نام پژوهشگر: محمّد جعفر یاحقّی
فرزاد قایمی محمّد جعفر یاحقّی
نقد اسطوره ای (کهن الگویی یا اسطوره شناختی)، یکی از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر و رویکردی میان رشته ای است که در این پژوهش، پس از مقدّمه ای درباره پیشینه، مبانی نظری و شیوه کاربرد آن، به تحلیل و تأویل روایات شاهنامه با این شیوه پرداخته شده است. برای این منظور، کهن الگوی "آفرینش"، به عنوان الگوی محوری انتخاب شده، بر مبنای آن، نتایج پژوهش به چهار فصل تقسیم شده است: در فصل نخست، کهن الگوی آفرینش شامل بر خلق کیهان، پدر- آسمان (اختران و افلاک)، مادر- زمین (عناصر چهارگانه)، فرزندان ازدواج کیهانی (جماد، نبات و حیوان) و در فصل دوم، آفرینش نخستین انسان، انسان تمدّن ساز، زوج آغازین، ظهور خودآگاهی پس از زوجیّت، گناه و هبوط، همراه با نمودهای هر یک در شاهنامه (کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید) مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل سوم، مسیری موسوم به تشرّف که انسان از ناخودآگاهی مطلق تا کسب آگاهی و کمال می پیماید- در قالب شکل گیری کهن الگوی "قهرمان" و روند استحاله او تا بازگشت به اصل- بررسی شده است؛این الگو با فریدون آغاز شده، با رستم به نمونه مطلوب حماسی خود نزدیک می شودو در کیسخرو به نقطه متعالی خود می رسد.غالب شاهان و پهلوانان شاهنامه در جهت نزدیک شدن به این الگوی پدرسالارانه در برابر شر و نیروهای بازدارنده به پیکار مشغول می شوند. مسیر تشرف، مسیری است که در شاهنامه، از کیومرث (نخستین انسان) تا کیخسرو (انسان کامل) را فرا می گیرد. در فصل چهارم نیز تکرار الگوهای ازلی پس از ورود به عصر خودآگاهی- که در گرایش از رمزهای اساطیری به سوی تمثیلهای سیاسی متبلور شده است- و در پایان، تأویل نهایی محور طولی شاهنامه بر اساس این رویکرد ارائه شده است.