نام پژوهشگر: علیرضا صادق زاده
فردین جمور محسن ایمانی نایینی
چکیده: تحقیق حاضر به تبیین مبانی ارزش شناسی و انسان شناسی تربیت اخلاقی آکوئیناس و نقد آن از منظر ابن سینا می پردازد. در این تحقیق سه سوال اساسی مطرح شده است که عبارتند از: 1- بر اساس دیدگاه آکوئیناس، چه اهداف، اصول و روشها یی را برای تربیت اخلاقی می توان استنباط کرد؟ 2- دیدگاه تربیت اخلاقی آکوئیناس بر چه مبانی ارزش شناسی و انسان شناسی مبتنی است؟ 3- از منظر ابن سینا چه نقدهایی بر مبانی ارزش شناسی، انسان شناسی و دیدگاه تربیت اخلاقی آکوئیناس می توان وارد دانست؟ در پاسخ به سوال اول به این نتیجه رسیدیم که اهداف تربیت اخلاقی از نظر آکوئیناس، پرورش فضایل و از بین بردن رذایل، پرورش تفکر و تعقل اخلاقی، یافتن حقایق اخلاقی و انضباط و تأدیب نفس است. شش اصل اساسی با روش های مربوط مورد نظر آکوئیناس عبارتند از: اصل رعایت قوانین اخلاق الهی با روش های تفکر و تأمل و الهام، اصل محبت با روش های مهر و قهر و احسان، اصل رهایی از وسوسه ها با روش های ذکر، توجه به امور نیک و فراغت از غم های برون، اصل کمال با روش عمل به فرائض دینی، اصل اجتماعی شدن با روش های یادگیری مها رت ها و یادگیری نقش های اجتماعی و اصل اعتدال با روش های میانه روی در سخنگویی و عادت دادن به فضائل اخلاقی. در پاسخ به سوال دوم فضایل چهارگانه از جمله: مصلحت و دوراندیشی، نقش خرد در کنترل امیال انسان، پایداری خرد در برابر احساساتی از قبیل ترس و خشم و حاکم بودن خرد در ارتباطات انسانی و قائل به ارزش های واقع گرا و هچنین فضایلی مانند: ایمان، رجاء و احسان بیان شده است. در پاسخ به سوال سوم نقدهایی مطرح شده است، از جمله: 1- به فضیلت عدالت در وجود انسان توجه سطحی و گذرا دارد. 2- به مراتب متعدد سعادت و شقاوت انسان کمتر توجه کرده است. 3- آکوئیناس فرشتگان را به دو دسته خوب و بد تقسیم کرده است. 4- آکوئیناس منکر دستیابی انسان از راه مکاشفه ذهنی است. 5- معتقد است که انسان به تنهایی نمی تواند؛ فضایلی مانند: ایمان، رجاء و احسان را کسب کند و همچنین وجود فطرت پاک را در انسان رد کرده است. واژهای کلیدی: تربیت، اخلاق، تربیت اخلاقی، ارزش، ارزش شناسی، انسان، انسان شناسی، آکوئیناس و ابن سینا.
یوسف ابو خلیل علیرضا صادق زاده
یکی از مشخصات دوران معاصر را می توان ظهور و بسط جوامع چند دینی دانست که به عنوان واقعیتی گریز ناپذیر در بسیاری از کشورها به صور گوناگون پدیدار شده و آثار وپیامدهای متنوعی را به همراه آورده است. در این رساله کوشیده ام چالش های به وجود آمده برای تربیت دینی در جوامع چند دینی معاصر را بررسی نموده وبرای آن راه حل نظری مناسبی پیشنهاد کنم. تحقیق حاضر پس از تبیین وبررسی اهم رویکرد های رایج برای تربیت دینی در این گونه جوامع، در صدد ارائه الگویی برای ترسیم چگونگی تربیت دینی در جوامع چند دینی معاصر و پاسخگویی به این پرسش مهم بوده است که اصولا تربیت دینی در جوامع چند دینی معاصر - به لحاظ مفهوم ،اهداف واصول- باید چگونه باشد. براساس یافته های این تحقیق، می توان تربیت دینی با رویکرد تعامل بین دینی و تاکید بر مشترکات را راه حل مناسبی برای تربیت دینی در جامعه چند دینی دانست. بخش بعدی این تحقیق به بررسی و نقد وضعیت موجود تربیت دینی در کشور لبنان اختصاص دارد و پس از تبیین خصوصیات این جامعه چند دینی ، راهکار هایی را برای ایجاد تحول در وضعیت تربیت دینی در این کشور پیشنهاد می نماید.
زهره باقری نژاد سید مهدی سجادی
چالش های مدرنیته برای تربیت دینی(به خصوص با رویکرد اسلامی) و نیز برخی جزم اندیشی های مذهبی و اشکالاتی که تربیت دینی در مقام تحقق با آن مواجه بوده، موجب گرایش برخی متفکران به رویکردهای منعطف و سیال پست مدرن شده است؛ به طوریکه برخی معتقدند به کارگیری رویکردهای چون نگاه ریزومی به معرفت می تواند امیدهای جدیدی را جهت اصلاح این اشکالات و بهبود کیفی تربیت دینی برانگیزد. از طرفی با نگاهی به مبانی نظری پست مدرنیسم تهدیدهای جدی جلب نظر می کند. لذا لازم است پیش فرض ها و مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی این دو سیستم فکری مورد مداقه قرار گیرند تا فرصت ها و تهدیدهای احتمالی نمایانده شوند. به علاوه برای نقد این چالش ها باید ملاکی برای نقد قرار داده شود که در این پژوهش رئالیسم صدرایی(که در تلائم با مبانی تربیت اسلامی است)ملاک داوری درباره یافته ها قرارگرفته است. برخی ویژگی های هستی شناسی و به تبع آن معرفت شناسی دلوزعبارتند از: در هم شکستگی، تکثر در تکثر، غایت گریزی، صیرورت بدون غایت، نفی سلسله مراتب، تزلزل، گسست های بی پایان، تناقض، اتفاقی بودن، تغایر، واگرایی، چندگانگی و...ا . تربیت دینی(اسلامی)با چهار بعد اعتقادی، تجربه دینی، التزام درونی و بعد عملی بر پیش فرض های رئالیستی استوار بوده و با نوعی رئالیسم(صدرایی) در تلائم است. برخی موارد تقابل رویکرد ریزوماتیک و رویکرد تربیت دینی رئالیستی عبارتند از:نفی واقع گرایی در برابر واقع گرایی و بازنمایی؛تولیدی صرف بودن مفاهیم در برابرتاکید بر هر دو وجه کشفی و ابداعی معرفت؛ نفی فراروایت ها(خدا، منشا) در برابر پذیرش آن ها؛ نفی غایت گرایی در برابر غایت گرایی تاریخ؛ رد هرگونه دوئالیسم در برابراعتبار نوعی دوئالیسم؛ اصالت غریزه و لذت در برابر تقدس خانواده؛ ساخت زدایی مفهوم معروف و منکر در برابر امر به معروف و نهی از منکر؛ انکار تعالی هنجارها در برابر ابتناء آن ها بر مبانی متعالی؛ نفی علیت در برابر علیت؛ عقل ستیزی در برابر عقل گرایی؛ نفی حقیقت مطلق و دین حق در برابر پذیرش آن؛ الزام گریزی در برابر الزام به عنوان یک روش؛ نظم گریزی در برابر تقوی؛ نفی فطرت در برابر فطرت گرایی؛ نفی نقش فاعل شناسا در معرفت در برابر تاکید بر آن؛ نفی کرامت انسانی در برابر کرامت انسانی؛ نفی الگو و رهبری در برابر الگومداری؛ شکاکیت و نسبی گرایی معرفتی در برابر نوعی جزم گرایی معرفتی؛ اقتدارگریزی در برابر اقتدارگرایی؛ تقدس زدایی در بابر تقدس گرایی؛ کثرت گرایی معرفتی در برابر کلیت گرایی معرفتی؛ ایدئولوژی گریزی در برابر ایدئولوژِی گرایی. با بررسی این پیش فرض ها روشن است که نظام تربیت دینی و معرفت ریزومی دو جهان بینی و ایدئولوژی متباین و آشتی ناپذیر را ترسیم می کنند که متقابلا یکدیگر را نفی می کنند.لذا سخن گفتن از فرصت های تربیت دینی در فضای پست مدرن بی معناست. در ادامه مباحث با اتکا به رئالیسم صدرایی 14 نقد به رویکرد ریزوماتیک وارد شده که اکثر آ ن ها مبتنی بر اصل بدیهی «امتناع اجتماع نقیضین» به عنوان اصلی رئالیستی است. این نقدها ناسازگاری ها و تناقضات درونی رویکرد ریزوماتیک را می نمایاند.
محبوبه السادات موقرافضلی علیرضا صادق زاده
مبانی دینی به دست آمده در این پژوهش درباره کودکان بی سرپرست_که بر اساس تفسیر آیات قرآن کریم و روایات و سیره معصومین اسلام(ع) تبیین شده اند_ ضمن تأکید بر لزوم سرپرستی کودکان بیسرپرست در محیط خانواده و تقبیح اهانت به آنها؛ اصلاح امور این کودکان و توجه به عواطف شان بخشی از وظایف حکومت و مردم ، و بسیار باارزش دانسته شده و بر لزوم توجه به آتیه اقتصادی این کودکان؛ برخورداری آنها از محیطی شاد و پرنشاط؛ و محبت ورزی به آنها تأکیدشده است. این پژوهش سپس بر اساس مبانی دینی به دست آمده و همچنین مبانی تجربی، اصول زیر را برای تربیت کودکان بیسرپرست (با تمرکز بر کودکان ساکن در مراکز شبانه روزی) استنباط و استنتاج کرده است: اصل توجه همه جانبه به همه ابعاد تربیت کودکان بیسرپرست؛ اصل تقسیم مسئولیت بین کودکان بی سرپرست؛ اصل ارتباط کودکان بی سرپرست با خویشاوندان شایسته خود؛ اصل پذیرش کودکان بی سرپرست (نه ترحم)؛ اصل محبت به کودکان بی سرپرست؛ اصل توجه به عواطف و احساسات کودکان بی سرپرست؛ اصل صبر و سعه صدر مربیان در تربیت کودکان بی سرپرست؛ اصل سلامت نفس مربیان کودکان بی سرپرست؛ اصل خودآگاهی و اطلاعات مربیان برای تربیت کودکان بی سرپرست؛ اصل ارتقای عزت نفس کودکان بی سرپرست؛ اصل تقویت اعتماد به نفس کودکان بی سرپرست؛ اصل شادنگه داشتن محیط تربیت کودکان بی سرپرست؛ اصل تکریم کودکان بی سرپرست؛و اصل توجه به تفاوتهای فردی در تربیت کودکان بی سرپرست. مطالعه موردی این پژوهش با استفاده از روش مردم نگاری تربیتی و مشاهده و مصاحبه عمیق نشان می دهد با وجود برخورداری کودکان بی سرپرست مرکز شبانهروزی مطالعه شده از استعداد تحصیلی، این کودکان به دلیل اختلالات عاطفی و عدم انگیزه و امید به آینده، نسبت به همکلاسیان عادی خود افت تحصیلی بیشتری دارند. همچنین در حال حاضر در این مرکز، به جز اصل تقسیم مسئولیت بین کودکان بی سرپرست؛ و اصل ارتباط کودکان بی سرپرست با خویشاوندان شایسته خود؛ سایر اصول به دست آمده در این پژوهش، رعایت نمی شود. در مرکز مطالعه شده، کودکان روابط خوبی با یکدیگر دارند و همدیگر را درک می کنند البته در سنین نوجوانی، صمیمیت آنها به افراط کشیده می شود. سایر مشکلات مهم تربیتی این مرکز عبارتند از: نگرش نامناسب کودکان نسبت به مربیان به دلیل عدم سلامت نفس برخی مربیان؛ فقدان روش تربیتی خاص و مشترک بین مربیان و فعالیت آنها بر اساس تجربه و سلیقه شخصی خود؛ و اضطراب کودکان بی سرپرست از اخراج از مرکز. شبیه سازی معماری و فضای مراکز شبانه روزی به محیط «خانه» ؛ و تغییر اولویت استراتژیک تمام مراکز خیریه از تقبل کودکان بی سرپرست به سمت توانمندسازی خویشاوندان این کودکان به منظور حضور کودک در خانواده؛ از سایر پیشنهادات این پژوهش است.
کیانوش محمدی روزبهانی خسرو باقری
پژوهش حاضر در حیطه تعلیم و تربیت اسلامی به روش تحلیل و استنباط فلسفی در پی تبیین مبانی فلسفی رویکرد میان در پژوهش تربیتی بر اساس آراء معرفت شناختی ملاصدرا برآمد. با این هدف منشأ اتحاد دانش، رابطه میان شناخت کلی و جزئی و تلویحات روش شناسانه آن برای پژوهش تربیتی به قصد استنباط مبانی و اصول مربوط بررسی شد. ابتدا بر مبنای آراء صدرا، میان رشتگی به عنوان صورتی از وحدت دانش در چهار محور منشأ، ضرورت، فرایند و اعتبار تبیین و در نتیجه پنج مبنا حاصل شد. بر اساس مبانی، اصول عام روش شناختی و در نهایت با عطف آنها به مهم ترین عناصر صدرایی تربیت، پنج اصل اختصاصی روش شناسی پژوهش میان رشته ای تربیتی استنباط گردید. مبنای اول- ابتناء معرفت بر وحدت تشکیکی وجود مبنای دوم- کمال نفس در گرو دستیابی به کمال عقل(وحدت عمل و نظر) مبنای سوم- تلازم ادراک جزئی و کلی مبنای چهارم- کثرت روشی و همگرایی فزاینده معرفتی مبنای پنجم- کشف مرتبه ای واقعیت از مهم ترین عناصر تربیت صدرایی "سیر استکمالی نفس" است و هر یک از اصول عام با عطف به این معنی، به شکل اصول پژوهش میان رشته ای تربیتی ارائه می شوند. اصل اول- جامعیت در پژوهش تربیتی با نظر به سیر استکمالی نفس: این اصل ناظر به مفهوم و دامنه جامعیت در پژوهش است و در صورتبندی پرسش ها و اهداف پژوهش تعیین کننده است. مسئله پژوهش میان رشته ای، در ابتدا دستیابی به جامعیت است که از مراتب شناخت و وحدت ذاتی انسان سرچشمه می-گیرد و شامل مراتب وجودی است. اصل دوم- بایستگی دستیابی به فهم میان رشته ای در جهت تقریب به عمل: در پژوهش میان رشته ای با تلفیق دیدگاه ها، ابزارها و بینش های رشته ای موجب دستیابی به فهم پیشرفته تری از پدیده های تربیتی و در نتیجه کاهش فاصله با واقعیت پدیده های تربیتی می گردد. اصل سوم- استلزام دو سویه پژوهش تربیتی رشته ای و میان رشته ای: اهمیت این اصل شکستن جریان یکسویه عقلی است. به موجب آن در فهم دو سویه تربیت، هم ضروری است که دستاوردهای رشته ای برای ورود به جریان تربیت مورد نقد میان رشته ای قرار گیرد و هم مسائل تربیتی در کلیّت خود ابتدا در فضایی میان رشته ای درک و طرح شوند. اصل چهارم- ضرورت گفتگوی انتقادی میان رشته ها در نیل به همگرایی معرفتی: در فرایند شناخت، کثرت روشی ضرورتی شناختی است. تنوع روش ها و دیدگاه ها نه تنها مردود نیست، بلکه برای فهم عمیق و گسترده تر تربیت لازم است. انتقاد در این است که دیدگاه ها به جای هم افزایی و ارائه تصویری منسجم، زمینه ساز منازعه و تشتت شوند. با گذر از کثرت معرفتی جریان کسب دانش رو به سوی همگرایی دارد. آراء صدرا، هم زمینه و هم معیار گفتگو و همگرایی میان دیدگاه ها را فراهم می کند. اصل پنجم- ضرورت توجه به سطوح انسجام در کاربرد نتایج پژوهش در تربیت: این اصل ناظر بر میزان اعتبار شناخت میان رشته ای و کاربردپذیری نتایج پژوهشی است. با توجه به مراتب شناخت، سطحی از کاربردپذیری، یا آستانه ای از انسجام در نظر گرفته می شود که مستلزم حداقلی از مراتب ضروری شناخت پدیده های تربیتی است که یافته های علمی در این سطح قابلیت کاربردی بیشتری دارند.
محمد محمدی علیرضا صادق زاده
چکیده : تحقیق حاضر به تبیین ونقد تطبیقی چیستی تربیت واهداف آن از دیدگاه اندیشمندان مسلمان معاصر پرداخته است.بدین منظور پس از کلیات تحقیق ،اهمیت، مفاهیم وسوابق بحث، ??نفر اندیشمند( اعم از فیلسوف وعالم )انتخاب گردیده ومبانی نظری ودیدگاه های آن ها هم در باره ی چیستی (تعریف)تربیت وهم هدف آن بیان شده ونظرات هرکدام مطرح گردیده_دیدگاه های این افراد استخراج ویاتوسط دیگران استنباط شده اند_ وبه دنبال آن تبیین اندیشه ی آن ها ونقدتطبیقی نظرات آن ها صورت گرفته وفضایی که این اندیشه ها گفته شده اند ترسیم وسپس به روش کارونتیجه گیری وبیان پیشنهادات تحقیق پرداخته شده است. مفاهیم کلیدی: تربیت/ تعلیم وتربیت/ چیستی/ تعریف/ اهداف/ اندیشمندان مسلمان معاصر /تبیین/ نقدتطبیقی
مهرداد احمدی فر علیرضا صادق زاده
چکیده ندارد.
فاطمه موحدی پارسا علیرضا صادق زاده
چکیده ندارد.
مریم بناهان مهدی سجادی
چکیده ندارد.