نام پژوهشگر: منصور ضیایی
ابوالفضل قریب بلوک محمود صادقیان
روشهای سنتی از قبیل مینرالوژی یا بررسی ساختار کانیهای کرومیت دار در مقاطع میکروسکوپی نیاز به زمان طولانی و تجربه زیاد دارد. با توجه به وجود محدودیت در استفاده از روشهای ژئوفیزیکی (گرانی و مغناطیس) برای اکتشاف رگه های عمیق و پنهان کرومیتی در بسیاری از اندیس-های معادن فاریاب، این روشها خیلی نتیجه بخش نبوده است، لذا در اینجا از روشی مدرن مانند روش اندازه گیری ناهمسانگردی حساسیت مغناطیسی یا ams برای اکتشاف رگه های کرومیتی استفاده شد. اساس این روش برمبنای تعیین فابریک مغناطیسی سنگها است. مهمترین کاربرد اندازه گیری های ناهمسانگردی حساسیت مغناطیسی در زمین شناسی، مطالعه پتروفابریک است. ما در این تحقیق از روش مذکور برای تعیین روند کلی رگه های کرومیتی در معدن فاریاب واقع در 120 کیلومتری شرق بندرعباس که بدون شک بزرگترین تولید کننده کرومیت در ایران می باشد استفاده نمودیم؛ بطوریکه اگر بخواهیم مراحل پیاده سازی روشams را در منطقه مرور کنیم، در ابتدا پس از شناسایی محدوده نمونه برداری، از ایستگاههای نمونه برداری که موقعیت جغرافیایی آنها را مشخص ساخته ایم، به وسیله ماشین حفاری قابل حمل مغزه گیری نمودیم. سپس مغزه های استوانه ای شکل که بصورت جهت دار برداشت شده اند را به قطعاتی با ابعاد برابر (22میلیمتر ارتفاع) در کارگاه برش دادیم؛ در مرحله بعد، پس از شستشوی نمونه ها و نامگذاری آنها بر اساس موقعیت ایستگاه برداشت، پارامترهای مغناطیسی مورد نظر را توسط دستگاه mfk1-fa در آزمایشگاه ژئومغناطیس دانشگاه صنعتی شاهرود اندازه گیری نموده و داده حاصل از آن را توسط نرم افزار anisoft 4.2 که تحت ویندوز نوشته شده است بازخوانی کرده و به کمک دیگر نرم افزارهای مربوطه پردازش نمودیم. نتایج بدست آمده را با نتایج حاصل از زمین شناسی ساختمانی و کانی شناسی تلفیق ساخته و پس از مقایسه با مشاهدات صحرایی، یک مدل کلی از روند ماده معدنی ارائه نمودیم. نتیجه حاصل اینکه روند کلی کرومیت با لیناسیون یا خطوارگی مغناطیسی و لایه بندی کرومیت با فولیاسیون یا برگوارگی مغناطیسی تطابق نسبتاً خوبی نشان می دهد. در پایان باید ذکر نمود که نسبت به دیگر روشهای آنالیز پتروفابریک، اندازه گیری ناهمسانگردی مغناطیسی دارای مزیتهای قابل توجهی است که عبارتند از: قدرت وضوح بسیار بالا، سرعت عمل بالا، بصرفه بودن از لحاظ هزینه و مهمتر از همه این موارد اینکه، این روش می تواند به طور سیستماتیک روی همه رخنمون ها اجرا شود. این روش اگر با نتایج حاصل از مطالعات کانی شناسی و داده حاصل از زمین شناسی ساختمانی تلفیق گردد نتایج بسیار مفیدی دربر خواهد داشت.
امیر نگهداری مسعود نعمتی
با توجه به نیاز روز افزون صنعت به منابع هیدروکربوری، همواره تلاش شده است تا با استفاده از تکنیکهای جدید به اکتشاف و بهره برداری از منابع و ذخایر جدید پرداخته و به این نیازها پاسخ داده شود. در چند سال اخیر با کاهش ذخیره ذخایر نفتی و افزایش قیمت نفت و گاز در بازار جهانی، مهندسین و کارشناسان تمرکز و توجه ویژه ای به شیل های نفتی و گازی داشته اند. با هدف نظام بخشی به تحقیق، مطالعه حاضر به دو بخش تقسیم گردیده است: در قسمت اول، منابع هیدروکربوری نامتعارف به طور گسترده جهت دستیابی به منبع کاملی از اطلاعات لازم درخصوص این ذخایر جدید و حائز اهمیت مورد مطالعه قرار گرفته شده است. در این قسمت تلاش شده تا کامل ترین منبع موجود درخصوص این ذخایر در ایران جمع آوری گردد. در قسمت دوم براساس تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود لایه های شیلی و همچنین ویژگی های زمین شناسی میدان های نفتی حوضه لرستان، میزان درصد ماده آلی آنها و میزان پختگی و همچنین عمق دسترسی به سازندهای هدف، سازندهای محتمل وجود شیل گازی در این حوضه، تعیین گردیده اند. ابتدا پارامترهای مهم ژئوشیمیایی منابع شیلی بررسی و تعیین گردید و در ادامه سازندهای مهم شیلی حوضه لرستان از جمله: پابده، کژدمی، سرگلو و گرو مورد بررسی قرار گرفتند. در این مطالعه از روش آنالیز تمایز و روش ساده گرافیکی آن، جهت ارزیابی نمونه ها و تفکیک نمونه های با پتانسیل و کم پتانسیل استفاده شده است. برای این منظور، پارامترهای مهم ژئوشیمیایی سازندها که از لحاظ شیل گازی اهمیت دارند همچون کربن آلی کل، میزان بلوغ و شاخص هیدروژنی در این سازندها با یکدیگر مقایسه گردید و تفاوت آشکاری بین میزان بلوغ گرو و سرگلو با پابده مشاهده گردید. سازند پابده کاملا غیرپخته و سازند گرو و سرگلو وارد پنجره تولید گاز تر و میعانی شده اند و با توجه به پارامترهای دیگر، سازند گرو را جهت تعیین پارامتر تمایز، به عنوان جامعه با پتانسیل و سازند پابده به عنوان جامعه بدون پتانسیل شیل گازی انتخاب گردید. سپس پارامتر تمایز، با استفاده از میانگین پارامترهای ژئوشیمیایی این دو سازند محاسبه گردید و بهترین پارامتر با بالاترین توان تفکیک بدست آمد. نتایح حاصله از این مطالعات نشان می دهد قاعده سازند گرو و راس سازند سرگلو از جمیع جهات، در ناحیه لرستان، شرایط لازم اولیه را برای برخورداری از منابع شیل گازی دارا می باشد.
سید سجاد علایی علی کدخدایی
سازند دشتک با سن تریاس پایینی تا میانی، سنگ پوش مخازن کنگان و دالان در خلیج فارس می باشد. این سازند که تناوبی از سنگ های کربناته، انیدریت و شیل است تاکنون اهمیت چندانی به عنوان یک مخزن هیدروکربوری نداشته است و از لحاظ پتروفیزیکی مورد بررسی قرار نگرفته است. با این حال اخیراً داده های حفاری در میدان سلمان، وجود گاز را در بخش هایی از این سازند تأیید می کند. با توجه به این که این سازند یک سنگ پوش است و لایه های شیلی متعددی دارد، وجود گاز در این سازند می تواند با این شیل ها در ارتباط باشد. هدف از این تحقیق ارزیابی پتروفیزیکی سازند دشتک به منظور یافتن پتانسیل گازی آن و بررسی بخشهای شیلی آن به عنوان یک شیل گاز احتمالی است. در این تحقیق، داده های چاه پیمایی چاه 2sk-1 که اخیراً در میدان سلمان حفر شده به منظور حصول پارامترهای پتروفیزیکی دخیل در پتانسیل هیدروکربوری سازند دشتک مورد استفاده قرار گرفت. از این رو مدل های پتروفیزیکی متعددی برای آنالیز احتمالی بخش های شیلی و کربناته و انیدریتی تنظیم گردید تا تخلخل، تخلخل پر شده از گاز و آب و حجم شیل را تخمین بزند. نتایج این ارزیابی نشان می دهد لایه های بخش فوقانی سازند دشتک به ضخامت تقریبی 270 متر با لیتولوژی عمده آهک که به صورت متناوب با دولومیت و انیدریت جایگزین می شوند و معادل بخش عربی قلیله در میدان سلمان است، ناحیه ای اشباع از گاز است. با توجه به نتایج ارزیابی لاگ ها تخلخل کل، تخلخل اشباع از آب و گاز و حجم شیل در لایه های آهکی قلیله محاسبه گردید که مقادیر آن ها به طور متوسط برابر با 6 درصد، 1 درصد، 5 درصد و 10 درصد است. در بالای بخش سودیر نیز چندین لایه شیلی شناسایی شدند که با توجه به نتایج این مطالعه کانی رسی غالب آن ها ایلیت است. به دلیل وجود آهک در سومین لایه شیلی از بخش سودیر به ضخامت تقریبی 35 متر، تخلخل و گاز زیادی در این لایه دیده می شود. تخلخل بسیار بالای محاسبه شده این لایه شیلی می تواند متأثر از وجود ماده آلی باشد، بنابراین توسط روش ?log-r میزان ماده آلی کل آن بررسی شد که در غنی-ترین بخش های آن به 2.5 درصد می رسد. شیل آغار در پایین سازند دشتک و بالای سازند کنگان قرار گرفته است. میزان toc این بخش نیز محاسبه گشت. نتایج حاکی از آن است حدوداً 5 متر از آن دارای toc بیش از 2 درصد می باشد که نشان می دهد شیل های آغار و بخش سودیر فوقانی از سازند دشتک می توانند به عنوان سنگ منشأ این سازند عمل کنند.