نام پژوهشگر: محمدرضا کاوسی
گودرز حاجی زاده محمدرضا کاوسی
ابریشم باف ناجور، l.)) lymantria dispar، یکی از مهمترین آفت درختان جنگلی در سراسر دنیا است. این تحقیق با هدف بررسی مقایسه کنترل فرومونی و تلفیقی روی شدت و توزیع مکانی ابریشم باف ناجور در سال 1386 در پارک جنگلی دلند صورت گرفت. برای بررسی اثر روش های کنترل، در مهار جمعیت ابریشم باف ناجور، منطقه مورد مطالعه به دو بخش تقسیم گردید. در بخش غربی پارک، تمام مشخصات مربوط به دستجات تخم ثبت شد و دسته های تخم مستقر روی تنه درختان به روش مکانیکی نابود گردیدند. همزمان در بخش شرقی پارک، مشخصات مربوط به دستجات تخم ثبت شدند و هیچ کنترلی در این بخش از پارک صورت نگرفت. برای اجرای برنامه های پیش آگاهی و کنترل، 8 تله فرومونی سفید رنگ در ارتفاع 5/1 متری از سطح زمین روی تنه درختان نصب گردید. تله ها در فاصله 100 متری از حاشیه داخل جنگل، در جهت باد غالب منطقه و به فاصله 100 تا 150 متری از یکدیگر قرار گرفتند. سپس با شروع تخم ریزی حشره، دستجات تخم به منظور ارزیابی برنامه های کنترل اعمال شده، شمارش گردید. همچنین در این تحقیق تاثیر فاکتورهای گونه درخت میزبان و ارتفاع تخم ریزی روی برخی از پارامترهای زیستی ابریشم باف ناجور بررسی شد. نتایج نشان داد که اثر ارتفاع تخم ریزی روی پارامترهای زیستی مورد مطالعه در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود، ولی اثر گونه درخت میزبان روی صفت های اندازه گیری شده و نیز اثرات متقابل دو فاکتور، غیرمعنی دار بود. بیشترین میزان تخم ریزی روی تنه درختان میزبان و در جهت جغرافیایی جنوبی مشاهده شد. فراوانی درختان آلوده، در کلاسه قطری 90-80 سانتی متری بیشتر بود. همچنین، اثر وضعیت جوی، ساعات مختلف شبانه روز و اثرات متقابل دو فاکتور روی تعداد حشرات به دام افتاده در تله های فرومونی، در سطح احتمال یک درصد معنی دار بود. بررسی مقایسه میانگین اثرات متقابل فاکتورها نشان داد، در وضعیت های جوی صاف و ابری، در ساعات مختلف شبانه روز اختلاف معنی داری بین حشرات به دام افتاده در تله های فرومونی وجود داشت. نتایج وضعیت پراکنش درختان آلوده روی طبقات مختلف فاصله از جاده نشان داد، بیشترین میزان آلودگی به ترتیب در فواصل 50-0 و 100-50 متری دیده شد. بیشترین و کمترین میزان آلودگی به ترتیب در تیپ های انجیلی- آزاد- بلوط، و زربین وجود داشت. الگوی مکانی ابریشم باف- ناجور بر اساس شاخص هایt- square و distance index dispersion، از نوع خوشه ای بود. نتایج این تحقیقق نشان داد که تعداد دستجات تخم، بعد از انجام برنامه های کنترل، به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافت.
حسین مزده محمدرضا کاوسی
گلسنگ ها تنها موجودات در جهان اند که آنها را در هیچ یک از گروه های گیاهی نمیتوان طبقه بندی کرد. این موجودات، 8 درصد از سطح کره خاکی را اشغال می کنند. این مطالعه در جنگل حفاطت شده نوش استان گلستان انجام شد. هدف تهیه نقشه پراکنش گلسنگ درختزی و مشخص نمودن ارتباط آن با عواملی مانند جهت دامنه، ارتفاع از سطح دریا، شدت آلودگی و تعیین میزبان های گلسنگ و میزان آلودگی درختان در سطح منطقه می باشد. جهت نیل به این اهداف به طور تصادفی چهار دامنه (شمالی، جنوبی، شرقی، غربی) انتخاب و نمونه های گلسنگی جمع آوری و با بررسی خصوصیات مورفولوژی و میکروسکوپی شناسایی مقدماتی انجام و برای تأیید نهایی به انستیتو تحقیقاتی هلسینکی فنلاند ارسال شد. در این بررسی 5 گونه گلسنگ درخت زی (physcia tenella، xanthoria parietina anaptychia setifera، tornabea scutellifera ، caloplaca cerina) در منطقه حفاظت شده نوش شناسایی گردید. گلسنگ های شناسایی شده برای اولین بار به عنوان ماکرواپیفیت از روی درختان جنگلی منطقه گزارش می شود. t.scutellifera در هر چهار دامنه پراکنش دارد و فقط برروی پایه نوش مشاهده گردید. tornabea 95/44% از کل درختان نوش را آلوده کرده است که 69/9% دچار خشکیدگی شاخه و تغییر فرم تاج شده اند. a.setifera برروی 18/18% از کل پایه های منطقه دیده شد، این گلسنگ پایه های نوش و کرکو را جهت استقرار ترجیح می دهد و در 56/17% از پایه های میزبان آن، علائم خشکی ظاهر شد. x.parietina بیشتر برروی پهن برگان (46/16% از کل پایه های منطقه) حضور دارد، تغییر فرم و یا خشکیدگی تاج در پایه های درختی و درختچه ایی آلوده به این گلسنگ مشاهده نشده است. p.tenella همراه با گونه xanthoria بیشتر در دامنه شمالی و روی پوست درختان کرکو استقرار دارند.caloplaca نیز در دامنه شرقی روی درختان کرکو و سیاه ولیک مشاهده گردید. نتایج نشان می دهد 57/52% از کل 814 پایه درختی و درختچهایی مورد بررسی آلوده و بیشترین شدت حضور گلسنگ روی درختان کرکو (04/91 درصد) می باشد. 39 /48 درصد از پایه های با ارزش نوش نیز آلوده به گلسنگ هستند. از آنجایی که تأثیر گونههای مختلف گلسنگ برروی پایههای درختی، درختچه ایی متفاوت است، شناسایی گلسنگ و میزبان بسیار مهم می باشد. نتایج نشان می دهد گلسنگ t.scutellifera بیشترین خسارت را به گونه با ارزش نوش در منطقه وارد کرده است. در حدود 10% از کل پایه های آلوده به این گلسنگ، خشکیدگی و تغییر فرم تاج مشاهده گردید. گلسنگ های برگی منطقه تنها به صورت لایه ایی تنه و شاخه های پایه ها را پوشانده اند و موجب آسیب به میزبان خود نشده اند. آگاهی از وضعیت شدت آلودگی درختان و نحوه پراکنش گلسنگ درختزی در سطح منطقه ما را در مدیریت اپیفیت پارازیت و حفظ گونه با ارزش سرو خمرهای یاری مینماید. کلمات کلیدی: گلسنگ، اپی فیت، پراکنش، میزبان
مریم کریم محمدرضا کاوسی
چکیده قارچ ها گروه بسیار بزرگی از موجودات را تشکیل می دهند که نقش مهمی در چرخه حیات و اکوسیستم به عنوان تجزیه کننده دارند و در حال حاضر کاربرد های متنوعی دارا می باشند. بنابراین شناسایی و بررسی زیستگاه های قارچ های کلاهک دار کف جنگل جهت توسعه و استفاده در مصارف صنعتی و خوراکی سودمند خواهد بود. در این تحقیق قارچ های ماکروسکپی در توده طبیعی انجیلی- ممرز و توده های دست کاشت زربین و توسکا مورد مطالعه قرار گرفت. بررسی فوق طی مدت 1 سال (بهار 1389 تا اوایل تابستان 1390) در سری 1 طرح جنگلداری دکتر بهرام نیا در سطح معادل 6/0 هکتار در هر یک از توده ها انجام شد. با آماربرداری صد در صد در سطوح مورد مطالعه طی فصول مختلف سال قارچ های کف جنگل جمع آوری شدند و در محل مشخصاتی مانند نوع گونه و ویژگی های قارچ (رنگ، شکل، طول و عرض کلاهک، پایه و...) یادداشت و موقعیت مکانی قارچ ها با gps ثبت شد. سپس نمونه ها جهت مطالعات میکروسکپی و تعیین جنس و گونه به آزمایشگاه منتقل شد، با توجه به صفات ماکروسکپی، میکروسکپی و استفاده از منابع معتبر علمی هر یک از گونه ها شناسایی شد. 48 گونه شناسایی شده در این تحقیق، متعلق به 5 راسته، 16 خانواده و 25 جنس از رده بازیدیومیست ها بودند، راسته agaricales (76 درصد) و خانواده agaricaceae (25 درصد) بیشترین فراوانی را در بین توده های مورد مطالعه داشته است. از مجموع قارچ های شناسایی شده 12 جنس و 15 گونه برای نخستین بار در کشور گزارش می شود. همچنین با استفاده از منابع معتبر علمی در خصوص ارزش غذایی قارچ ها مشخص شد که 21 گونه خوراکی، 22 گونه غیر خوراکی و 5 گونه سمی می باشند. نتایج این بررسی نشان داد که فراوانی قارچ ها در فصل پاییز نسبت به سایر فصول در توده انجیلی- ممرز نسبت به توده های توسکا و زربین بیشتر بوده و بین فراوانی قارچ ها با توده ها و فصول مختلف سال ارتباط معناداری وجود دارد.
محمد رستمیان محمدرضا کاوسی
چکیده جنگل از نظر شکل ظاهری به صورت اجتماعی از درختان نمایان می گردد ولی تنها درخت تشکیل دهنده ساختمان واقعی جنگل نیست. موجوداتی نظیر قارچ ها نیز از اجزایی از اکوسیستم جنگل محسوب می شود. در این مطالعه هدف بررسی توزیع مکانی قارچ های سم اسبی و همچنین تعیین میزبان ها و شدت خسارت قارچ های سم اسبی به درختان است. آماربرداری قارچ ها با دو ترانکست نواری انجام شد و در محل درختان آلوده قطعات نمونه دایره ای به مساحت 10 آر پیاده گردید و عوامل فیزیوگرافی و برخی از ویژگی های درختان میزبان اندازه گیری شد. برای مدلسازی توزیع مکانی قارچ های سم اسبی از رگرسیون لجستیک استفاده گردید. در این بررسی تعداد 9 گونه قارچ سم اسبی روی 5 گونه درخت در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. fomes fomentarius با 37 درصد فراوان ترین گونه از قارچ های سم اسبی بود و درختان راش و ممرز به ترتیب با 98/50 و 37/31 درصد بیشترین درصد میزبانی را داشتند. قارچ های سم اسبی بر روی درختان افتاده با 76/69 درصد، خشکه دار سرپا 39/25 و درختان زنده 85/4 درصد استقرار دارند، این قارچ ها بیشتر جهت های جنوبی تنه درختان را برای استقرار خود انتخاب می نمایند و عمدتا در روی درختان با طبقات قطری بالا تر از 80 سانتی متر مشاهده شدند. نتایج نشان داد که ارتفاعات بالا تر از 700 متر با 50 درصد، دامنه های با شیب های 30-0 درصد با 5/67 درصد و دامنه غربی با 35 و دامنه شمالی با 30 درصد بیشترین حضور قارچ را به خود اختصاص دادند. با توجه به ضرایب متغیر ها در مدل رگرسیون لجستیک، مشخص شد که متغیّر های ارتفاع از سطح دریا، جهت دامنه، انرژی تابشی خورشید، رطوبت توپوگرافی و شکل زمین اثر مثبت بر حضور قارچ های سم اسبی دارند و متغیّر های شیب و سایه اثر منفی بر حضور قارچ های سم اسبی دارند. بطور کلی ارتفاع از سطح دریا و رطوبت توپوگرافی موٌثرترین عوامل تاٌثیر گذار در تعیین حضور قارچ های سم اسبی هستند.
طیبه بیگم میردیلمی شعبان شتایی
آتش سوزی جنگل در ایران، بویژه در جنگل های شمال کشور آثار مخربی را در سیمای ظاهری این مناطق به جای گذاشته است. شناسایی، پیشگیری و کنترل خسارات انسانی- اجتماعی و اقتصادی ایجاد شده توسط خطرات طبیعی از اهداف اساسی موسسات تحقیقاتی و اجرایی است.در این تحقیق پارک ملی گلستان با هدف تعیین مناطق با پتانسیل بالای خطر جهت کاهش زمان و هزینه های کنترل و مهار آتش سوزی با استفاده از روش چندعامله ترکیب خطی وزنی (wlc) و تحلیل سلسله مراتبی(ahp) و همچنین روش رگرسیون لجستیک در محیط gis مورد پهنه بندی احتمال خطر آتش سوزی قرار گرفت. عوامل موثر بر وقوع آتش شامل عوامل اقلیمی، توپوگرافی، پوشش گیاهی و انسانی با روش ها و منابع مختلف جمع آوری و در محیط gis تهیه گردید. نقشه موقعیت مناطق آتش سوزی در سنوات گذشته تهیه شده و میزان وقوع آتش سوزی در هر یک از طبقات معیارهای عوامل چهارگانه محاسبه گردید. در روش wlc وزن معیارها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی و با توجه به سهم وقوع آتش سوزی در هر طبقه و مقایسات زوجی تعیین گردید. با استفاده از روش ترکیب خطی وزنی لایه های مختلف با هم ترکیب شده و نقشه میزان احتمال وقوع آتش سوزی منطقه مورد مطالعه تهیه و به 4 طبقه کم خطر، متوسط، خطرناک و پرخطر پهنه بندی گردید. در روش رگرسیون لجستیک لایه های هر یک از عوامل موثر بر آتش سوزی به عنوان متغیر مستقل و لایه نقاط آتش سوزی سنوات گذشته به عنوان متغیر وابسته وارد مدل رگرسیون لجستیک گردید و نقشه احتمال وقوع آتش سوزی منطقه تهیه و نقشه احتمال خطر بدست آمده به 4طبقه کم خطر، متوسط، خطرناک و پرخطر تقسیم بندی گردید. ارزیابی نقشه پهنه بندی خطر آتش سوزی با استفاده از تعدادی از نقاط آتش سوزی که در فرآیند مطالعه مورد استفاده قرار نگرفته بودند صورت گرفت. نتایج ارزیابی نقشه حاصل از روش wlc نشان داد که بیشترین نقاط آتش سوزی شده در مناطق پر خطر و خطرناک قرار گرفتند. در پهنه بندی به روش رگرسیون لجستیک، شاخص های آماری pseudor² و ضریبroc بدست آمده برای مدل به ترتیب برابر با 312/0 و9132/0 نشان می دهد که رگرسیون لجستیک می تواند بخوبی نقشه احتمال خطر وقوع آتش سوزی را تهیه نماید.نتایج ارزیابی حساسیت متغیرها در روش رگرسیون لجستیک در اثبات فرضیه های تحقیق شامل تاثیر متفاوت عوامل طبیعی و انسانی بر روند وقوع آتش سوزی نشان داد که دو متغیر کاربری اراضی و فاصله از جاده بیشترین تاثیر را در وقوع آتش دارند، و با ایجاد نقشه پهنه بندی خطر فرضیه دیگر این پژوهش نیز اثبات گردید. نتایج نشان داد که بیشترین نقاط آتش سوزی در طبقات متوسط و خطرناک قرار گرفته اند. مقایسه دو روش نشان می دهد که در روش wlc بیشترین نقاط آتش سوزی اتفاق افتاده در طبقات پرخطر و خطرناک قرار گرفته در حالی که در روش رگرسیون لجستیک در طبقات خطرناک و متوسط واقع شده اند. به عبارت دیگر نتایج این مقایسه نشان داد که نقشه پهنه بندی خطر تولید شده با استفاده از روش wlc نسبت به روش رگرسیون لجستیک از دقت بالاتری برخوردار می باشد.
الهام صدیقی عبدالرسول سلمان ماهینی
این پژوهش به تهیه نمونه ای از نقشه های پوشش گیاهی گذشته به منظور ایجاد پایه ای هدف مند برای یافتن اولویت های حفاظت و احیای پوشش گیاهی در مطالعات آینده در استان گلستان می-پردازد. داده های پستی و بلندی زمین و بوم شناسی منطقه مورد مطالعه به عنوان متغیرهای توضیحی تهیه شد و متغیرهای پاسخ در این مورد 11 تیپ پوشش درختی در کل جوامع جنگلی استان گلستان بود. آزمون های آماری و روابط سلسله مراتبی بین تیپ درختی و متغیرهای محیطی با استفاده از تحلیل تشخیصی خطی، تحلیل واریانس و رگرسیون لجستیک دوتایی اجرا شد. تصاویری از هر متغیر توضیحی تولید و برای تهیه نقشه های توزیع محتمل تیپ های درختی استفاده شد. از طریق مدل سازی در محیط gis مدل قابل قبولی از پتانسیل توزیع جوامع گیاهی براساس متغیرهای محیط زیستی (اقلیم، خاک، شیب و نظایر آن) به دست آمد. پس از آن بر پایه دو سناریو نقشه ای از توزیع گذشته پوشش گیاهی منطقه مورد نظر برای هر یک از تیپ ها تهیه گردید. در سناریو اول مساحت کنونی هر تیپ و در سناریو دوم میزان تخریب آن در سه دهه گذشته مورد توجه قرار گرفت. مطابق با بررسی های این پژوهش نتایج حاصل از تحلیل تشخیصی خطی، تحلیل واریانس و رگرسیون لجستیک دوتایی همخوانی زیادی با هم داشتند و هر کدام از آنها نتایج تحلیل دیگر را تایید می کند. در نهایت مقایسه نتایج دو سناریو بکار رفته با روش ترکیب خطی وزن دار نشان داد که سه تیپ سرو نوش، آزاد و راش به ترتیب بیشترین اولویت حفاظتی از میان تیپ های درختی بررسی شده را دارا هستند.
معصومه مصطفی لو محمدرضا کاوسی
قارچ ها به دلیل نداشتن سبزینه قادر به انجام عمل کربن گیری جهت ایجاد مواد آلی مورد نیاز خود نیستند. لذا برای زیستن ناگزیر به استفاده از مواد آلی ساخته شده توسط گیاهان سبزینه دار می باشند و به همین دلیل اغلب به صورت انگل و یا ساپروفیت به درختان جنگلی و مقطوعات چوب حمله ور می شوند. در این مطالعه هدف تهیه نقشه پراکنش قارچ های پلی پور و ارتباط بین این قارچ ها با برخی از عوامل فیزیوگرافی و رویشگاهی در سری یک جنگل شصت کلاته می باشد. پراکنش قارچ های پلی پور و عوامل فیزیوگرافی و رویشگاهی و برخی از ویژگی های درختان میزبان با استفاده از روش جنگل گردشی پیمایشی در کل سری و به صورت زیگزاگی با نوارهایی به عرض 50 متر اندازه گیری شد. برای مدل سازی و بررسی توزیع مکانی قارچ های پلی پور از رگرسیون لجستیک استفاده گردید. تعداد 17 گونه قارچ پلی پور بر روی 8 گونه درخت در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. نتایج نشان داد که گونه fomes fomentarius فراوان ترین گونه از قارچ های پلی پور بود و درختان ممرز و راش به ترتیب با 51 و 34 درصد بیشترین درصد میزبانی را داشتند. این قارچ ها بیشتر در جهات شمالی و شمال غربی و غربی دامنه پراکنش دارند و در طبقات قطری بالاتر از 80 سانتی متر تعداد درختانی که میزبان قارچ های پلی پور بوده اند بیشتر است. نتایج همچنین نشان داد که ارتفاعات بالاتر از 700 متر با 41 درصد، شیب های 30-0 با 77 درصد و دامنه شمالی با 25 درصد بیشترین حضور قارچ ها را داشتند. با توجه به ضرایب متغیرهای فیزیوگرافی و رویشگاهی در مدل رگرسیون لجستیک مشخص شد که متغیرهای ارتفاع از سطح دریا، انحنای نیم رخی، بارش، دما و رطوبت توپوگرافی اثر مثبت بر حضور قارچ های پلی پور دارند و متغیرهای تابش، شیب، سایه اندازی، انحنای مسطحاتی، جهت و تبخیر و تعرق اثر منفی بر حضور قارچ های پلی پور دارند. به طور کلی نتایج روشن نمود که فاکتورهای دما، انرژی سایه اندازی، رطوبت توپوگرافی و ارتفاع از سطح دریا مؤثرترین عوامل تأثیر گذار در تعیین حضور قارچ های پلی پور هستند.
اکرم احمدی حسن سلطانلو
درخت آزاد، zelkova carpinifolia، یکی از درختان جنگلی در معرض تهدید است که به بیماری جهانی مرگ نارون مبتلا شده است. این بیماری توسط قارچ ophiostoma novo-ulmi ایجاد میشود. این تحقیق به منظور جداسازی، شناسایی و تعیین خصوصیت ژنهای پاسخ دهنده در برهمکنش درخت آزاد و قارچ o. novo-ulmi با استفاده از روش cdna-aflp انجام گرفت.
لیلا کرمیان عمرانی محمدرضا کاوسی
آفات خانواده geometridae شامل سه جنس erannis defoliaria،ennomus quercinaria، operophthera brumata در ایران می¬باشند. این آفات پلی¬فاز بوده و میزبان های آن ها عمدتا ممرز، انجیلی، راش و افرا می¬باشند. در این مطالعه تاثیر آفات برگخوار بر رویش قطری چهار گونه ی درختی در قسمت هایی از کانون¬ آلوده جنگل زیارت در استان گلستان مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه از هر گونه 10 درخت به روش تصادفی نامنظم انتخاب و مشخصه¬های مربوطه (قطر، ارتفاع درخت و ارتفاع از سطح دریا) اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که ترجیح میزبابی آفت به ترتیب ممرز (37 درصد)، انجیلی(23 درصد)، افرا(12درصد) و راش(9 درصد) می¬باشد. سپس در پایان فصل رویش، با استفاده از مته¬¬سال¬سنج از گونه¬های مورد مطالعه، نمونه مغزی تهیه شده و پهنای دوایر سالیانه آنها با دقت 02/0 میلی متر اندازه¬گیری شد. پس از تایید نرمال بودن داده¬ها با آزمون kolmogorov – smirnov""، نتایج آزمون تجزیه واریانس یک طرفه نشان داد که به طورکلی در سطح اعتماد 95 درصد، مقادیر پهنای دایره رویش در سال¬های مختلف با یکدیگر اختلاف معنی¬دار دارند. نتایج حاصل از بررسی نشان داد که در سال های (1392-1389) که درختان این گونه¬ها مورد حمله پروانه برگخوار قرار گرفتند، کاهش رویش قابل ملاحظه¬ای اتفاق افتاده است. به طوری که با شروع و مشاهده آفت در سال 1389، پهنای دایره سالیانه شدیدا کاهش یافته و در نهایت در سال 1392 یعنی در اوج خسارت و طغیان، به حداقل مقدار خود در چندین سال اخیر رسیده است که بیشترین درصد کاهش رویش در ممرز (37 درصد) و کمترین درصد کاهش رویش در راش (25 درصد) مشاهده شد. از طرفی نتایج آزمون t جفتی نشان داد که بین میانگین پهنای دوایر سالیانه در قبل و بعد از حمله آفت در سطح اعتماد 95 درصد اختلاف معنی-داری وجود دارد. همچنین بین میانگین پهنای دوایر سالیانه و عوامل اقلیمی (بارندگی، حداقل و حداکثر دما) در سطح اعتماد 95 درصد همبستگی معنی داری وجود ندارد. در نهایت با توجه به کاهش رویش دوایر سالیانه، قیمت و حجم در هکتار گونه¬های مورد مطالعه، میزان خسارت این آفات به گونه راش بیشتر می¬باشد.
رضا یاوریان محمدرضا کاوسی
بلندمازو یکی از ارزشمندترین درختان صنعتی جنگل¬های شمال کشور بود. بیماری زغالی در سال¬های اخیر منجر به زوال تدریجی و مرگ تعداد زیادی از درختان بلندمازو در جنگل¬های شمال کشور خصوصاً شرق هیرکانی شده است. نمونه¬برداری از پارک جنگلی قرق واقع استان گلستان بصورت کاملاً تصادفی انجام گرفت. پس از جداسازی و خالص سازی قارچ¬ها، بر اساس اطلاعات مندرج در کلید شناسایی گونه¬های جنس biscogniauxia، قارچ عامل بیماری زغالی در بلوط بلندمازو تشخــیص داده شـد. سـرانجام تاثیـر سه گـونه قــارچـی trichoderma aviride، t. atroviride و t. koningii روی رشد عامل بیماری زغالی بلندمازو در شرایط کشت درون شیشه¬ای با استفاده از دو روش کشت متقابل و تاثیر مواد فرار مورد بررسی قرار گرفت. هر سه گونه trichoderma استفاده شده در آزمون کشت متقابل و تاثیر مواد فرار، دارای تاثیری مثبت در بازدارندگی از رشد قارچ بیمارگر است. همچنین اثر غلظت¬های مختلف قارچ¬کش¬های اکسی کلراید مس، پروپیکونازول، کاربندازیم و متالاکسیل (مانکوزب) بر قارچ عامل بیماری زغالی درختان بلندمازو در شرایط کشت درون شیشه¬ای بررسی گردید. نتایج نشان داد قارچ¬کش پروپیکونازول در غلظت¬های50 و 100 پی پی ام و کاربندازیم با غلظت 100 پی پی ام بیش ترین درصد بازدارندگی (100%) را در بین غلظت¬های قارچ¬کش¬ها داشته است و بعد از این دو غلظت، پروپیکونازول 10 پی پی ام (87/2%) و کاربندازیم 50 و 10 پی پی ام بیش ترین بازدارندگی را در میان قارچ¬کش¬ها و غلظت-های آن ها داشتند (به ترتیب %86/25 و %81/45). قارچ¬کش¬های متالاکسیل، کوپراکسی کلراید تفاوت معناداری با شاهد نشان نداند بدین معنی که این دو قارچکش نتوانسته¬اند در غلظت¬های مورد استفاده بر رشد قارچ عامل بیماری زغالی تاثیر داشته باشند.
سهیلا عزیزی محمدرضا کاوسی
این تحقیق در منطقه گچان در جنگلهای استان ایلام با هدف شناسایی عوامل زنده و غیر زنده بیماریزای جنس loranthus انجام شد. گیاه نیمه انگل فوق دارای دو گونهeuropaeus l. و grewinkii l. در ایران میباشد، میزبان گونه اول، بلوط ایرانی ((quercus brantii بنه (pistacia atlantica) و میزبان گونه دوم، افرا کیکم (monspessulanum acer) در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد. با اجرای آمار برداری صد درصد مختصات گونههای آلوده بهspp loranthus در سطح 100 هکتار به وسیله gps با پلی گونهایی به عرض 50 متر برداشت شد. پارامترهای قطر، ارتفاع و سطح تاج پوشش درختان آلوده و ارتفاع محل آلودگی درختان ثبت گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرمافزارهای sas و excelاستفاده شد. اختلاف معنیدار در سطح احتمال 05/ با طبقه بندی درختان به 13 طبقه قطری (5 سانتیمتری) بدست آمد. در کلاسه قطری 20-25 سانتیمتری بیشترین شدت آلودگی مشاهده شد. ارتفاع درختان به 4 کلاسه 3 متری تقسیم و بیشترین آلودگی در کلاسه 12 تا 9 و کمترین آلودگی در کلاسه3 تا 1 متری مشاهده گردید. نقشه پراکنش درختان آلوده برحسب ارتفاع از سطح دریا، جهات جغرافیایی ، شیب منطقه و گونه با استفاده از نرم افزار arcgis ترسیم شد. بین جهات جغرافیایی اختلاف معنی داری در سطح 5 % وجود داشت که بیشرین شدت آلودگی در جهت شمالی و کمترین در جهت جنوبی مشاهده گردید. میزان آلودگی روی درختان بلوط بیشترین و در گونه بنه کمترین بود. بیشترین میزان آلودگی در شیب 10-25 درصد و کمترین مقدار در شیب 60-75 درصد وجود داشته است. نمونههایی با علائم لکه برگی و سوختگی برگ برای جدا سازی و بررسی عوامل بیماریزای لورانتوس جمعآوری و به آزمایشگاه منتقل شدند و بر روی محیط اگار غذایی(na) کشت شدند. سپس 5 جدایه بر روی محیط ydc خالص گردید. جدایهها با آزمونهای مورفولوژیک، بیوشیمیایی و تغذیهای مورد مطالعه قرار گرفتند و پس از مقایسه با جداول استاندارد، سه جدایه به عنوان quercina brenneria و دو جدایه به عنوان گونه های بینابینی جنسهای atrosepticum pectobacterium وchrysanthemi dickeya شناسایی شد. سوسپانسیون غلیظ جهت آزمون بیماریزایی جدایهها تهیه و بر روی برگ گونه های لورانتوس تزریق گردید، علائم بیماری پس از 7 الی 15 روز ظاهر شد. این اولین گزارش از جداسازی گونه های b. quercina ، d. chrysanthemi وp. atrosepticum به عنوان عوامل بیماریزای باکتریایی از روی گیاه نیمه انگل موخور در جهان میباشد.