نام پژوهشگر: حسین شیخ رضایی
علی حسین خانی حسین شیخ رضایی
مک داول، در بحث از نظریه ی معنا، در جستجوی یافتن پاسخی است به این پرسش که : چگونه می توان نظریه ای بدست داد که معرفت به آن، برای فهم یک زبان، کافی باشد؟ مک داول، در این راه، از آراء دو فیلسوف برجسته ی زبان بهره می برد، دیویدسون و فرگه؛ و نیز از آراء این دوفیلسوف، در مقابل انتقادات دامت، دفاع می کند. دیویدسون اصرار دارد که جزء مرکزی چنین نظریه ای یک نظریه ی صدق به شکل نظریه ی صدق تارسکی است. نظریه ی صدق تارسکی، قضایایی را، برای هر جمله ی خبری از زبان مورد بررسی، بدست می دهد که شرط لازم و کافی برای صدق جمله ی مذکور را تصریح می کنند. برای دیویدسون، معرفت به چنین نظریه ی صدقی ( به عنوان حامل یک نظریه ی معنای ترکیبی ) همسنگ فهم زبان است. از سویی دیگر، فرگه معتقد بود که می توان محتواهای خبری جملات را بوسیله ی بدست دادن شروط صدق آنها تعیین کرد، و نیز اینکه محتوای خبری یک جزء جمله، سهم یا مشارکت آن جزء در محتوای خبری جملاتی است که در آنها واقع است. دیدگاه سومی که مک داول از آن دفاع می کند، پیشنهاد دیویدسون را به عنوان طرحی درباب بررسی سرشت یک نظریه ی محتوای خبری ( فرگه ای )، برای یک زبان، ارائه می دهد. نظریه ی محتوای خبری به عنوان یک نظریه ی صدق، بهمراهی یک نظریه ی نیرو، نظریه ای ( تام ) را تشکیل می دهند که معرفت به آن، برای فهم زبان، کافی است. این نظریه ی تام، اظهارات گویندگان یک زبان ( بیگانه ) را، با توجه به فهم آنها از فرازبان خود، به عنوان انجام یکسری افعال گفتاری توصیف می کند که چنین توصیفاتی از رفتار زبانی گویندگان، تنها در پرتو گرایش های گزاره ای آنها قابل درک خواهد بود. چنین نظریه ی معنای معتدلی، که یک نظریه ی فهم نیز محسوب می شود، پاسخ مک داول به پرسشی است که در ابتدای سخن مطرح شد. این نگاه، در مقابل دیدگاه دامت قرار می گیرد که بر طبق آن امکان یک نظریه ی معنای معتدل، منتفی است. با مروری بر انتقادات دامت بر طرح مک داول و سپس تشریح پاسخ های مک داول، در انتهای این نوشته، به این نتیجه خواهیم رسید که نظریه ی معنای معتدل مک داول نسبت به نظریه ی نیرومند دامت حداقلی تر، واقع گرا و در عمل، موفق تر است.
زهره رشاد حسین شیخ رضایی
یکی از مباحثی که در حوزه فلسفه دین در قرون اخیر از اهمیت خاصی برخوردار شده است ، تحقیق پذیری گزاره های دینی است . در این پایان نامه تلاش شده تا با بررسی دیدگاه های مربوط به این موضوع ، نظرات پوزیتیویستی ، در حوزه معنا داری و اثبات پذیری و ابطال پذیری گزاره های دینی ، با توجه به آراء ایر به عنوان یکی از نمایندگان برجسته این مکتب ، که پایه گذار این نحله فکری در جهان انگلیسی زبان بود ، و سپس نظرات مربوط به مساله زبان دین ، مورد بررسی قرار گیرد .آنچه مورد توجه است ، این است که این دیدگاه ابتدا درقالب حلقه وین شکل گرفت . هدف اصلی این فلسفه ، انحلال متافیزیک و ارائه ساختار جدیدی برای معرفت های بشری بود ، لذا مساله معنا داری را مطرح نمود . به نظر معتقدان اولیه این نحله ، معیار معنا داری ، اثبات پذیری تجربی است . این معیار چنان مورد نقد و تردید جدی قرار گرفت که با فاصله کمی ، تعدیل یافته ، و به صورت تأییدپذیری ارائه شد .ایر به عنوان یک پوزیتیویست افراطی با طرح مساله تحقیق پذیری خفیف به جای تحقیق پذیری شدید ، تلاش زیادی نمود تا در مقابل انتقادات ، دوباره این دیدگاه را احیا نماید اما تلاشش بی ثمر بود به نحوی که خودش نیز در نهایت به جرگه منتقدین پیوست . در دوران معاصر برخی از فیلسوفانی که گرایش پوزیتیویستی دارند ، ملاک معناداری را به ابطال پذیری تغعییر داده اند . در بخش دوم این پایان نامه با اشاره به دیدگاه های تحلیلی و کارکردی زبان دین ، علیرغم تکثر آنها به بیان نظرات عده ای از فلاسفه که در قالب دیدگاه های شناختاری بودن زبان دین و غیر شناختاری بودن زبان دین نظریه پردازی کرده اند ، پرداخته شده است .
سعید طبی ممتاز حسین شیخ رضایی
یکی از موضوعات اساسی در فلسفه علم مباحث مربوط به عقلانیت و عینیت علم است. آراء فیلسوف برجسته علم، تامس کوون سبب شد که این موضوع مورد توجه مجدد اندیشمندان بسیاری قرار گیرد. آراء و نظریات او در خصوص پارادایم و نحوه تحول آن، هم سنجه ناپذیری پارادایم ها ی رقیب و نظریه بار بودن داده های علمی، با تلقی تجربه گرایانه در باب علم یکسره در تضاد است، و همین موضوع سبب می شود که منتقدان بسیاری دیدگاه او را ناعقلانی و نسبی گرایانه بدانند. بر اساس مدل تجربه گرایانه پذیرش نظریه ها هنگامی عقلانی است که توسط روش علمی واحدی تایید شود. کوون با توجه به تاریخ علم استدلال می کند که انتخاب عقلانی نظریه های علمی ناسازگار با هم، نمی تواند به کمک الگوریتم انجام شود. یعنی؛ قواعد ارزیابی و معیار هایی که روش شناسی علم را تشکیل می دهند، نمی تواند به شکلی واحد، و به نحو کلی قابل پذیرش باشد و در روشی میکانیکی سبب انتخاب واحدی میان نظریه های علمی ناسازگار باشد. در این رساله سعی می شود به دیدگاه کوون نسبت به علم پرداخته شود. همچنین بیان می شود که منتقدان با چه اصول و موازینی رویکرد او را غیر عقلانی می دانند و با پذیرش عقلانیت مورد نظر کوون چه توجیهی نسبت به علم می توانیم داشته باشیم.
حسین ایالتی سید سعید سید احمدی زاویه
در این نوشتار تلاش بر آن بوده است تا با مرور دلایل تغییر پارادایم علم از "علم مدرن" به "علم جدید" به بررسی تاثیر این تغییرات در" هنر معاصر" پرداخته شود. در حقیقت تمرکز اصلی این تحقیق بر تاثیری است که "تئوری پیچیدگی"، پارادایم جدید علم، بر زاویه دید و انتخاب رسانه های برخی از هنرمندان معاصر داشته است. فرض این نوشتار نیز بر آن بوده که ارتباط معناداری میان "هنر معاصر" و "تئوری پیچیدگی" وجود دارد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی با استفاده از تکنیک های مطالعات کتابخانه ای و مشاهده تصاویر ثابت و متحرک( فیلم) انجام پذیرفته است. بنابراین، در ابتدا، رویکرد قطعیت گرای مدرنیته و ریشه های آن در "علم نیوتنی" و همچنین دلایل شکست این معادلات و گرایش علم به" عدم تعین" تشریح می شود. پس از آن صفحاتی به توضیح مشخصه های "سیستم های پیچیده" و تعمیم این مشخصه ها به دیگر سیستم های پویا (جامعه ی پست مدرن و زبان شناسی) اختصاص داده شده است. در نهایت،"هنر پیچیدگی" به عنوان هنری هم راستا با پارادایم جدید معرفی شده و تعدادی از آثار "هنرمندان پیچیدگی" به عنوان بررسی موردی به بحث گذاشته شده است. بنا بر مطالعات این نوشتار، "هنر پیچیدگی"، که اغلب در کنار دو عنوان "هنر مولد" و "هنر تکاملی" قرار می گیرد، هنری است که درآن هنرمند با همکاری قوانین طبیعت، و پدیده "خود-سازماندهی" اثری را خلق می کند که مشخصه های اصلی "پیچیدگی" را داراست.
سعید ناجی حسین شیخ رضایی
در این رساله تأثیر برخی آرای فلاسفه علم بر شکل گیری برنامه فبک مورد بررسی قرارگرفته است. از آنجاکه فلسفه علم با موضوعات معرف شناختی و روش شناختی سروکار دارد این تاثیر گذاری بیشتر در جنبه های معرفتی و روش شناختی برنامه فبک مورد توجه قرار گرفته است. با مروری بر ساختار برنامه فبک و مباحث موجود در این زمینه ملاحظه می شود که دیدگاه های ساخت گرایانه، عینیت گرایانه و پراگماتیستی، بیش از سایر دیدگا هها، بر برنامه فبک تأثیرگذار بوده اند. از سوی دیگر، با توجه به اینکه برنامه فبک تعلیم و تربیت را یک نوع تحقیق تلقی می کند و تحقیق و کندوکاو را محور اصلی کلاس های درس خود قرار می دهد، از اینرو این برنامه به نظریاتی از فلسفه علم نیاز پیدا می کند که برای معرفت ماهیت فرایندی قائل بوده، و آن را زاییده گفتگو، نقادی و تعامل بین الاذهانی دانسته و همچنین آن را روشمند و منطق ـ بنیان می دانند. با توجه به این نیاز و نیز مساله ماهیت شناخت، آرای معرفت شناختی و توصیه های روش شناختی ساخت گرایان رادیکان، عینیت گرایان خام و پراگماتیست ها برای دسترسی به اهداف برنامه فلسفه برا ی کودکان ونوجوانان مورد آزمایش قرار می گیرد تا نشان داده شود کدامیک پیشبرد اهداف معرفتی برنامه فبک را تضمین می کند و بدین ترتیب نقاط ضعف و قوت آنها و میزان همخوانی آنها با اهداف برنامه فبک و توانایی شان برا ی حمایت از این اهداف، مشخص می شود. پس از روشن شدن ضعف ها و قوت های این سه دیدگاه، دیدگاه دیگری تحت عنوان عینیت گرایی پیچیده مطرح می شود و نشان داده می شود که این دیدگاه، بیش از سایرین می تواند با جنبه های معرفتی برنامه فبک همخوانی داشته و آنرا پشتیبانی کند.
محمدحسین حاج فرج اله دباغ حسین واله
چکیده ندارد.