نام پژوهشگر: هما محسنی کوچصفهانی
حاتم احمدی محمد رضا زرین دست
سیستم های نوروترانسمیتری دوپامینی و گلوتاماتی دو ناحیه پری فرونتال و هسته اکومبنس در تنظیم رفتارهای مرتبط با موقعیت های اضطرابی نقش دارند. در عین حال که سیستم گلوتاماتی قشر پری فرونتال به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق هسته اکومبنس در تنظیم رفتارهای شناختی و غیر شناختی نقش دارد. مسیر فیدبکی نیز از هسته اکومبنس به قشر پری فرونتال میانی وجود دارد. این مطالعه به بررسی برهم کنش سیستم دوپامینی پوسته اکومبنس طرف چپ و سیستم گلوتاماتی ناحیه پری لیمبیک طرف چپ در تنظیم رفتارهای شبه اضطرابی و پارامترهای مرتبط با آن در موش بزرگ آزمایشگاهی پرداخته است. برای این منظور از دستگاه elevated plus maze برای ثبت رفتارهای شبه اضطرابی استفاده شد. تزریق یکطرفه nmda)0.9میکروگرم در میکرولیتر در پری لیمبیک چپ موجب کاهش رفتارهای شبه اضطرابی نسبت به گروه کنترل شد. درصورتیکه دوزهای بکاررفته d-ap7 دراین ناحیه اثری بر اضطراب نداشت.تزریق دوز بی اثر d-ap7 پاسخ ناشی از nmda را متوقف کرد. همچنین تزریق یکطرفه دوزهای بکاررفته sch23390آنتاگونیست گیرنده d1 و quinpirole آگونیست گیرنده d2 به پوسته اکومبنس طرف چپ اثری بررفتارهای شبه اضطرابی نداشت.معهذا تزریق skf38393 آگونیست گیرنده d1 و سولپیراید آنتاگونیست گیرنده d2 در این ناحیه موجب بروز رفتارهای شبه اضطرابی شد. که این پاسخ ها به ترتیب با تزریق دوز بی اثر sch23390 و skf96365 بلوکر کانال کلسیمی مهار شد. در نهایت تزریق دوزهای بی اثر sch23390 و quinpirole در پوسته اکومبنس طرف چپ به ترتیب موجب کاهش و عدم تغییر در پاسخ اضطراب زدایی nmda در پری لیمبیک شد. بعلاوه ، به کار گیری دوزهای بی اثر skf38393 و سولپیراید در پوسته اکومبنس موچب تقویت اثر دوز پایین و ، و در عوض باعث مهار پاسخ دوز بالای nmdaدر پری لیمبیم شد. این مطاله نشان می دهد که سیستم دوپامینی پوسته اکومبنس دارای اثر تنظیمی بر رفتارهای شبه اضطراب زدای ایجاد شده از تزریق nmda در پری لیمبیک است
علی اکبر رستمی سحر کیانی
گسترش روز افزون کاربرد نانوذرات در حوزه هایی که انسان روزمره با آنها در ارتباط است، محققان زیست شناسی را بر آن داشته است تا تاثیر نانوذرات پر کاربرد را بر روی سیستم های زیستی مورد ارزیابی قرار دهند. از جمله مهمترین تاثیراتی که نانوذرات بر سلول ها دارند توانایی القا تولید یا سرکوب رادیکال آزاد اکسیژن است. از سویی نیز تغییرات سطح رادیکال های آزاد اکسیژن در فرایندهای مختلف تکوین از جمله تمایز و تکثیر و بیماری های متعدد مانند پارکینسون نقش مهمی ایفا می کنند. مطالعه حاضر به بررسی اثرات غلظت های مختلف نانوذرات اکسید آهن با قطر متوسط کمتر از 20 نانومتر بر توان زیستی و همچنین تمایز عصبی سلول های بنیادی جنینی موش(mesc) رده رویان b1 با تاکید بر تولید رادیکال های آزاد اکسیژن می پردازد. برای تمایز mesc از رتینوئیک اسید(ra) استفاده شد. نحوه تمایز نیز بر اساس تشکیل اجسام شبه جنینی(eb) بود. در ابتدا تاثیر غلظت های µg/ml 60و10،20،30،40،50 نانو ذرات اکسید آهن بر توان زیستی رویان b1 به روش mtt assay در 2 روز مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل نشان داد که با بالا رفتن غلظت و مدت زمان تیمار میزان مرگ سلولی افزایش پیدا می کند. در مرحله بعد سه غلظت نانوذرات اکسید آهن(µg/ml 10،20،30)که دارای کمترین اثر منفی بر تکثیر سلول ها بودند، برای ارزیابی تاثیر بر روی سطح رادیکال های آزاد مورد استفاده قرار گرفتند. مشاهدات آزمون فلوسیتومتری برای این کار نشان داد که ارتباط تقریبا مستقیمی بین غلظت نانوذرات و تولید رادیکال های آزاد وجود دارد. سه غلظت(µg/ml 10،20،30) ذکر شده برای بررسی تاثیر بر روند تمایز عصبی سلول های رویان b1 مورد استفاده قرار گرفتند. 8 گروه در نظر گرفته شدند که از لحاظ دریافت غلظت های نانوذرات و رتینوئیک اسید با یکدیگر متفاوت بودند. گروه های دریافت کننده نانوذرات به مدت 12 ساعت در معرض تیمار با نانوذرات اکسید آهن قرار داشتند. جهت آنالیز آماری درصد تمایز، ebهای تمایز یافته در زیر میکروسکوپ فازکنتراست بررسی شدند. خصوصیات سلول های عصبی تمایز یافته حاصل از mesc با ایمنوسیتوشیمی مورد ارزیابی قرارگرفتند. سلول های عصبی حاصل از سلول های رویان b1 نشانگرهای عصبی توبولین بتا3 و نشانگر سلول های گلیال gfap را بیان کردند. آنالیز آماری درصد ebs تمایز یافته نشان داد که میزان تمایز عصبی سلول های رویان b1 در گروه هایی که نانوذرات دریافت کرده بودند نسبت به گرو ه های فاقد نانوذرات کاهش چشمگیری داشت و رتینوئیک اسید به عنوان یا القاگر قوی باعث تمایز سلول های رویان b1 به سلول های عصبی می شود. واژه های کلیدی: سلول های بنیادی جنینی موش، اجسام شبه جنینی، نانوذرات اکسید آهن، سمیت سلولی، رادیکال های آزاد اکسیژن، رتینوئیک اسید.
جواد رسولی محمد نبییونی
طی مراحل اولیه رشد و نمو سیستم عصبی مرکزی سلولهای اپاندیمی مفروش کننده لوله عصبی csf را ترشح می نمایند. csf حاوی فاکتورهای رشد و نوروتروفیک متعددی می باشد که آنرا به عنوان عامل تنظیم کننده نوروژنز، تمایز سلولی و محیط خارج سلولی مطرح می سازد سلولهای pc12 بطور گسترده ای به عنوان مدل تمایز نورونی در شریاط in vitro استفاده می گردند که این سولها در پاسخ به gdnf,tgf,a,egf,bfgf,ngf به نورون های شبه سمپاتیک تمایز می یابند. cfs از ناحیه cistema magna در جنینهای rat مدل wistar ( بین روزهای 17 تا 20 )گرفته شد نمونه ها در 4000 rpm به مدت 10 دقیقه سانتریفیوژ و مایع رویی بلافاصله به دمای 80c منتقل شد. سلولهای pc12 در محیط romi-1640 همراه با fbs 10% پنی سیلین 100 mg/ml و co25% در دمای 37c کشت شدند csf [ جنینی e18 در مقایسه با سلولهای محیط کنترل افزایش یافت. در مطالعات قبلی نشان داده شده بود که فاکتورهای نوروتروفیک csf در نوروژنر تمایز نورونی رشد و نمو کلی مغز نقش مهمی ایفا می کنند. همچنین در کشت سول های کورتکس مغز در csf خالص خود csf در راستای مطالعات قبلی می باشد که نقش فاکتورهای نوروتروفیک csf را در تمایز نورونی آشکار می سازد به نظر می رسد که تمایز نورونی دودمان سلولهای pc12 ناشی از القای csf توسط ترکیبات آن به ویژه فاکتورهای رشد موجود در آن می باشد.
طیبه رمضانی فرزین محمد نبیونی
مقدمه هدف : سرطان خون مزمن،cml، نوعی ناهنجاری وابسته به تکثیرکلونال سلول های میلوئیدی است که با کروموزوم فیلادلفیا شناخته می شود.در cml سلول ها انکوپروتئین bcr-abl را بیان می کنند که اثر آن افزایش فعالیت کینازی در سلول است. رده سلولی k562 یکی از بهترین مدل ها درآزمایشات in vitro می باشد که می توانند با موادمتنوعی مانندhemin به اریتروئید متمایز شوند.زهر زنبور عسل ترکیبی از پپتیدهای مختلف، آنزیم ها،آمین های بیولوژیک فعال و ترکیبات غیر پپتیدی می باشد.بعلاوه رتینوئیک اسید نقش مهمی در تنظیم رشد و تمایز در انواع سلول های نرمال و سرطانی دارد، این ترکیب می تواند ازمسیرهای متفاوت تکثیر سلولی را مهار، تمایز و آپوپتوز را القاء کند . مواد وروش ها: در تحقیق حاضر اثر bv به تنهایی و بصورت ترکیب با atra برتمایز رده سلولی k562 به سمت دودمان اریتروئیدی مورد سنجش قرار گرفت. سلول های k562 با غلظت های مختلف bv در زمان های مختلف تیمار شدندو میزان سمیت bvبا سنجش mttبررسی شد. از سنجش کلونی برای ارزیابی توانایی bv بر مهار کلونی زایی در سلول های k562 استفاده شد و تغییرات مورفولوژیکی این رده سلولی در پی تیمار با زهر زنبور عسل با رنگ آمیزی رایت – گیمسا بررسی شد. تست بنزیدین برای امتحان اثرات زهر در القا تمایز این رده سلولی به سمت دودمان اریتروئید استفاده گردید. بحث ونتیجه گیری :در تحقیق حاضربا سنجش mtt نشان داده شد کهbvدر دوزهای بالا باعث مهار تکثیر و القاء آپوپتوز در رده سلول های لوکیمیایی k562 می شود و این ماده غلظت های?g/ml 5/5 تا 5/6 باعث مرگ %50 سلول ها در 24 ساعت و غلظت های بین?g/ml 5/3 تا 5/4 باعث مرگ 50%سلول ها در 48 ساعت می شود. نتایج بدست آمده از بررسی های مورفولوژیکی و تست بنزیدین نشان داد که غلظتهای کمتر(?g/ml 5/2 تا4 ) باعث تمایزاین سلول ها به سمت دودمان اریتروئیدی در96 ساعت می شود. داده های بدست آمده از سنجش کلونی ها نشان داد که غلظت ?g/ml1 از bvمنجر به مهار %50 کلونی زایی سلول های k562در 7 روز می شود. هم چنین ما نشان دادیم که هم افزایی bv وatra باعث افزایش تمایز در این رده سلولی می شود.. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که زهر بتواند در القا تمایز سلول های توموری به سمت سلول های دودمان اریتروئیدی موثر باشد
سارا میرسپاسی هما محسنی کوچصفهانی
لوسمی حاد پرومیلوسیتی یکی از انواع لوسمی میلوئیدی است که سلول ها در مرحله پرومیلوسیت تمایز میلوئیدی متوقف شده اند. امروزه برای درمان سرطان غیر از شیمی درمانی ترکیبی، از روش تمایز درمانی توسط عوامل تمایز دهنده نیز استفاده می شود. -l آسکوربیک اسید موجب مهار تکثیر و القاء تمایز بر روی رده سلولی hl-60 می گردد. چون استفاده از غلظت بالای تمایز دهنده به دلیل اثرات جانبی امکان پذیر نیست، لذا سعی می شود با استفاده از ترکیباتی قدرت تمایزی آنها را افزایش داد.
زهرا فلاحی غلامرضا حسن زاده
بیماری آلزایمر یک بیماری نورودژنراتیوپیش رونده می باشد که با نقص در حافظه و قدرت شناخت و تشکیل پلاک های پیری حاوی پپتید آمیلوئید?(a?)، تخریب نورون های کولی نرژیکی و توسعه و رشد تانگل های نوروفیبریلی مشخص می شود.به نظر می رسد که a? ویژگی اصلی در پاتوژنز آلزایمر باشد. تاکرین یک مهارکننده برگشت پذیر کولین استرازمی باشدکه برای درمان آلزایمر در مراحل خفیف تا متوسط استفاده می شود.اثرات جانبی شدید تاکرین سمیت کبدی آن است که منجر به هپاتیت می شود. نانوپارتیکل کایتوسان به عنوان سیستم انتقال مناسب در درمان بیماری آلزایمر به کارمی رود. از آنجایی که مطالعات انجام شده نشان داده است که استفاده از تاکرین متصل به کایتوسان به طورقابل توجهی غلظت تاکرین را در مغز نسبت به دیگراندام ها در مقایسه با تاکرین تنها افزایش می دهد، هدف ما در این مطالعه هدفمند کردن داروی ضدآلزایمری تاکرین با استفاده از نانوپارتیکل کایتوسان در دو فرم مغناطیسی و غیر مغناطیسی جهت کاهش دوز مصرف دارو واثر بخشی بهتر خاصیت نوروپرتکتیوی تاکرین می باشد. در این کار تجربی از رتهای نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 250-220 گرم استفاده شد. مدل آلزایمری رت با تزریق 3 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن استرپتوزوتوسین به درون کانول های کاشته شده درون بطن های جانبی مغز القا شد. داروی تاکرین متصل به کایتوسان غیر مغناطیسی ومغناطیسی و کایتوسان غیر مغناطیسی و مغناطیسی (1mg/kg) درون ورید دمی به حیوانات تزریق گردید. جهت مطالعه اثر داروها بر روی حافظه فضایی از تست morris water maze و همچنین جهت بررسی خاصیت نوروپرتکتیوی تاکرین ازروش رنگ آمیزی congo red جهت مطالعه پلاک های پیری ورنگ آمیزی tunelجهت مطالعه میزان آپوپتوز و همچنین جهت بررسی بیان ژن پروتئین پیش ساز بتا آمیلوئید (app) عامل اصلی در ایجاد پلاک های پیری در بیماری آلزایمر وژن seladin1 از ژن های نوروپروتکتیو از تکنیک real time- pcr استفاده شد .نتایج بدست آمده از تکنیک های مورد بررسی نشان داد که استرپتوزوتوسین باعث تخریب در حافظه فضایی و همچنین منجر به تشکیل پلاک های پیری و وقوع آپوپتوز به میزان قابل توجهی و کاهش در میزان بیان mrna seladin-1 و افزایش در میزان بیان mrna app در هیپوکامپ مغز حیوانات می شود.از طرفی تیمار حیوانات با داروی تاکرین متصل به کایتوسان مغناطیسی و غیرمغناطیسی توانست باعث بهبودی در حافظه فضایی و کاهش تشکیل پلاک های پیری و میزان وقوع آپوپتوز و افزایش در بیان mrna seladin-1 و کاهش در بیان mrna app در هیپوکامپ شود. از یافته های حاصل از این تحقیق می توان نتیجه گرفت که داروی تاکرین متصل به کایتوسان مغناطیسی و غیر مغناطیسی در دوز پایین قادر به اثربخشی خاصیت نوروپروتکتیوی خوددر بافت مغز در مقابل بیماری آلزایمر در مراحل اولیه بیماری می باشد.
فرشته میر محمد رضائی محمد حسین قهرمانی
امروزه سرطان یکی از عوامل مهم مرگ ومیر در جهان میباشد بنابر این مطالعه و بررسی مکانیسم ایجاد این بیماری و یافتن روش های مناسب درمان آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است.از آنجائیکه ایجادسرطان و نیز درمان آن از طریق آسیب به dna انجام میشود، شناسایی مسیر عملکرد داخل سلولی و پروتئینهای درگیر در آن در یافتن استراتژیهای درمانی موثر ویا جلوگیری از آسیب به سلول کمک قابل توجهی خواهد کرد. fhit یکی از مهم ترین ژنهایی است که در ناحیه شکننده کروموزوم قرار دارد و حساس به عوامل کارسینوژن میباشد بطوریکه نقص عملکرد آن در بسیاری از سرطانها گزارش شده است. این ژن با شرکت در مسیر سیگنالینگ p53 سبب القاء مرگ سلولی میگردد. همچنین بعد از ایجاد آسیب در ساختار dna توسط عوامل استرس زا مسیرهایی در سلول فعال میشوند که هدف آنها ترمیم dna ویا مرگ سلولی میباشد تا از ایجاد هر گونه اختلال در چرخه سلولی و سرطانی شدن سلول جلوگیری کند. از جمله این عوامل میتوان به دو پروتئین p38 و chk2 اشاره کرد که هر دو با فعال کردن مسیر p53 بدنبال آسیب به dna سبب القاء مرگ سلولی میشوند. بنابراین بررسی بیان این ژنها و ارتباط احتمالی میان آنها در یافتن راه های مناسب درمانی حائز اهمیت است. در مطالعه حاضر 24 ساعت پس از کشت دو رده سلولی mcf-7 و hek293ft سلولهادر چهار گروه سلولی مطالعه شدند.در گروه اول سلولها توسط اتوپوزاید بمدت 1، 3 و 6 تیمار شدند. در گروه دوم سلولها بمدت 1 ساعت با مهار کننده sb20228 ) p38 )، در گروه سوم سلولها بمدت نیم ساعت با مهارکننده chk2 پیش تیمار شدند وسپس بمدت 1 و 3 ساعت با اتوپوزاید تیمار شدند. در گروه چهارم fhit sirna به سلولها انتقال داده شد و 48 ساعت پس از انتقال، سلولها بمدت 1و 3 ساعت با اتوپوزاید تیمار شدند. جهت بررسی بیان پروتئین و فعال شدن مسیرهای پیامرسانی عصاره سلولی استخراج و بکمک روش وسترن بلات تغییرات بیان پروتئینها ارزیابی شد. در نهایت داده ها ی بدست آمده با گروه کنترل و ?-actin نرمالیزه گردید. بررسی بقاء سلول پس از تیمار با اتوپوزاید در گروههای مختلف پس از 24 ساعت به روش mtt انجام شد. نتایج بدست آمده نشان میدهد اتوپوزاید سبب افزایش بیان fhit یک ساعت پس از تیماردر سلولهای mcf-7 میگردد و پس از آن بیان کاهش می یابد. در صورتیکه در سلولهای hek293ft بیان fhit 6 ساعت پس از تیمار افزایش یافته و 3 ساعت پس از تیمارمسیر p38 فعال می شود. از طرف دیگر اتوپوزاید سبب افزایش بیان phospho-p38 و phosphor-chk2در سلولهای mcf-7میگردد و فعال شدن مسیر chk2زودتر از مسیر p38انجام میشود. مهار p38وchk2درحضور اتوپوزاید تغییری در بیان fhitدر هر دو رده سلولی ایجاد نکرد ولی مهار کنندهp38 فعالیت chk2را در سلولهای mcf-7 افزایش داد. به نظر می رسد p38 اثر فیدبکی منفی بر فعال شدن chk2 در سلولهای mcf-7دارد. مهار fhit در سلولهای mcf-7 در حضور اتوپوزاید بیان chk2 را کاهش داده ولی تغییری در بیان p38 ایجاد نکرد درحالیکه در سلولهای hek293ft بیان p38 کاهش یافت. نتایج mtt نشان داد که اتوپوزاید مرگ سلولی را القاء کرده و مهار بیانfhit توسط sirnaسبب کاهش مرگ سلولی درهر دو گروه سلولی میشود. بنابراین نتایج حاصل از این مطالعه نشان دهنده وجود crosstalk وابسته به زمان بین fhit ، chk2 وp38 در پاسخ به مرگ سلولی ناشی از آسیب بهdna توسط اتوپوزاید میباشد که میتواند در ارائه راه های موثر در مهار رشد سلولهای سرطانی مهم باشد.
کوثر حاج محمد اسماعیل نوری غلامرضا حسن زاده
بیماری آلزایمر یک بیماری نورودژنریتیو است که با آسیب به حافظه و شناخت، آشکار می شود. یکی از تغییرات مهم در این بیماری نقص در سیستم کولینرژیک مرکزی که نقش مهمی در حافظه و یادگیری دارد، است. ارتباط بین نقص در عملکرد کولینرژیک و بیماری آلزایمر یک دلیل منطقی برای استفاده ی درمانی از ممانعت کننده های استیل کولین استراز را ارائه می دهد. تاکرین با فرمول شیمیای 4،3،2،1-تتراهیدرو-9-آمینو-آکریدین (tha)، اولین داروی مورد تأیید برای درمان علائم بیماری آلزایمر، یک ممانعت کننده استیل کولین استراز برگشت پذیر به همراه چندین خاصیت فارماکولوژیکی است. اما به دلیل اثرات جانبی تاکرین مثل سمیت کبدی، در این آزمایش با استفاده از سیستم تحویل داروی هدفمند، تاکرین در شکل دارویی جدید تاکرین متصل به کایتوسان مغناطیسی ساخته شد. از طرفی مدل آلزایمری با استفاده از تزریق درون بطن مغزی stz، ایجاد شد. در این مطالعه ی تجربی با توجه به اثرات احتمالی تاکرین از طریق رسپتور های موسکارینی (چه از طریق افزایش غلظت استیل کولین و چه از طریق برهم کنش مستقیم خود تاکرین با رسپتور موسکارینی) تأثیر بلوک رسپتور های موسکارینی بر عملکرد بهبود دهنده ی این شکل جدید تاکرین به صورت سیستم تحویل داروی هدفمند در مدل آلزایمری شده به وسیله ی تزریق درون بطن مغزی stz بررسی شد. بدین منظور از رت های نر نژاد ویستار استفاده شد. تزریق stz به صورت درون بطن مغزی (3mg/kg) و در دو مرحله به فاصله ی 48 ساعت، تزریق داروی تاکرین متصل به کایتوسان مغناطیسی به صورت درون ورید دمی و پس از اولین تزریق stz است که پس از آن یک آهنربای مناسب بر روی سر حیوان به مدت یک ساعت قرار می گیرد. برای بلوک رسپتورهای موسکارینی از (0.1mg/kg) scopolamineو به صورت درون صفاقی و در سه مرحله 2، 12 و 24 ساعت پس از تزریق تاکرین متصل به کایتوسان مغناطیسی استفاده شد. نتایج نشان می دهد تاکرین متصل به کایتوسان مغناطیسی با استفاده از مسیر سیگنالینگ رسپتورهای موسکارینی در مدل آلزایمری شده با روش تزریق درون بطن مغزی استرپتوزوتوسین، باعث بهبود یادگیری حافظه ی فضایی، کاهش مرگ سلولی و همچنین افزایش بیان ژن seladin-1 و app نسبت به مدل آلزایمری می شود. اما اثر داروی مورد نظر از طریق مسیر رسپتور موسکارینی بر روی پلاک آمیلوئیدی در مدل آلزایمری نیاز به بررسی های بیشتری دارد.
سمیه ابراهیمی باروق جعفر آی
الیگودندروسیت ها سلول های تولید کننده غلاف میلین دور آکسون نورون ها در سیستم عصبی مرکزی هستند. هرگونه اختلال در عملکرد این سلول ها منجر به دمیلینه شدن نورون ها و ایجاد اختلالات عصبی می گردد. امروزه سلول درمانی امیدهای فراوانی را برای درمان بیماریهای نورودژنرتیو ایجاد نموده است که به وسیله جایگزینی یک سلول سالم میلینه کننده به جای سلول بیمار می باشد. سلول های استرومایی اندومتریال enscs یکی از انواع سلول های بنیادی مزانشیمی بالغ می باشند که در اندومتریوم رحم انسان اثبات شده و به عنوان یک منبع سلولی مناسب و در دسترس برای سلول درمانی محسوب می شوند. mirnas مولکول های 20-25 نوکلئوتیدی هستند که بیان پروتئین ها را در سطح پس از رونویسی با اتصال به ناحیه utr?3 مربوط به mrna هدف و تخریب آن تنظیم می کنند. mirnas در تکثیر و تمایز سلول ها نقش مهمی را دارند و چندین مطالعه نشان داده است که mir-219 و mir-338 با سرکوپ کردن فاکتورهای موثر در تکثیر (میتوژن ها) سلولهای پیش ساز الیگودندروسیت مثل فاکتور های رونویسی sox6, foxj3, pdgfra, zfp238 hes5, منجر به تمایز سلول ها به الیگودندروسیت ها می گردند. در مطالعه حاضر سلول های اندومتریال رحم انسان بعد از پاساژ سوم برای تمایز مورد استفاده قرار گرفتند. تمایز سلول های اندومتریوم به سلول های الیگودندروسیت در دو مرحله صورت گرفت. در ابتدا سلول ها با محیط کشت حاوی فاکتورهای رشد fgf2,egf,pdgf-aa به سلول های پیش الیگودندروسیت تمایز یافتند. سپس این سلول ها برای تمایز به الیگودندروسیت در چهار گروه مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. در گروه اول سلول های پیش الیگودندروسیتی تحت تیمار با هورمون t3 به مدت 6روز قرار گرفتند. در گروه دوم و سوم و چهارم با استفاده از لنتی ویروس، mir-219 و mir-338 به صورت جداگانه و باهم به سلول های پیش الیگودندروسیت وارد شده و بعد از6 روز میزان بیان ژنهای تمایزی الیگودندروسیت در گروههای مختلف به روش ایمنوسیتوشیمی و quantitive real time-pcr مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده به روش ایمنوسیتوشیمی و qrt-pcr برای مارکرهای اختصاصی الیگودندروسیت در مراحل مختلف تمایزی مثل nestin, pdgfra,olig2, a2b5,sox10, cnp,mbp نشان داد که این مارکرها در سلول های تمایز یافته بیان دارند. نتایج نشان دادکه بیان مارکرهای تمایزی الیگودندروسیتی olig2,sox10,cnp,mbp در گروههای اینفکت شده با mir-219، mir-338و mir-219-338 بالاتر از گروه تیمار شده با هورمون t3 می باشد. نتایج این مطالعه نشان دهنده نقش mirna219 و mirna338 به صورت جداگانه و با هم در تمایز سلول های اندومتریال انسان به سلول های الیگودندروسیتی است که می توان با این روش منبع مناسبی از سلول های الیگودندروسیت را برای سلول درمانی بیماریهای نورودژنرتیو فراهم نمود.
سکینه آذری محمد نبیونی
بررسی تآثیر کورکومین بر بیان آکواپورین5 در سلول های سرطانی روده بزرگ انسان(ht-29) سرطان روده بزرگ جزو بیماری های خطرناک بوده و از نظر شیوع سومین سرطان شایع و دومین علت مرگ ومیر ناشی از سرطان در جهان محسوب می شود. خطرابتلا به این سرطان تحت تاثیر دو عامل محیطی وفاکتورهای ژنتیکی می باشد. آکواپورین ها، پروتئین های کانال آبی بوده که نقش مهمی را در انتقال آب در بافتهای اندوتلیالی و اپی تلیالی بر عهده دارند. این پروتئنها در تکثیر، مهاجرت، آنژیوژنز و تهاجم سلولهای سرطانی نقش بسیار مهمی ایفا می کنند. بیان aqp5 در مراحل اولیه سرطان روده القاء می شود. القای بیان aqp5 این حدس را بر می انگیزد که aqp5 یک نیروی به پیش برنده در آغاز سرطانزایی روده است. کورکومین(1,6-heptadiene-3,5-dione-1,7-bis(4-hydroxy-3-methoxyphenyl)یک ترکیب فنلی طبیعی مشتق شده از ریزوم گیاه curcuma longa است.تا کنون خواص آنتی اکسیدانی، ضدالتهابی و ضد سرطانی کورکومین بر دودمان های سلولی متعددی از جمله روده ثابت شده است. کورکومین از جمله فیتوکمیکالهایی است که در استراتژی chemoprevention در راستای بلوکه کردن، کند کردن و یا برگشت پروسه سرطانزایی مهم است. مطالعات نشان داده که کورکومین می تواند مانع بروز سرطان راست روده شده ویا آنرا به تاخیربیندازد. در این مطالعه فرض بر آن بود که کورکومین می تواند سطوح پروتئین aqp5 را در سلولهای سرطانی روده، ht-29کاهش دهد.بااین هدف، سلولهای ht-29 در محیط کشت dmem کشت داده شده و با غلظت های متفاوت کورکومین به مدت 24،48 و 72 ساعت تیمار شدند. درصد بقای سلولها با آزمون mtt سنجیده شد. سپس سلولها با غلظتهای µm30 و50 کورکومین به مدت 48 ساعت تیمار شدند. به منظور بررسی تاثیر کورکومین بر بیان aqp5، تکنیک های وسترن بلات و ایمونوسیتوشیمی انجام گردید. نتایج حاصل از آزمون mtt نشان داد که کورکومین به صورت وابسته به زمان و دوز، تکثیر و بقای سلولهای سرطانی روده ht-29 را کاهش می دهد. یافته های حاصل از تکنیکهای ایمونوسیتوشیمی و وسترن بلات، کاهش میزان پروتئین aqp5 را در سلولهای تیمار شده با کورکومین، در مقایسه با سلولهای کنترل نشان دادند. بر اساس یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که کورکومین می تواند سطوح پروتئین aqp5 را در سلولهای ht-29 کاهش دهد. لذا پیشنهاد می شود به عنوان مهار کننده aqp5 در مهار سرطانزایی روده مفید باشد. با توجه به نقش aqp5 در سرطانزایی و پیشرفت سرطان روده، مهار بیان aqp5 ممکن است یک روش درمانی جدید در پیش گیری و درمان سرطان روده باشد. واژگان کلیدی: سرطان کولورکتال، کورکومین، آکواپورین 5، رده سلولیht_29 in vitro survey of the effect of curcumin on aqp 5 gene expression in human colorectal cancer cell line (ht_29) colorectal carcinoma is a dangerous disease and the third most common type of cancer and the second cause of death by cancer in the world. the risk of this cancer is influenced by both environmental and genetic factors. the aquaporins (aqps) are water channel proteins playing a major role in water movements through epithelial and endothelial tissues. these proteins play a main role in proliferation, migration, angiogenesis and invasion of cancer cells. expression of aqp5 induced in the early stages of colon cancer. induction of aqp5 expression in colon cancer suggests that aqp5 is probably a driving force in colon carcinogenesis. curcumin (1,6-heptadiene-3,5-dione-1,7-bis(4-hydroxy-3-methoxyphenyl) is a natural phenolic compound, derived from the rhizome of curcuma longa. so far, antioxidant, anti inflammatory and anti cancer properties of curcumin on numerous cell lines specially colon has been proved. curcumin is a kind of phytochemicals important in chemoprevention strategy, to slow, block, or reverse the process of carcinogenesis. several researches have suggested the possible role of curcumin to prevent or delay the diagnosis of colorectal cancer. we hypothesized that curcumin can reduce the level of aqp5 protein in ht-29 colon cancer cells. by these aim, ht-29 colorectal cancer cell lines were cultured in dmem medium and were treated with different concentrations of curcumin for 24,48 and 72 hour. cell viability measured by mtt assay. then cells were treated with 30, 50 µm of curcumin for 48hour. western blot analysis and immunocytochemistry performed to examine the effect of curcumin on the expression of aqp5. mtt assay indicated that curcumin decreased cell viability and proliferation in a time and dose dependent manner. western blot and immunocytochemistry showed the decreased amount of aqp5 protein in treated cell with curcumin compared to untreated cells. according to the findings of this study, it can be concluded that curcumin can reduce the level of aqp5 protein in ht-29 cancer cells. so it suggest that curcumin can be useful in inhibition of colon carcinogenesis. based on the role of aqp5 in colon carcinogenesis and development, inhibition of the expression of aqp5, may provide a novel therapeutic target in prevention and treatment of colon cancer. keywords: colorectal carcinoma, curcumin, aquaporin 5, ht_29 cell line.
سمیه امرایی فرد هما محسنی کوچصفهانی
چکیده هم اکنون داروهای گیاهی به طور گسترده درکشورهای در حال توسعه و پیشرفته مورد استفاده قرار می گیرد و مصرف آنها طبیعی و نسبتا امن در نظر گرفته می شود، مواد غذایی و خواص برخی از گیاهان می تواند روی فرایند بارداری تاثیر گذار باشد.برخی از این گیاهان در درمان بیماری ها استفاده می شوند اما ممکن است برخی از آن ها باعث ایجاد ناباروری شوند.گیاه گلپر با نام علمیheracleum persicumاز جمله این گیاهان است. این گیاه یکی از گیاهانی است که کم و بیش در طب سنتی مورد استفاده قرار می گیرد اما اثرات ناباروری آن در مردان گزارش نشده است. این تحقیق به بررسی تأثیرات این گیاه بر روی بافت بیضه و روند اسپرماتوژنز پرداخته است. در این بررسی عصاره متانولی گیاه heracleum persicum با دوزهای mg/kg 2000 و500 مورد استفاده قرار گرفت. رت های نر به گروه های کنترل، شم و تجربی? با دوزmg/kg500وتجربی ? با دوز mg/k 2000 تقسیم شدند. در گروه شم، سالین به عنوان حلال عصاره تزریق شد. تزریق درون صفاقی عصاره به رت های نر روزانه در طی 28 روز صورت گرفت. خون حیوانات از بطن چپ قلب توسط سرنگ جهت سنجش هورمونی fsh ,lh و تستوسترون با کیت حیوانی توسط تکنیک elisa گرفته شد. بیضه های هر گروه نیز مورد بررسی های بافت شناسی قرار گرفت. آنالیز داده ها با نرم-افزار spss و با روش anova انجام شد. بررسی پارامترهای وزن بدن، وزن نسبی بیضه و اپیدیدیم، قطر و ضخامت لوله های اسپرم ساز و تعداد سلول های اسپرماتوژنیک اختلاف معنادار گروه تجربی دریافت کننده دوزmg/kg 2000 عصاره را نسبت به گروه کنترل و شم در این پارامتر ها نشان داد.کاهش معنادار در این پارامترها در گروه تجربی 2 نشان داده شد. در نهایت عصاره متانولی میوه گیاه گلپر اثرات تخریبی بر بیضه و اسپرماتوژنز در رت ها داشت. واژگان کلیدی: عصاره متانولی گلپر(heracleum persicum) ، اسپرماتوژنز، رت
فرنوش سرایی محسن سقا
زمینه و هدف اسید رتینوئیک در بسیاری از فرایندهای بیولوژیکی مانند تکثیر، تمایز و مرگ سلولی نقش دارد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیرات آپوپتوتیک اسید رتینوئیک بر سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون بند ناف انسانی، مطالعه مسیر فعال سازی کسپازها و گیرنده های درگیر در مسیر پیام رسانی اسید رتینوئیک بود. روش ها پس از جدا سازی سلول های بنیادی از ناحیه ژله وارتون بند ناف انسانی به روش کشت قطعه ای و ارزیابی نشانگرهای سطحی آنها با تکنیک های فلوسایتومتری و rt-pcr، منحنی رشد این سلول ها در پاساژهای اول تا پنجم تعیین و مدت زمان دو برابر شدن جمعیت آنها محاسبه شد. جهت بررسی اثرات آپوپتوتیک اسید رتینوئیک، سلول های پاساژ دوم به دو گروه با کشت اولیه 24 و 72 ساعت تقسیم شدند و هر کدام از این گروه ها چهار و شش روز تحت تاثیر غلظت های مختلف این ماده قرار گرفتند. همچنین تاثیر اسید رتینوئیک در پاساژهای مختلف و با تعداد متفاوتی از سلولهای بنیادی بررسی شد و در نهایت، میزان حیات سلول های بنیادی تیمار شده با اسید رتینوئیک به روش mttارزیابی گردید. سپس ویژگی های مورفولوژیکی سلول های آپوپتوتیک با رنگ آمیزی eb/ao و dapi و بیان ژن های دخیل در اپوپتوز و گیرنده های اسید رتینوئیک به روش rt-pcr مورد بررسی قرار گرفت. نتایج سلول های بنیادی ژله وارتون در پاساژهای اول و دوم نسبت به پاساژهای سوم تا پنجم فاز سازش کوتاهتر و pdt کمتری داشتند. در سلولهای گروه کشت 24 ساعت، میانگین درصد حیات سلول هایی که تحت تیمار با اسید رتینوئیک قرار گرفته اند به صورت وابسته به غلظت کاهش یافت؛ اما مهار 50 درصدی حاصل نشد. در همین گروه با افزایش مدت زمان تیمار از چهار روز به شش روز نیز نتایج مشابهی حاصل شد. در گروه 72 ساعت کشت، اسید رتینوئیک تاثیر بیشتری نشان داد و در غلظت 7-10 مولار میانگین درصد حیات سلولها به 44% تقلیل یافت. افزایش تعداد زمان تیمار این سلول ها از چهار روز به شش روز نشان داد که این سلول ها نسبت به محدوده غلظت های فیزیولوژیکی اسید رتینوئیک (8-10- 10-10مولار) حساسیت بیشتری دارند و بیشترین حساسیت در سلول های پاساژ دوم با تعداد 1000 سلول در هر چاهک مشاهده شد. رنگ آمیزی های eb/ao و dapi سیتوپلاسم حباب دار و هسته های آپوپتوتیک را در سلولهای تیمار شده با اسید رتینوئیک را نشان داد. آنالیز rt-pcr افزایش بیان ژن های گیرنده اسید رتینوئیک (rar? و rar?) و نیز ژن های دخیل در آپوپتوز (caspase3،caspase8 ، caspase9 و bax) و کاهش بیان ژن ضد آپوپتوزی (bcl-2) را در سلول های تیمار شده با غلظت 7-10مولار اسید رتینوئیک به اثبات رساند. نتیجه گیری سلول های بنیادی مزانشیمی ژله وارتون پاساژ دوم در فاز تکثیری رشد خود تحت تاثیر غلظت های 7-10 تا 5-10 مولار اسید رتینوئیک دچار آپوپتوز شدید شده و ژن های دخیل در آپوپتوز در آنها بیان می شوند. این اثر آپوپتوتیک اسید رتینوئیک توأم با افزایش سطح بیان گیرنده های آن در سلول های بنیادی ژله وارتون می باشد.
فریبا نصرتی هما محسنی کوچصفهانی
مهندسی بافت یا طب ترمیم یک زمینه ی بین رشته ای است که سعی دارد نوآوری ها و اصول مهندسی و علوم زیستی را با هم ادغام می کند تا بتواند راه حل هایی را برای بهبود عملکرد، ترمیم و یا جایگزینی بافت یا اندام آسیب دیده ارائه دهد. محیط دریایی غنی از ارگانیسم هایی با ساختا رهای شبه استخوانی منحصر بفرد است. در سال های اخیر مواد کلسیفیه شده از طیف وسیعی از بی مهرگان دریایی به خاطر زیست سازگاری مناسب آنها برای استفاده در مهندسی بافت استخوان مورد بررسی قرار گرفته اند. هدف این تحقیق بررسی صدف دو کفه ای رایج در در یای خزر با نام علمی cerastoderma lamarcki در مهندسی بافت استخوان است. به این منظور صدف های کراستودرما را جمع آوری کرده و آنها را به قطعات کوچکی بریدیم. سپس آن ها را توسط اتوکلاو استریل کرده و ترکیباتشان را توسط پراش پرتو ایکس مورد آنالیز قرار دادیم و همچنین ویژگی های آنها را توسط میکروسکوپ الکترونی نگاره مورد مطالعه قرار دادیم. سلول های بنیادی از ژله وارتون بند ناف موش های سوری نژاد nmri استخراج شده و کشت شدند. برای اثبات بنیادی بودن آنها از آنتی بادی oct-4 استفاده شد. بعد از دو پاساژ، سلول ها بر روی صدف ها دانه گذاری شدند، چسبندگی سلولی توسط سنجش mtt و مطالعات میکروسکوپ الکترونی بررسی شد. همچنین چسبندگی سلولی ، مورفولوژی سلولی، انتشار سلول ها بر روی صدف و بطور کل زیست سازگاری صدف برای سلول های بنیادی مزانشیمی توسط sem مورد مطالعه قرار گرفت.msc ها توسط محیط استئوژنیک تحریک شدند و تمایز استئوبلاستی توسط فعالیت آلکالین فسفاتاز مورد بررسی قرار گرفت. مطالعات mtt چسبندگی مناسب(تقریبا 85 درصد) سلول ها بر روی داربست را نمایان ساخت و مطالعات sem نیز اتصال موفقیت آمیز و مورفولوژی مناسب بر روی داربست را نمایان کرد. همچنین مطالعات آلکالین فسفاتازنشان داد که تمایز استئوژنیک سلول ها بر روی صدف چشمگیر است. هر چند اثبات این ماده ی معدنی بعنوان یک پتانسیل جدید برای مهندسی بافت استخوان نیازمند مطالعات بیشتر است. در مطالعه دیگر، ما بقا و تمایز استئوژنیک همین سلول ها را در تیمار با عصاره ی اتانولی سبوس برنج مورد بررسی قرار دادیم، سبوس برنج یکی از مهمترین ضایعات کشاورزی است که توسط آسیاب کردن طی تبدیل برنج قهوه ای به برنج سفید بدست می آید، بعد از فرایند استخراج، استوک 10 میلی گرم بر میلی لیتری از عصاره ی خشک آماده گردید. غلظت های مختلف از طیف 20 تا 200 میکروگرم بر میلی لیتر توسط رقیق کردن سریالی از این استوک آماده شد و بعد از 72 ساعت برای سنجش بقای سلولی توسط تکنیک mtt مورد بررسی قرار گرفت. غلظت 40 میکروگرم بر میلی لیتر نیز برای سنجش پتانسیل تمایز استئوژنیک بعد از 14 روز با رنگ آمیزی آلیزارین رد که رسوب کلسیم را تعیین می کند، تست شد. در این مطالعه ما از غلظت 1 درصد dmso بعنوان گروه شم استفاده کردیم. مطالعات mtt کاهش وابسته به دوزی را در بقای سلولی در حضور عصاره ی اتانولی سبوس برنج نشان می دهد. و رنگ آمیزی آلیزارین رد نیز پتانسل تمایزی این ماده را تعیین می کند. ، بهر حال اثبات نقش موثر این ماده نیز در افزایش تمایز استئوژنیک نیازنمد مطالعات بیشتری است.
مینا میرزا محمدی هما محسنی کوچصفهانی
زمینه و هدف : آزمایشات انجام گرفته حاکی از این است که نانو ذرات می توانند به دلیل داشتن اندازه کوچک بر سد خونی – بیضه ای غلبه کرده و بر فرایند اسپرماتوژنز تاثیر گذارند. هدف از این تحقیق بررسی اثر نانو ذرات مولیبدن بر تغیرات ساختاری وفرا ساختاری بافت بیضه و تغییرات روند اسپرماتوژنز وپارامترهای اسپرمی شامل تعداد ، مورفولوژی و تحرک اسپرمی، در موش صحرایی نر بالغ می باشد. مواد و روش ها : در این مطالعه تجربی 30 سررت نر بالغ نژاد ویستار بطور تصادفی به5 گروه(6= n) شامل یک گروه کنترل ، دو گروه شم و دو گروه تجربی تقسیم شدند. گروه کنترل تیماری دریافت نکرد.دو گروه تجربی به ترتیب دوز5 و10میلی گرم بر کیلو گرم نانو ذرات مولیبدن تری اکسید(nm 20) و دو گروه شم ، سرم فیزیولوژی معادل با دوز های ذکر شده به مدت 28روز یک روز در میان بصورت تزریق درون صفاقی دریافت نمودند. بعد از پایان 28 روز( دوره ی تیمار ) ، بیضه های راست جهت بررسی های بافت شناسی در فیکساتور بوئن تثبیت وبرشهای5 میکرومتری با رنگ هماتوکسیلین-ائوزین رنگ آمیزی شدند. شمارش تعداد اسپرم ها با تهیه سوسپانسیون اسپرمی از اپیدیدیم چپ و با استفاده از لام نئوبار صورت گرفت. بعلاوه مورفولوژی اسپرم و درصد اسپرم های نرمال و نیز تحرک آنها بررسی گردید . بیضه ی چپ گروه کنترل و دو گروه تجربی در قطعات کوچک حدود 1میلی متر برش داده شد و در بافر گلوتارآلدئید تثبیت و سپس برش های بسیار نازک از این نمونه ها روی گرید مسی قرار داده شده و با محلول استات یورانیل و سیترات سرب رنگ آمیزی شد و میکروگراف های الکترونی تهیه گردید . نتایج : در گروه تجربی که دوز 5 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن نانو ذره دریافت کردند ، کمی بی نظمی و بهم ریختگی در سلول های اسپرماتوژنیک درتعدادی از لوله ها مشاهده شد. در گروه تجربی که دوز10میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن نانو ذره دریافت کردند، علاوه بر تغییر در تعداد سلول های اسپرماتوژنیک، در تعداد سلول های سرتولی و لایدیگ نیز در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنا داری مشاهده شد. همچنین تعداد و تحرک اسپرم در گروه تجربی که دوز10میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن نانو ذره دریافت کردند در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنا داری نشان داد (p<0.05 ) . ضخامت غشای پایه لوله های منی ساز نیز در گروه تجربی که دوز10 میلی گرم بر کیلو گرم وزن بدن نانو ذره دریافت کرده بودند در مقایسه با گروه کنترل افزایش داشت . در میکروگراف های الکترونی مربوط به بیضه ی گرو ه های تجربی افزایش واکوئله شدن سیتوپلاسم ، آسیب و تورم میتوکندری و افزایش قطرات لیپیدی مشاهده شد . نتیجه گیری : با توجه به نتایج بدست آمده از این تحقیق بنظر می رسد که مواجهه با مقادیر زیاد نانو ذرات تری اکسید مولیبدن می تواند سیستم تولید مثلی نر را بطریق وابسته به دوز بهم بریزد. بنابراین در استفاده از این نانو ذرات باید احتیاط شود. واژگان کلیدی: اسپرماتوژنز، بافت بیضه، هیستوپاتوژنز ، مولیبدن تری اکسید، نانو ذرات.
سعیده پرورده گشتی هما محسنی کوچصفهانی
مقدمه : جنتامایسین یک آنتی بیوتیک آمینوگلیکوزیدی است که در درمان طیف وسیعی از عفونت های باکتریایی به خصوص باکتری های گرم منفی مورد استفاده قرار می گیرد. عصاره چای سبز با دارا بودن فلاونوئیدهای کاتچین اثرات آنتی اکسیدانی و ضد التهابی دارد. aqp1یک کانال آبی واقع در توبول های کلیوی است که در انتقال آب از عرض غشاهای توبولی نقش دارد . هدف این مطالعه ارزیابی اثر عصاره چای سبز بر روی بیان ژن aqp1 در سمیت کلیوی ناشی از جنتامایسین در رت نر نژاد ویستار می باشد. روش ها : در این مطالعه تجربی از 42 رت نر نژاد ویستار با وزن 160 – 200g استفاده شد؛ که به 7 گروه تقسیم شدند (n=6) شامل گروه کنترل (بدون تیمار)، گروه شم (تزریق درون صفاقی سرم فیزیولوژی )، گروه تجربی1( تزریق درون صفاقی 20 mg/kg جنتامایسین)،گروه تجربی 2و 3 (تزریق درون صفاقی چای سبز با دوز mg/kg 100 و200 )،گروه تجربی 4 و5 (تزریق درون صفاقی جنتامایسین و mg/kg 100 و200 چای سبز ). تمامی تیمار ها به صورت درون صفاقی و به مدت 10 روز انجام شد و تغییرات بیوشیمیایی خون و نیز تغییرات کلیه بررسی شد. نتایج : جنتامایسین در مقایسه با نمونه کنترل موجب نکروز اپیتلیوم لوله کلیوی و اتساع آنها، تجمع مواد هیالینی ائوزینوفیلی در برخی لوله های کلیوی، نفوذ سلول های التهابی منونوکلئر وکاهش بیان ژن aqp1 در توبول پروکسیمال اشاره نمود. سطوح کراتینین و اوره خون نیز افزایش معناداری را نسبت به نمونه کنترل نشان داد. استفاده از عصاره چای سبز در غلظت mg/kg 100 توانست آسیب ایجاد شده توسط جنتامایسین را بهبود ببخشد اما در دوز mg/kg 200 بهبودی مشاهده نشد. نتیجه گیری و بحث : عصاره چای سبز بسته به دوز و مدت زمان مناسب می تواند اثر حفاظتی نسبی در برابر سمیت کلیوی ناشی از جنتامایسین اعمال نماید. واژه های کلیدی: اوره ، جنتامایسین ،عصاره چای سبز ،کراتینین، مسمومیت کلیوی ،هیستوپاتولوژی ، aqp1
پریسا غیبی هما محسنی کوچصفهانی
مقدمه و هدف : بافت چربی دارای سلول های بنیادی چند توانی است که قابلیت خودنوزایی و تکثیر بدون تمایز را دارا هستند. احتمال می رود که سلول های بنیادی این بافت تحت القا فاکتورهای موجود در مایع زجاجیه به سمت فیبری شده پیش روی کنند. هدف از این تحقیق بررسی قابلیت های سلول های بافت چربی در تمایز به گروهی از سلول های اپیتلیومی می باشد. روش مطالعه : سلول های بنیادی از بافت چربی ناحیه کشاله ران موش نژاد nmri با استفاده از روش استاندارد چسبندگی به ظرف کشت جدا شده و برای شناسایی بنیادی بودن سلول ها، از مارکر oct4 و روش ایمونوسیتوشیمی و فلوسایتومتری استفاده گردید. همچنین سلول های بنیادی بافت چربی از لحاظ بیان مارکرهای cd29, cd90, cd45 , cd 31 بررسی شدند. سپس سلول ها تحت القا زجاجیه چشم گاو به مدت 14 و 21 روز با درصدهای مختلف 10، 20، 30، 40 درصد از مایع زجاجیه نسبت به محیط کشت قرار گرفتند. بیان مارکرهای کریستالین آلفا در نمونه های تجربی و کنترل با روش ایمونوسیتوشیمی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها : سلول های بنیادی بافت چربی موش نسبت به مارکر oct4 پاسخ مثبت نشان دادند. بیان دو مارکر خونی cd45 و cd31 در این سلول ها منفی بود و بالعکس میزان بیان مثبتی را نسبت به مارکر مزانشیمی cd29 و cd90 داشتند. بررسی های مورفولوژیکی پس از تیمار نشان داد که سلول های تیمار شده با غلظت 40% از مایع زجاجیه از لحاظ شکل ظاهری نسبت به سلول های گروه کنترل کشیده تر و به صورت موضعی به موازات هم آرایش یافتند و نیز در داخل هسته آنها تعداد هستک ها افزایش یافت . بیان مثبت مارکر کریستالین در نمونه های تجربی تمایز آنها را به سمت فیبرهای عدسی تایید کرد. بر اساس یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که بر اساس مورفولوژی و پاسخ مثبت سلول های گروه تجربی، سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق شده از بافت چربی در اثر تیمار با زجاجیه می تواند به سلولهای شبه فیبر عدسی متمایز شوند.
نسیم اسلامی هما محسنی کوچصفهانی
سلولهای بنیادی مزانشیمی سلولهایی تمایز نیافته با قدرت تکثر بالا هستند که توانایی تمایز به رده های مشتق شده از بافت های مزودرمی و غیر مزودرمی را دارا هستند. یکی از منابع مناسب برای جداسازی این سلولها مایع آمنیوتیک است. سلولهای بنیادی مزانشیمی موجود در مایع امنیوتیک سلولهای چند توانی هستند با قدرت خودنوزایی و تکثیر بالا که فاکتور oct4 را بیان می کنند. این سلول ها توانایی تمایز به انواعی از سلولهای هر سه لایه زاینده مانند سلولهای استخوانی ، چربی ، عضلانی ، عصبی، اندوتلیالی و کبدی را در مجاورت محیط های تمایزی ویژه دارا هستند . یکی از محیط هایی که میتواند جهت تمایز سلولهای بنیادی مزانشیمی مورد استفاده قرار گیرد مایع زجاجیه است که با تحریک بیان کریستالین ها باعث تخصص یابی ساختاری آنها به سلولهای فیبری عدسی می گردند. در سلولهای عدسی چشم مهره داران سه نوع پروتئین آلفا، بتا و گاما کریستالین وجود دارد. آلفا کریستالین ها پروتئین های عمده سلول های فیبری عدسی چشم هستند که به دو گروه عمده aa و ab کریستالین تقسیم بندی می شوند. در این مطالعه سلول های بنیادی مزانشیمی از مایع آمنیوتیک موش های ماده باردار بر اساس خاصیت چسبندگی این سلول ها به سطح ظروف کشت جداسازی شده و در محیط کشت dmem به همراه fbs و آنتی بیوتیک کشت داده شدند. سلول های جداسازی شده پس از پاساژ اول جهت بررسی بیان oct4 و مارکرهای سلول های مزانشیمی مورد مطالعه قرار گرفتند. این سلول ها از نظر مورفولوژی شبیه به فیبروبلاست بودند. بیان فاکتور oct4 که یک فاکتور اختصاصی سلول های بنیادی است در این سلول ها به روش ایمنوسیتوشیمی مورد تایید قرار گرفت. همچنین مزانشیمی بودن این سلول ها با بررسی بیان مارکرهای سلول های بنیادی مزانشیمی به روش فلوسیتومتری نشان داده شد. جهت القای تمایز سلول های پاساژ 3 در محیط کشت حاوی fbs و آنتی بیوتیک و مایع زجاجیه گرفته شده از چشم گاو به مدت 14 و 21 روز کشت داده شدند. بیان آلفا کریستالین ها در سلول های تحت تیمار به روش ایمنوسیتوشیمی ارزیابی شد. بررسی ایمنوسیتوشیمی سلول های تحت تیمار نشان داد که سلول های تحت تیمار در محیط حاوی 40 % مایع زجاجیه، آلفا کریستالین ها را بیان کردند و به سمت سلول های فیبری عدسی تمایز پیدا کردند. یافته های حاصل از این کار تحقیقاتی نشان داد که سلولهای بنیادی مزانشیمی مشتق شده از مایع آمنیوتیک موش oct4 و cd29 را بیان می کنند اما cd90 , cd31, cd45 را بیان نمی کنند و در in vitro می توان با مایع زجاجیه تمایز این سلول ها را در جهت تشکیل سلول های فیبری عدسی چشم تحریک کرد.
زهرا کافی ثانی مهدی حبیبی انبوهی
لوسمی میلوئید حاد (aml) شایع ترین لوسمی حاد در بالغین و لوسمی لنفوئید حاد (all ) شایعترین لوسمی حاد درکودکان است. استراتژی اصلی برای درمان آن ها شیمی درمانی می باشد که بخصوص درموردaml اغلب موفق نیست و بیماری با مقاومت دارویی و عود همراه است. به علاوه شیمی درمانی معمولا با اثرات جانبی همراه بوده و سلول های سالم تخریب می شوند، بنابراین تکوین روش های درمانی جدید ضروری است. آنتی بادی های مونوکلونال که مارکرهای سطحی بلاستهای لوکمیک راهدف گیری می کنند ممکن است نتایج امید بخشی را ارائه دهند. با این روش سلول های اختصاصی را می توان هدف گیری کرد و با تأثیر حداقل بر سلول های نرمال نابود نمود . درطرح حاضر مارکر سطحی بلاست های لوکمیک cd45ra و cd123 به ترتیب در لوسمی میلوئیدی حاد و لوسمی لنفوئیدی حاد با استفاده ازآنتی بادی های مونوکلونال ضد cd45raو ضد cd123مورد هدف قرارگرفتند. سمیت سلولی ومرگ سلولی با روشmtt و فلوسایتومتری، سنجیده شد و تغییر بیان ژن های mcl1- pim- id1-survivin- cmyc با روش real time pcr بررسی شد. تجزیه و تحلیل آماری نتایج سمیت سلولی معنادار و موثر را در رده سلولیkg1α و nalm6 و تغییر بیان معنادار برخی از ژن های نامبرده را در این دو رده ی سلولی نشان داد. براساس یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که آنتی بادی ضد cd45ra و ضد cd123 ممکن است انتخاب مناسبی برای هدف گیری سلول های سرطانیaml و all درشرایط in vivo وin vitro باشد.این فرضیه با بررسی های بیشتر بر روی سلول های جدا شده از بیماران سرطانی قابل ارزیابی می باشد.
سعیده خوشنود هما محسنی کوچصفهانی
متوترکسات یک داروی شیمی درمانی آنتی متابولیت است که بطور متداول در انواع سرطان¬ها و بیماری¬های خودایمن نظیر آرتریت روماتوئید تجویز می¬شود. علی رغم اثرات درمانی قابل ملاحظه، سمیت کلیوی مهمترین عارضه جانبی درمان با متوترکسات محسوب می¬گردد. آکواپورین¬ها کانال¬های آبی هستند که در باکتری¬ها، گیاهان و اغلب اندام¬های پستانداران همچون کلیه، چشم، مغز و شش حضور دارند. کلیه پستانداران اولین اندامی است که تعادل میان دریافت و خروج آب و املاح را برقرار می¬کند و آکواپورین1 عضوی از 7 آکواپورین موجود در کلیه¬ی پستانداران است که واسطه¬گر حرکت اسمزی آب از عرض سلول¬های اپیتلیال پوشاننده¬ی توبول پروکسیمال، شاخه نازک پایین رونده لوپ هنله و اندوتلیوم پوشاننده¬ی شاخه پایین رونده عروق مستقیم است. مصرف دارو¬ها طی بیماری سبب تغییرات فیزیولوژیک در بدن می¬گردد و بررسی مکانیسم آن¬ها می¬تواند در بهبود عوارض جانبی دارو مفید باشد. مواد موثره¬ی موجود در داروهای گیاهی پیوسته از یک حالت تعادل بیولوژیک برخورداراند، لذا در بدن انباشته نشده و اثرات جانبی به بار نمی¬آورد و از این رو برتری قابل ملاحظه¬ای نسبت به داروهای شیمیایی دارند. میوه تمشک قادر است سیستم¬های بیولوژیک را از مضرات رادیکال¬های آزاد حفظ کند. هدف از این مطالعه بررسی اثر حفاظتی عصاره هیدروالکلی میوه تمشک بر بیان آکواپورین1 و سمیت کلیوی ناشی از مصرف متوترکسات در رت نر نژاد ویستار می¬باشد. بدین منظور 54 رت نر بالغ نژاد ویستار به 9 گروه تقسیم شدند: گروه اول کنترل (سالم)، گروه دوم شم (نرمال سالینml/kgbw 1/5( گروه سوم تک دوز متوترکسات (mg/kgbw20) را در روز سوم، گروه 4الی6 عصاره تمشک (به ترتیبmg/kgbw 100، 200 و 400) را به مدت ده روز پیاپی و گروه 7الی 9 تک دوز متوترکسات (mg/kgbw20) را در روز سوم و یکساعت پس از تزریق عصاره¬ها (به ترتیبmg/kgbw 100، 200 و 400) دریافت نمودند. تمامی تزریقات بصورت درون صفاقی انجام گرفت. در روز 11پس از شروع آزمایش حیوانات توسط تنفس کلروفرم کشته شده و به منظور بررسی تغییرات بافتی، ایمونوهیستوشیمی و سرولوژیک، سرم¬های خون جمع آوری و بافت¬های کلیه درمحلول فرمالین تثبیت شد. نتایج حاکی از افزایش معنادار اوره، کراتینین و اسید اوریک سرم و کاهش بیان آکواپورین1 در گروه دریافت کننده داروی متوترکسات به نسبت گروه کنترل بود، رنگ آمیزی هماتوکسیلین-ائوزین نیز آپوپتوز، واکوئله و پوسته پوسته شدن توبول، بهم ریختگی، هموراژی و آتروفی گلومرول و علاوه بر این افزایش فضای ادراری را در گروه دریافت کننده داروی متوترکسات نمایان ساخت. تیمار با عصاره هیدروالکلی میوه تمشک به شیوه وابسته به دوز کاهش بیان آکواپورین1 و تغییرات بافتی و سرولوژیک ناشی از مصرف متوترکسات را تعدیل نمود. براساس یافته¬های ما می¬توان نتیجه گیری کرد که میوه تمشک با دارابودن خواص آنتی اکسیدانی فراوان بتواند در بهبود شرایط و عوارض جانبی ناشی از مصرف متوترکسات موثر واقع شود.
سمیرا رشیدی پویا عبدالحمید انگجی
پروپیکونازول قارچ کشی گیاهی است که برای مهار آنزیم cyp که در بیوسنتز آرگسترول قارچ ها نقش دارد طراحی شده است. پروپیکونازول بعلاوه ژن های مسیر بیوسنتز کلسترول که پیش ساز هورمون های گنادی محسوب می شود را تنظیم می کند. لذا در تحقیق تجربی حاضر اثر قارچ کش پروپیکونازول بر بافت بیضه و فرآیند اسپرماتوژنز و نیز تغییرات بیان ژنی و اثرات حفاظتی احتمالی سلنیوم مورد بررسی قرار گرفت . 40 رت نژاد sdبه 10 گروه 4 تایی تقسیم شدند شامل گروه های کنترل ، شم (حلال پروپیکونازول ، آب مقطر) ، حلال سلنیوم (نرمال سالین) و7 گروه تجربی: 1 گروه 0/5میلی گرم/کیلوگرم/روز سلنیوم ، 3 گروه پروپیکونازول در سه دوز 10 ، 50 و 75 میلی گرم/کیلوگرم/روز و 3 گروه دیگر پروپیکونازول در همین سه دوز همراه با 0/5میلی گرم/کیلوگرم/روز سلنیوم به مدت 2 هفته، یک روز در میان بصورت درون صفاقی تزریق شد. بعداز تعیین سطوح سه هورمون های لوتئینی کننده(lh)، هورمون محرک فولیکولی(fsh) و تستوسترون ، شمارش اسپرم، تهیه لام های هیستوتکنیک وبررسی تغییرات بیان ژنی بروش rt-pcr، داده ها با استفاده از نرم افزار spss ورژن 19 به روش تست تجزیه واریانس یکطرفه تجزیه و تحلیل گردیدند .اختلاف معنی داری درسطوح هورمون ها درگروه های تجربی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد ،اما تعداد سلول های سرتولی ، اسپرماتوگونی ،اسپرماتوسیت اولیه ، اسپرماتید و اسپرم درگروه های تجربی 2 الی 7 (تیمار با پروپیکونازول و تیمار با پروپیکونازول + سلنیوم) در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی دار و بیان ژن های آپوپتوتیک bax ،caspase 9 و dffa مربوط به مسیر سیگنالینگ آپوپتوز افزایش معنی داری را با گروه کنترل نشان دادند که بیانگر فعال شدن آپوپتوز است .کاهش درسلول های پیش ساز اسپرم و افزایش بیان ژن های مسیر آپوپتوز ، نشان می دهد که پروپیکونازول باعث القاء آپوپتوزشده و در روند اسپرماتوژنز اختلال ایجاد کرده است و سلنیوم نتوانسته است آن را بهبود بخشد.
مریم قاسمی مهدی حبیبی انبوهی
آنژیوژنز تشکیل رگ های خونی جدید است که شامل مهاجرت ، رشد و تمایز سلول های اندوتلیالی می باشد. این فرایند عمدتا در طول رشد و تکوین کودکان اتفاق می افتد ولی در بزرگسالان معمولا قسمتی از روند بیماری هایی نظیر سرطان می باشد. فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (vegf ) برای تکوین عروقی و آنژیوژنز در فرآیند های فیزیولوژیک و پاتولوژیک هم در جنین و هم در بزرگسالان حیاتی است. از آنجایی که آنژیوژنز برای رشد و گسترش تومور (متاستاز) حیاتی است، هر قسمتی از روند آنژیوژنز یک هدف بالقوه برای درمان های جدید سرطان می باشد سیستم ایمنی شتر آنتی بادی های منحصر بفردی دارد که متشکل از تنها یک همودایمر زنجیره سنگین و منطقه متغیر (نانوبادی،vhh ) می باشد. نانوبادی ها کوچک (15kda) و پایدار هستند. آنها اغلب به اپی توپ هایی که خاصیت ایمنو ژنیک کمتری برای آنتی بادی های معمول دارند، متصل می شوند و مناطقی را که قابل دسترسی برای آنتی بادی های استاندارد نیستند را هدف گیری می کنند. در این پروژه ما یک نانوبادی – fcفیوژن پروتئین جدید متشکل از نانوبادی ضد vegfr2 و ناحیه fcآنتی بادی انسانی igg1 طراحی کردیم. بنابراین ناحیه متصل شونده به آنتی ژن یا نانوبادی می تواند از طریق مهار آنژیوژنز، از متاستاز جلوگیری کند و ناحیه fc میتواند از طریق فعال کردن بعضی از عملکردهای اجرایی سیستم ایمنی بیمار، از قبیل cdc وadcc ، سلول هدف را بکشد.
محمد ناجی هما محسنی کوچصفهانی
چکیده ندارد.
حامد ادهم هما محسنی کوچصفهانی
چکیده ندارد.
علی طوسی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
محمد ناجی هما محسنی کوچصفهانی
چکیده ندارد.
علی طوسی مهناز آذرنیا
چکیده ندارد.
نسیم حیاتی رودباری کاظم پریور
مطالعات مورفولوژیکی و هیستولوژیکی نشان دهنده تغییرات معنی دار در تکوین جوانه های اندام حرکتی نمونه های تجربی درمقایسه بانمونه های شم و کنترل بود به طوری که رشد ونمو به موازات محورهای proximo-distal (p-d) و anterio-posterior (a-p) در اندام حرکتی جلویی و عقبی در نمونه های تجربی معنی دار بود و تعداد سلول های غضروفی ، سلولهای درحال تقسیم میتوز و گلبولهای قرمز خون نیز افزایش معنی داری را در نمونه های تجربی نسبت به نمونه های کنترل و شم از خود نشان دادند درحالی که سلولهای مزانشیمی به علت تمایز یافتن به سلول های غضروفی کاهش معنی داری را در نمونه های تجربی داشتند . از طرف دیگر تفاوت معنی داری در تعداد سلولهای دژنره شده در نمونه های تجربی نسبت به نمونه های کنترل و شم دیده نشد . این یافته ها نشان دهنده اثر تمایزی ورشد ونموی میدان الکترومغناطیسی به کاربرده شده بر روی رشد و نمو جوانه اندام حرکتی درشرایط کشت in vitro می باشد .