نام پژوهشگر: محمد هادی فرپور
کاوه نورایی محمد هادی فرپور
ارتباط نزدیک و متقابلی بین پوشش گیاهی، موقعیت ژئومورفولوژی و نحوه تشکیل و تکامل خاک وجود دارد. بررسی اثر پستی و بلندی، به عنوان یک عامل خاکساز، بر تشکیل و تکامل خاک و مطالعه خصوصیات مورفولوژیکی، فیزیکوشیمیایی و کانی شناسی خاک های منطقه سیرچ تا کاله شور- بخش بزرگی از حوزه آبخیز لوت، واقع در 40 کیلومتری شرق کرمان- از اهداف این تحقیق بودند. رژیم رطوبتی منطقه اریدیک، و رژیم حرارتی آن هایپر ترمیک می باشد. سطوح مختلف ژئومورفولوژی شامل مخروط افکنه های آبرفتی (که به دو بخش رأس و سطوح جوان و ناپایدار تقسیم می شوند)، دشت ریگی و پلایای کاله شور و کلوت ها میباشند. تعداد 20 پروفیل بر روی سطوح مختلف ژئومورفولوژی حفر گردیدند و 17 پروفیل به عنوان شاهد مورد آزمایش های فیزیکی- شیمیایی، کانی شناسی رسی و میکرومورفولوژی قرارگرفتند. خاک های منطقه، مطابق با سیستم رده بندی آمریکایی خاک (2006) و wrb (2006) طبقهبندی شدند. با توجه به نتایج به دست آمده از مشاهدات صحرایی و تجزیه های آزمایشگاهی چنین به نظر می رسدکه پستی و بلندی، یکی از مهمترین فاکتورهای تأثیرگذار بر روی خصوصیات خاک های منطقه مطالعاتی بوده است. پروفیل های واقع بر رسوبات آبرفتی مربوط به سطوح جوان و ناپایدار مخروط افکنه، فاقد افق مشخصه تحت الارض بوده و بصورت انتی سول طبقه بندی گردیدند. خاک های تشکیل شده در سطوح پایدار مخروط افکنهها، متکاملتر بوده و افقهای تحتالارض سالیک، جیپسیک و پتروجیپسیک در آنها مشاهده گردید. کانی های رسی غالب این ناحیه شامل اسمکتیت، کائولینیت، ایلیت، کلریت و مقدار کمی پالیگورسکیت می باشد. فیچر های مختلف خاکشناسی از جمله پرشدگی های رس و گچ و همین طور فرم های مختلف گچ مانند لنتیکولار و صفحات درهم قفل شده در مطالعات میکرومورفولوژی دیده شد. خاک های این منطقه بر اساس ردهبندی جامع آمریکایی خاک در راسته اریدی سول ها و انتی سول ها قرار گرفتند.
ماندانا ندیمی محمد هادی فرپور
منطقه مورد مطالعه در جنوب و جنوب شرقی شهرستان کرمان واقع شده است. خاک های مورد بررسی بر روی شش سطح ژئومورفولوژی مخروط افکنه (سطوح پایدار و ناپایدار)، پدیمنت سنگی، پدیمنت پوشیده، اینسلبرگ (inselberg)، دشت و سطوح انتقالی بین دشت و مخروط افکنه مورد بررسی قرار گرفتند. این اراضی دارای رژیم رطوبتی اریدیک و رژیم حرارتی ترمیک بوده و خاک هایی از راسته های اریدی سول و انتی سول در قالب گروه های بزرگ توری اورتنتز ، هپلو کمبیدز ، کلسی آرجیدز ، هپلو کلسیدز ، هپلو جیپسیدز ، هپلو سالیدز وکلسی جیپسیدز شناسایی شد. دو سیستم جامع رده بندی آمریکایی (2006) و wrb (2006) در رده-بندی پروفیل های شماره 3، 9، 10، 11 و 13 با یکدیگر هم خوانی ندارند. با توجه به نتایج فیزیکی و شیمیایی، تجمع املاح محلول در افق های سطحی و زیر-سطحی وتجمع گچ و آهک در افق های زیر سطحی از فرآیند های خاک ساز غالب در منطقه به شمار می آیند. هوازدگی سازند های آهکی منطقه مربوط به دوران های مزوزوییک و سنوزوییک باعث غنی شدن خاک ها از آهک شده است. افق آرجیلیک به تنهایی یا همراه با افق کلسیک نیز در سطوح پایدار مخروط افکنه ها دیده شد. حضور افق آرجیلیک با توجه به شرایط اقلیمی خشک تا نیمه خشک زمان حال، می تواند به فرآیند های قدیمی در شرایط ژئومورفیک پایدار و اقلیم مرطوب تر گذشته مربوط گردد. کانی های پالیگورسکیت، ایلیت، اسمکتیت، کلریت و کائولینیت جزء کانی های رسی غالب در خاک های منطقه می باشند. تنها کانی اسمکتیت در سطوح جدید فن حضور نداشت. با توجه به شرایط اقلیمی منطقه، کانی های کلریت و کائولینیت دارای منشأ توارثی می باشند. منطقه مورد مطالعه در فلات مرکزی ایران واقع شده است. این فلات در دوران مزوزوئیک به عنوان بخشی از دریای متلاطم تتیس محسوب می گردید که در اواخر کرتاسه این دریای متلاطم از اقیانوس جدا شد، به طوری که شکل گرفتن فلات اصلی ایران به دوران سوم به خصوص میوسن نسبت داده می شود. با کم شدن ارتباط دریای میوسن با دریای آزاد و پیشروی خشکی به مدخل دریای میوسن، دریاچه های کم عمق بین کوهی طی دوران سوم توسعه یافتند. این مناطق کم عمق با شوری زیاد محیط مناسبی را از نظر شیمیایی برای تشکیل پالیگورسکیت مهیا نمودند (خادمی و مرموت، 1998). وجود این کانی در منطقه با مطالعات اشعه ایکس و میکروسکوپ الکترونی روبشی اثبات گردید. به نظر می رسد که پالیگورسکیت هم منشأ موروثی داشته باشد (به ارث رسیده از رسوبات ترشیاری منطقه) و هم در خاک های با افق کلسیک به صورت پدوژنیک تشکیل گردیده است. هر دو منشاء توارثی و پدوژنیک برای کانی اسمکتیت در نظر گرفته شد. مطالعات میکرومورفولوژیک افق های تجمع کربنات کلسیم و رس در سطوح پایدار و ناپایدار مخروط افکنه ها، نشان می دهد که پدوفیچر های غالب آهک به صورت پوشش، هایپوکوتینگ و نادول های آهکی کوچک (به مقدار کم) می باشند. همچنین رس در افق های آرجیلیک و کلسیک به صورت پدوفیچر های کوتینگ و هایپوکوتینگ مشاهده شد. مقدار بسیار کم نادول آهک را در مناطق خشک می توان به بارش کمتر، کندی فرآیند انحلال- کریستاله شدن و به تبع آن محدودیت تشکیل نادول ها نسبت داد. هایپو کوتینگ رس در کنار هایپو کوتینگ آهک نیز مشاهده شد که ناشی از انتقال ایلوویال رس در اثر آبشویی در زمان-های مرطوب تر گذشته است. این امر بیان گر این است که فرآیند آهک زدایی لایه فوقانی و حرکت کربنات ها، قبل از تشکیل هایپوکوتینگ رس رخ داده است. حضور نادول های آهن در مقاطع مورد بررسی نیز نشانه آشکاری از پدوژنز بوده و بیان گر وجود شرایط اکسید و احیاء در اقلیم مرطوب تر گذشته در منطقه مورد مطالعه می باشد. نتایج نشان دادند که سطوح ژئومورفولوژی ، زمان و همچنین مواد مادری مهم ترین عوامل خاک ساز منطقه مورد مطالعه می باشند و باعث تغییراتی در خصوصیات فیزیکی و شیمیایی، کانی شناسی رسی و میکروموفولوژی خاک های منطقه شده اند.
نگار یزدانی جهرمی محمد هادی فرپور
به منظور بررسی تاثیر اقلیم و پستی و بلندی در پیدایش خاک و فرایند های خاکسازی، خاک های ترانسکت رفسنجان - سرچشمه از نظر تشکیل، طبقه بندی، خصوصیات میکرومورفولوژیکی و کانی شناسی رسی در قالب یک ردیف پستی و بلندی و در شرایط رطوبتی اریدیک و حرارتی مزیک مورد مطالعه قرار گرفتند. با توجه به حضور سازند زئولیتی در منطقه و هم چنین کارخانه ذوب مس در منطقه که باعث آلودگی خاک ها می شوند، بر روی کانی های زئولیتی سرچشمه، مطالعات کانی شناسی، میکرومورفولوژی و شیمیایی انجام گرفت. هفت پروفیل شاهد در طول برش مزبور انتخاب و مطالعات فیزیکی و شیمیایی، میکرومورفولوژیکی و کانی شناسی انجام گردید و در نهایت خاک ها توسط دو سیستم رده بندی آمریکایی (2010) و سیستم wrb(2007) رده بندی گردیدند. خاک ها در رژیم رطوبتی اریدیک قرار دارند و بنابراین در رده اریدی سول قرار گرفتند و فقط یکی از پروفیل ها (پروفیل شماره شش) به دلیل تکامل پروفیلی کم در رده انتی سول قرار گرفت. نتایج تحقیق حاضر، وجود کانی های پالی گورسکیت، ایلیت، کائولینیت و اسمکتیت را اثبات نمود. فرم های پوشش، هایپوکوتینگ و نادول های کربنات کلسیم و فرم های عدسی و صفحات در هم قفل شده گچ و هم چنین فرم پوشش رس در افق آرجیلیک، پدوفیچر های غالب خاک را تشکیل می دادند. هم چنین از خاک های منطقه مورد مطالعه، پراش اشعه ایکس گرفته شد که حضور زئولیت از نوع ناترولیت و شابازیت در سنگ زئولیتی و ناترولیت در خاک ها محرز گردید. پس از تعیین ظرفیت تبادل کاتیونی زئولیت خالص سازی شده، سطح کانی توسط اکسید آهن بهینه سازی گردید که ظرفیت تبادل کاتیونی آن نیز با 20 واحد افزایش از 2/69 در زئولیت خام به 2/89 در زئولیت پوشش دار شده رسید. به منظور بررسی تاثیر زمان بر روی ظرفیت تبادل کاتیونی زئولیت بهینه شده، بعد از شش ماه cec نمونه دوباره اندازه گیری گردید که ظرفیت تبادل کاتیونی با کاهش شدید در روش polemio& roads به 7/10 و در روش استات سدیم بهcmolckg-1 30 رسید .
فیروزه نورمندی پور مهدی سرچشمه پور
افت سطح آب سفره های زیرزمینی در بخش های مرکزی کشور باعث افزایش شوری و غلظت عناصری مانند منیزیم و تأثیر سوء آن بر رشد گیاه و خاک شده است. تحقیق حاضر به منظور بررسی و مقایسه خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و کانی شناسی رسی اراضی پسته کاری و بکر مجاور آن ها در منطقه بیاض رفسنجان و تأثیر شوری و نسبت های mg/ca بر درصد کلنیزاسیون میکوریزی و خصوصیات رشد گیاه سورگوم انجام گردید. به همین منظور، ابتدا تعداد 5 پروفیل در اراضی پسته کاری و 4 پروفیل به عنوان شاهد در اراضی بکر حفر و بررسی گردید. در آزمایش گلخانه ای نیز 4 نسبت منیزیم به کلسیم (0.5، 1، 2 و 4)، 3 سطح شوری (2، 5 و 10 ds/m) و 2 سطح میکوریزا (تلقیح و عدم تلقیح) مورد مطالعه قرار گرفت. کانی های رسی ایلیت، کائولینیت، کلریت، اسمکتیت، پالیگورسکیت و سپیولیت در خاک های بکر شناسایی گردید. پوشش های رس و پرشدگی های گچ و نیز اشکال عدسی، بلورهای منفرد و صفحات درهم قفل شده گچ از جمله پدوفیچرهای میکرومورفولوژی غالب در خاک های منطقه بود. هم چنین، با افزایش نسبت mg/ca و شوری، وزن مرطوب و خشک ریشه و اندام هوایی و طول ساقه کاهش، اما درصد کلنیزاسیون ریشه افزایش یافت. تلقیح گیاه با میکوریز باعث افزایش وزن مرطوب، وزن خشک و طول ساقه و کاهش انتقال سدیم و منیزیم به اندام هوایی گردید.
سمیرا زمانی مجید محمودآبادی
فرسایش بادی یکی از مهمترین جنبه های تخریب اراضی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شود. تغییرات زمانی و مکانی توزیع اندازه ذرات رسوب و مکانیسمهای حمل آنها در فرسایش بادی از اهمیت زیادی برخوردار میباشد. با توجه به دشواریهای اندازه گیری فرسایش در شرایط طبیعی، تحقیق حاضر با هدف بررسی تغییرات زمانی و مکانی شدت فرسایش با تأکید بر انتخابپذیری ذرات و مکانیسمهای حمل رسوب، با استفاده از تونل باد انجام شد. به این منظور، سه نمونه خاک با توزیع اندازه ذرات متفاوت شامل دو نمونه خاک زراعی با حداکثر اندازه ذرات 2 و 10 میلیمتر (c2 و c10) و یک نمونه خاک ماسهای با حداکثر اندازه ذرات 2 میلیمتر (s2) تهیه شد. سپس سرعتهای 2، 9 و 18 متر بر ثانیه در ارتفاع 20 سانتی متر برای مدت زمانهای 1، 5/2، 5، 10 و 20 دقیقه برای خاک c10 و زمانهای 2/0، 5/0، 1، 5/2 و 5 دقیقه برای دو خاک (c2 و s2) هر یک در سه تکرار ایجاد گردید. در پایان هر آزمایش از موقعیتهای ابتدا و انتهای سطح خاک فرسایشیافته و همچنین رسوب تولید شده، نمونهبرداری و توزیع اندازه ذرات آنها تعیین شد. با توجه به روند تغییرات زمانی تولید رسوب، تجزیه و تحلیل نتایج حاصل در دو شرایط ناپایدار و پایدار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که با گذشت زمان در هر سه نمونه خاک مورد مطالعه، شدت فرسایش به صورت غیرخطی کاهش مییابد و به تدریج به یک حالت کم و بیش ثابت میرسد. این یافته اهمیت انتخاب زمان مناسب را در انجام آزمایشهای تونل باد روشن میسازد. همچنین مطالعه تغییرات مکانی خاک فرسایشیافته در نمونههای خاک زراعی، افزایش اندازه ذرات باقیمانده در سطح این خاک را به علت محدودیت عرضه ذرات قابل جداشدن نشان داد. نتایج توزیع اندازه ذرات رسوب حاکی از آن بود که فرایند انتخابپذیری، کلاسهای اندازهای ریز در هر سه سرعت و بهویژه در سرعت 2 متر بر ثانیه، مشاهده شد به طوری که رسوب حاصل از سه نمونه خاک نسبت به اندازه ذرات خاک اولیه اندازه ریزتری پیدا کرد. بررسی مکانیسمهای حمل ذرات نشان داد که در سرعتهای کم به دلیل انتخابپذیری ذرات ریز، تعلیق- جهش مکانیسم غالب حمل ذرات بوده و با افزایش سرعت باد و البته اندازه ذرات، مکانیسم جهش- خزش اهمیت بیشتری پیدا میکند. هر چند در مجموع سهم مکانیزم خزش نسبت به دو مکانیسم دیگر کمتر بود. یافتههای تحقیق حاضر اهمیت در نظر گرفتن زمان رخداد وتغییرات مکانی وقوع آن را به عنوان عوامل مهم، در مطالعات فرسایش بادی نشان داد.
علیرضا فاریابی اردوان کمالی
ژئوپدولوژی یک کاربرد طبقه بندی شده از تجزیه و تحلیل سطوح ژئومرفیک برای نقشه برداری خاک است که عوارض طبیعی زمین را متناسب با مقیاس در یک سامانه سلسله مراتبی، منظم و استاندارد می نماید. هدف از پژوهش حاضر، بررسی نحوه تشکیل و طبقه بندی خاک در واحد های ژئوپدولوژیک منطقه ساردوئیه جیرفت واقع در استان کرمان است. واحدهای ژئوپدولوژیک موجود در منطقه ساردوئیه با استفاده از تفسیر عکس های هوایی با مقیاس 1:20000 و تکنیک های تجزیه زمین نما و به کمک نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی در سطوح مختلف ژئوفرم تفکیک شدند. مطالعات صحرایی با حفر 25 خاک رخ در 17 واحد ژئوفرم انجام شد. پس از تشریح خاک رخ ها، از تمامی افق های ژنتیکی خاک رخ های شاهد، نمونه برداری شد و تجزیه های فیزیکی و شیمیایی لازم بر روی نمونه های خاک انجام شد. به علاوه، از افق های زیرسطحی خاک رخ های حفرشده در دو ژئوفرم مشابه، نمونه دست نخورده برای مطالعات میکرومرفولوژیکی تهیه گردید. آزمایش های کانی شناسی رس نیز بر روی نمونه های خاک دو واحد غیرمشابه انجام گرفت. نتایج نشان داد که براساس سامانه رده بندی آمریکایی (2010)، خاک های منطقه در سه رده انتی سول، اینسپتی سول و آلفی سول قرار گرفته اند. این خاک ها بر اساس سامانه طبقه بندی جهانی (2007) در چهار گروه رگوسول، کمبی سول، کلسی سول و لووی سول قرار دارند. مقایسه نتایج حاصل از دو سامانه طبقه بندی مذکور، حاکی از آن بود که طبقه بندی جهانی واقعیت خاک های آهکی منطقه را بهتر نشان می دهد. همچنین، وجود افق آرجیلیک در خاک های مطالعاتی، می تواند دلیلی بر موثر بودن فاکتور اقلیم بر فرایند خاک سازی منطقه باشد. نتایج میکرومرفولوژی خاک های مورد مطالعه، حاکی از وجود پوشش رس در افق آرجیلیک و آهک به فرم رشته ای و ندول در اراضی پیدمونت بود که دلیلی بر وجود آب شویی کربنات کلسیم و مهاجرت رس از افق هایی بالایی و رسوب آن ها در افق زیرین می باشد. نتایج کانی شناسی رس خاک های منطقه مطالعاتی، نشان دهنده وجود کانی های کلریت، میکا، اسمکتیت و کائولینیت بود که کلریت و میکا، کانی های غالب خاک ها بودند و بیشتر منشأ موروثی داشتند. کانی کائولینیت موجود در خاک های منطقه مربوط به اقلیم گذشته است که منشأ آن موروثی و از مواد مادری می باشد. بر خلاف وجود خاک های متفاوت در واحدهای ژئوپدولوژیک غیرمشابه، این واحدها از نظر کانی شناسی رس، کاملاً شبیه هم بودند. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که روش ژئوپدولوژی به خوبی اثرات پستی و بلندی و اقلیم را در تفکیک واحد های نقشه نشان می دهد.
امیر بیات محمد هادی فرپور
منطقه مورد مطالعه در جنوب غربی کرمان و در شهرستان بردسیر واقع شده است. خاک های این منطقه به دلیل وجود گچ در بخش های وسیعی با محدودیت شدیدی به منظور کاربری های مختلف به خصوص کشاورزی مواجه است. نهشته های جوان کواترنری، مارن های نئوژن و کرتاسه از مهم ترین سازندهایی هستند که خاک های این منطقه را متأثر کرده اند. به دلیل آزاد شدن مقادیر زیادی یون های سولفات، کلسیم و کربنات از این سازندها، خاک های این منطقه با تجمع بالای آهک و گچ همراه است. بیشترین مقدار گچ و آهک به ترتیب در خاک های واقع بر سازندهای کواترنر و نئوژن مشاهده شد. اقلیم و پستی بلندی نیز از عوامل مهم در تشکیل و تکامل این خاک ها است. متکامل ترین خاک ها در رژیم رطوبتی زریک و سطوح ژئومورفولوژی پایدار و جوان ترین خاک ها در رژیم رطوبتی اریدیک و سطوح ژئومورفولوژی ناپایدار تشکیل شده اند. نتایج کانی شناسی رس در خاک های مورد مطالعه نشان دهنده حضور کانی های اسمکتیت، ایلیت، کائولینیت و کلریت است که کانی اسمکتیت کانی غالب در خاک های این منطقه است و عمدتاً از هوادیدگی ایلیت حاصل شده است. مطالعات میکرومورفولوژیکی نیز نشان دهنده انواع پدوفیچرهای آهکی، گچی و رسی شامل پوشش ها، پرشدگی ها، نودول ها، اکسیدهای آهن و منگنز، همچنین صفحات در هم قفل شده و اشکال عدسی شکل گچ است.
محمد اکبر باهورزهی محمد هادی فرپور
چکیده در این مطالعه، خصوصیات فیزیکی و شیمیایی، کانی شناسی رسی، میکرومورفولوژی و طبقه-بندی خاک های منطقه کوه بیرک واقع در شهرستان مهرستان- استان سیستان و بلوچستان بررسی گردید. منطقه مورد مطالعه اغلب دارای خاک های آهکی و گچی بوده و رژیم های رطوبتی و حرارتی آن به ترتیب اریدیک و ترمیک می باشند. هم چنین، میانگین بارندگی و دمای متوسط سالانه منطقه به ترتیب 46/153 میلی متر و 6/19 درجه سانتی گراد می باشد. اهداف اصلی این تحقیق شامل بررسی کانی شناسی رسی، میکرومورفولوژی و رده بندی خاک های منطقه مورد مطالعه و هم چنین بررسی تأثیر پستی و بلندی بر تشکیل و تکامل این خاک ها می-باشد. ابتدا سطوح مختلف ژئومورفولوژی شناسایی شدند و سپس هشت پروفیل در سطوح مختلف حفر، نمونه برداری و تشریح گردید. چهار نمونه خاک به عنوان نماینده خاک های منطقه از پروفیل های شماره 1، 4، 5 و 7 جهت تجزیه کانی شناسی رسی انتخاب شد. هم چنین جهت مطالعات میکرومورفولوژی نمونه های دست نخورده از پروفیل های شماره 1، 2، 3، 4، 5، 7 و 8 تهیه شد. به دلیل اقلیم گرم و خشک، تکامل خاک ها ضعیف و مهم ترین عوامل خاکساز مواد مادری و توپوگرافی می باشند. نیمرخ ها اغلب دارای افق های مشخصه کمبیک، کلسیک، پتروکلسیک، جیپسیک، آرجلیک و ناتریک بوده و طبق سیستم رده بندی آمریکایی، در راسته اریدی سول قرار می گیرند. خاک های مورد مطالعه دارای شوری پایین و تجمع بالای آهک می-باشند. مطالعات کانی شناسی نشان داد که تفاوت کمی در نوع کانی های رسی موجود در خاک های منطقه وجود دارد و عمدتاً شامل کائولینیت، ایلیت، کلریت، اسمکتیت و پالیگورسکیت می باشند. مطالعات میکرومورفولوژیکی نشان دهنده انواع پدوفیچرهای آهکی، گچی و رسی شامل پوشش ها، پرشدگی ها و نودول ها و هم چنین صفحات در هم قفل شده گچ می باشد.
نوید صبوری محمد هادی فرپور
چکیده : ارزیابی اراضی با توجه به توانمندی خاک و اقلیم در استفاده بهینه از منابع خاک، آب و سرمایه برای افزایش تولید محصول و جلوگیری از تخریب بیشتر منابع طبیعی امری ضروری است.هدف از این مطالعه، ارزیابی تناسب کیفی بر مبنای روش فائو برای محصولات زراعی مهم، در دشت جیرفت(بهجرد) است.در این منطقه متوسط حداکثر دما 9/32درجه سانتیگراد و متوسط حداقل آن2/17درجه سانتیگراد می باشد.متوسط بارندگی سالیانه 7/193میلی متر بوده که در تمام ماه های سال توزیع گردیده است. پرباران ترین ماه های سال دی و کم باران ترین ماه سال تیر است. بر اساس نقشه 2500000: 1 موسسه تحقیقات خاک وآب رژیم حرارتی و رطوبتی به ترتیب هایپرترمیک و اریدیک می باشد.در منطقه بهجرد 4 سری خاک طی مطالعات خاکشناسی قبلی شناسایی شده بودکه در مطالعه حاضر در هر سری خاک، یک پروفیل شاهد حفر گردیده است. پس از تشریح افق ها از لایه های مورد نظر، نمونه برداری خاک به منظور تجزیه های آزمایشگاهی پارامتر های فیزیکی، شیمیایی و حاصلخیزی خاک از قبیل، شوری، اسیدیته، بافت خاک و درصد مواد خنثی شونده صورت گرفت. گندم، جو، ذرت و پنبه به عنوان محصولات عمده زراعی و به منظور ارزیابی در نظر گرفته شدند. سپس اطلاعات اقلیم (از ایستگاه سینوپتیک منطقه جیرفت)، خاک منطقه مورد مطالعه و نیاز های خاکی و اقلیمی محصولات مورد نظر جمع آوری گردید و تناسب اراضی به روش پارامتریک از نوع استوری و ریشه دوم انجام گردید.تجزیه و تحلیل داده های هواشناسی منطقه مورد نظر نشان می دهد که به لحاظ اقلیمی هیچ گونه محدودیتی برای کاشت گندم و جو وجود ندارد. در مورد ذرت و پنبه محدودیت اقلیمی ناچیزمی باشد.کلاس تناسب اراضی به روش پارامتریک( استوری) برای گندم و جو(s1) تا (s3)و برای ذرت و پنبه s2)) تا (n1)می باشد.کلاس تناسب اراضی به روش پارامتریک( ریشه دوم) برای گندم و جو(s1)تا( s3)و برای ذرت و پنبه ( s2)تا(s3)می باشد.اراضی مطالعه شده کمترین تناسب را برای ذرت نشان می دهند. همچنین بررسی ها نشان داد که از میان چهار محصول مطالعه شده، گندم و جو مناسب ترین، و پس از آن پنبه و ذرت مناسب شناخته شد.