نام پژوهشگر: باقر غباری بناب
فاطمه نورزاد قراملکی باقر غباری بناب
پژوهش حاضر با هدف مطالعه نقش هوش معنوی و شیوه های مقابله مذهبی در اضطراب امتحان دانشجویان و ساخت مدلی برای تبیین ارتباط آنها انجام یافته است . نمونه پژوهش شامل 372 نفر (200 دختر و 172 پسر) از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه تبریز بودند که بوسیله نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب گردیدند و از پرسشنامه های هوش معنوی (کینگ ، 2008) ، راهیابی در حوادث و رخدادهای زندگی (غباری و همکاران، 1378) و آزمون اضطراب امتحان اشپیلبرگر (1980) به منظور جمع-آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از همبستگی گشتاوری پیرسون ، تحلیل واریانس چند متغیری ، تحلیل رگرسیون چند گانه همزمان و تحلیل مسیر استفاده شد. نتایج همبستگی بین متغیرها نشان داد که هوش معنوی با مقابله مذهبی رابطه مثبت معنادار دارد (05/0 p< ؛ 182/0= r ). همچنین هوش معنوی از بین شیوه های مقابله مذهبی ، با مقابله توکلی رابطه مثبت معنادار (05/0 p< ؛ 254/0= r ) دارد. نتایج رگرسیون همزمان نیز نشان داد که هوش معنوی پیش بینی کننده معنادار اضطراب امتحان دانشجویان هست و ازبین مولفه های آن ، مولفه تولید معنای شخصی (05/0 p< ؛ 243/0- = ? ) به شکل معناداری اضطراب امتحان را تبیین می کند. همچنین مقابله مذهبی نیز پیش بینی کننده معنادار اضطراب امتحان دانشجویان می باشد و از بین شیوه های آن، مقابله تفویضی (05/0 p< ؛ 231/0= ? ) به شکل معناداری اضطراب امتحان را تبیین می کند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که بین میانگین نمرات دانشجویان دختر و پسر از نظر اضطراب امتحان و مولفه هایش (( شناختی و هیجانی)) ، مقابله مذهبی و شیوه های آن (( تفویضی و توکلی )) تفاوت معناداری با احتمال 95 درصد وجود دارد و میانگین نمرات اضطراب امتحان و مولفه های آن ، مقابله مذهبی و شیوه های آن در بین دختران نسبت به پسران بیشتر می باشد. ولی بین دانشجویان دختر و پسر از لحاظ هوش معنوی و مولفه های آن تفاوت معناداری مشاهده نشد . همچنین نتایج تحلیل مسیر بین متغیرها نشان داد که هوش معنوی و مقابله مذهبی از عوامل موثر بر اضطراب امتحان دانشجویان هستند. یافته های مطالعه حاضر می توانند کاربردهایی برای تحقیقات آینده در خصوص بررسی عوامل پیش بینی کننده و تأثیرگذار بر اضطراب امتحان دانشجویان داشته باشند.
ندا مصدق باقر غباری بناب
معنویت بعد فراموش شده ی بهداشت روانی تلقی شده است وعاملی است که آن را تحت تاثیر قرار میدهد.هوش معنوی نوعی از هوش است که این هوش معنوی انسان را توانمند میسازد که تجربه های معنوی خود را چونان سازو کاری برای رویارویی و کشف معنا و راه حل برای مشکلات وسختی های زندگی به کار گیرد. هدف کلی این پژوهش تعیین رابطه هوش معنوی وسلامت روانی مادران کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر وعادی میباشد . روش در این پژوهش همبستگی است وجامعه آماری این پژوهش را کلیه مادران دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر وعادی در مقطع ابتدایی در سال تحصیلی 90-89 درشهر گرگان تشکیل میدادند .نمونه ها شامل 80 نفر از مادران کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر و50 نفر از مادران کودکان عادی بودند که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردیدند. ابزارهایی که در این پژوهش به کار گرفته شد،مقیاس سنجش هوش معنوی کینگ (sisri-24)و چک لیست نشانگان رفتاری bsi-53 میباشد .داده ها به وسیله روش همبستگی وتحلیل رگرسیون چند متغیره،تجزیه و تحلیل شد . نتایج نشان داد که بین هوش معنوی وسلامت روانی مادران کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر وعادی رابطه معناداری وجود دارد. وهوش معنوی میتواند پیش بینی کننده سلامت روانی این مادران باشد. کلید واژه : هوش معنوی، سلامت روان، مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر، مادران کودکان عادی
امیر گلبندی حقیقت باقر غباری بناب
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی کیفیت دلبستگی با سبک های فرزندپروری در والدین کودکان عادی و تیزهوش شهرستان رشت انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش را والدین کودکان عادی و تیزهوش شهرستان رشت تشکیل می دهند، که 536 والد به عنوان نمونه و به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شده و به پرسشنامه های سبک های فرزند پروری بامریند و سبک های دلبستگی کولینز پاسخ داده اند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری رگرسیون چند متغیری، تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) و همبستگی پیرسون، سوال های پژوهشگر مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان دادند که میان کیفیت دلبستگی و سبک های فرزندپروری والدین کودکان عادی و تیزهوش رابطه ی معناداری وجود دارد، همچنین با شناخت کیفیت دلبستگی والدین می توان سبک های فرزندپروری آنها را پیش بینی کرد. ارتباط بین متغیرهای روان شناختی بسیار پیچیده تر از آن است که در وهله ی نخست تصور می شوند، در حقیقت سبک دلبستگی والدین رفتارهایی را فرامی-خواند که این رفتارها در تعامل با کودکان، واکنش هایی را از سوی آنها برمی انگیزد. همین کنش و واکنش های بین والدین و کودک است که علاوه بر سبک دلبستگی والدین، توانایی تاثیرگذاری بر شیوه فرزندپروری را دارد. این امکان وجود دارد که فرزندان با توجه به شخصیت و خلق و خویی که دارند رفتارها و خلق و خوهایی را در والدین خود برانگیزانند که متناسب با شخصیت آنها هستند.
به آذین داوری حمید علیزاده
این پژوهش به منظور تعیین اثر مراقبه با روش پاسخ آرمیدگی بر میزان خودکنترلی دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی انجام شد. وش این پژوهش شبه آزمایشی و طرح مورد استفاده پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود که چهار هفته پس از پایان جلسات آموزش مرحله پیگیری اجرا شد. شرکت کنندگان این تحقیق 30 نفر از دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهر تهران بودند که به روش نمونه گیری در دسترس، مصاحبه و بر اساس ملاک های مندرج در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی اختلالهای روانی با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی شناسایی شده و با توجه به برنامه کلاسی در دو گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان گروه آزمایشی هفته ای دو بار به اجرای مراقبه پرداختند. زمان تکرار مانترا در جلسه اول دو دقیقه و با یک دقیقه افزایش زمان در هر جلسه به هشت دقیقه در جلسه هشتم رسید. آزمون پیگیری یک ماه بعد از آخرین جلسه تمرین اجرا شد. تحلیل کوواریانس تفاوت معنادار (در سطح 0.05)بین نمره های خود کنترلی آزمودنی ها در گروه آزمایش و کنترل در پیش آزمون و پس آزمون را نشان داد. تحلیل نمرات مرحله پیگیری نشان دهنده عدم وجود تفاوت معنادار (در سطح 0.05) بین نمره های خودکنترلی در مرحله پیگیری بود. یعنی اثر متغیر ارائه شده (تمرین مراقبه) در مرحله پیگیری بعد از گذشت یک ماه باقی مانده است. همچنین مقدار اندازه اثر در پس آزمون 0.87 و در آزمون پیگیری 0.57 به دست آمد. نتایج پس آزمون و آزمون پیگیری نشان می دهند که خودکنترلی دانش آموزان در گروه آزمایش افزایش معنی دار داشته است.
علیرضا شمس نطنزی حسین زارع
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر سبک های دلبستگی و بخشایشگری بر رضایت زناشویی در زوجین انجام شده است. روش: در یک مطالعه از نوع همبستگی، 75 زوج (n=150)، از بین زوجین شهرستان ماسال ، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های سبک های دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید (1996)، بخشایشگری انرایت (1997) و مقیاس رضایت زناشویی اینریچ (1989) را تکمیل کردند. داده های به دست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که بین سبک های دلبستگی اجتنابی و اضطرابی و رضایت زناشویی در سطح p?0/01 رابطه منفی معناداری وجود دارد، و بین سبک دلبستگی ایمن و رضایت زناشویی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. همچنین بین بخشایشگری و رضایت زناشویی رابطه مثبت معناداری وجود دارد. علاوه بر این پژوهش نشان داد سبک های دلبستگی و بخشایشگری به میزان 28 درصد، واریانس رضایت زناشویی را پیش بینی می کند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش می توان در مشاوره های قبل از ازدواج با تعیین سبک دلبستگی و میزان بخشایشگری افراد، میزان رضایت زناشویی آنها را پیش بینی کرد و در صورت نیاز آموزش های لازم را ارایه نمود تا در زندگی، رضایت و سازگاری بیشتری حاصل گردد.
کاملیا امامی باقر غباری بناب
چکیده این پژوهش به منظور تعیین تأثیر آموزش بخشش درمانی بر کاهش خشم زنان مطلقه انجام گرفت. برای این منظور از بین زنان مطلقه مراجعه کننده به مرکز طلاق بهزیستی استان اصفهان در سال 90 نمونه ای با حجم 30 نفر به روش تصادفی ساده انتخاب و به دو گروه آزمایش (15n=) و کنترل (15n=) تقسیم شدند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده و برای گروه آزمایش 10 جلسه ی 90 دقیقه ای برنامه ی آموزش بخشش انجام گرفت. برای اندازه گیری میزان خشم آزمودنی ها از پرسشنامه خشم صفت- حالت اسپیلبرگر(staxi-2) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس (ancova) نشان داد که آموزش بخشش درمانی بر کاهش خشم زنان مطلقه تأثیر داشته و این تأثیر از لحاظ آماری با 95% اطمینان معنی دار بود. کلید واژه: بخشش درمانی، زنان مطلقه، خشم.
فاطمه fatemeh کامبیز پوشنه
چکیده تأثیر برنامه آموزش مدیریت والدین بر سلامت عمومی مادران دارای کودکان اختلال فزون جنبشی ـ کاستی توجه دانش آموزان مبتلا پایه های اول تا پنجم مقطع ابتدایی مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور با استفاده از پژوهش نیمه آزمایشی (طرح پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل) 40 نفر از والدین دانش آموزان دختر و پسر با اختلال نارسایی فزون جنبشی ـ کاستی توجه مقطع ابتدایی (20 دختر و 20 پسر از پایه های اول تا پنجم) پس از گزینش و همتاسازی در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار داده شدند. به منظور نمونه گیری از جامعه پژوهشی از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای استفاده گردید. از میان مناطق بیست گانه استان تهران منطقه 14 و از میان مدارس منطقه 14، دانش آموزان با اختلال فزون جنبشی – کاستی توجه و در نهایت والدین آنها انتخاب شدند. از مقیاس کانرز (فرم معلم) به عنوان غربال گری، اولیه و جهت تشخیص اختلال از پرسشنامه مرضی (csi-4) فرم والدین استفاده گردید و سپس مادران دانش آموزان پرسشنامه سلامت عمری را تکمیل نمودند. آموزش والدین (در گروه آزمایش) به مدت 9 جلسه براساس مدل پیشنهادی بارکلی به همان میزان والدین گروه کنترل تحت یک برنامه آموزشی غیرمرتبط قرار گرفتند. داده های بدست آمده از طریق روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت. حاصل پژوهش نشان داد برنامه آموزش مدیریت والدین به افزایش سطح سلامت عمومی مادران در حوره استرس منجر گردید همچنین بین والدین دختران و پسران دارای کودکان درای اختلال فزون جنبشی و کاستی توجه از لحاظ اثرگذاری برنامه آموزش مدیریت والدین بر سلامت عمومی آنان تفاوت معناداری وجود نداشت. در نهایت یافته های پژوهش نشان داد که برنامه آموزش مدیریت والدین بر سلامت عمومی مادران موثر بوده و منجر به افزایش وضعیت عمومی مادران شده است.
آهو مراد ثمرین حسین زارع
هدف: این پژوهش به منظور مقایسه رابطه ترس از صمیمیت، ادراک ریسک با مهارت های حل مسئله اجتماعی و سبک های تصمیم گیری در زوجهای موفق و ناموفق صورت گرفت. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه علی مقایسهای است که جامعه آماری آن شامل کلیه زنان مراجعه کننده به خانه های سلامت پنج منطقه شمال، جنوب، مرکز، شرق و غرب شهر تهران به همراه همسرانشان در 3 ماهه سوم سال 1391 بود. جهت تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران با خطای 05/0 استفاده شد.120 زوج متأهل به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب و از بین آن ها 33 زوج موفق و 33 زوج ناموفق انتخاب و پرسشنامه های رضایت زناشویی اینریچ، ترس از صمیمیت (fis)، فهرست ادراک ریسک بنتن، پرسشنامه مهارت حل مسئله اجتماعی دی زوریلا- مای دیو و الیوارس (2002) و پرسشنامه ی سبک تصمیم گیری اسکات و براس (1995) را تکمیل کردند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و z فیشر تحلیل گردید... یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل ضریب همبستگی پیرسون و آزمون z فیشر نشان داد که از نظر آماری تفاوت معنی داری در شدت همبستگی بین ترس از صمیمیت با مهارت های حل مسئله و سبک های تصمیم گیری در زوجهای موفق و ناموفق وجود داشت. همچنین تفاوت معنی داری در شدت همبستگی بین ادراک ریسک با مهارت های حل مسئله و سبک های تصمیم گیری در زوجهای موفق و ناموفق وجود داشت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج، نقش ترس از صمیمیت، ادراک ریسک، مهارت های حل مسئله و سبک های تصمیم گیری در رضایت زناشویی آشکار شد. بر این اساس در پژوهش های آینده لازم است که الگوی تبیین کننده این ارتباط مشخص شود و همچنین روشن شود که آیا مداخلاتی در متغیرهای مذکور در میزان رضایت زناشویی زوجها تغییراتی ایجاد می کند.
حمیده نبات ریز مهناز علی اکبری دهکردی
هدف: این پژوهش به منظور بررسی اثربخشی زوجدرمانی مبتنی بر دلبستگی بر ترس از صمیمیت و بخشش زوجین متأهل صورت گرفته است. روش : جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به خانه های سلامت شهر تهران بود. ازبین زوجین مراجعه کننده به خانه های سلامت دو منطقه از شهرتهران ، با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، ابتدا 60 زوج انتخاب شدند. پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسالان جهت غربالگری، توسط زوجین تکمیل گردید. از این تعداد 40 زوج دارای سبک دلبستگی ناایمن بودندکه باتوجه به معیارهای ورود و یکسان سازی که در نظر گرفته شد (سن، تحصیلات، شغل، مدت زمان ازدواج)، 30 زوج انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (15 زوج گروه آزمایش و 15 زوج گروه کنترل). ابزار گردآوری دادهها: مقیاس ترس از صمیمیت، پرسشنامه ی بخشش انرایت و گروه مطالعات تکامل انسانی (1997) بود. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس تک متغیره (آنکوا) و تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در میزان ترس از صمیمیت، بخشش و مولفههای آن تفاوت معنادار وجود دارد (01/0p?). به این معنی که زوج درمانی مبتنی بر دلبستگی برکاهش ترس از صمیمیت وافزایش بخشش زوجین موثر است. نتیجه گیری: آن چه اهمیت دارد این است که طبق نتایج بدست آمده، آموزش زوج درمانی مبتنی بر سبک دلبستگی، میزان صمیمت (هیجانی ، عقلانی ، جنسی ، جسمانی ، ارتباطی ، اجتماعی ، تفریحی ، روانشناختی ، معنوی ) و بخشش (شناختی ، رفتاری ، عاطفی ) را افزایش داده و علاوه بر آن بر تغییر سبک دلبستگی موثر بوده است و لذا این نوع زوج درمانی با توجه به ماهیت آن ، بسیار کارآمد و نویدبخش است .
رحیم شبانی باقر غباری بناب
هدف از این پژوهش تدوین مدلی ساختاری برای تبیین بهزیستی روانی بر اساس سبک دلبستگی به والدین با میانجی گری دلبستگی بزرگسالی، دلبستگی به خدا و شفقت به خود است. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف از نوع پژوهش بنیادی و بر اساس روش، پژوهشی بر مبنای مفروضات همبستگی و غیرآزمایشی است . نمونه پژوهش شامل 600 نفر از مادران دانش آموزان دور? ابتدایی شهرارومیه بود که به روش نمونه گیری چندمرحله ای تصادفی انتخاب شدند. مادران شرکت کننده، مقیاس های دلبستگی به مادر و پدر، دلبستگی بزرگسالی، دلبستگی به خدا، شفقت به خود (scs) و بهزیستی روانی را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل مسیر و نرم افزار های 20 spss و22 amos مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. با توجه به اینکه مدل اولیه برازش لازم را نداشت؛ مدل تعدیل شده با اعمال خطای اندازه گیری مورد آزمون قرار گرفت. مشخص شد که مدل تعدیل شده برازش بهتری دارد. یافته ها نشان دادند که بیشترین تبیین واریانس متغیر بهزیستی روانی مربوط به متغیرهای شفقت به خود، دلبستگی اضطرابی بزرگسالی و دلبستگی ایمن به خدا به ترتیب با ضرایب 37/0، 21/0 و 14/0 است. در کل 35 درصد بهزیستی روانی توسط این الگو پوشش داده می شود. بر اساس یافته ها، دلبستگی بزرگسالی، شفقت به خود و دلبستگی به خدا می توانند در رابطه بین سبک های دلبستگی به والدین با بهزیستی روانی به طور پاره یی واسطه شوند. نتایج این پژوهش موید آن است که توجه به نقش سبک دلبستگی در مطالعه بهزیستی روانی افراد بسیار مهم است. این نتایج می تواند راهگشای سیاست گذاری های پیشگیرانه و ارتقاء بهزیستی مادران وزنان قرار گیرد.
فاطمه اسلامدوست سیاه اسطلخی ولی اله موسوی
چکیده ندارد.
زهره سعیدی نژاد محمدعلی مظاهری
چکیده ندارد.