نام پژوهشگر: شاهرخ مکوند حسینی
علی صادقی علی اکبر امین بیدختی
چکیده این مطالعه به منظور مقایسه راهبردهای یادگیری در دانش آموزان موفق وناموفق در سال 1389 انجام گردیده است.جامعه مورد مطالعه کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه شهرستان دامغان می باشد،که از بین آنها به صورت تصادفی چند مرحله ای 104 دانش آموز انتخاب گردید.در این پژوهش برای بررسی عملکرد تحصیلی از پرسشنامه راهبردهای یادگیری استفاده به عمل آمد،وبه جهت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از آزمون راهبردهای یادگیری با ضرایب پایایی (بسط دهی ،تکرار ،نظارت ،سازماندهی )استفاده گردید.نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که بین راهبردهای یادگیری وپیشرفت تحصیلی دانش آموزان در سه رشته تحصیلی رابطه معنا دار وجود دارد(ریاضی فیزیک ،علوم انسانیp<0/001،علوم تجربیp<0/05).همچنین نتایج تحلیل تمایز نشان داد که در گروه ریاضی –فیزیک ،راهبرد بسط دهی،در گروه علوم تجربی راهبرد سازماندهی ونظارت،ودر گروه علوم انسانی راهبردهای تکرار وبسط دهی بیشترین سهم را در رابطه با موفقیت تحصیلی دانش آموزان داشته اند. کلید واژه ها: راهبردهای یادگیری ، راهبرد مرور ذهنی ، راهبرد بسط دهی ، راهبرد سازماندهی ، راهبرد نظارت ، دانش آموزان موفق و نا موفق ، پیشرفت تحصیلی
سعید رضایی شاهرخ مکوند حسینی
چکیده آموزش و پرورش را می توان مهمترین و بنیادی ترین سازمان هر کشور نام برد ومدیران اثر بخش و کارآمد منابع کمیاب سازمان می باشند. سازمانهای موفق برای استخدام و ابقای آنها با هم رقابت می کنند. در این راستا همواره بدنبال شناسایی مجموعه ویژگیهایی هستند که مدیران موفق و ناموفق را از هم متمایز می سازد. برای نیل به این هدف روانشناسی در مرکز ثقل توجه سازمانها قرار گرفته است.پژوهشهای انجام گرفته در این راستا نشان می دهند که هوش هیجانی و خودکارآمدی از جمله عوامل تأثیرگزار برعملکرد هستند .بر اساس تحقیق در دو حوزه ی هوش هیجانی و خود کارامدی مقیاس خودکارامدی هیجانی شکل گرفت.این مقیاس در سال 2008 و بر اساس مولفه های هوش هیجانی مایر و سالوی تدوین گردید. اشخاص همانگونه که باید یاد بگیرند چگونه عقایدخودرا بیان کنند باید نحوه ی تشخیص ودرک و ابراز هیجانات واحساسات خودرابدانند . زمانی که این مهارت هادر شخص شکل گرفت شخص اعتماد لازم را بدست میاورد ومی داند توانایی روبرو شدن با چالشهای سخت رادارد. بطور کلی این مهارتها خودکارامدی هیجانی نامیده میشوند. بنابراین درتحقیق حاضر به بررسی رابطه ی خودکارامدی هیجانی وعملکرد مدیران مدارس ابتدایی پرداخته شد. جامعه آماری شامل کلیه مدیران مدارس ابتدایی شهرستان گرمسارشامل 43مدیرو همچنین معلمان مدارس ابتدایی شامل 253 معلم (برای پر کردن پرسشنامه عملکرد مدیرشان) بودند.حجم نمونه برای سنجش متغیر مستقل کل جامعه آماری بود وبرای سنجش متغیر وابسته معلمانی بودند که زیر نظر مدیر مدرسه ای که پرسشنامه خودکارامدی هیجانی را پر کرد، کار میکردند و پرسشنامه مربوط به عملکرد مدیر مطبوعشان را پر کردند (179نفربصورت تصادفی انتخاب شدند) داده های لازم از طریق دو پرسشنامه خود کارامدی هیجانی وپرسشنامه عملکرد مدیربدست آمد. پژوهش حاضر وجودرابطه ی معنادار بین خودکارامدی هیجانی وعملکردمدیران مدارس ابتدایی شهرستان گرمساررا نشان داد.همچنین بین مولفه ی شناخت وتنظیم خود کارامدی هیجانی و عملکردمدیران مدارس رابطه ی معناداری وجودداشت. کلید واژه : خودکارامدی هیجانی – عملکرد مدیر 2
اندیشه واحدی شاهرخ مکوند حسینی
چکیده: مقدمه: افراد مبتلا به آسیب های سطحی شخصیت، زیر مجموعه ای نسبتاً سالم میان افراد مبتلا به اختلال های شدید شخصیت می باشند که بعضی از صفات و ویژگی های اختلال های شخصیت را نشان می دهند اما مشکلات و ویژگی های آن ها از نوع خفیف بوده و زیر آستانه ی ملاک های تشخیصی dsm-iv-tr قرار دارد. لذا تشخیص و درمان درست و به موقع چنین افرادی، با توجه به روند رو به رشد آن ها در جامعه، لزوم چنین پژوهشی را توجیه می کند. هدف: هدف از اجرای پژوهش، بررسی کارآیی روش درمانی پویشی کوتاه مدت برای اختلال های سطحی شخصیت(dphp) در تشخیص و درمان افراد مبتلا به آسیب های سطحی شخصیت می باشد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه ی موردی است. نمونه ی پژوهش را سه نفر از خانم های مراجعه کننده به مرکز مشاوره ی معراج که در رده ی سنی 20 تا 30 سال قرار دارند و در یکی از مقیاس های بالینی شخصیت تست میلون، نمره ی بین 75 تا 84 دریافت کرده اند، تشکیل می دهد. برای جمع آوری داده ها 20 جلسه ی هفتگی تشکیل گردید و از راهنمای روان درمانی پویشی برای آسیب سطحی شخصیت و مصاحبه ی نیمه ساختار یافته ی stipo استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها به صورت بالینی و به روش مطالعه موردی صورت گرفت. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی شخصیت افسرده، اجتنابی و وسواسی از طریق ارزیابی ساختاری و توصیفی بر اساس نظریه ی روابط شئ کرنبرگ، امکان پذیر است. درمان اختلال های سطحی شخصیت اجتنابی و وسواسی طی 20 جلسه درمانی موفقیت آمیز بوده اما در مورد اختلال سطحی شخصیت افسرده نیاز به جلسات بیشتری وجود دارد. نتایج: مطالعه ی موردی هرکدام از افراد نمونه نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی شخصیت، از طریق روان درمانی پویشی کوتاه مدت برای اختلال های سطی شخصیت امکان پذیر است. درمان اختلال های سطحی شخصیت نیز با استفاده از روان درمانی پویشی کوتاه مدت برای اختلال های سطحی شخصیت امکان پذیر است و خشکی و انعطاف ناپذیری خصیصه های شخصیتی آن ها کاهش می یابد، اما با توجه به نوع و شدت آسیب شخصیت، متفاوت است و ممکن است افراد مختلف به درمان های طولانی تری نیاز داشته باشند. کلمات کلیدی: اختلال شخصیت، آسیب سطحی شخصیت، روان درمانی پویشی کوتاه مدت برای آسیب های سطحی شخصیت.
حسن خلیل نژاد شاهرخ مکوند حسینی
چکیده تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه سبک مدیریت مدیران (آمرانه، مشارکتی) بربهداشت روانی کارکنان شعب تامین اجتماعی استان سمنان » این دو متغیر را مورد بررسی و بحث قرار داده است. جامع? آماری این تحقیق 180 نفر از کارکنان اداری شعب تامین اجتماعی استان سمنان می باشند که توسط دو پرسشنامه سبک مدیریت و پرسشنام? ghq» مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحقیق: در راستای اهداف تحقیق ، اطلاعات حاصل از پرسشنامه ها با روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t مورد تجزیه وتحلیل آماری قرار گرفت، و نتایج نشان داد که: - میان سبک مدیریت مدیران(مشارکتی- آمرانه)با بهداشت روانی کارکنان شعب تامین اجتماعی استان سمنان در سطح معناداری (5%) رابطه معنا دار وجود دارد. بدین صورت که با افزایش نمره پرسشنامه سبک مدیریت (مدیریت مشارکتی) نمره حاصل از پرسشنامه بهداشت روان کاهش یافته که این به معنی بهبود سلامت و بهداشت روان می باشد، و از طرف دیگر مدیریت آمرانه موجب افزایش نشانه های نامطلوب جسمانی، اضطراب، افسردگی و در مجموع کاهش بهداشت روان کارکنان می شود. کلمات کلیدی: سبک مدیریت،بهداشت روانی، کارکنان،مدیریت مشارکتی،مدیریت آمرانه
مریم درخشان نژاد ایمان الله بیگدلی
چکیده مقدمه: بازشناسی عواطف چهره ای به عنوان نقص شناختی در بیماران اسکیزوفرن شناخته شده است. نتایج متفاوتی از وجود رابطه بین این نقص و علائم مثبت و منفی بیماران اسکیزوفرن گزارش شده است. علاوه بر این، پژوهش های انجام شده یا تنها به مطالعه این نقص شناختی بدون تفکیک زیرگروه ها در بیماران اسکیزوفرن پرداخته اند و یا دو زیرگروه پارانویید و غیرپارانویید را مقایسه کرده اند. بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی بازشناسی جلوه های عواطف چهره ای در انواع بیماران اسکیزوفرن (یعنی پارانویید، آشفته و باقیمانده) و ارتباط آن با علائم مثبت و منفی آنها بود. روش: 60 نفر (19 بیمار پارانویید، 21 بیمار آشفته و 20 بیمار باقیمانده) از میان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در بیمارستان رازی شهر تهران انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون بازشناسی عواطف چهره ای و مقیاس علائم بالینی panss استفاده گردید. نتایج: نتایج حاصل از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون های تعقیبی نشان داد که عملکرد بیماران نوع آشفته در مقایسه با دیگر زیرگروه ها در بازشناسی عواطف چهره ای ضعیف تر هستند و پس از آن، به ترتیب نوع پارانویید و نوع آشفته بیشترین نقص را دارا بودند. این مطلب در مورد بیماران اسکیزوفرن با علائم منفی غالب، بیشتر مشهود بود. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش هم راستا با برخی از پژوهش های انجام شده در این حوزه است. واژه های کلیدی: بازشناسی عاطفه چهره ای، اسکیزوفرنی، علامت مثبت و علامت منفی
فاطمه ثقفی شاهرخ مکوند حسینی
اختلال کمبود توجه وتمرکز (add) واختلال اضطراب شایعترین اختلال عصبی – رفتاری دوران کودکی می باشند. گرچه برنامه های دارو درمانی، کار درمانی وبازی درمانی در کاهش علائم این اختلالات سهم عمده ای دارند، اما برای بهبود روابط وتعاملات اجتماعی وعاطفی ایشان به مداخلات دیگری که نقش مکملی را در درمان ایفا می کنند، نیاز است. یکی از تأثیرگذارترین برنامه ها، برگزاری جلسات موسیقی درمانی می باشد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر موسیقی در کودکان با اختلال add که همزمان اختلال اضطراب را نیز دارند وکودکان با اختلال اضطرابی می باشد. در این مطالعه شبه تجربی 12 کودک add 8 تا 11 ساله که اختلال اضطراب را نیز داشتند و18کودک 8 تا 11 ساله با اختلال اضطراب تحت پوشش موسس? مهرآفرین انتخاب شدند وتمام آنها در جلسات موسیقی درمانی شرکت کردند. مداخل? این تحقیق به صورت آموزشی موسیقی وحرکات موزیکال به مدت 16 جلس? 45 دقیقه ای از قرار هر هفته دو جلسه بوده است که مجموعاً 8هفته به طول انجامید. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنام? 48 سوالی کانرز مقیاس والدین cprs وپرسشنام? اسپنس والدین (38 scas-) بود. یافته ها حاکی از این بود که میزان کاهش نمرات در متغیر توجه وتمرکز (042/0=p ) واضطراب (001/0= p) معنادار بود. کلید واژه ها:موسیقی درمانی ،اختلال اضطراب،اختلال add
ندا نصراللهی ایمان الله بیگدلی
اسکیزوفرنی نوعی اختلال روان پزشکی با سببشناسی ناشناخته است که با اختلالاتی در تفکر، خلق و رفتار مشخص میگردد (کاپلان و سادوک ، 1385). کرو (1980)با تکیه بر وجود علائم مثبت و منفی بیماران اسکیزوفرن را به دو نوع و طبقه بندی کرد. تفکیک این دو نوع تأثیر قابل ملاحظهای بر پژوهشهای روانپزشکی گذاشته است. علائم مثبت مشتملند بر هذیانها و توهمات و علائم منفی عبارتند از سطحی شدن عاطفه یا کندی عاطفی، فقدان تکلم یا کاهش محتوای آن، انسداد کلام، فقدان آراستگی، فقدان انگیزش، فقدان احساس لذت و مردم گریزی. در طی سیر این بیماری به تدریج از شدت علائم مثبت کاسته میشود در حالیکه علائم منفی ممکن است افزایش پیدا کنند (کاپلان وسادوک، 1382). علاوه بر اینها وجود علائم وسواس فکری- عملی در اختلال اسکیزوفرنی در اولین تعاریف از این بیماری گزارش شده است (بلولر، 1911، به نقل از گیلم، 2009). در مطالعات شیوع شناسی یافتهها حاکی از این است که علائم وسواس فکری – عملی در 30 تا 59 درصد از همهی بیماران اسکیزوفرن وجود دارد (برمن و همکاران، 1995؛ بلند و همکاران، 1987، به نقل از گیلم، 2009؛ بیرلی و همکاران، 2005). شیوع نسبتاً بالای علائم وسواس فکری – عملی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا، وجود ناهنجارهای ساختاری مغزی یکسان در هر دو اختلال اسکیزوفرنی و اختلال وسواس فکری-عملی شامل گره های قاعدهای و لوب فرونتال (بوتاس و همکاران،2005؛ به نقل از پاپزیس ،2007) علاوه بر این سطوح پایینتر سروتونین موجود در خون در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با وجود علائم وسواس فکری – عملی در مقایسه با بیماران اسکیزوفرن بدون علائم وسواس فکری– عملی منجر به این نتیجه گیری شده است که همزمانی اختلال اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری-عملی یک زیر?گروه تشخیصی ویژه می باشد که با عنوان اسکیزو– وسواسی مشخص میشود (زهر ، 1997؛ به نقل از لیساکر ؛ 2004. علاوه بر این سوینکوک و همکاران (2006) معتقدند که اختلال اسکیزوفرنی همراه با اختلال وسواس فکری-عملی، یک زیرگونه متمایز از اختلال اسکیزوفرنی است نه یک شکل شدیدتر از اختلالات طیف وسواس فکری-عملی. یافتههایی وجود دارد که استفاده از داروهایی مانند کلوزاپین در درمان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با تشدید علائم وسواس فکری – عملی در این افراد همراه است (سا و همکاران، 2009). بنابراین به نظر میرسد تشخیص زود هنگام علائم وسواس فکری– عملی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به تصمیمگیری درمانی مناسبتری بیانجامد. برخی از گزارشات حاکی از این است که علائم وسواس فکری-عملی در اختلال اسکیزوفرنی با کارکرد اجتماعی ضعیفتر (پیروسکی ، 2001)، افسردگی شدیدتر و رفتار خودکشی بیشتر (نیندام و همکاران، 2009)، کیفیت پائینتر زندگی (تیریاکی و ازکارماک ، 2010) و با نقایص عصبشناختی بیشتری (لیساکر، 2002) همراه است. این درحالیست که بعضی محققان دیگر تفاوت معناداری در کارکردهای عصب شناختی بیماران اسکیزوفرن با و بدون علائم وسواس فکری – عملی نیافتند. (ویتنی و همکاران، 2004، انگروگاف ، 2005). گروه دیگری از مطالعات تفاوت در شدت علائم مثبت و منفی را در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا با و بدون علائم وسواس فکری – عملی را بررسی کردهاند. انگروگاف (2005) دریافتند که بیماران اسکیزوفرنی که علائم وسواس فکری – عملی را نیز دارا هستند، علائم مثبت بیشتر به ویژه هذیانهای بیشتری در مقایسه با اسکیزوفرنهای بدون این علائم دارند. همچنین گیلم و همکاران (2009)، ارتباطی مثبت و قوی بین وسواسهای فکری و هذیانها دریافتند. از دیدگاه آنها این مشاهده همسو با این فرضیه است که هذیانها و وسواسهای فکری تجلیاتی از یک مکانیسم را منعکس میکنند که بر اساس سطح بینش بیمار نسبت به علائمش از یکدیگر قابل تمایزند (کزاک و فوا ، 1994؛ ایزن و راسمومن ، 1993؛ ادیر و مارکز ،2000؛ ساندرز ، 2006، به نقل از گیلم، 2009). نتایج مشابه در مورد رابطه بین وسواسهای عملی و توهمات شنیداری در این مطالعه ایشان را به این نتیجه رساند که ممکن است مکانیسم های مشترکی در مورد وسواس?های عملی و توهمات شنیداری نیز وجود داشته باشد (گیلم، 2005، نقل از گیلم، 2009). علاوه بر این ارتباطی معکوس بین وسواسهای فکری جسمانی با علائم آشفتگی اختلال اسکیزوفرنی، همچنین وسواسهای عملی انباشت با توهمات شنیداری و هذیانها وجود داشت. بر اساس این یافتهها آنها به این نتیجه رسیدند که علائم وسواس فکری – عملی کارکردی حفاظتی در مقابل آشفتگی و علائم سایکوتیک دارند. همسو با ایشان تیریاکی و ازکارماک (2010) دریافتند که در همبودی اختلال اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری – عملی، علائم سایکوتیک بیشتر است و یک ارتباط مثبت بین وسواسهای فکری و هذیانها، علاوه بر این، بین وسواسهای عملی و علائم مثبت وجود دارد. در گروه دیگر از مطالعات، همزمانی بیماری اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری-عملی با علائم منفی بیشتری همراه بود (لیساکر، 2003، کو و همکاران، 2008). در حالیکه تیبو (2000) معتقد بود که علائم وسواس فکری – عملی با علائم منفی کمتر در بیماری اسکیزوفرنی در ارتباط است. و سرانجام در مطالعات دیگر تفاوت معناداری در شدت علائم مثبت و منفی در اختلال اسکیزوفرنی با و بدون علائم وسواس فکری – عملی دیده نشد(بیرلی و گودمن، 2005، سوینکوک و همکاران،2006؛ پیروسکی و همکاران، 2001، 2008؛ فرجیان و همکاران، 2008). این یافتهها حاکی از این است که همبودی بیماری اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری -عملی با تابلو بالینی ویژهای همراه است، اما به دلیل عدم توافق و تناقضاتی که در مطالعات مختلف در این حوزه وجود دارد ماهیت واقعی این تابلو بالینی مبهم باقی مانده است. تناقض در این مطالعات شاید به دلیل تفاوت در طول مدت بیماری در میان نمونههای انتخاب شده، تفاوتهای روش شناختی، هم چنین عدم تفکیک بیماران اسکیزوفرنیک حاد از بیماران اسکیزوفرنیک مزمن در این بررسیها باشد. بنابراین مطالعه بیشتر در مورد فراوانی علائم وسواس فکری–عملی در بیماران اسکیزوفرنی و تأثیر این علائم بر روی ویژگیهای بالینی، علائم سایکوتیک و کارکردهای شناختی و اجتماعی مبتلایان به اسکیزوفرنی ضروری است. لذا این پژوهش درصدد پاسخگویی به این پرسش اساسی است که چه رابطه?ای بین علائم وسواس فکری و عملی با علائم منفی و مثبت بیماران اسکیزوفرنی وجود دارد. تعریف عملیاتی اختلال اسکیزوفرنیا: اسکیزوفرنی اختلالی است که تشخیص آن با مصاحبه توسط روانپزشک و روانشناس بالینی بر اساس معیارهای dsm-iv-tr صورت می گیرد. تعریف عملیاتی علائم منفی اسکیزوفرنی: در این پژوهش علائم منفی عبارت است از نمره آزمودنی در زیر مقیاس علائم منفی مقیاس علائم مثبت و منفی panss . تعریف عملیاتی علائم مثبت اسکیزوفرنی: در این پژوهش علائم مثبت عبارت است از نمره آزمودنی درزیر مقیاس علائم مثبت مقیاس علائم مثبت و منفی panss . تعریف عملیاتی علائم وسواس فکری – عملی: در این پژوهش علائم وسواس فکری – ??عملی، عبارت?است از نمره آزمودنی در مقیاس? علائم وسواس فکری–عملی ییل?براونy-bocs . جامعه آماری پژوهش حاضر، کلیه بیماران اسکیزوفرن زن و مرد بستری و مراجعه کننده به درمانگاه مرکز آموزشی- درمانی- روانپزشکی ایران، در تاریخ تیر ماه تا مرداد ماه 1389 میباشند. گروه نمونه پژوهش: گروه نمونه شامل 31 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی با وجود علائم وسواس فکری-عملی می?باشد که از جامعه فوق با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. در پرونده پزشکی کلیه آزمودنیها توسط روانپزشک در محور i تشخیص اختلال اسکیزوفرنی گذاشته شده بود و این تشخیص با مصاحبه بالینی ساختار یافته بر مبنای dsm-vi-tr توسط روانشناس مورد تأیید قرار گرفت. وجود علائم وسواس فکری – عملی در این بیماران و شدت آن نیز با مصاحبه بالینی توسط روانشناس و با استفاده از مقیاس علائم وسواس فکری – عملی ییل براون مورد ارزیابی قرار گرفت. کلیه آزمودنیها در فاز ثابت بیماری خود بودند و در یک ماه اخیر هیچ تغییری در داروهای تجویز شده به آنها ایجاد نشده بود. سئوال اول: آیا علائم وسواس فکری و عملی می?توانند علائم منفی بیماری اسکیزوفرنی را پیش بینی کنند؟ به منظور بررسی پیش?بینی علائم منفی بیماری اسکیزوفرنی بر اساس علائم وسواس فکری و علائم وسواس عملی از تحلیل رگرسیون به روش گام به گام استفاده شد از میان دو متغیر لحاظ شده در تحلیل رگرسیون فقط علائم وسواس فکری بیشترین نقش را در پیش بینی علائم منفی بیماری اسکیزوفرنی داشته است. ضریب همبستگی علائم وسواس?فکری با علائم?منفی بیماری اسکیزوفرنی 424/0 بوده و این متغییر توانسته 18 درصد از واریانس علائم منفی بیماری اسکیزوفرنی? را پیش???بینی کند(18/0=r²). نتایج بدست?آ?مده از لحاظ آماری نیز معنا دار می باشد. سئوال دوم : آیا علائم وسواس فکری و عملی می?توانند علائم مثبت بیماری اسکیزوفرنی را پیش بینی کنند؟ برای بررسی پیش بینی علائم مثبت بیماری اسکیزوفرنی بر اساس علائم وسواس فکری و علائم وسواس عملی از تحلیل رگرسیون به روش همزمان استفاده شد. با توجه به ضرایب? و مقادیر t، هیچ یک از دو متغیر لحاظ شده در تحلیل رگرسیون ، یعنی علائم وسواس فکری و علائم وسواس عملی نقشی در پیش بینی علائم مثبت بیماری اسکیزوفرنی نداشتند. نتیجه گیری متونی که در زمینه بیماری اسکیزوفرنی وجود دارد، علائم منفی این بیماری را با کارکرد روانشناختی پایین تر و پیش آگهی بدتر بیماری اسکیزوفرنی مرتبط می داند. همچنین با پیشرفت بیماری اسکیزوفرنی به تدریج از شدت علائم مثبت کاسته می شود ، در حالیکه علائم منفی ممکن است افزایش یابند. (کاپلان و سادوک، 1382). درمتاآ?نالیزی که اخیراً توسط دیوو?لاپالی (2008) صورت پذیرفت، نتایج نشان?دهنده این نکته بود که در بیماران اسکیزو- وسواسی علائم وسواس فکری – عملی پیش از بیماری اسکیزوفرنی شروع می?شوند. علاوه بر این شواهد اخیر حاکی از این است که علائم وسواس فکری – عملی ممکن است اولین علائم پیش درآمدی باشند که در بیماران اسکیزوفرنی بروز می یابند ( پیگوت و سای ،1999،به نقل از دیوولاپی،2008) . بنابراین اینگونه به نظر می?رسد که وجود علائم وسواس فکری در بیماران اسکیزوفرنی، باعث حفظ کارکرد روانشناختی بیمار در طی سیر این بیماری می شود. در واقع وسواس های فکری با کاهش دادن علائم منفی کارکردی حفاظتی در بیماران اسکیزوفرنی دارد و لزوماً باعث پیش آگهی بدتر بیماری اسکیزوفرنی نمی?شود . لذا با توجه به یافته های پژوهش حاضر ، همزمانی بیماری اسکیزوفرنی و علائم وسواس فکری – عملی با تابلوی بالینی ویژه ای در ارتباط است و زیر?گونه?ی اسکیزو- وسواسی یک زیرگونه متمایز از بیماری اسکیزوفرنی است. در نهایت با توجه به اینکه برخی از داروها ی ضد روانپریشی از جمله کلوزاپین عوارض دارویی به شکل علائم وسواس فکری – عملی در پی دارند( اونگر وگاف، 2005، سا و همکاران، 2009) به نظر می ?رسد تشخیص علائم وسواس فکری- عملی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی کاربردهای درمانی نیز داشته باشد و به درمانگر جهت انتخاب داروی مناسب کمک های فراوانی می کند.
زینت السادات حسینی دانشور جواد فیروزی
یونگ خود را محققی درون گرا می دانست که علاقه خاصی به جهان درون مانند رویاها، نمادها و تصاویر دارد .یونگ روانشناسی را عملی شخصی و ذهنی می دانست که بر اساس تجربیات خاص هر روانشناس بنا شده است. وی به رد نظریه عقده کودک ناشی از علاقه جنسی او به مادر پرداخت و گفت که این تئوری فروید جنبه عمومی و جهانی ندارد. او در ابتدا موضوع دین را مانند یک دانشمند تجربی- و نه یک فیلسوف- در نظر می گیرد و به این وسیله می خواهد بگوید که دین "واقعیت روان شناسانه" است. در مرکز روانشناسی تحلیلی او، نظریه "ضمیرناخودآگاه جمعی" قرار دارد. ناخودآگاه جمعی، الگوهای آرمانی کاملی را در بر دارد که می توانند موجود مستقلی را فرض کنند و به عنوان راهنمایان معنوی در حیات بشر خدمت کنند. این نمونه های آرمانی باعث تبدیل نیروهای ویرانگر به قوای شفابخش و پایان بیماری انسان می شوند. این عمل چنان است که گویی از اعماق روان چیزی برای مواجهه با انسان و آغاز فرآیند شفابخشی سر بر می آورد. به همین دلیل است که یونگ مدعی است انسان همواره به کمک دین نیازمند بوده است. چرا که کمک دین به این ترتیب است که ناخودآگاه روان آدمی را به مرتبه آگاهی می رساند و سپس انسان را آزاد می گذارد تا به بهترین وجه ممکن بر آن فائق آید. به همین دلیل بشر اعمال دینی را بسط می دهد تا در مقابل این تهدید مجهز شود و باز به همین دلیل است که ادیان در التیام بخشیدن به بیماری های روانی مفید واقع می شوند. یونگ تجربی مشرب و آروینی است یعنی برای او عامل دینی در انسان اصلی پیش اندر نیست بلکه آن را از آزمایش بی شمار بیماران خود به دست می آورد. از این نظر دین سائقه ای روحانی و معنوی است که به صورت اصلی خودزا یعنی نیروی بدوی عظیمی در می آید. دیدگاه متافیزیکی او در اصل کانتی است، یعنی از دیدگاه شناخت شناسی شناخت خدا میسر نیست، بلکه در این مرحله روان آدمی پا پیش می نهد و اعلام می کند که تجربه خدا وجود دارد و حقایق متافیزیکی را زمانی که تماس و ارتباط خود را با تجربه شخصی از دست داده باشند، فاقد اعتبار می داند. خدایی که یونگ معرفی می کند خدایی است که در درون جان آدمی است و این را نابینایی محض می داند که به دنبال موجودی خارج به نام خدا بگردیم. یونگ همچنین معطوف بحث از محتوای رویاها می شود و عقیده دارد که مطالعه رویاها به ما فرصتی برای بررسی تعارضات و عقیده های شخصی می دهد، اما بلافاصله توضیح می دهد که رویکرد او در این موضوع با فروید متفاوت است. فروید بین معانی سطحی و عمیق رویاها تفاوت قائل می شود، در حالی که یونگ معتقد است، دلیلی ندارد که رویاها را امری فریبنده تلقی کنیم. او غیر از روانشناسی، تأثیر مهمی روی علوم: انسان شناسی، فرهنگ شناسی، دین شناسی، ادبیات، تعلیم و تربیت نیز ازخود به جا گذاشته است، و غیر از روانشناسی در زمینه های: اسطوره شناسی، ستاره شناسی،کیمیاگری، و فلسفه های شرق، نیز تحقیقاتی نموده است.
سعید مهرآبادی شاهرخ مکوند حسینی
اختلال استرس پس از سانحه موجب اختلال در یادگیری و حافظه می شود. دسموپرسین (آنالوگ وازوپرسین) موجب بهبود نقایص شناختی ناشی از شوک الکتریکی گردید. لذا هدف از این مطالعه بررسی نقش دسموپرسین در اختلال حافظه فضایی ناشی از ptsd در موش های سفید بزرگ آزمایشگاهی بود. در این مطالعه آزمایشی از 21 سر موش سفید بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار استفاده شد. تمام حیوانات به مدت 5 روز در ماز آبی موریس تحت آموزش حافظه فضایی قرار گرفتند و 24 ساعت پس از آموزش به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند و در یک آزمون 60 ثانیه ای مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه ها شامل دسموپرسین +ptsd، گروه سالین+ptsd و سالین بودند؛ دارو و سالین بصورت داخل صفاقی تزریق شد. تزریق ها ده دقیقه پیش از ptsd انجام شد و ده دقیقه پس از ptsd حافظه فضایی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در ارزیابی حافظه فضایی گروه دسموپرسین +ptsd در زمان کمتری به محل سکو رسیدند (0001/0=p) و نیز میانگین فاصله شنا از مرکز محل سکوی کمتری نسبت به گروه سالین+ptsd داشتند (007/0=p). همچنین مدت زمان بیشتری را در ناحیه هدف گذراندند (001/0=p). یافته های این مطالعه نشان داد که دسموپرسین در جلوگیری از تخریب حافظه فضایی ناشی از ptsd در موش های سفید بزرگ آزمایشگاهی نقش موثری دارد.
هاجر زهره ای شاهرخ مکوند حسینی
هدف: از آنجا که افراد با اختلال اضطراب اجتماعی در موقعیت های اجتماعی اضطراب زیادی را تجربه می کنند ، همچنین رابطه کودک – والد یکی از مهمترین عوامل در رشد مهارتهای اجتماعی افراد محسوب می شود و این اختلال در عملکرد فرد از جمله موفقیت تحصیلی تاثیر گذار است ؛ بنابراین در این پژوهش به بررسی رابطه میان شیوه های فرزندپروری، اضطراب اجتماعی و موفقیت تحصیلی پرداخته می شود. روش: این پژوهش از نوع همبستگی است و تعداد 400 نفر( 198 نفر پسر و 202 نفر دختر) از میان دانش آموزان مقطع دوم و سوم دبیرستان شهر شیراز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های شیوه های فرزندپروری بامریند(1991) و اضطراب اجتماعی واتسون و فرند(1969) پاسخ دادند . در بررسی رابطه بین شیوه های فرزندپروری (مستبدانه،مقتدرانه و سهل گیرانه ) ، اضطراب اجتماعی (اجتناب اجتماعی و ترس از ارزیابی منفی) و موفقیت تحصیلی از روش آماری همبستگی پیرسون استفاده شد. در بررسی اثر واسطه ای اجتناب اجتماعی و ترس از ارزیابی منفی بر سبک های فرزندپروری و موفقیت تحصیلی از روش تحلیل مسیر بارون و کنی (1986) استفاده شد و در نهایت در بررسی تفاوت جنسیت در اضطراب اجتماعی از روش تحلیل واریانس مانوا استفاده شد. یافته ها:اول اینکه شیوه فرزندپروری مستبدانه با اضطراب اجتماعی ، اجتناب اجتماعی و ترس از ارزیابی منفی رابطه مثبت و با موفقیت تحصیلی رابطه منفی داشت. دوم اینکه شیوه فرزندپروری مقتدرانه با اضطراب اجتماعی ، ترس از ارزیابی منفی و نیز با موفقیت تحصیلی رابطه مثبت داشت. سوم اینکه شیوه فرزندپروری سهل گیرانه با هیچکدام از مولفه های اضطراب اجتماعی و همچنین پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری نداشت. چهارم اینکه اضطراب اجتماعی و ترس از ارزیابی منفی با پیشرفت تحصیلی رابطه منفی داشت. پنجم اینکه اجتناب اجتماعی و ترس از ارزیابی منفی تنها بر رابطه بین شیوه فرزندپروری مستبدانه و پیشرفت تحصیلی اثر واسطه ای داشت در حالیکه در سایر سبک ها چنین اثر واسطه ای مشاهده نشد. بدین معنی که سبک فرزندپروری مستبدانه باعث کاهش پیشرفت تحصیلی می شود و متغیرهای اجتناب اجتماعی و ترس از ارزیابی منفی تواماً باعث تشدید این رابطه می شوند. در حالیکه سبک فرزندپروری مقتدرانه با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت داشت و ترس از ارزیابی منفی و اجتناب اجتماعی تواماً هیچ تاثیر واسطه ای بر این رابطه نداشتند؛ و ترس از ارزیابی منفی می تواند در این رابطه تاثیر منفی بر پیشرفت تحصیلی داشته باشد. نتیجه گیری: استفاده از سبک فرزندپروری مستبدانه و سخت گیرانه که با اعمال محدودیت و سختگیری همراه است باعث افزایش اضطراب اجتماعی و دوری گزیدن از موقعیتهای اجتماعی در فرد می شود که همین امر باعث می شود فرد در موقعیتهای مختلف زندگی از جمله پیشرفت تحصیلی دچار کاهش عملکرد شود. استفاده از سبک فرزندپروری مقتدرانه(گرم و کنترل کننده) باعث می شود فرد در موقعیت های اجتماعی اضطراب کمتری را تجربه کند و با آرامش و اعتماد به نفس بیشتری با موقعیتهای مختلف زندگی برخورد کند و در نهایت موفقیت تحصیلی فرد افزایش می یابد. همچنین اضطراب اجتماعی و ترس از ارزیابی منفی باعث کاهش پیشرفت تحصیلی فرد می شوند که به همین دلیل لازم است عواملی که باعث ایجاد اضطراب اجتماعی در افراد می شود و روشهای حل این مسئله را به خانواده ها و مشاورین مدارس یادآور شد. کلید واژگان: اضطراب اجتماعی- شیوه فرزندپروری – موفقیت تحصیلی
حامد کارگر علی اکبر امین بیدختی
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوش هیجانی و رضایت شغلی با تعهد سازمانی دبیران دبیرستان بوده است. روش تحقیق، توصیفی و از نوع همبستگی بوده و جامعه آماری شامل کلیه دبیران دبیرستان های شهر یزد می باشند که در سال تحصیلی 91-90 در دبیرستانهای این شهر مشغول به خدمت بوده اند. مجموع دبیران دبیرستانها در سال 91-90 شامل 772 نفر بود. افراد نمونه مشتمل بر 260 نفر بودکه از طریق روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات سه پرسشنامه ی استاندارد هوش هیجانی، تعهد سازمانی و رضایت شغلی بود. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون به منظور بررسی رابطه بین متغیرها و تحلیل رگرسیون برای تبیین و پیش بینی و از تحلیل واریانس یکراهه و آزمون t مستقل جهت مقایسه و بررسی تفاوت ها استفاده شده و نتایج زیر حاصل گردید: بین رضایت شغلی و تعهد سازمانی دبیران رابطه وجود دارد و رضایت شغلی قابلیت پیش بینی تعهد سازمانی را نیز دارا است. همچنین هوش هیجانی در رابطه این دو متغیر نقش معناداری دارد، یعنی دبیران با هوش هیجانی بالاتر، رضایت شغلی و تعهد سازمانی بالاتری نسبت به دبیران با هوش هیجانی پایین تر داشتند. همچنین نتایج پژوهش نشان می دهد که بین دبیران زن و دبیران مرد از لحاظ تعهد سازمانی، رضایت شغلی و هوش هیجانی تفاوت معناداری وجود داشت.
مقصود پوریوسف کلجاهی شاهرخ مکوند حسینی
1-1- مقدمه مولتیپل اسکلروزیس یا ام اس بیماری مزمن وناتوان کننده سیستم عصبی است که میلین سیستم اعصاب مرکزی (مغز ونخاع) را تخریب می کند و به دنبال آن به تدریج بخشی از عضلات بدن توانایی خود را از دست می دهند(کومی و لئوکانی ، 2001، وولین اسکای ، 2003). در حال حاضر بیش از 5/2 میلیون نفر در جهان به بیماری ام اس مبتلا هستند که حدوداً سیصد هزار نفر از آنها در آمریکای شمالی زندگی می کنند و تنها درآمریکا در هر هفته حدود 200 مورد جدید ام اس تشخیص داده می شود( میرشفیعی، 1387). تحقیقات آماری نشان داده اند حدود 40 هزار نفر در ایران به این بیماری مبتلا هستند(سلطانی،1386). میانگین سنی این بیماران 20 تا 40 سال است(برونر و اسچایرر ،2000). در ایران حدود 4/78 درصد از بیماران را زنان تشکیل می دهد(پاکدامن،2008). با توجه به اینکه تاکنون درمانی برای ام اس کشف نشده است، پژوهشگران و پزشکان به دنبال شناسایی راههایی برای کنترل نشانه های بیماری ام اس هستند. از طرفی تحقیقات نشان داده حدود 60 درصد از افرادی که مبتلا به بیماری های مزمن هستند برنامه درمانی خود را به صورت کامل دنبال نمی کنند(دونبار- جاکوب و مورتیمر- استفان ، 2001).از طرف دیگر، نتایج عدم پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس نشان داده است که بیمارانی که روند درمان خود را ادامه نمی دهند، افزایش سطح ناتوانی و پیشرفت بیماری را تجربه خواهند کرد(ریو ، پرسل ، تلز ، سانچز ، تینتور ، آروالو و همکاران 2005). یکی از روشهای مداخله ای که تاکنون اثربخشی آن بر برخی از مشکلات شناختی، رفتاری و هیجانی بیماران مورد بررسی قرار گرفته است، مصاحبه انگیزشی می باشد (میلر و سوورین ، 2004، امونس و رولنیک، 2001، بریت، هادسون، بلام پید، 2004، رسنیکو و همکاران، 2002). براساس تحقیقات زون و زوکف (2002) مصاحبه انگیزشی می تواند موجب افزایش تنوع رفتارهای درمانی از قبیل توجه بیشتر به برنامه مصرف دارو و قبول نسخه درمانی گردد. مشکلات ناشی از نشانه های بیماری، فرد را در توانایی انجام فعالیت های روزانه محدود می کند. حتی بیمارانی که به طور خفیف تحت تأثیر بیماری ام اس قرار گرفته اند نسبت به افراد سالم دچار کاهش توانایی انجام فعالیت های جسمی بوده و موجب می شود فعالیت های پایه زندگی روزانه ، فعالیت های مفید زندگی روزانه را کاهش دهد(صنیعی، 1381). مشکلات ناشی از نشانه های بیماری، توانایی فرد را در شرکت در فعالیت های اجتماعی روزانه و خانوادگی تحت تأثیر قرار می دهد. مروری بر تحقیقات گذشته حاکی از این مطلب است که بیماران مبتلا به ام اس دارای سطوح بالاتری از اضطراب، افسردگی و استرس نسبت به افراد سالم می باشند(مک کاب ، 2005). برخی از مطالعات نیز بر رابطه بین آسیب نقاط خاصی از مغز با اضطراب و افسردگی در بین این بیماران تأکید کرده اند(زورزون ، مسی ، ناسلی ، یوکمار ، موسلی ، کازاتو و همکاران، 2001). بیماری ام اس معمولاَ افراد را در سنینی مبتلا می کند که در مرحله مولد زندگی خود هستند و درباره نقش و مسئولیت های خانوادگی خود نگران اند(آمسونل ، 1996). این بیماری استقلال و توانایی فرد را برای شرکت موثر در خانواده و اجتماع تهدید می کند و همه ابعاد زندگی روزانه وی را تحت تأثیر قرار می دهد(برونر و سودس ، 1996). از طرف دیگر کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به ام اس به شدت تحت تأثیر سیر پیشرونده بیماری و ناشناخته بودن درمان آن است (جیم ، 2006). باتوجه به مطالب گفته شده در بالا محقق برآن شد تا به بررسی اثر جلسات مصاحبه انگیزشی به عنوان یک درمان شناختی بر پیروی از درمان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری ام اس بپردازد. 1-2- بیان مسأله مولتیپل اسکلروزیس یا ام اس یک بیماری خود ایمنی است که باعث تخریب میلین سیستم عصبی مرکزی می شود(احمدی، ارسطو و نیکبخت، 2010). ام اس نام خود را از نواحی جراحت متعدد که در بررسی میکروسکوپیک مغز دیده می شوند گرفته است، این ضایعات پلاک نامیده می شوند(هاریسون ،1994، ترجمه اسلامی،1374). بسته به اینکه پلاک ها در کجای دستگاه اعصاب مرکزی باشند، نشانه های بیماری متفاوت خواهد بود. پیدایش پلاک در عصب یا راه بینایی سبب تاری دید تاکوری کامل موقتی می شود که اثر آن بصورت کاهش توان بینایی باقی می ماند. ایجاد پلاک در ساقه مغز موجب دوبینی، سرگیجه، تهوع، خواب رفتگی صورت، نورآلژی عصب سه شاخه، نیستاگموس چرخشی یا عمودی و فلج نگاه (gaze palsy) می گردد. تخریب میلین در نخاع نشانه های گوناگونی مانند ضعف خفیف تا فلج شدید اندام ها، اختلال اسفنگتری، ناتوانی جنسی، اشکال در کنترل ادرار، تندی رفلکس پاها، اسپاستی سیتی ، علامت بابنسکی، اختلالات حس های عمقی و سطحی و ادراکات حسی ویژه ای به شکل گزگز و خواب رفتگی ایجاد می کند. نشانه های گفته شده ممکن است تک تک یا به صورت آمیزه ای از آنها در بیماران مشاهده گردد(سلطان زاده،1376). امروزه اگر چه علت بیماری دقیقاً مشخص نشده است و نیز درمان کاملاً قطعی ام اس هنوز ناشناخته باقی مانده است ولی با این وجود درمان های کنونی بسیار امیدوار کننده بوده است. براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، ام اس نه تنها یک بیماری کشنده نیست بلکه اکثر افراد مبتلا می توانند یک زندگی تقریبا عادی و با طول عمر طبیعی داشته باشند و قدرت انطباق با بیماری را کسب نمایند( میرشفیعی،1387). معمولا بیماران بر طبق مقیاس وضعیت ناتوانی گسترش یافته (edss) طبقه بندی می-شوند. edss یک مقیاس ناتوانی عملکرد است که برای ارزیابی توانایی فرد جهت فعالیت های معمولی بیماران ام اس طراحی شده است. این مقیاس بین 0 تا 10 درجه بندی شده است. که درجه صفر آن برای افراد با معاینه نورولوژیک طبیعی و درجه 10 آن برای بیماران با مرگ ناشی از ام اس است(سونسون و گردل و الرت ،1994). علاوه بر نشانه های جسمانی و محدودیت هایی که به خاطر وجود آنها بر بیمار مبتلا به ام اس تحمیل می شود، این بیماری باعث بروز مسائل و مشکلات روحی و روانی در مبتلایان به این بیماری شده و تغییرات روانشناختی و هیجانی را در این افراد باعث می گردد. این تغییرات مربوط به ام اس شامل گستره وسیعی از پدیده ها شامل اضطراب، اندوه، افسردگی، بی ثباتی هیجانی و سرخوشی می باشد. همه این تغییرات باعث می شود فرد مبتلا به ام اس از کیفیت زندگی پایینی برخوردار باشد(موررا، فرانکا، موررا و لانا پیکسوتو، 2009). تحقیقات نشان داده است که بیماران ام اس علاقه زیادی به درمان های تکمیلی و جایگزین دارند. یکی از دلایل این روی آوری به خاطر ناامیدی از درمان های پزشکی متعارف و نیز تمایل به مشارکت و دخالت فعالانه تر در فرآیند بیماری می باشد (آلدریج، شمید، کادر، شمیت و استرمن، 2005). این ناامیدی از درمان های پزشکی همچنین باعث عدم پیروی از درمان در این بیماران می گردد که خود لزوم استفاده از درمان های مکمل را یادآوری می سازد. از طرفی درمان های دارویی بار مالی سنگینی را به جامعه، خانواده و بیمار تحمیل می کند، به شکلی که ممکن است به علت بالا بودن هزینه ها بیمار از ادامه درمان سرباز زند(احمدی، 1388). تحقیقات اخیر نشان می دهد عدم پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس، با افزایش مشکلات حافظه، اضطراب، افسردگی و مشکلات عصبی همراه است(بروس، هانکوک، آرنت و لنچ ، 2010) که این مشکلات می تواند در کاهش سطح کیفیت زندگی بیماران بسیار موثر باشد. مصاحبه انگیزشی بر پایه پژوهش ها و تجارب میلر در درمان افراد الکلی به وجود آمده و رویکردی مراجع محور می باشد. این روش بعداَ توسط میلر و رولنیک تکمیل و مدون گردیده و این دو اصول بالینی را ارائه نمودند که مصاحبه انگیزشی مبتنی بر آنها گردیده است. این اصول شامل بیان همدلی ، برجسته نمودن ناهمخوانی ، اجتناب از بحث ، کنار آمدن با مقاومت ، و حمایت از خودکارآمدی می باشند(میلر و رولنیک، 2002). مصاحبه انگیزشی یکی از ابزارهای مداخله ای است که می تواند به طور مستقیم و غیرمستقیم بر روی شناخت تأثیرگذار باشد. مصاحبه انگیزشی، به کار بردن انگیزش به عنوان ابزاری برای فراهم کردن تغییرات مثبت در رفتار است. هدف مصاحبه انگیزشی، کمک به افراد برای رسیدن به توانایی های بالقوه آنها، ترمیم، تثبیت و بهبود سلامت جسمی، اجتماعی و هیجانی شان است. از جمله موارد کاربرد مصاحبه انگیزشی می توان از افزایش انگیزه برای والدین سیگاری (امونس، هاموند، ولیسر، ایوانس، و مونرو، 2001)، اختلالات خوردن (فلد، وودساید، کاپلان، اولمستد و کارتر ، 2001)، سوء مصرف مواد ( بیلسن ، 2002، و استفنس ، 2000)، را نام برد. این روش همچنین در حوزه های خاصی همچون مراقبت از سلامت جسمانی نیز بکار گرفته شده است (نایت، مک گوان، دیکنز و بوندی ، 2006). امروزه توجه به فرایند های درمان بیماری ها، از وضعیت رفع بیماری وکسب سلامتی جسمی فراتر رفته و جنبه وسیع تری به خود گرفته است که از این جمله می توان پرداختن به موضوع کیفیت زندگی به خصوص در بیماران مبتلا به بیماری های مزمن اشاره نمود(شریفی زارچی، 1386). این موضوع احتمالا به خاطر آن است که تفاوت کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن با سایر بیماران و افراد سالم، بیش از پیش آشکار شده و متخصصان بالینی نسبت به این موضوع حساس تر شده اند. بنابراین با توجه به پیشینه پژوهش امروزه نیاز به یافتن درمانهای مکمل، جایگزین و غیر دارویی برای بهبود علائم و نشانه های محدود کننده بیماران مبتلا به ام اس احساس می گردد. لذا هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی جلسات مصاحبه انگیزشی بر پیروی از درمان و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به ام اس می باشد. به عبارت دیگر، این سوال مطرح می شود که آیا مصاحبه انگیزشی در ارتقای پیروی از درمان و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس تاثیری دارد یا خیر؟ 1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش اگر چه مطالعات اپیدمیولوژی و تحقیقات ایمونولوژی مولکولی کلیدهای تشخیصی مهمی را برای ام اس فراهم نموده اند ولی هنوز علت دقیق بیماری در پرده ابهام است. امروزه آگاهی از چگونگی تخریب سیستم های عصبی و طریقه ایجاد علائم، زمینه را برای پیشرفت وسیع خدمات درمانی جدید در ام اس فراهم ساخته است(میرشفیعی، 1387). اکثر پژوهشگران عواملی مانند نارسایی ایمنی، استعداد ژنتیکی فرد، زمینه فامیلی، منطقه جغرافیایی، عفونت های ویروسی و فشارهای روحی را در پیدایش این بیماری موثر می دانند(سلطان زاده،1376). با توجه به اینکه تاکنون درمانی برای ام اس کشف نشده است، پژوهشگران و پزشکان به دنبال شناسایی راه هایی برای کنترل نشانه های بیماری ام اس هستند. مشکلات ناشی از نشانه های بیماری، فرد را در توانایی انجام فعالیت های روزانه محدود می کند. حتی بیمارانی که به طور خفیف تحت تأثیر بیماری ام اس قرار گرفته اند نسبت به افراد سالم دچار کاهش توانایی انجام فعالیت های جسمی بوده و موجب می شود فعالیت های پایه زندگی روزانه ، فعالیت های مفید زندگی روزانه را کاهش دهد(صنیعی، 1381). کیفیت زندگی مربوط به سلامت، به ارزیابی ذهنی فرد از وضعیت سلامت و بیماری خود و واکنش فرد به آن ارزیابی اطلاق می شود (فونتاین و بارتلت ، 1988؛ به نقل از کولکتین و همکاران، 2001). سنجش کیفیت زندگی مربوط به سلامت، به طور جامع تاثیر بیماریهای مزمن را بر کیفیت زندگی ارزیابی می کند. متغیرها و عوامل روانی اثرات مستقیمی بر کیفیت زندگی این بیماران دارد درحالیکه فاکتورهای فیزیولوژیک به صورتی غیرمستقیم و با واسطه متغیرهای روانی تاثیر خود را بر کیفیت زندگی این بیماران اعمال می کند (اندرسون و بورکات ، 1999). همانگونه که تاکنون مطرح شد، با توجه به اینکه درمان قطعی و نهایی ام اس تاکنون از طریق درمان های پزشکی و دارویی میسر نگردیده، متخصصان بالینی تلاش می کنند نشانه های افراد مبتلا را کاهش دهند که این نشانه ها شامل نشانه های جسمانی، روانشناختی و هیجانی می باشند. از جمله درمان هایی که در سالهای اخیر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است درمان های روانشناختی است. مصاحبه انگیزشی نیز یکی از این درمان هاست که در موارد متعددی برای بیماران مختلف استفاده شده است. همچنین اثربخشی این درمان در بهبود مشکلات سلامت و ارتقای سلامت(شینیتزکی و کوب ، 2001)، مدیریت بر بیماریهای مزمن (فینیستین و فینیستین ، 2001)، از قبیل مدیریت بر درد (جنسن ، 1996)، بازتوانی قلبی (نولان ، 1995)، دیابت (استوت، ریس، رولنیک و هکت ، 1996)، کاهش وزن (اسمیت، کریستین، هکه مایر، کرات و ماسون ، 1997)، رفتار مخاطره آمیز اچ آی وی (باکر و همکاران، 2002، هاردینگ و همکاران، 2001) بررسی شده و اثربخشی آن مورد تایید قرار گرفته است. با این حال اکثر این مطالعات در خارج از ایران انجام گرفته و در ایران پژوهش های اندکی در این باره صورت گرفته است. این پژوهش در راستای رسیدن به رویکردی مقرون به صرفه از لحاظ مالی و زمانی برای این بیماران انجام می گیرد. هدف اصلی در این پژوهش، بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی در افزایش پیروی از برنامه درمان و ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس می باشد. 1-4- اهداف پژوهش هدف اصلی: بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر پیروی از درمان و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ام اس در همین راستا اهداف جزئی تر عبارتند از: بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر موانع پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر اثرات جانبی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر فعالیت فیزیکی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر ایفای نقش در رابطه با وضعیت جسمی در بیماران مبتلا به ام-اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر ایفای نقش در رابطه با وضعیت روحی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر درد جسمی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر سرزندگی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر انرژی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر درک سلامت عمومی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر عملکرد اجتماعی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر عملکرد ذهنی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر تهدیدات سلامتی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر عملکرد جنسی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر رضایت از زندگی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر سلامت جسمی در بیماران مبتلا به ام اس. بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر سلامت روانی در بیماران مبتلا به ام اس. 1-5- فرضیه های پژوهش: فرضیه اول: مصاحبه انگیزشی موانع پیروی از درمان در بیماران مبتلا به ام اس را کاهش می دهد. فرضیه دوم: مصاحبه انگیزشی اثرات جانبی در بیماران مبتلا به ام اس را کاهش می دهد. فرضیه سوم: مصاحبه انگیزشی راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه چهارم: مصاحبه انگیزشی فعالیت فیزیکی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه پنجم: مصاحبه انگیزشی ایفای نقش در رابطه با وضعیت جسمی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه ششم: مصاحبه انگیزشی ایفای نقش در رابطه با وضعیت روحی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه هفتم: مصاحبه انگیزشی درد جسمیدر بیماران مبتلا به ام اس را کاهش می دهد. فرضیه هشتم: مصاحبه انگیزشی سرزندگی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه نهم: مصاحبه انگیزشی انرژی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه دهم: مصاحبه انگیزشی درک سلامت عمومی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه یازدهم: مصاحبه انگیزشی عملکرد اجتماعی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه دوازدهم: مصاحبه انگیزشی عملکرد ذهنی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه سیزدهم: مصاحبه انگیزشی تهدیدات سلامتی در بیماران مبتلا به ام اس کاهش می دهد. فرضیه چهاردهم: مصاحبه انگیزشی عملکرد جنسی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه پانزدهم: مصاحبه انگیزشی رضایت از زندگی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه شانزدهم: مصاحبه انگیزشی سلامت جسمی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. فرضیه هفدهم: مصاحبه انگیزشی سلامت روانی در بیماران مبتلا به ام اس را افزایش می دهد. 1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش 1-6-1- بیماری مولتیپل اسکلروزیس(ام اس) تعریف مفهومی: مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)، بیماری مزمن و ناتوان کننده سیستم عصبی مرکزی است که میلین سیستم اعصاب مرکزی را تخریب می کند(کومی و لئوکانی، 2001، ص 65). تعریف عملیاتی: در این پژوهش منظور از بیمار ام اس، فردی است که بیماری او توسط پزشک نورولوژیست تأیید شده باشد و حداقل 2 ماه از آخرین عود بیماری وی گذشته باشد. 1-6-2- مصاحبه انگیزشی تعریف مفهومی: مصاحبه انگیزشی، یک روش مراجع محور است که رهنمودی برای تقویت و افزایش انگیزه درونی بوده و به وسیله کشف، شناسایی و حل تردیدها و دوسوگرایی باعث تغییر می گردد. مدل مفهومی مصاحبه انگیزشی، بر پایه مفاهیمی از فرایند تغییر پروچسکا و دیکلمنته، دوسوگرایی و تردید، باورهای بهداشتی نظریه حفاظتی راجرز، موازنه تصمیم گیری جانیس و مان، نظریه واکنشی عمل کردن برم، نظریه ادراک خویشتن بیم، نظریه خود سامان دهی کانفر و نظریه ارزش های راکیج شکل گرفته است(فیلدز، 2006). تعریف عملیاتی: در این پژوهش مصاحبه انگیزشی مطابق با اصول میلر و رولنیک اجرا می شود. 1-6-3- پیروی از درمان تعریف مفهومی: بر اساس تعریف پیروی از درمان به میزان پیگیری نسخه و اعمال تجویز شده ویا توصیه هایی که انتظار می رود افراد برای درمان شان انجام دهند اطلاق می شود. تعریف عملیاتی: در این پژوهش، پیروی از درمان با استفاده از نمره ای که فرد در هر یک از زیرمقیاس های پرسشنامه پیروی از درمان بیماران ام اس (ms-taq) کسب می کند بررسی می-شود (ویکس، ماسگیلی، کول کارنی، دستانی ، 2011). 1-6-4- کیفیت زندگی تعریف مفهومی: سازمان جهانی بهداشت در سال 1995 کیفیت زندگی را به صورت درک افراد از موقعیت خود در زندگی، با توجه به زمینه فرهنگی و سیستمهای ارزشی که در آن زندگی می کنند و همینطور در ارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها و نگرانی هایشان تعریف کرد (گزارش سازمان بهداشت جهانی، نقل در عبادی، احمدی، قانعی، کاظم نژاد، 1389). تعریف عملیاتی: به میزان امتیازی گفته می شود که بیمار از پرسشنامه کیفیت زندگی اختصاصی بیماران ام اس(msqol54) بدست خواهد آورد (حضرتی و همکاران، 1384).
سده معصومه سیدی اندی شاهرخ مکوند حسینی
anxiety is one common disorder during childhood. in curing anxiety disorders, there are different types of psychological remedies, pharmotherapy, family therapy, and music therapy that can improve the individual’s anxiety, but we need some other remedies to improve social and emotional relationship and interactions. considering the importance of curing the anxiety disorders, the effect of sand play therapy in reducing anxiety in elementary school children is conveyed in this study. true experimental design was used in this study, having a pretest-postest and a control group. the participants in this study were chosen among the girls of the primary school students in babol. 40 students from hefdah shahrivar and bahonar schools who had anxiety disorder voluntarily participated in experimental program. participants were randomly selected and assigned to two experimental and control groups. they had 10 thirty minutes sessions of sand play therapy twice a week. the data collection was done by using spense anxiety questioner that include six dimension, panic-agrophobia, separation anxiety, physical injury fears, social phobia, obsessive-compulsive factor and generalized anxiety. data were analyzed with multivariate analysis of variance( mancova). the result showed that there is a significant difference between sand play therapy and reduction in anxiety, and sand play therapy has some effects in reducing anxiety in children and also reducing the symptom of panic-agrophobia, separation anxiety, physical injury fears, social phobia, obsessive-compulsive factor and generalized anxiety. working with a sand tray will probably give the child the opportunity to discover his phobias in a safe environment, make them concrete by reproduction of the incidents, have more knowledge about them, and find some solutions to solve different problems
نسرین گودرزی بیدکربه شاهرخ مکوند حسینی
چکیده کمرویی بعنوان یک معلولیت اجتماعی و ناتوانی در تعاملات با دیگران یکی از مشکلاتی است که گریبان گیر بسیاری از افراد جامعه ، خصوصاً کودکان بوده و بصورت عدم صراحت در بیان و قاطعیت در رفتار می باشد.با توجه به اینکه قصه گویی می تواند به عنوان روشی موثرو غیر مستقیم برای آموزش مفاهیم به کودکان ونوجوانان باشد وسبب ارتقاء خود فهمی شود ، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی به روش قصه گویی بر کاهش میزان کم رویی انجام شد. به منظور نیل به هدف پژوهش از طرح آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد . نمونه مورد بررسی 39 نفر از کودکان دبستانی پایه پنجم ابتدایی بودندکه از دبستان تزکیه واقع در منطقه 4 شهر تهران انتخاب شدند. این دانش آموزان به صورت تصادفی به دو گروه 20 و 19 نفره تقسیم شدند. در مرحله بعد به صورت تصادفی یک گروه (20 نفر) به عنوان گروه آزمایش و گروه دیگر (19 نفر) به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدو آموزش برای گروه آزمایش اجراء گردید . داده های پژوهش با استفاده از مقیاس کم رویی استنفورد جمع آوری واز طریق روش تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت. طرح آزمایشی طی14جلسه اجرا ودو هفته بعد از اتمام جلسات پس آزمون اجرا شد.نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های زندگی در کاهش کمرویی موثر بوده است ( 05/0(p< . لذا بر اساس نتایج حاصل می توان گفت آموزش مهارت های زندگی به روش قصه گویی به عنوان یک روش پیش گیرانه اولیه ،اثرات مثبت ومفیدی بر کاهش کم رویی کودکان دارد و می تواند به عنوان یک روش مناسب جهت کاهش کمرویی مورد استفاده قرار گیرد . واژ ه های کلیدی: قصه گویی،مهارت های زندگی،کمرویی،دانش آموزان ابتدایی
فاطمه محمودی محمود نجفی
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی طرحواره های ناسازگار اولیه، مناسبات سالم و رابطه با خدا بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. 226 دانشجوی متأهل( 113 زن و 113 مرد) شاغل به تحصیل در سال 91-90 در دانشگاه تهران در این پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش عبارت بود از فرم کوتاه پرسشنامه ی طرحواره ی یانگ، مقیاس مناسبات سالم، مقیاس رابطه با خدا که توسط آزمودنی ها تکمیل شد. داده های پژوهش با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.نتایج بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش نشان داد که بین نمره کلی طرحواره های ناسازگار اولیه و مناسبات سالم رابطه منفی معنادار وجود دارد، همچنین بین نمره کلی طرحواره های ناسازگار اولیه و رابطه با خدا رابطه منفی معنادار وجود دارد، علاوه بر این بین نمره کلی مناسبات سالم و رابطه با خدا رابطه مثبت معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد مولفه های طرحواره های ناسازگار اولیه شامل انزوا، بازداری، آسیب پذیری، اطاعت، ایثار، بی اعتمادی، نقص، استحقاق، معیارهای سرسختانه، رهاشدگی و گرفتار، به ترتیب نقش تعیین کننده تری در پیش بینی مبادلات سالم داشتند. هم چنین مولفه های طرحواره های ناسازگار شامل انزوا، نقص، وابستگی، گرفتار، معیارهای سرسختانه، رهاشدگی، آسیب پذیری در برابر ضرر و بیماری، استحقاق، ایثار، خویشتن داری/ خودانضباطی ناکافی به ترتیب نقش تعیین کننده تری در پیش بینی رابطه با خدا داشتند. علاوه بر این همه مولفه های مناسبات سالم شامل نگرش مذهبی، ارتباط عاطفی و تلاش برای بهبود روابط به ترتیب نقش تعیین کننده تری در پیش بینی رابطه با خدا داشتند. به نظر می رسد طرحوراه های ناسازگار، مولفه های مناسبات سالم و رابطه با خدا با یکدیگر مرتبط هستند.
عاطفه فدایی حسین میلادی گرجی
چکیده: پیدا کردن راه های موثر برای جلوگیری از تغییرات سیناپسی ناشی از داروهای مخدر، می تواند نقش مهمی در درمان و جلوگیری از عود به عنوان یک مشکل بالینی داشته باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات ورزش منظم شنا بر روی نشانه های قطع مورفین بدنبال نالوکسان و رفتار های شبه اضطرابی، افسردگی و میزان ولع در طول ترک خودبخودی در موش صحرایی می باشد. در پژوهش حاضر 64 سر موش صحرایی با نژاد ویستار با وزن (200± 10g) در دو تجربه آزمایشی تقسیم شدند. در تجربه اول موش ها به مدت 14 روز فعالیت ورزشی شنا، هم زمان تزریق زیر جلدی مورفین (mg/kg 10) دو بار در روز با فاصله 12 ساعت دریافت کردند. تمرین ورزشی شنا با 45 دقیقه در روز و 5 روز در هفته به مدت 2 هفته انجام گرفت. در روز 15 با تجویز نالوکسان هیدروکلراید (mg/kg 2) بصورت داخل صفاقی شدت وابستگی فیزیکی مطابق مدل gellert–holtzman ارزیابی گردید. در تجربه دوم موش ها پس از وابسته شدن تحت تمرین ورزشی شنا به مدت 3 هفته در طول ترک خودبخودی قرار گرفتند. سپس رفتار های شبه اضطرابی، افسردگی و تست ترجیح یا مصرف اختیاری خوراکی مورفین جهت ارزیابی میزان ولع ارزیابی گردید. یافته ها در تجربه اول نتایج نشان داد که نشانه های درجه بندی شده در موش های وابسته به مورفین شناگر مثل تعداد انقباضات شکمی (p<0.001)، wet dog shakes (p< 0.005)، پرش(p<0.002) و نمره کل gellert–holtzman (p<0.001) کمتر از موش های وابسته به مورفین شنا نکرده است. همچنین نشانه های چک شده در موش های وابسته به مورفین شناگر مثل راست شدن یا لیسیدن آلت تناسلی (62.5%, p<0.05)، اسهال (40%, p<0.025)، به خود پیچیدن (50%, p<0.025) نسبت به گروه شنا نکرده از شدت کمتری برخوردارند. در تجربه دوم نتایج نشان داد که تعداد ورود (p<0.003) و درصد مدت زمان ماندن در بازوی باز (p<0.001) در گروه قطع مرفین شناگر بیشتر از گروه قطع مرفین شنا نکرده است. همچنین گروه قطع مرفین شناگر درصد ترجیح ساکاروز (در تست anhedonia) بیشتری نسبت به گروه قطع مرفین شنا نکرده داشتند (p<0.001). گروه قطع مورفین شناگر میزان مصرف اختیاری مورفین کمتری در دوره اول (p<0.001)، دوم (p<0.004)، سوم (p<0.017 و چهارم (p<0.001 ) نسبت به گروه شنا نکرده در آزمون مدل جانوری ولع داشتند. این مطالعه نشان داد که ورزش منظم شنا موجب کاهش شدت وابستگی به مورفین در موش صحرایی می شود. همچنین با کاهش رفتار های شبه اضطرابی، افسردگی موجب کاهش میزان مصرف مورفین در مدل ولع آزمایشگاهی گردید. بنابراین، فعالیت فیزیکی به عنوان یک ابزار بالقوه پاداش طبیعی ممکن است برخی از نتایج رفتاری قطع مورفین را کاهش دهد. واژگان کلیدی: مورفین، ورزش منظم شنا، شدت وابستگی، ولع، موش صحرایی.
محمد مهدی آزادی شاهرخ مکوند حسینی
مقدمه:دیابت،یک بیماری مزمن است که متضمن خطر بالای ناتوانی و مرگ است بخصوص هنگامی که سبک زندگی فرد منطبق نبوده وپیروی از درمان پزشکی کم یا نامنظم شود، لذا این مطالعه باهدف بررسی اثربخشی رویکرد پذیرش و تعهد درمانی گروهی بر خود مدیریتی دیابت نوع 2 انجام گرفت. روش: این پژوهش در چارچوب کارآزمایشی بصورت گروهی باپیش آزمون وپس آزمون با گروه کنترل انجام گردید. روش نمونه گیری تصادفی باتعداد 24 نفر از مراجعه کنندگان به کلینیک تخصصی دیابت بیمارستان فوق تخصصی دکتر غرضی که بطور تصادفی در دوگروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. سپس پرسشنامه بازبینی شده خودمدیریتی دیابت و آزمایش همگلوبینa1c برای هردو گروه آزمایش و کنترل اجرا گردید.سپس رویکرد پذیرش وتعهد درمانی طی 10 جلسه 120 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا گردید این در حالی بود که گروه کنترل هیچگونه درمان روانشناختی را دریافت نمی کردند. پس از اجرای درمان روی هر دو گروه مجدداً پرسشنامه فوق اجراگردید وآزمایش خون برای بررسی هموگلبینa1c انجام گردید و داده های گردآوری شده با استفاده از تحلیل کواریانس یکراهه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش به خوبی اثربخشی درمان پذیرش وتعهد را برارتقاء خودمدیریتی دیابت نوع 2 و کاهش میزان هموگلبینa1c که نشانه کنترل خوب دیابت می باشد را نشان می دهد. نتیجه گیری : با توجه به یافته های حاصل استفاده ازرویکرد درمانی پذیرش و تعهد بر ارتقاء خودمدیریتی دیابت نوع 2 و نهایتا کاهش عوارض و مرگ ومیر ناشی از این بیماری موثر است. کلمات کلیدی :درمان پذیرش وتعهد،دیابت نوع2،خودمدیریتی
علی محبی انابت شاهرخ مکوند حسینی
چکیده سازمان جهانی بهداشت در سال 2000، گزارش کرد که اعتیاد عامل مرگ و میر تقریبا دویست هزار نفر بوده است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری(cbt) بر تغییر نگرش معتادان به مواد مخدر انجام شد.همچنین اهداف فرعی پژوهش، بررسی اثربخشی این درمان بر روی تغییر نگرش معتادان نسبت به اثرات، خطرات و مصرف سوء مصرف مواد مخدر(افیونی) می باشد. طرح پژوهش، شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود . جامعه آماری شامل کلیه سوء مصرف کنندگان مواد در شهر کاشمر بود که در بهار سال 92 به کلینیک های ترک اعتیاد مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش در ابتدا 40 نفر بود که پس از افت و ریزش آزمودنی ها نهایتا به 34 نفر رسید. شرکت کنندگان به صورت داوطلبانه انتخاب و به صورت همتاسازی در دو گروه قرار گرفتند . گروه درمان به مدت 10جلسه هفتگی مداخله درمان شناختی-رفتاری دریافت کرد. داده ها با پرسشنامه نگرش سنج به مواد مخدرگردآوری شد، و با روش آماری کواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل از داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان دهنده تفاوت معنادار هر سه مولفه(اثرات، مصرف، خطرات) در پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش در سطح (0.001p<) بود. با توجه به یافته های حاصل از پژوهش می توان نتیجه گرفت که درمان شناختی-رفتاری در تغییر نگرش معتادان به مواد مخدر (افیونی) موثر بوده و با استفاده از این روش درمانی می توان نگرش منفی تری در سوء مصرف کنندگان به مواد مخدر (افیونی) نسبت به اثرات، مصرف و خطرات مواد مخدر (افیونی) بوجود آورد. واژه های کلیدی : درمان شناختی-رفتاری، نگرش، سوء مصرف مواد
سعیده صدیقی شاهرخ مکوند حسینی
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی گروه درمانی با رویکرد تحلیل رفتار متقابل بر سازگاری زناشویی و الگوهای ارتباطی زوجین بود. روش پژوهش: این پژوهش شبه آزمایشی بر16 زوج (متشکل از 32 زن و مرد) که به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند، انجام گرفت. گروه آزمایش در 8 جلسه گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل شرکت نمودند. یافته ها: یافته ها نشان دادند که گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل، سازگاری زناشویی، ابراز محبت و الگوی ارتباطی سازنده متقابل گروه آزمایش را نسبت به قبل از درمانگری و نسبت به گروه گواه افزایش داده است. نتیجه گیری: گروه درمانی تحلیل رفتار متقابل می تواند بر سازگاری زناشویی و الگوهای ارتباطی زوج ها موثر باشد.
افسانه عبداله پور ایمان الله بیگدلی
در سالهای اخیر توجه فزاینده ای به نقش عدم تحمل بلاتکلیفی در رابطه با اختلالات اضطرابی شده است. با این وجود تا امروز مطالعات اندکی نقش این سازه را در بروز اختلال اضطراب اجتماعی سنجیده اند. علاوه بر این عدم تحمل بلاتکلیفی به مفهومی قدیمی تر به نام عدم تحمل ابهام شباهت زیادی دارد و مطالعات زیادی این دو متغیر را به جای هم به کار برده اند. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین این دو سازه و نقش هر یک در پیش بینی هراس اجتماعی، در صورت کنترل روان رنجوری و دیگر همبسته های شناختی هراس اجتماعی مثل: متغیرهای ترس از ارزیابی منفی و حساسیت اضطرابی است. 550 نفر از دانشجویان دانشکده های دانشگاه سمنان به صورت داوطلبانه پرسشنامه هراس اجتماعی(spin) را تکمیل کردند. سپس به افرادی که که بالاتر از نمره برش پرسشنامه بودند(156 نفر) سایر پرسشنامه ها که شامل زیر مقیاس روان رنجوری پرسشنامه ایزنک، ترس از ارزیابی منفی، حساسیت اضطرابی، عدم تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام بود، داده شد. نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد با وجود کنترل سایر متغیرهای شخصیتی و شناختی، فقط بعد اضطراب بازدارنده از مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی توانست هراس اجتماعی را پیش بینی کند در صورتی که بعد اضطراب اینده گر از مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی و تحمل ابهام هیچ کدام پیش بین های خوبی برای هراس اجتماعی نبودند.
پونا خلیلی شاهرخ مکوند حسینی
پژوهش حاضر با هدف بررسی استعداد آسیب احساسی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس با توجه به نقش پیش بین صفات شخصیت انجام شد. طرح پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل بیماران عضو انجمن حمایت از بیماران ام اس بود. نمونه آماری شامل 80 نفر از بیماران عضو این انجمن بودند. نمونه گیری به صورت نمونه گیری در دسترس انجام گرفت. همه شرکت کنندگان مقیاس استعداد آسیب احساسی، پرسشنامه شخصیتی هگزاکو به وسیله شرکت کنندگان تکمیل شد، مقیاس های بالینی شامل: طول دوره درمان، مدت ابتلای بیماری، نوع بیماری، سن و جنسیت در بیماران به عنوان شاخص های جمعیت شناختی بررسی شد. ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون بعد از جمع آوری داده ها گرفته شد. نتایج نشان داد که همبستگی منفی برای ابعاد شخصیتی برون گرایی، توافق، گشودگی به تجربه و همبستگی مثبت برای بعد هیجان خواهی با استعداد آسیب احساسی وجود داشت. تحلیل رگرسیون گام به گام همچنین نشان داد که بهترین ترکیب برای پیش بینی آسیب احساسی به ترتیب شامل: توافق، هیجان خواهی و گشودگی به تجربه می باشد.به طور کلی نتیجه گرفتیم که استعداد آسیب احساسی به وسیله برون گرایی، گشودگی به تجربه، هیجان خواهی، وظیفه شناسی پیش بینی می شود.
مرضیه حیدریه شاهرخ مکوند حسینی
با توجه به گستردگی بالای مت آمفتامین ها، به خصوص در جمعیت جوان کشور، هدف پژوهش حاضر، بررسی کیفیت خواب، ابعاد کیفیت زندگی و سازگاری اجتماعی در افراد وابسته به مت آمفتامین ها و افراد عادی می باشد. بدین منظور 200 نفر شرکت کننده، شامل 100 نفر افراد وابسته به مت آمفتامین و 100 نفر غیر وابسته به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از آزمودنی ها خواسته شد تا پرسش نامه ی کیفیت زندگی، کیفیت خواب و سازگاری اجتماعی را پاسخ دهند.داده های بدست امده به وسیله ی آزمون تحلیل واریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
الهام مشاوری شاهرخ مکوند حسینی
چکیده هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه اختلالات خوردن ( بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و اختلال نشخوارگری ) و طرحواره های ناسازگار اولیه بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. 144 دانشجوی دختر مشغول به تحصیل در سال 93-92 در دانشگاه سمنان به صورت نمونه گیری در دسترس در این پژوهش شرکت کردند. ابزار پژوهش عبارت بود از مقیاس غربالگری اختلالات خوردن استایس (edds) و فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (ysq-sf) که توسط آزمودنی ها تکمیل شد. داده های پژوهش با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بررسی رابطه بین متغیرهای پژوهش نشان داد که بین طرحواره های رهاشدگی/ بی ثباتی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، نقص/ شرم و شکست با پرخوری عصبی و اختلال نشخوارگری همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد. همچنین بین بعد بریدگی/ طرد و بعد خودگردانی و عملکرد مختل با پرخوری عصبی و بعد بریدگی/ طرد با اختلال نشخوارگری، همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که طرحواره های نقص/ شرم و شکست و بعد بریدگی/ طرد در پیش بینی پرخوری عصبی و اختلال نشخوارگری نقش دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که طرحواره های ناسازگار اولیه در بروز اختلالات خوردن می توانند نقش موثری داشته باشند. واژه های کلیدی: بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، اختلال نشخوارگری، طرحواره های ناسازگار اولیه.
محمد جواد شاه صاحب شاهرخ مکوند حسینی
در این پژوهش به بررسی رابطه میان 3 متغیر هوش اجتماعی، عوامل شخصیتی و استرس سازمانی پرداخته و نقش میانجی حل مساله اجتماعی را در تعدیل استرس بررسی نمودیم. این پژوهش روی 284 نفر از کارمندان ادارات دولتی شهر ورامین و با نمونه گیری خوشه ای تصادفی انجام گرفت. هوش اجتماعی با پرسشنامه 21 سوالی سیلورا، عوامل شخصیتی بوسیله پرسشنامه خودگزارشی 60 سوالی هگزاکو پی آی ساخته لی و آشتون، حل مسأله اجتماعی با پرسشنامه 25 سوالی دزوریلا و مایدیو- الیوراس و استرس سازمانی با پرسشنامه 33 سوالی سین که شامل 11 خرده مقیاس است اندازه گیری شدند. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری مشخص کرد خرده مقیاسهای جهت گیری منفی به مسأله و سبک تکانشگری/بی دقتی از سازه حل مسأله اجتماعی بهترین پیش بینی کننده میزان استرس سازمانی در کارمندان بودند. نتایج تحلیل مسیر مشخص کرد هنگامی که متغیر حل مساله اجتماعی به عنوان میانجی وارد مدل می شود، وظیفه شناسی با ضریب مسیر -0/11 بیشترین تاثیر را برروی استرس سازمانی می گذارد؛ این بدان معناست که شخصی با توانایی حل مساله اجتماعی، هرچه وظیفه شناسی بیشتری داشته باشد به مراتب استرس سازمانی کمتری را تجربه خواهد کرد. بعد از آن برونگرایی، صداقت/تواضع، هیجان پذیری و مهارتهای اجتماعی اثر گذار هستند که هر چند مقدار آنها قابل ملاحظه نیست، ولیکن معنی دارند.
فرزانه رجب زاده شاهرخ مکوند حسینی
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی نوین مبتنی بر نظریه انتخاب بر اضطراب اجتماعی دانشجویان انجام شد. طرح پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دختر مشغول به تحصیل در دانشگاه فردوسی مشهد در نیمسال اول تحصیلی 92 بود. شرکت کنندگان به طور تصادفی در دو گروه 20 نفره قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 11 جلسه (هفته ای یک جلسه- 90 دقیقه ای) مداخله دریافت کردند. داده ها با پرسشنامه هراس اجتماعی (spin) گردآوری شد، و با روش آماری کواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که واقعیت درمانی نوین گروهی مبتنی بر نظریه انتخاب موجب کاهش اضطراب اجتماعی و زیر مقیاس های آن از جمله ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژیکی در دانشجویان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است.
فرشته علی دوست قهفرخی شاهرخ مکوند حسینی
مقدمه: دیالیز به عنوان راه حل درمانی نارسایی کلیه، درمانی تنش زاست. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر پیروی از درمان و کیفیت زندگی بیماران دیالیزی انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است . جامعه آماری شامل کلیه بیماران دیالیزی شهرکرد بود که در تابستان سال 92 به بیمارستان هاجر شهرکرد مراجعه می¬کردند . یک نمونه در دسترس 30 نفری از بیماران انتخاب شد و شرکت کنندگان به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه درمان به مدت 5 جلسه هفتگی در جلسات مصاحبه انگیزشی شرکت کردند، در حالیکه بر گروه کنترل هیچ مداخله¬ای صورت نگرفت. داده ها با فرم ایرانی پرسشنامه کیفیت زندگی مخصوص بیماران دیالیزی (kdqol - sf™1/3) گردآوری شد. متغیرهای پیروی از درمان (7 متغیر) از روی پرونده بیماران قبل و بعد از اجرای مصاحبه انگیزشی ثبت شد. تجزیه و تحلیل داده¬ها نیز با روش آماری تحلیل کواریانس چند متغیری انجام شد. یافته ها: نتایج کاهش معناداری را در چهار عامل افزایش وزن، پتاسیم، فسفر و کراتینین از هفت عامل پیروی از درمان در گروه آزمایش نشان داد (0.05> p). همچنین مقیاس¬های نشانگان و مشکلات، اثرات بیماری کلیوی، بار بیماری کلیوی و خواب از مقیاس کیفیت زندگی زندگی مخصوص بیماران افزایش معناداری داشتند(0.05> p). مقیاس¬های درد بدنی، سلامت عمومی، سرزندگی و سلامت روانی از مقیاس کیفیت زندگی عمومی و همچنین نمره کیفیت زندگی کل نیز در گروه آزمایش تفاوت معنی¬دار بوده است (0.05> p). نتیجه گیری: در مجموع مصاحبه انگیزشی در کنار درمان های پزشکی موجب افزایش پیروی از درمان و بهبود کیفیت زندگی بیماران دیالیزی می شود هرچند بر بعضی از متغیرها تاثیر خاصی نداشت.
سهیلا رحمانی شاهرخ مکوند حسینی
از مهمترین مشکلات سلامتی و روان شناختی جوامع امروزی بیماری های مزمن، هستند که یکی از مهمترین آنها سرطان است. بیماری سرطان یکی از معضلات و مسائل اساسی بهداشتی در جهان محسوب می شود که با تهدید سلامتی و زندگی فعال انسان در سنین مختلف، خسارت های فردی، خانوادگی و اجتماعی متعددی در ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی ایجاد می کند. سرطان پستان یک بیماری شایع، بدخیم و پیشرونده می باشد و برجنبه های مختلف زندگی فرد تاثیر گذار است. یکی از درمان های مبتنی بر مدل پردازش اطلاعات، درمان فراشناختی است. این درمان رویکرد نو ظهوری است که در سالهای اخیر در زمینه درک و درمان اختلال های هیجانی به کار می رود .روش های مبتنی بر فراشناخت از نسل سوم روان درمانی هستند که به اندازه تغییر بر پذیرش تاکید می کند. و بیشتر مبتنی بر راهبردها و فرایندهایی است که شناخت ها را ارزیابی، کنترل و نظارت می کنند. فراشناخت اطلاعاتی است که فرد در مورد شناخت حالات درونی خود و راهبردهای مقابله ای که بر آن ها اثر می گذارد، دارد.مطالعه حاضر از نوع شبه آزمایشی است که با یک کارآزمایی کنترل شده تصادفی با سنجش در خط پایه پس از مداخله و پی گیری 2 و 4 ماهه با گروه کنترل انجام گرفت. تعداد 24 بیمار با تشخیص سرطان پستان از میان بیماران مراجعه کننده به بخش آنکولوژی و رادیو تراپی بیمارستان امام حسین شهر تهران انتخاب و به طور تصادفی به گروه آزمایش((n=12 و کنترل(n=12) گماشته شدند. کلیه شرکت کنندگان پرسشنامه دموگرافیک، پرسشنامه افسردگی ، اضطراب و استرس((dass-21، پرسشنامه فراشناخت (mcq-30 )، پرسشنامه سبک نشخوار فکری (rrs) را در چهار مرحله تکمیل کردند. به منظور رعایت مسائل اخلاقی پس از اخذ موافقت از طرف بیمارستان، از همه بیماران برای شرکت در مطالعه رضایت نامه کتبی اخذ شد. داده ها با تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکوا) تحلیل شدند یافته ها نشان داد که از لحاظ کاهش علائم افسردگی، اضطراب، استرس، باورهای فراشناختی و نشخوار فکری تفاوت معنی داری بین گروه آزمایش و کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری 2 و 4 ماهه وجود دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که درمان فراشناختی می تواند در کاهش علائم افسردگی، اضطراب، استرس، باورهای فراشناختی و نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان موثر باشد.
افضل اکبری بلوطبنگان علی محمد رضایی
چکیده هدف از پژوهش حاضر ساخت و اعتباریابی مقیاسی جهت سنجش خودیابی بر اساس تئوری های شخصیت و رابطه آن با انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی بود. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. به این منظور تعداد 350 نفر از دانشجویان دانشگاه سمنان به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و به ابزارهای محقق ساخته خودیابی و انگیزش پیشرفت پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از روش های تحلیل عاملی، ضریب آلفای کرونباخ، همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی نشان داد که مقیاس محقق ساخته خودیابی چهار عامل خودآگاهی، مجذوبیت، رشد شخصی و استعلا را اندازه گیری می کند. همچنین یافته های روایی همگرا و واگرا مبین آن بود که این ابزار با عزت نفس، افسردگی و اضطراب رابطه معناداری دارد. ضریب اعتبار مقیاس با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 89/0 و هر کدام از خرده مقیاس ها شامل خودآگاهی 89/0، مجذوبیت 89/0، رشد شخصی 88/0 و استعلا 84/0 بدست آمد. علاوه بر آن نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که خودیابی و اکثر مولفه های آن با انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معناداری داشت. همچنین نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد، خودیابی پیش بینی کننده انگیزش پیشرفت و پیشرفت تحصیلی می باشد و به ترتیب 15 و 13 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین می کند. در نهایت یافته های پژوهش بیانگر این است که مقیاس خودیابی در جامعه دانشجویان از خصوصیات روانسنجی قابل قبولی برخوردار بوده و می توان از آن به عنوان ابزاری معتبر در پژوهش های روانشناختی استفاده کرد.
الناز فرزین فرد شاهرخ مکوند حسینی
هدف پژوهش حاضر بررسی استعداد آسیب احساسی در بیماران قلبی عروقی با توجه به نقش پیش بین صفات شخصیتی بود. طرح پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. نمونه پژوهش شامل 80 نفر از بیماران قلبی عروقی بود که به صورت در دسترس از بین بیماران بستری در بخش قلب بیمارستان امام خمینی تهران انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس استعداد آسیب احساسی و پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر استفاده شد. متغیرهای بالینی شامل نوع بیماری قلبی عروقی و طول دوره¬ی درمان و متغیرهای جمعیت شناختی سن و جنس نیز بررسی گردید. داده های پژوهش با روش¬های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام و تحلیل واریانس یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین استعداد آسیب احساسی با سه عامل شخصیتی آسیب¬گریزی، پاداش وابستگی و خودفراوری همبستگی مثبت وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که بهترین ترکیب برای پیش¬بینی آسیب احساسی آسیب¬گریزی و پاداش وابستگی می باشد. در مجموع یافته های پژوهش نشان داد که هرچه آسیب گریزی، پاداش وابستگی و خودفراوری افزایش می¬یابد، استعداد آسیب احساسی هم شدیدتر می-شود و می¬توان با آسیب گریزی و پاداش وابستگی، استعداد آسیب احساسی را در بیماران قلبی عروقی به خوبی پیش بینی کرد.
راحله یونسیان شاهرخ مکوند حسینی
بیماریهای مزمن و ناتوان کننده، پیامدهای روانپزشکی متعددی دارند. بیماریهای سیستم کلیوی و به دنبال آن دیالیز ، به شدت بر سلامت جسمانی و روانی افراد اثر میگذارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری بر درد روانی بیماران همودیالیزی، انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه بیماران همودیالیزی شهرستان شاهرود بود. در یک طرح نیمه آزمایشی،20 شرکت کننده به صورت در دسترس از بیماران تحت درمان دیالیز انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه مداخله و گواه تقسیم شدند. ارزیابی روانی شامل تکمیل پرسشنامه درد روانی انجام شد. شاخص های پرسشنامه درد روانی در دو مقطع قبل از مداخله و بعد از مداخله گردآوری شدند. داده ها به کمک آماره های توصیفی و آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری تحلیل شد. یافته های پژوهش کاهش معناداری را در در نمره کلی درد روانی بیماران همودیالیزی و در دو شاخص آزمون درد روانی ( شاخص برجای ماندگی و زخم های خودشیفتگی) پس از مداخله مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری نشان داد. نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی مدیریت استرس به شیوه ی شناختی-رفتاری بر درد روانی بیماران همودیالیزی می باشد، لذا توجه جدی به درمان های روانشناختی در این بیماران مفید به نظر می رسد.
زهرا عزیزی شاهرخ مکوند حسینی
در اواخر قرن بیستم پژوهشگران به مباحث در رابطه با خواب و بیداری علاقمندی زیادی نشان دادند. سنخ زمانی یک ویژگی است که معمولا به زمان خواب وبیداری نسبت داده می شود. انسان معمولا در روز فعال است و شب را به استراحت اختصاص می دهد. عملکرد عاطفی و رفتار اجتماعی افراد نیز تحت تاثیر این چرخه شبانه روزی قرار دارد. افراط و خارج شدن از چرخه شبانه روزی که مطابق با برنامه زمانی تعیین شده از سوی اجتماع است، باعث ایجاد مشکل برای فرد در ارتباط با اجتماع و شرکت در فعالیت های اجتماعی می شود. بخصوص در افراد با جهت گیری عصری، بدلیل محدوده زمانی فعالیت افراد این سنخ، که شب را برای انجام فعالیت های خود انتخاب می کنند، در فعالیت های اجتماعی و همچنین سازگاری اجتماعیشان، دچار مشکل می شوند. همچنین عواطف افراد نیز در ساعات مختلف روز می تواند متغیر باشد که این نیز در نوبه خود می تواند مورد توجه محققان قرار بگیرد. از این رو پژوهش حاضر، به دنبال مقایسه سازگاری اجتماعی و عاطفه مثبت و منفی در دانشجویان با چرخه های شبانه روزی متفاوت است.
علی کسائیان شاهرخ مکوند حسینی
در پنجاه سال گذشته، تلاش های بسیار در راستای بررسی ارتباط سوء مصرف مواد و سازه های شخصیت انجام شده است. فرض وجود یک منش یا شخصیت اعتیادی در مفاهیم روانکاوی از وابستگی به مواد ریشه می گیرد. ارزیابی سه حوزه ی هم پوش، ویژگی ها، مشکلات و سازمان شخصیت در معتادان دربردارنده اطلاعات مهمی برای تعریف، شناسائی و درمان این گروه است. بررسی ها حاکی از آنند که ویژگی های شخصیت در شروع، گسترش و تداوم وابستگی به مواد نقش دارند. تازه ترین تحقیقات روانکاونه اختلال در روند شکل گیری و انسجام هویت فردی را در بروز اعتیاد به مواد مخدر عمده می دانند. افرادی که مصرف و وابستگی به متادون دارند، مجموعه ای از مصرف کنندگان مواد به شمار می روند، بررسی ابعاد شخصیتی این افراد و آشنایی با ویژگی ها و صفات شخصیتی آنها و در سطح وسیع تر آشنایی با آسیب های شخصیتی این جامعه خاص و مقایسه ی آن با گروه سالم، راهی برای شناخت بیشتر آنها و انتخاب درمان صحیح برای این گروه است. هدف این پژوهش، بررسی سازمان شخصیت در افراد وابسته به متادون و مقایسه ی آن با افراد سالم، بر اساس نظریه کرنبرگ و ابزار برخواسته از آن(stipo)، بوده است. افراد مورد مطالعه، تعداد 46 نفر از شهروندان شهر سمنان بودند که به دو گروه 23 نفره، گروه وابسته به متادون و گروه سالم تقسیم شدند. افراد گروه وابسته به متادون، مراجعان به مراکز ترک اعتیاد قومس و ناجی در شهر سمنان بودند و گروه سالم نیز با توجه به ویژگی های سن، تحصیلات و تاهل مشابه گروه وابسته به متادون، به صورت در دسترس انتخاب و مصاحبه ی ساختار یافته سازمان شخصیت (stipo) و پرسشنامه ی چند وجهی میلون- سه بر روی آنها اجرا شد. طرح تحقیقی حاضر از نوع علی – مقایسه ای است. یافته های پژوهش نشان داد که افراد وابسته به متادون، در حیطه های هویت، روابط موضوعی، دفاع های ابتدائی، پرخاشگری و ارزش های اخلاقی در مصاحبه ی stipo از سازمان آشفته تر و در مقوله های ضد اجتماعی، دیگر آزار، وابستگی به مواد و وابستگی به الکل، در پرسشنامه میلون- سه از وضعیت بدتری نسبت به گروه سالم برخوردار بودند. یافته های این پژوهش نشان داد که تشخیص اختلال های سطحی و شدید شخصیت بر اساس نظریه روابط موضوعی کرنبرگ امکان پذیر است. مصاحبه ساختار یافته سازمان شخصیت (stipo) قادر است به خوبی سازمان شخصیت را در افراد وابسته به متادون بررسی کند. البته تشخیص اختلالات شدید شخصیت بسیار راحت تر از تشخیص اختلالات سطحی شخصیت می باشد.
ساناز ذبیح زاده شاهرخ مکوند حسینی
مقدمه: روش هایی که بیماران با درمانگرانشان تعامل می کنند، فراهم کننده اطلاعات مهمی در مورد شخصیت و سبکهای دلبستگی و الگوهای میان فردی آنها در رابطه درمانی است. از این رو مفهوم انتقال برای جمع آوری مواد روانی و به دست آوردن درک عمیق تر انگیزه های بیمار همواره مورد توجه و استفاده متخصصان بالینی قرار گرفته است. بنا بر نظر عده ای از متخصصان مسایل جنسیتی نیز ممکن است بر رشد و تحول انتقال با توجه به آسیب شناسی و سبک شخصیت مراجعان به شیوه های خیلی مهم در فرآیندهای تحلیلی اثرگذار باشد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر جنسیت درمانگر و بیمار بر انتقال، در بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت خوشه b در درمان روان پویشی انجام شد.روش: پژوهش حاضر از نوع علی مقایسه ای می باشد، که داده های آن به روش نمونه گیری در دسترس از پرسشنامه های انتقال که توسط درمانگران زن و مرد با رویکرد روانپویشی، راجع به سبکهای انتقالی(عصبانی، مضطرب، ایمن، اجتنابی، جنسی) 80 بیمار زن و مرد مبتلا به اختلالات شخصیت خوشهb پاسخ داده شده است، به دست آمده است. داده ها با روش تحلیل واریانس در گروههای جنسیتی و اختلالات شخصیت متفاوت تحلیل و مقایسه شدند.یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که، ترکیبهای جنسیتی (درمانگر_بیمار) تنها بر سبک انتقال جنسی معنادار است. اثر اختلالات شخصیت نیز بر همه سبکهای انتقال به جز سبک انتقال ایمن، معنادار می باشد. نتیجه گیری: داده ها نشان داد، بیشترین سبک انتقال جنسی در ترکیب(درمانگر مرد_بیمار زن) و سپس در ترکیب(درمانگر زن_بیمارمرد) بوده و بیشتر از همه در اختلال شخصیت مرزی دیده شده، همچنین انتقال عصبانی نیز بیشتر با اختلالات شخصیت مرزی و خودشیفته هماهنگ است. کلمات کلیدی: انتقال، جنسیت، اختلالات شخصیت خوشه b، درمان روان پویشی
نجمه شفاعت شاهرخ مکوند حسینی
چکیده بیخوابی اولیه یکی از برجسته ترین نگرانی های بیماران مبتلا به سرطان پستان است که باعث اختلال در عملکرد روزانه و اجتماعی آنها میشود. درمان شناختی-رفتاری چند مولفه ای اثر بسیار قوی بر درمان بیخوابی اولیه دارد. از این رو هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری چند مولفه ای بر شدت بی خوابی و کیفیت خواب در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود. روش: با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی و با احتساب شرایط ورود به نمونه، نمونه ای به حجم 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر آزمایش و 15 نفر کنترل) قرار گرفتند. پرسشنامه کیفیت خواب پیتزبورگ، شاخص شدت بیخوابی مورین و جدول گزارش خواب در این پژوهش به عنوان ابزار مورد استفاده قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک آزمون آماری تحلیل کواریانس انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد، گروه درمانگری شناختی- رفتاری چند مولفه ای باعث بهبود بی خوابی اولیه(شدت بی خوابی، کیفیت خواب) در بیماران مبتلا به سرطان پستان میشود. بنابراین پیشنهاد می شود به منظور بهبود بی خوابی اولیه افراد مبتلا به سرطان پستان از گروه درمانی شناختی – رفتاری چند مولفه ای استفاده شود.