نام پژوهشگر: طیبه ماهرو زاده
نیره قاسمی طوسی طیبه ماهرو زاده
چکیده تحقیق حاضر به تبیین تربیت اجتماعی در قرآن کریم از منظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می پردازد.پرسشهای پژوهش عبارتند از ،مفهوم ، اهداف ، اصول و روشهای تربیت اجتماعی در قرآن کریم از منظر علامه طباطبایی در تفسیر المیزان . با توجه به اینکه ، تحقیق حاضراز نوع نظری است، برای ورود به قرآن و تفسیرالمیزان از روشهای استدلالی و تحلیلی استفاده شده ، و بر پایه مطالعات کتابخانه ای است . در مرحله اول با توجه به واژه تربیت اجتماعی، به تعریف تربیت و مفهوم تربیت اجتماعی، از نظر بعضی مکاتب و دانشمندان پرداخته شده است و سپس اصالت و ویژگی ها و عناصر جامعه و اجتماع بیان شده است. در مرحله دوم به لزوم تربیت اجتماعی برای تک تک افراد بصورت تربیت مادام العمر، و اینکه تربیت اجتماعی قادر است به تمامی مسائل تربیتی اجتماع کنونی و جامعه امروز پاسخ کافی بدهد اشاره شده است. در مرحله سوم برخی از اهداف، اصول و روشهای تربیت اجتماعی عنوان شده و با نظر علامه در تفسیرالمیزان و آیات قرآن مستند شده است. به عبارت دیگر ویژگی های رفتاری تربیت یافتگان اجتماعی در این اهداف، اصول و روشها آمده است. با توجه به بررسی های انجام شده به نظر می رسد با توجه به اینکه در نظام دینی ارزشها ثابت و لایتغیر هستند و دربعضی مکاتب تربیتی ارزشها غیرثابت و در مکان و زمان خاص «نسبی» می باشد مفهوم تربیت اجتماعی از دیدگاه قرآن که تعالی فردی و جامعه است با مفهوم تربیت اجتماعی دربرخی مکاتب که سازگاری با جامعه و اجتماع، جهت بهره برداری بیشتر می باشد متفاوت است.
قائمه رخشانی فر طیبه ماهرو زاده
پژوهش حاضر با هدف بررسی سیر تاریخی رویکردهای یاددهی-یادگیری در ایران پس از تاسیس دارالفنون به عنوان بارزترین جلوه ورود تعلیم وتربیت نوین به کشور و رواج اندیشه های مترقی در عرصه آموزش و پرورش به عنوان مبنای نظام آموزش کنونی ، انجام پذیرفته است. جهت انجام پژوهش از روش تاریخی و بررسی اسناد دست اول و همچنین کتابها ، مقالات و پایان نامه های موجود در ارتباط با موضوع پژوهش و جهت نتیجه گیری از شیوه توصیفی تحلیلی و مقایسه ای استفاده شده است. با توجه به مطالب گردآوری شده در خصوص موضوع پژوهش می¬توان گفت که در نتیجه عواملی همچون تحول اهداف آموزشی، تاسیس دارالمعلمین، تالیف و ترجمه کتب و...رویکردهای یاددهی-یادگیری در مدارس ایران دچار تحول گردیده، به گونه ای که می¬توان گفت در این برهه زمانی سالهای 1174 ه.ش تا زمان حاضر1391ه.ش نوعی گذار از رویکردهای سنتی به رویکردهای نوین در نظام آموزشی ایران اتفاق افتاده است؛ الگوی تدریس حافظه مدار، الگوی تدریس فعالیت مدار و الگوی تدریس هوشمند بیانگر سیر تحولی الگوهای تدریس و دانش آموز با معلومات و معلم آموزنده و سپس دانش آموز کارامد و معلم راهنما و در نهایت در زمان کنونی دانش آموز کامل و معلم پژوهشگر بیانگر سیر تحولی نقش و جایگاه معلم و دانش آموز در نظام آموزشی می¬باشد. در خصوص نحوه ارتباط معلم و دانش آموز و توالی فعالیت های آنان می-توان گفت این روند از نوعی رابطه عمودی یکطرفه و تاکید بر سکون وسکوت دانش آموزان آغاز و به سوی ارتباط متقابل میان دانش آموز، معلم و سپس معلم و دانش آموز و محیط با تاکید بر فعالیت و کاوشگری دانش آموزان ادامه یافته است. کلمات کلیدی: تحول، سیر تاریخی ، رویکردهای یاددهی- یادگیری، دارالفنون
فاطمه اسدی طیبه ماهرو زاده
چکیده: هدف از پژوهش حاضر،نقد وبررسی نظرات ودیدگاه های معلمان رشته ریاضی وفیزیک وعلوم انسانی مقطع متوسطه در زمینه ی ماهیت و مفهوم تفکرانتقادی وضرورت توجه بدان وچگونگی تحقق آن در مدارس با تاکید بر در نظر گرفتن چهار عنصر اهداف، محتوا،روش تدریس و ارزشیابی بود. برای تهیه فهرست اولیه پرسشنامه به تعاریف و نظریه های موجود در این زمینه مراجعه شد و نظریه های همسو و حامی تفکر انتقادی از جمله دیدگاه های شناختی،ساخت گرایی و فراشناختی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در قالب سه سوال میزان آگاهی معلمان در رابطه با تعاریف و مفهوم تفکرانتقادی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.در ادامه اهداف دوره ی متوسطه مدنظر قرار گرفت وجایگاه تفکر انتقادی در میان این اهداف بررسی شد ودر قالب شش سوال نظر معلمان را در زمینه ی جایگاه و ضرورت تفکر انتقادی در میان اهداف دوره متوسطه مورد بررسی قرار گرفت.سپس محتوای دروس رشته های ریاضی وفیزیک وعلوم انسانی مدنظر محقق قرار گرفت ونشانگرهای تفکر انتقادی در میان این دروس در نظر گرفته شد که عبارت بودند از:اهمیت دادن به قدرت کنجکاوی وجستجوی حقیقت،رساندن به بلوغ شناختی،رشد یادگیری مستقل در دانش آموزان،متناسب بودن با تغییرات جدید،هماهنگ بودن با تجربیات قبلی دانش آموزان، متناسب بودن با تجربیات زندگی آنها،برخوردار بودن از سلسله مراتب منطقی،رساندن به بینش تحلیلی . با توجه به این فهرست جایگاه وضرورت تفکر انتقادی در میان محتوای دروس مورد بررسی قرار گرفت و نظرات معلمان در قالب ده سوال پرسیده شد.سپس روش تدریس معلمان دردوره ی متوسطه مد نظر قرار گرفت ونظر معلمان در قالب پانزده سوال در رابطه با روش های تدریس و شرایطی که می تواند زمینه ی تحقق تفکر انتقادی را فراهم نماید،جویا شده و در نهایت جایگاه تفکر انتقادی در میان ارزشیابی معلمان در قالب نشانگرهایی همچون عدم تاکید بر حافظه ،سنجش استدلال،محدود نشدن توسط دیدگاه های خود،توجه نکردن به سوالات چهار گزینه ای،ارزیابی همه جانبه امور،سنجش تعصب دانش اموزان،بررسی دقیق شواهد... مد نظر قرار گرفت ونظر معلمان را در قالب شش سوال جویا شده و مشخص گردید که ایا اهمیتی به این نشانگرها درمیان ارزشیابی معلمان داده می شود.این پرسشنامه در قالب چهل سوال طراحی شده است ودر اختیار 186 دبیر مشغول به خدمت در دبیرستان های شهر تهران در سال تحصیلی 88-87 قرار گرفت، که به صورت نمونه گیری خوشه ای از مناطق ??و?? انتخاب شده بودند و در نهایت محقق با توجه به یافته های تحقیق بدین نتایج دست یافت که ،بنا بر دیدگاه معلمان تفکر انتقادی در میان" اهداف ،محتوا،روش تدریس و شیوه ارزشیابی دوره متوسطه"هیچ جایگاهی ندارد و بین نظرات آنان نیز تفاوت معناداری وجود ندارد. کلمات کلیدی: تفکر انتقادی،اهداف،محتوا،روش تدریس،شیوه ی ارزشیابی،دوره متوسطه