نام پژوهشگر: حسینعلی بهرامی
جبار مرادی حسینعلی بهرامی
مصرف غیر اصولی کودهای شیمیائی و شخم بیرویه، افت کیفیت خاک و تهدید امنیت غذائی جوامع بشری را به دنبال داشته است. از همین رو تجدید نظر در نظامهای رایج کشاورزی، بازنگری مدیریت اکوسیستمها و طراحی سیستمهای نوین برای تولید مواد غذائی سالم ضروری است. تنوع و جمعیت موجودات خاک میتواند به عنوان معیاری برای عملیات مدیریتی خاک مورد استفاده قرار گیرد. پاسخ این شاخصها به جنبههای مختلف مدیریت خاک به مراتب حساستر و سریعتر از خصوصیات فیزیکی و شیمیائی خاک میباشد، ضمن آنکه خود میتوانند بیانگر تغییرات خصوصیات مذکور نیز باشند. در این تحقیق، تاثیر خاکورزی و کاربرد کود گاوی برروی خصوصیات جمعیتی جانداران خاک، طی سالهای 1387 و 1388 ، در مزرعه، تحت کشت ذرت در ایستگاه تحقیقاتی گریزه سنندج مورد بررسی قرار گرفت. آزمایش به صورت طرح اسپلیت پلات با پایه بلوک کامل تصادفی طراحی شد که در آن نوع خاکورزی (خاک- و ،cm2=20 ،cm1= به عنوان کرت اصلی و کود گاوی ( 0 (nt و بیخاکورزی mt خاکورزی حداقل ،ct ورزی سنتی 5 متر) * تن بر هکتار) به عنوان کرت فرعی در نظر گرفته شدند. کود گاوی در سطح پلاتهای فرعی (با ابعاد 4 cm3=40 به صورت علوفهای کشت شد. به منظور بررسی تغییرات sc پخش شد و پس از اعِمال خاکورزی، بذر ذرت رقم 704 ،(s زمانی جمعیتهای فون خاک، جرم مخصوص ظاهری و میزان رطوبت خاک طی سه مرحله (قبل از اعمال تیمار ( 1 نمونهبرداریهای لازم انجام شد، همچنین ،((s و پس از برداشت محصول ( 3 (s حدود یک ماه بعد از اعمال تیمارها ( 2 برخی خصوصیات زراعی نظیر ارتفاع اولین بلال، ارتفاع بوته و زیتوده (بیومس) در واحد سطح اندازه گیری گردید. با glm دادههای آزمایش تجزیه و تحلیل گردید و با بهرهگیری از روش آماری sas استفاده از برنامه آنالیز آماری مقایسه میانگینها صورت گرفت. نتایج ،(least significant difference) lsd و تست (general linear model) نشاندهنده تفاوت واکنش موجودات خاکزی بر اساس گروهبندی استفاده شده (گروهبندی بر اساس عرض بدن) بود. برای کرمهای خاکی، شرایط رطوبتی خاک بر اثرات خاکورزی و کاربرد کود گاوی غالبتر بود. کنه ها در هر دو سال روال تغییر جمعیتی مشابهی داشته و تحت تاثیر نوع خاکورزی قرار نگرفتند. در مقابل، جمعیت پادمان به خاکورزی حساس 7/5 عدد بر ،mt 7/3 ، و در ،ct 2، سال دوم در تیمار / سال اول 97 ) s بوده و با به همخوردن خاک، در هردو سال، در 2 به عنوان منبع مستقیم و غیر مستقیم ،cm کیلوگرم خاک)، کاهش یافت. نماتدها در سال اول، بیشتر تحت تاثیر کاربرد مشاهده شد. به خاطر اثرات باقی ،cm 113 عدد بر صد گرم خاک)، تحت تیمار 3 / غذائی بودند و بیشترین مقدار آنها ( 1 در پروفیل cm در سال دوم، نماتدها به نوع خاکورزی واکنش نشان دادند، که عاملی موثر بر نحوه جایگیری cm مانده ct 214 عدد بر صد گرم خاک) در تیمار / خاک به حساب میآید به طوری که کمترین مقدار جمعیتی نماتدها ( 1 اندازهگیری شد. اگرچه اثر خاکورزی روی جرم مخصوص ظاهری در سال اول معنیدار نبود، در سال دوم تفاوت آشکاری وجود داشت، به طوری که بیشترین مقدار آن در پایان سال nt و mt در مقایسه با ct در جرم مخصوص ظاهری در ،mt و ct 1/30 ). در هر دو سال، بیومس ذرت در تیمار gr.cm- 1 و 3 / مشاهده شد (به ترتیب 35 nt و ct دوم، تحت 9 کیلوگرم بر متر مربع به ترتیب / 5 و 36 / مشاهده شد ( 1 nt تفاوتی نداشت، در حالی که کمترین مقادیر آن تحت تیمار از بعد اقتصادی، به دلیل بیومس ذرت ،mt در سال اول و دوم). به طور کلی برای شرایط اقلیمی و خاکی مشابه، تیمار و از جنبه پایداری سیستم زراعی و کیفیت خاک به خاطر کمترین اثرات مخرب بر خصوصیات ،ct مشابه با سیستم بیولوژیکی و فیزیکی خاک، سیستم مدیریت مناسبی شناخته شد. برای مقایسه سیستمهای مختلف خاکورزی، در بررسیهای کوتاه مدت، جمعیت کنه ها و نماتدهای خاک شاخصهای مناسب بیولوژیکی به نظر می رسند.
فاضل رحمانی پور حسینعلی بهرامی
ارزیابی تخریب و کیفیت خاک، بخصوص در اراضی کشاورزی به منظور مدیریت پایدار خاک، تولید پایدار محصولات کشاورزی و تأمین غذای جمعیت رو به افزایش، امری کاملاً ضروری است. هدف از تحقیق حاضر، مقایسه چهار شاخص کمی ارزیابی تخریب و کیفیت خاک و بررسی تغییرات مکانی آن ها در اراضی کشاورزی استان قزوین بود. در این تحقیق، سه شاخص ارزیابی کیفیت خاک شامل شاخص جامع کیفیت (iqi)، شاخص کیفیت nemoro (nqi)، شاخص کیفیت خاک (sqi) و یک شاخص ارزیابی تخریب خاک (sdi)، در ترکیب با دو روش انتخاب متغیرها (مجموعه کل داده ها (tds) و مجموعه حداقل داده (mds)) مورد مقایسه قرار گرفت. به منظور استخراج mds از tds، روش آنالیز اجزاء اصلی (pca) به کار گرفته شد. برای تعیین بهترین شاخص ارزیابی تخریب یا کیفیت خاک، آنالیزهای زمین آماری، تطابق، همبستگی و رگرسیون انجام شد. به منظور تعیین مناسب ترین روش درون یابی برای هر شاخص، معیارهای دقت mae و rmse استفاده شد. در روش tds، مناسب ترین روش پهنه بندی برای شاخص های sdi و nqi، اسپلاین کششی و برای شاخص های iqi و sqi به ترتیب اسپلاین منظم و کریجینگ معمولی بود. در روش mds، برای شاخص های sqi و sdi روش اسپلاین منظم و برای شاخص های iqi و nqi به ترتیب اسپلاین کششی و توابع چند ربعی معکوس، مناسب ترین روش درون یابی بود. آنالیز تطابق با استفاده از ضریب کاپا و مقایسه مستقیم نشان داد که تطابق بین روش tds و mds در iqi>nqi>sqi?sdi می باشد. آنالیز ضرایب همبستگی و رگرسیون نیز نتایج مشابهی نشان داد به طوری که این ضرایب در iqi>nqi>sqi>sdi بودند. شاخص های nqi و iqi در روش tds ارزیابی مشابهی (63/0= kappa) داشتند، لیکن در روش mds، توافق دو شاخص iqi و sqi بیشتر بود (60/0= kappa). شاخص sdi علاوه بر تطابق و همبستگی پایین با روند موجود در منطقه همخوانی نداشت و تطابق آن با دیگر روش ها، هم در tds و هم در mds کم بود که احتمالاً به دلیل روش ارزیابی متفاوت آن نسبت به سه شاخص دیگر و انجام ارزیابی نسبت به نقاط طبیعی بوده باشد. شاخص iqi در تمام آنالیز ها (تطابق، همبستگی و رگرسیون) نتایج بهتری نسبت به سایر شاخص ها داشت که احتمالاً به دلیل نگاه دقیق تر این روش به موضوع ارزیابی کیفیت خاک است که برای هرکدام از متغیرها، ضریب وزنی در نظر می گیرد. ارزیابی تخریب یا کیفیت خاک با استفاده از mds، باعث کاهش اندازه گیری ها و صرفه اقتصادی بیشتر می شود. اگرچه استفاده از tds بسیار دقیق تر است، لیکن با توجه به ارزیابی مناسب شاخص iqi با استفاده از mds، می توان در هزینه و زمان صرفه جویی نمود. با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق، شاخص iqi با استفاده از روش mds برای ارزیابی کیفیت و یا تخریب خاک قابل توصیه است و انجام تحقیقات بیشتر میدانی در این خصوص مورد انتظار است.
سیده زانا محلاتی حسینعلی بهرامی
مناطق خشک و نیمه خشک جهان با کمبود منابع آب و شوری خاک مواجه هستند. در این نواحی استفاده از منابع آب های لب شور و شور (زه آب های برگشتی، آب دریا، اقیانوس ها و ...) برای کشاورزی از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. آبیاری توسط قطعات سفالی یکی از سیستم های آبیاری شناخته شده موثر و مناسب برای کشاورزی های کوچک در تمام مناطق دنیا است. به منظور بررسی اثر کپسول های رسی متخلخل در کمک به رشد بهتر محصولات کشاورزی در مناطقی که با آب های شور و لب شور آبیاری می شوند، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تیمار شوری آب آبیاری ds/m 675/0 ds/m , s1=2 ds/m , s2= 4 s3= و دو روش آبیاری توسط کپسول های رسی متخلخل و قطره ای با دو نرخ آبدهی برای هر دو روش آبیاری در دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس اجرا شد، و شاخص های زراعی گیاه گوجه فرنگی در پاسخ به تیمارهای آزمایش بررسی گشت. در ضمن، جهت تهیه آب شور، از آب رقیق شده دریای خزر استفاده شد. نتایج نشان داد رشد گیاهان به طور معنی داری تحت تاثیر روش آبیاری قرار داشت. به طوری که شاخص های زراعی متاثر از آبیاری توسط کپسول های رسی به طور معنی داری بیشتر از آبیاری قطره ای در تمام سطوح شوری بود. بر اساس نتایج به دست آمده زمانی که از کپسول های رسی در استفاده از آب شور بهره گرفته شد، توزیع مکانی مناسب تری از نمک در خاک در مقایسه با آبیاری قطره ای دیده شد. همچنین، نتایج نشان داد که استفاده از کپسول های رسی در آبیاری، کارایی مصرف آب را نسبت به آبیاری قطره ای افزایش داده است.
ساناز مشعشعی حسینعلی بهرامی
قدرت فرسایندگی باران، نقش زیادی در فرسایش خاک داشته و نشاندهنده قابلیت فرسایش در مناطق مورد نظر است. این عامل به طور معمول در قالب شاخص های فرسایندگی که مبتنی بر خصوصیات بارندگی هستند، بیان می شود. در این تحقیق شاخص های جهانی فرسایش شامل شاخص ویشمایر و اسمیت(ei30 )، لال (aim )، هادسون (ke>1 ) و انچو (p/?t) در محل ایستگاه های هواشناسی با آمار 25 ساله در استان اصفهان در سال 89-1388 محاسبه شده است و برای انتخاب بهترین شاخص فرسایندگی باران، رابطه همبستگی بین چهار شاخص مذکور و میزان فرسایش ویژه محاسبه شده در کرت های فرسایشی بررسی شد. در مرحله بعد، به منظور تهیه نقشه فرسایندگی باران، روش های زمین آماری شامل میانگین متحرک وزن دار (wma) ، اسپلاین کششی (ts)، کریجینگ (k) و کو کریجینگ (co-k) مورد ارزیابی قرار گرفتند و برای انتخاب روش مناسب، از شاخص های آماری معیار دقت (mae)، معیار انحراف (mbe ) و مجذور میانگین ریشه خطا (rmse ) استفاده شد. در روش کوکریجینگ از شاخص فورنیه اصلاح شده (mf) به عنوان متغیر کمکی استفاده شد که دارای همبستگی معنادار در سطح یک درصد بود. نتایج نشان داد که شاخص ei30 با همبستگی80 درصدمناسب ترین شاخص فرسایندگی در استان اصفهان بوده و متوسط میزان شاخص مذکور در استان اصفهان 50/330 مگاژول- میلی متر در ساعت در هکتار در سال محاسبه شد. همچنین مشاهده شد که مناسب ترین روش زمین آماری برای درون یابی شاخص ها، روش کوکریجینگ (24/0mae=)، (15/0mbe=) و (94/20rmse=) بوده است. درنهایت نقشه پهنه بندی هر شاخص براساس روش کوکریجینگ در استان اصفهان تهیه شد.
حجت قربانی واقعی حسینعلی بهرامی
نگهداری رطوبت خاک در حد ظرفیت زراعی و کاهش تلفات آب در محدود ه رشد ریشه، نقش کلیدی در توسعه برنامه های مدیریت آب و خاک دارند. روش های آبیاری زیر سطحی با همین هدف طراحی و معرفی شده اند. کپسول های رسی متخلخل نوعی از قطعات سفالی هستند که در اراضی کشاورزی مناطق خشک و نیمه خشک برای افزایش کارایی سیستم های آبیاری زیرسطحی قابل استفاده می باشد. در این قطعات، رطوبت خاک تحت تاثیر ویژگی های هیدرولیکی قطعات سفالی قرار دارد. با توجه به این که، خاک های آهکی در دما های بالای موجب ایجاد تخلخل مناسب تری در قطعات سرامیکی می شوند، لذا یک نوع خاک آهکی از روستای نصرآباد گرگان انتخاب شد و برای تولید قطعاتی با ویژگی های هیدرولیکی متفاوت، مقادیر 0، 20، 40، 60 و 80 درصد شن ریز با خاک ذکر شده مخلوط گردید که به ترتیب با علائم g0 ، g20 ، g40 ، g60 و g80 نامگذاری شدند. پس از ساخت، قطعات در دما های 600 و 980 درجه سانتی گراد به ترتیب به مدت 12 و 8 ساعت پخت شدند. آبدهی قطعات و توزیع رطوبت آنها در خاک به کمک دستگاه اتوماسیون دبی- فشار که به همین منظور طراحی و ساخته شده بود در فشار های هیدروستاتیکی 25، 50، 80 و 100 کیلوپاسکال اندازه گیری شد. به منظور پیش بینی آبدهی و توزیع رطوبت قطعات سفالی قبل از ساخت، آبدهی آنها به روش فازی و توزیع رطوبت به روش آنالیز ابعادی و رگرسیون غیر خطی مدلسازی شد. برای ارزیابی اعتبار این مدل ها از تحلیل خطای باقی مانده ها استفاده شد. در نهایت، قابلیت کپسول های رسی زیرسطحی در کاهش مصرف آب برای گیاهان آلوئه ورا (aloe barbadensis miller)، توت فرنگی(fragaria vesca) و انگور (vitis vinifera) در اراضی کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس مورد بررسی قرار گرفت و با روش قطره ای سطحی برای آلوئه ورا و توت فرنگی و روش فارو برای انگور مقایسه گردید. نتایج نشان داد که رابطه معنی داری بین آبدهی و درصد شن کپسول ها وجود دارد. همچنین آبدهی قطعات پخت شده در دمای 980 بیشتر از نمونه های مشابه پخت شده در دمای 600 درجه سانتی گراد بود. رابطه بین فشار هیدروستاتیکی و آبدهی قطعات پخت شده در دمای 980 درجه سانتی گراد برای g0 و g20 خطی و برای g40، g60 و g80 غیر خطی بدست آمد. همچنین نتایج نشان داد که آبدهی قطعات g0، g20 و g40 پخت شده در دمای 600 درجه سانتی گراد از روند خطی و افزایشی پیروی می کرد. درحالی که در این دما، قطعات g60 و g80 از روند غیر خطی برخوردار بودند. شکل توزیع رطوبت خاک تحت تاثیر چنین قطعاتی، به علت قابلیت آبدهی کم، تقریبا کروی بود. نتایج نشان داد شعاع و عمق خیسیدگی کپسول های رسی پخت شده در دمای 600 درجه سانتی گراد کمتر از 980 درجه سانتی گراد می باشد و همچنین بزرگترین پیاز رطوبتی خاک مربوط به g80 و کمترین آن مربوط به g0 بود. نتایج آنالیز خطای باقیمانده ها نشان داد مدل فازی دبی قطعات دقت بالایی در برآورد آبدهی قطعات داشت و تعیین شعاع خیسیدگی در قطعات پخت شده در دمای 980 درجه سانتی گراد به روش رگرسیون غیر خطی از دقت بیشتری نسبت به مدل آنالیز ابعادی برخوردار بود. درحالی که دقت مدل ابعادی عمق خیسیدگی نسبت به مدل رگرسیون غیر خطی بیشتر است. نتایج ارزیابی مصرف آب به روش سفالی در گیاهان آلوئه ورا، توت فرنگی نسبت به آبیاری قطره ای سطحی و در انگور به نسبت به آبیاری فارو نشان داد که تامین رطوبت زیر سطحی به روش سفالی با کاهش معنی دار مصرف آب همراه بود. بیشترین کاهش مصرف آب مربوط به گیاه آلوئه ورا و کمترین میزان آن مربوط به انگور بود. مقدار کاهش مصرف آب به روش سفالی برای گیاه آلوئه ورا، توت فرنگی و انگور به ترتیب برابر 70، 56 و 32 درصد بدست آمد. با عنایت به نتایج این تحقیق، استفاده از روش قطعات سفالی با هدف بهینه سازی مصرف آب برای گیاهان مختلف مناطق خشک و نیمه خشک توصیه می شود.
زهرا فریدونی حسینعلی بهرامی
با توجه به آثار زیست محیطی فلزات سنگین در طبیعت، پی بردن به الگوی توزیع مکانی آن ها برای مدیریت محیط زیست، پیش بینی و ارزیابی کیفیت خاک ضروری است. به منظور ارزیابی روش های درون یابی در پیش بینی تغییرات مکانی و تهیه نقشه های آلودگی فلزات کادمیوم (cd)، کروم (cr)، مس (cu)، نیکل (ni)، سرب (pb) و روی (zn)، این تحقیق در سال 89-1388 در استان قزوین انجام شد. در این تحقیق، از عمق صفر تا 30 سانتی متری خاک در 322 نقطه استان (از مناطق کشاورزی، صنعتی، نفتی و طبیعی) نمونه برداری صورت گرفت. سپس، غلظت عناصر سنگین با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. همبستگی مکانی هر عنصر با استفاده از واریوگرام تجربی، مشخص و نقشه توزیع مکانی فلزات با استفاده از روش های عکس فاصله وزنی (idw)، چند جمله ای ها، توابع شعاع محور (rbf)، کریجینگ معمولی (ok) و کریجینگ جامع (uk) تهیه گردید. با استفاده از تکنیک ارزیابی تقاطعی و بر اساس معیارهای آماری دقت (mae) و انحراف (mbe)، روش مناسب درون یابی برای هر فلز انتخاب شد. با در نظر گرفتن شرایط جغرافیایی و به منظور همگن سازی منطقه، دشت قزوین از کل استان تفکیک و تمام روش های مذکور برای نمونه های واقع در این بخش نیز اجرا شد. برای مشخص نمودن وضعیت آلودگی منطقه با فلزات سنگین، لایه های اطلاعاتی مربوط به مراکز صنعتی و محدوده شهرستان ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که واریوگرام تجربی عنصر pb فاقد ساختار مکانی و در عناصر cd، cr و zn رونددار می باشد؛ همچنین در دو عنصر cu و ni به ترتیب از الگوی گوسی و کروی پیروی می نماید. همبستگی مکانی دو عنصر cu و ni متوسط بوده و دامنه تاثیر آن ها به ترتیب 52 و 23 کیلومتر به دست آمد. براساس نتایج mae و بررسی وضعیت نقشه ها با روند منطقه، روش idw برای دو عنصر zn (mae=35/77) و pb(mae=9/46)، روش rbf برای عناصر cu((mae=7/68 و (mae=8/05) cr، روش ok برای عنصر ni (mae=8/4) و روش uk برای عنصر cd (mae=0/066) روش های مناسب تشخیص داده شد. مقایسه حد بالای مقادیر برآورد شده عناصر cd (87/1 میلی گرم در کیلوگرم)، cu (4/99 میلی گرم در کیلوگرم) و ni (6/96 میلی گرم در کیلوگرم) در خاک با استانداردهای سازمان حفاظت محیط زیست نشان داد که آلودگی به این عناصر به ترتیب در جنوب شرق، شمال غرب و غرب استان وجود دارد، در حالی که غلظت عناصر zn، cr و pb به حد ایجاد آلودگی نرسیده است. همچنین، تقسیم منطقه به مناطق همگن براساس شرایط جغرافیایی حاکم بر منطقه، منجر به افزایش دقت روش های درون یابی نشد. به نظر می رسد، معدن کاوی، مراکز صنعتی، مراکز خدماتی، جایگاه های سوخت و دفع پسماند از منابع اصلی ایجاد آلودگی در استان قزوین باشد. به دلیل نزدیکی اراضی کشاورزی به منابع آلوده کننده، ضرورت اجرای برنامه های مدیریتی برای حفاظت از کیفیت خاک آشکارتر می گردد.
میر سعید موسوی کردلر علی درویشی بلورانی
طوفان های گرد و غبار از خطرات عمده در مناطق خشک و نیمه خشک هستند که شوری خاک، فقر پوشش گیاهی، گرمای هوا و وجود بادهای شدید از عوامل موثر بر آن است که باعث تغییرات وسیعی در اکوسیستم می شوند. بنابراین پایش پیوسته و تعیین شبانه روزی مکانی و زمانی آنها حائز اهمیت بسیار است. دامنه بروز و قلمرو تاثیر گذاری منطقه ای و فرامنطقه ای طوفان های گرد و غبار را می توان از روی تفاوت های ناشی از بازتاب طیفی و اختلاف دمایی پدیده های زمینی که بر روی تصاویر ماهواره ای منعکس می گردد، پایش نمود و گستره های مکانی و زمینی آن ها را تعیین نمود. علاوه بر خصوصیات مواد معلق در یک طوفان، تنوع پوشش اراضی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر آشکارسازی این فرآیند می باشد. بنابراین تنوع پوشش خاک مناطق تحت تاثیر، یکی از مهمترین چالش ها در بکارگیری تصاویر ماهواره ای در مطالعات گرد و غبار می باشد. بدین منظور داده های مربوط به قابلیت دید از سازمان جغرافیایی کشور به منظور مشخص کردن روزهای وقوع گرد و غبار اخذ و پس از آن تصاویر مادیس مربوط به 18، 19، 20 و 21 آوریل سال 2008 در سال 1390 دریافت گردید. پس از انجام پیش پردازش ها و زمین مرجع کردن تصاویر، آشکارسازی گرد و غبار با استفاده از شاخص آکرمن (ackerman index) و تفاوت دمای روشنایی (btd) صورت پذیرفت. تصاویر پردازش شده با نقشه خاک fao انطباق داده شد و از 4 نوع خاک به صورت تصادفی 40 نمونه پیکسلی انتخاب گردید که تعداد 160 نمونه برای هر خاک بود. تجزیه واریانس داده ها در قالب طرح کاملا تصادفی و مقایسه میانگین داده ها با استفاده از آزمون دانکن صورت پذیرفت. آنالیزهای آماری نمونه های پیکسلی نشان داد که در تصاویر روزانه خاک های آهکی به دلیل جذب حرارت بیشتر در طول موج های مادون قرمز حرارتی، اثر بهتری در آشکار سازی گرد و غبار دارند. در حالی که در تصاویر شبانه تاثیر هر 4 نوع خاک در آشکار سازی گرد و غبار با یکدیگر اختلاف چندانی نداشت. تشخیص دقیق تر آن نیاز به مطالعات بیشتری دارد.
مینا ایمانی حسینعلی بهرامی
شوری و قلیائیت خاک یکی از مشکلات عمده در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. در چنین شرایط اقلیمی، نمکهای محلول در سطح خاک تجمع یافته و باعث کاهش عملکرد و افت حاصلخیزی خاک می شوند. شناسایی و نقشه برداری این خاکها می تواند به اصلاح و بهبود مدیریت آنها کمک کند. این تحقیق با هدف نقشه برداری کمی خاکهای شور با استفاده از تصاویر ماهواره ای هایپریون eo-1 در دشت اورمیه انجام گرفته است. در این مطالعه رفتار طیفی نمونه های خاک جمع آوری شده از بخش شمالی دشت ارومیه بوسیله ی طیف سنج اسپکترورادیومتر مورد اندازه گیری قرار گرفته و تصویر ماهواره ای هایپریون eo-1 نیز برای تشخیص و شناسایی کلاسهای مختلف شوری خاک از آرشیو سازمان فضایی آمریکا اخذ شد. بعد از جمع آوری داده های لازم، تصاویر مورد نظر نیاز به یک سری عملیاتهای پیش پردازشی از جمله تصحیح رادیومتری و تصحیح خط های عمودی در بعضی از باندها داشتند. نتایج حاصله نشان داد که بین میزان شوری خاک و درصد انعکاس در باندهای 41و 42و 43 و 223 و 219 بالاترین ضریب همبستگی وجود داشت که به ترتیب این ضرائب 86/0- و 93/0- و 95/0، 80/0 و 82/ می باشد. در نهایت برای آنالیز ترکیبات جذبی خاکهای تحت تاثیر شوری، شاخص شوری از انعکاس در منحنی رفع تسلسل شده با استفاده از باندهای 762/0 و 345/2 میکرومتری ایجاد شد. نتایج نشان داد که بین مقادیر شاخص شوری و میزان شوری در خاک همبستگی بسیار قوی در حد 95% وجود داشت. در مرحله ی بعد، برای اندزه گیری میزان شوری از مقادیر شاخص شوری، مدل رگرسیون خطی تک متغییره مدلی استخراج شد؛ که این مدل با423/5 rmse= و79/0 r2= اعتبارسنجی شد. با استفاده از باندهای حساس به دست آمده از تصویر ماهواره ای، نقشه ی شوری خاک با الگوریتم ماکزیمم احتمال بدست آمد و با صحت کلی 75% و ضریب کاپای 65/0 صحت یابی گردید؛ نتایج کلی نشان داد که داده های هایپریون پتانسیل خوبی برای پیش بینی مقادیر ssc در منطقه ی مورد مطالعه دارند
محدثه عفتی کلرمی علی درویشی بلورانی
بافت خاک یکی از ویژگیهای مهم فیزیکی آن است که در مطالعات خاکشناسی نقشی کاربردی را ایفا میکند و دارای اثر زیادی بر روی وزن مخصوص خاک، ساختمان سطحی، اندازه اجزای خاک، ظرفیت نگه داری آب در خاک، حاصلخیزی خاک و میزان فرسایش پذیری خاک میباشد. تعیین بافت خاک به روش سنتی و طبقه بندی آن هزینهبر، زمانبر و همچنین متاثر از خطاهای انسان است،که این امر لزوم استفاده از روش های نوین جهت کسب اطلاعات بافتی خاک را روشن می سازد. تحقیق حاضر با هدف تعیین درصد اندازه ذرات خاک با استفاده از تصاویر ماهوارهای و شبکه های عصبی مصنوعی انجام گردیده است. تالاب هورالعظیم در استان خوزستان به عنوان منطقه مورد 5 سانتیمتر صورت - مطالعه انتخاب شد و نمونه برداری از خاکهای سطحی این منطقه از عمق 0 در تاریخ landsat ماهواره 7 etm+ گرفت. پس از تعیین بافت خاک در آزمایشگاه، تصاویر سنجنده نمونه برداری از منطقه مورد نظر تهیه و مورد پیش پردازش قرار گرفت. سپس در محیط نرم افزار با دو الگوریتم یادگیری گرادیان (ffnn) دو نوع شبکه عصبی مصنوعی پبشخور matlab 7.12.0 4 طراحی -15- 4 و 2 - 25- به ترتیب با ساختار 2 (lm) و لونبرگ- ماکوارت (gda) کاهشی (gsi) شاخص اندازه ذرات ،(ci) گردید. در مرحله بعد برای تمامی نقاط پارامترهای شاخص رس ماهواره etm+ و باند پنجم از روی تصویر سنجنده (ndvi) و شاخص نرمال شده پوشش گیاهی لندست 7 محاسبه شد و سپس پارامترهای فوق به عنوان ورودی وارد شبکههای عصبی شدند، انتخاب تعداد مناسب نورونها در لایه میانی بر مبنای مقایسه عملکرد شبکههایی با تعداد مختلف نورونهای لایه میانی انجام گرفت. نورونهای لایه خروجی مقادیر درصد شن و رس بود که در مرحله آموزش از روی نقشه و مقادیر واقعی به شبکه آموزش داده شد و در مرحله آزمون مقادیر پیش بینی شده توسط شبکه های عصبی مصنوعی طراحی شده بودند. پس از مرحله آموزش شبکه در مرحله آزمون مقادیر درصد شن، رس و سیلت پیش بینی شده توسط شبکه با مقادیر واقعی مقایسه شد و میزان خطا بر آورد گردید. نتایج نشان داد که هر دو شبکه طراحی شده با دقت بالایی قادر به با lm پیش بینی درصد اندازه ذرات بودند و شبکه طراحی شده بر اساس الگوریتم یادگیری 4/ با 25 gda نسبت به شبکه طراحی شده بر اساس الگوریتم mae=3/ و 39 rmse=4/02 با دقت بالاتری درصد ذارت را پیش بینی نمود. همچنین بررسی میزان mae=2/ و 91 rmse= خطای به دست آمده در برآورد هریک از ذرات رس، شن و سیلت نشان داد که شبکههای عصبی طراحی شده در پیش بینی ذره رس نسبت به ذرات سیلت و شن از کارایی بیشتری برخودار میباشند. در نهایت بر اساس مقادیر پیش بینی شده توسط شبکههای عصبی نقشه رس، سیلت و شن برای هر یک از شبکههای طراحی شده تهیه گردید. بنابراین استفاده از فناوریهای نوینی مانند سنجش از دور و شبکههای عصبی مصنوعی جهت تعیین بسیاری از خصوصیات مهم خاک به ویژه بافت خاک و سپس تهیه نقشه های خاک مکملی برای روشهای مرسوم و صحرایی محسوب میشوند و سبب تسهیل این روشها برای ایجاد پیش بینیهای با دقت بالا در مقیاسهای وسیع میگردد.
محبوبه جلالی علی درویشی بلورانی
چکیده در سال های اخیر وقوع طوفان های گرد و غبار ابعاد تازه ای به خود گرفته و به یک بحران جدی منطقه ای تبدیل شده است. استان خوزستان یکی از مناطقی است که تحت تاثیر این پدیده قرار دارد. پارامتر های اقلیمی و پوشش گیاهی در کاهش و یا افزایش طوفان های گرد و غبار نقش حیاتی دارند. در این تحقیق تغییرات زمانی و مکانی پارامترهای اقلیمی و پوشش گیاهی و ارتباط آنها با وقوع طوفان های گرد و غبار بررسی گردید. بدین منظور، داده-های اقلیمی (سرعت باد، دما، بارندگی و درصد رطوبت نسبی) و فراوانی وقوع ریزگرد ها از سال 2000 تا 2008 مورد ارزیابی قرار گرفت. با استفاده از تصاویر مودیس، شاخص ndvi برای هر ماه در طی این دوره استخراج گردید. سپس، واسطه یابی داده های نقطه ای توسط روش کریجینگ و به دنبال آن پیش پردازش داده ها و تبدیل داده های مذکور به ماتریس های 19×18 صورت گرفت. بر این اساس یک مدل رگرسیون غیر خطی چند متغیره برای هر پیکسل بین پارامترهای اقلیمی و پوشش گیاهی مورد تخمین قرار گرفت. در نهایت برای هر نوع خاک، میانگین گیری و ارزیابی مدل های مذکور انجام گرفت. نتایج تحلیل مکانی داده ها نشان داد که بیشترین فراوانی طوفان های گرد و غبار متعلق به ایستگاه های ماهشهر، آبادان، اهواز و بستان بوده که دارای کمترین میزان بارش و پوشش گیاهی و بیشترین میزان سرعت باد و دما هستند. همچنین تحلیل نقشه های ماهانه نشان داد که بیشترین فراوانی طوفان های گرد و غبار در ایستگاه های اهواز، ماهشهر، آبادان و آقاجاری به ترتیب مربوط به ماه های تیر، خرداد و اریبهشت و در بقیه ایستگاه ها به ترتیب در ماه های تیر، اردیبهشت و خرداد بوده است. علاوه بر این، در ماه های دی، بهمن، اسفند، و فروردین هماهنگی بین طوفان های گرد و غبار و سرعت باد وجود نداشت. بررسی ها، وجود یک ارتباط زمانی و عدم ارتباط مکانی مشخص بین درصد رطوبت نسبی و فراوانی طوفان های گرد و غبار را نشان می دهد. براساس مدل های انجام شده، بین مقادیر واقعی و پیش بینی شده در تمام ماه ها به جز تیرماه هماهنگی وجود دارد. تفسیر نقشه های خاک، کاربری اراضی و نوع پوشش گیاهی حاکی از وجود خاک های شور و قلیا با قابلیت دیسپرس و انتشار زیاد به هوا در مناطق جنوب و جنوب غرب استان می باشد که باعث ایجاد بالاترین پتانسیل وقوع طوفان گرد و غبار در این مناطق شده است. سپس، نتایج تست اعتبار سنجی برای هر نوع خاک بطور جداگانه نشان داد که بیشترین دقت مربوط به خاک های شور و قلیا و کمترین دقت مربوط به خاک های باتلاقی شور و تپه های شنی است. بنابراین، تخریب پوشش گیاهی به طور موثری فراوانی طوفان های گرد و غبار را در خوزستان تحت تأثیر قرار داده و انجام تحقیقات بعدی در این خصوص مورد نیاز است. همچنین، خاک های شور و قلیا بیشتر از سایر خاک ها مستعد ایجاد طوفان های گرد و غبار می باشند.
مهدی نورزاده حداد حسینعلی بهرامی
شبیه ساز ساخته شده قابلیت تولید طوفان با سرعت 1 تا 25 متربرثانیه را داشته و می تواند غلظت ریزگرد تولیدی، نرخ افقی-عمودی رسوبات، سرعت آستانه فرسایش، پروفیل سرعت باد و رسوب را اندازه-گیری کند. حداکثر غلظت ریزگرد که شبیه ساز مذکور می تواند اندازه گیری کند 2500 میلی گرم بر مترمکعب تعیین شد. نتایج مطالعات صحرایی نشان داد که با افزایش رطوبت در خاک سطحی (0-3 سانتی متر) از صفر تا 3حدود درصد، میزان سرعت آستانه افزایش و نرخ افقی رسوبات و غلظت ریزگرد تولیدی کاهش می یابد. به طوری که در رطوبت 8/2 درصد، غلظت ریزگرد تقریبا به صفر می رسد. علاوه بر این خاک منطقه 6 (واقع در هویزه) کمترین افزایش سرعت آستانه را تا رطوبت kg kg-1 013/0 داشته و در مقابل خاک منطقه 2 (واقع در دشت آزادگان) بیشترین افزایش سرعت آستانه را تا رطوبت kg kg-1 018/0 داشته است. این در حالیست که این خاک در رطوبت صفر (شرایط خشک) بیشترین مقاومت (بیشترین سرعت آستانه) را مقابل وزش باد داشته است. همچنین خاک منطقه 3 (واقع در دشت آزادگان) در شرایط خشک بیشترین تولید ریزگرد را با غلظت 26/161 میلی گرم بر مترمکعب و خاک منطقه 2 (واقع در دشت آزادگان) در همین شرایط با تولید 23/101 میلی گرم بر مترمکعب ریزگرد، کمترین میزان غبار انتشار یافته را داشت. نتایج نشان داد که ارتباط بین نرخ افزایش سرعت آستانه با افزایش رطوبت (ri) و نرخ کاهش غلظت ریزگردها با افزایش رطوبت (rd) با 100 pm (ذرات کوچکتر از 100 میکرومتر) و 75 pm (ذرات کوچکتر از 75 میکرومتر) در تمامی خاک های مناطق مورد مطالعه از یک روند منظم پیروی نموده است. به نحوی که با افزایش 100 pm، تاثیرپذیری خاک ها از رطوبت بیشتر، سرعت آستانه بیشتر و در مقابل با افزایش 75 pm میزان ریزگردهای انتشار یافته با افزایش رطوبت، کمتر می شود. به بیان دیگر ri (همبستگی بیش از 73/0) و rd (همبستگی بیش از 93/0) به ترتیب رابطه مستقیمی با 100 pm و 75 pm داشته اند. همچنین نتایج نشان داد که هر چه درصد ذرات 75 تا 300 میکرون در خاک بیشتر باشد، نرخ افقی رسوبات انتشار یافته نیز بیشتر می شود. به طور کلی می توان بر اساس نتایج ارائه شده نتیجه گرفت که خاک های مناطق مورد مطالعه به شدت تحت تاثیر رطوبت بوده و با افزایش رطوبت تا حدود 2 درصد، میزان ریزگردهای تولیدی به شدت کاهش می یابد. علاوه بر این ذرات کوچکتر از 100 میکرومتر بیشترین تاثیر را بر فرسایش پذیری خاک ها داشته اند.
امین زارع ریحان آبادی حسینعلی بهرامی
خشکسالی پدیده طبیعی و اقلیمی است و درواقع بخشی از اقلیم یک منطقه محسوب می شود و تاثیرات محیطی، اجتماعی و اقتصادی چشمگیری دارد. بیشترین حجم خسارات ناشی از خشکسالی، متوجه بخش کشاورزی می باشد. در این تحقیق به بررسی خشکسالی با استفاده از شاخص های خشکسالی و تاثیر آن برروی شوری خاک به عنوان یکی از پارامترهای مهم در تولید و عملکرد گیاه پرداخته شده است. به منظور شناسایی شوری خاک با استفاده از تصاویر ماهواره ای هایپریون، 32 نمونه خاک از عمق 15- 0 سانتی متری از دشت ایوانکی در خروجی حوضه آبخیز حجله رود، مربوط به سال 2007 مورد استفاده قرار گرفت. پس از انجام تصحیحات برروی تصاویر هایپریون، در محیط gis مدل شوری و نقشه شوری برای این سال تهیه شد و نقشه شوری به 5 کلاس به ترتیب با مقادیرشوری 4-0، 8-4، 16-8، 32-16و 32 دسی زیمنس برمتر به بالاتر تقسیم بندی شد. به همین صورت مدل مورد نظر برروی تصاویر سال های 2002،2003،2004و 2005 اعمال گردید و نقشه شوری این سال ها حاصل شد. به موازات آن با استفاده از اطلاعات بارندگی ایوانکی، شاخص های خشکسالی spi و zsi نیز توسط نرم افزار dip برای منطقه تهیه گردید. نتایج نشان داد در سال 2002 وضعیت خشکسالی منطقه شدید بوده است و در سال های بعد از شدت خشکسالی منطقه کاسته شده و در سال 2007 به حالت ترسالی متوسط نزدیک شده بود. همچنین بررسی شوری نیز در این سال ها نشان داد که از سال 2002 تا 2007 از میزان مساحت کلاس های شوری 5،4و3 (شوری زیاد) به ترتیب 9/3، 1/4و2/1 درصد کاسته شده و به وسعت کلاس های دو و یک (مقادیر شوری کمتر) 3و4/4 درصد افزوده شده است. میزان تغییرات در کلاس های مختلف متفاوت بوده و تغییر در کلاس 3 نسبت به سایر کلاس ها کمتر بوده است. این نتایج تاثیر خشکسالی برروی شوری خاک را نشان داد، که با کاهش درجه خشکسالی از سال 2002 تا 2007 میزان شوری خاک نیز کاهش یافته است و به وسعت کلاس هایی با مقادیر شوری کمتر افزوده شده است. انجام تحقیقات و مطالعات بیشتر در این زمینه، توصیه می گردد.کلمات کلیدی: خشکسالی، شوری خاک، سنجش از دور، شاخص، تصاویر هایپریون، دشت ایوانکی
رسول فیروزفر حسینعلی بهرامی
عمل فرسایش پدیده ای است که در آن مواد خاکی توسط عواملی از قبیل آب و باد از بستر اصلی خود جدا شده و انتقال مییابند. در مناطق خشک و نیمه خشک نیز فرسایش بادی عامل اصلی هدر رفتن خاک است. باد هر ساله صدها میلیون تن خاک را از سطح بیابانهای کره زمین کنده و جابجا میکند. علاوه بر شرایط هواشناسی، عوامل سطحی زمین، با تغییرپذیری ذاتی زمانی و مکانی خود، در تعیین میزان انتشار گرد و غبار اهمیت بسزایی دارند. گرد و غبار بسته به بزرگی رویداد، مواد شیمیایی همراه و فاصله ای که طی میکند، از هر دو جنبه مثبت و منفی، نقش مهمی در محیط زیست بازی میکند. یکی از روشهای حفاظت خاک، مالچ پاشی است. محصولات متنوع طبیعی و شیمیایی برای مهار غبار به کار میروند که خاکپوشهای پلیمری از جمله مواد به کار گرفته شده در کنترل غبار میباشند. در انتخاب یک خاکپوش پلیمری به عنوان تثبیت کننده خاک در برابر فرسایش بادی، فاکتورهای مهمی چون نوع پلیمر، کارایی آن در کنترل فرسایش خاک، میزان استفاده، دوام در برابر عوامل محیطی و اثرات زیست محیطی آن میبایستی لحاظ گردند. در این تحقیق پس از آزمایشات مقدماتی بر روی نمونه های خاک، از سه نوع خاکپوش پلیمری در برابر تنشهای حرارت و بارندگی در خاک، و تنشهای اشعه ماوراءبنفش و حرارت در پلیمر استفاده شد. همچنین برای مقایسه میزان تخریب پذیری خاکپوشها از آنها در صحرا استفاده گردید. نتایج حاصل از آزمایشات فرسایش در تونل باد با توجه به سرعت آستانه فرسایش بادی در شرایط باد با سرعت 20 متر بر ثانیه، نشان داد که اختلاف معنی داری بین میزان فرسایش بادی نمونه های خاک تیمار شده با خاکپوش پلیمری و شاهد (تیمار شده با آب و بدون آب) وجود داشته و افزودن پلیمر با غلظتهای 5، 10 و 15 درصد، مخصوصا در غلظتهای بالاتر، باعث کاهش چشمگیر غبار از 10 و 2 میلیگرم بر متر مکعب به حد استاندارد میزان غبار یعنی 15/0 میلیگرم بر متر مکعب شده است. نتایج آزمون ftir نشان میدهد که حرارت همراه اشعه ماورابنفش باعث تخریب بیشتر در بعضی پلیمرها و همچنین احتمال ایجاد سمیت در یک نمونه پلیمری میشود. نتایج میزان تخریب پذیری در صحرا نشان داد پلیمرها باعث افزایش هدایت الکتریکی خاک میشوند.
علی اکبر زارع حسینعلی بهرامی
به لیمو (lippia citriodora) گیاهی است دارویی، بومی شرایط آب و هوایی منطقه آمریکای جنوبی و از خانواده شاهپسند می باشد. در بسیاری از تحقیقات انجام گرفته درزمینه گیاهان دارویی در ایران، مصرف متعادل کود رعایت نگردیده وکودهای مصرفی در این نوع تحقیقات عمدتااوره و سوپر فسفات تریپل بوده و به عناصر ریزمغذی، گوگرد و کودهای آلی و زیستی توجه نشده است.لذا برای بررسی نقش مصرف متعادل کود در افزایش عملکرد و کیفیت اسانس به لیمو،آزمایشی شامل هفت تیمار کودی به شرح ذیلدر سه تکرار و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سال زراعی 91-1390 درگلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، انجام گرفت. در این آزمایش تیمار اول = شاهد (بدون مصرف کود)؛ تیمار دوم= کوددهی براساس عرف زارع (np)؛ تیمار سوم= مصرف متعادل کود (کوددهی براساس نتایج تجزیه خاک)؛ تیمار چهارم= تیمار اول+ کودزیستی؛تیمار پنجم= تیمار دوم + کودزیستی؛ تیمار ششم= تیمارسوم+ کود زیستی وتیمار هفتم= تیمار ششم+ پلیمر سوپرجاذب بودند. پس از نمونه برداری مرکب از خاک بسترگلخانه و تجزیه فیزیکی شیمایی آن براساس روشهای متداول موسسه تحقیقات خاک و آب، کوددهی و سپس کشت قلمه های به لیمو انجام گرفت. کلیه عملیات داشت از جمله مصرف سرک کود و آبیاری به طور مرتب انجام و در اواخر تیرو آذرماه 1391 در دو نوبت نمونه ها کف بر و سپس نسبت به توزین وزن تر، خشک و استخراج اسانس از تیمارهای مختلف با استفاده از دستگاه کلونجر انجام و نتایج حاصله تجزیه و تحلیل آماری گردید. نتایج با استفاده از نرم افزار sasمورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در حالی که عملکرد وزنخشک و میزان اسانس در برداشت اول در تیمار شاهد به ترتیب 702و4/7کیلوگرم در هکتاربود، این ارقام در تیمارهای دوم به ترتیب 810، 6/10؛ سوم 1300، 2/19؛ چهارم 850، 8/13؛ پنجم 857، 2/10؛ ششم1320، 5/20 و هفتم1503 و 1/15 کیلوگرم در هکتار و در برداشت دوم عملکرد وزن خشک و اسانس در تیمار شاهد به ترتیب 629 و 94/6 کیلوگرم در هکتار بود. این ارقام در تیمارهای دوم 806، 12/10؛ سوم 1096، 96/18؛ چهارم 770، 77/9؛ پنجم910، 77/13؛ششم 1203، 47/19و هفتم1356، 90/15کیلوگرم در هکتار گردید که در سطح پنج درصد معنی دار شد. همچنین نتایج تجزیه اسانس نشان داد که درصد سیترال (نرال + ژانیال) در اسانس برداشت اول در تیمار شاهد 51/40 بود، این ارقام در تیمارهای دوم 19/41، سوم 89/49، چهارم04/45، پنجم09/42، ششم 25/52 و هفتم 43/43 بدست آمد. در این آزمایش اثر بخشی سوپرجاذب بر افزایش عملکرد اسانس به لیمو به تنهایی معنی دار نگردید.با عنایت به نتایج حاصله چنین استنباط گردید که مصرف متعادل کود (کوددهی براساس نتایج تجزیه خاک) سبب افزایش معنی دار عملکرد، میزان اسانس تولیدی، درصد ماده موثره و همچنین افزایش درآمد تولید کنندگانگیاهان دارویی گردید. لذا پیشنهاد می شود اصول مصرف بهینه کودی از این به بعد در کلیه طرح های تحقیقاتی و همچنین در سطوح تجاری (در مزارع زیر کشت گیاهان دارویی)رعایت گردد وهمچنین نسبت به ترویج کاربردکودهای زیستی نیز که در راستای تولید محصولات کشاورزی و دارویی سالم می باشد، فرهنگ سازی شود.
پوریا توکلی حسینعلی بهرامی
چکیده به لیمو(lippia citriodora)گیاهی است دارویی، بومی شرایط آب و هوایی منطقه آمریکای جنوبی و از خانواده شاهپسند می باشد. در بسیاری از تحقیقات انجام گرفته در زمینه گیاهان دارویی در ایران، توجه خاصی به نوع روش آبیاری و همچنین نیاز دقیق آبی گیاه صورت نگرفته است و عمده تحقیقات آبیاری مبنای علمی ندارد. لذا برای بررسی اثر چهار نوع سیستم مختلف تامین رطوبت بر عملکرد و ترکیبات شیمیایی اسانس گیاه دارویی به لیمو، آزمایشی شامل هشت تیمار آبیاری به شرح ذیل در سه تکرار و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سال زراعی 91-1390 در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس، انجام گرفت. در این آزمایش تیمار اول = آبیاری سفالی (100درصد نیاز آبی گیاه)؛ تیمار دوم= آبیاری قطره ای (100 درصد نیاز آبی گیاه)؛ تیمار سوم= آبیاری تراوا (100 درصد نیاز آبی گیاه) ؛ تیمار چهارم= آبیاری سطحی (100 درصد نیاز آبی گیاه)؛ تیمار پنجم= آبیاری سفالی (75 درصد نیاز آبی گیاه)؛ تیمارششم= آبیاری قطره ای (75 درصد نیاز آبی گیاه)؛ تیمار هفتم= آبیاری تراوا (75 درصد نیاز آبی گیاه) و تیمار هشتم = آبیاری سطحی (75 درصد نیاز آبی گیاه) بودند. پس از نمونه برداری مرکب از خاک بستر گلخانه و تجزیه فیزیکی شیمایی آن بر اساس روشهای متداول موسسه تحقیقات خاک و آب، کوددهی، نصب و راه اندازی سیستمهای آبیاری و سپس کشت قلمه های به لیمو انجام گرفت. کلیه عملیات داشت از جمله مصرف سرک کود، مبارزه با علف هرز در تیمارهایی که دو سیستم آبیاری سطحی و قطره ای اجرا شده بود، به طور مرتب انجام و در اواخر مرداد و دی 1391 در دو نوبت نمونه ها کف بر و سپس نسبت به توزین وزن تر، خشک و استخراج اسانس از تیمارهای مختلف با استفاده از دستگاه کلونجر انجام و نتایج حاصله تجزیه و تحلیل آماری گردید. نتایج با استفاده از نرم افزار sas مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در حالی که عملکرد وزن خشک و میزان اسانس در برداشت اول که تیمارها بر اساس100 درصد نیاز آبی گیاه بود، در تیمار اول به ترتیب 1232 و 32/17، تیمار دوم 971و 13، تیمار سوم 1182و 82/16، تیمار چهارم 815 و30/9 کیلوگرم در هکتار بود. این ارقام در برداشت اول که تیمارها بر اساس 75 درصد نیاز آبی گیاه بود، در تیمار اول به ترتیب 1234و 34/18 تیمارهای دوم به ترتیب 965، 23/13؛ سوم 1144، 42/17؛ چهارم 806،45/7؛ کیلوگرم در هکتار و در برداشت دوم که تیمارها بر اساس 100 درصد نیاز آبی گیاه بود عملکرد وزن خشک و اسانس تیمار اول به ترتیب 1234و 99/16، این ارقام در تیمارهای دوم 965،12؛ سوم 1144، 7/16؛ چهارم 806، 7/8 کیلوگرم در هکتار گردید. این ارقام در برداشت دوم که تیمارها بر اساس 75 درصد نیاز آبی گیاه بود، در تیمار اول به ترتیب 1126 و4/18؛ دوم 933و94/12؛ سوم 1042و 4/17؛ چهارم 659 و 34/7 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. همچنین نتایج تجزیه اسانس نشان داد که درصد سیترال (نرال + ژانیال) در اسانس برداشت اول در تیمارها بر اساس 100 درصد نیاز آبی گیاه بود، تیمار اول 1/41%؛ دوم 7/35%؛ سوم439% و چهارم 5/؛33% گردید؛ در حالیکه میزان سیترال در اسانس این ارقام وقتیکه تیمارها بر اساس 75 درصد نیاز آبی گیاه بود به ترتیب4/ 41؛ 37؛ 40؛ 7/34 درصد به دست آمد. با عنایت به نتایج حاصله چنین استنباط گردید که تیمار آبیاری سفالی سبب افزایش معنی دار عملکرد، میزان اسانس تولیدی و درصد ماده موثره گیاه دارویی به لیمو گردید. کلمات کلیدی: گیاهان دارویی، به لیمو (lippia citrodora)، سیستم های آبیاری سفالی و تراوا، عملکرد و اسانس تولیدی.
زهرا فریدونی حسینعلی بهرامی
با توجه به آثار زیست محیطی فلزات سنگین در طبیعت پی بردن به الگوی توزیع مکانی آن ها برای مدیریت محیط زیست پیش بینی و ارزیابی کیفیت خاک ضروری است. به منظور ارزیابی روش های درون یابی در پیش بینی تغییرات مکانی و تهیه نقشه های آلودگی فلزات کادمیوم cd کروم cr، مس cu، نیکل ni، سرب pb و روی zn ، این تحقیق در سال 89-1388 در استان قزوین انجام شد. در این تحقیق از عمق صفر ا 30 سانتی متری خاک در 322 نقطه استان ( از مناطق کشاورزی ، صنعتی، نفتی و طبیعی ) نمونه برداری صورت گرفت. سپس غلظت عناصر سنگین با استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری شد. همبستگی مکانی هر عنصر با استفاده از واریوگرام تجری، مشخص و نقشه توزیع مکانی فلزات با استفاده از روش های عکس فاصله وزنیidw چند جمله ای ها توابع شعاع محور rbf،کریجینگ معمولی ok و کریجینگ جامع uk تهیه گردید. با استفاده از تکنیک ارزیابی تقاطعی و براساس معیارهای آماری دقت mae و انحراف mbe ، روش مناسب درون یابی برای هر فلز انتخاب شد. با در نظر گرفتن شرایط جغرافیایی و به منظور همگن سازی منطقه دشت قزوین از کل استان تفکیک و تمام روش های مذکور برای نمونه های واقع در این بخش نیز اجرا شد برای مشخص نمودن نمودن وضعیت آلودگی منطقه با فلزات سنگین لایه های اطلاعاتی مربوط به مراکز صنعتی و محدوده شهرستان ها مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که واریوگرام تجربی عنصر pb فاقد ساختار مکانی و در عناصر cr, cdو zn رونددار می باشد همچنین در دو عنصر cu و ni به ترتیب از الگوی گوسی و کروی پیروی می نمتیی. همبستگی مکانی دو عنصر cu وni متوسط بوده و دامنه تاثیر آن ها به ترتیب 52 و 23 کیلومتر به دست آمد. براساس نتایج mae و بررسی وضیت نقشه ها با روند منطقه روش idw برای دو عنصر (mae=35/77)و (mae=9/46)روش rbf برای عناصر ( cu (mae=7/68 و (cr (mae=8/05روش ok برای عنصر (mae=35/77)و روش ok برای عنصر (mae=8/4)ni روش های مناسب تشخیص داده شد. مقایسه حد بالای مقادیر برآورد شده عناصر cd (mae=0/066 میلی گرم در کیلوگرم cu(4/99 میلی گرم در کیلو گرم ) و ..6/96 میلی گرم در کیلوگرم) در خاک با استانداردهای سازمان حفاظت محیط زیست نشان داد که آلودگی به این عناصر به ترتیب در جنوب شرق شمال غرب و غرب استان وجود دارد، در حالی که غلظت عناصر cr,zn و pb به حد ایجاد آلودگی نرسیده است. همچنین تقسیم منطقه به مناطق همگن براساس شرایط جغرافیای حاکم بر منطقه منجر به افزایش دقت روش های درون یابی نشد. به نظر می رسد، معدن کاوی، مراکز صنعتی، مراکز خدماتی، جایگاه های سوخت و دفع پسماند از منابع اصلی ایجاد آلودگی در استان قزوین باشد. به دلیل نزدیکی اراضی کشاورزی به منابع آلوده کننده ضرورت اجرای برنامه های مدیریت برای حفاظت از کیفیت خاک آشکارتر می گردد.
اکبر حسنی حسینعلی بهرامی
روشهای طیف بینی مرئی-فروسرخ بر مبنای حساسیت ترکیبات آلی و معدنی خاک به بازتاب امواج مرئی و فروسرخ استوار شده است و از این ویژگی برای مطالعات کشاورزی و زیست محیطی خاک ها استفاده می شود. علیرغم مطالعات گسترده-ای که در زمینه طیف بینی مرئی-فروسرخ خاکها انجام شده است، این مطالعات در خاکهای گچی تاکنون انجام نشده است. هدف از این تحقیق دستیابی به روشی است که بتواند از طریق طیف بازتابی مرئی- فروسرخ پیش بینی قابل قبولی از ویژگیهای شیمیایی خاکهای گچی ایران ارائه دهد. بدین منظور تعداد 182 نمونه خاک از استانهای مختلف از عمق 30-0 سانتیمتری جمع آوری شد. در نمونه ها مقدار گچ به سه روش (1) عصاره گیری با آب و هدایت سنجی (2) کربنات سدیم و کدورت سنجی و (3) عصاره گیری متوالی با آب و کدورت سنجی اندازه گیری شد. طبق داده های آزمایشی بهترین نتایج از روش سوم بدست آمد، اگرچه داده های روش دوم نیز قابل اعتماد بود. ظرفیت تبادل کاتیونی به روش باریم کلراید بافری شده محتوی 60 درصد الکل انجام شد. این روش از بین شش روش (1) استات سدیم بافر شده، (2) کلرید باریم بافرشده، (3) کلرید باریم بافرشده محتوی 60 درصد الکل که اولین بار در این پژوهش انجام شد (4) اگزالات سدیم، (5) استات سدیم- کلرید سدیم بافر شده حاوی الکل و (6) نقره تیوره، انتخاب شد. همچنین کربنات کلسیم معادل، شوری، ph، کاتیونهای کلسیم، منیزیم، سدیم و پتاسیم عصاره گیری شده با باریم کلراید، با روشهای استاندارد در آزمایشگاه اندازه گیری شدند. سپس نمونه های خاک با دستگاه طیف-بین با قدرت تفکیک 1 نانومتر در دامنه 350 تا2500 نانومتر اسکن شده و داده های طیفی آنها بدست آمد. طیف بازتابی بدست آمده از خاکها نشان داد که حضور گچ شکل طیف را کاملا تحت تاثیر قرار می دهد. با افزایش مقدار گچ، مقدار بازتاب خاک افزایش یافته و تغییرات قابل توجهی در مقدار جذب در طول موجهای 1100-1200، 1450، 1500، 1550، 1650، 1950 و 2200 نانومتر دیده شد. بیشترین همبستگی مقدار گچ خاک با میانگین بازتاب خاک در روش دوم و سوم اندازه گیری گچ در طول موج 1943 نانومتر (0/73- r=) وجود داشت. همبستگی مثبت بین طیف بازتاب خاک و مقدار کربنات کلسیم معادل (0/37r=) در دامنه مرئی طیف بازتابی نیز قابل توجه بود. واسنجی بین داده های طیفی و داده های آزمایشگاهی به روش اعتبارسنجی متقابل با استفاده از دو مدل plsr و brt انجام شد. داده های خام طیف بازتاب و داده های مشتق اول به طور جداگانه و نیز داده های ترکیبی این دو برای همه نمونه های خاک مورد استفاده قرار گرفتند. سپس داده ها به طور تصادفی به دو گروه 70 و 30 درصدی تقسیم بندی شد و از هر دو گروه یک بار به عنوان سری واسنجی و یک بار دیگر نیز به عنوان سری اعتبارسنجی استفاده شد. در بین ویژگی های خاک بهترین پیش بینی مدل ها برای گچ به روش اول ( 0/08 = r2)، دوم ( 0/86 = r2) و سوم ( 0/87 = r2)، کربنات کلسیم معادل ( 0/71= r2)، ، کلسیم عصاره گیری شده ( 0/81 = r2)، منیزیم عصاره گیری شده ( 0/67 = r2) و ظرفیت تبادل کاتیونی ( 0/52 = r2) بدست آمد. مقادیر r2 برای برآورد سایر ویژگی های خاک کمتر از 0/50بود. مقایسه دو مدل plsr و brt نشان داد که در حالت اعتبارسنجی متقابل مدل brt تقریباً در همه متغیرها برآوردهای بهتری داشت اما وقتی از دو سری جداگانه واسنجی و اعتبارسنجی استفاده شد، بین دو مدل تفاوت چندانی دیده نشد. با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق، به نظر می رسد روش طیف بینی مرئی- فروسرخ می تواند به عنوان یک روش جایگزین برای روشهای مرسوم آزمایشگاهی در تعیین ویژگیهای خاک مطرح باشد و به کاهش تعداد نمونه-های خاک در پروژه های مدیریت منابع طبیعی و آبخیزداری کمک کند.
اسحاق قدم پور فرود شریفی
فرسایش خاک یک فرایند پیچیده و اثرات اجتماعی و زیستمحیطی آن تهدید فزایندهای برای زندگی بشر است. این پدیده با کاهش حاصلخیزی خاک باعث تخریب زیستبومهای طبیعی از جمله مراتع، جنگلها و کشاورزی میشود. تلفات خاک در جهان یکی از عوامل اصلی از دست دادن قدرت باروری خاک، رسوب در کانالهای آبیاری و رودخانهها، کاهش ظرفیت ذخیرهسازی سدها، افزایش سیلها و آلودگی محیط زیست میباشد. یک پاسخ سریع به مشکلات تخریب زمین معرفی موانع از دست دادن خاک، یا فیزیکی (تراس) و یا بیولوژیکی (کشت و زرع) است. در این مطالعه، اثرات تراکم ریشه وتیور در کنترل فرسایش خاک و تثبیت انواع مختلف خاک بررسی شده است. برای این منظور، مقاومت برشی خاک با و بدون ریشه وتیور اندازهگیری شد. بر اساس تئوری برش مستقیم، عوامل چسبندگی و زاویه اصطکاک داخلی خاک دارای ریشه محاسبه گردید. این آزمایشها در پنج منطقه از جمله تهران، خوزستان (رامهرمز، زهره و هفتتپه) و استان گیلان انجام شد و در طی آن 57 نوع مختلف از نمونه ها، به ترتیب 12 و 45 آزمون برش درجا و برش مستقیم مورد آزمایش قرارگرفتند. سپس اثرات وجود ریشه در مقاومت برشی خاک، نسبت سطح مقطع ریشه و قطر ریشه مورد بررسی قرارگرفت. نتایج نشان داد که با افزایش تراکم ریشه چسبندگی خاک و مقاومت برشی خاک زیاد میشود. همچنین با افزایش عامل تراکم ریشه زاویه اصطکاک داخلی خاک کاهش نامحسوس مییابد. از طرفی، حداکثر افزایش مقاومت برشی در سربار 20، 40 و 60 کیلوپاسکال به ترتیب: 26/68%، 42/64% و 80/35% بهدست آمد. هنگامی که ریشهها چگالی کافی دارند (وتیور 1-2 ساله)، میتواند مقاومت برشی خاک را حداکثر به مقدار 26/68% (با مقدار متوسط 94/30% در خاکهای مختلف) افزایش دهد.
سعید قلیزاده حسینعلی بهرامی
شناخت و درجه¬بندی پتانسیل تولید اراضی به منظور کشت گل محمدی، می¬تواند به نحوه بهره¬برداری بهینه از این منابع کمک شایانی بنماید. هم¬چنین با شناسایی مناطق مستعد کشت گل محمدی و نحوه پراکنش آن¬ها در مناطق مختلف، می¬توان پتانسیل تولیدی اراضی را مشخص و با اعمال روش¬های مدیریتی مناسب بیشینه بهره¬برداری را به عمل آورد. در این پژوهش اطلاعات خاک و اراضی، توپوگرافی، اقلیم و عوامل اقتصادی موثر در کشت گل محمدی مطالعه شد. برای این منظور، لایه¬های اقلیمی، خاک، توپوگرافی و عوامل اقتصادی با استفاده از اطلاعات موجود، در محیط سامان? اطلاعات جغرافیایی (gis) به صورت بانک اطلاعاتی تهیه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در ادامه انجام این پژوهش با توجه به هدف از انجام این مطالعه با در نظر گرفتن نیازهای اکولوژیک محصول مورد نظر، از سامانه پشتیبانی تصمیم¬گیری (dss) و ارزیابی چند متغیره مکانی (smce) استفاده شد، بر اساس آن اراضی مناطق مورد مطالعه (جنوب تهران، دماوند و فیروزکوه)، از نظر توان و استعداد و قابلیت کشت گل محمدی ارزیابی و پهنه¬بندی شدند. نتیجه نهایی این پژوهش منجر به پهنه¬بندی اراضی مناطق مورد مطالعه از لحاظ کشت گل محمدی به دسته و طبقه بسیار مستعد، مستعد، نسبتاً مستعد در نهایت طبقه غیرمستعد شد. درصد این طبقات به ترتیب صفر، 6/22، 55 و 4/22 برای منطقه جنوب تهران، 09/4، 25/71، 14/15 و 52/9 برای منطقه دماوند و 68/5، 91/50، 72/11و 68/31 برای منطقه فیروزکوه به¬دست آمد. نتایج حاصل از بازدید میدانی و پهنه¬بندی مناطق مورد مطالعه نشان داد که مدل، ارزیابی مناسب¬تری در منطقه دماوند و فیروزکوه نسبت به منطقه جنوب تهران داشت.
کریم مصطفائی خلاق میرنیا
برنج یکی از مهمترین محصولات کشاورزی است که برای افزایش عملکرد آن مقدار زیادی کود ازته مصرف می شود. مهمترین کود ازته که در شالیزارها مصرف می گردد، اوره است که علیرغم میزان بالای مصرف آن، تاثیرش بر افزایش عملکرد برنج بدلیل هدر رفت ازت در حد انتظار نمی باشد. هدر رفت ازت از کودها باعث افزایش هزینه تولید و آلودگی محیط زیست می شود. تحقیقات نشان داده اند که تصعید آمونیاک مهمترین راه هدر رفت ازت از کود اوره در شالیزارها است. برای تعیین میزان تصعید آمونیاک و انتخاب یک کود جایگزین برای اوره، این تحقیق با استفاده از دو کود اوره و اوره با پوشش گوگردی(scu) با درجه حلالیت (rate dissolution) 20 درصد در شالیزارهای مازندران انجام شد. برای این کار دو کرت دایره ای به شعاع 22 متر انتخاب و پس از مصرف کودها عمل نمونه گیری از هوا و اندازه گیری تصعید آمونیاک بروش میکرومترولوژی(micrometeorology) انجام شد و طبق نتایج بدست آمده میزان تصعید آمونیاک از کود اوره 7/42 و از scu 2/3 درصد بود. از آنجا که معیار مهم برای ارزیابی کود scu درجه آزاد سازی ازت آن یا (dr) rate dissolution است، همچنین برای تعیین بهترین نوع scu از نظر dr، اثر scu با سه dr مختلف 15 و 20 درصد و scu 20درصد همراه با عناصر ریز مغذی به همراه کود اوره و تیمار شاهد بر روی عملکرد برنج مورد مطالعه قرار گرفت و آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کاملاً تصادفی با 5 تیمار و 4 تکرار در مزرعه انجام شد. در پایان تیمار scu 20درصد همراه با عناصر ریزمغذی بیشترین عملکرد را داشت. بنابر این نتایج برای کاهش تلفات ازت و افزایش موثر عملکرد برنج استفاده از کود scu 20درصد همراه با عناصر ریزمغذی بجای سایر کودهای ازته پیشنهاد میگردد.
علیرضا واعظی حسینعلی بهرامی
چکیده ندارد.
رقیه قهرمانی خلاق میرنیا
چکیده ندارد.
مجید دانش حسینعلی بهرامی
چکیده ندارد.
مهیار مشتاقی فریدون سرمدیان
برنج ، چای و بادام زمینی سه محصول مهم استان گیلان می باشند. برنج در اراضی پست ، جلگه ای و ساحلی ، بادام زمینی در اراضی جلگه ای و چای در اراضی جلگه ای و کوهستانی کشت می شود. هدف از انجام این تحقیق که در سال 80 - 1379 انجام گرفت، ارزیابی تناسب کیفی اراضی برای این سه محصول می باشد. برای انجام این تحقیق منطقه ای از استان گیلان که این محصولات در آنجا کشت می شوند در نظر گرفته شد. این منطقه با وسعت حدود 12130 هکتار شامل دامنه های شمالی کوههای البرز در جنوب شهرستان سیاهکل و اراضی پست جلگه ای در جنوب جاده رشت - آستانه اشرفیه با دو فیزیوگرافی کوه و دشت رسوبی رودخانه ای می باشد. به منظور ارزیابی تناسب اراضی برای برنج چای و بادام زمینی ابتدا با انجام مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی نقشه خاکهای منطقه تهیه گردید. داده های اقلیمی و مشخصات پروفیلی خاکها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و از مقایسه این خصوصیات با جداول نیازهای رویشی گیاهان ،تناسب کیفی اراضی به روشهای محدودیت و پارامتریک تعیین شد. نتایج این تحقیق نشان داد که اقلیم منطقه مورد مطالعه تولید برنج و بادام زمینی دیم را محدود می کند ولی برای بادام زمینی فاریاب هیچ محدودیتی ندارد. همچنین اقلیم برای تولید برنج فاریاب محدودیت متوسط و در مورد چای محدودیت شدید ایجاد می نماید. علاوه بر متغیرهای اقلیمی در اکثر واحدهای اراضی عوامل محدود کننده تولید برنج بادام زمینی فاریاب و چای خصوصیات خاک می باشد که این خصوصیات عبارتند از شیب اراضی ، وضعیت زهکشی اراضی ، سنگریزه ، بافت ، اسیدیته، و شوری خاک. بطور کلی در تحقیق حاضر نشان داد در منطقه مورد مطالعه عامل محدود کننده اصلی برای تولید برنج ، بادام زمینی و چای خصوصیات خاک می باشد که در مورد برنج و چای ، اقلیم نیز عامل محدود کننده بعدی به شمار می رود