نام پژوهشگر: علی محمّدی آسیابادی
ارمغان مغاریی اصفهانی علی محمّدی آسیابادی
مدیحه سرایی به تقلید از اعراب در میان شاعران ایران زمین، در قالب قصیده رواج یافت. البته این بدان معنا نیست که ایرانیان تا پیش از آن از هنر و ادب عاری بوده اند، بلکه به دلیل هجوم اعراب، رواج خط و زبان عربی و تشابهاتی که میان این دو قوم بود، ایرانیان این گونه از شعر را با ذوق و اندیشه ی خود پرورش دادند. در پی آن نخستین اشعار ثبت شده در تذکره ها در مدح پادشاهان و امرا بوده است و بیش ترین بخش آثار منظوم فارسی به این اشعار اختصاص دارد. از همین جاست که نقش اشعار مدیح در رشد زبان فارسی و همچنین نقش ممدوحین این اشعار، آشکار می گردد. این موضوع شعری قرن ها اهمّیّت خود را حفظ کرد و تحت تأثیر سیاست و هنجارهای اجتماعی اوج و فرود یافت. این اشعار تا امروز هم اهمّیّت خود را به ویژه از لحاظ ادبی از دست نداده است، زیرا بزرگترین شاعران ایران در این زمینه داد سخن داده اند. تلاش نگارنده ی این پژوهش در راستای طرح مباحثی پیرامون دگردیسی مدیحه سرایی در حوزه ی لفظ و معنا، سبک های شعری، مضامین، قالب ها و صور خیال حاکم بر این اشعار، در یک سیر ادبی- تاریخی بوده است. با طرح این فرضیّات که: 1- مدح از آغاز شعر دری تا عصر حافظ دگردیسی هایی داشته است. 2- به نظر می رسد شرایط اجتماعی- سیاسی، سلیقه ی عصر و جایگزین شدن من غیر شخصی به جای من شخصی در شعر، مهم ترین عوامل دگردیسی اشعار مدیح در حوزه ی لفظ و معنا بوده است.3- اوج دگردیسی ها در آثار سعدی و حافظ و آمیختگی عناصر مدحی و تغزّلی دیده می شود. تحقیق به شیوه ی اسنادی و کتابخانه ای با مطالعه ی دیوان های برجسته ترین شاعران مدّاح هر قرن و کتاب ها و مقالاتی که در باب مدیحه سرایی نوشته شده، آغاز شد؛ پس از فیش برداری همزمان با مراجعه ی مجدد به هر دو نوع منابع، به ویژه منابع اصلی و استخراج شاهد مثال های لازم، کار نگارش ادامه یافت. خلاصه ای از نتایج به دست آمده نیز در پایان ذکر گردیده است.
معصومه صابری علی محمّدی آسیابادی
این پژوهش، با عنوان موسیقی، و خلقت و بعث در اندیش? مولانا، در پی بررسی آثار وی در رابطه با موسیقی و پیوند آن با خلقت و بعث است و از دیگر اهداف این پایان نامه، اثبات ارتباط مذکور و تبیین ابعاد مختلف آن در اندیش? مولاناست. مولانا از همان ابتدای مثنوی، موضوع خلقت و بعث و ارتباط با موسیقی را - که یکی از دغدغه های ذهنش بوده - با بهره گیری از ساز نی مطرح کرده و در جای جای مثنوی و دیوان شمس، بحث آفرینش (خلقت) و بازآفرینش (بعث) همراه با موسیقی انسان را بیان نموده است. وی آفرینش را همچون رقص موجودات می داند کـه خطاب « اَلَستُ برَبّکُم؟ » حضرت حق را شنیده و سرمست از شنیدن چنین موسیقی زیبایی، مشتاقانه به عالم وجود آمده و از نیستی پا به هستی گذاشته اند؛ او معتقد است آنان در این دنیا نیز مست از آن باد? الهی، رقصان و پایکوبان می مانند و سپس در رستاخیز، با شنیدن پیام « إرجِعی إلی رَبّک » خداوند، مانند سیل به سوی بحر - که سرمنشأ آنهاست - می شتابند؛ بدین ترتیب بازگشت به آغاز و مبدأ نیز، به صورت یک رقص صورت می گیرد. مولانا از هرچه می بیند و می شنود، برداشت موسیقایی می کند؛ وی حتّی از وزش باد و تحرّک درختان و همچنین از حرکت گل در برابر نسیم، به "رقص باد" و "رقص درخت" و یا "رقص گل پیش صبا" تعبیر می کند و وزیدن بـاد بهاری در بین درختان و گلـها را به رسیدن پیغـامی از سوی معشوق حقیقی و شنیده شدن آوای موسیقی آشنایی مانند کرده و می گوید اجزای طبیعت بر اثر شنیدن این آوا دوباره زنده شده و به وجد می آیند و رقصان می گردند.