نام پژوهشگر: سید موسی کافی
مهدیه سناییان رودسری سید موسی کافی
این پژوهش با هدف مقایسه ویژگیهای عاطفی کودکان ناتوان در یادگیری و کودکان عادی بر اساس آزمون بندر- گشتالت انجام شد. در این پژوهش 95 دانش آموز دختر و پسر شرکت داشتند که 45 نفر از آنها دارای ناتوانی یادگیری با میانگین سنی 9سال و 50 نفر نیز از کودکان عادی با میانگین سنی 8 سال و2 ماه بودند. طرحهای آزمون بندر گشتالت با توجه به نظام نمره گذاری کوپیتز و همچنین رشد ادراک بصری- حرکتی در دو گروه مورد تفسیر و بررسی قرار گرفت. شش ویژگی عاطفی (ضعف سازماندهی ،اضطراب، پرخاشگری، انزواجویی، برون ریزی، عدم انعطاف در برابر ناکامی) از تفسیرهای مربوط به شاخص های 12 گانه کوپتیز استخراج شد و در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. داده های این پژوهش با استفاده از روش های آماری t استیودنت و مجذور خی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج بیانگر آن بود که بین دو گروه کودکان عادی و کودکان ناتوان در یادگیری از نظر ویژگیهای ضعف سازماندهی، اضطراب، پرخاشگری، برون ریزی عاطفی و عدم انعطاف در برابر ناکامی تفاوت معناداری یافت نشد اما در ویژگی انزواجویی بین دو گروه تفاوت معنادار بود(016/0p<). همچنین تفاوت معناداری بین این دو گروه از نظر رشد ادراک بصری حرکتی به دست آمد(0001/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که کودکان ناتوان در یادگیری انزوا جویی بیشتر و رشد ادراک بصری-حرکتی ضعیف تری نسبت به کودکان عادی دارند. دلالت های تربیتی این یافته ها مورد بحث قرار گرفته است.
حاتم محمدی ایرج صالحی
چکیده : هدف پژوهش حاضر مقایسه بین سبک های دلبستگی و اختلال های خوشه b شخصیت در بیماران مبتلا به اختلال های مصرف مواد و افراد غیر مبتلا می باشد. بدین منظور 102 نفر بیمار مبتلا به اختلال های مصرف مواد و 101 نفر به عنوان گروه کنترل با روش نمونه گیری در دسترس و از مراکز وابسته به بهزیستی رشت انتخاب شدند و پرسشنامه اختلال های مصرف مواد، مقیاس دلبستگی بزرگسال کولینز و رید (1990) و پرسشنامه چند محوری بالینی میلون 2 (mcmi-ii ) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون های t، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد که بین سبک های دلبستگی و اختلال های خوشه b شخصیت در بیماران مبتلا به اختلال های مصرف مواد و افراد غیر مبتلا تفاوت معنی داری وجود دارد (01/0 p<)، ولی از نظر سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی تفاوت معنی داری بین دو گروه بدست نیامد. تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که سبک های دلبستگی ناایمن می توانند تغییرات مربوط به اختلال های خوشه b شخصیت را به صورت معنی دار پیش بینی کنند. یافته های این پژوهش نقش مهم برخی متغیرهای بین شخصی مانند سبک های دلبستگی و اختلال های خوشه b شخصیت در افراد را نشان می دهد که می توانند با گرایش به اختلال های مصرف مواد رابطه داشته باشند.
فاطمه پوراقارودبرده سید موسی کافی
مقدمه: کنش های اجرایی یک مفهوم کلی است که به فرایند ذهن و توانایی کنترل جسم، شناخت و هیجان برای هدایت رفتار معطوف به هدف اشاره می کند، و عموماً شامل برنامه ریزی، حافظه کاری، کنترل تکانه، انعطاف پذیری می باشد. نتایج پژوهش های متعدد حاکی از نقص کودکان مبتلا به اختلال های رشدی از جمله اختلال طیف اوتیسم و عقب ماندگی ذهنی در کنش های اجرایی می باشد. هدف این پژوهش بررسی و مقایسه کنش های اجرایی در کودکان اختلال طیف اوتیسم کنش بالا، عقب مانده ذهنی و عادی بود. روش: این پژوهش از نوع پس رویدادی است، که در آن تعداد 15 کودک مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، 15 کودک عقب مانده ذهنی و 15 کودک عادی با استفاده از شیوه نمونه گیری آسان(در دسترس) انتخاب ، و در مولفه های عصب روان شناختی توجه انتخابی، انعطاف پذیری ذهن، حافظه کاری و نگه داشت توجه توسط آزمون های عصب – روان شناختی(استروپ، کارت های ویسکانسین، فراخنای ارقام و عملکرد مداوم) مقایسه شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده های مورد بررسی از روش های آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی(تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd و روش غیر پارامتریک کروسکال والیس) استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که در تمامی مولفه های مورد بررسی بین سه گروه پژوهش تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی lsd حاکی از وجود عملکرد ضعیف تر کودکان عقب مانده ذهنی نسبت به کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و عادی در کنش های توجه انتخابی، انعطاف پذیری ذهنی، حافظه کاری و نگه داشت توجه بود. نتیجه گیری: از نتایج این پژوهش می توان استنباط کرد که با وجود همبودی هایی که بین کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و عقب مانده های ذهنی وجود دارد، کودکان عقب مانده ذهنی آسیب های کلی تری در این کنش ها نشان می دهند و حتی در مواردی که تفاوت بین دو گروه عقب مانده ذهنی و اختلال طیف اوتیسم معنادار نبوده باز مقایسه میانگین ها حاکی از ضعف کودکان عقب مانده ذهنی بود. کلید واژه ها: اوتیسم، عقب مانده ذهنی، کنش های اجرایی
زینب ابوالحسنی سید موسی کافی
نوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی- عملی در کیفیت زندگی و کارآیی فردی، اجتماعی و تحصیلی مشکلات فراوانی دارند. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی روان درمانی مذهبی برکاهش علائم اختلال وسواس، اضطراب و افسردگی نوجوانان مبتلا به وسواس فکری عملی بود. روش پژوهش شبه آزمایشی(طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل) بود. با روش نمونه گیری در دسترس، سه دبیرستان شهر رشت با جمعیت 1200 دانش آموز، به عنوان جامعه و با روش نمونه گیری تصادفی 56 نوجوان مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی به عنوان نمونه انتخاب شدند. نوجوانان به صورت تصادفی در چهار گروه آزمایش و کنترل (2 گروه پسران و 2 گروه دختران) گماشته شدند. گروه های آزمایش، در هشت جلسه ی روان درمانی مذهبی شرکت کردند. برای ارزیابی میزان پایبندی مذهبی از مقیاس پایبندی مذهبی جان بزرگی، برای ارزیابی میزان وسواس فکری عملی از پرسشنامه ی ییل برون (ybocs) و برای ارزیابی افسردگی و اضطراب از پرسشنامه ی افسردگی، اضطراب و استرس 21 (dass- 21) استفاده شد. داده ها با تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که روان درمانی مذهبی بر کاهش نشانه های وسواس و افسردگی (در هر دو جنس) و اضطراب (تنها در گروه دختران) موثر است (05/0>p). می توان نتیجه گرفت که روان درمانی مذهبی بر کاهش نشانه های وسواس، اضطراب و افسردگی در نوجوانان مبتلا به وسواس فکری عملی موثر می باشد و این روش می تواند در بهبود اختلال وسواس، اضطراب و افسردگی نوجوانان مبتلا به وسواس فکری عملی مفید باشد.
زهرا سید نوری سید موسی کافی
اهمیت مهارت¬های اجتماعی به عنوان پایه و اساس جامعه¬پذیری در پژوهش¬های مختلف مطرح شده است. بنابراین پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش مهارت¬های اجتماعی بر حرمت خود و خودپنداشت دانش¬آموزان نارساخوان انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش¬آموزان نارساخوان پایه سوم و چهارم ابتدایی شهر رشت بود که از این میان24 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور مساوی به دو گروه آزمایش و کنترل به شیوه تصادفی تقسیم شدند. مطالعه حاضر، تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. برای جمع¬آوری داده¬ها از آزمون نارساخوانی کرمی نوری و مرادی (1387)، مقیاس هوشی وکسلر کودکان(1974)، مقیاس حرمت¬خود کوپر اسمیت (1967) و آزمون خودپنداشت بک (1987) استفاده شد. برنامه آموزش مهارت¬های اجتماعی در طول هشت جلسه به مدت دو ماه بر روی گروه آزمایش اجرا شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش مهارت¬های اجتماعی بر بهبود تمام مولفه¬های حرمت خود و تمام مولفه¬های خودپنداشت به جزء مولفه اخلاقی دانش¬آموزان نارساخوان به طور معناداری موثر بوده است. این نتایج، استلزام های بالینی مهمی در زمینه پیشگیری و بهبود حرمت¬خود و خودپنداشت دانش¬آموزان نارساخوان دارد.
سارا شهبازی سید موسی کافی
نشانگان تخمدان پلی کیستیک اختلال هورمونی شایعی در زنان در سنین باروری است که باعث عوارض جسمی و روان شناختی متعددی می گردد. از جمله عوارض جسمی می توانیم به چاقی، ناباروری، دیابت و پر مویی و از عوارض روان شناختی می توانیم به افسردگی، اضطراب و پایین بودن کیفیت زندگی اشاره کنیم.باتوجه به اینکه این افراد در معرض خطر اختلالات روان شناختی هستند،ارجاع به جهت بهره گیری از خدمات مشاوره ای برای مبتلایان ضروری به نظر می رسد.
طیبه اشرافی ایرج صالحی
هدف این پژوهش، بررسی رابطه سبک های دلبستگی (پدر- مادر) با راهبردهای مقابله ای و نگرش خوردن در دختران دبیرستانی و مقایسه این متغیرها در دختران با مشکل وزن و بدون آن بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه ی دانش آموزان دختر پایه اول تا چهارم دبیرستان های دولتی شهرستان لاهیجان بود (n=2011). دبیرستان تیز هوشان (برای کنترل متغیر هوش)و دبیرستان بزرگسالان (برای کنترل متغیر سن) از پژوهش خارج شدند.از 11 دبیرستان دولتی (2011 نفر)، 322 نفر دانش آموز دختر از پایه اول تا چهارم به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و به پرسشنامه سبک های دلبستگی به والدین و همسالان (آرمسدن و گرینبرگ، 1987)، راهبردهای مقابله ای (لازاروس و فلکمن،1980)، پرسشنامه نگرش خوردن (گارنر و گارفینگل، 1979) پاسخ دادند. داده ها با ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل و با استفاده از نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادند که در دختران با مشکل وزن، بین خرده مقیاس اعتماد به مادر با راهبردهای هیجان مدار همبستگی به میزانr= +0.27و بین خرده مقیاس جدایی از پدر با راهبردهای هیجان مدار همبستگی به میزان r= -0.28 وجود دارد. در دختران بدون مشکل وزن، همبستگی بین خرده مقیاس های اعتماد و ارتباط با مادر و اعتماد و ارتباط با پدر با راهبردهای مقابله ای مساله مدار معنی دار است . در دختران بدون مشکل وزن همچنین در خرده مقیاس جدایی از مادر و جدایی از پدر با راهبردهای هیجان مدار به ترتیب همبستگی به میزان 0.28+ و 0.28-دیده می شود. در دختران بدون مشکل وزن همبستگی میان خرده مقیاس جدایی از پدر با نگرش های خوردن معنی دار است (r=0.17). در دختران با مشکل وزن همبستگی بین سبک های دلبستگی و نگرش خوردن از نظر آماری معنی دار نیست. کلیدواژه ها: سبک های دلبستگی، راهبردهای مقابله ای، نگرش های خوردن، دختران با مشکل وزن و بدون آن