می توان آنها را در دو سطح توصیفی وتحلیلی طراحی کرد. در نتیجه گیری این پژوهش می توان چنین گفت که عواملی مثل سن وجنس نقش اثر گذارخود را بر مصرف از دست داده اند امادر اثرگذاری ابعاد مصرف در هویت می توان گفت که نتوانسته است نقش عوامل سنتی مانند سرمایه اقتصادی و فرهنگی را به طور کل کمرنگ کند. کلید واژه ها:الگوهای «مصرف»«پوشاک»«رژیم غذایی»«هویت اجتماعی».
وحید طالبی نیاری حمید عباداللهی
این پژوهش با استفاده از «نظریه کنش ارتباطی» هابرماس و تفکیکی که وی بین «سیستم» و «زیست جهان» و کنش های مرتبط با هر یک از آنها، یعنی «کنش استراتژیک» و «کنش ارتباطی» می گذارد، گفتمان «هویت طلبیِ آذربایجانی» در ایران را مورد مطالعه قرار می دهد، گفتمان هایی که ادعای دفاع از زیست جهانِ قومیِ شان در برابر کنش های استراتژیک را دارند، تا به چگونگیِ استفاده ی این گفتمان از «کنش ارتباطی» در رابطه با مخاطبانش پی ببرد. برای بررسیِ متن های مورد نظر نیز از «تحلیل گفتمان انتقادیِ» نورمن فرکلاف استفاده شده است. متن های مورد نظر از بین نوشته های دانشجویان هامی این گفتمان در فضای مجازی انتخاب شده است. نتایج حاصل از ویژگی های متن های مورد تحلیل حاکی از آن بود که متن هایی که میخواستند در رابطه با مخاطبانشان از کنش ارتباطی استفاده کنند و برنامه ای برای استفاده از کنش استراتژیک نداشتند، که مسئله اصلی این پژوهش نیز فهمیدن چگونگیِ آن است، به صورتی غیرعادی پرشده بودند از مثال ها و استعاره ها و صحبت نکردن صریح در مورد وقایع مورد نظرشان، و تنها در قسمت های اندکی از متن به مسئله به صورت مصداقی پرداخته شده بود. در تفسیر و تبیین هر متن معلوم شد که متن ها به خاطر آنکه تفسیرهایی متفاوت از تفسیر ساختارهای و نهادهای سیستماتیک از وقایع جهان پیرامونشان داشتند، و برای جلوگیری از اصطکاک با آنها خود را در زیر پوسته ی استعاره ها پنهان می کردند، که حاکی از فراگیری و تسلط ساختارهای سیستماتیک در جامعه بود و توانایی ناامید کننده ی گفتمان هایی از این دست برای استفاده از کنش ارتباطی به عنوانی راهی برای محافظت از زیست جهان شان حتی در داخل شکاف هایی که ظاهراً تسلط بر آنها کم است. ویژگی های یاد شده نشانه هایی هستند از حرکت های تدافعی در مقابل سیستم ها و نه حرکت هایی رو به جلو که هابرماس نیز آنها را به عنوان جریان هایی که می توانند از تسلط سیستم ها بکاهند معرفی کرده بود. آنچه در نهایت می شود نتیجه گرفت این است که امید اندکی برای کنش ارتباطی به عنوان راهی برای کنترل سیستم از سوی زیست جهان در داخل گفتمان ها و جوامع مشابه باقی می ماند.
محمد محمودی کلده فردین علیخواه
زیستن در دهه دوم قرن بیست و یکم اقتضا می کند که در باب دموکراسی سخن برانیم و میزان حمایت و یا مخالفت از آنرا بسنجیم. امروز دیگر هیچ جای جهان پناهی برای گریز از تفکر درباره دموکراسی نیست؛ چه در غرب باشی و چه در شرق. توسعه وسایل ارتباط جمعی و ارزان و فراگیر شدن دسترسی به آن برای همگان به همراه کاهش یافتن کنترل دولتها بر مرزهای فکری و فرهنگی سرزمینهای خود، سرعت انتقال ایده های را به صورت معجزه آسایی فزونی داده است. این امر سبب گسترش ایده دموکراسی به سان "ویروسی" در نقاط مختلف جهان حتی جهان عرب شده . نگریستن به دموکراسی از منظر جامعه شناسی سیاسی ، راهی جز مطالعه اجتماعی و طبقاتی گرایش به دموکراسی بین طبقات مختلف اجتماعی را باقی نمی گذارد و از آنجا که پی یر بوردیو توانسته نظریات خود را با تحولات بعد از دهه 60 میلادی انطباق دهد، از مفاهیم موجود در نظریات او از جمله انواع سرمایه و عادتواره برای سنجش نگرش افراد به صورت عام و نگرش سیاسی آنها به صورت خاص را بر مبنای قرار گرفتن افراد در موقعیت و فضای اجتماعی استفاده نمودیم. در این تحقیق به بررسی فضایی - مکانی این مطلب مبادرت می نمایم که در بین طبقات مختلف شهر رشت، کدامشان "قرابت گزینشی" با حمایت از دموکراسی دارند. رویکرد کمی گرایانه بر این تحقیق حاکم است و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه می باشد . نتایج بدست آمده حاکی از این مطلب است که بین طبقه متوسط و گرایش به حمایت از دموکراسی در شهر رشت قرابت بیشتری وجود دارد نسبت دیگر طبقات اجتماعی وجود دارد اما توزیع فضایی – مکانی دموکراسی معنی دار نیست.
سید سعید شفیعی هادی نوری
پژوهش حاضر از نوع مطالعه موردی تاریخی است. شیو? گردآوری اطلاعات، روش اسنادی و شیو? تحلیل داده ها از نوع تحلیل روایتی است. انقلابات جهان از نظر پیامد در دو گروه جداگانه قرار می گیرند: انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی. برای بررسی تغییرات احتمالی در نظام اجتماعی جامعه،دین، اقتصاد، سیاست و قشربندی به عنوان چهار وجه اساسی زندگی اجتماعی در نظر گرفته شده است. این چهار وجه زندگی اجتماعی در دو دور? جداگانه شامل (1265 تا 1285)یعنی 20 سال پیش از انقلاب و (1285 تا 1305)یعنی 20 سال پس از انقلاب بررسی شده است. با توجه به بررسی ها متوجه شدیمسه حوزه دین، قشربندی و اقتصاد در این دو دوره تغییر نیافته ولی سیاست دچار تغییر شده است یعنی انقلاب مشروطه انقلابی سیاسی است و نه اجتماعی.
علی زرین حمید عباداللهی
در جنگ 8 ساله عراق با ایران به رژیم صدام به تمام معنا متنعم از انواع ثمرات خرد ابزاری در غرب بود ولی نتوانست بر ایران پیروز شود. نقطه اتکا ایرانی ها در این مقاومت بر خلاف طرف مقابل که به سلاح تکیه داشت ، تکیه بر چیزی بود که ما آن را در اصطلاحاتی مانند" جهاد " ، "دفاع عاشورایی " از زبان طرف ایرانی شنیدیم. ما در کل این روحیه را " روحیه شهادت طلبی" می خوانیم . منظور ما تقلیل این روحیه تنها به " عملیات استشهادی" نیست یا همان عملیات هایی که با عنوان بمب گذاری انتحاری یا عملیات های انتحاری در ادبیات رسانه ای غرب مطرح می شود. منظور ما از روحیه " شهادت طلبی" چیزی عام تر از " عملیات استشهادی" است آن روحیه ای که حتی در جنگ ها و عملیات های معمول جنگی ، باعث می شود که افراد به راحتی شهادت را پذیرا باشند. ما این روحیه را به واسطه استراتژی استفهامی و تکنیک تحلیل محتوای وصیّت نامه شهدا فهم می نمایم. سپس به دنبال الگوی کنش یا عقلانیتی که افراد را به این کنش رهنمون می شود، با عبور از تنگنا های نظریه کنش وبر ، نوع جدیدی از عقلانیت می رسیم که " عقلانیت متعالیه " است . چنانچه وبر ریشه عقلانیت ابزار محور را در آئین پروتستان می جست ما نیز ریشه این عقلانیت را در مذهب شیعه می یابیم . در کنش عقلانی وبر، بازه عقلانیت و محاسبه سود و ضرر در بازه زمانی تولد- مرگ که یک بازه زمانی سکولار (دنیوی ) است محاسبه می شود. وبر هر کنشی را که فراتر از این بازه "عقلانیت زمان" باشد را در سنخ عقلانیت ارزشی طبقه بندی می نماید که با استفاده از مفاهیم وبری خود نوعی غیر عقلانیت است . با استفاده از شیوه فهم وبری درکنش شهادت طلبی ما بدین نتیجه رسیدیم که این کنش در هیچ یک از چهار سنخ کنش وبر جای نمی گیرد. در نتیجه شق پنجمی برای این گونه شناسی تعریف کردیم. در این شق پنجم خرد متعالیه خردی است که به سود و زیان در چارچوب بازه بلندتر زمانی می پردازد یعنی بازه ای که به حیات پس از مرگ و معاد وحساب اعمال معتقد است.البته استفاده از خرد متعالیه ضرورتاً به کنش شهادت طلبی منتهی نمی شود . بسامد این کنش در مذهب شیعه بیشتر مشاهده شده و علت آن را در تقابل جدی این مذهب با عواملی از جمله جبرگرایی ، سکولاریسم و ... برشمردیم . بنابراین خرد متعالیه ای از جنس یک قرائت خاص از شیعه، با شهادت طلبی پیوند نزدیک دارد.
محمد هادی رهبری حمید عباداللهی
پس از ظهور تمدن جدید غرب و نفوذ وگسترش آن با دو رویه متفاوت (مدرنیزاسیون و استعمار) مسئله تلقی و برداشت از این تمدن به یکی از مسائل اساسی ایرانیان بدل گشت و آن ها را بر سر دوراهی انتخابی دشوار قرار داد. از این پس نزاعی درگرفت میان کسانی که از الگوهای غربی طرفداری می کردند با کسانی که نتیجه این اقدام راغرب زدگی می دانستند و در برابرآن مقاومت می کردند. سوالی که پیش می آید این است که در حال حاضر چه تلقی از غرب بین نیروهای رسمی و غیر رسمی جامعه وجود دارد، وآیا تفاوتی بین این دو روایت وجود دارد؟ برای پرداختن به این موضوع از نظریه هژمونی گرامشی استفاده شده است و این امر پی گیری شده که آیا حکومت توانسته هژمونی خود را در تعریف از غرب شکل بدهد. رسمی نیز از خطبه های نماز جمعه استفاده شده است. روش تحقیق از نوع کیفی است.جامعه آماری دانشجویان و خطبه های نماز جمعه تهران می باشد. آن چه در خطبه ها درباره غرب آمده به صورت پرسش های باز از مصاحبه شوندگان پرسیده شده و در گام بعدی این دو روایت با هم مقایسه شده است. نتیجه به دست آمده این است که در روایت رسمی غرب با توصیفاتی منفی داخل گفتمان بومی گرایی توصیف شده است ودر مقابل نزد دانشجویان غرب را اغلب با ویژگی های مثبت و قابل الگوبرداری توصیف کرده اند. در نتیجه حاکمیت در کسب هومونی نا موفق بوده و نتوانسته انگاره ای خود را بازتولید کند.
علیرضا عزیزی خوکابی حسن چاوشیان
در این تحقیق به بررسی روابط قدرت در میدان اجتماعی یکی از چایخانه های شهر مشهد پرداختیم. پیش فرض هستی شناختی مان بر این امر مبتنی است که چایخانه را می توانیم به مثابه میدان اجتماعی مورد نظر بوردیو در نظر بگیریم که در آن روابط قدرتی بر سر منابع موجود در جریان است و هدف از نوشتار حاضر رمزگشایی و بازشناسی این روابط قدرت در بستر گفتگوهایی است که در آنجا رخ می دهد. به منظور حصول بدین هدف، پس از ضبط صوتی و رونوشت برداری از گفتگوهای میان اعضای اصلی در درون چایخانه، از روش تحلیل گفتگو و مقوله پردازی های عضویت بهره گرفتیم تا از طریق بررسی جزئیات گفتگوها و اشاراتی که به موقعیت افراد و چایخانه به طور کلی داریم بتوانیم به فضای شناختی آنجا دسترسی یافته و آن را شناسایی نماییم. بدین منظور نخست به بررسی برخی مباحث نظری پیرامون میدان اجتماعی مورد نظر بوردیو و جنبه های مختلف آن می پردازیم و سپس به طرح برخی مباحث روش شناختی پیرامون روش تحلیل گفتگو و مقوله پردازی های عضویت خواهیم پرداخت و سرانجام با تحلیل نمونه هایی از گفتگوهایی که در چایخانه به طور عینی رخ داده است روابط قدرت را در آنجا بررسی می نماییم.
رضا رحیمی سراجی هادی نوری
نوشته حاضر معتقد است که جدایی بخش هایی از ایران و تغییر جغرافیای این کشور در عصر قاجار یک تغییر اجتماعی است که این تغییر را می توان همانند والرشتاین در بافت یک نظام جهانی به گونه ای تاریخی در نظر گرفت. تحقیق حاضر، با مطرح کردن این پرسش که تجزیه سرزمینی در عهد قاجار، محصول ضعف دولت مرکزی ایران بود یا تغییر موازنه قدرتِ دولت های مرکز در نظام جهانی سرمایه داری موجب این جدایی گشت، سعی دارد تا با نگاهی جامعه شناختی به برسی این واقعیت اجتماعی - تاریخی بپردازد. بدین منظور در تبیین عوامل موثر بر این جدایی، هم نقش عوامل داخلی و هم نقش عوامل خارجی مورد بررسی قرار می گیرد. به طوری که از یک سوی، با بررسی رابطه بازتابی دولت و جامعه، تبیین و تصویری از منطق این رابطه در ایران عصر قاجار ارائه می شود و نقش جامعه شبکه ای و دولت ضعیف برآمده از چنین جامعه ای در تجزیه سرزمینی ایران مورد بررسی قرار می گیرد و از سوی دیگر نوشته حاضر با بررسی ساختار نظام جهانی قرن 19 سعی بر آن دارد تا به تبیین نقش نظام جهانی در تجزیه سرزمینی ایران بپردازد. روش تحقیق نوشته حاضر، روش موردی است و برای گردآوری اطلاعات از مطالعات اسنادی و برای تحلیل اطلاعات از تحلیل روایت استفاده شده است.
زهرا شریف قاضیانی حمید عباداللهی
خانواده های بیماران روانی از جمله گروههای حاشیه ای بشمار می روند که بار روانی اجتماعی قابل توجهی را تحمل می کنند. این پژوهش تلاش نموده تا ابتدا توصیفی از کیفیت زندگی و انزوای اجتماعی این خانواده ها ارائه دهد و سپس رابطه این دو سازه را در بین خانواده های دارای بیمار روانی و خانواده های فاقد بیمار روانی مورد بررسی قرار دهد. روش این پژوهش از نوع پیمایش می باشد که در آن از پرسشنامه ترکیبی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. این پرسشنامه حاوی آخرین نسخه «پرسشنامه کیفیت زندگی استاندارد شده اروپایی» و «مقیاس بیگانگی حاشیه گرایی (mos)» است. جامعه آماری این تحقیق، کل خانواده های دارای بیمار روانی و فاقد آن در شهرستان رشت و حجم نمونه متشکل از 484 خانواده (شامل 242 خانواده معمولی و242 خانواده دارای بیمار روانی ساکن شهرو روستا)، است. هنجاریابی مقیاس بیگانگی حاشیه گرایی (mos)با استفاده از روش تحلیل عاملی، حاکی از پایایی در حد69/0 است. نتایج نشان داد در خانواده های دارای بیمار روانی متغیرهای جنسیت، تحصیلات، اشتغال بر انزوای اجتماعی آنان تأثیرگذار است. زنان، بیکاران و افراد تحصیل کرده بیشترین انزوای اجتماعی را دارند. همچنین از نتایج این پژوهش دریافتیم که خانواده های دارای بیمار روانی نسبت به خانواده های معمولی از کیفیت زندگی پایین تری برخوردارند و انزوای اجتماعی خانواده های معمولی بیشتر از خانواده های دارای بیمار است. در نهایت با بررسی انزوای اجتماعی در بین خانواده های دارای بیمار روانی ساکن مناطق شهری و روستایی شهرستان رشت به این نتیجه رسیدیم که در استان گیلان بین انزوای اجتماعی مناطق شهری و روستایی تفاوتی وجود ندارد و خانواده های ساکن در هر دو منطقه، یک سطح انزوای اجتماعی را تجربه می نمایند.
زهرا شفقت حمید عباداللهی
چکیده این پایان نامه سعی دارد نسبت دین و دولت در اندیشه دو روشنفکر دینی برجسته، یعنی شریعتی و سروش را با استفاده از نظریه گفتمان لاکلاو و موفه و با روش تحلیل گفتمان بررسی کند. تحقیق حاضر در پی یافتن پاسخ این سوال است که دین و دولت درگفتمان شریعتی و سروش چه جایگاهی دارندو ابطه ی بین آن دو دراین دو گفتمان به چه شکلی برقرار می شود؟ نوشته هاوآراءعلی شریعتی وعبدالکریم سروش رارویدادمهمی مانندانقلاب اسلامی ایران ازیک دیگرجدا می کند. شریعتی متفکر معترضی است که بسیج مردم علیه نظام وقت را مهمترین وظیفه ی یک اندیشمند می داندو به همبن اعتبار عمده فعالیت فکری خود را به این امرمعطوف می سازد. اما عبدالکریم سروش به دورانی تعلق دارد که آرزوی شریعتی برآورده شده است. شریعتی اگر به هنگام انقلاب زنده می بودمی توانست گمان برد که آنچه او سالیان سال برایش زحمت کشیدیعنی آگاه کردن مردم به«مسئولیت شیعه بودن»در برابر چشمانش به واقعیت تبدیل شده است ومردم باسرنگون کردن نظام وقت در جهت برپایی حکومتی که اوسالها آرزوی دیدنش راداشت گام برمی دارند. شریعتی متعلق به دورانی است که یافتن راهی برای دینی کردن سیاست وحکومت دغدغه ی بسیاری ازمتفکران و صاحب نظران است وحال آنکه سروش در دورانی به سر می برد که سیاسی و حکومتی شدن دین پرسش هایی جدی پیش رو روشنفکران جامعه قرار داده است. از این رو اختلاف گفتمانی که گاه جدی نیز به نظر می آیند در آثار این دو می توان یافت. بررسی موضوع نسبت دین و سیاست در آراء علی شریعتی و عبدالکریم سروش، نشان داد دین و سیاست در گفتمان این دو روشنفکر دینی برجسته به گونه ای متفاوت مفصل بندی شده اند. در گفتمان لیبرال- دموکراتیک سروش «انسانِ محق و آزاد» دال مرکزی است و خداشناسی، وحی شناسی، نگاه به فقه و مسائل مربوط به سیاست و حکومت حول این دال مرکزی سامان یافته است. در اندیشه ی سروش، دین تنها به عنوان برانگیزاننده انسان در جهت آرمان های عدالت طلبانه سیاسی که ارزشی فرا دینی است می تواند نقش محدودی در عرصه سیاست ایفاء کند. بجز تایید کنندگی قویِ ارزش های فرا دینی توسط دین و فراهم آوردن زمینه تحقق آزادانه ارزش ها و احکام منبعث از دین توسط حکومت، دین در حکمیت و داوری در عرصه امور سیاسی، نفش محدودی دارد. به عبارتی نزد سروش دین به صورت ارزش های دینی در کالبد اجتماع حضور داشته و انگیزه ی مومنان را در پرداختن به امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به صورت انگیزه دینی و الهی تامین می کند. در واقع موضوع اصلی داشتن انگیزه الهی در فعالیت های سیاسی است . این در حالی است که شریعتی تلاش می کرد با محور قرار دادن اسلام شیعیِ اصیل، مفصل بندی جدیدی از دال های شناور ارائه کند ودال هایی همچون حاکمیت الهی، امامت، امت، نیابت، ولایت وعدالت و آزادی .... را طوری تفسیر کند که درخدمت دال مرکزی، یعنی بازیابی خودشیعیِ اصیل و ایجاد تحول انقلابی در جامعه قرار گیرند. الگوی سیاسی و نگاه او به نحوه رابطه دین با حکومت نیز بر این اساس ساماندهی می شود او در پی ایجاد نظم جدیدی مبتنی برآموزه های دینی بود درعموم آثاراو دین به عنوان بهترین ارائه کننده برنامه برای اداره دنیای انسانهاست وسیاست تابعی ازالگوی های دینی است که ازمتن مقدس استخراج می شود شریعتی درگفتمان خود اسلام را دینی سیاسی می داند و معتقد است حکومت درجامعه مسلمانان باید با تأثیرپذیری از آموزه ها و قوانین دینی شکل گیرد. همچنین او هدف سیاست را نه تنها اداره امور جاری کشور، بلکه هدایت و تربیت جامعه دانسته و لذا گستره ای فراتر را به عنوان وظیفه و هدف حکومت اسلامی مطرح می کند. هم چنین او معتقد است حاکم اسلامی ضرورتاً بایددارای ویژگی های خاصی باشد تا بتواند به هدف سیاست در جامعه تحقق ببخشد؛ لذا بر عالم بودن و متعهد بودن حاکم تأکید دارد و اینکه حاکم باید به مکتب و ایدئولوژی آشنایی داشته باشد.
رضا اقامتی گشتی محمدامین کنعانی
جامعه مدرن متأخر به سوی جامعه ای فردگرایانه تر حرکت میکند. جامعه ای که پیشرفت فردی را تقویت می کند، با نظام خانواده که محدود کننده فعالیت های اجتماعی است در تعارض است و باعث می شود تا افراد زندگی تنها و غیرخانوادگی را ترجیح دهند.در این بین نیز جامعه ایرانی که یک جامعه در حال گذار است هم ویژگی های جامعه سنتی را دارد و هم بعضی از وِیژگی های جامعه مدرن متاخر را داراست. از جمله ویژگی های جامعه مدرن متاخر این است که جنبه رقابتی دارد و کمال گرایی به شکل فردی تقویت می شود، هدف ها بیشتر تبدیل به هدفهای فردی می شوند. یکی از این هدف ها روی آوردن جوانان به زندگی مجردی است که افزایش آن چند سالی است که در کشورهای مختلف از جمله جامعه در حال گذار ایران توجه همگان را جلب نموده است. نتایج سرشماری سال 1390 ایران نشان می دهد که نسبت به 5 سال گذشته تعداد کسانی که به تنهایی زندگی می کنند حدود 2 درصد افزایش یافته است که در این بین بعد از تهران با 9.1 درصد، رشت با 8.8 بیشترین زندگی مجردی در کل کشور را داراست. ما در این مقاله به توصیف و شناسایی چالش های زندگی مجردی در شهر رشت با استفاده از نظریه های تحولات جهانی و فردی شدن اولریش بک و فردگرایی گیدنز پرداختیم و نمونه مورد مطالعه این پژوهش 15 نفر از افراد مجردی می باشند که از طریق روش مصاحبه مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که افرادی که در شهر رشت زندگی مجردی دارند با سه دسته چالش های اجتماعی(نگاه بدبینانه اعضای جامعه به زندگی مجردی و دخالت همسایگان)، چالش های اقتصادی(گرانی اجاره مسکن و مشکلات مالی ناشی از خرید روزمره زندگی) و چالش های فردی ( افسردگی ناشی از دوری خانواده، ترس از تنها خوابیدن در منزل و درست کردن غذا) روبه رو هستند.
سمیره علی پور نادر افقی
نخبگان رکن اساسی توسعه هر جامعه ای میباشند که بدون آنها مسیر توسعه هرگز هموار نخواهد شد. مسئلهای که جامعه ما را مورد تهدید قرار میدهد، مهاجرت نخبگان به عنوان سرمایههای انسانی است. بر این اساس ضروری است که به منظورنگهداشت نخبگان و استفاده صحیح و مناسب از ظرفیتهای علمی آنان در جهت توسعه، زیرساختها و شرایط لازم برای پرورش و بالندگی آنها مورد شناسایی قرارگیرد و از سوی دیگر،آسیبهای اجتماعی و چالش های اساسی آنها شناسایی شود و راهکارههای لازم در جهت کنترل و کاهش مهاجرت آنها ارائه گردد. و لذا پژوهش حاضر در راستای نیل به این هدف سعی بر مطالعه زمینه های اجتماعی پیدایش و گریز نخبگان در شهر بندرعباس داشته است. روش تحقیق پیمایشی-مقطعی بوده و از تکنیک پرسش نامه محقق ساخته و مصاحبه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر دربرگیرنده دانش آموزان نخبه پیش دانشگاهی مدارس تیزهوشان، استادان نخبه، دانشجویان استعداد درخشان دوره ی تحصیلات تکمیلی دانشگاه دولتی، پزشکان نخبه و محققان و پژوهشگران نخبه غیر دانشگاهی معرفی شده از طرف بنیاد نخبگان شهر بندرعباس، به تعداد 267 نفر میباشد، که از این تعداد 140 نفر براساس فرمول کوکران کمی و به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده انتخاب شدهاند. جهت بررسی تأثیر متغیرهای پیش بین بر پیدایش نخبگان و تمایل آنها به مهاجرت، ازآزمون های ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t، تحلیل واریانس یکطرفه، رگرسیون چند گانه و تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است، که بین سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، سرمایه نمادین، خانواده و پیدایش نخبگان رابطه معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان می دهد که حدود076/0 درصد از تغییرات متغیر پیدایش نخبگان بواسطه متغیرهای پیش بین وارد شده یعنی «سرمایه فرهنگی(بُعد عکاسی)»، «سرمایه اجتماعی(بعد احترام به بزرگتر)»، «شبکه اجتماعی(بعد ارتباط مستمر با دوستان و همکاران)» در مدل رگرسیونی، تبیین شده است. همچنین نتایج تحلیل مسیر نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی، گروه مرجع، امنیت اجتماعی و گرایش به مهاجرت رابطه معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان می دهد که حدود071/0 درصد از تغییرات متغیر گرایش به مهاجرت بواسطه متغیرهای پیش بین وارد شده یعنی متغیر«گروه مرجع» و«امنیت اجتماعی» در مدل رگرسیونی، تبیین شده است.
آرش فراهانی ابراهیم مسعودنیا
بیماریهای قلبی- عروقی و به ویژه آنفارکتوس میوکارد، عامل اول مرگ و میر در ایران و جهان محسوب می شود. اتیولوژی آنفارکتوس میوکارد بسیار پیچیده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه میان شاخص های عملکرد خانواده، مانند نارسایی در سازگاری، نارسایی در انسجام خانواده، نارسایی در بیانگری اعضای خانواده و وجود تعارض در خانواده و خطر بروز آنفارکتوس میوکارد انجام شد.
عالیه حسن نژاد محمد امین کنعانی
در این پژوهش در مورد مصرف پوشاک و چالش های هویتی میان زنان ترکمن بحث خواهد شد. برای رسیدن به این هدف، نظریه پیوند زنی آدامز به کار برده شد. روش مورد استفاده، رویکرد کیفی می باشد که داده های به دست آمده از طریق مصاحبه با10 نفر از زنان ترکمن20-35 ساله ساکن در شهرستان گنبدکاووس جمع آوری گردید. یافته ها نشان دادند که عناصر فرهنگی جهانی شدن از جمله ماهواره، تلفن همراه، رسانه، تبلیغات بازار جهانی و حتی مسافرت نقش مهمی در تجربه مصرف لباس زنان ترکمن دارند. ریختار شکل گرفته از مصرف پوشاک آنها که مبتنی بر عناصر هویت ساز قومیت ترکمن قرار دارد در اثر ارتباط با این عناصر جهانی شدن دچار چالش شده و موجب بازاندیشی برای تغییر در عناصر پوشاک قومیتی آنها شده بود. همچنین قرار داشتن زنان جوان ترکمن ما بین جامعه مدرن و جامعه سنتی و یا حفظ همرنگی با جامعه ملی و قومی خود و برساختن هویت شخصی شده مدرن برای خود باعث روی آوردن هر چه بیشتر به سوی مصرف پوشاک در میان آنها شده است. کلید واژه: مصرف لباس، زنان ترکمن، چالش هویتی، بازاندیشی، عادت واره
طه محمد حسین پور محمد مهدی رحمتی
در پژوهش حاضر به بررسی بازنمایی هویت کردها در آثار سینماگران کُرد و غیر کرد پرداخته شده است. در این پژوهش از روش نشانه شناسی که یک روش کیفی است استفاده شده است. تعداد شش فیلم برای تحلیل نشانه شناختی انتخاب شده است که سه عدد آن مربوط به سینماگران کرد و سه عدد دیگر آن مربوط یه سینماگران غیر کُرد (عمدتاً فارس) است. برای تحلیل این فیلم ها از دو رویکرد «تحلیل رمزگان فیسک» و «تحلیل روایت» که هر دو جزو روشهای نشانه شناسی به حساب می آیند، استفاده شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بازنمایی صورت گرفته از کردها در آثار سینما گران غیر کرد (عمدتاً فارس)، منفی و سوگیرانه است. از جمله این موارد منفی و سوگیرانه می توان به روستا نمایی کُردها، لهجه نمایی زبان کردی، تجزیه طلب بودن کردها، منفعل بودن کردها، شرور و جنگ طلب بودن کردها اشاره کرد. اما در آثار سینماگران کرد بازنمایی صورت گرفته از کردها مثبت و بدون سوگیری است. کردها در آثار سینماگران کرد انسان هایی صبور، اهل هنر و موسیقی، شجاع، تحت ستم، بی سرزمین، رها شده، دارای شرایط اقتصادی بد و مورد تبعیض واقع شده به تصویر کشیده شده اند.
عاطفه خادم محمدمهدی رحمتی
چکیده ندارد.
ماهرخ حق پرس حمید عباداللهی
چکیده ندارد.
تافکه حسن پور مازیار جفرودی
چکیده ندارد.
محمدجواد شهبا حمید عباداللهی
چکیده ندارد.
جعفر نجات حمید عباداللهی
چکیده ندارد.