نام پژوهشگر: مهناز علی اکبری دهکردی
ندا اصغری مهناز علی اکبری دهکردی
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر معنا درمانی گروهی بر کاهش افسردگی سالمندان انجام شده است. این تحقیق با بکارگیری طرح آزمایشی از نوع «پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل» اجرا شده است. جامعه این پژوهش شامل سالمندان زن فرهنگسرای سالمند بودند. برای انتخاب نمونه با اجرای تست افسردگی بک افرادی را که به افسردگی مبتلا بودند گزینش شدند سپس از بین آنها 20 نفر را بطور تصادفی انتخاب کرده و بطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت روش معنادرمانی گروهی قرار گرفت. پس از اتمام دوره درمانی هر دو گروه مجدداً مورد آزمون فوق قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس ، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون معناداری ضریب همبستگی استفاده شده است. این پژوهش نشان داد که معنا درمانی گروهی در کاهش افسردگی سالمندان تأثیر معنی داری دارد. واژگان کلیدی: افسردگی، سالمندی، معنا درمانی
طیبه محتشمی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثر روش درمانی پاسخ محور مبتنی بر والدین بر بهبودی کودکان مبتلا به اتیسم صورت گرفته است. روش: جامعه آماری شامل کلیه کودکان مبتلا به اتیسم مرکز آموزش و توانبخشی به آرا در شهر تهران بود. از بین کودکان با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 20 نفر به همراه والدین شان به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جای داده شدند. طرح پژوهش، طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. به گروه آزمایش روش درمانی پاسخ محور، در طول 12 جلسه هر هفته یک ساعت و نیم آموزش داده شد. از مقیاس درجه بندی کودکی اتیسم (cars) و چک لیست ارزیابی درمان اتیسم (atec) در این پژوهش به عنوان ابزاری جهت سنجش بهبودی کودکان استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش روش درمانی پاسخ محور مبتنی بر والدین در سطح 05/0 p< در کاهش نمرات cars و افزایش نمرات atec موثر بوده است. از برجسته ترین نتایج بدست آمده از این پژوهش تاثیر آموزش این روش بر کاهش علائم اتیسم، علاوه بر آن بهبودی در زمینه گفتار و افزایش تعداد لغات، اجتماعی شدن و ارتباط کودک با دیگران بود (05/0 p<). نتیجه گیری: با توجه به مزایای مداخله والدین در درمان و همینطور اهمیت افزایش تعداد ساعات درمانی کودکان مبتلا به اتیسم، پیشنهاد می شود این روش درمانی در کنار روش های مرسوم در زمینه اتیسم به والدین به خصوص مادران آموزش داده شود.
ماندانا قیاسی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: هدف ازاجرای این تحقیق بکارگیری و مقایسه روش های درمان شناختی -رفتاری، خانواده درمانی و تلفیق روش های شناختی - رفتاری و خانواده درمانی جهت بهبود بخشیدن اختلال استرس پس از سانحه (ptsd) و کاهش عوارض ناشی از آن می باشد. در این پژوهش از سه روش درمانی شناختی -رفتاری، خانواده درمانی و تلفیق روش های شناختی - رفتاری و خانواده درمانی استفاده گردید واثر بخشی هر یک از این روش ها به طور مجزا وهمچنین تفاوت این روش ها در درمان اختلال یاد شده بررسی شد. مواد و روش ها: پس از انجام پیش آزمون بر روی 350 نفر از جانبازانی که دارای شرایط ورود به تحقیق بودند، از طریق جایگزینی تصادفی تعداد 40 نفر از جانبازان در چهار گروه 10 نفره جایگزین گردیدند. یک گروه 10 نفره بعنوان گروه کنترل و 30 نفر دیگر بعنوان گروه آزمایش ( 10 نفربه همراه خانواده تحت درمان خانواده درمانی )، ( 10 نفر تحت درمان شناختی - رفتاری) و (10 نفربه همراه خانواده، تلفیق روش های خانواده درمانی و شناختی - رفتاری ) را تجربه کردند. در این تحقیق از فهرست اختلال پس از سانحه (pcl ) به عنوان پیش آزمون و پس آزمون، جهت سنجش نشانه های ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه استفاده شد و فرضیه های پژوهش در سطح معنی داری کمتر از 01/0 و با روش تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت، همچنین مقایسه میانگین های روش های درمان به روش توکی صورت پذیرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که هر یک از روش های درمانی به تنهایی می توانند به طور معنی داری با عث کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه شوند و مقایسه میانگین های گروهها با روش های درمانی مختلف نشان داد که کاهش علائم اختلال استرس پس از سانحه در گروه بیمارانی که از روش تلفیقی درمان استفاده می کنند به طور معنی داری بیشتر از دو گروه دیگر است. بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج این تحقیق که روش تلفیقی شناختی – رفتاری و خانواده درمانی اثر بخش ترین روش در درمان ptsd شناخته شد، می توان نتیجه گرفت که جانبازانی که به اتفاق خانواده هایشان در برنامه درمان رفتاری شناختی شرکت می کنند و برنامه خانواده درمانی در مورد آنها به طور همزمان اجرا می شود، بیشترین میزان بهبود علائم را نشان خواهند داد
اسدالله صادق خانی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه شیوه های فرزند پروری و سبکهای دلبستگی مادران کودکان پسر مبتلا به اختلال لجبازی- نافرمانی و مادران کودکان عادی صورت گرفته است. مواد و روشها : این پژوهش یک مطالعه پس رویدادی از نوع علی مقایسه ای است که جامعه آماری آن راکلیه مادران دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهر ایلام در سال تحصیلی90 – 1389 تشکیل می دادند. حجم نمونه پژوهش 60 نفر است که شامل 30 نفر از مادران دانش آموزان عادی و 30 نفر از مادران دانش آموزان با اختلال لجبازی نافرمانی بود که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی در دو مرحله انتخاب شدند. از فهرست رفتاری کودک (فرم گزارش والدین و فرم معلم) به عنوان ابزار غربالگری و پرسشنامه شیو ه های فرزندپروری دیاناباوم ریند و پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید، استفاده گردید. یافته ها : نتایج نشان داد که تفاوت شیوه های فرزند پروری و سبکهای دلبستگی در سطح 05/0 p< بین مادران کودکان با اختلال لجبازی نافرمانی و مادران کودکان عادی معنادار بوده است. نتیجه گیری: با توجه به اهمیت عوامل خانوادگی در ابتلای کودکان به اختلال لجبازی نافرمانی ، پیشنهاد می شود، این عوامل بصورت گسترده تر و همراه با عوامل دیگری بررسی شود. واژگان کلیدی: شیوه های فرزند پروری؛ سبک های دلبستگی؛ اختلال لجبازی نافرمانی؛ مادران
الهام رستمی مهناز علی اکبری دهکردی
چکیده زمینه و هدف: دیسمنوره اختلال ژنیکولوژیک شایعی است که حدود 5 درصد از زنان واقع در سنین قاعدگی را مبتلا می سازد. درمان های مختلفی برای دیسمنوره مطرح شده است که از آن میان می توان به آرامسازی و اصلاح سبک زندگی اشاره نمود. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش آرام سازی و اصلاح سبک زندگی بر کاهش علائم دیسمنور? اولیه در دختران 41 تا 41 ساله بود. روش بررسی: این مطالعه به روش آزمایشی و از نوع مداخله ای بود. بدین منظور 05 آزمودنی مبتلا به این مشکل با روش نمونه گیری تصادفی ساده از دبیرستان های شهر بندرعباس انتخاب و در 3 گروه آزمایشی و 4 گروه کنترل قرار داده شدند . به گروه اول تکنیک آرام سازی پیشروند? عضلانی آموزش داده شد، به گروه دوم اصلاح سبک زندگی آموزش داده شد و به گروه سوم هر دو روش آموزش داده شد، گروه چهارم یا گروه کنترل نیز هیچ آموزشی دریافت نکرد . تمامی آزمودنی ها در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون ، پرسشنامه بررسی شدت درد و پرسشنامه ساخته شده توسط پژوهشگر را تکمیل نمودند. پرسشنامه ساخته شده دارای ضرایب پایایی و روایی بالایی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های manova ، آزمون تعقیبی شفه و نرم افزار spss انجام گرفت . یافته ها: در بیشتر علائم دیسمنوره بین سه گروه آزمایشی و گروه کنترل اختلاف معناداری وجود داشت ولی در گروه سوم علائم بیشتری کنترل گردید. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها هر کدام از روشهای آرام سازی و اصلاح سبک زندگی به تنهایی می توانند تعداد زیادی از علائم دیسمنور? اولیه را کنترل کنند اما تأثیر انجام هر دو روش به طور همزمان بر کاهش علائم در افراد مبتلا به دیسمنوره اولیه بیشتر از استفاده از هر کدام از روشهای سبک زندگی و آرام سازی به تنهایی است. بنابراین آموزش این دو روش به طور همزمان به دختران و زنان مبتلا پیشنهاد می شود.
میترا طرقه مهناز علی اکبری دهکردی
هدف : این پژوهش به منظور بررسی تاثیر شوخ طبعی بر میزان فرسودگی شغلی و تاب آوری پرستاران استان قزوین انجام شده است.روش: جامعه آماری کلیه پرستاران شاغل به کار در بیمارستانهای شهر قزوین بود، که روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی برای انتخاب بیمارستان مورد نظر و در 2 مرحله تصادفی و مبتنی بر هدف به منظور توزیع پرسشنامه شوخ طبعی و 2 پرسشنامه دیگر انجام گرفته شد.نمونه به تعداد 60 نفر (30 نفر شوخ طبعی بالا و 30 نفر شوخ طبعی پایین )از بین 400 پرسشنامه توزیع شده انتخاب شدند.روش پژوهش از نوع علی – مقایسه ای بود و ابزار گردآوری اطلاعات 3 پرسشنامه شوخ طبعی (shq )، پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و جکسون و پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون بوده است که هر 3 پرسشنامه ازضرایب پایایی و روایی مناسبی برخوردار می باشند . ارایه و تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله روشهای آماری توصیفی و استنباطی (آنوا) با استفاده از نرم افزار spss انجام گرفته شد.یافته ها :نتایج به دست آمده درپژوهش نشان داد که:تاب آوری در پرستاران با شوخ طبعی بالا بیشتر از تاب آوری در پرستاران با شوخ طبعی پایین است 05/0 p< و فراوانی و شدت فرسودگی شغلی در پرستاران با شوخ طبعی بالا کمتر از فراوانی و شدت فرسودگی شغلی در پرستاران با شوخ طبعی پایین است 05/0 p< . نتیجه گیری : با توجه به نقش شوخ طبعی در افزایش تاب آوری وکاهش فراوانی و شدت فرسودگی شغلی پرستاران میتوان پیشنهاد کرد به منظور نتیجه گیری دقیق تر از پژوهشهای مداخله ای استفاده شود.
هادی احمدی احمد علی پور
پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای میزان اثربخشی آموزش مدیریت زمان و حس شوخ طبعی بر کاهش استرس شغلی و فرسودگی شغلی دبیران پرداخته است. جامعه آماری این پژوهش را معلمان مرد مقطع متوسطه شهرستان دورود تشکیل می دهند. از بین دبیرانی که در پرسشنامه های استرس شغلی و فرسودگی شغلی نمرات بالاتر از میانگین کسب کردند، تعداد 36 نفر( 12 نفر گروه شوخ طبعی، 12 نفر گروه مدیریت زمان و 12 نفر گروه کنترل) به صورت تصادفی انتخاب شدند. روش پژوهشی از نوع آزمایشی با اجرای پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بوده است. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه استرس شغلی دیویس، رابینز ومک کی و پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ و جکسون می باشد و هر دو پرسشنامه از ضریب پایایی و روایی مناسبی برخوردارند. در طی دوماه، گروه آزمایشی مدیریت زمان ، هشت جلسه آموزش مهارت های مدیریت زمان و گروه شوخ طبعی ، هشت جلسه مهارت های شوخ طبعی را دریافت کردند. ارائه وتجزیه و تحلیل داده ها به وسیله ی روش های آماری توصیفی و استنباطی (کوواریانس) با استفاده از نرم افزار spss انجام گرفته است. نتایج نشان داد که میزان استرس شغلی و فرسودگی شغلی گروه های آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل به طور معناداری کاهش یافت.
منیره سروقدطوسی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: علیرغم پژوهشهای متعدد ، در زمینه عواملی که سبب بروز پدیده چاقی در افراد می شوند عواملی نظیر اضطراب و استرس کمتر مورد توجه قرار گرفته اند . یکی از این فاکتورها ، فشار عصبی یا استرس است . روش بررسی: این تحقیق با هدف بررسی تأثیر آموزش ایمن سازی درمقابل استرس برکاهش وزن ، در مورد 20 خانم مبتلا به عارضه ی چاقی درقالب دو گروه آزمایش و گواه با میانگین سنی 40-21 سال انجام گردید. ابزار پژوهش راهنمای بالینی برنامه های کاهش وکنترل استرس مایکنبام باعنوان آموزش ایمن سازی درمقابل استرس (sit) بود. مقیاس افسردگی ، اضطراب ، استرس داس و نیز پرسشنامه سلامت عمومی به منظور سنجش میزان اضطراب و افسردگی واسترس افراد مورد استفاده قرارگرفت . یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش ایمن سازی در مقابل استرس به طور معنی داری در کاهش اضطراب، افسردگی، استرس و وزن افراد موثر بوده است (05/0 p<). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند دلالت های مفیدی برای مهار اضطراب و استرس و در نتیجه کاهش اثرات سوء آن به خصوص در زمینه ی افزایش وزن و سایر متغیرهای وابسته را در اختیار قرار دهد .
سبحان پورنیکدست مهناز علی اکبری دهکردی
چکیده : به منظور بررسی مقایسه افراد با نگرش مذهبی بالا و پایین از لحاظ گرایش به اعتیاد و سازگاری عاطفی.تحصیلی و اجتماعی در نوجوانان شهر کرج, تعداد 380 دانش اموز دوره متوسطه شهر کرج از 3 منطقه اموزشی(با سطح برخورداری گوناگون) انتخاب شدند.ابزار پژوهش پرسشنامه سازگاری دانش اموزان دبیرستانی, مقیاس گرایش به اعتیاد ایرانی و نگرش سنج مذهبی خدایاری بود.برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیره و ازمونهای تعقیبی شفه و lsd استفاده شد. نتایج نشان داد سازگاری و گرایش به اعتیاد در سطوح مختلف نگرش مذهبی متفاوت است به طوری که افراد با نگرش مذهبی بالا از لحاظ سازگاری کلی,عاطفی,اجتماعی و تحصیلی از افراد با نگرش مذهبی پایین سازگارترند و همچنین گرایش به اعتیاد پایین تری را نیز نشان می دهند. با توجه به اثرات مفید نگرش مذهبی بالاتر بر افزایش سازگاری و کاهش گرایش به اعتیاد در نوجوانان پیشنهاد می شود مسئولین اموزشی و تربیتی مدارس شرایط لازم را برای افزایش نگرش مذهبی در نوجوانان فراهم کنند. واژه های کلیدی : نگرش مذهبی,گرایش به اعتیاد,سازگاری
فاطمه سبحانی حمید کمرزرین
هدف: بررسی سودمندی بازی درمانی گروهی با تکنیک کار با گل بر کاهش پرخاشگری دختران پرخاشگر پایه پنجم ابتدایی بود. روش: جامعه آماری شامل کلیه دانش اموزان دختر سال پنجم دبستان در شهرستان شهریار بود. از بین دانش اموزان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در دسترس 24 نفر به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جای داده شدند. طرح پژوهش، طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و ازمایش بود. بر روی گروه آزمایش یک برنامه بازی درمانی گروهی با تکنیک کار با گل به شیوه گروهی در 11 جلسه هر هفته 2 جلسه و هرجلسه به مدت 60 دقیقه اجرا شد. از پرسشنامه پرخاشگری رابطه ای و اشکار و همچنین پرسشنامه شخصیتی ایزنک در این پژوهش به عنوان ابزاری جهت سنجش کاهش پرخاشگری کودکان استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که بازی درمانی با تکنیک کار با گل در سطح 05/0 p< در کاهش پرخاشگری کودکان موثر بوده است، همچنین خرده مقیاس های دورغ گویی و برونگرایی در سطح 05/0 p< نیز معنی دار بوده است، در حالی که خرده مقیاس رفتار نوروتیک از لحاظ آماری معنی دار نبود. نتیجه گیری: با توجه به مزایای بازی درمانی گروهی با تکنیک کاربا گل وتاثیر این شیوه برکاهش پرخاشگری و برونگرایی و دروغ گویی بهتر است این روش درمانی به والدین و معلمان مدارس اموزش داده شود
پونه باطنی مهناز علی اکبری دهکردی
پژوهش حاضر به منظور اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم هیجان بر کیفیت زندگی و کاهش اضطراب دانش آموزان مضطرب دور? دبیرستان در شهر اردبیل انجام گرفته است. پس از اجرای پرسشنامه اضطراب بک، تعداد 50 شرکت کنند? دختر انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه 25 نفره (گروه آزمایشی و کنترل) جایگزین شدند. شرکت کننده های هر دو گروه به پرسشنام? اضطراب بک و فرم کوتاه کیفیت زندگی (sf-36) قبل از مداخله و پس از مداخله پاسخ دادند. آموزش نظم دهی هیجانی گراتز و گاندرسون به دانش آموزان مضطرب در 13 جلسه انجام شد و داده های پژوهشی با استفاده از نسخه 16 نرم افزار آماری spss و روش آزمون تحلیل واریانس چند متغیره انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت نظم دهی هیجانی در کاهش اضطراب و افزایش کیفیت زندگی موثر است. این نتایج بیان می کند که آموزش مهارت های تنظیم هیجان روش موثری در افزایش کیفیت زندگی و سلامت دانش آموزان مضطرب می باشد.
حسین طلوعی تویسرکانی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور اعتباریابی نسخه فارسی تشخیص انزال زودرس (pedt) و بررسی رابطه این اختلال با سن و طول مدت ازدواج در بین مردان متاهل شاغل در تهران صورت گرفته است. روش: یک نمونه 46 نفری از مردانی که به گزارش خودشان مبتلا به انزال زودرس بودند و پس از انجام مصاحبه تشخیص داده شد شرایط ورود به پژوهش را دارند به عنوان گروه بالینی (گروه اول)، و یک گروه 62 نفری از مردانی که به گزارش خودشان مبتلا به انزال زودرس نبودند بعنوان گروه غیر بالینی (گروه دوم) انتخاب شدند. پژوهش حاضر پیرو طرحی از نوع توصیفی و پیمایشی است. ترجمه فارسی ابزار سنجش انزال زودرس و پرسشنامه اطلاعات عمومی محقق ساخته برای گردآوری داده ها استفاده شدند. برای وارسی پایایی، ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و از روش آزمون-بازآزمون استفاده شد. از تحلیل عاملی اکتشافی، تحلیل مولفه های اصلی با چرخش آبلیمین برای بررسی روایی سازه استفاده شد و میانگین نمرات دو گروه مبتلا و غیر مبتلا با استفاده از آزمون t مقایسه شدند. از ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی رابطه بین سن و طول مدت ازدواج با اختلال انزال زودرس استفاده شد. یافته ها: ضریب آلفای کرونباخ 92/0 و ضریب بازآزمایی (با فاصله یک هفته) 98/0 بدست آمد. نتایج تحلیل عاملی اکتشافی دو عامل را مشخص کرد که 32/73 درصد از واریانس در نمرات ابزار تشخیص انزال زودرس را تبیین می کردند. همچنین میانگین نمره های گروه مبتلا و غیر مبتلا تفاوت معنی داری داشتند. بین سن و طول مدت ازدواج با نمره های حاصل از ابزار تشخیص انزال زودرس رابطه معنی داری یافت نشد. نتیجه گیری: در نتیجه نسخه فارسی ابزار تشخیص انزال زودرس، ابزار معتبری برای استفاده در پژوهش های مربوط به اختلال انزال زودرس می باشد و استفاده از آن در پژوهشهای بعدی پیشنهاد می شود.
اعظم محمدی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور بررسی تاثیر درمانشناختیرفتاریبرکاهشاضطرابوافزایشعملکردجنسیورضامندیزناشوییدربیمارانمبتلابهواژینیسموس صورت گرفته است. روش: جامعهآماریشاملکلیهزنانمتاهلمبتلابهواژِنیسموس20تا 35سالهبودندکهبهمراکزدرمانیفرهنگیانشهیدابوذریوولیعصرشهرریمراجعهنمودند. با توجه به شرایط ورود به نمونه و با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس30نفراز زنان مبتلا به واژینیسموسبهعنواننمونهموردپژوهشانتخابشدند و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جای داده شدند. طرح پژوهش، طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. به گروهآزمایشروشدرمانیشناختی رفتاری واژینیسموس، در طول 12 جلسه هر هفته یک ساعت آموزش داده شد.ازمقیاس عملکرد جنسی روزن و همکاران (2000)، سازگار زناشویی اسپانیر و مقیاس اظراب حالت - صفت اسپیلبرگردراینپژوهشبهعنوانابزاراستفاده گردید.یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش درمانشناختی رفتاری در سطح 05/0 p< در کاهش اضطراب و افزایش عملکرد جنسی و رضامندی زناشوییمبتلایان به واژینیسموس موثر بوده است، نتیجه گیری: با توجه به مزایای مداخله درمان شناختیپشنهاد می شود که کلینیک های متخصصین روانشناسی و همچنین پزشکان متخصصین زنان از این روش مداخله استفاده کنند.همچنین پیشنهاد می شود که مراکز مشاوره پیش از ازدواج برای کاهش اضطراب دختران جوان در شرف ازدواج با توجه به بسته آموزشی درمان شناختی رفتاری واژینیسموس آموزش و آگاهی های لازم را ارائه دهند.
الهه نجفیان دهکردی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف : این پژوهش به منظور بررسی رابطه شیوه های فرزندپروری با اختلالات رفتاری و آمادگی اعتیاد در فرزندان 9 تا 12 ساله معتادان خودمعرف به مراکز درمانی و مقایسه آنها با فرزندان دارای والدین غیر معتاد بود . روش : به این منظور انجام این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی در دسترس تعداد 317 کودک دارای والدین معتاد 9 تا 12 ساله ( دختر و پسر ) را از 15 مرکز درمانی دولتی و خصوصی ترک اعتیاد در سطح شهر شهرکرد که داوطلبانه جهت درمان مراجعه نموده بودند و تعداد 317 کودک همکلاسی آنها که دارای والدین غیر معتاد بودند انتخاب شدند. پرسشنامه فرزندپروری دیاناباوم ریند توسط والدین این کودکان ، پرسشنامه اختلالات رفتاری راتر فرم معلم توسط معلم آنها و پرسشنامه آمادگی اعتیاد دکتر زرگر توسط خود این کودکان تکمیل گردید. طرح پژوهش : طرح پژوهش حاضر از نوع همبستگی و چند متغیری می باشد اطلاعات به دست آمده با استفاده از روش های همبستگی و رگرسیون چند متغیری ، همچنین تی مستقل و روش تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد . یافته ها : نتایج نشان داد که بین شیوه های فرزندپروری با اختلالات رفتاری رابطه وجود دارد . شیوه فرزندپروری مستبدانه در سطح p<0/05 با اختلالات رفتاری رابطه مثبت دارد و شیوه فرزندپروری سهل گیرانه با اختلالات رفتاری در سطح p<0/01 رابطه مثبت دارد. همچنین بین شیوه های فرزندپروری مستبدانه و سهل گیر والدین با آمادگی اعتیاد فرزندان رابطه مثبت وجود دارد و بین اختلالات رفتاری با آمادگی اعتیاد رابطه مثبت وجود دارد . بین شیوه های فرزندپروری والدین ، اختلالات رفتاری و آمادگی اعتیاد فرزندان والدین معتاد با والدین غیر معتاد تفاوت معنی دار وجود دارد . نتیجه گیری : با توجه به اینکه نتایج این پژوهش نشان داد که شیوه فرزندپروری والدین می تواند در پیش بینی اختلالات رفتاری و امادگی عتیاد فرزندان معتادان و غیر معتادان نقش داشته باشد لذا نه تنها نتایج این پژوهش برای خانواده ها مهم می باشد بلکه می تواند مورد توجه مراکز درمان اختلالات ، مراکز مشاوره و مددکاری و به ویژه آموزش و پرورش و همین طور مراکز درمان اعتیاد بهزیستی قرار گیرد تا با سرمایه گذاری بیشتر در حیطه های آموزش رسمی و غیر رسمی و در همان سال های ابتدایی شکل گیری شخصیت کودکان در آموزش خانواده ها در زمینه غنی سازی محیط خانواده کوشا باشند .
شیرین صالحی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه رابطه باورهای غیرمنطقی و نحوه استفاده از مکانیسم های دفاعی و ویژگی های شخصیتی در بیماران قلبی و افراد عادی صورت گرفت. مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعه مقایسه ای است که جامعه آماری آن رابیماران قلبی-عروقی مراجعه کننده به بیمارستان شهید مدنی تبریز در بهار سال 1391 تشکیل می دادند. نمونه پژوهش شامل 478 نفر زن و مرد بود که 238 نفراز این تعداد به روش نمونه گیری تصادفی در دسترس از میان کلیه ی بیماران عروق کرونری و 240 نفر دیگر افراد غیر بیمار بودند که از پرسنل بیمارستان و همراهان انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه شخصیتی neo-ffi-60، باور های غیر منطقی جونز(ibt) و پرسشنامه ی سبک های دفاعی dsq)) بود و جهت تحلیل داده هااز ضریب همبستگی پیرسون و z فیشر استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و آزمون z فیشر نشان داد که از نظر آماری تفاوت معنی داری در شدت همبستگی بین سبک های دفاعی رشدنایافته و رشد یافته با باورهای غیرمنطقی برای افراد بیمار و عادی وجود داشت و طبق نتایج ضرایب همبستگی، رابطه ی باورهای غیر منطقی با سبک های دفاعی رشد نایافته در گروه بیمار بیشتر از گروه سالم بود و رابطه ی باورهای غیر منطقی با سبک های دفاعی رشد یافته در گروه سالم بیشتر از گروه بیمار بود. اما بین دو گروه از لحاظ تفاوت رابطه ی باور های غیر منطقی با سبک دفاعی نوروتیک، تفاوت معنا داری وجود نداشت. همچنین بین دو گروه مورد پژوهش از نظر آماری تفاوت معنی داری در شدت همبستگی بین ویژگی های شخصیتی روان آزردگی، برونگرایی، موافق بودن و باوجدان بودن با باورهای غیر منطقی برای افراد بیمار و عادی وجود داشت و طبق نتایج ضرایب همبستگی، رابطه ی باورهای غیر منطقی با ویژگی شخصیتی روان آزرده گرایی در گروه بیمار بیشتر از گروه سالم بود و رابطه ی باورهای غیر منطقی با ویژگی شخصیتی برونگرایی، موافق بودن و با وجدان بودن در افراد سالم بیشتر از افراد بیمار بود، اما بین دو گروه بیمار و سالم از لحاظ تفاوت رابطه ی باور های غیر منطقی با ویژگی شخصیتی گشودگی به تجربه، تفاوت معنا داری مشاهده نشد.
مریم اسماعیل زاده کیابانی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثر روش درمانی فرزندپروری مثبت بر استرس(تنیدگی) والدین و مشکلات رفتاری و هیجانی کودکان دارای اختلال بیش فعالی/ نقص توجه صورت گرفته است. روش: جامعه آماری شامل کلیه والدین کودکان مبتلا به بیش فعالی مرکز مشاوره رازی شهرکرج بود. از بین والدین با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 24 نفر به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش جای داده شدند. طرح پژوهش طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. به گروه آزمایش روش فرزندپروری مثبت در طول 8 جلسه 2 ساعته آموزش داده شد. از مقیاس کانرز والدین ، مقیاس توانایی ها و مشکلات و پرسشنامه تنیدگی والدین به عنوان ابزار سنجش استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاکی از این بود که میزان کاهش نمرات در مقیاس تنیدگی والدین در تمامی خرده مقیاس های آن معنادار بوده است . همچنین میزان کاهش نمرات مقیاس کانرز والدین در در خرده مقیاس های رفتار مقابله ای (006/0=p)و بیش فعالی (/0008=p)معنادار بوده است در حالی که در خرده مقیاس های مشکلات شناختی و adhd تغییر معناداری ایجاد نشد. میزان کاهش نمرات مقیاس مشکلات و توانایی ها در خرده مقیاس های مشکلات سلوک (003/0=p)، بیش فعالی (026/0=p) و مشکلات با همتایان(001/0=p)معنادار بوده است ولی در خرده مقیاس های نشانه های هیجانی و رفتارهای مطلوب اجتماعی تغییر معنادار مشاهده نشد. آموزش روش فرزندپروری مثبت در سطح 50/0 > p در کاهش نمرات والدین ، توانایی ها ومشکلات و همچنین کاهش نمرات تنیدگی والدین موثر بوده است. نتیجه گیری: با توجه به مزایای مداخله والدین در درمان و اهمیت افزایش تعداد ساعات درمانی کودکان بیش فعال پیشنهاد می شود این روش در کنار سایر روش های مرسوم در زمینه بیش فعالی به والدین به خصوص مادران آموزش داده شود.
لیلا حق شناس مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور بررسی تاثیر درمان حل مساله مدار بر کاهش افسردگی دختران مبتلا به اختلال پیش قاعدگی صورت گرفته است. روش بررسی: طرح پژوهش، طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور واحد تهران جنوب بود که با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف و به روش تصادفی،30 نفر از افراد دارای افسردگی متوسط و همچنین مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی به عنوان نمونه مورد پژوهش انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه تشخیص سندرم پیش از قاعدگی بود. به گروه آزمایش روش درمان حل مساله مدار، در طول 6 جلسه هر هفته یک ساعت آموزش داده شد. یافته ها : نتایج نشان داد که آموزش درمان حل مساله مدار در سطح 0/05>p در کاهش افسردگی و علائم پیش از قاعدگی موثر است. نتیجه گیری: درمان حل مساله مدار در کاهش افسردگی و سندرم پیش از قاعدگی موثر است. بنابراین در افرادی که دارودرمانی مدنظر نیست یا کافی به نظر نمی رسد، درمان حل مساله مدار به تنهایی یا همراه با دارودرمانی توصیه می شود.
حمیده نبات ریز مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی زوجدرمانی مبتنی بر دلبستگی بر ترس از صمیمیت و بخشش زوجین متأهل صورت گرفته است. روش : جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به خانه های سلامت شهر تهران بود. ازبین زوجین مراجعه کننده به خانه های سلامت دو منطقه از شهرتهران ، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، ابتدا 60 زوج انتخاب شدند. پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسالان جهت غربالگری، توسط زوجین تکمیل گردید. از این تعداد 40 زوج دارای سبک دلبستگی ناایمن بودندکه باتوجه به معیارهای ورود و یکسان سازی که در نظر گرفته شد (سن، تحصیلات، شغل، مدت زمان ازدواج)، 30 زوج انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (15 زوج گروه آزمایش و 15 زوج گروه کنترل). ابزار گردآوری دادهها: مقیاس ترس از صمیمیت، پرسشنامه ی بخشش انرایت و گروه مطالعات تکامل انسانی (1997) بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس تک متغیره (آنکوا) و تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در میزان ترس از صمیمیت، بخشش و مولفههای آن تفاوت معنادار وجود دارد (01/0p?). به این معنی که زوج درمانی مبتنی بر دلبستگی برکاهش ترس از صمیمیت وافزایش بخشش زوجین موثر است. نتیجه گیری: آن چه اهمیت دارد این است که طبق نتایج بدست آمده، آموزش زوج درمانی مبتنی بر سبک دلبستگی، میزان صمیمت (هیجانی ، عقلانی ، جنسی ، جسمانی ، ارتباطی ، اجتماعی ، تفریحی ، روانشناختی ، معنوی ) و بخشش (شناختی ، رفتاری ، عاطفی ) را افزایش داده و علاوه بر آن بر تغییر سبک دلبستگی موثر بوده است و لذا این نوع زوج درمانی با توجه به ماهیت آن ، بسیار کارآمد و نویدبخش است .
زیبا برقی ایرانی مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: بیماری، بخصوص بیماری¬های مزمن در سالمندان شیوه زندگی آنان را تغییر می دهد. بیماری پارکینسون نیز نوعی اختلال تحلیل برنده سیستم عصبی مرکزی در سالمندی است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی شناخت_رفتار درمانگری سالمندی (cbto) بربهبود نشانه¬های مرضی، همبسته¬های شناختی و برخی رفتارهای مرتبط با سلامت در مبتلایان به بیماری پارکینسون(pd) بود. روش: در این مطالعه روش پژوهش بصورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه از جامعه آماری سالمندان مبتلا به پارکینسون در نظر گرفته شد، نمونه های پژوهش شامل 40 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و با روش تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایشی تحت درمان شناختی-رفتاری سالمندی در 10 جلسه قرار گرفتند. برای سنجش فرضیه های این پژوهش از سه مجموعه آزمون نشانه های مرضی(پرسشنامه کوتاه ادراک بیماری (brief ipq)، پرسشنامه شاخص اختلال خواب پیترز بورگ، پرسشنامه سلامت عمومی (g.h.q))، همبسته های شناختی(پرسشنامه حافظه روزمره ساندرلند و همکاران(1983)، آزمون عملکرد پیوسته روزولد و همکاران(1956)، آزمون بازداری پاسخ استروپ(1935)) و رفتارهای مزتبط با سلامت(مقیاس خودکارآمدی عمومی شرر (gses)، پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (1996 )، پرسشنامه ارزیابی عملکرد جنسی زنان و مردان، پرسشنامه سازگاری bal، پرسشنامه پیروی دارویی ماریسکی (1992)) استفاده شد. و برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس مکرر با استفاده از آزمون تعقیبی lsd استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری از بین متغییرهای نشانه های مرضی در مقیاس های ادراک بیماری، اختلالات خواب، افسردگی، اضطراب، اختلال عملکرد اجتماعی در سطح 05/0 p< معنی دار است، در حالی که مقیاس نشانه های جسمانی از لحاظ آماری معنی دار نیست، نتایج آزمونهای تعقیبی نشان داد اثر روش درمانی شناختی رفتاری در مرحله پیش آزمون- پس آزمون و پس آزمون- پیگیری از لحاظ آماری در متغیرهای ادراک بیماری، اختلالات خواب، افسردگی، اضطراب معنی دار است ولی در متغیر عملکرد اجتماعی اثر روش شناختی رفتاری در مرحله پس آزمون- پیگیری معنی دار نیست. در حیطه همبسته های شناختی نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری در مقیاس های حافظه روزمره، توجه متمرکز و بازداری شناختی در سطح 05/0 p< معنی دار است، در حالی که در مقیاس های توجه پیوسته از لحاظ آماری معنی دار نیست. نتایج آزمون های تعقیبی نیز نشان داد متغیرهای حافظه روزمره و توجه متمرکز در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری معنی دار می باشد ولی در متغیر بازداری پاسخ شناختی مداخله مورد نظر در مرحله پس آزمون- پیگیری از لحاظ آماری معنی دار نیست و بنابراین به این یافته باید با دیده احتیاط نگریست. در حیطه برخی رفتارهای مرتبط با سلامت نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری در مقیاس های خودکارآمدی،کیفیت زندگی، عملکرد جنسی، سازگاری اجتماعی و پیروی دارویی در سطح 05/0 p< معنی دار است. و نتایج آزمونهای تعقیبی نشان داد متغیرهای خودکارآمدی، سازگاری اجتماعی و پیروی دارویی در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری معنی دار می باشد. ولی متغیر عملکرد جنسی در دو مرحله پس آزمون- پیگیری از لحاظ آماری معنی دار نیست و بنابراین تا پذیرش و گسترش این قبیل یلفته ها راه درازی در پیش است. نتیجه گیری: تلویحات حاصل از یافته های پژوهش در قلمروهای بالینی و مرضی از زاویه استلزام اصلاح نظام مراقبت بهداشتی سالمندان در سطح دیدگاهها و اقدامات عملی مورد بحث قرار گرفتند و در حد خطوط کلی نتایج پژوهش نشان داد که مداخله گریهای مبتنی بر شناخت رفتار درمانگری بر مولفه های مختلف سلامت سالمندان مبتلا به پارکینسون به ویژه سلامت روانی آنها اثر معناداری داشته است.
زهرا کریمی احمد علیپور
هدف:¬ پژوهش حاضر به منظور ارزیابی و مقایسه ی تاثیر تلفیقی دو روش درمان، مکمل کلسیم همراه با ویتامین d و درمان شناختی – رفتاری و همچنین اثربخشی مجزای این دو روش درمان در بهبود علایم زنان مبتلا به سندرم قبل از قاعدگی انجام شده است. روش: طرح پژوهش از نوع آزمایشی تحت عنوان طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه می باشد که دارای سه گروه آزمایش و یک گروه گواه است.جامعه آماری شامل کلیه زنان کارمند دانشگاه های شهر تهران می باشد ،حجم نمونه 40 نفر است که از طریق نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. پرسشنامه ی غربالگری علایم قبل از قاعدگی psst، پرسشنامه ی سازگاری بل bai، پرسشنامه ی سلامت عمومی ghq-28، سه ابزار گردآوری اطلاعات بودند و داده های به دست آمده از طریق روش آماری کوواریانس و نرم افزار spss نسخه 19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش روش های درمانی به طور کلی در سطح 05/0 p< در کاهش علائم سندرم قبل از قاعدگی، افزایش سازگاری و سلامت عمومی در زنان مبتلا به سندرم قبل از قاعدگی موثر بوده است. همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که روش درمان شناختی رفتاری در مقایسه با روش کلسیم درمانی همراه با ویتامین d و روش تلفیقی در افزایش سازگاری زنان مبتلا به سندرم قبل از قاعدگی موثرتر بوده است. در مورد متغیر سلامت عمومی تفاوت معنی داری بین روش های درمانی دیده نشد. همچنین روش تلفیقی ( روش شناختی رفتاری به همراه کلسیم درمانی و ویتامین d) در کاهش علائم سندرم قبل از قاعدگی نسبت به روش های دیگر موثرتر بوده است.
ویان امین نسب مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی زوجدرمانی هیجان مدار بر تنظیم هیجانی و بهزیستی روانشناختی زنان نابارور صورت گرفت. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری آن شامل کلیه زنان نابارور 25 تا 50 سالی است که به مراکز درمان ناباروری شهر تهران مراجعه کردند. باتوجه به معیارهای ورود و یکسان سازی که در نظر گرفته شد (سن، تحصیلات، شغل، مدت زمان ازدواج) 30 نفر از زنان نابارور انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قراد گرفتند، (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه). ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه ی تنظیم هیجانی گارنفسکی و کرایج (2002) و پرسشنامه ی بهزیستی روان شناختی ریف (1989)بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و گواه در میزان راهبردهای تنظیم هیجانی و بهزیستی روانشناختی تفاوت معنادار وجود دارد (01/0p?). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر و روشن شدن اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر تنظیم هیجانی و بهزیستی رواشناختی، به متخصصان فعال در حوزه خانواده درمانی در مراکز، مراکز درمان ناباروری، پیشنهاد می شود برنامه های آموزشی ویژه ای را جهت بهبود وضعیت تنظیم هیجانی و بهزیستی روانشناختی زنان نابارور به کار گیرند.
معصومه تدریس تبدیزی مجید صفاری نیا
هدف پژوهش حاضر اعتباریابی و هنجارسازی پرسشنامه بهزیستی اجتماعی کیز (1998) در زنان و مردان تهرانی بوده است. روش: جامعه آماری این پژوهش عبارت بود از زنان و مردان شهر تهران که 500 زن و مرد به روش خوشه ای چندمرحله ای از جامعه آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش عبارت بود از پرسشنامه بهزیستی اجتماعی کیز (1998). نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان دهنده برازش متوسط مدل در تعیین عاملها به شکل اولیه بیان شده توسط کیز (1998) بود بر اساس نتایج پژوهش، پرسشنامه بهزیستی اجتماعی ابزاری روا و پایا است و در جامعه ایرانی از برازش خوبی برخوردار است.
ریحانه آئین مهناز علی اکبری دهکردی
امروزه مادران در انتخاب شیوه زایمان آزاد هستند و عوامل زیادی بر این انتخاب تأثیر دارد. باورهای غلط و استرس مادر از مهمترین این عوامل است. پژوهش حاضر به بررسی این مسئله می پردازد که آیا برنامه ی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند روی کاهش باورهای غیر منطقی مادران، کاهش استرس آنها و افزایش آمادگی برای زایمان طبیعی تأثیر گذار باشد. پژوهشگر با مراجعه به مرکز بهداشت حصارک کرج 100 نفر به تصادف از بین جامعه زنان مراجعه کننده به مرکز بهداشت حصارک کرج انتخاب کرد و بعد از تکمیل پرسشنامه استرس و اضطراب و افسردگی 30 نفر از افرادی که نمره بالای 19 را با توجه به معیارهای ورود داشتند انتخاب شدند و به تصادف 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. برای سنجش استرس از مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (dass) استفاده شد و برای سنجش میزان آمادگی برای زایمان طبیعی و باورهای غیر منطقی به ترتیب از مقیاس آمادگی برای زایمان طبیعی ربیعی و همکاران و باورهای غیر منطقی جونز استفاده شد. برنامه ی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی یک برنامهی 8 هفتهای با جلسات 2 ساعت در هفته میباشد که مهارتهای مراقبهای بررسی بدن، یوگا و مراقبهی نشسته را آموزش میدهد.برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد. نتیجه ی تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر نشان داد که آموزش ذهن آگاهی با (????/? p=و 01/25f=) بر کاهش استرس و با (????/? p=و 17/67f=) بر کاهش باورهای غیرمنطقی و با (????/? p=و 5/91f=) بر افزایش آمادگی برای زایمان طبیعی موثر می باشد.
سرور یکتاخواه مهناز علی اکبری دهکردی
پژوهش حاضر به منظور برآورد منابع و میزان تنیدگی و نحوه مقابله با آن در مــادران دارای دانش آموز عقب مانده ذهنی ، نابینا ، ناشنوا و عادی مقطع ابتـــدایی در شهرستان کرج در سال 87 انجام گرفته است. در این پژوهش نمونه ای به حجم 120 نفر مادر در 4 گروه به روش تصادفی و تصادفی خوشه ای انتخاب و با توجه به اهداف و فرضیات تحقیق مورد مطالعه قرار گرفت . ابــزارهای اندازه گیری در این پژوهش عبــارت بودند از : 1- پرسشنامه رویدادها و تغییرات زندگی (مک کابین-1991)2 – پرسشنامه راه های مقابـله ای (لازاروس و فولکمن-1988) . اطلاعات بدست آمده با استفاده از تکنیکهای مختلف آماری مانند تحلیل واریانـس چنـد متغیری، یک راهه و تحلیل رگرسیون وآزمون توکی تجزیه وتحلیل شد که فرضیات اول ودوم تایـید گردیـد. نتایج نشان داد میان مادران در 4 گروه عقب مانده ذهنی ،نابینا، ناشنوا وعادی از لحاظ میزان تنیدگی تفـاوت معنا دار وجود دارد: میزان تنــیدگی در میان مادرانی که دارای کودک استثنایی (عقب مانده ذهنی ، نابینا و ناشنوا) هستند به مراتـب بیشتر است. واین میزان درمیـان دسته مادران دارای کودک عقـب مانـده ذهنی و ناشنوا بیشتر ازنابیناست . بین میزان فشار درون خانوادگی ، فشار ناشی از بـارداری، فشار کم و زیاد شـدن اعضای خانواده، فشار بیماری و پرستاری ، فشار ناشی از تغییر شغل و فشار مالـی و تجاری بین 4 گروه مادران تفاوت معنی دار است ولی بین میزان فشار زناشویی و فشار مشکلات قضایی تفاوت معنی دار وجود ندارد. علاوه برآن نتایج در رابطه با سبکهای مقابله ای نشان داد که بین 4 دسته مادران از لحاظ استفاده از سبک مقابـله ای جستجوی حمایت اجتماعی ، حل مدبرانه مسئله و رویاروی گر تفاوت معنادار وجود داردو بین سبک مقابله ای مسئولیت پذیری ، گریز و اجتناب ، بازبرآورد مثبت ، دوری جویـی و خویشتـن داری تفـاوت معنـا دار وجود دارد و همچنین مادران دارای کودک استـثنایی( عقب مانده ذهنی ، نابـینا و ناشنوا ) از سـبک های مقابـله ای دوری جـویی ، خویشتن داری ، مسئولیت پذیری ، گریز و اجتناب و باز برآورد مثبت بیشتر استفاده می کننـد. بررسی رابـطه تنیدگی و راههای مقابـله ای در این پژوهش نشان داد، تنها فشار مالـی مـی تـواند استفاده از سبک مقابله ای دوری جویـی و گریز و اجتناب را پیش بینی کند ، همچنین فشار درون خانـوادگی اســتفاده از سبـک مقابله ای خویشتنـداری ، گریز و اجتناب و فشــار از دسـت دادن استفاده از سبـک مقابــله ای خویشتنداری وجستجوی حمایت اجتماعی را و فشار بارداری می تواند استفاده از سبـک مقابله ای مسئولیت پذیری را پیش بینی کند . با توجه به نتـایج بدست آمده از تحلیل رگرسیون هیچیک از خــرده مقیاسهای تنیدگی با استفاده از سبکهای مقابله ای رویارویگر ، حل مدبرانه مسئـله و باز برآورد مثبت رابطه معناداری ندارد.