نام پژوهشگر: سعیدبزرگ بیگدلی
ثوراله نوروزی داودخانی سعیدبزرگ بیگدلی
چکیده درد و رنج ازموضوعاتی است که انسان از همان آغاز زندگی با آن روبرو بوده و همواره مکاتب مختلف دینی ، فکری و از جمله برخی شاعران- که در ساختار ذهنی آنان نگاه انسان شناسانه مرکزیت داشته -به آن توجه خاصّی کرده و اغلب شاهکارهای موفق ادبی، شکوفایی خودرا درپیوند وثیق با انسان و چالش های درونی او تجربه نموده اند. ازاین رو در این تحقیق،سعی شد تا مفهوم دردورنج،علل پیدایش وراههای رهایی از آن از منظر شاهکارهای ادبیات فارسی، درعصرکلاسیک ( شعر مولوی و سعدی )و معاصر ( شعر نیما یوشیج و سپهری ) به روش تحلیلی-توصیفی و بارهیافت هرمنوتیک وتحلیل گفتمان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد که عمده ترین نکات تازه و دستاوردهای پژوهش عبارتند از : 1- درد در شعر مولوی فرآیند فعال شناختی وامری است بالقوه، درونی،غایتمندو انگیزنده به سوی هدف مطلوب و رنج پدیده ای نسبی و درونی-روانی که در پیوند با افق دید انسانها مطرح گردیده است ودرد ورنج در شعر سعدی امری است اجتماعی با ماهیت زمانی-مکانی و قابل تعمیم به کل دردورنج های بشری و در شعر نیما،پدیده ذهنی-ادراکی و روحی- روانی است که در آغاز فعالیت شعری او اغلب به صورت فردی و نوستالژیک و بعد با ماهیت اجتماعی،سیاسی و ملی در شعر او جلوه کرده و در نظر سپهری امری است ذهنی- ادراکی که در اثرتعارض معرفت ذهنی سپهری با معرفت موروثی و عادتی حاکم برذهنیت انسان معاصردر شعر او به تصویر کشیده شده است. 2- زمینه ها و عوامل مهم پیدایش درد و رنج های بشری از نظر مولوی ، عوامل ازلی- معرفتی ( مثل هبوط ، ترکیب خاکی ودو بعدی انسان) عوامل درونی ( مثل مستی از هستی ، شهوت ، پیش داوری ، جهل ، فزون طلبی وتلقین) و در نگرش سعدی ، عوامل سیاسی ( مثل ساختارهای قدرت ) عوامل اجتماعی ( مثل نبود احساس اجتماعی و همدردی )، عوامل اقتصادی، عوامل زیستی – روانی و عوامل تربیتی – معرفتی است اما در نگرش نیما عوامل سیاسی ( مثل حاکمیت مستبد )، عوامل اجتماعی – روانی ( مثل غفلت و محافظه کاری مردم ) و در نظر سپهری عوامل معرفتی – فرهنگی ( مثل هبوط ، غلبه فرهنگ صنعتی و نگاه عادتی و موروثی به جهان ) از عوامل عمده درد و رنج های بشری محسوب می شود. 3- در نگرش مولوی،اساسی ترین راه رهایی انسان از درد و رنج ،تغییررفتارهای ذهنی- روانی،تهذیب نفس، کسب معرفت ومعنادهی به دردورنج های بشری است.دردیدگاه سعدی همدردی انسانها با همنوعان و برقراری اعتدال اجتماعی و اخلاقی در جامعه، درنظرگاه نیما افزایش آگاهی مردم و برقراری عدالت و مبارزه اجتماعی و دردیدگاه سپهری بازگشت به معصومیت آغازین،کنار زدن غبار عادات و موروثی از چشمان درونی و ذهنی انسان و پیوند سالم و متوازن انسان با طبیعت از راههای اساسی رهایی انسان از درد و رنج محسوب می گردد. 4- عمده ترین عناصر و سازکارهای القای معانی درد و رنج در شعر مولوی،تمثیل، هنجارگریزی معنایی و بینامتنیت،در شعر سعدی حکایت ،تمثیل ، هنجارگریزی نحوی و بعضا تصویر آفرینی و صحنه پردازی عاطفی است. امّا در شعر نیمایوشیج تمثیل ، نماد ، ابهام ، رنگ و اصوات و آواها و در شعر سپهری فضا سازی وتصویرآفرینی ، تشخیص ،رنگ،عاطفه و برخی عناصر زبان شناختی مثل افعال موثر و کلمات پرسشی از عناصر مهم القای معانی درد و رنج به شمارمی آیند. واژگان کلیدی : درد ،رنج ، عناصرادبی القا ، ادبیات کلاسیک و معاصرفارسی ، مولوی ، سعدی ، نیما یوشیج و سپهری