نام پژوهشگر: سعید واعظ
سعیده کمایی فرد سعید واعظ
لطائف التفسیر که به سال 519 هجری قمری به رشته تحریر درآمده ، از میراثهای ارزشمند فرهنگ اسلامی و زبان وادب پارسی است ؛ و غنای زبانی حوزه آن ، فرارود (ماوراءالنهر) ، به گونه ای است که قدیمترین نمونه های زبانی ادب پارسی را در برمی گیرد . « قدمت » ، «دوره » ، « زبان » و « سبک » این متن هرکدام به تنهایی عاملی است درخور برای جلب نظر پژوهشگران حوزه های مطالعات تاریخ زبان پارسی ، سبک شناسی ، تاریخ ترجمه از عربی به پارسی ، ودیگرجنبه های زبانی نظیرساخت واژه وشیوه نگارش و رسم الخط . این تفسیراز نظر قدمت تاریخی چهارمین تفسیرکامل و جامع قرآن کریم است که تاکنون شناخته وشناسانده شده است و بعد از تفسیرهای طبری ، تاج التراجم و سورآبادی قرار می گیرد. علاوه بر زبان مولف که با برخورداری از امتیازهای نثر زمان خود اثری چشمگیر آفریده ، اصطلاحات و واژگان خاص این متن منبع سرشاری است درشناخت واژگان حوزه فرارود . همچنین روش دقیق و نظام مند مفسر در ارائه تفسیر و احاطه علمی وی برمسائل فقهی وکلامی ، واستنباط احکام شرعی از ادله قرآنی و روایی ، ونیز آگاهی ایشان از آراء اندیشمندان ماوراءالنهر و خراسان ، و اشارات ایشان به دیدگاههای حکما وعرفا از امتیازات دیگری است که می توان برای این تفسیر برشمرد.
علی جعفر سعید واعظ
به اعتبار اینکه زبان پدیده ای اجتماعی و ابزار ارتباط بین افراد بشر است و افراد بشر احساسات و اندیشه های خود را به وسیله آن به یکدیگر ابراز نموده و نیازهای یکدیگر را رفع می کند، وچون هیچ زبانی در دنیا نیست که از زبانهای دیگر واژگانی وام نگرفته باشد، و همه زبانها از همدیگر تأثیر و تأثر پذیرفته اند. و به اعتبار اینکه زبان عربی هیچ ارتباط خانوادگی با زبان فارسی ندارد ولی در دورهای مختلف و به دلایل گوناگون از جاذبه زبان عربی تأثیر پذیرفته و در معرض نفوذ کلمات عربی قرار گرفته است
رضا جلیلی علیرضا منوچهریان
این اثر، ترجمه کتاب «الزاهر فی معانی کلمات الناس»، تالیف ابوبکر بن انباری از ادیبان سده چهارم و اوئل سده پنجم هجری است. مبحث اصلی کتاب را تبیین معانی واژگان مورد استفاده در دعاها و ذکرها و درودها روزانه مردم تشکیل می دهد که به فراخور به مباحث صرفی و نحوی و فقهی و حدیثی و تفسیری و تاریخی نیز در آن پرداخته شده است. در این اثر پس از ترجمه و تحلیل متن، که مقصود اصلی از تحقیق است، سعی شده است تا بسامد معنایی که مولف از واژه ای به دست می دهد، در ادب پارسی و ترجمه های موجود قرآنی، ردیابی و تعیین گردد. و نیز در این رساله، اشعار موجود در متن اصلی إعراب گذاری شده و در صورت عدم ذکر نام شاعر، پس از تحقیق، نام شاعر درج گردیده و در صورت اشاره در کتب ادب و تاریخ، علّت سرایش بیت نیز وارد شده است.
معصومه ندایی سعید واعظ
این رساله چنان که از عنوانش مشخص است، به بررسی وجوه اخلاق فردی و جمعی در دو دفتر اول مثنوی پرداخته است، و شامل 2 فصلی است که هر کدام به چند بخش تقسیم شده اند. در این رساله، سعی بر آن بوده است که با بررسی جنبه های اخلاق فردی و جمعی در مثنوی و تأکید برآن، گامی موثر در جهت بهبود رفتارهای فرد و جامعه برداشته شود، به طوری که راه گشای همه انسان ها با هر سلیقه و در هر عصری که هستند، باشد. به عبارتی دیگر، با به نمایش گزاردن این آموزه های اخلاقی که آن هم به صورتی مجزا، فردی و جمعی به آن پرداخته شد هم فرد و هم جامعه، به فراخور نیاز خود می تواند از آن استفاده کند. چون مثنوی، این کتاب تعلیمی سترگ، عناصر عمده ایی را از بطن جامعه وام گرفته است. از آن جایی که مثنوی، نمایان گر اندیشه و نگرش عرفانی و اسلامی مولانا است، پس می توان گفت که بررسی جنبه های فردی و جمعی در آن، یعنی تأکید بر هنجارهای بزرگ اسلامی و ایرانی. با این همه، بهره گیری از چنین آموزه های اخلاقی مطرح شده در مثنوی و تطبیق آن با یافته های جدید، دشواری هایی داشت و نگرش خاصی را می طلبید که با مطالعه و تعمق در کتب و یافته های متعدد تا اندازه ای این مهم حاصل شد.
یحیی عطایی سعید واعظ
رساله یِ حاضر ترجمه ای است از کتاب تلخیص المفتاح و در کنارِ این کار، مقایسه یِ عناصرِ بلاغیِ موجود در این کتاب است، با آنچه در بلاغتِ فارسی مطرح شده است. موضوعِ کتاب تلخیص المفتاح، دانش بلاغت است و در سه بخش اصلی (معانی و بیان و بدیع) نوشته شده است که پیش از این سه بخش دارایِ مقدّمه و بخشی در باب فصاحت و بلاغت آمده و کتاب را با دو بخش فرعیِ دیگر با عنوانِ دزدی هایِ ادبی و مطالبی مربوط به آن و عواملِ زیباسازیِ سخن به پایان برده است. مصنّف، دانش معانی را به هشت باب بخشبندی کرده است. که عبارتند از: 1ـ احوالِ اسناد. 2ـ احوالِ مسندٌالیه. 3ـ احوالِ مسند. 4ـ احوالِ متعلّقاتِ فعل. 5ـ قصر.6ـ انشاء.7ـ فصل و وصل. 8ـ ایجاز و اطناب و مساوات. همچنین دانش بیان را در سه بخش تشبیه و استعاره و کنایه آورده و بدیع را به دو بخش معنوی و لفظی تقسیم کرده است. اساس کار بر پایه یِ متنی است که دکتر یاسینِ ایّوبی ارائه داده است. کارِ ایشان تنها تصحیحِ متن نیست، بلکه دگرگونی هایی اندک در متنِ اصلی پدید آورده و نکاتی را از شرح هایی مانند مختصر و مطوّل و برقوقی و... وارد متن کرده است. کتاب را انتشاراتِ المکتبهالعصریه در صیدایِ بیروت منتشرکرده که به همراهِ مقدّمه یِ مفصّل و حاشیه ها و فهرست هایِ سودمند، به شیوه ای آراسته چاپ شده است. آنچه در تاریخِ تحوّلِ دانش بلاغت دارایِ اهمّیّتِ بسیار است، این است که از زمانی که ایرانیان در حوزه یِ دانش بلاغتِ عربی دست به قلم بردند، تکاملِ این دانش آغاز شد و دوره هایِ اوج و فرود این دانش به دستِ ایرانیان رقم خورد. برادرانِ پژوهشگر در کشورهایِ عربی به این نکته هرگز صریحاً اشاره نمی کنند. اوجِ درخشش این دانش، زمانی است که دانش در ایران، رو به اوج بود. یعنی زمانی که شاهان و وزیرانِ فرهنگ دوستِ سامانی در خراسان حکومت را در دست داشتند. اندکی پس از آن دانشمندان در زیرِ حمایتِ ایشان آزادانه تر از دوره هایِ پیش و پس از خودشان در هر موضوعی کار می کردند. فرود و اُفتِ دانش بلاغت را، نیز باید در تاریخِ ایران دید و بررسی کرد. اگر نیک بنگریم، دانش بلاغت در ایران با حمله یِ غزها به ایران و مدّتی پس از آن با حمله یِ مغولان اُفتِ کامل داشته است. با نگاهی به تاریخِ ادبیّاتِ ایران در این دوره و آثاری که در این دو روزگار نوشته شده است، درمی یابیم که اوضاعِ مدرسه ها و نحوه یِ آموزش چِسان تحتِ تأثیرِ حمله یِ مغولان قرارگرفت و چِسان دانش هایِ گوناگون شکوفاییِ خود را از دست دادند و بررسی هایِ ژرفِ علمی، جایِ خود را به شرح و حاشیه نویسی برایِ تدریس در مدارس نیمه مرده داد. دانشجویان و پژوهشگران در رشته یِ زبان و ادبیّاتِ فارسی و... که در گذشته همه چیزخوان بودند، عربیدانی جزوِ کارهایِ پایه ایِ ایشان بوده است. از این رو پژوهشگری که در موضوعی دست به پژوهش می بُرد، در برخورد با متونِ عربی با دشواریِ چندانی روبرو نمی شد، ولی امروز که رشته هایِ آموزشی به گونه ای دیگر دسته بندی شده و می شود، و حجمِ تدریس و تعلیم دگرگون شده و هر دانشی به گرایش هایِ گوناگونی منقسم شده است، پژوهشگر برایِ دسترسی به متونِ عربی با دشواریِ بسیاری روبه رو خواهدبود. از این رو می توان گفت که دوره یِ ترجمه در ایران که از حدود صد سالِ پیش آغاز شده است، می بایست چهل ـ پنجاه سالِ پیش به پایان می رسید، تا این متونِ اصلی که نویسندگانِ آن بیشتر ایرانی هستند، به فارسی ترجمه می شد. آثارِ شاعران، نویسندگان و مفسّران و دانشمندان و... که بیشتر به زبانِ عربی است، امروز نیازمند برگرداندن به فارسی است. شاعرانی مانند طغراییِ اصفهانی، رشید وطواط و... نویسندگانی مانند بدیع الزّمانِ همدانی و... مفسّرانی چون زمخشری و... دانشمندانی مانند فارابی، ابنِ سینا و... همه تأثیرگذارانی هستند که هرکدام در دانش و دانش هایی دورانساز بوده اند. ب. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه یِ مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه یِ اجرای آن، شیوه یِ گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: در روش ترجمه یِ تلخیص المفتاح، روشی میانِ تحت اللفظی (واژه به واژه)، و آزاد پیش گرفته شد. به این دلیل که متنِ تلخیص متنی کهنه است و برگرداندنِ آن نیازمند زبانی فاخر. دلیلِ دیگر آموزشی و علمی بودنِ متن است که برگردانِ آزاد مانع از درگیری دانشجو با متنِ اصلی می شود. از سویِ دیگر آیات و ابیاتِ عربیِ بسیاری در متن به کار رفته که ترجمه یِ آزاد، حقِّ مطلب را در رساندن ِمعانیِ آیات و ابیات ادا نمی کند و از سویی بلاغتِ آیات و ابیات که برایِ نکاتی بلاغی نمونه آورده شده است، ایجاب می کند که این نکاتِ بلاغی در ترجمه نشان داده شود. جنبه یِ دیگرِ پژوهش، تطبیقِ عناصرِ بلاغتِ عربی با بلاغتِ فارسی است. این کار از چند جهت قابلِ ملاحظه است: نخست اینکه در بررسیِ مطالبی که در کتاب هایِ بلاغتِ فارسی آمده است، به سبب تکراری بودنِ مطالب به همه یِ آن ها پرداخته نشد و تنها کتاب هایی که در هر دوره دارایِ اهمّیّت بوده و هستند، بررسی شد. این کتاب ها عبارتند از: 1) آهنی، غلامحسین: معانی بیان. 2) تجلیل، جلیل: معانی و بیان. 3) تقوی، سید نصرالله: هنجارِ گفتار در فنِ معانی و بیان و بدیعِ فارسی. 4) رادویانی، محمد ابن عمر: ترجمان البلاغه. 5) رازی، شمس الدین محمد بن قیس: المعجم فی معاییر اشعار العجم. 6) رنجبر احمد: 1ـ معانی. 2ـ بیان. 3ـ بدیع. 7) شمیسا، سیروس: 1ـ بیان و معانی. 2ـ نگاهی تازه به بدیع. 8) عرفان، حسن: کرانه ها شرحِ فارسیِ مختصر المعانیِ تفتازانی. 9) علوی مقدم، محمد و رضا اشرف زاده: معانی و بیان. 10) کاشفی، علی بن حسین: بدایع الافکار فی صنایع الاشعار. 11) کزازی، میرجلال الدّین: زیبایی شناسی سخن پارسی: 1ـ معانی. 2ـ بیان. 3ـ بدیع. 12) گرکانی، محمدحسین (شمس العلما): ابدع البدایع. 13) هدایت، رضاقلی (خان): مدارج البلاغه در علمِ بدیعِ فارسی. 14) همایی، جلال الدّین: 1ـ فنون بلاغت و صناعات ادبی 2ـ معانی و بیان. 15) وحیدیان کامیار، تقی: بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی. 16) وطواط، رشیدالدین محمد عمریِ کاتب بلخی: حدائق السحر فی دقائق الشعر. مطالبی گفته شده است که در کتاب هایِ بلاغتِ فارسی نیامده است و جزوِ یافته های نگارنده به شمار می آید که بخش عمده یِ کارِ تطبیق را دربرگرفته است. مثلاً کمتر آرایه ای در بخش بدیعِ معنوی هست که نگارنده دیدگاهِ خود را در آن مطرح نکرده باشد. این بخش از کار در کنارِ تطبیق، شکلِ تألیف به پژوهش، داده است. در آوردنِ نمونه هایِ نظم و نثر، کمتر گواهِ شعر و نثر هست که از کتاب هایِ بلاغتِ فارسی آورده شده باشد. در آوردنِ نمونه ها از شعر و نثرِ شاعران و نویسندگانی که دوران ساز و گواهِ سبک و نماینده یِ دوره یِ خویش بوده اند، بیشترین بهره گرفته شده است. شاعرانی مانند: رودکی، فردوسی، سنایی، عثمانِ مختاری، انوری، خاقانی، نظامی، مولوی (مثنوی و غزلیّات)، سعدی (همه یِ آثار)، حافظ، قاآنی، شهریار. در این میان خاقانی و نظامی و سعدی و حافظ جای گاهی ویژه دارند. بخش دیگر کار این است که افزون بر ترجمه یِ متن، کارِ پژوهش بر رویِ ابیاتی که نیاز به پژوهش بیشتر داشتند و نیازمند استناد به منابعِ دیگرِ عربی بود، صورت گرفت. همچنین گاهی نگارنده نکاتِ بلاغیِ دیگر کتاب هایِ عربی را نیز در متنِ تطبیق وارد ساخته و نمونه هایِ بسیاری را از آیات و احادیثِ پیامبر(ص) و حضرتِ علی(ع) و اشعارِ شاعرانِ عرب آورده است. پ. یافته های تحقیق و نتیجه گیری و پیشنهادات: حاصلِ تلاش نگارنده در رساله یِ حاضر بدین گونه است: نخست: ترجمه یِ اثری است در بلاغت به نامِ تلخیص المفتاح که نگاشته و گردآورده یِ عبدالرّحمن قزوینی در نیمه یِ دومِ قرنِ هفتمِ هجری است. ترجمه یِ این اثر مهم ترین بخش پژوهش است و از دیدگاهِ نگارنده، ارزش آن کمتر از تصحیحِ نسخه نیست و همانند آن در زمره یِ احیاءِ آثارِ ملّی به شمار می آید؛ و از سویی دیگر دستگیرِ کسانی خواهد بود که در بلاغتِ ایرانی ـ اسلامی دست به پژوهش می برند و با عربیّت آشنایی چندانی ندارند. دوم: جنبه یِ دیگرِ پژوهش، تطبیقِ نکاتِ بلاغیِ مطرح شده در این کتاب با بلاغتِ فارسی است که خود از چند دید، قابلِ ملاحظه است؛ یکی اینکه، این کار، تطبیق با نکاتی است که در کتاب هایِ بلاغتِ فارسی مطرح شده است، و نیز نکاتی است که نگارنده نخستین بار در بلاغتِ فارسی و نیز عربی، کشف و مطرح ساخته و مقایسه ای میانِ دو عرصه یِ پهناور، از ریزترین نکاتِ بلاغی و دستوریِ مربوط به بلاغت گرفته تا بحث هایِ کلّی در سبک شناسیِ میانِ شاعرانِ فارسی و عربی در دوره هایِ مختلف، انجام داده است. در این پژوهش، کمتر نکته یِ بلاغی است که نگارنده درباره یِ آن دیدگاهِ خود یا دیگران را مطرح نکرده و در مقایسه یِ میانِ بلاغتِ دو زبان مطابقتی انجام نداده باشد؛ از این رو می توان گفت، اثری در تاریخِ بلاغت نویسی و ادبیاتِ تطبیقی در عرصه یِ بلاغتِ فارسی و عربی، دستِ کم با این حجم و کیفیّت، به اندازه یِ این پژوهش نباشد و از این جهت کارِ نگارنده در کنارِ ترجمه، تألیف نیز به شمار می آید. سخن درباره یِ بلاغتِ فارسی و عربی بسیار است و در این جا اشاره ای به آن نمی شود همچنین درباره یِ آنچه بلاغت نویسانِ ایرانی به زبانِ فارسی نوشته اند، در مقایسه با کتاب هایِ عربی، بسیار می توان گفت. ولی به طورِ کلی برخی نتایجی که در ضمنِ پژوهش، نگارنده به آن رسیده، چنین است: 1ـ هیچ کتابی در بلاغتِ فارسی نیست که اساس بلاغت نویسیِ گذشتگان (عربی و فارسی) را برهم زده و خود بنیادی تازه نهاده باشد. همگی وامدارِ نویسندگانِ پیش از خود بوده اند و بنیاد کارشان بر دیدگاه هایِ عبدالقاهر و زمخشری و سکّاکی و... نهاده شده است. 2ـ آنچه به عنوانِ تغییر می توان از آن یاد کرد، افزودن به شمارِ آرایه هایِ بدیعی است که مدّتی پس از سکّاکی به این سو آغاز شده و تاکنون ادامه دارد و این امر تقریباً هم زمان در کتاب هایِ عربی به فارسی دیده می شود. 3ـ با اینکه پایه یِ کارِ بلاغت نویسان بر گفته هایِ عبدالقاهر و تحلیلگرانِ نخستینِ دیگر بوده است، ولی هرچه از زمانِ سکّاکی دورتر می شویم، نقطه یِ مشترکِ این کتاب ها که عبارت است از، خلاصه نویسی و دور بودن از تحلیل هایِ ژرف و نداشتنِ ذوق و شوقِ هنری، بیشتر به چشم می خورد. یکی از دلائلِ امر این است که این کتاب ها از دیرباز برایِ تدریس در مدارس نوشته می شده است. 4ـ در زمانِ معاصر، نگارش بلاغت دو بخش عمده دارد؛ کتاب هایِ کاملاً تحلیلی که بیشتر بر پایه یِ نظریه هایِ غرب است. دیگر کتاب هایِ غیرِ تحلیلی که ادامه دهنده یِ راه گذشتگان است و باز هدف از نگارش آن ها تدریس در دانشگاه ها و مدارس است. و در این کتاب ها نیز، کسی پایه هایِ بلاغتِ سنّتی را بر هم نزده است و لذا در این عرصه در دوره یِ تقلید به سر می بریم.
مهری عبدی میاردان سعید واعظ
طنز به عنوان یک نوع ادبی مستقل در ادبیات کلاسیک ما شناخته شده نیست و در گذشته طنز در آثار نویسندگان و شعرا بیشتر به شکل هجو و هزل نمود داشته است، به طوری که اغلب طنز و هجو و هزل به یک معنی به کار برده می شدهجو که شکل مبتذل طنز است ظاهراً به تقلید از شاعران عرب، در شعر فارسی راه یافت اما تولد حقیقی طنز در قرن های ششم و هفتم هجری در ادبیات صوفیه رخ داد؛ به طوری که حکایات طنزآمیز صوفیه هم چاشنی اجتماعی دارد و هم ذوق فلسفی. بیشتر شاعران این دوره، به نوعی در موضوع هجو و هزل و طنز، طبع آزمایی کردند؛ کار هجو و هزل در این دوره به جایی کشید که حتی، شاعران از استعمال کلمات رکیک و زشت ابا نمی کردند. در قرن هفتم با حمله مغول به ایران شاعران و نویسندگان آگاه، بغض های گره خورده و نفرت خود را بیشتر به شکل هجو و هزل و طنز به رشته نظم و نثر کشیدند؛ در این دوره آثار انتقادآمیز و طنز جای هجوهای تند و الفاظ رکیک سال های قبل را گرفت و شاعران و نویسندگان با پرهیز از هجو و با دفاع از طنز، باعث جدایی این دو نوع از هم شدند و اهمّیّت تأثیر شیوه طنز در تعلیم و تربیت و مبارزه اجتماعی را به دیگران آموختند، تا اینکه عبید زاکانی با جسارت بیشتری، قدم در این مسیر گذاشت و تحولی عمده در معنی طنز به وجود آورد؛ به طوری که او برای بیان کاستی ها و ستم هایی که دستگاه حاکم علیه طبقه های محروم جامعه ایران اعمال می کرد زبان طنز و شوخی را برگزید و با این زبان به مبارزه ظالمان رفت و بعدها شاعران و نویسندگان به پیروی از عبید، آثار انتقادی طنزآمیز نوشتند. با انقلاب مشروطه وضع کاملاً دگرگون شد؛ چرا که حوادث سیاسی و اجتماعی انقلاب مشروطه باعث رشد آگاهی های سیاسی و اجتماعی مردم و فراهم آمدن آزادی نسبی برای اظهار انتقادات و اعتراضات شد؛ ادبیات انقلاب مشروطه از نظر طنز و میزان هجو و تندزبانی سیاسی در تاریخ ایران بی نظیر است به طوری که در این دوران طنز کاملاً سیاسی شد و به صورت ابزار مبارزه سیاسی درآمد. در این زمان به سبب تغییراتی که در عرصه های سیاسی و اجتماعی پدید آمد، گرایش های ادبی و فرهنگی جدیدی به وجود آمد؛ از جمله اینکه عده ای به نگارش داستان کوتاه، به شیوه غربی تمایل نشان دادند، نویسندگان به سمت سبک شخصی حرکت کردند و نثر ساده و روان رواج یافت و حتی عده ای از نویسندگان، از زبان محاوره ای و نثر شکسته استفاده کردند و به سمت مردمی شدن ادبیات حرکت نمودند. مهمترین و برجسته ترین مشخصه محتوایی نثر این سال ها، اعتراض و انتقاد و افشاگری است. تردید نیست که با انتشار مجموعه «یکی بود یکی نبود» در سال 1300 شمسی، یکی از مهمترین حوادث تاریخ ادبیات ایران روی داد. دلیل اهمیت این مجموعه در این است که جمال زاده با آن برای نخستین بار داستان کوتاه را به معنی امروزی آن وارد ادبیات فارسی کرد و پاره ای از ساختارهای داستان کوتاه غربی را با سنت کهن داستان سرایی در ایران آمیخت اما به جرأت می توان گفت که صادق هدایت، بنیان گذار واقعی داستان کوتاه در ایران است. او نخستین کسی است که صناعت داستان نویسی غربی را وارد ادبیات فارسی نمود؛ تأثیر داستان های او، بر داستان نویسان بعد از او بسیار عمیق بود و موجب تحول واقعی داستان نویسی در ایران شد و داستان نویسان ایرانی، هر کدام به نوعی باعث تحول وگسترش داستان نویسی فارسی شدند. با توجه به اینکه در دوران مشروطیت و پس از آن، داستان های کوتاه طنزآمیز طیف وسیعی از ادبیات داستانی را به خود اختصاص داده است و نویسندگان زیادی آثار متعددی در این زمینه خلق کرده اند؛ اما تاکنون تحقیقی که منحصراً و به طور کامل و جامع، به شرح و بررسی چنین آثاری بپردازد، وجود ندارد و پژوهش های موجود در این خصوص، به طور عمده فقط به جمع آوری و گزینش آثار و یا حداکثر به توضیحات اندک بسنده کرده اند ولی به نقد و بررسی همه جانبه علمی و ادبی نپرداخته اند، بنابراین بررسی همه جانبه طنز به عنوان یک نوع ادبی دقیق و موثر، در ادبیات معاصر فارسی و یافتن جنبه های طنز در داستان های کوتاه معاصر و تحلیل ساختاری و مفهومی آنها و درک اهداف طنزپردازان و مقایسه شیوه های طنزپردازی این نویسندگان، امری لازم به نظر می رسد؛ به همین دلیل نگارنده با توجه به این پیش گفته ها بر آن شد تا پژوهشی در این زمینه انجام دهد و با انتخاب موضوع رساله دکتری خود با عنوان «طنز در داستان کوتاه معاصر فارسی از1300 تاکنون»، گامی هرچند کوتاه، در این زمینه بردارد، تا بخشی مهم از ادبیات معاصر ایران، به شیوه ای علمی تدوین گردد و در اختیار علاقه مندان قرار گیرد. شیوه پژوهش، توصیفی- تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات و داده ها، به صورت کتابخانه ای و با مطالعه کتابهای اصلی و جانبی، فیش برداری، طبقه بندی، جمع بندی و در حد توان تحلیل آنهاست. برای انجام دادن این کار، به مطالعه داستان های کوتاه معاصر، از آغاز سال 1300 تا امروز و همچنین بررسی کتابها و مقالات مربوط به طنز و نقد ادبی و سایر منابع مرتبط پرداختم. اما به دلیل تعدد آثار نویسندگان در این دوره و همچنین گسترده بودن موضوع و مواد تحقیق و عدم دسترسی به بعضی از کتاب ها، استنباط و استخراج داده ها و تحلیل و بررسی کامل آنها، به راحتی امکان پذیر نبود. توجه به این نکته لازم است که در زمینه طنز و ویژگی های آن اختلاف آراء زیادی میان نویسندگان وجود دارد که همین مورد باعث مشکل تر شدن کار استنباط می شود رساله حاضر شامل پنج فصل می باشد: در فصل اول، ابتدا، طنز و تعاریف آن از دیدگاه پژوهشگران و نویسندگان مختلف، ذکر شده است و سپس به توضیح و تفسیر ویژگی های طنز، دلایل پیدایش طنز، موضوعات طنز، شیوه های رایج در طنز، تقسیم بندی طنز، مقایسه اصطلاح طنز در انگلیسی و عربی با فارسی پرداخته شده است و در پایان تعریف پیشنهادی طنز ارائه شده است. در فصل دوم، سیر تاریخی طنز، قبل و بعد از مشروطیت تا انقلاب اسلامی و ویژگی های هر کدام، به طور مختصر مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل سوم، پس از بررسی داستان کوتاه و تعاریف آن از نظر نویسندگان و توضیح و تفسیر ویژگی های داستان کوتاه و بررسی آنها، تعریف پیشنهادی برای داستان کوتاه ذکر شده است و در ادامه، سیر تاریخی داستان کوتاه در ادب فارسی، به طور خلاصه بیان شده است. در فصل چهارم، به علت گستره بسیار وسیع داستان های کوتاه معاصر و همین طور گنجینه غنی طنز در این داستان ها، ناچار به محدود کردن این حوزه بوده ام و به همین دلیل از میان نویسندگان معاصر، پانزده نفر، به عنوان نمونه، که به شکلی دارای برجستگی خاص بوده اند برگزیده شده اند و از میان آثار آنان، مهمترین و بهترین داستان های کوتاه، انتخاب شده اند. این پانزده نویسنده عبارتند از: سیّد محمّدعلی جمال زاده، صادق هدایت، ابوالقاسم پاینده، رسول پرویزی، جلال آل احمد، خسرو شاهانی، منوچهر صفا، غلامحسین ساعدی، بهرام صادقی، نادر ابراهیمی، فریدون تنکابنی، هوشنگ گلشیری، محمود دولت آبادی، صادق چوبک و هوشنگ مراد ی کرمانی. در این فصل، پس از توضیح مختصری درباره زندگی نامه نویسنده و ذکر آثار او، به بررسی سبک و شیوه و ویژگی های داستان های کوتاه طنزآمیز نویسنده، پرداخته شده است و در برخی موارد، نمونه هایی نیز از داستان ها ذکر شده است. و فصل پنجم که شامل نتیجه گیری و تحلیل مطالب در حد توان علمی است.
عماد رمضانی سعید واعظ
از آنجا که ادب داستانی به ویژه رمان ، آیینه ی تمام نمای اوضاع اجتماعی و سیاسی ملّت هاست، از گذرگاه رمان های « داستان یک شهر » و « درخت انجیر معابد » از احمد محمود ، و « دزد و سگ ها » و « میر امار » از نجیب محفوظ ، کوشیده شد همانندی ها و نا همانندی ها ، از دو دریچه ی شهر نشینی و سیاست ورزی به قصد تطبیق بررسی شود . پس لایه های مهّم فکری و فرهنگی و مدنیّت و سیاست دو ملّت باستانی ، با هدف نزدیک تر ساختن اندیشه های آنها آشکار و به مشخّصه های آرمانی و آرزو های مشترک دو ملیّت شرقی و مسلمان مورد بررسی قرار گرفت تا ضمن یاری رساندن به پژوهشگران در جهت تطبیق یافته ها ، رد پای مدنیّت و سیاست در ادب داستانی ، نمایان گشته ، تأثیر آن بر نمادهای مدنی و سیاسی جامعه ، کاویده شود . با توجه به گستردگی موضوع ، نگارنده از روش خوانش چندباره ی سطر به سطر و موشکافانه ی چهار رمان یاد شده ، بهره برده است که پس از استخراج مواد خام و مضامین و بن مایه های در خور توجه آثار ، به شیوه ی توصیف توأم با تحلیل و تطبیق ، اطلاعات تازه گرد آوری شده است . می توان گفت که دو جامعه ی ایران و مصر در رمان های یاد شده ، گرفتار عقب ماندگی و نابسامانی های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی اند و بیشترینه ی توده ها به باورهای خرافی دل بسته اند . از شیوه های حکومتی سازنده و کارآمد خبری نیست و از نظارت قانون و حقوق انسانی به دور مانده اند . اجتماع ساکن و سیاست سرکوب ، خرافه و بی سوادی و گذار از کهنگی به نو گرایی در جامعه ی ایران و دزدی حاکمان و خیانت کاری و بی عدالتی ، پدیدار شدن جنبش ها و انقلاب ها همراه با مدارا وزیست مسالمت آمیز و نگاه تازه به طبقه ی زنان در مصر به چالش کشیده شده است . احمد محمود و نجیب محفوظ با نگاه هنری و جهت گیری روشنفکرانه و با گزینش سبک واقع گرایی ، در تلاشند با نمایاندن معضلات و کاستی های جامعه ی خود ، به آگاهی و روشنگری توده ها و سایر طبقات دست یازند تا مردم برای رهایی و پیشرفت خویش ، آگاهانه تصمیم بگیرند . کلید واژه ها : احمد محمود ، نجیب محفوظ ، ادبیّات داستانی ، ادبیات تطبیقی داستان یک شهر ، درخت انجیر معابد ، دزد و سگها ، میرامار .
فرنگیس کمالوند سعید واعظ
در این پژوهش تلاش بر آن بود که مضامینی انسانی چون : عشق ، دوستی ، خوش بینی ، عدالت و امثال آنها در شعر دو شاعر برجسته ( مشیری و ابوماضی) و نقاط اشتراک و اختلاف دیدگاه آنها تبیین شود و در آخر این نتیجه حاصل شد که مضامینی چون عشق ، دوستی و مهرورزی در شعر مشیری بسیار پر رنگ تر از ابوماضی است.
ابراهیم دانش سعید واعظ
موضوع تحقیق موضوع این رساله بررسی انتقادی آرایههای بدیعی در کتب معتبر بلاغی فارسی است. آرایه های بدیعی از عوامل مهم تبدیل کلام عادی به ادبی یا تعالی کلام ادبی به درجهیی بالاتر از ادبیت و از معیارهای مهم نقد آثار ادبی به ویژه در حوزه نقد فنی و زیباییشناسی به شمار میرود. با وجود این که حدود نه قرن از تألیف اولین کتاب بلاغت به زبان فارسی میگذرد متأسفانه تاکنون پژوهشی دقیق و همهجانبه در این باب صورت نگرفته است و خلاء کار علمی، انتقادی، همهجانبه و روشمندی در بررسی و دسته بندی آرایه های بدیعی و بیان ارزشها، کارکرد هنری، علل زیبایی و تأثیرهای زیبایی شناختی آنها و نیز بررسی انتقادی کتابهایی که در این زمینه تألیف شده به خوبی احساس میشود. انحطاط در این زمینه توسط اولین مقلّد ترجمان البلاغه؛ رشیدالدین وطواط آغاز میشود که متأسفانه تا به امروز گریبانگیر این علم بوده است. بررسی کتب بلاغی فارسی نشان میدهد که تا عصر حاضر تنها رشدی که در علم بدیع صورت گرفته فقط رشد کمی آرایهها بوده است. در کتب قدیمی آرایههای بیانی وبدیعی و گاهی حتی مسائل مخصوص معانی و بیان و بدیع و عروض و قافیه بون هیچ نظم و تناسبی در یک کتاب آمده است. به طور کلی لزوم توجه دقیق و علمی به بدیع فارسی برای اولین بار در کتاب نگاهی تازه به بدیع مطرح شد و نویسنده کتاب مذکور اگرچه خود را نتوانست از قید تقسیمبندی آرایهها به دو دسته لفظی و معنوی رها سازد اما برای اولین بار سعی کرد به کشف روابط بین آریهها و دستهبندی آنها بر این اساس بپردازد. پس از ایشان تعدادی از نویسندگان دیگر خواستند تا از قافله نگاه تازه به این مقوله عقب نمانند و برخی نام نقد را بر کتاب خود نهادند گرچه از نقد به معنای واقعی کلمه در اثرشان چیزی دیده نشد و برخی هم سعی کردند به بررسی سیر تاریخی این دانش بپردازند. اهمیت و ضرورت موضوع با توجه به اینکه دانش بدیع فارسی از ابتدای پیدایش، تا عصر حاضر به دلایل متعددی دچار رکود و انحطاط بوده و همگام با رشد ادب فارسی رشد لازم را نکرده است و لذا جوابگوی نیازهای موجود در بررسی آثار ادبی فارسی از این لحاظ نیست و کارهایی هم که اخیراً انجام شده جامعیت و دقت لازم را ندارند و حتی برخی از زمینهها همچون بدیع تصویری و بررسی کارکرد هنری و لازمه آن در آرایهها یا دلایل زیباشناختی و تأثیر گذاری آنها و نیز طبقهبندی دقیق و مناسب و سادگی و سهولت تعاریف و مثالها برای آموزش و تناسب مثالها با تعاریف و ... به شدت مورد اغفال واقع شده است؛ انجام پژوهشی جامع و دقیق و علمی در این زمینه بسیار ضروری است تا علاوه بر نقد و بررسی نظر قدما و معاصرین، این نابسامانی را برطرف نموده، اثری منسجم شامل نامگذاری دقیق، تعاریف علمی و مناسب، طبقه بندی صحیح و اصولی و مثالهایی روشن و بسنده پدید آورد که هم برای آموزش راحت باشد و هم وضع مطلوبی برای این علم مهم و معیار ارجمند ارزشگذاری آثار ادبی فراهم کند. اکثر کتب بدیعی رونوشت برداری از آثار قبل از خود و به ویژه اسلاف این زمینه از قبیل ترجمان البلاغه، المعجم،حدائق السحر و ... می باشد(حتی در زمینه مثالها هم این رونوشت برداری مشهود است) و مشکلاتی از قبیل تشتت در نامگذاری، دسته بندی نامناسب آرایه ها، ارائه مثالهای نامناسب و گاهی بیربط یا اکثراً مر بوط به زبان و بلاغت عربی، عدم بررسی کارکرد هنری آرایهها، مشخص ننمودن حوزه تحت پوشش هر آرایه و ... کما کان باقی است و کتابهایی که مدعی آوردن شیوه ای تازه بوده اند نیز نه تنها به حل مسأله کمک نکرده، بلکه متأسفانه برخی از آنها این نابسامانی و پریشانی را افزونتر کرده اند. بنابراین لزوم انجام پژوهشی کامل و جامع و دقیق در این زمینه احساس میشود. اهداف تحقیق هدف از این موضوع و اهتمام بر روی آن این است که یک بررسی دقیق، علمی و روشمند برای تعریف و تبیین آرایه های بدیعی و دسته بندی آنها صورت گیرد و ارزش و کارکرد زیبایی شناختی آنها روشن شود تا منتقدین در بررسی متون ادبی با عنایت به آنها آثار را محک بزنند. و بالاخره اثری منقح و مفید و کارآمد در این زمینه ارائه شود که بتواند به مشکلات این حوزه پایان داده آموزش این فنون را برای علاقه مندان تسهیل کند. ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها: منابع منابع مورد مطالعه و نقد و بررسی ما در این پژوهش کتب بلاغی معتبر فارسی از نخستین آنها یعنی ترجمان البلاغه تا آخرین کتاب بدیع است که تاریخ انتشار آن 1388 شمسی است. و بدین ترتیب کتب معتبر بلاغی حدود هشت قرن بلاغت فارسی منبع اصلی ما بوده که مطالعه و مقایسه و نقد و بررسی شده و نظر اصلاحی و انتقادی خود را در مورد تک تک آرایه ها ارائه کرده ایم. پرسشهای تحقیق 1- آیا بلاغت پارسی، مخصوصاً بدیع نیازمند طرح جدیدی که دقیق، همه جانبه و دور از آشفتگی باشد نیست؟ 2- طبقه بندی صنایع بدیعی آن گونه که در کتب بدیع فارسی مطرح است چه مشکلاتی دارد؟ و آیا طبقه بندی های بهتری قابل تصور است؟ 3- در زمینه نامگذاری، تعریف و مثالهای آرایه های بدیعی چه مشکلاتی در کتب بدیع فارسی وجود دارد؟ 4- آیا آرایه های بدیعی قابل بررسی و انتقاد و اصلاح و ارائه تعریف و مثال مناسب و طبقه بندی در گروه شایسته تری هست؟ فرضیهها 1- کتب معتبر بلاغی فارسی اکثراً چیزی جز رونوشت برداری از کتب بلاغت عربی نیستند و حتی در بیشتر کتابهای بلاغت فارسی مثالها نیز تازی است. با عنایت به این حقیقت که دو زبان فارسی و عربی از دو خانواده متفاوت زبانی دنیا هستند که از لحاظ ساختار هم با هم تفاوت اساسی دارند و با توجه به قانون «نسبیت زبان» که بر اساس آن هیچ زبانی قابل انطباق صد درصد بر زبان دیگری نیست؛ باید طرح جامعی برای بلاغت و زیباشناسی سخن فارسی ایجاد شود که تمام امکانات و ویژگیهای زبان فارسی در آن لحاظ شود و از آشفتگیهای موجود که نتیجه نادیده گرفتن واقعیت مذکور است جلوگیری شود. 2- طبقه بندی صنایع ادبی به صورت الفبایی یا طبقه بندی به صورت بدیع لفظی و معنوی نمی تواند بیانگر ارتباط واقعی بین صنایع باشد لذا باید صنایع ادبی بر اساس ماهیت و کارکرد هنری طبقه بندی شوند که هم یادگیری آنها برای مخاطب راحت تر باشد و هم طرحی جامع و دقیق از بدیع ارائه شود. از آنجا که هر لفظ، سه بُعد صوتی، نوشتاری و معنایی دارد و هر یک از این ابعاد محل هنجارگریزی و هنرآفرینی ادبی بوده است شایسته است که در طبقه بندی صنایع بدیعی به این سه بعد توجه شود و این ابعاد محور طبقه بندی کلان قرار گیرد. 3- تعاریف، ارائه مثالها و تعیین حدود برای صنایع بدیع در کتب بلاغت فارسی اکثراً نادرست و یا دارای مشکلات عدیده ای از قبیل اختصاص یک نام برای چند آرایه دارای کارکرد و ماهیت مختلف، اختصاص دو نام مختلف برای یک آرایه، ارائه مثالِ مختص یک آرایه برای یک آرایه دیگر بدون وجود ترفند مذکور در آن، ارائه تعریف و تقسیم بندی نادرست و بی فایده برای آرایه ها، عدم توجه به ماهیت هنری صنایع، عدم توجه به ابعاد سه گانه واژه(لفظ، معنی و نوشتار(تصویر)) در تعریف و طبقه بندی صنایع، جداکردن بخشی از محدوده یک آرایه و اختلاط آن با بخشی از آرایه دیگر و اختصاص نامی جدید برای آن برای افزودن تعداد آرایه، مثال بافی برای آرایه هایی که مختص زبان فارسی نیست و به تقلید از زبان عربی وارد بلاغت فارسی شده است و ... است. 4- بررسی آرایه های بدیعی در طول تطور بلاغت فارسی نشان می دهد که می توان اکثر آنها را با توجه به ماهیت و کارکردشان در طبقات محدود، روشن و علمی طبقه بندی کرد و بدین سان باعث آسانی آموزش بدیع نیز شد، بسیاری از آرایه های ساختگی و من درآوردی یا آرایه هایی که در زبان و ادب فارسی کاربردی ندارد و به تقلید از کتب عربی وارد زبان فارسی شده، قابل حذف از کتب بلاغت فارسی است. پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روشهای نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گرد آوری و تجزیه و تحلیل داده ها: روش تحقیق روش اجرای این پژوهش به صورت کتابخانه ای و اسنادی و تحلیل داده ها و نقد و بررسی و ارائه نظر نهایی است بدین طریق که ابتدا کتب معتبر بلاغی فارسی را یک به یک بررسی نموده، چگونگی نامگذاری، تعریف و تقسیم بندی آرایه ها و ارائه مثالها و میزان دقت علمی آنها را مورد ارزیابی قرار می دهیم سپس حسن و مزایا یا معایب آنها رامعرفی و نقد می کنیم. بعد از آن اگر یافته شخصی یا نظر انتقادی مهم و ارزشمند قابل طرح و کارساز در آن زمینه داشتیم آن را معرفی و تبیین می نماییم پس از آن سعی می کنیم ارزش زیبایی شناختی و کارکرد هنری آن را بررسی و تبیین نماییم و اگر تقسیم بندی یا نظر اصلاحی جدیدی در آن زمینه داشتیم ارائه می کنیم و بدین ترتیب تصویری جامع و انتقادی از سیر تطور آرایه و آخرین نظر اصلاحی و انتقادی درباره آن را ارائه می کنیم. ت. یافته های تحقیق و نتیجه گیری: 1- دانشهای بلاغی یا فنون زیباشناسی سخن در ادبیات فارسی به تقلید از ادبیات عرب تألیف شده و بسیاری از موارد بلاغت عربی در بلاغت فارسی مطرح شده که هیچ ارتباطی با ساختار و بافت زبان و ادبیات فارسی ندارند؛ در حالی که بر اساس قانون «نسبیت» هیچ زبانی در دنیا قابل انطباق صد درصد بر زبان دیگر نیست و این عدم انطباق در ادبیات شدیدتر است و ترجمه ناپذیری آثار ادبی دلیلی روشن بر این مدعاست. 2- فضل فروشی و تصنع گرایی یکی از آفت های مزمن در ادبیات فارسی بوده و در نتیجه بلاغیون روز به روز در تلاش برای ساختن و بافتن صنایع جدید و افزایش تعداد آنها بوده اند بدون توجه به اینکه ترفند مذکور اساساً کارکرد هنری دارد یا نه. و وجود صنایعی چون اطراد، الغا و ... که به اذعان خود بلاغیون حشو متوسط محسوب می شود نه موردی هنری بیانگر این حقیقت است. 3- مشکل دیگر در بلاغت فارسی رونوشت برداری و سرقت علمی در این دانشهاست که بلافاصله پس از تألیف اولین کتاب بلاغت فارسی«ترجمان البلاغه» آغاز می شود و پس از وی وطواط که با داعیه خلق اثری جدید و بهتر به میدان بلاغت فارسی آمده است نخستین پایه های این انحطاط و سرقت را بنا می نهد. 4- از لحاظ تقسیم بندی مطالب بلاغی نیز مشکلات اساسی وجود دارد و در این زمینه طرح جدید و جامعی که ترفندها را بر اساس ماهیت و عوامل پدید آورنده و کارکرد هنری و راز زیبایی و تأثیرگذاری آنها در طبقه های دقیق و علمی و محدود و مشخص قرار دهد ضرورت دارد. 5- تعدد اسامی، تعاریف ناقص، تقسیمات ریز و فرعی بی مورد، مثالهای نامناسب و اغلب عربی مشکلاتی است که جوینده گان دانش بدیع اغلب با آن مواجه هستند و باید تلاشی اساسی برای رفع این موارد صورت گیرد. 6- علمای بلاغت فارسی در گذشته و حتی در دوره معاصر فقط به بحث لفظ و معنا توجه کرده اند و از بُعد نوشتاری و خطی و در نتیجه بُعد تصویریِ اجزای زبان غافل شده اند. حتی آنهایی که در این زمینه مبدع نگاهی تازه بوده اند؛ در بحث از بدیع لفظی و معنوی نگاهی جامد و یکسوگرایانه داشته اند. 7- بدیع تصویری یکی از مهمترین زمینه های هنرنمایی شاعران بزرگ و مبدع زبان فارسی بوده که متأسفانه با وجود موارد زیاد و کاربرد آن در طول تاریخ ادب فارسی تا به امروز مغفول مانده است و باید علمای بدیع در تألیف آثار خود به این مسأله نیز توجه کنند. 8- ترفندهای بدیعی زمانی زیبا و تأثیرگذار خواهند بود که شاعر آگاهانه و برای اظهار فضل آنها را به کار نبرد؛ بلکه در جریان سرایش شعر و به فراخور نیاز عاطفی شاعر در ذهن او حاضر و در کلامش اعمال شود.
مریم رحیمیان نجمه شبیری
مقامه، نوع ادبی مشترک در ادبیات عربی و فارسی است که در قرن چهارم برای اولین بار توسط «بدیع الزمان همدانی» در زبان عربی به وجود آمد و در قرن پنجم به تقلید وی «ابوالقاسم حریری» نیز به زبان عربی پنجاه مقامه نوشت و به دنبال این جریان مقامه نویسی در قرن ششم به ادب پارسی راه یافت و قاضی «حمیدالدین بلخی» به زبان فارسی مقاماتی در بیست و چهار فصل نگاشت. «مقامات» داستان هایی هستند به نثر مصنوع که در طی آن ها قهرمان داستان در سفرهای مختلف خویش از راه تکدی و حیله گری روزگار می گذراند و فضای فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه ی خویش را با زبانی طنزآمیز و انتقادی به چالش می کشاند. این نوع ادبی شباهت هایی با نوع داستانی «پیکارسک» اسپانیایی، زندگی «عصاکش تُرمسی» که در قرن شانزدهم و «پابلوس اِل بوسکون» که در قرن هفدهم نوشته شده اند دارد. که در آن شخصی شیاد و حیلهگر برای ادامه بقای خویش به سفرهای گوناگونی می پردازد و به خدمت اربابان مختلفی درمی آید و از راه گدایی و چاپلوسی روزگار می گذارند و با زبانی طنزآمیز و طعن آلود، اربابان و گفتمان حاکم جامعه ی خویش را مورد نقد قرار می دهد. در بررسی ساختار ادبی داستان های مقامات همدانی، حریری و حمیدی با پیکارسک عصاکش تُرمسی و پابلوس اِل بوسکون می توان شباهت ها و تفاوت هایی را مشاهده کرد. از جمله ساختار داستان های پیکارسک است که ماجراهایش به شیوه ی زندگی نامه ای و در قالب فصل های مختلف اتفاق میافتد که در آن راوی معین و ثابتی حلقه ی وصل بخش های مختلف داستان به یکدیگر می شود. این شیوه همانندی بسیاری با ساختار اپیزودیک (فصل بندی شده) داستان های مقامات دارد که مانند داستان های پیکارسک راوی ثابت و مشخصی به تعریف داستان ها می پردازد و از سوی دیگر در حوزه ی پیرنگ، زاویه دید، شخصیت، لحن، سبک و ... نیز میان داستان های مقامات و پیکارسک شباهت هایی وجود دارد. در عرصه ی محتوایی نیز داستان های مقامات و پیکارسک دارای مضامین مشترکی چون فقر و حیله گری، گدایی، سفر، فریب، دزدی و انتقاد از افراد برجسته جامعه و ... هستند که فرضیه ی مشابهت میان دو نوع ادبی پیکارسک و مقامات را تقویت می کند. کلیدواژه: ادبیات تطبیقی، مقامه، پیکارسک، مقامات همدانی، مقامات حریری، مقامات حمیدی، لاثاریو عصاکش تُرمسی، پابلوس اِل بوسکون.
مجتبی سلطانیان شیرزاد طایفی
یافته های پژوهش نشان می دهد، زبان شخصیّت های رمان ها به شدت تحت تأثیر جنسیت نویسنده قرار دارد، و کلیشه های زبانی مردانه در رمان «جای خالی سلوچ» و کلیشه های زبان زنانه در رمان «سووشو»ن با فراوانی بیش تری تکرار شده است. هم چنین بر اساس متغیرهای فوق مشخص شد، نویسندگان از بسیاری جهات توانسته اند زبانی متناسب با جنسیت شخصیّت ها ایجاد کنند.
عبدالله آلبوغبیش سعید واعظ
تطبیق دو اثر از بیژن نجدی و غاده السمان براساس رهیافت آمریکایی ادبیات تطبیقی، سنگ بنای رساله حاضر را شکل می دهد. این رساله با توجه به رهیافت یاد شده که متکی بر نقد ادبی است، بوطیقای روایت را در دو مجموعه داستانی «دوباره از همان خیابان ها» از بیژن نجدی و «لیل الغرباء» از غاده السمان کاویده است. رهیافت آمریکایی که می توان آن را رهیافت نقدبنیاد نامید، معتقدست که اثر ادبی را باید براساس معیارها و سنجه های نقد ادبی با دیگر داستان ها یا با دیگر هنرها سنجید و کاوید. از این رو، در سنجش این دو اثر، اساس کار بر رهیافت بوطیقای ساختارگرایانه روایت بوده است. پس از کاویدن و سنجش این دو اثر، مشخص گردید که هر دو نویسنده با توجه به بنمایه ها، مضامین و دیگر عناصر داستانی، کلیت داستان های خود را سامان داده اند و هر کدام از زبانی خاص و عناصری ویژه و متناسب با ساختار عام داستان های خود بهره گرفته اند. با وجود این، ارزیابی نهایی درباره این دو مجموعه داستانی بر عهده خواننده است، زیرا تنها بخشی از هنر را می توان به گونه ای اثباتی تحلیل و تفسیر کرد و بخش دیگر آن همچنان در گستره ذوق و سلیقه می ماند.
نسرین امیری لرگان شیرزاد طایفی
سفر وسیله ی جست وجو است. تنها با سفر است که می توان بوده ها و نبوده ها،اجسام و شکل ها، جنس و بافت مکان ها، و آداب و رسوم فرهنگ یک جامعه را از نزدیک دید و شنید و لمس کرد. حاصل آنچه در سفر اتفاق می افتد و جریان طبیعی آن محسوب می شود، در قالب سفرنامه نوشته شده، آماده عرضه به دیگران می گردد. سفر، یعنی آگاهی از فرهنگ ها و سفرنامه، یعنی خود فرهنگ مجسّم. آنچه در سفرنامه هدف اصلی قرار می گیرد و در واقع مشخصه ی سفرنامه است، نمایاندن فرهنگ و فضای فرهنگی و اجتماعی آن است. آثار محمّدعلی اسلامی ندوشن، سراسر گفتمان فرهنگی و اجتماعی است. او خود یک مفسّر، تحلیل گر، و محقّق برجسته فرهنگی است. سفرنامه های او تماماً نشانه های بارزی از فرهنگ سرزمین سفر شده دارد. اسلامی ندوشن، فریادش برای انسانیت است، برای فرهنگی شدن، و این اصل مهم در سفرنامه های او و در بررسی هایی که انجام می دهد، کاملاً روشن است. سفرنامه های محمّدعلی اسلامی ندوشن شامل: در کشور شوراها، آزادی مجسّم، صفیر سیمرغ و کارنامه ی سفر چین است، که هرکدام شرح سفر به کشورها و ممالک این کر? خاکی است. شاخصه ی اصلی و در واقع هسته ی مرکزی آثارش با تأکید بر سفرنامه ها، نمایشگر فرهنگ و اجتماع است؛ اجتماعی که انسان با فرهنگ میهنی خود و با افتخار سال های سپری شده، پذیرای تربیت انسان آرمانی و واقعی است.
حسین علیقلی زاده محمدحسین بیات
چکیده ندارد.