نام پژوهشگر: شهرام ابوطالبی
محمد حیدری شهرام ابوطالبی
هدف: اسپلینت کردن مچ یکی از روشهایی است که در حال حاضر به صورت متداولی جهت کاهش اسپاستی سیتی مچ در بیماران مبتلا به سکته مغزی استفاده می شود. با این وجود اختلاف نظرهای فراوانی در مورد میزان کارایی آن میان صاحب نظران وجود دارد. هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر اسپلینت داینامیک، بر میزان اسپاستی سیتی و عملکرد مچ بیماران مبتلا به سکته مغزی است. روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 18 بیمار مبتلا به سکته مغزی انخاب و به طور تصادفی بین دو گروه اسپلینت داینامیک گروه کنترل تقسیم شدند. تمام نمونه های این پژوهش به جزء گروه کنترل در طول دو ماه مطالعه تحت مداخله اسپلینتی قرار گرفتند؛ به طوریکه 5 روز در هفته و به طور متوسط 6 ساعت در روز از اسپلینت هایشان استفاده می کردند. اسپاستی سیتی مچ در دو زمان شروع مطالعه و انتهای هفته هشتم توسط معیار اصلاح شده اشورث و نیز نسبت امپلیتودهای حداکثری رفلکس هافمن به پاسخ عضلانی آن (hmax/mmax) اندازه گیری شد. همچنین برای تحلیل آماری داده های حاصل از آزمون اصلاح شده اشورث و نسبت hmax/mmax به ترتیب از آزمون های کروسکال-والیس و آنوای یکطرفه استفاده شد. یافته ها: تحلیل آماری داده ها کاهش معنادار اسپاستی سیتی را در هیچ یک از گروه ها توسط هیچ کدام از آزمون های اصلاح شده اشورث و نسبت hmax/mmax نشان نداد. نتیجه گیری: بر پایه این یافته ها به نظر می رسد که استفاده از اسپلینت در توانبخشی بیماران مبتلا به سکته مغزی به عنوان یک روش کاهنده اسپاستی سیتی نمی تواند سودمند باشد.
سید محسن ناشرالاحکامی مهدی رصافیانی
عنوان: بررسی تأثیر تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی بر بهبود عملکرد اندام فوقانی کودکان فلج مغزی اسپاستیک. پیش زمینه وهدف: آسیب مکانیسم های حسی و حرکتی درکودکان فلج مغزی موجب محدودیت در انجام بسیاری از مهارت های درشت و ظریف حرکتی در این کودکان می شود. بدلیل تأثیر مهارت های حرکتی ظریف بر تعامل و انطباق کودک با محیط واستقلال در فعالیت های روزمره زندگی، توسعه این مهارت ها اهمیت بالایی دارد. هدف از این پژوهش بررسی تأثیر تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی بر بهبود عملکرد دست در کودکان فلج مغزی اسپاستیک می باشد. ابزار و روش تحقیق: در این پژوهش تجربی و مداخله ای 20 کودک فلج مغزی اسپاستیک (دایپلژی و کوادروپلژی) 48 تا 72 ماهه به صورت ساده و در دسترس انتخاب شدند. سپس به طور تصادفی به دو گروه 10 نفره آزمون و کنترل تقسیم شدند و به مدت 3 ماه، هر هفته 3 جلسه 1 ساعتی تحت مداخله قرار گرفتند. در گروه آزمون روش های رایج کار درمانی به همراه تحریکات همزمان حس سطحی و حس عمقی و درگروه کنترل روش های رایج کاردرمانی به تنهایی اجرا گردید. شرکت کنندگان تحت 3 مرحله ارزیابی عملکرد حرکات ظریف شامل زبردستی و هماهنگی چشم و دست از طریق آزمون پی-بادی قرار گرفتند. داده های حاصل با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل ، تی زوجی و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: مقایسه میزان تغییرات میانگین نمرات زبردستی در 3 مرحله ارزیابی در هر دو گروه آزمون و کنترل درطول زمان نشان داد که اختلاف معناداری در بهبود زبردستی گروه آزمون نسبت به گروه کنترل وجود دارد (0/042=p). مقایسه میزان تغییرات میانگین نمرات هماهنگی چشم و دست در هر دو گروه نشان داد، اگرچه پیشرفت در گروه آزمون نسبت به گروه کنترل بیشتر می باشد، این اختلاف از نظر آماری معنا دار نمی باشد (0/133=p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد بکارگیری تحریکات همزمان حس سطحی و عمقی در بهبود عملکرد ظریف اندام فوقانی کودکان فلج مغزی اسپاستیک موثر است. بنابراین ممکن است این روش به ارتقا توانایی های اندام فوقانی این گروه از کودکان فلج مغزی کمک کند.
شیرین سادات ثابت مهدی رصافیانی
هدف: کودکان فلج مغزی دچار کژکاری در پردازش و یکپارچگی حسی هستند، که می تواند موجب تاخیر در رشد مهارت های حرکتی ظریف آن ها شود. هدف مطالعه پش رو بررسی اثربخشی درمان یکپارچگی حسی بر مهارت های حرکتی ظریف کودکان 8-5 ساله فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک بود. روش بررسی: در این پژوهش از طرح شبه تجربی تک آزمودنی با خط پایه چندگانه استفاده شد، که 6 کودک فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک مراجعه کننده به مراکز تحت پوشش دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در آن شرکت داشتند. این 6 شرکت کننده به مدت 6 هفته مورد درمان با مداخله درمانی تلفیقی یکپارچگی حسی و رویکرد عصبی – رشدی قرار گرفتند. مقیاس کفایت حرکتی برونینکس - اوزرتسکی به عنوان ابزار سنجش مهارت های حرکتی ظریف به کار برده شد و داده های حاصل با استفاده از روش های آنالیز دیداری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی مداخله درمانی بر مهارت های حرکتی ظریف 5 نفر از 6 آزمودنی در مطالعه بود و با درصد های متفاوتی نیز در خرده مهارت های حرکتی ظریف آزمودنی ها پیشرفت ایجاد شد. نتیجه گیری: بهبود مهارت های حرکتی ظریف به واسطه ارائه درمان یکپارچگی حسی در تلفیق با رویکرد درمانی عصبی – رشدی در شرکت کنندگان در پژوهش مشاهده شد. این برنامه درمانی می تواند برای درمانگران الگوی مفیدی جهت بهبود مهارت های حرکتی ظریف کودکان فلج مغزی دای پلژی اسپاستیک باشد.
محسن سرحدی شهرام ابوطالبی
مقدمه: دستورات کلامی مربوط به نحوه هدایت توجه به حرکت یا پیامدهای آن بر اجرا و یادگیری مهارتهای حرکتی اثرگذار است. این اثرگذاری با افزایش دشواری تکلیف الگویی متفاوت می یابد. هدف بررسی حاضر آن است که اثرات نوع سطح اتکا را بر میزان تأثیرگذاری موضع توجه بیازماید. روش پژوهش: طرح دو عاملی درون گروهی با اندازه گیری های تکرارشونده. جامعه آماری: 28 نفر سالمند 65 سال و بالاتر که در یک سال گذشته حداقل سابقه یکبار افتادن را داشته اند و ملاکهای ورود به پژوهش را دارا بوده اند، از فرهنگسرای سالمند بطور نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به محل آزمایش واقع در بخش کاردرمانی هلال احمر جمهوری اسلامی ایران انتقال داده شدند. روش اجرا: پس از اخذ رضایت نامه کتبی، هر شرکت کننده به ترتیب در 6 وضعیت آزمون یعنی ابتدا در سطح اتکای ثابت و سپس سطح اتکای متحرک و نیز در ابتدا حالت پایه ای (بدون موضع توجه)، سپس موضع درونی توجه و در آخر موضع بیرونی توجه قرار گرفته و نمره تعادل آنها که توسط دستگاه تعادل سنج نوروکام حاصل میشد، ثبت گردید. نتایج: افزایش دشواری تکلیف یعنی تغییر سطح اتکاء از ثابت به متحرک بطور کلی سطح عملکرد را پایین آورد. اما بیشترین میزان افت عملکرد در حالت موضع درونی توجه / سطح اتکای متحرک و کمترین میزان افت عملکرد در حالت موضع توجه بیرونی / سطح اتکای متحرک دیده شد. با آزمون 2way- anova مشخص شد که نوع سطح اتکا و نوع موضع توجه اثر متقابل معناداری باهمدیگر دارند. (0.5>p) بحث: بخشی از این یافته ها، نتایج مطالعات پیشین را تأیید می نمود. نتیجه جالب توجه آن بود که ارائه نکردن دستور کلامی نسبت به ارائه دستور کلامی موضع توجه درونی بهتر است.میزان اثر ارائه دستور کلامی موضع توجه بیرونی در شرایط دشواری تکلیف، بارزتر بوده و اثرات مثبت بیشتری نسبت به حالتهای دیگر موضع توجه،بر روی کیفیت حفظ تعادل می گذارد.
سارا حاصلی شهرام ابوطالبی
چکیده ندارد.
ندا عربیان شهرام ابوطالبی
هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر مداخلات کاردرمانی بر بهبود مهارتهای دیداری-ادراکی افراد با اختلال یادگیری بود. این مطالعه تجربی بر روی 25 نفر از افراد پایه دوم ، سوم و چهارم با اختلال یادگیری که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند ، انجام شد . پس از تخصیص شرکت کنندگان با استفاده از روش بلوک های تصادفی به دو گروه مداخله (14 نفره) و مقایسه (11 نفره) ، افراد گروه مداخله طی 16 جلسه به انجام فعالیت کاردرمانی به صورت منظم پرداختند . شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله به وسیله نسخه تجدید نظر شده آزمون مهارتهای دیداری-درکی(tvps-r) آزموده شدند . تحلیل آماری تفاوتها با استفاده از آزمونهای کلموگروف-اسمیرونوف، تی مستقل، تی زوجی و کای اسکوئر انجام شد . تفاوت معناداری میان نمرات گروه مداخله ، قبل و بعد از انجام مداخلات کاردرمانی وجود داشت (001/0p<) ولی در گروه مقایسه این تفاوت معنادار نبود (253/0=p) . همچنین تفاوت میان نمرات دو گروه ، بعد از انجام مداخله معنادار بود (001/0p<) . انجام مداخلات کاردرمانی باعث رشد مهارتهای دیداری-ادراکی افراد با اختلال یادگیری می شود و این می تواند به معنای لزوم برنامه ریزی مداخلات کاردرمانی زودهنگام برای کودکان با اختلال یادگیری و آموزش والدین ایشان در این زمینه باشد .
مهدی حسن پور شهرام ابوطالبی
سکته مغزی یک بیماری عروقی مغز است که در آن نقص در تامین اکسیژن سلولهای مغزی، منجر به مرگ آنها و بروز نقصهای خفیف تا شدید در یک سمت بدن و در مواردی در دو سمت می شود. این مساله موجب اختلال در کنترل فعالیت های حرکتی می گردد. با توجه به این که یکی از دغدغه های اصلی متخصصان توانبخشی بعد از سکته مغزی است بهبود عملکرد اندام فوقانی (سمت مبتلا ) است. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر فعالیت های دو طرفه در کنار سایر مدالیته های درمانی بر عملکرد اندام فوقانی سمت مبتلا بیماران سکته مغزی انجام شده است. در این مطالعه 21 نفر از افراد سکته ای مراجعه کننده به مراکز توان بخشی رفیده و حضرت رسول تهران به صورت در دسترس و با توجه به معیارهای ورود و خروج انتخاب، و به صورت تصادفی11 نفر درگرو ه مورد و 10 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند که 1 نفر ا زگروه مورد و 2 نفر از گروه کنترل از ادامه مطالعه خودداری کردند. سپس افراد گروه مورد 18 جلسه تمرینات دو طرفه را که شامل (دوچرخه دستی، باز کردن در بطری با دو دست، جلو و عقب بردن اسکوتر با دو دست در داخل ریل، سندینگ با بلاک مخصوص دو دست) را علاوه بر تمرینات معمول کاردرمانی که گروه کنترل انجام می دادند دریافت کردند، مدت هر جلسه درمانی برای هر دو گروه 45 دقیقه بود. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل فرم مشخصات دموگرافیک و آزمون های فوگل میر و ولف بودند. از آزمون های آماری کای دو، تی زوجی و مستقل و تحلیل چند متغیره برای تحلیل داده ها استفاده گردید. بین دو گروه در نمره عملکرد حرکتی ، زمان عملکرد و عملکرد حسی حرکتی قبل از مداخله تفاوت معناداری وجود نداشت، بعداز مداخله هم بین دو گروه در نمره عملکرد حرکتی ، زمان عملکرد و عملکرد حسی حرکتی تفاوت معناداری مشاهده نشد.ولی از لحاظ مقایسه هر گروه قبل و بعد از مداخله اختلاف معناداری بین نمره زمان عملکرد (0/023=p) و نمره عملکرد حسی حرکتی (0/002 =p) درگروه مورد دیده شد ولی در نمره عملکرد حرکتی این اختلاف مشاهده نشد.همچنین اختلاف معناداری در نمره عملکرد حرکتی ، زمان عملکرد و عملکرد حسی حرکتی،در گروه کنترل بین قبل و بعد از مداخله مشاهده نشد. فعالیت های دو طرفه می تواند درکنار سایر روش های توان بخشی برای درمان اختلال عملکرد اندام فوقانی موثر باشد. اما در این پژوهش به نظر می رسد که بدلیل زیاد بودن مدت زمان سپری شده بعد از سکته مغزی، این تاثیر آنقدر زیاد نبوده که اختلاف بین دو گروه را معنادار نشان دهد و اختلاف مشاهده شده فقط بین قبل و بعد از مداخله در گروه مورد بوده است.