نام پژوهشگر: رضا مهرآفرین
افشین باوندپور رضا مهرآفرین
منطقه ی سیستان از نظر دارا بودن و غنای آثار باستانی یکی از مهم ترین و غنی ترین مناطق سرزمین ایران به شمار می رود. اما این منطقه تا کنون به طور کامل مورد مطالعه ی باستان شناختی قرار نگرفته است. از این روی بسیاری از قابلیت ها و توانمندی های آن ناشناخته مانده است. در این زمینه یکی از راه های به دست آوردن اطلاعات مفید از مناطق مختلف، بررسی های فراگیر باستان شناختی می باشند؛ از طریق این بررسی ها می توان اهمیتها و ظرفیت های آثار تاریخی و باستانی منطقه ی مورد بررسی را نشان داده و با تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از آنها، به بسیاری از مسئله های موجود پاسخ داده و مسایل بسیاری را درباره ی آن منطقه مطرح کرد. به منظور شناخت ظرفیت ها و قابلیت های منطقه ی سیستان، این منطقه مورد بررسی فراگیر باستان-شناختی قرار گرفت. به دلیل گستردگی و وسعت، منطقه به چند حوزه تقسیم بندی شد که پژوهش پیش رو، به طور اختصاصی به نیمه ی غربی حوزه ی قلعه رستم، با مساحت حدود 288 کیلومتر مربع پرداخته است. برای شناسایی دقیق تر مکان های باستانی، بر روی نقشه ی 1/50000این بخش، مربع هایی به ابعاد دو کیلومتر در دو کیلومتر، ترسیم شد. در نتیجه تعداد 77 مربع حاصل شد. سپس این مربعها با دستگاه g.p.s مشخص و محدودهی هر مربع به صورت پیمایشی یا با خودرو و با بهرهگیری از اطلاعات محلی بررسی شد. بر بنیاد شواهد و مدارک بهدست آمده میتوان چنین نتیجه گرفت: 1) بر اساس نظریه ی مکانمرکزی، وجود و ادامهی حیات شهر سوخته به عنوان مهمترین مکانِ مرکزی در این بخش، در ارتباط مستقیم با محوطههای اقماری آن بوده است به گونهای که افزایش شمار محوطه ها در یک دوره، افزایش وسعت شهر سوخته در همان دوره و بالعکس را درپیداشته است. 2) تاریخ استقرار در ناحیهی حوضدار در دورهی اسلامی از قرن ششم تا قرن دوازدهم هجری قمری بوده است.
سیروس خالدی رضا مهرآفرین
این بررسی در راستای مشخص نمودن وضعیت استقراری این منطقه در دوره های مختلف فرهنگی و نیز ارتباط میان این اسثقرارها با شرایط زیست محیطی حاکم بر آنها صورت پذیرفت. به طور کلی داده های مورد نیاز در این پژوهش به دو روش کتابخانه ای یا اسنادی و روش میدانی، به دست آمد. در نهایت پس از انجام بررسی، تعداد 40 مکان (محوطه) باستانی شناسایی گردید که هر یک از این مکان ها در یک یا چند دوره استقراری مورد سکونت بوده اند. از این میان 23 مکان دارای آثار مربوط به دوره هخامنشی، 22 مکان مربوط به دوران مفرغ ، 7 مکان مربوط به دوره سلوکی ، 2 مکان مربوط به دوره اشکانی و 10 مکان دارای آثار مربوط به دوره های میانی و متأخر اسلامی می باشند. استقرار های شکل گرفته در حوزه مورد بررسی در دو بخش شرق و غرب رودخانه شیله واقع شده اند. مطالعه عکس های هوایی و نیز اطلاعات بدست آمده از بررسی صورت گرفته نشان می دهد حیات استقرار های شرق رودخانه وابسته به آبراه های منشعب از رود بیابان و حیات استقرار های غرب رودخانه وابسته به جریان رودخانه هایی بوده که از کوه های غرب حوزه شیله سرچشمه می-گیرند. در هر دوره استقراری با افزایش میزان حجم آبدهی رودخانه ها در هر دو بخش، به ویژه در دوران مفرغ و هخامنشی بر شمار استقرارها افزوده شده و بلعکس با کاهش میزان حجم آبدهی آنها در دوران سلوکی، اشکانی و اسلامی از شمار استقرارها کاسته شده است. همچنین بر اساس نتایج به دست آمده از داده های جغرافیایی و باستان شناختی، مشخص شد که رودخانه شیله نقشی در شکل گیری استقرارها در این حوزه نداشته است.دلیل این امر را می توان در پایین بودن بستر رودخانه و شوری آب عنوان کرد.
عباس جامه بزرگ رضا مهرآفرین
چکیده: این رساله به بررسی و تجزیه و تحلیل جغرافیای تاریخی شهرهای ساسانی و انطباق یا عدم انطباق آنها با داده های باستان شناسی می پردازد. برای دست یابی به اطلاعات و داده های این موضوع، متون تاریخی و جغرافیای تاریخی شهرهای ساسانی و همچنین گزارشات باستان شناسی مدّ نظر قرار گرفته و سپس اطلاعات جمع آوری شده، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در این رساله تعداد 13 شهر از دوره ساسانی مورد بررسی و تحقیق قرار گرفت. این شهرها به ترتیب عبارتند از: دارابگرد، اردشیرخوره، مرو، تخت سلیمان، بیشاپور، جندی شاپور، ایوان کرخه، نیشابور، سیراف، اصطخر، رام شهرستان، تیسفون و قصرشیرین. شواهد بسیاری نشان می دهد که شهرهای دوره ساسانی با طرح و نقشه قبلی ساخته می شده و بنا به دلایل علمی، بیشتر یک نقشه منظم داشتند. طرح ها و نقشه های ساسانی با توجه به شهرهای مطالعه شده در این پایان نامه، به سه شکل متحد المرکز و دایره ای، مستطیل شکل (هیپوداموس) و نامنظم بودند. طرح دایره ای یا مدور در چهار شهر اردشیرخوره، تخت سلیمان، مرو و دارابگرد مشاهده می شود. طرح دیگری که در ساخت شهرهای ساسانی مورد استفاده قرار گرفته، طرح مستطیلی یا هیپوداموس می باشد. از شهرهای مستطیل شکل می توان به شهرهای بیشاپور، جندی شاپور، سیراف، نیشابور، ایوان کرخه، اشاره کرد. نوع سوم شهرهای ساسانی، شهرهایی است که دارای شکل منظم هندسی نیستند و بیشتر با توجه به محیط جغرافیایی محل شهر، ساخته شده اند. از این دسته می توان به شهرهای تیسفون، رام شهرستان و قصرشیرین اشاره کرد. غالب شهرها در مناطق جنوب غرب و غرب ایران مانند فارس، خوزستان، آذربایجان و سواحل خلیج فارس قرار دارند. با توجه به مشخص شدن موقعیت جغرافیایی این شهرها در متون جغرافیایی و تاریخی، کاوش های باستان-شناسی، این نتیجه حاصل می شود که اکثر شهرهای ساخته شده در دوران امپراتوری ساسانی متعلق به اولین شاهان این سلسله، یعنی اردشیر اول و شاپور اول می باشد. علاوه بر این، ویژگی های باستان شناسی این شهرها با توصیف مورخین و جغرافی نگاران کاملاً منطبق است و بر این اساس، باستان شناسان می توانند با تکیه بر این منابع موثق، نتایج سودمندی در عملیات کاوش و یا بررسی های میدانی از شهرهای ساسانی به دست آورند. کلمات کلیدی: جغرافیای تاریخی، شهرهای ساسانی، متون تاریخی، جغرافی نگاران اسلامی.
بهرنگ مکوندی سید رسول موسوی حاجی
سیستان نام سرزمینی وسیع در بخش های جنوب شرقی فلات ایران است که امروزه قسمت اعظم آن در خاک افغانستان واقع شده و با نام "ولایت نیمروز" خوانده می شود. سیستان ایرانی یا سیستان جنوبی که در شمالی ترین بخش استان سیستان و بلوچستان واقع شده، سرزمین نسبتاً همواری است که بیشتر زمین های آن از رسوبات و ته نشست های رودخانه هیرمند تشکیل شده است. "حوزه گیردی" یکی از حوزه های جغرافیایی بیست و دوگانه سیستان به شمار می آید که در نیمه جنوبی سیستان قرار داشته و یکی از دو حوزه ایرانی است که رودخانه شیله در مسیر خود از شمال به جنوب آن گذر می کند. رودخانه عمیق و عریض شیله که در انتهای جنوبی دریاچه هامون قرار دارد در دوره های پر آبی، سر ریز آب دریاچه هامون را به چاله "گودزره" در افغانستان منتقل می کند. برخلاف دیگر رودهای سیستان، شیله داری مسیر ثابتی است که قاعدتاً بر جاذبه های زیستی آن می افزاید. اتصال به دریاچه هامون و زیستگاه های طبیعی اطراف آن و نزدیکی به شاخابه های رود بیابان در سمت شرق و جذب آبراهه ها و نهر های جاری در فصل بارش، از سمت غرب، از خصوصیات دیگر آن می باشد. در پژوهش حاضر که یک بررسی روشمند باستان شناختی است زمین های اطراف رودخانه شیله به وسعت 312 کیلومتر مربع به دقت مورد پیمایش قرار گرفته و استقرار های انسانی دوران باستان در آن شناسایی شده اند و در نتیجه 42 مکان کوچک و بزرگ باستانی در این منطقه شناسایی و مطالعه گردید که از این تعداد 20 مکان متعلق به دوره پیش از تاریخ(عصر مفرغ)، 14 مکان متعلق به دوره تاریخی و 20 مکان متعلق به دوره اسلامی می باشند. از این تعداد تنها 12 مکان دارای دو دوره استقراری اند که 11 مکان داری دوره های پیش از تاریخ- تاریخی و 1 مکان دارای دوره های تاریخی- اسلامی می باشند. پرسش های عمده این پژوهش درباره وضعیت استقرار حاشیه رودخانه شیله در دوره های سلوکی، اشکانی، و 5 سده نخستین دوره اسلامی بوده است. همچنین اینکه بیشترین آثار استقرار مربوط به کدام دوره می باشد؟ در این پژوهش در استقرار های مربوط به دوران تاریخی، دوره اشکانی حضور قاطع در هر 14 مکان دارد درحالی که دوره سلوکی تنها در 1 مکان و از دوره های هخامنشی و ساسانی و همچنین 5 سده نخستین دوره اسلامی هیچ استقراری شناسایی نگردید. درمورد بیشترین تعداد استقرار، دوره پیش از تاریخ(عصر مفرغ) و دوره میانی اسلامی(سده های 6 تا 9 هجری قمری) هر کدام با 20 مکان بیشترین استقرار را دارا می باشند.
مجتبی سلطانی رضا مهرآفرین
سنگ نگاره یکی از آثار فرهنگی و هنری اقوام مختلف انسانی است که تاکنون مجموعه های متنوعی از آن در بسیاری از نقاط دنیا به دست آمده است. بلوچستان از جمله مناطق بسیار غنی این هنر بدوی در ایران است که در بخش هایی مانند سراوان، سرباز و خاش مجموعه های فراوانی از آنها شناسایی شده است. مطالعه هر یک از این مجموعه ها می تواند در شناخت تاریخ هنر، تاریخ اجتماعی و فرهنگی، مذهبی، جانورشناسی و بوم شناسی منطقه موثر واقع شود. بخش قصرقند نیکشهر یکی از مناطق بسیار مهم بلوچستان از نظر هنر صخره ای است که در جریان یک بررسی باستان شناختی تعداد یازده مجموعه سنگ نگاره از آن در امتداد رودخانه کاجو شناسایی گردید. پس از ثبت و مستند نگاری این مجموعه ها که با روش های متداول در باستان شناسی صورت گرفت، مشخص گردید که نقوش قصرقند با دو روش ضربه های مستقیم و ایجاد خراش به صورت مسبک بر سطح سنگ ایجاد شده اند. این نقوش از نظر نقش مایه به سه دسته انسانی، جانوری و هندسی تقسیم و از نطر موضوع نقش به گروه های فرعی تقسیم می گردند که در این پژوهش همراه با تصاویر و طرح، پس از توصیف، تحلیل شده اند. تحلیل شمایل نگاری و ارائه یک تاریخ نسبی از سنگ نگاره های قصرقند از جمله مهمترین اهدافی است که علاوه بر آنچه پیش از این گفته شد در این طرح دنبال گردید. مطالعه نقوش صخره ای قصرقند نشان داد که سنگ نگاره های مذکور در بردارنده مشابهت های فراوانی با چنین آثاری از دیگر نقاط ایران است. این مسأله می تواند ناشی از ارتباطات فرهنگی و مشابهت های زیستی و اجتماعی منطقه بلوچستان با دیگر نواحی ایران تلقی گردد اما در عین حال تفاوت هایی میان نقوش منطقه قصرقند با سایر نقاط ایران مشاهده می شود که می توان با استناد به آنها نوعی مرزبندی منطقه ای و فرهنگی میان سنگ نگاره-های بلوچستان با سایر نقاط ایران ترسیم کرد. برای ایجاد یک گاهنگاری نسبی از سنگ نگاره های قصرقند از روش مقایسه گونه شناختی استفاده گردید. بدین منظور برخی از نقوش سنگ نگاره ها با نقوش موجود بر روی سایر مواد فرهنگی منطقه جنوب شرق ایران و پاکستان مورد مقایسه و تطبیق قرار گرفتند. بر این اساس سنگ نگاره های قصرقند از نظر زمانی به سه دوره؛ عصر مفرغ، دوره تاریخی و اسلامی تاریخگذاری شده اند.
سرور خراشادی رضا مهرآفرین
تحقیقات و مطالعات صورت گرفته در این پژوهش که از روش توصیفی- تحلیلی تبعیت کرده است بیانگر آنند که: 1 عناوین و مناصب حکومتی ساسانی طی ادوار مختلف و در گذر از مرحله ای به مرحله دیگر و گاه به تبعیت از سیاست های خاص هریک از پادشاهان دستخوش تغییرات چشمگیری گردیده است به گونه ای که گاه اصل و ماهیت وجودی این القاب و عناوین در هاله ای از ابهام قرار گرفته است علاوه بر افزایش یا کاهش حوزه اختیارات و وظایف آنها در گذر زمان بسیاری از این القاب و عناوین دارای واژگان معادل بوده که هریک در برهه ای خاص مورد استعمال قرار گرفته و شماری از آنها به لحاظ کارکرد واقعی یا عناوینی صرفا افتخاری در زوایای تاریک تاریخ ساسانی قرار دارند . بر اساس مدارک تاریخی و شواهد باستان شناختی صاحب منصبان ساسانی در سه گروه عمده : حکومتی-درباری ، روحانی و لشکری قرار می گیرند که هریک به نوبه خود مجموعه ای از مقامات پایین دست را تشکیل می دهند . 2 هنرمند عصر ساسانی در خلق آثار یادمانی این دوران پیرو مکتب رئالیسم بوده است هرچند این واقع گرایی منجر به بازنمایی افراد با ویژگی های کاملا شخصی و چهره پردازی دقیق نگشته و اصولا شبیه سازی مد نظر خالق این آثار نبوده است بلکه تنها در قالب مظاهر تبیین یافته و به صورت قراردادهای هنری غیر قابل تغییر پدیدار گشته است به گونه ای که تعیین هویت افراد بر مبنای تاج های شخصی،سرپوشهای خاص،جامگان،نشانهای ویژه،نحوه جایگیری و نوع فیگوراتیو امکان پذیر می باشد . تنها استثنائاتی در این راستا وجود دارد که بیشتر آثار منقول را در نظر گرفته وگویی به سفارش شخصی افراد ، هنرمند سعی در خلق و شبیه سازی چهره افراد نموده است . 3 در فهرست درباریان اردشیر و شاپور یکم در کتیبه کبیر زرتشت،دودمان قارن از جایگاه والایی برخوردار بوده و نقوش برجسته ساسانی،حسن نیت این خاندان در دربار و حمایت از شاهان این سلسله را به نمایش گذاشته اند.روایت تاریخی خلاف عقیده مرسومی که نگاره نبرد سواره اردشیر یکم در فیروزآباد راآغاز کار و نگاره نبرد سواره هرمزد دوم در نقش رستم فارس را پایان قدرت دودمان قارن می دانند،بیان می کنند و متفق القول بدین امر اشاره دارند که دودمان قارن تا مدت های مدیدی پس از سلطنت هرمزد دوم با اقتدار به حیات خود ادامه داد . از این رو با استناد به روایت تاریخ و شواهد باستن شناختی تنها به ذکر این مهم می توان اکتفا نمود که نگاره نبرد سواره اردشیر یکم در فیروزآباد مبین وابط حسنه این خاندان با شاهنشاهان ساسانی و نگاره نبرد سواره هرمزد دوم در نقش رستم فارس نشانگر تیرگی روابط میان دودمان قارن و دولت مرکزی ساسانی میباشند .
رضا کمال هاشمی سید رسول موسوی حاجی
با انجام عملیات کاوش و لایه نگاری در شهر بلقیس که در تابستان 1389 هجری شمسی صورت پذیرفت، تعداد 3000 قطعه سفالین بدست آمد، که این نمونه های سفالین به دلیل تعدد و تنوع گونه مورد مطالعه (طبقه بندی، گونه شناسی و مقایسه گونه شناختی) قرار گرفت. کلیه سفال ها بر اساس دو متغیر: نوع پوشش و ساده یا منقوش بودن به چهار گروه سفال بدون لعاب و ساده، سفال بدون لعاب و منقوش، سفال لعابدار و ساده، سفال لعابدار و منقوش تقسیم گردیدند. سپس بر اساس یک یا چند متغیر سفالینه های طبقه -بندی شده به گونه های متعددی تقسیم شده و به منظور انجام مقایسه گونه شناختی نمونه های منتخب هر گونه از نظر متغیرهای مختلف با سفالینه های تاریخ گذاری شده دیگر محوطه های اسلامی مورد مقایسه قرار گرفتند. با توجه به مطالعات انجام شده نتایج زیر حاصل گردید: 1- مجموعه سفالینه های شهر بلقیس در بازه زمانی سده های پنج تا نه هجری قمری قرار می گیرند. 2- غالب سفالینه ها در شهر بلقیس به سده های شش تا هشت هجری قمری تعلق دارند. 3- در گروه سفالینه های بدون لعاب و ساده، گونه سفال بدون لعاب و ساده نخودی گونه غالب محسوب می شود که بازه زمانی سده های شش تا هشت هجری قمری را در بر می-گیرد، در گروه سفالینه های بدون لعاب و منقوش، گونه سفال بدون لعاب و منقوش با تزئین نقش کنده نخودی گونه غالب محسوب می شود که بازه زمانی سده های چهار تا هفت هجری قمری را در بر می گیرد، در گروه سفالینه های لعابدار و ساده، گونه سفال لعابدار و ساده با خمیر گل رس و لعاب یکرنگ آبی فیروزه ای گونه غالب محسوب می شود که بازه زمانی سده های شش تا هفت هجری قمری را در بر می گیرد، در گروه سفالینه های لعابدار و منقوش، گونه سفال لعابدار و منقوش موسوم به (قلم مشکی)، گونه غالب محسوب می شود که بازه زمانی سده های هفت تا هشت هجری قمری را در بر می گیرد. 4- مقایسه گونه شناختی سفالینه های شهر بلقیس بیانگر آن است که میان شهر بلقیس در دوران اسلامی با مناطق همجوار خود به ویژه نیشابور، جرجان و توس ارتباط فرهنگی قوی وجود داشته است.
هوشنگ رستمی رسول موسوی حاجی
بررسی نقوش و نشان های نمادین در سنگ نگاره ها و گچبری های دوره ساسانی، ضرورتی است که تاکنون به طور مستقل و مبسوط به آن پرداخته نشده است. در این پزوهش سعی گردید تا با مدد از شواهد باستان-شناختی و قرآین تاریخی این مهم مورد مطالعه قرار گیرد. برای تأمین این منظور، تمامی نقوش نمادین و نشان های رمزآلود موجود در سنگ نگاره ها و گچبری های دوره ساسانی که در محدوده جغرافیای ایران امروز قرار دارند، شناسایی گردیده و به دقت نیز مورد مطالعه قرار گرفته اند. تلاش برای نشانه شناسی یکا یک نقوش و نشان های نمادین و نیز روشن ساختن هویت واقعی و مفهوم حقیقی هر یک از آنها مهمترین هدف این پژوهش را تشکیل می داد. نتایج حاصل از این پژوهش که بر اساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و براساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخ به شمار می رود، آشکارا نشان می دهد: - برخی از نمادها و نقوش نمادین موجود در نقش برجسته ها و گچبری های دوره ساسانی تحت تأثیر نمادهای غربی بوده لیکن به دلیل پویایی هنر ساسانی، به یک فاکتور هماهنگ در هنر این دوره و با هویتی ایرانی تجلّی یافته اند. - بیشتر نقوش و نشان های نمادین موجود در نقش برجسته ها و گچبری های دوره ساسانی ریشه مذهبی دارند. این نقوش هرچند در قالب نقوش متعددو متنوع گیاهی و حیوانی به نمایش درآمده اند، لیکن هریک از آنها به عنوان یک سمبل، معرف یکی از ایزدان دین مزدیسنا به شمار می روند. - نقوش نمادین و نشان های غیرمذهبی نیز عمدتاً معرف موضوعاتی چون: پیروزی، اسارت دشمن، احترام، طبقات اجتماعی و هویت اشخاص می باشند. کلمات کلیدی: ساسانی، گچبری، نقوش برجسته، مطالعات باستان شناختی، نقوش نمادین
احمد محمدنیا رضا مهرآفرین
دشت سیستان به علت دارا بودن شرایط مناسب زیست محیطی همچون رودخانه، دریاچه و خاک حاصلخیز در هزاره سوم پیش از میلاد گهواره تمدنی بزرگ بنام شهرسوخته گردید. شهرسوخته نقش واسطه ی مهمی در هزاره سوم قبل از میلاد بین تمدنهای شرق و غرب بر عهده داشته است. به جهت همین اهمیت، استقرارهای کوچکتر در کنار شهرسوخته شکل گرفت. این استقرارها علی رغم کوچک بودن، نقش مهمی در اهمیت آن روز شهرسوخته داشته اند. تهیه کالاهای مصرفی شهرسوخته و حتی کالاهای صادراتی از شهرسوخته به سایر نقاط توسط همین استقرارها صورت گرفته است. بی شک نقش اصلی در پدیدار شدن تمدن در دوره های مختلف در سیستان بر عهده رود هیرمند بوده است. این رودخانه مهم در طی دوره های مختلف تاریخی با تغییر مسیر خود بارها باعث جابه جایی استقرارها شده است در عصر مفرغ این رودخانه در مسیری جریان داشته که هم اکنون به رود بیابان معروف است. رودخانه ای که در جنوبی ترین نقطه سیستان وارد دشت می شد؛ پس از مشروب نمودن اراضی منطقه وارد دریاچه هامون می گردید. وجود شیب ملایم دشت سیستان، این امکان را به وجود آورد که با حفر کانالهای مصنوعی، آب رودخانه در سرتاسر حوضه پخش گردد و متعاقب آن استقرارها در سرتاسر دشت سیستان شکل بگیرند. وجود دشت هموار که ارتباط استقرارها را با همدیگر راحت تر می ساخت و همچنین محوطه بزرگی بنام شهرسوخته به عنوان یک مکان اصلی، دلیل پیگیری نظریه مکان مرکزی به مفهوم نظریه کریستالر در این تحقیق بود. همچنین افزایش و کاهش تعدد استقرارها در رابطه با دوره های مختلف شهر سوخته که نوسانهای زیادی داشته است، اهداف کار تحقیق گردید. در تحقیق حاضر سعی بر آن است نقش رود بیابان در پراکنش استقرارها مورد تحلیل قرار گیرد. تمامی تحلیل ها و تهیه نقشه ها به کمک نرم افزار gis انجام شد. کل استقرارها در 5 حوزه جنوب قلعه رستم، گیردی، قلعه رستم، جنوب دریاچه هامون و رودخانه شیله می باشد که هر حوزه یک نقشه با مقیاس 1/50000 را شامل می شود. مساحت هر حوزه حدود 664 کیلومتر مربع است که در برخی از آنها این مساحت به جهت مشترک بودن با افغانستان به حدود نصف کاهش یافته است. با همه این توصیفات حوضه رود بیابان به مطالعات بسیار بیشتری و کاملا تخصصی نیازمند می باشد تا بتوان معماهای عصر مفرغ این دشت را حل کرد. این پایان نامه در پنج فصل تدوین گردیده است: فصل نخست: کلیات طرح تحقیق، فصل دوم : وضعیت جغرافیایی سیستان، فصل سوم: مبانی بنیادین تحقیق: مکان مرکزی، عصر مفرغ، رود بیابان و فصل چهارم و پنجم تجزیه، تحلیل و نتیجه گیری این پژوهش را در بر می گیرند.
حسن میرزامحمدزاده سراب رضا مهرآفرین
نوشته ی حاضر پژوهشی درباره ی نمادهای به کار رفته در هنر هخامنشی است. در این رساله سعی شده است تا نمادهای هنر هخامنشی با دیدگاهی تطبیقی با سایر تمدن های شرق باستان مورد مطالعه قرار گیرد. دراین پایان نامه تقریبأ اکثر نمادهای هنر هخامنشی مورد مطالعه و مفهوم شناسی قرار گرفته است. در این پژوهش سعی شده است تا جایگاه هر یک از این نمادها را در مذهب زرتشتی و اساطیر ایرانی مشخص و روشن سازیم. بدین منظور نمادهای هنر هخامنشی در چهار دسته ی گیاهی، حیوانی، هندسی و ترکیبی مورد مطالعه و مفهوم شناسی قرار گرفته و جایگاه و ارتباط بعضی از آنها در اساطیر ایرانی و مذهب زرتشتی مشخص شده است و در نهایت در بعضی موارد با اعتقادات هخامنشیان تطبیق داده شده است. پژوهش صورت گرفته بر روی نمادهای مورد نظر در این تحقیق به روش توصیفی – تحلیلی انجام گرفته است و نشان می دهد که اکثر تمدن های تحت نفوذ پارس ها بر هنر و نمادپردازی ایشان تاثیر گذاشته است و در اکثر این نمادها اساطیر ایرانی و در پاره ای موارد مذهب زرتشتی تاثیر گذار بوده است. لذا با پژوهش های گسترده تر بر مسئله نمادپردازی در هنر هخامنشی و حل شدن پاره ای از مشکلات ، شاید بتوان دین و ایدئولوژی هخامنشیان را روشن تر نمود.
زهره زهبری رضا مهرآفرین
محوطه ی هخامنشی دهانه غلامان در 44 کیلومتری جنوب شرق زابل، از مهم ترین محوطه های شناخته شده ی این دوره است که در سال 1960 میلادی توسط امبرتو شراتو به طور تصادفی شناسایی شد. شواهد و مدارک باستان-شناختی به دست آمده از این محوطه بیانگر سیستم شهرسازیِ از پیش تعیین شده و منسجم در این مکان است که شامل بناهای متعددی با کاربری های مختلف از جمله مسکونی، عمومی- اداری، مذهبی، سلطنتی و... است و این امر نشانگر طبقات مختلف اجتماعی در این شهر است؛ از این رو مطالعه ی زندگی این طبقات و گروه ها، ضمن سودمندی، زمینه های صنعتی و ارتباطات فرهنگی آن با دیگر مناطق را به نمایش می گذارد. در علم باستان شناسی داده های گردآوری شده راهی برای بازسازی زندگی گذشتگان هستند. بنابراین مطالعه ی داده های خام می توانند به اطلاعات معتبر تبدیل شوند. سفال که از داده های شاخص و کلیدی در باستان شناسی به شمار می رود موضوع محوری این پایان نامه است که می کوشد با مطالعه ی این ماده ی فرهنگی فراوان و تجزیه ناپذیر به شناخت بیشتری از تمدن و فرهنگ هخامنشیان در منطقه ی زرنکا (سیستان) نایل آید. تک دوره بودن محوطه ی دهانه غلامان که میزان خطای گاهنگاری سفال آن را پائین می آورد و عدم مطالعه ی روشمند سفال های دوره هخامنشی شرق ایران، ضرورت چنین پژوهشی را آشکار می سازد. با توجه به اهمیت این موضوع، سفال های شاخص فراوانی از میان انبوه سفال های محوطه، مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده از مطالعه ی نمونه های شاخص نشان می دهد که سفال دهانه غلامان مطابق با معیارهای مشخص تولید می شده است. چنان که مهارت سفالگران این محوطه در کنترل کوره منجر به تولید سفال های مطلوب گردیده و ضمن رعایت این مساله اشکال گوناگونی از سفال در این شهر رواج داشته است. نیاز و نوآوری در صنعت سفالگری منطقه، علاوه بر تولید گونه های رایج سفالی دوره هخامنشی موجب ساخت گونه های بومی نیز شد. اشکال مختلف ظروف سفالین دهانه غلامان و ویژگی های تکنیکی و فنی آن ها با نمونه های مشابه در سایر مناطق امپراتوری نشان دهنده ی یک ارتباط و پیوند فرهنگی و تمدنی نزدیک با زرنکه در عهد هخامنشی است.
فاطمه علیزاده رضا مهرآفرین
بلوچستان سرزمینی است که از لحاظ محیط طبیعی و جغرافیایی بسیار متنوع است. اقوامی که در طول هزاره ها در این سرزمین زندگی می کنند، خود را با شرایط بسیار دشوار محیط جغرافیایی منطقه وفق داده اند. با این وجود این منطقه محوطه ها و گورسنگ های فراوان از دوره ی اشکانی دارد، که داده های فرهنگی آن همچون سفال، شاهدی بر رونق در این دوره می باشد. از مهم ترین محوطه های بلوچستان که دارای سفال هایی از دوره ی اشکانی می باشند، می-توان به محوطه های: دمبکوه، هزارمردی، هیتان، تنب دمبان و تورهیت اشاره کرد. وفور سفال در این نواحی نشان از اهمیت و کاربرد این داده ی فرهنگی در زندگی ساکنان دارد. از این رو یکی از اهداف اصلی این پژوهش، شناخت گونه-های مختلف سفال در مکران جنوبی می باشد. این مطالعه به بررسی فنون تولید سفال در این منطقه و همچنین تاثیر و تاثر آن با مناطق همجوار مربوط می شود. پیش از این پژوهش های متعدد اما پراکنده ای درباره سفال دوره اشکانی بلوچستان صورت گرفته بود. از این رو دراین روند با روش های علمی تر و دقیق تر از طریق طبقه بندی، گونه شناسی و مقایسه گونه شناختی سفال این منطقه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده ایم. مطالعات صورت گرفته بر روی سفال های مکران جنوبی ارتباطات قابل توجهی را نشان می دهد و همچنین باید افزود که سفال این منطقه اشتراکات بسیاری با مناطق همجوار خود از جمله: تپه یحیی، بردسیر و رودبار در کرمان، هرمزگان، چارسدا در پاکستان، شمشیرغار و نادعلی در افغانستان، تپه گوری، کوه خواجه و قلعه سام در سیستان و محوطه های واقع در سواحل خلیج فارس و دریای عمان (اد دور، سوهار، شارجه و دیبا و ...) دارد. طبق مطالعات مشخص گردید که سفال مکران جنوبی دارای کیفیت نسبتا خوبی بوده است. علاوه بر این در بین سفالینه های منطقه گونه های شاخصی همچون: لوندو ، گونه ظریف منقوش دورنگ و گونه ظریف منقوش نارنجی- قرمز وجود دارد.
امیر امیری نژاد محمد مهدی توسلی
حکومت های محلی الیمایی و پارس از مهم ترین حکومت های مستقل و نیمه مستقل در دوره های سلوکی و اشکانی بودند، اگرچه در موضوع تاریخ، فرهنگ و هنر این دوره تحقیقات و پژوهش های زیادی انجام شده است، پیرامون این دو حکومت محلی مطالعات و پژوهش های مستقل و مبسوط صورت نگرفته است؛ از این جهت هنوز بسیاری از رویدادهای این دوره در ابهام و تاریکی مانده است. از آنجا که سکه ها یکی از مهم ترین یافته-های فرهنگی می باشد که به لحاظ گاهنگاری مطلق، اطلاعات فرهنگی، هنری، اعتقادی و اقتصادی مهم و ارزنده ی را در بر دارند، مطالعه سکه های این حکومت ها می تواند اطلاعاتی هر چند اندک از الیمایی ها در خوزستان و فرترکه داران در پارس ارائه دهد. در راستای این هدف پژوهش پیش رو سعی دارد تا با مطالعه این داده مهم فرهنگی و مددگیری از شواهد باستان شناختی و قرائن تاریخی، به این مهم نائل آید. برای رسیدن به این منظور، سکه های شاهان الیمایی و شاهان سلسله نخست پارس(فرترکه) پس از جمع-آوری اطاعات اولیه مانند تصویر سکه ها و... این اطلاعات با دقت مورد مطالعه قرار گرفت، در ادامه تلاش شد تا با نشانه شناسی و ریخت شناسی هر یک از این سکه ها و مقایسه آنها با سکه های حکومت های هم دوره، هویت واقعی و مفهوم حقیقی آنها بدست آید تا مهمترین هدف این پایان نامه تحقق یابد. نتایج حاصل از این پژوهش که بر اساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی به شمار می رود، آشکارا نشان می دهد که: ? نقوش روی سکه های شاهان اولیه پارس(فرترکه) مذهب و آیین اجداد خود یعنی هخامنشیان را منعکس می کند. ? خطوط و نقوش بکار رفته در سکه های الیمایی در سلسله نخست تحت تاثیر مستقیم هنر و آیین هلنی (یونانی) قرار داشته که در سلسله دوم از میزان این تاثیرپذیری به طور چشم گیری کاسته شده است و سکه های این سلسله تحت تاثیر هنر و آیین اشکانی قرار داشت و در سلسه سوم نیز این روند ادامه پیدا کرده است. ? این سکه ها از فرهنگ و سبک خاصی تا اواخر دوره الیمایی پیروی نکرده است؛ لذا با توجه به ملوک الطوایفی بودن این دوره زمانی در ایران، با تغییر سلسله حاکم از سلوکیان به اشکانیان و با تغییر در میزان قدرت و ضعف این دولت ها در محدوده زمانی، سبک و ساختار این سکه ها نیز تغییر کرده است.
ماریه منصوری رضا مهرآفرین
علی رغم پژوهش ها و مطالعات انجام گرفته از سوی محققانی چون ویلیامسون و نیز سه هیئت ایرانی که در راس آن ها آقایان یاسی، بابک و شاملو قرار داشتند؛ و همچنین مطالعات و پژوهشهای صورت گرفته در بررسی ها و کاوشهای باستان شناسی استان، تاکنون به طور اخص در مورد سفالهای اشکانی هرمزگان هیچ پژوهشی انجام نگرفته است و سفال های این دوره ی منطقه، به طور کامل و جامع معرفی نگردیده اند. از این رو پژوهش حاضر سعی بر این دارد که ضمن معرفی محوطه های اشکانی شناسایی شده در هرمزگان، سفال های به دست آمده از این محوطه ها را مورد مطالعه قرار دهد. از آنجایی که سفال فراوان ترین و متنوع ترین مصنوعاتی است که مطالع? دقیق آن می تواند راهگشای مسائل ارتباطی میان فرهنگ های مختلف باشد؛ سعی شده که با طبقه بندی و گونه شناسی این سفال ها، در درجه اول به معرفی و شناسایی گونه های مختلف سفال رایج این دوره پرداخته و در نهایت با مقایسه گونه شناختی سفالینه های منطقه با سایر مناطق، ارتباط منطقه را با مکان های هم عصر روشن کند. عمده گونه های سفالی به دست آمده از محوطه های اشکانی هرمزگان شامل: سفال منقوش نواری، گونه لوندو، سفال خاکستری و سیاه و نیز سفال های لعاب دار می باشد. مطالع? این سفال ها نشان دهند? ارتباط فرهنگی و تجاری بین محوطه های این منطقه با محوطه های همزمان در استان های کرمان، سیستان و بلوچستان، فارس و خوزستان و همچنین محوطه هایی در کشورهایی همانند افغانستان، پاکستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس و دریای عمان است. با نظر به مقایسات گونه شناختی انجام شده می توان به این نتیجه رسید که اغلب سفالینه های مورد مطالعه در این پژوهش، مربوط به دوره های مختلف اشکانی، به ویژه دوره های اشکانی میانه و متأخر می باشند.
محمد صادق روستایی رضا مهرآفرین
سرزمین سیستان با توجه به موقعیت سوق الجیشی خود و قرار گرفتن در سرحدات شرقی کشور، نقش به سزایی را در طول تاریخ ایفاء نموده است. با استناد به منابع تاریخی تردیدی نیست که سیستان در دوره اشکانی از اهمیت و اعتبار فراوانی برخوردار بوده است، به نحوی که تاج گذاری پادشاهان اشکانی به دست خاندان سورن انجام می شد که در سیستان حکومت داشتند. علاوه بر منابع تاریخی، وجود محوطه های شاخص اشکانی همچون محوطه های کوه خواجه، قلعه سام، تپه آتشگاه و نزدیک به 400 محوطه مربوط به این دوره که در بررسی باستان شناختی سیستان شناسایی شد، مهر تأییدی بر اهمیت سیستان در طی دوره اشکانی است. با توجه به اهمیت سفال در مطالعات باستان شناسی برای شناخت فرهنگ ها و تمدن های مختلف، لازم بود تا به طور اجمالی و علمی سفال های اشکانی سیستان مورد مطالعه قرار گیرند. برای این منظور تمام سفال های اشکانی به دست آمده از بررسی باستان شناختی سیستان که طی دو فاز و در سال های 1386 و 1388 انجام شد، طبقه بندی و گونه شناسی شدند و در مرحله بعد با انتخاب نمونه های شاخص از بین مجموع سفال ها، مقایسه گونه شناختی آنها با سایر محوطه های اشکانی داخل و خارج ایران انجام شد. هدف اصلی این پژوهش، مطالعه سفال های اشکانی سیستان برای پی بردن به وضعیت صنعت سفال گری این منطقه و همچنین مشخص کردن روابط فرهنگی با دیگر مناطق است. تحلیل گزارش های آماری نشان می دهد صنعت سفال گری مردم سیستان در دوره اشکانی در شرایط مطلوبی قرار دارد و اکثر سفال ها از لحاظ میزان پخت و فشردگی خمیره کیفیت خوبی دارند. همچنین مقایسه گونه شناختی وجود ارتباط با سایر مناطق به خصوص مناطق همجوار را تأیید می کند. پایان نامه حاضر در پنج فصل تدوین شده است که هر فصل با توجه به موضوع مورد بحث به بخش های متعدد تقسیم می شود. فصل اول شامل کلیات طرح تحقیق است که به اهداف پژوهش، سوالات اصلی پژوهش و فرضیاتی در پاسخ به سوالات مذکور و همچنین دلایل لزوم چنین مطالعه ای پرداخته می شود. در فصل دوم به طور خلاصه به مباحث جغرافیای طبیعی سیستان پرداخته شده است. فصل سوم شامل دو بخش است؛ بخش اول در مورد سیستان در دوره اشکانی با استناد به منابع تاریخی است و بخش دوم به اهمیت سیستان در دوره اشکانی با استناد به مطالعات باستان شناسی پرداخته می شود. فصل چهارم مهم ترین فصل پایان نامه حاضر است که به مطالعه سفال های اشکانی سیستان می پردازد. در این فصل سفال های مورد نظر طبقه بندی و گونه شناسی می شوند و مطالعات آماری به شکل جدول بیان می شود. طرح و عکس نمونه های سفالین، جدول ویژگی سفال ها و همچنین جدول مقایسه گونه شناختی در آخر این فصل آمده است. فصل پنجم و آخر این پایان نامه شامل سه بخش است. بخش اول به تحلیل مطالعات آماری، طبقه بندی و گونه شناسی و مقایسه گونه شناختی سفال های اشکانی می پردازد. بخش دوم شامل ارزیابی فرضیات مطرح شده است و بخش آخر نیز شامل جمع بندی و نتیجه گیری از کل پایان نامه می شود.
طاهره اسلامی رضا مهرآفرین
نوشته ی حاضر پژوهشی بر ریخت شناسی و تحلیل موجودات بالدار در آثار هخامنشی است. در این رساله سعی شده است تا موجودات بالدار در این تمدن با دیدگاهی توصیفی و تحلیلی مورد مطالعه قرار گیرد. در تمدن هخامنشی گونه های متعددی از موجودات بالدار بر روی مهرها، حجاری ها، زیورآلات و غیره وجود دارد که یکی از آثار خاص هنری این تمدن محسوب می شوند. این نقوش که دارای مفاهیم رمزگونه و اساطیری می-باشند، در انتقال اندیشه ها و بینش های فکری، آئینی و مذهبی تمدن هخامنشی همواره شیوه ی موثری هستند و شاید بتوان گفت که پیدایش آن ها به نوعی به باورهای عمومی اقوام آریایی و تمدن های همجوار باز می گردد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی بر پایه ی منابع کتابخانه ای و در ادامه تجزیه و تحلیل داده ها، سعی بر آن دارد علاوه بر طبقه بندی و ریخت شناسی این موجودات، مسائل موثر در خلق آن ها، مشخص کردن نقش و کارکردشان و همچنین بررسی تعدد آن ها در نوع خاص آثار هخامنشیان، را روشن سازد. یافته ها نشان می دهد که در خلق این موجودات علاوه بر باورهای مذهبی و اعتقادات دینی هخامنشیان، نمایش قدرت پادشاهان، نقش اساسی را ایفا می کند. همچنین هخامنشیان برای نمایش فر شاهی و کیانی پادشاهان خود، از عنصر بال در موجودات ترکیبی استفاده می کردند و اغلب این نقوش در مهرهای این تمدن دیده می شود.
ملکه حیدری رضا مهرآفرین
یزد به عنوان مکانی کویری و دور از دسترس مراکز قدرت، در دوران اسلامی به خصوص بعد از حمله ی مغول-ها به ایران پناهگاهی برای حفظ کیش زرتشتی بوده است. زمانی که آتش بسیاری از آتشکده ها در شهرهای مختلف را خاموش کردند، موبدان زرتشتی آتش مقدس را با خود برداشته و رهسپار روستاهای دورافتاده ی یزد شدند. در طی سال های بعد تعداد دیگری از زرتشتیان، از سایر شهرهای ایران به یزد آمدند و یزد به مرکز مذهبی این اقلیت تبدیل شد. آثاری که هم اکنون از این کیش در استان یزد باقی مانده، نشانی بر این مدعاست. پژوهشی بر آثار زرتشتیان در یزد، اقدامی نو می باشد که برای نخستین بار انجام می گیرد تا این کیش کهن ایرانی بهتر شناسانده شود. به این منظور به مکان هایی در استان یزد که در بر گیرنده ی آثار زرتشتیان است و امکان دیدن آن ها از نزدیک میسر بود، مراجعه و به بررسی آن ها پرداخته شد. آثار زرتشتیان در یزد، شامل سه گروه آتشکده ها، زیارتگاه ها و دخمه هاست. در این پژوهش، ویژگی های معماری این آثار، با معماری دوره ی ساسانی مورد مقایسه قرار داده شد و ماهیت وجودی زیارتگاه ها، تاریخچه ی آن ها، شیوه های تدفین در کیش زرتشتی و تغییراتی که در طول ادوار در شیوه ی تدفین رخ داده، بررسی شد. بر طبق بررسی های انجام شده، معماری و موجودیت این آثار، تحت تأثیر دین اسلام و جریانات سیاسی حاکم بر جامعه بوده و با معماری این آثار در دوره ساسانی متفاوت است. شیوه ی تدفین امروزی زرتشتیان نیز با گذشته مغایرت دارد و این تفاوت ناشی از تحولات تاریخی و فشارهای سیاسی و اجتماعی وارد بر زرتشتیان می باشد. کلمات کلیدی: یزد، آتشکده، زیارتگاه، دخمه، آثار زرتشتیان
نورالدین مهدی قایم پناه رضا مهرآفرین
ایلام، نام یکی از تمدن های باستانی و بومی سرزمین ایران است که پیش از تشکیل حکومت های آریایی ماد و پارس بر بخش وسیعی از غرب و جنوب غرب ایران حاکمیت داشت. این تمدن با مرکزیت شوش، از اواخر هزاره چهارم ق.م وارد عصر شهرنشینی شد و در اواخر سده هفتم ق.م. به دست آشوری ها از صحنه تاریخ کنار گذاشته شد. یکی از مهم ترین ویژگی های تمدن ایلام، مذهب و جهان بینی خاص آنان است که نقش بسیار مهمی در زندگی دنیوی و تمدنی آنان داشت. چنان که آنان تمام زندگی خود را وقف خدایان متعدد خویش کرده بودند. از این رو ساخت معبد، پیکره خدایان، مراسم و آیین های مذهبی مانند قربانی و نذورات در بین آنان به شدت رواج داشت. بر اساس مدارک و شواهد باستان شناختی مذهب ایلام از آغاز تشکیل تا پایان، دارای دگرگونی های زیادی بوده است که این دگرگونی را می توان در اشکال مختلف خدایان ایلامی به طرزی آشکار مشاهده کرد. نقوش اساطیری ایجاد شده توسط ایلامیان، موجوداتی به شکل انسان یا جانوران ترکیبی را نمایش می دهد که در غالب موارد نمودی از همین خدایان و نیمه خدایانی است که در مذهب و اساطیر آنان حضور داشته اند. با بررسی این نقوش، علاوه بر شناسایی برخی از اسطوره های رایج در میان آنان، می توان سیر تطور خدایان مذکور و به عبارت بهتر سیر تحول اعتقادات مذهبی ایلامیان را نیز پی گیری نمود. بر این اساس می توان گفت ایلامی ها در ابتدا خدایان خود را به شکل حیوان تجسم می کردند. از اواخر هزاره چهارم ق.م. خدایان در اشکال ترکیبی حیوان + حیوان رواج یافت. در اواسط هزاره سوم ق.م. این اشکال ترکیبی جای خود را به اشکال حیوان + انسان دادند. کمی پس از شروع نیمه دوم هزاره سوم ق.م. خدایان به شکل انسان تجسم یافتند؛ لیکن تفاوت هایی آن ها را از اشکال انسان های زمینی متمایز می ساخت. در نهایت، طی هزاره اول ق.م. نخستین گام های تبدیل این خدایان به ایزدانی مجرد و نادیدنی برداشته می شود.
مهسا زارعی رضا مهرآفرین
حکومت اشکانی (225ق.م تا 226م) از مدت دارترین سلسله های پادشاهی دوران تاریخی ایران است که با توجه به کاوش های اندک باستان شناسانه، دارای محوطه های قابل توجهی در داخل مرزهای کنونی ایران و خارج از آن است. اشکانیان که پس از هشتاد سال فرمانروایی یونانیان بر امپراتوری پهناور هخامنشی، بار دیگر آن را به ایرانیان بازگرداندند؛ توانستند علی رغم نفوذ فرهنگی این قوم بیگانه، عناصر ملی – ایرانی را احیاء و یا جنبه های جدیدی از آن را تقدیم تاریخ هنر و معماری بکنند. از این دوره، آثاری معماری و هنری قابل توجهی بدست آمده که در نوع خود بی نظیر است. این آثار علاوه بر آن که به عنوان شیوه ی پارتی در تاریخ معماری معروفند، الگویی جهت ساخت و سازهای ادوار بعد، خصوصاً دوره ی ساسانی گردیدند. هر یک از بناهای مهم و شناخته شده ی دوره اشکانی چه در مرزهای داخلی ایران و چه خارج از آن دارای تزیینات زیبایی هستند که شناخت آنها می تواند باستان شناسان، معماران و مورخین تاریخ هنر را در بازسازی اوضاع فرهنگی – عقیدتی جامعه پارتی، دستاوردها و نوآوری های آنها در زمینه ی معماری، اصول و تزیینات وابسته بدانها یاری کند. شناخت برهم کنش های فرهنگی اشکانیان و یونانیان از دیگر اهداف این پژوهش است که می تواند میزان تاثیر گذاری فرهنگ هلنی را بر جامعه ی آن روزگار ایرانی آشکار سازد. تحقیق حاضر که بر اساس هدف از نوع تحقیقات بنیادی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات تاریخی است تلاش نموده تا با استفاده از منابع مکتوب و داده های باستانی (مواد فرهنگی) به اهداف و فرضیات مطرح در این پژوهش تحقق بخشد. بر این اساس، هنر و معماری دوره اشکانی را می توان به سه دوره تقسیم نمود. در دوره اول، میزان نفوذ عناصر معماری و تزیینات وابسته به آن از یونانیان بسیار زیاد است. در دوره دوم، این میزان کاهش یافته و سهم ایرانیان با یونانیان برابر می گردد. در دوره سوم نفوذ یونانیان قطع و یک هنر کاملاً ایرانی متولد می گردد. مطالعه ی بناهای اشکانیان نشان داد که تزیینات ساختمانی این دوره به دو گروه: تزیینات داخلی و تزیینات خارجی قابل تقسیم است. از تزیینات خارجی می توان به رواق (porch)، کنج ها/ پستوها، طاق و قوس، طاقنما، صورت نگاره (سردیس)، فریز، ستون، نیم ستون و از تزیینات داخلی به فرسک (رنگ و نقاشی)، گچ بری، تاق، تاقچه و رف، نقوش برجسته گلین و کاشی کاری اشاره کرد. واژگان کلیدی: اشکانیان، یونان، معماری، تزیینات معماری، آثار باستانی
زهیر واثق عباسی رضا مهرآفرین
چکیده: پوشاک، بارزترین سمبول فرهنگی، مهمترین و مشخص ترین مظهر قومی و سریع الانتقال ترین نشانه فرهنگی است، که به سرعت تحت تاثیر پدیده های فرهنگ پذیر و جوامع انسانی قرار می گیرد. دوران اشکانی عصر رواج تجارت، تکامل زندگی شهری و به روز شدن پدیده مد محسوب می شود که این رونق اجتماعی، نمی تواند دلیلی جز تاثیر و تاثر متقابل دو تمدن ایران و یونان داشته باشد. از آنجا که منسوجات می توانند علاوه بر ارزش واقعی، مفهوم نمادین نیز داشته باشند، از دیرباز مورد توجه ملل مختلف بوده است. در این پژوهش سعی شده است تا با مطالعه دقیق پوشاک اشکانیان و بازسازی دوباره البسه مورد نظر، عوامل موثر بر پوشاک این دوره شناسایی و مشابهت های لباس های آنها، با مردمان امروزی شرق ایران روشن گردد. گردآوری اطلاعات در این تحقیق به دو روش کتابخانه ای و میدانی انجام پذیرفت. برای این منظور علاوه بر منابع مکتوب تاریخی از منابع زنده، مانند: نقوش برجسته، سکه ها، مهرها، نقاشی ها، تندیس ها و پیکرک ها استفاده شده است. اشکانیان عناصر هلنیستی، بین النهرینی، ایرانی و چادرنشینی (خاستگاه پارتیان) را در خود هضم کرده و هنری پارتی را بوجود آوردند. نتایج تحقیقات نشان می دهند، که در دوره اشکانی با دو گستره ی جغرافیایی بزرگ و متفاوت، در شرق و غرب رو به رو هستیم که رشته کوه زاگرس مبنای این تقسیم بندی محسوب می شود. لباس های پرچین و گشاد که شاخصه لباس اشکانیان بود، به دلایل مختلفی از جمله مذهب، سلسله مراتب اجتماعی، شغل و اقلیم های متفاوت تغییر کرده، و نمونه های مشابه آن امروزه در صفحات شرق و شمال شرقی ایران دیده می شود. به طور کلی ریشه و پایه هنر اشکانی در هنر مشرق زمین نهفته است، نه در آنچه از یونانیان به عاریت گرفته اند. واژه های کلیدی: اشکانیان، پوشاک، قلمرو فرهنگی، هلنیسم، سکه، نقاشی.
شیرین نوروزی رضا مهرآفرین
حکومت پارت به عنوان یکی از بزرگ ترین و مهم ترین تمدن های ایران در دوران تاریخی مطرح است. با وجود وسعت و اهمیت زیاد این دوره تاریخی اطلاعاتی که از آن به خصوص در زمینه معماری مذهبی وجود دارد اندک است. هرچند کاوش های علمی باستان شناسی در دوران اخیر برخی از ناشناخته های فرهنگ و هنر دوره پارت را بازگو و روشن نموده، هنوز راهی طولانی باقی مانده است. در پژوهش حاضر سعی شده است تا حد امکان اطلاعات موجود درباره ی بناهای مذهبی دوره پارتی که در کتب و مقالات وجود دارند گردآوری شود. سپس این نیایشگاه های پارتی از نقطه نظر نقشه معماری، کاربری و گاهنگاری مورد بحث قرار گرفته اند تا تصویر واضحی از معماری مذهبی دوره پارت به دست آید. این نمونه ها بیانگر معماری دینی اشکانیان و سنن مذهبی آنان است که مطالعه همه جانبه آن ها در روشن ساختن زوایای پنهان فرهنگ و معماری دوره اشکانیان کمک فراوان می نماید. تعداد زیاد نیایشگاه های دوره پارتی در گستره جغرافیایی و تاریخی امپراتوری اشکانی، مبین اهمیت دین نزد آنان است. در عین حال تنوع معماری نیایشگاه ها تساهل مذهبی پارتیان را نشان می دهد. معماری مذهبی هر منطقه تحت تأثیر سنت های فرهنگی و موقعیت جغرافیایی آن منطقه شکل گرفته است. در قلمرو شرقی و غربی امپراتوری اشکانی در ساخت بناهای مذهبی از شیوه های معماری ایرانی، بین النهرینی و یونانی استفاده شده و عوامل اقلیمی بیشترین تأثیر را در ساخت بناهای مذهبی دوره اشکانی داشته است. مهم ترین ابداعاتی که در این خصوص به چشم می خورد استفاده از تاق در فضاهای بزرگ، ایوان و گنبد می باشد که در نیمه دوم امپراتوری پارتی به کار رفته است.
فروغ اسدی کرم رضا مهرآفرین
فرهنگ و تمدن هخامنشی از جایگاه ویژه ای در میان دیگر فرهنگ ها و تمدن های مشرق زمین برخوردار است. این امتیاز به لحاظ عواملی چند حاصل شده است که از آن میان می توان، آمیختگی عناصر هنری بومی و بیگانه در قالبی نو، گستره ی فراخ امپراتوری ایران و حضور مقتدرانه ی حکومتی قانون مند را برشمرد. هنر هخامنشی، هنر درباری و متاثر از هنر ملل تابعه ی امپراتوری مانند بین النهرین، مصر، آسیای صغیر، عیلام و اورارتو بوده است که بیانگر اعتقادات مذهبی، فرهنگی و اجتماعی شاهان این سلسله می باشد. در این دوره به منظور افزایش شکوه و استحکام در ساخت بناها تزیینات ویژه ای بکار رفته که برخی علاوه بر جنبه-های زیبا شناختی دارای عملکرد و کاربردی خاص نیز هستند. عمده ی تزیینات بناهای هخامنشیان شامل نقوش برجسته، ستون ها و آجرهای لعابدار است که بر دیواره ها، پلکان ها، فضای داخلی قصرها و مقابر آرامگاهی این دوره دیده می شود. به طور کلی با توجه به آثار و بقایای به جا مانده می توان گفت عناصر گوناگونی که زینت بخش آثار معماری دوره ی هخامنشی بوده اند در اکثر مناطقی که فرمانروایان هخامنشی دست به احداث کاخ ها و ابنیه ی مختلف نمودند به شکل تقریبا مشابه تکرار شده اند. منتهی اقلیم و شرایط جغرافیایی در کمیت و کیفیت آنها تاثیر داشته است. مثلا در تخت جمشید استفاده از آجر لعاب دار برای تزیین بناها به نسبت آجرهای لعاب دار استفاده شده در کاخ های شوش به مراتب کمتر است و این امر در مورد استفاده از تزیینات سنگی در مناطق فوق الذکر نتیجه ی عکس دارد. در تحقیق حاضر سعی شده است که تزیینات معماری دوره ی هخامنشی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و تا حد امکان اطلاعات موجود درباره ی این تزیینات که در کتب و مقالات وجود دارند، گردآوری شود و همچنین ریشه های این تزیینات و تأثیر هنرهای ملل تابعه بر هنر تزیینی هخامنشیان مورد مطالعه قرار گرفته باشد.
میترا رخشانی رضا مهرآفرین
چکیده: نماد پردازی های مذهبی در نقش برجسته های سنگی دوره ساسانی اهمیت بسیار زیادی در شناخت هنر تصویری ایران داشته و در تحقیقات و مطالعات تاریخی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی از منابع معتبر و ارزشمند این دوره محسوب میشوند. از آنجا که فرهنگ دوره ساسانی ارتباطی بسیار مستقیم با اعتقادات و باورهای مستقیم داشت، استفاده از نیروهای ماورایی و بروز آن در تصاویر و استفاده از نمادها در آثار هنری نهادینه شد. این نمادها لازمه قدرت و فرمانروایی پادشاهان بودند. این نمادها در فرهنگ و هنر ساسانی بسیار پر رنگ نمود پیدا کرده است. در میان هنرهای این دوره نقش برجسته ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است که در پس آن اندیشه های فراوانی نهفته است. نمادهای مذهبی در قالب چه اشکالی در نقوش برجسته ی ساسانی به نمایش درآمده و حامل چه مفاهیم و معانی بوده اند؟ در نقش برجسته های ساسانی همواره نیروهای مافوق طبیعی در قالب نماد ظهور میکنند، پشت هر نقش، الگویی کهن وجود دارد که به صورت مختلف خود را ظاهر میسازد و شامل نمادهای انسانی، حیوانی، گیاهی، ترکیبی، نجومی، هندسی و ... میباشد. این تحقیق از نوع پژوهشهای نظری است که به شیوه توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است. ابزار جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است،که ابتدا به بررسی پیرامون نمادپرداخته وسپس نگاهی به تاریخ وباورهای دینی وهنر ساسانی بویژه نقش برجسته های صخره ای این دوره ونمادهای موجود در آنها می پردازد ومفاهیم نهفته در آنها را مورد بررسی قرار می دهد. هدف کلی از انجام این تحقیق بررسی تأثیرات دین بر هنر نقش برجسته ساسانی، و تجلی این اعتقادات به صورت نمادهاست.که در انتها به این نتیجه منتهی می شود که این نمادهادارای مفاهیم خاصی هستند که با فرهنگ،دین و سیاست در این دوره مرتبط بوده اند.
مرجان شهرکی فرخنده داوود صارمی نائینی
سیستان سرزمینی با وسعت حدود 8200 کیلومتر مربع در شمال سیستان و بلوچستان واقع شده است. منطقه¬ای که انسان در آن دائماً در کنش و واکنش با محیط طبیعی قرار داشته، همچنین سیستان سرزمین اسطوره، دین و فرهنگ بوده است. یازدهمین سرزمین خلق شده توسط اهورامزدا، خاستگاه تحولات فرهنگی و مذهبی عمده¬ای بوده است. جنبه-های آیینی و مذهبی سیستان در تمامی این دوران¬ها بسیار حائز اهمیت بوده و تدفین به منزله یکی از همین آیین¬ها با تنوع و اشکال گوناگون به فراخور زمان در این سرزمین نمود پیدا می¬کند. پس از اسلام، سیستان یکی از ولایات پر ثمر، وسیع و درجه یک سرزمین¬های خلافت محسوب می¬شد. بنابراین کندوکاو پیرامون تحولات آیینی و سنت¬های مربوط به تدفین یکی از دلایل مهم نگارش این پژوهش بود و هدف شناخت سنت-های خاک¬سپاری و عوامل دخیل و تاثیرگذار بر آن می¬باشد. به این پایه فعالیت¬های میدانی و کنکاش در منابع تاریخی و کتابخانه¬ای هموار کننده راه این مطالعه بوده¬است تا در درجه اول تاثیرات محیطی، اقتصادی، اجتماعی و سایر جنبه¬ها بر تدفین و ساخت آرامگاه¬ها روشن شود. دوم سیر تغییر و تحولات و عوامل خارجی در گوناگونی ساختار تدفین¬ها توجیه شود. در نتیجه مطالعات مشخص شد که ساختار قبور در سرزمین سیستان به لحاظ معماری و حتی جهت تدفین تابعی از عوامل محیطی است. همین امر در مورد مصالح هم صادق است. همچنین ظهور تجمل گرایی و ایجاد شکاف¬های عمیق در طبقات اجتماعی بعد از خلافت اموی تا سیستان هم گسترش پیدا کرد و از سویی با گسترش ارتباطات در دهه¬های اخیر واگرایی بین سنت¬های قدیم و روش¬های تدفین جدید بوجود آمده است.
طراوت رحیمی علی آبادی رضا مهرآفرین
در این پایان نامه، به بررسی اجمالی تاریخ دوره ی ماد پرداخته شده و سپس گوناگونی آیینی و مذهبی این اقوام از طریق مطالعه ی نمادهای موجود در بناها و اشیاء به جا مانده از آنان پرداخته می شود. هدف از این تحقیق، ارائه ی مجموعه ای از نمادهای منتسب به اقوام مادها، معرفی نمادهای آیینی از میان آنها و بازنگری ادیان و کیش های منتسب به ساکنین بخش های مرکزی و غربی ایران، تا پیش از هخامنشیان به وسیله ی این نمادها، به شیوه ای سبک شناسانه و تحلیلی-توصیفی است.
محمد اقبال چهری رسول موسوی حاجی
چکیده ندارد.
لیلا بنی جمالی رضا مهرآفرین
چکیده ندارد.