مساله تحقیق حاضر نبود یک رویکرد سیستماتیک برای شناسایی نیاز مشتریان و انتقال نیازهای آنان به طراحان پروژه است. از این رو هدف تحقیق حاضر ارائه چارچوبی برای شناسایی نقش مدیریت ارزش در مدیریت پروژه (فرایند توجیه پروژه) در شرکت ملی انتقال گاز ایران است. پس از مرور گسترده ادبیات، مدلی شامل سیزده متغیر مدیریت ارزش ارائه شد. جامعه آماری پژوهش متشکل از کلیه مدیران پروژه ستاد مرکزی شرکت ملی انتقال گاز ایران بود که داده ها از طریق پانزده مصاحبه ساختاریافته با آن ها جمع آوری و با استفاده از نرم افزارspss16 تحلیل شد. پایایی پرسشنامه مورد استفاده در مصاحبه ها با ضریب آلفای کرونباخ ارزیابی و تایید شد(0.98= آلفا). تحلیل های رگرسیون چندگانه نشان داد از 13 متغیر مدیریت ارزش، 7 متغیر بر مدیریت پروژه تاثیرگذارند که شامل مدیریت ذینفعان، مدیریت تغییر، مدیریت دانش، مدیریت ریسک و تعارض، ارزیابی بعد از انجام پروژه، معرفی مشتری و فاکتورهای کلیدی موفقیت می باشند. علاوه بر این، معادله ی رگرسیون کلی برازش شده نشان داد مدیریت ارزش و مدیریت پروژه با ضریب 0.865 با یکدیگر ارتباط دارند.

تفکر ناب و تولید چابک به عنوان دو فلسفه نوین مدیریت زنجیره تأمین مورد توجه قرار وسیعی گرفته اند. تفکر ناب مرتبط با مفاهیمی از جمله مدیریت کیفیت جامع و تولید به موقع بوده و تولید چابک با تولید انعطاف پذیر و مشتری مداری انبوه در ارتباط می باشد. طی سال های اخیر، فلسفه تجاری دیگری به نام ناب-چابک که ترکیبی از دو تفکر ناب و چابک است، به عنوان یکی از گزینه های انتخابی برای زنجیره تأمین سازمان ها ظهور پیدا نموده، به طوری که هم مزایای ناب بودن (حذف انواع اتلاف) و هم انعطاف پذیری تولید چابک را در خود جای داده است. در عصر کنونی این واقعیت باید مد نظر قرار گیرد که موفقیت یک بنگاه اقتصادی در گرو موفقیت زنجیره ی تأمین است. اکثر شرکت ها به این نتیجه رسیده اند که به منظور ایجاد زنجیره ی تأمین اثربخش و کارا نیازمند به سنجش عملکرد مدیریت زنجیره ی تأمین هستند. با اندازه گیری عملکرد، بخش هایی که عملکرد ضعیفی دارند شناسایی شده و با بهبود در آن بخش ها می توان عملکرد زنجیره تأمین شرکت را ارتقا داد. بنابراین، اندازه گیری دقیق عملکرد در بهبود مدیریت زنجیره تأمین مفید و کمک کننده خواهد بود. لذا سنجش عملکرد زنجیره ی تأمین به موضوعی با اهمیت در مدیریت زنجیره ی تأمین مبدل شده است. تحقیق حاضر درصدد است تا با استفاده از رویکردی ترکیبی از تکنیک های anp و dematel به ارزیابی مقایسه ای عملکرد استراتژی های زنجیره ی تأمین ناب، چابک و ناب-چابک در شرکت کاله بپردازد. داده های اصلی تحقیق، با روش میدانی و از طریق توزیع پرسشنامه و نیز مصاحبه با 32 نفر از خبرگان شرکت کاله، یعنی مدیران ارشد و عمدتاً با تجربه بین 10 تا 25 سال در حوزه مدیریت زنجیره تأمین جمع آوری شده است. در این تحقیق از دو نوع پرسشنامه استفاده شده است که پس از طراحی پرسشنامه ی اولیه و نظرخواهی از خبرگان موضوع (خبرگان در دانشگاه و در شرکت کاله) طی چندین مرحله و اصلاحات نهایی، پرسشنامه های نهایی به صورت حضوری در اختیار مدیران شرکت کاله قرار گرفت. پرسشنامه اول جهت بومی سازی کردن مدل تحقیق در شرکت کاله، در بین خبرگان توزیع شده است. پرسشنامه دوم که در بردارنده سوالاتی در رابطه با درجه اهمیت مولفه ها و زیر مولفه ها و همچنین درجه تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آنها بر یک دیگر می باشد در بین خبرگان توزیع شده است. لازم به ذکر است که پرسشنامه دوم بر اساس چهار معیار هزینه، کیفیت، زمان انتظار و سطح خدمت (عوامل تعیین کننده عملکرد زنجیره تأمین) طراحی شده است، به طوریکه هشت نفر پرسشنامه با معیار هزینه، هشت نفر پرسشنامه با معیار کیفیت، هشت نفر پرسشنامه با معیار زمان انتظار و هشت نفر پرسشنامه با معیار سطح خدمت را پاسخ داده اند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که کیفیت مهمترین معیار برای بهبود عملکرد زنجیره تأمین بوده و سطح خدمت، زمان انتظار و هزینه در الویت های بعدی قرار دارند. ضمن اینکه، ناب-چابکی مناسب ترین استراتژی برای زنجیره تأمین شرکت کاله است.

شدت رقابت در بازارها و درک اهمیت حفظ مشتریان برای سازمان ها موجب شدهآنهابتدریج به سمت ایجاد و حفظ روابط بلندمدت با مشتریان و ارتقای خدمات گام بردارند. هدف از انجام پژوهش بررسی وضعیت کیفیت خدمات اتوماتیک در بانک سامان است. در این پژوهش برای سنجش کیفیت خدمات بانکی اتوماتیک از ابزاری که توسط آل هاوری، وارد و هارتلی ارائه شد و برای سنجش وفاداری، تصویرذهنی و آگاهی مشتری از ابزاری که توسط کایامان، آرسلی و کیم ارائه شد، با توجه به شرایط بومی و خصوصیات بانکداری در ایران استفاده شده است. اهمیت این متغیرها از دید مشتریان و میزان توفیق بانک در زمینه ایجاد هر یک از متغیرها، مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی (از نوع همبستگی) است که به روش پیمایشی (از نوع مقطعی) انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق کلیه مشتریانی که حداقل از یکی از خدمات اتوماتیک بانک سامان در استان های شمالی استفاده می کنند و نمونه آماری 266 نفر از این مشتریان هستند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که کیفیت خدمات اتوماتیک بر وفاداری مشتریان تأثیر مستقیم دارد، تمامی ابعاد کیفیت خدمات اتوماتیک به جز خدمات اساسی بر تصویرذهنیمشتریان تأثیر مستقیم دارد و همچنین کیفیت خدمات اتوماتیک بر آگاهی مشتریان ارتباط مثبت معنی داری نداشته است. بین وفاداری و تصویرذهنیارتباطی متقابل «دوسویه» وجود دارد. آگاهی بر تصویرذهنیتأثیر مستقیم دارد و از طرف دیگر آگاهی بر وفاداری مشتریان اثر مثبت معنی داری نداشته است.

در مواجهه با تغییرات سریع تکنولوژیکی، تکنولوژی پیشرفته به یکی از محرک های کلیدی افزایش بهره وری شرکت ها و حتی کشورها تبدیل شده است و بمنظور رقابت در محیط جهانی، توانایی اکتساب تکنولوژی جدید و اثربخشی آن برای شرکت ها ضروری است. اما، ممکن است سازمان ها به یک اندازه، مهیای شروع و پشتیبانی موفق از مدیریت تکنولوژی نباشند؛ بنابراین کلید درک موفقیت یا شکست مدیریت تکنولوژی در سازمان ها، شناسایی و ارزیابی پیش نیاز هایی است که در پیشبرد انتقال تکنولوژی ضروری اند. عوامل بسیاری در اثربخشی انتقال تکنولوژی موثر اند، از قبیل ویژگی های صنعت، ویژگی های سازمانی، ویژگی های نیروی انسانی و ویژگی های تکنولوژیکی. بمنظور ارائه ی درکی بهتر از عوامل موثر بر اثربخشی انتقال تکنولوژی برای دریافت کننده و انتقال دهنده، این پژوهش از روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی (fahp) برای تعیین اهمیت و اولویت بندی این عوامل در شرکت ایران خودرو استفاده نموده است. همچنین، این مطالعه از تحلیل های مبتنی بر قواعد فازی برای ارزیابی تأثیر این عوامل در اثربخشی انتقال تکنولوژی استفاده نموده است. این سیستم به امکان سنجی انتقال تکنولوژی در این شرکت کمک می کند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که دولت، چرخه ی عمر محصول، مقیاس بازار و پیچیدگی تکنولوژی تأثیرگذارترین عوامل در انتقال تکنولوژی شرکت ایران خودرو اند. هنگامی که شرکت تصمیم به اجرای فعالیت های انتقال تکنولوژی دارد، باید این عوامل را بیشتر مورد توجه قرار دهد. ضمناً، نتایج نشان داده است که نحوه ی واگذاری اختیارات و فرهنگ سازمانی در اثربخشی انتقال تکنولوژی این شرکت اهمیت چندانی ندارند. این یافته ها، به هدایت تصمیم گیری مدیران در خصوص انتقال تکنولوژی، بر اساس عوامل فوق، کمک می نمایند.

چکیده : اگر از قرن بیستم با عناوینی همچون عصر اتم ، فضا، سرعت ، انفجار اطلاعات و ...... یاد می کردند، اکنون از قرن بیست و یکم بایستی با عنوان " عصر دانایی" یاد کرد .از همین رو شاهد تولید مفاهیمی نظیر جامعه دانایی محور ، اقتصاد دانایی محورو سازمان دانایی محور هستیم . یک رویکرد نسبتاً جدید معتقد است آنچه به عنوان نوآوری و خلاقیت در سازمان اتفاق می افتد " سرمایه فکری " آن سازمان است و این سوال مطرح می شود که چگونه این سرمایه فکری را هدایت و سازماندهی کنیم؟ در پاسخ گفته شده باید مجموعه ای با عنوان "مدیریت دانایی" یا " مدیریت دانش" بر سازمان حاکم باشد تا بتوانند از سرمایه انسانی و فکری بصورت بهینه استفاده نماید. این پژوهش با هدف برسی رابطه سرمایه فکری و مدیریت دانش در مدیریت درمان تامین اجتماعی استان گیلان انجام شد . تحقیق از نظر هدف ، "کاربردی " واز نظر گردآوری اطلاعات "توصیفی "از نوع "همبستگی" می باشد . ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه (با 30 سوال ) بوده وبرای تعیین قابلیت اعتماد پیش از آزمون از روش آلفای کرونباخ عدد 79% و86% بدست آمد که این عدد نشان میدهد که پرسشنامه مورد استفاده ، از قابلیت اعتماد برخوردار می باشد ، روایی محتوای پرسشنامه توسط اساتید مرتبط تایید شد.جامعه آماری این تحقیق کارکنان مدیریت درمان تامین اجتماعی استان گیلان بوده و نمونه گیری از 183 نفر (مطابق با جامعه نمونه و فرمول محاسبه حجم نمونه گیری ) از کل جامعه نمونه بصورت تصادفی انجام شد . داده ها با استفاده از نرم افزار spss تجزیه وتحلیل شد که نتایج آزمون اسپیرمن و آزمون فریدمن و آزمون خبره مشخص نموده که بین ابعاد مدیریت دانش و سرمایه فکری رابطه معنادار وجود دارد . رتبه بندی متغیرهای مدیریت دانش بصورت "خلق دانش"،انتقال دانش " و" ذخیره سازی و ساماندهی دانش " می باشد و رتبه بندی متغیرهای سرمایه فکری بصورت" سرمایه ارتباطی " ،"سرمایه انسانی " و "سرمایه ساختاری " می باشد در پایان تحقیق پیشنهادات کاربردی به مدیران ارایه شده است.

کارت امتیازی متوازن یکی از ابزارهای بسیار مشهور برای ارزیابی عملکرد سازمان ها به حساب می آید که به غیر از جنبه های مالی، جنبه های غیر مالی را مورد ارزیابی و پوشش قرار می دهد. کارت امتیازی متوازن تا کنون در حوزه های بسیار زیادی به کار گرفته شده است. در این تحقیق از کارت امتیازی متوازن به عنوان مبنا و مدل ارزیابی عملکرد دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی غیردولتی استفاده شده است. با توجه به گسترش این دانشگاه ها و موسسات و رقابتی که برای جذب دانشجو در میان آن ها شکل گرفته است، برنامه ریزی و ارزیابی بیش از پیش مهم جلوه می کند و از سویی با توجه به اینکه حدود 20 سال از تاسیس این دانشگاه ها و موسسات می گذرد، ارزیابی جامع و علمی در این حوزه صورت نپذیرفته است. تحقیق کنونی در صدد است تا با استفاده ترکیبی از تکنیک های dematel، anp و vikor به ارزیابی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی غیردولتی بر مبنای کارت امتیازی متوازن بپردازد. داده های اصلی این تحقیق از طریق پرسش نامه از میان 38 نفر از متخصصین اموزش عالی کشور که عمدتا عضو وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی جمع آوری شده است. در این تحقیق از 5 پرسش نامه جهت تشکیل مدل تحقیق، بررسی روابط علی و معلولی میان مناظر، شناسایی ارتباط میان معیارهای مناظر کارت امتیازی متوازن، مقایسات زوجی معیارها و در نهایت ارزیابی و نمره دهی به دانشگاه های مورد مطالعه استفاده شد. در این تحقیق 5 دانشگاه: امام رضا(مشهد)، شمال(آمل)، شیخ بهایی(اصفهان)، علوم و فنون(بابل) و علم و فرهنگ(تهران) به عنوان مطاله موردی انتخاب شدند و علت انتخاب آن ها دو عامل دانشگاه بودن و فعالیت بیش از 10 سال می باشد. نتایج به 3 دسته زیر تقسیم بندی شده اند: 1. dematel: منظر فرایند داخلی تاثیر گذارترین منظر از مناظر کارت امتیازی متوازن در این حوزه می باشد. 2. anp: 6 معیار بسیار مهم از نتیجه این تحقیق به دست امده است که عبارت هستند از: 1- برند 2- تعالی آکادمیک 3- کیفیت محصول 4- رضایت دانشجویان 5- کنترل بودجه 6- کیفیت دانشکده 3. vikor: با توجه به وزن های بدست آمده از متد anp و به کار گیری متد vikor رتبه بندی نهایی دانشگاه های مورد مطالعه صورت پذیرفت و نتیجه زیر حاصل گردید. 1- دانشگاه شمال 2- دانشگاه علم و فرهنگ 3- دانشگاه علوم و فنون 4- دانشگاه شیخ بهایی 5- دانشگاه امام رضا

مدیریت کیفیت جامع در جهت دستیابی به رضایت مشتریان و برآورده ساختن نیاز آنها با رویکرد بهبود مستمر و بواسطه مشارکت کارکنان در عصر جدید مورد توجه محققان زیادی قرار گرفته است. بعلاوه مدیریت زنجیره تامین به منظور هماهنگ سازی اعضای زنجیره تامین کالا از تامین کننده اولیه تا مشتری نهایی دارای اهمیت ویژه ای می باشد. مدل مفهومی تحقیق حاضر از ادغام چندین مدل حاصل شده است. جامعه آماری این تحقیق نیز شرکت های تولید کننده قطعات خودرو به روش ریخته گری در ایران بوده که با تجزیه و تحلیل های آماری و استفاده از رویکرد فازی، فرضیه های مدل مفهومی مورد آزمایش قرار گرفتند. یافته های ناشی از این تحقیق نشان داد که رویکردهای مدیریت کیفیت جامع و مدیریت زنجیره تامین با یکدیگر دارای همبستگی مثبت بوده و هر یک نیز بر عملکرد سازمانی تاثیر گذار است. بنابراین سازمان ها باید در جهت دست یافتن به مزیت های رقابتی نسبت به رقبای خود این رویکردها را در سازمان مستقر نموده تا به منفعت های ناشی از آنها دست یابند.

مدیریت زنجیره تامین یکی از اجزاء اصلی استراتژی های رقابتی برای افزایش بهره وری و سوددهی سازمانی است.در سالهای اخیر ،اندازه گیری عملکرد سازمانی و شاخص های آن مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است.نقش این شاخص هاومعیارهادرموفقیت یک سازمان اغراق آمیز نیست،زیراآنها بر کنترل وبرنامه ریزی استراتژیک ، تاکتیکی و عملیاتی اثر دارند.اندازه گیری عملکرد ،نقش تعیین کننده ای در تدوین اهداف و تعیین اقدامات اجرایی آینده دارد.در این پژوهش یک رویکرد ترکیبی ahp- bsc برای ارزیابی مدیریت زنجیره تامین معرفی می گردد که هدف آن ارزیابی عملکرد زنجیره تامین از چهار منظر مالی ،مشتری ،فرایندهای داخلی و رشد و آموزش می باشد.در این تحقیق تلاش شده تا با بومی سازی زیرمعیارهای کارت امتیازی متوازن در هریک از سطوح استراتژیک ،تاکتیکی و عملیاتی ،ترجیح جنبه ها با مقایسات این زیرمعیارها تعیین گردد.شناسایی اولویت سطوح سازمانی و جنبه های کارت امتیازی هدف نهایی این تحقیق می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهدکه، سطح استراتژیک دربین سطوح سازمانی وجنبه مشتری در میان جنبه های کارت امتیازی از اولویت بیشتری در ارزیابی عملکرد زنجیره تامین شرکت پویا برخوردار است.

بانک ها به عنوان موسسات مالی و خدماتی به دلیل نقش تعیین کننده در گردش پول و ثروت، از جایگاه ویژه ای در اقتصاد هر کشور برخوردارند. فعالیت های مثبت و موثر بانک ها می تواند در رشد بخش های اقتصادی و افزایش تولیدات در هر کشور اثرات مهمی بر جای گذارد. هدف از این پژوهش ارائه یک روش تصمیم گیری چند معیاره فازی برای ارزیابی عملکرد بانک ها و موسسات مالی و اعتباری است. در این تحقیق با استفاده از نظر خبرگان و مطالعات کتابخانه ای معیارهای ارزیابی عملکرد بانک ها در دو سطح مالی و غیرمالی برای سه حوزه خصوصی، نیمه خصوصی و دولتی برای 30 بانک که سهم هریک از سه حوزه به طور مساوی 10 شعبه می باشد بررسی شده اند سپس با استفاده از روش ahp فازی معیارها وزن دهی و در نهایت بانک ها به روش topsis رتبه بندی شدند. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد که به صرف داشتن عملکرد مالی خوب نمی توان انتظار داشت که در کل، عملکرد بانک بهبود یابد و در محیط رقابتی علاوه بر عملکرد مالی عملکرد غیرمالی نیز باید مورد توجه مدیران قرار گیرد. در حوزه مالی معیار سودآوری و در حوزه ی غیرمالی کیفیت خدمات از نظر خبرگان مهم ترین معیار محسوب شده است. در رتبه بندی کلی عملکرد مدیریت، بانک های خصوصی، دولتی، نیمه خصوصی به ترتیب اولویت اول تا سوم را کسب نمودند.

پایان نامه حاضر با هدف انتخاب مناسب ترین استراتژی تعمیرات و نگهداری با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی در ترانسفرماتورهای فولاد مبارکه اصفهان تدوین گردیده است. در جهان صنعتی و رقابتی امروز تعمیرات و نگهداری نقش مهمی در دسترس نگه داشتن و سطوح قابلیت اطمینان ، کیفیت محصول والزامات ایمنی بازی می کند . لذا تعیین بهترین استراتژی در این زمینه می تواند به باقی ماندن کارخانجات صنعتی در گردانه ی رقابت کمک نماید. در این پایان نامه ابتدا روش های تعمیر و نگهداری سنتی، تعمیر و نگهداری بهره ور و جامع، تعمیر و نگهداری در کلاس جهانی معرفی شده و با توجه به فاکتورهای ایمنی، تحویل، کیفیت، هزینه و امکان سنجی این گزینه ها با یکدیگر مقایسه شدند.بدین منظور ابتدا نظر خبرگان از طریق پرسشنامه گردآوری و نظرات خبره ها در مورد مقایسه عناصر هر سطح مدل با استفاده از میانگین هندسی تلفیق شد و در نهایت یک جدول مقایسه زوجی برای مقایسه عناصر هر سطح بدست آمد. سپس وزن مربوط به هر یک از عناصر در هر سطح با روش تحلیل سلسله مراتبی فازی مشخص گردید. نتیجه حاصل از این مقایسات نشان داد که در تمامی معیارها تعمیر و نگهداری در کلاس جهانی مناسب ترین گزینه برای ترانسفورماتورهای شرکت فولاد مبارکه اصفهان می باشد.

چکیده امروزه پیامدهای زیست محیطی و جوابگو نبودن منابع کره زمین به دغدغه اصلی بشر تبدیل شده و محققان بر این عقیده اند که مسئله آلودگی زیست محیطی که با توسعه صنعتی پدیدار شده است باید بهمراه مدیریت زنجیره تأمین، مورد توجه قرار گیرد. از همین رو توجه به مدیریت زنجیره تأمین سبز در بین محققان افزایش یافته است. با افزایش آگاهی های زیست محیطی، خریداران می آموزند که مواد و خدمات را از تأمین کنندگانی بخرند که می توانند آن ها را با هزینه ای پایین، کیفیتی بالا، زمان تحویل کوتاه فرآهم آورند و به طور همزمان به مسئولیت های زیست محیطی خود نیز توجه داشته باشند. با وجود قوانین و مقررات دولتی و آگاهی فزاینده مردم در مورد حمایت از محیط زیست، شرکت هایی که می خواهند در بازار جهانی دوام بیاورند نمی توانند مسائل زیست محیطی را نادیده بگیرند. عملکرد زیست محیطی یک شرکت، نه تنها با تلاش های زیست محیطی درون شرکت مرتبط است بلکه بوسیله عملکرد تأمین کنندگانش تحت تأثیر قرار می گیرد. سطح بالای عملکرد زیست محیطی یک سازمان ممکن است به دلیل مدیریت زیست محیطی ضعیف تأمین کنندگانش از بین برود. غربال تأمین کنندگان بر اساس عملکرد زیست محیطی و همکاری تجاری فقط با تأمین کنندگانی که به استاندارها و قواعد زیست محیطی مشخص شده، دست یافته اند در این راستا راهگشاست. در این پژوهشضمن ارائه چارچوبی کاربردی از معیارهای سبز جهت انتخاب تأمین کنندگان زیست سازگار، با استفاده از تکنیک های anp، dematel و topsis فازی، تأمین کنندگان شرکت دیزل سنگین ایران(دسا) را از لحاظ معیارهای زیست محیطی مورد ارزیابی قرار می دهیم تا این شرکت بتواند مواد و قطعات مورد نیاز خود را از تأمین کنندگانی سبز تهیه نموده، عملکرد زیست محیطی خود را بهبود بخشد و با رعایت این قوانین، بعنوان شرکتی سبز در جامعه معرفی شده و از مزایای حاصل از تصویر سبز در اجتماع، بهره مند گردد. این مدل می تواند توسط سایر شرکت ها جهت انتخاب تأمین کنندگانی سبز مورد استفاده قرار گیرد.

پارک های علم و فناوری سازمان هایی هستند که تحقیقات و صنعت را بهم متصل می کنند. هدف آنها ارتقاء رقابت و فرهنگ نوآوری در میان سازمان های دانش محور و تجاری وابسته شان است. از آنجا که پارک های علم و فناوری با نرخ فزاینده ای در کشورهای سرتاسر جهان در حال ایجاد هستند، ارزیابی عملکرد آنها موضوع بسیار پیچیده ای است. چندین عامل وجود دارد که عملکرد پارک های علم و فناوری را ارزیابی می کند مانند ساختار درونی، توسعه درونی، پیامدهای حضور در ناحیه، ابعاد مالی و اقتصادی، منابع انسانی و بهره وری فنی- علمی و توسعه روابط بین منطقه ای و بین المللی. هدف این مقاله ارائه مدلی برای ارزیابی عملکرد براساس فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی و تاپسیس فازی است تا به متولیان و مدیران پارک ها برای ارزیابی عملکرد در یک محیط فازی کمک کند. فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی برای تعیین وزن نسبی معیارهای ارزیابی و تاپسیس فازی برای رتبه-بندی پارک ها استفاده می شود. در این پژوهش، این معیارها و معیارهای فرعی آنها با توجه به شرایط پارک های ایرانی بومی سازی می شوند. رتبه عملکرد پارک های علم و فناوری 13 گانه در معیارهای اصلی به شکل زیر بدست آمد: پارک علم و فناوری اصفهان> فارس> خراسان> اراک> دانشگاه تهران> خلیج فارس> پردیس> گیلان> آذربایجان شرقی> یزد> کرمان> کرمانشاه> همدان.

در این تحقیق، شیوه ای نوین جهت ارزیابی و بررسی مسأله بهینه یابی هزینه کل در زنجیره تامین یکپارچه یک تولیدکننده چند خریدار ارائه شده است. بدین معنی که با استفاده از سه سناریوی مختلف،اصول حمل متفاوت و یکی از فرضیات کلیدی که در کمتر تحقیقی در نظر گرفته شده بررسی اثرات زمان و تقاضای زمان حمل در مسأله زنجیره تامین یکپارچه یک تولیدکننده چند خریداربصورت مدل های عملیاتی گنجانده شده است. در مدل اول تولیدکننده کالاها را پس از اتمام تولید دسته بدون اینکه در انبار خود نگهداری کند تمام آن دسته تولیدی را برای خریداران ارسال می کند،در مدل دوم که حالت عکس مدل اول است، بدین صورت که تولیدکننده پس از تولید دسته آن را تا زمانی نگه می دارد و هنگامی به دست مشتری می رسد که، موجودی دسته قبل مشتری به اتمام رسیدهباشد. اما در مدل سوم برای اینکهیک حالت کلی برای سیستمیکپارچه موجودییک تولیدکننده چند خریدار در نظر گرفته شود حالتی مدل سازی شده است که در آن، مدل با در نظر گرفتن تقاضای زمان حمل و نقل، بنابر هزینه نگهداری خریداران و تولیدکننده و سایر هزینه ها نظیر هزینه سفارش دهی، راه اندازی و حمل و نقل ممکن است کل کالایiامین دسته تولیدی و یا بخشی از آن را با توجه به هزینه های نگهداری موجودی و دیگر هزینه های سیستم برای خریداران ارسال شود. قابل ذکر است که مدل سوم مدلی عمومی می باشد که حالت های خاص آن به مدل اول و یا مدل دوم منجر می شود.مثال های عددی، حاکی از تاثیرات قابل ملاحظه این فرضیات جدید بر مسأله زنجیره تامین یکپارچه یک تولیدکننده چند خریدار می باشد. جهت حل مدل سوم، از الگوریتمفراابتکاریفاخته استفاده شده است. نتایج حاصل از حل مدل ها نشان دهنده کارایی بهتر مدل عملیاتی سوم در تمام شرایط نسبت به دو مدل اول و دوم می باشد.

هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر ویژگی های شرکت و صنعت بر بقای شرکت های کوچک و متوسط صنایع غذایی استان مازندران در فاصله سال های 1390- 1360 می باشد. بدین منظور تأثیر چهار متغیر نوآوری شرکت، اندازه شرکت، سرمایه شرکت و میانگین نرخ ورود به صنعت در بقای شرکت ها مورد بررسی قرار می گیرد و همچنین نرخ تورم نیز به عنوان متغیر کنترل در نظر گرفته می شود. برای جمع آوری داده ها و اطلاعات از پایگاه داده اداره صنایع و معادن استان مازندران استفاده شده و جهت پردازش داده ها برنامه نرم افزاری wintda به کار رفته است. برای تجزیه و تحلیل اکتشافی داده ها از مدل برآوردکننده حد محصول(کاپلان- مایر) استفاده شده و مدل نیمه پارامتریک رگرسیون cox جهت آزمون فرضیه ها مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین در این تحقیق مقایسه ای بین توابع بقای شرکت ها بر اساس نوآوری، میزان سرمایه گذاری ، اندازه شرکتها و نرخ ورود به صنعت صورت گرفت و نتیجه گیری شد که بین توابع بقای شرکت ها بر اساس نوآوری، میزان سرمایه گذاری، اندازه شرکتها و نرخ ورود به صنعت تفاوت معنی داری وجود داشته است. در نتیجه این تحقیق، رابطه مثبت و معنی دار میان متغیرهای اندازه شرکت، نوآوری شرکت، سرمایه شرکت، نرخ ورود به صنعت و بقا تأیید شد و نرخ تورم نیز تاثیر منفی بر بقای شرکتها داشته است.

در بازارهای رقابتی امروز که پیوسته در حال تغییر و تحول هستند، بقا و رشد شرکت های جدید به دلیل تأثیری که در زمینه اشتغال و رشد اقتصادی دارند از جمله عواملی هستند که اهمیت بسزایی دارند، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر ویژگی های شرکت و صنعت بر بقای شرکت های تازه وارد در صنایع برق و الکترونیک استان مازندران در فاصله سال های 1390- 1360 می باشد. بدین منظور تأثیر هفت متغیر اندازه شرکت، سرمایه اولیه شرکت، درجه نوآوری در صنعت، نرخ ورود به صنعت، شدت سرمایه در صنعت، نرخ رشد صنعت و نوع شرکت در بقای شرکت های تازه وارد مورد بررسی قرار می گیرد. جمع آوری داده ها و اطلاعات از پایگاه داده اداره صنعت، معدن و تجارت استان مازندران صورت گرفته است و جهت پردازش داده ها از برنامه نرم افزاری wintda استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل برآوردکننده حد محصول(کاپلان- مایر) و رویکرد جدول عمر استفاده شده و مدل نیمه پارامتریک رگرسیون cox جهت آزمون فرضیه ها مورد استفاده قرار گرفته است. در نتیجه این تحقیق، رابطه مثبت و معنی داری میان نرخ ورود به صنعت و بقا تأیید شد. همچنین تأثیر مثبت سرمایه اولیه و شدت سرمایه نیز بر بقا مورد تأیید قرار گرفت. رابطه منفی اندازه شرکت با بقا مورد تأیید قرار نگرفت و بین متغیر نرخ رشد صنعت و درجه نوآوری در صنعت با بقای شرکت های تازه وارد رابطه معنی داری به دست نیامد.

هدف از تحقیق حاضر ارزیابی و رتبه بندی شرکت های منتخب صنعت فولاد استان مازندران از نظر میزان تولید پایدار با استفاده از تکنیک های fvikor و fanp می باشد. در راستای دستیابی به این هدف از نظرات 12 نفر از کارشناسان و خبرگان صنعت فولاد استان مازندران که در تصمیم گیری های کلان شرکت خود تاثیر دارند استفاده شده است. با توجه به مدل در نظر گرفته شده در تحقیق، یافته های پژوهش بیانگر اولویت شرکت ها در راستای دستیابی به تولید پایدار به ترتیب زیر می باشند: گروه صنعتی فولاد بهمن، تولیدی لوله و پروفیل جویبار لوله و فولاد جویباران.

فرآیند مدیریت استراتژیک بر اساس این باور قرار دارد که سازمان ها ناگزیرند بطور دایم بر رویدادهای داخلی، رویدادهای خارجی و همچنین روندها نظارت کنند ، تا بتوانند در زمان مناسب و بر حسب ضرورت خود را با تغییرات وفق داده تا به حیات خویش ادامه دهند. در این تحقیق با توجه به اهمیت برنامه ریزی استراتژیک و همچنین جایگاه صنعت تولید کاغذ روزنامه در کشور و با استفاده از مدل جامع و پویای مدیریت استراتژیک، که مورد قبول صاحب نظران علوم مدیریت و برنامه ریزی است اقدام به تدوین برنامه ریزی استراتژیک در شرکت چوب و کاغذ مازندران که در حال حاضر تنها تولید کننده کاغذ روزنامه در کشور می باشد ، نموده ایم. یکی از ویژگی های این تحقیق، تلفیق برنامه ریزی استراتژیک با یکی از روش های کارا و نوین تصمیم گیری گروهی یعنی تکنیک ahp است. در این تحقیق ابتدا با ایجاد چالش گروهی در مدیران ارشد، اقدام به تعیین ماموریت و فلسفه وجودی شرکت نموده و سپس بصورت همزمان با مطالعه و ارزیابی عوامل داخلی و خارجی اثرگذار بر صنعت تولید کاغذ روزنامه، نقاط قوت و ضعف و همچنین فرصت ها و تهدیدات پیش رو شناسایی و تعیین گردیدند. سپس اهداف بلند مدت با توجه به قابلیت های شرکت و فرصت های پیش رو و همچنین ضعف ها و تهدیدات، مشخص شده و جهت نیل به این اهداف و با استفاده از ماتریس استراتژی اصلی، ماهیت استراتژی شرکت از نوع استراتژی های تهاجمی شناسایی گردید. با عنایت به محدودیت منابع و همچنین انتخاب استراتژی هایی که باید بیشترین منفعت را عاید شرکت نمایند، استراتژی های فرعی همسو با استراتژی اصلی شرکت مشخص و سپس جهت اولویت بندی با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (ahp) جذابیت هر یک از استراتژی ها مشخص گردید.

امروزه عرصه تولید و خدمات با تغییر الگوی رقابت از میان شرکت های مستقل با رقابت میان زنجیره های تأمین مواجه است. از جمله زنجیره های تأمین پیچیده با خصوصیات ویژه که به سختی می توان آن ها را با سیستم های ارزیابی عمومی تطابق داد، زنجیره تأمین موادغذایی است. به همین دلیل، برای تعیین شاخص های ارزیابی عملکرد متناسب با چنین زنجیره هایی باید خصوصیات و شرایط مهم آن ها را به خوبی شناخت و سپس به طراحی سیستم مناسب پرداخت. از طرفی، پایداری در زنجیره تأمین به عنوان بحثی جدید و بسیار تأثیرگذار چندی است که توجه محققین حوزه مدیریت زنجیره تأمین را به خود معطوف ساخته است. ارزیابی که شامل جنبه های پایداری است، متفاوت از ارزیابی عملکرد سنتی و تجارت محور می باشد. هنگامی که ابعاد پایداری درنظرگرفته می شوند، دامنه ارزیابی باید توسعه داده شود. یکپارچه سازی عملکرد زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی برای دستیابی به توسعه پایدار یک چالش اصلی برای تجارت در قرن حاضر محسوب می شود. علاوه بر حوزه دانشگاهی، جوامع، دولت ها، کسب و کارها، آژانس های بین المللی و سازمان های غیر انتفاعی به طور فزاینده ای نگران ایجاد ابزاری جهت نظارت بر عملکرد و ارزیابی پیشرفت ها به سمت توسعه پایدارند. در این تحقیق سعی شده است با ارائه چارچوبی جهت ارزیابی زنجیره های تأمین موادغذایی و با استفاده از رویکرد ترکیبی anp و coprasفازی به ارزیابی و مقایسه سه شرکت تولیدی فرآورده های گوشتی کاله، زربال و تولید و بسته بندی طیور فیله از نظر میزان عملکرد پایدار زنجیره های تأمینشان پرداخته شود. بدین منظور، ضمن مطالعه و بررسی ادبیات موضوع، جمع آوری داده ها طی سه مرحله و از طریق سه نوع پرسشنامه (پرسشنامه اول جهت بومی سازی چارچوب تحقیق، پرسشنامه دوم به منظور تعیین درجه اهمیت هریک از ابعاد و معیارهای چارچوب و پرسشنامه سوم جهت رتبه بندی شرکت های منتخب) و نظرخواهی از خبرگان و کارشناسان شامل، خبرگان دانشگاهی فعال در حوزه توسعه پایدار و خبرگانی از شرکت های منتخب تولیدی فرآورده های گوشتی استان مازندران، انجام پذیرفت. با توجه به نتایج بدست آمده از تعیین درجه اهمیت معیارها، زیر معیارهای سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی کارکنان و گازهای گلخانه ای از دیدگاه خبرگان، بالاترین الویت را کسب نموده اند. همچنین یافته های پژوهش حاکی از آن است که شرکت کاله از منظر پایداری زنجیره تأمین در بین سه شرکت تولیدی منتخب، بهترین عملکرد را دارا می باشد.

در این تحقیق، ارزیابی و تحلیل معیارهای بهبود کیفیت جامع در بخش خدمات هتلداری استان مازندران مورد مطالعه قرار می گیرد. روش تحقیق توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری هتل های استان مازندران می باشد. برای انجام این تحقیق در ابتدا معیارها و زیرمعیارهای موثر بر بهبود کیفیت خدمات در این بخش با بررسی تحقیقات پیشین شناسایی شد. سپس اهمیت آن ها با استفاده از پرسشنامه اول که بین مدیران و مسئولین بخش کیفیت هتل ها توزیع شد، تعیین گردید. در نتیجه الگوی کلی تحقیق تعیین و پرسشنامه دوم بین خبرگان برای انجام مقایسات زوجی توزیع گردید. پس از آن وزن دهی و اولویت بندی وضع موجود معیارها و زیرمعیارهای بهبود با روش فرایند تحلیل شبکه ای فازی (fanp) انجام شد. به طور کلی 8 معیار و 39 زیر معیار در این تحقیق بررسی شدند. پس از بررسی وزن نهایی معیارها در وضع موجود معیارهای مدیریت منابع(زیر معیار مدیریت تکنولوژی)،مدیریت فرایند(زیر معیار مدیریت خلاقیت و نوآوری) و محیط زیست و جامعه (زیر معیار فعالیت های کمک به حفظ و پایداری منابع) به ترتیب در اولویت بهبود اول تا سوم قرار گرفتند. در نهایت پیشنهاداتی برای بهبود این معیارها و زیرمعیارها بیان شد.علاوه بر این مشخص شد معیارهای مشتریان و رهبری و مدیریت در شرایط خوبی قرار داشتند.

نگهداری و تعمیرات از مباحث مهم هر صنعت است که از طرق مختلف منجر به افزایش بهره وری و کارایی می گردد. نگهداری و تعمیرات نقش مهمی در ایجاد سطوح اطمینان،کیفیت محصول و نیازهای امنیتی ایفا میکند. متاسفانه برخلاف مشکلات تولیدی که سرمایه گذاری و توجه زیادی از سوی محققین و نظریه پردازان به آنها شده، نگهداری و تعمیرات در گذشته چندان مورد توجه قرار نگرفته است؛ از سوی دیگر فقدان استراتژی مدون بر اساس اصول مدیریت علمی در حوزه نگهداری و تعمیرات، سیستم ها را به سیستمی واکنشی در برابر محیطی پویا، بر اساس رویکرد کیفیت و مشتری محوری تبدیل نموده است. انتخاب استراتژی مناسب با مجموعه ای از تصمیم گیری های ترکیبی و هم شکل به سازمان در راه رسیدن به هدف کمک می کند. از این رو استراتژی مناسب نگهداری و تعمیرات باید موثر و با اهداف تجارت و تولید هم سازگار باشد و درنهایت موجب ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان گردد. هدف اصلی این پژوهش ارزیابی استراتژی های مختلف نگهداری و تعمیرات (از قبیل: نگهداری و تعمیرات پیشگیرانه، نگهداری و تعمیرات پیشگویانه، نگهداری و تعمیرات بهره ور جامع، نگهداری و تعمیرات مبتنی بر وضعیت فنی و نگهداری و تعمیرات مبتنی بر قابلیت اطمینان) و انتخاب مناسب ترین استراتژی برای کارخانجات کنسرو قائمشهر می باشد. با توجه به اینکه این موضوع جزء مسائل تصمیم گیری چند معیاره بوده، نیازمند حجم زیادی از عوامل به عنوان معیارهای چندگانه ارزیابی است. لذا به منظور بررسی ارتباط میان ابعاد و معیارها و تعیین وزن عوامل، با استفاده از نظرات 9 نفر از خبرگان حوزه نگهداری و تعمیرات، از رویکرد نوین دیمتل مبتنی بر فرآیند تحلیل شبکه استفاده شده است. همچنین به منظور رتبه بندی استراتژی های مذکور روش آراس مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاصل از بررسی استراتژی ها با توجه به عوامل چندگانه، حاکی از آن است که در این کارخانجات استراتژی نگهداری و تعمیرات بهره ور جامع در اولویت نخست قرار می گیرد. اولویت سایراستراتژی ها برای این کارخانجات به ترتیب با: نت پیشگیرانه، نت مبتنی بر قابلیت اطمینان، نت مبتنی بر وضعیت فنی و نت پیشگویانه می باشد. لذا مدیران این مجموعه می توانند با توجه به روابط شبکه مربوط به یافته های این تحقیق و با تمرکز بر نگهداری و تعمیرات بهره ور جامع، عملکرد حوزه نگهداری و تعمیرات را بهبود بخشیده و گام مهمی در راستای ارتقاء عملکرد جامع کارخانه بردارند.

علم بازاریابی در روند رشد خود شاهد تحولات گسترده ای بوده است. امروزه شرکت ها در تلاشند با استعانت از دو عامل رضایت مندی مشتری و سودآوری بیشتر با تکیه بر تحقیقات بازار و درک نیازهای مشتری در دنیای مملو از رقابت کنونی به حیات خود ادامه دهند. در این راستا یکی از راه های نایل شدن به اهداف فوق، بررسی و تجزیه و تحلیل مفهوم آمیخته بازاریابی در هر کسب و کار می باشد. آمیخته بازاریابی مجموعه ای از متغیرهای بازاریابی قابل کنترل است که شرکت آن ها را در بازار هدف و برای ایجاد واکنش مورد نیاز خود ترکیب می کند. در این حالت می توان با مشخص نمودن عوامل آمیخته بازاریابی و میزان تاثیر هر کدام از آن ها در هر کسب و کار به اهداف وجودی موسسه نایل گردید. در این پژوهش یک فرضیه اصلی و چهار فرضیه فرعی تدوین گردید و جهت جمع آوری داده ها پرسشنامه ای تدوین و در اختیار 20 نفر از مدیران و متخصصان بازاریابی قرار گرفت. سپس با استفاده از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی و به کمک نرم افزار expert choice 11 ، به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته شد. با توجه به نتایج به دست آمده، در عناصر آمیخته بازاریابی اولویت به ترتیب با قیمت، ترفیع، مکان و محصول می باشد. در آمیخته محصول اولویت به ترتیب با کیفیت، خلاقیت و نوآوری، خدمات، تنوع و بسته بندی می باشد. در آمیخته قیمت اولویت به ترتیب با فروش اقساطی ، تخفیفات فروش و تناسب قیمت با کیفیت می باشد. در آمیخته توزیع اولویت به ترتیب با پوشش بازار ، تحویل به موقع ، کانال های توزیع ، حمل و نقل، مکان های توزیع و موجودی محصول می باشد. در آمیخته ترفیع اولویت به ترتیب با پیشبرد فروش ، روابط عمومی، تبلیغات ، بازاریابی مستقیم و فروش حضوری می باشد.

استان مازندران با زیر بخشهای مهم زراعت، باغداری، دامپـروری، جنگل و مرتع ، امور شیلاتی دارای اقتصادی مبتنی بر بخش کشاورزی با ظرفیت فرآوری محصولات فوق با ارزش افزوده مناسب می باشد.فلذا صنایع تبدیلی غذایی در استان از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند.برای کاهش ریسک کارآفرینان و تضمین برگشت سرمایه مصروفه در پروژه ها،انجام مطالعات پیش از سرمایه گذاری ضروری است.تعیین اولویتهای سرمایه گذاری بخشی از مطالعات پیش ازسرمایه گذاری است هدف اصلی تحقیق، شناسایی گزینه های مناسب سرمایه گذاری دراستان مازندران درزمینه صنایع غذایی تبدیلی می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل مدیران ومسئولین برنامه ریزی استان مازندران،کارشناسان خبره اقتصادی بخش دولتی وخصوصی با حداقل 5 سال سابقه کار می باشد که تعداد آنها بطور تخمینی حداکثر 37 نفر می باشد.برای گردآوری داده ها ،از طریق مطالعه کتابخانه ای و اسنادی ,همچنین بررسی سوابق پژوهش ، عوامل اصلی موثر بر طراحی ،انتخاب و اجرا ی پروژه ها شناسایی و بر مبنای نتایج آن، پرسشنامه حاوی متغیرهای موثردر انتخاب پروژه تنظیم ومعیارهای مهم مشخص گردید . پس ازآن پرسشنامه دوم مبتنی بر درخت سلسله مراتبی و ahp گروهی تنظیم و توسط خبرگان مرتبط تکمیل گردید درمرحله بعد جهت تعیین اولویت گروههای صنایع غذایی تبدیلی 5گانه پرسشنامه دیگری تنظیم و تکمیل گردید . نتایج بدست آمده نشان داده است که مشخصات فنی و مالی پروژه از بالاترین اولویت برخوردارند . و معیارشرایط رقابتی ، مولفه های اعتبار بانکی طرح و توان مدیریت پروژه ومولفه اقتصادی طرح از نظر خبرگان در اولویت های بعدی قرار گرفته اند. همچنین رتبه بندی گزینه ها (گروههای پنج گانه صنایع تبدیلی غذایی) با توجه به معیارهای اصلی بدین صورت شناخته شد ،تولید، عمل آوری و حفاظت گوشت،ماهی ، میوه ، سبزیجات، روغنها و چربیها دارای بیشترین اولویت ،محصولات لبنی به عنوان اولویت دوم، محصولات از دانه های آسیاب شده،نشاسته و محصولات نشاسته ای و غذاهای آماده برای حیوانات به عنوان سومین اولویت ، محصولات خبازی، تولید قندوشکر، کاکائو شکلات نقل ونبات، ماکارونی و محصولات آردی اولویت چهارم و سرانجام محصولات آشامیدنی با کمترین اولویت قرارگرفتند.

کیده چکیده به زبان فارسی: یکی از مهم ترین و اساسی ترین مراحل در برنامه ریزی استراتژیک جهت احداث یک هتل 5 ستاره، انتخاب مناسب ترین مکان به لحاظ جذب مشتری بیشتر می باشد. با توجه به دلایلی نظیر توسعه سریع فناوری اطلاعات، رفتار بسیار پویای مشتریان، گسترش جهانی سازی، حجم سرمایه گذاری بالا، رقابتی شدن دنیای امروز و نیاز به انواع زیرساخت ها نظیر دسترسی به راه ، راه آهن، فرودگاه و... انتخاب مناسب ترین مکان جهت ساخت یک هتل 5 ستاره از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. از میان ابزارهای متعدد و متنوع جهت مکان یابی، یکی از رایج ترین روش ها استفاده از روش های تصمیم گیری چندمعیاره (mcdm) می باشد. این روش از بهترین روش هایی است که می تواند با بررسی معیارهای چندگانه، متضاد و نامتناسب در کنار هم تمامی جوانب را مورد بررسی قرار داده تا به مناسب ترین راه حل برسد. در این پژوهش با پرداختن به مطالعه ای موردی و بررسی شهرهای استان مازندران، سعی شده تا مناسب ترین شهر جهت احداث یک هتل 5 ستاره انتخاب گردد. برای انجام این تحقیق، از پارامترها و معیارهای منتخب حاصل از مطالعات پیشین، مصاحبه با خبرگان و متخصصان دست اندرکار استفاده گردید. سپس به کمک روش فرآیند تحلیل شبکه (anp: analytical network process) به تعیین وزن معیارها و به کمک روش راه حل توافقی و بهینه سازی چندمعیاره (vikor) به رتبه بندی شهرهای منتخب پرداخته شد و در نهایت مناسب ترین مکان جهت ساخت یک هتل 5 ستاره پیشنهاد گردید. کلمات کلیدی: مکان یابی، گردشگری، توریست،تأسیس هتل، تصمیم گیری چند معیاره.

ضرورت طراحی و استقرار سیستم های نگهداری و تعمیرات در کارخانجات، یکی از مسایل مبرم و حیاتی امروز صنایع کشور است .حفظ سرمایه های کشور از یک سو و ارز بری بالای خرید ماشین آلات و تجهیزات از سوی دیگر، استفاده عقلایی و برنامه ریزی شده و نگهداری و تعمیر به موقع ماشین آلات و تجهیزات را الزامی می سازد. قوت و ضعف این بخش مستقیما در بهره وری و سوددهی تولید تأثیر می گذارد، بنابراین دقت در انتخاب استراتژی نگهداری و تعمیرات مناسب از اهمیت بالایی برخوردار است. در حال حاضر شرکت ایدکوپرس از استراتژی نگهداری و تعمیراتی استفاده می کند که بخش عمده آن را نگهداری و تعمیرات اصلاحی و بخش کوچکی از آن را نگهداری و تعمیرات مبتنی بر زمان تشکیل می دهد و از آنجایی که این شرکت درصدد دریافت تقدیرنامه پنج ستاره تعالی سازمانی از موسسه مطالعات بهره وری و منابع انسانی ایران می باشد و با استراتژی فعلی، اهدافی نظیر بهبود مستمر و افزایش بهره وری ماشین آلات کمتر محقق می گردند، لذا این شرکت بدنبال تعیین استراتژی بهینه نگهداری و تعمیرات می باشد تا از این طریق موقعیت خود را برای جایزه تعالی سازمانی ارتقا دهد. بنابراین در تحقیق حاضر بدنبال انتخاب استراتژی بهینه نگهداری و تعمیرات با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی فازی و متد کپراس می باشد. در راستای دستیابی به این هدف، از نظرات 12 نفر از خبرگان شرکت ایدکوپرس که بیشترین نقش را در امور نگهداری و تعمیرات ایفا می کنند، استفاده شده است. با توجه به چهار استراتژی تعیین شده (نگهداری و تعمیرات پیشگویانه، اصلاحی، مبتنی بر زمان و مبتنی بر شرایط)، یافته های پژوهش بیانگر اولویت بالای استراتژی " نگهداری و تعمیرات مبتنی بر زمان " بعنوان استراتژی بهینه برای شرکت ایدکوپرس می باشد.

در محیط رقابتی کنونی که یکی از مشخصه های بارز آن کمیابی منابع است، مدیریت و ارزیابی عملکرد، نقشی حیاتی برای سازمان ایفا می کند. در راستای دست یابی به اهداف نهایی سازمان، ارزیابی عملکرد امکانی را فراهم می سازد تا سازمان ها بتوانند برنامه های گذشته و استراتژی های اجرا شده را با طرح استراتژی های آینده و اهداف عملکردی کارکنان مقایسه کنند.از آنجا که تعداد زیادی از شرکت های فعال در صنایع گوناگون کشور در سازمان بورس اوراق بهادار تهران عضویت داشته و بسیاری نیز فعالیت های کسب و کار خود را از این طریق دنبال می کنند، مساله تحقیق حاضر مقایسه جایگاه عملکردی این شرکت ها در قبال یکدیگر و جستجوی شرکت های دارای بهترین رتبه عملکردی در صنایع مربوطه می باشد.

در سال های اخیر بسیاری از شرکت ها به این باور رسیده اندکه یکی از باارزش ترین دارایی آن ها برندهای محصولات و خدماتشان می باشد که می تواند نقش تعیین کننده ای در سرنوشت کالاها و خدمات آن ها دارا باشد. از سویی دیگر امروزه خرده فروشان نقش قدرتمندتر و تعیین کننده تری را در کانال توزیع نسبت به گذشته دارند بنابراین برای موفقیت تولیدکنندگان در شرایط کنونی بازار درک صحیح و شناخت از خرده فروش و رفتار آن ها بیش از پیش نیاز است. پژوهش حاضر نیز جهت شناسایی و اولویت بندی معیارهای انتخاب برند لپ تاپ و ارزیابی برندهای منتخب از نظر معیارهای مورد بررسی، از رویکردی ترکیبی از دو تکنیک fahp و fvikor استفاده می کند. در راستای دستیابی به این هدف از نظرات 14 نفر از خبرگان منتخب از میان خرده فروشان لپ تاپ در استان مازندران استفاده شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که ، «مزیت محصول » بالاترین اولویت و «سطح خدمات توزیع فیزیکی محصول» پایین ترین اولویت را در میان معیارهای اصلی انتخاب برند توسط خرده فروشان دارا می باشد. معیارهای مزیت برند، موقعیت و اعتبار عرضه کننده محصول و رابطه ی عرضه کننده با خرده فروش به ترتیب در اولویت دوم تا چهارم قرار دارد. همچنین در میان برندهای مورد بررسی، برند ایسر در بالاترین رتبه و پس از آن به ترتیب لپ تاپ های اچ پی، لنووو و ایسوس در رتبه های بعدی جای می گیرند.

ارزیابی ریسک اعتباری یکی از مسائل مهم و پرچالش در زمینه تحلیل های مالی به شمار می آید. از این طریق می توان از وارد آمدن خسارات کلان که پیامد تصمیمات نادرست واگذاری اعتبار(وام) به متقاضیان است، تا اندازه زیادی اجتناب کرد(یو و همکاران ، 2008). ازسوی دیگر، در صورت گرفتن تصمیمات صحیح در این زمینه، سود حاصل از وام های واگذار شده، بخشی از سهم درآمد این موسسات را تشکیل خواهد داد. تحقیقات نشان داده اند که با وجود سرویس های مختلفی که به تازگی توسط بانکها ارائه شده اند، واگذاری وام به مشتریان حقیقی و حقوقی هنوز هم به عنوان یکی از مهم ترین منابع درآمد برای بانکها و موسسات مالی محسوب می شود (میرطلایی و همکاران، 1391). بدیهی است که منابع بانکی کشور که بخش عمده آن از پس اندازهای مردم تشکیل شده است جزو سرمایه های ملی می باشند و هدایت صحیح آنها به سمت فعالیت های اقتصادی از طریق یک سیستم کارآمد تخصیص اعتباری در صنعت بانکداری کشور است. بانکها هنگامی می توانند این منابع خود را به صورت بهینه و کارآمد به مشتریان تخصیص دهند که از سیستم قابلی در ارزشگذاری مشتریان خود در هنگام اعطای تسهیلات برخوردار باشند( ادوارد و میشکین ، 1995).

پروژه های فناورانه در کشور با توجه به زمانهای متنوع اجرای آنها و همچنین اهمیت نسبی هر کدام بر اساس شاخصهای مختلف، تصمیم گیریهای مختلفی را از حیث اولویت اجرا پیش روی تصمیم گیران و مدیران اجرایی کشور میگذارد. مدیران اجرایی تلاش می کنند تا با تصمیم موثر و به موقع ، منابع محدود خود را در جهت رفع نیاز های حال حاضر و آینده به کار گیرند . هدف پژوهش حاضر این است که با توجه به محدودیت های مالی صندوق های سرمایه گذاری و همچنین شاخصهای مشخص شده کدام پژوهش های فناورانه ارزش بیشتری برای سرمایه گذاری دارند.در این پژوهش به عنوان مطالعه موردی ابتدا به شناسایی شاخص های مهم مرتبط با اولویت بندی پژوهش های فناورانه پرداخته سپس با بکار گیری روش غیر جبرانی مارتل و زاراس- که یک مدل آماری مبتنی بر تسلط نیز به حساب می آید- از میان پروژه های معرفی شده به مرکز رشد واحدهای فناوری شهرستان سیمرغ و بر اساس نظر 10 تن از خبرگان این حوزه به تحلیل و اولویت بندی آنها پرداخته شد تا به عنوان مبنایی برای انتخاب سبدی از پروژه ها مورد استفاده قرار گیرند

چکیده ندارد.

چکیده ندارد.

چکیده ندارد.

چکیده ندارد.

چکیده ندارد.

چکیده ندارد.

چکیده ندارد.

در اقتصاد امروز، صنعت بانکداری از اهمیت شایانی برخوردار است. با بهبود تکنولوژی، رقابت بین بانک¬ها و دیگر موسسات مالی شدت گرفته است و در این میان موسساتی موفق هستند که در عملکرد، کارایی داشته باشند. امروزه هر چند شاهد حضور بانک¬ها در خط مقدم تلاش برای بهبود عملکرد خود هستیم؛ اما آنها نیز سیستم ارزیابی جامعی برای ارزیابی عملکرد شعب خود در اختیار ندارند. اکثر بانک¬ها به طور سنتی، برای ارزیابی عملکرد خود، بر معیارهای گوناگون سودآوری تاکید دارند و معمولاً برای ارزیابی جنبه¬های مختلف عملیات از نسبت¬های چندگانه¬ای استفاده می کنند. این در حالیست که، تحلیل نسبت¬های مالی اطلاعات ناچیزی را ارائه می دهند. بر این اساس، در این مطالعه؛ با استفاده از تکنیک شبکه های عصبی مصنوعی به ارزیابی کارایی شعب بانک تجارت استان مازندران در سال 1387 پرداخته شد. نتایج محاسبات نشان داد که از بین 90 شعبه مورد ارزیابی؛ تنها 5 شعبه در ارائه¬ی وام ها و تسهیلات کارا عمل کرده اند؛ لیکن متوسط کارایی شعب در این قسمت در حدود 61 درصد بود. در بخش درآمد بهره ای؛ از بین شعب مورد ارزیابی، تنها 7 شعبه کارا عمل می کردند و متوسط کارایی شعب در حدود 56 درصد بود. و در نهایت در بخش درآمد غیر بهره ای، نتایج نشان داد که تنها 7 شعبه به صورت کارا عمل می کردند و متوسط کارایی شعب در تولید این خروجی در حدود 39 درصد بوده است. در ادامه با استفاده از مدل پیشنهادی فرایند تحلیل سلسله مراتبی و شبکه های عصبی مصنوعی، ضعف اساسی شبکه های عصبی در ارزیابی کارایی واحدهای دارای چندین خروجی رفع شده و با ترکیب نمرات کارایی خروجی ها، رتبه بندی واحدی از شعب مورد مطالعه ارائه شد. در ادامه نتایج مدل پیشنهادی با نتایج مدل های تحلیل پوششی داده ها مورد مقایسه قرار گرفت. مقایسه رتبه بندی های حاصل از مدل های ccr، bcc و مدل پیشنهادی؛ نشان دادکه بین نتایج مدل های ccr و پیشنهادی همبستگی قوی به میزان 62 درصد وجود دارد. همچنین همبستگی متوسطی به میزان 53 درصد بین نتایج مدل های bcc و پیشنهادی دیده شد. بر این اساس؛ مدل ارائه شده در این تحقیق می تواند به عنوان روشی موثر در جهت بهبود کارایی تکنیک شبکه های عصبی مصنوعی در برخورد با خروجی های چندگانه مورد استفاده قرار گیرد.

با افزایش سطح رقابت دردهه های اخیر، مدیریت شرکتها، توجه خود را معطوف به اهداف گوناگون و متعددی نظیر تامین سود پایدار ، افزایش یا حداقل حفظ سهم بازار ، تنوع محصولات ، تثبیت قیمتها و دهها هدف دیگر می کنند که این اهداف گاه متعارض نیز میباشند. به عبارت دیگر در برنامه ریزی تولید ترکیبی ، باید طوری عمل شود که علاوه بر تخصیص بهینه منابع محدود، اهداف متعدد و متعارض نیز تا حد ممکن برآورده شود. مدل برنامه ریزی آرمانی راه حرکت همزمان به سوی چندین هدف حتمی اهداف متعارض را نشان می دهد. بنابراین می توان از برنامه ریزی آرمانی به عنوان ابزار کارآمد جهت برنامه ریزی تولید در شرکتهای تولیدی استفاده نمود.