نام پژوهشگر: فروغ رحیم پور
راضیه قنبری فروغ رحیم پور
افلاطون از جمله فیلسوفانی است که به حیات انسان قبل از عالم ماده ، اعتقاد دارد.وی هم به وجود نفس انسان به نحو رب النوع قائل است وهم به وجود شخصی و جزئی نفس هر انسان در عالم مجرد نیز اعتقاد دارد.افلاطون می گوید نفوس انسان ها قبل از تجسد در عالمی که وی آن را عالم مثال می نامد موجود بوده اند و نفس در آن عالم، حقایق اشیاء را مشاهده می کرده و پس از ورود به عالم ماده ، دوباره آن حقایق را به یاد می آورد . ملاصدرا نیز دیدگاه افلاطون در مورد وجود رب النوع و انسان کلی را می پذیرد و این نظریه را بر اساس مبانی فلسفی خود از جمله اصالت و تشکیک در وجود اثبات می کند . وی معتقد است انسان ها قبل از عالم ماده به نحو وجود جمعی عقلانی موجود بوده و نفوس با وصف وحدت ، بساطت و تجرد در مرتبه عقول مفارق محقق بوده اند . برخی از آیات قرآن و روایات معصومین (ع) نیز موید این مطلب است که مجموع این آیات و روایات نیز یکی از مبانی و پایه های استدلال ملاصدرا برای اثبات این نظریه است . علامه طباطبایی (ره) نیز به حیات انسان قبل از عالم ماده ، معتقد است و با ادله عقلی و نقلی آن را اثبات می کند . ایشان نحوه ی حضور انسان در عالم میثاق را به صورت فردی و معین دانسته و در عین حال به وجود جمعی و عقلی انسان در عالم مفارقات نیز اعتقاد دارد . ما با بررسی تطبیقی آراء سه فیلسوف مذکور پیرامون این مسأله تلاش می کنیم ابعاد و زوایای مختلف حضور انسان در عالم قبل از عالم ماده را ، روشن تر کنیم . کلید واژه: نفس،کینونت عقلانی،عالم ذر،عالم مثال، حدوث و قدم نفس،اطوار و نشآت نفس،نظریه یادآوری.
وحیده حداد فروغ رحیم پور
ابن سینا در کتب و آثار خود به کرات به وجود ارتباط نفس و بدن با یکدیگر اشاره کرده است و از آن جا که علاوه بر فیلسوف طبیب حاذقی هم بود، نه تنها در کتب فلسفی خود بلکه در کتب طبی اش نیز به نحوی بسیار دقیق به ذکر اقسام ارتباطات موجود میان نفس به عنوان امر مجرد و بدن به عنوان امر مادی پرداخته است. شیخ الرئیس معتقد است نفس ناطقه قوایی دارد که این قوا دارای آلاتی هستند و اگر چه نفس را مجرد می داند ولی در عین حال تأکید می کند که برای انجام فعل، احتیاج به این آلات مادی و بدنی دارد این طبیب حاذق معتقد است که زمانی که مزاج مستعد آماده دریافت نفس ناطقه از ئاهب الصور شد این زمان آغازین لحظه یا به عبارتی نقطه شروع ارتباط نفس و بدن با یکدیگر است.وی قائل به سیزده مزاج مختلف برای انسان هاست و با توجه به مزاج خاص هر فرد نحوه ای خاص از رفتار و حالات نفسانی از وی سر می زند. از دیدگاه وی ارتباط نفس و بدن در طول حیات دنیوی به نحو ملموس تری قابل تبین است. وی تأکید می کند که هر یک از افعال انسان با افعال دیگر و با نفس ارتباطات متقابل دارند. به عنوان مثال در زمینه ارتباط قوه سامعه به عنوان یکی از قوای ظاهری با نفس شیخ الرئیس معتقد است که استماع آواز روحانی که از طریق این قوه حاصل می شود می تواند بر نفس اثر گذارد و حتی موجب تقویت آن گردد.
فرزانه شهبازی فروغ رحیم پور
غلو و تقصیر به عنوان جریان های انحرافی در دین و دینداری شناخته می شود که از دیرباز، آفت بزرگی در فرهنگ اسلامی و به ویژه در فرهنگ شیعه بوده است. امامان معصوم، در زمان حیات خود به طور جدّی با عقاید انحرافی و نادرست غلات و مقصّرین، مبارزه کردند. علمای شیعه نیز با تألیف آثار متعدد کوشیدند معارف حقّه ی اسلامی را از گزند اندیشه های آمیخته با غلو یا تقصیر، حفظ کنند. این پایان نامه درصدد است مسئله غلو و تقصیر را از منظر شیخ صدوق، شیخ مفید و علامه مجلسی بررسی کند و نظرات آنان را تبیین و سپس مقایسه نماید. همچنین تلاش می شود با به دست آوردن ویژگی های پیامبر و امام از منظر افراد مذکور، ملاک های غلو و تقصیر یعنی فراتر و فروتر بودن از حد ویژگی های پیامبر و امام، نزد ایشان مشخص شود. صدوق، مفید و مجلسی این موارد را به عنوان ملاک های غلو بر می شمارند: اعتقاد به الوهیت پیامبر و امامان، نبوت امامان، تفویض امور خلقت و روزی دادن، به پیامبر و امامان، اعتقاد به تناسخ؛ یعنی انتقال روح امام از بدن او به بدن امام دیگر، انکارمرگ پیامبر و امامان و باور به اینکه با وجود معرفت به امام، انجام تکالیف شرعی و عبادات، لازم نیست. صدوق، معتقد به صحت سهوالنبی است و منکرین آن را به غلو متهم می کند. مفید و مجلسی به سهوالنبی اعتقادی ندارند و آن را رد می کنند و معتقدین سهوالنبی را مقصر می دانند. مفید، اعتقاد به خلقت معصومین قبل از آدم علیه السلام را به ملاک های غلو اضافه می- کند. مفید بیش از دو شخصیت دیگر به موضوع تقصیر پرداخته است. مفید، اعتقاد به اینکه ائمه بدون الهام، احکام دینی را نمی دانستند و درحکم دادن به به رأی وظن خود توجه داشتند را جزء اندیشه های مقصّره به حساب می آورد. صدوق درباره ی تقصیر و ملاک های آن سخنی نگفته است اما مجلسی دراین موضوع، با مفید، هم نظر است. مجلسی همچنین، نفی علم ائمه به ماکان و ما یکون را تقصیر در حق امامان می داند. واژگان کلیدی: غلو، تقصیر، صدوق، مفید، مجلسی
الهه دهقانی مهدی امامی جمعه
چکیده در این نوشتار "بدن برزخی و اخروی از منظر ملاصدرا، مجلسی و فخر رازی" مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر ملاصدرا تشخص هر انسانی به نفس اوست و بدن معتبر در شخص، امر مبهمی است که جز به واسطه ی نفس تحصلی ندارد. لذا جهت وحدت ابدان دنیوی و اخروی، به نفس و گونه ای از ماده ی مبهم است. محصول تطورات نفس و استقلالش از بدن، مرگ است که باعث موت بدن و حیات نفس می شود. نفس در عالم برزخ، وجود جوهری مثالی ادراکی مجرد از اجسام حسی، نه خیالی است که با همراه داشتن قوه ی خیال، می تواند مدرک صور جسمانی بوده و عین انسان میت در گور را توهم کند و آلام و لذات وارد بر او را درک نماید. لذا بدن در این عالم، ساخته و پرداخته ی خود نفس بوده و بین آنها دوئیت وجودی نمی باشد. صور حاصله از علم و عمل انسان در خیر و شر که در نفس مستحکم و جزء ذات او شده اند، سبب لذات و آلام عالم برزخند. تفاوت صور برزخی و اخروی در شدت و ضعف و کمال و نقص است. امور اخروی در وجود، قوی تر و در تحصل، شدید تر و در تأثیر، قوی تر و در آثار، بیشتر از موجودات دنیویند. تخیل در عالم آخرت، همان وجود عینی و عین تحصل است. ارواح در عالم آخرت به عینه، صورت هایی هستند قائم به ذات که حیاتشان، نفس ذات خودشان است و ملکات و صفات مستحکم شده در آنان، بدنهای ایشان است لذا بدن های اخروی و نفوس، حقیقتی واحدند. ابدان اخروی، اشباح ظلی و قوالب مثالی اند که به مجرد جهات فاعلی و حیثیات ایجابی از نفوس حاصل می شوند، آنها از لوازم نفوس اند و با نفوس معیت وجودی دارند. جامع تجرد و تجسم و دارای حیات بالذاتند. صور ادراکیند که وجودشان عین مدرکیت و محسوسیتشان است و با حواس ظاهری اخروی قابل حس اند. در تعداد، نامتناهی، دفعیه الحدوث و از آنِ یک نفس اند لذا نفس، ماده ی آنهاست. این دیدگاه ملاصدرا از ابدان اخروی، بر تحلیل او بر سائر امور عالم آخرت چون حشر و صراط و صحیفه ی اعمال و میزان و بهشت و دوزخ جسمانی و... تأثیر گذار است. از دیدگاه مجلسی باید به آن چه از مقدمات و اوصاف قیامت در آیات و روایات آمده، بدون تأویل اذعان نمود. ایشان با توجه به روایات، بیان می کند که روح پس از مفارقت از بدن به جسدی که در صورت شبیه به بدن دنیوی و در لطافت چون اجسام ملائکه و جن است، تعلق می گیرد و در هنگام سوال قبر بار دیگر به بدن اصلی باز می گردد و سوال و فشار قبر بر بدن اصلی وارد می آید که برای همه وجود ندارد. بعد از آن روح به جسد مثالی تعلق گرفته و به بهشت و دوزخ دنیا منتقل می شود و سایر امور برزخ بر روح خواهد بود. وجود اجساد مثالی قبل از موت نیز بعید نبوده لذا ارواح در حال خواب و احوالی شبیه آن، که تعلق روح به اجساد اصلی ضعیف است به اجساد مثالی تعلق می گیرند و با آنها در عوالم ملک و ملکوت سیر می کنند. تعلق ارواح قوی به اجساد مثالی کثیر و تصرفشان در حالت واحد در آنها نیز بعید نیست. در آخرت نیز خداوند اجزای بدنها را جمع نموده و بدنها عود می کنند و بار دیگر ارواح به آنها تعلق می گیرند. این دیدگاه مجلسی، در تفسیرش از حساب رسی و صحیفه ی اعمال و میزان و صراط و بهشت و دوزخ جسمانی و... نیز موثر است. حقیقت نفس در آثار فخر رازی یکسان بیان نشده و وی در این باره دچار تناقضاتی شده است. از آن جا که چیستی نفس، نقش به سزایی را در بحث حیات پس از مرگ ایفا می کند، دامنه ی این تناقضات به تحلیل او پیرامون بدن برزخی و اخروی نیز کشیده می شود، زیرا بنا بر رویکردی که به حقیقت نفس خواهد شد تغییرات قابل توجهی در نوع حیات پس از مرگ نیز ایجاد خواهد گشت. رازی گاه به جسمانیت و گاه به تجرد نفس قائل شده است. وی باتوجه به این که مرگ را قطع تصرف نفس در بدن می داند قائل به مردن بدن و ادامه ی حیات نفسانی می شود و حیات برزخی را به نفس نسبت می دهد. اما چون انکار معاد جسمانی را با اقرار به حق بودن قرآن کریم قابل جمع نمی داند لذا حشر اجساد را می پذیرد و علم و قدرت خداوند را دلیل بر جمع آوری اجزاء پراکنده شده می داند. رازی سایر وقایع نقلی از امور قیامت را فی نفسه ممکن دانسته و قدرت خداوند بر آنها و خبر صادق از آنها را دلیل وجودشان معرفی می کند و معرفت به آنها را از طریق آیات و روایاتِ درست، قابل حصول می شمارد. از آن چه بیان شد تفاوت دیدگاه سه شخصیت مذکور در موضوع مورد بحث به خوبی آشکار است. کلید واژه ها: بدن، عالم آخرت، عالم برزخ، ماده اولی، معاد جسمانی.