نام پژوهشگر: عظیم شه بخش
محمدانور هونکزایی مسعود مرادی
سرزمین هند در طول تاریخ از سرزمینهایی بوده که استعمارگران اروپایی چشم طمع به آن دوخته، و هر کدام سعی در استثمار آن را داشته اند در مقابل نیز مردم هند به دفاع از سرزمین خود پرداخته و مسلمانان بعنوان بخشی از ساکنان هند و حاکمان این سرزمین نقش اصلی را در مبارزه با استعمار و کسب استقلال این کشور داشتند هند عصر مغولان ( بابریان ) با تمام ضعف و سستی که داشت به مقابله با انگلیس بر آمد اما بدلیل بی لیاقتی حاکمان بعد از اورنگ زیب و استقلال حاکمان محلی هندو و درگیری بین آنها نتوانست از پس این استعمارگر برآید. انگلیس پس از انقلاب 1857 که نقش اصلی را مسلمانان بر عهده داشتند بیشترین فشار و رنج را متوجه آنان کرد و با بدترین نوع شکنجه ها آنها را مورد اذیت و آزار قرار داد مسلمانان که در بین انگلیسی ها و هندوها گرفتار آمده بودند جهت حفظ خود و همدلی با خلافت در حال انقراض عثمانی دست به مبارزه و مهاجرت به سرزمینهای اطراف برای دعوت به جهاد بر ضد بریتانیا زدند افغانستان و بلوچستان جزو سرزمینهایی بودند که مسلمانان هندی قصد ایجاد دردسر برای انگلیسیها را داشتند. شبه قاره هند سرزمینی پهناور با ذخایر غنی شامل کشورهای فعلی هند، پاکستان و بنگلادش بود که در زمان حکومت مغولان هند پیشرفت زیادی کرد. اما حکومت مغولان هند به دلیل اختلافات قومی و دینی و ضعف حاکمان پس از اورنگ زیب تجزیه شد و کمپانی هند شرقی انگلیس توانست با شکست رقبای اروپایی خود قدرت را به دست گیرد. مسلمانان در مقابل انگلیس قیام 1857 میلادی را ترتیب دادند ولی شکست خوردند و ملکه ویکتوریا هند را جزئی از امپراتوری بریتانیا اعلام کرد. مسلمانان که در بین دو قدرت هندو و انگلیس گرفتار آمده بودند و هویت دینی خود را در حال نابودی می دیدند چاره کار را در پیوند خود با یک قدرت بزرگتر اسلامی یعنی خلافت عثمانی دیدند و نسبت به سرنوشت خلافت عثمانی نگران شدند . در نوامبر 1919 کنفرانسی به نام کنفرانس خلافت ترتیب دادند که نخستین جلسه خود را در آمریستار تشکیل داد و در ژوئیه 1920 در کنفرانس دوم خلافت قطعنامه ای صادر کردند مبنی بر اینکه ادامه خدمت مسلمانان در ارتش بریتانیا حرام و در صورت حمله بریتانیا به ترکیه عثمانی آنها هند را جمهوری مستقلی اعلام خواهند کرد . مسلمانان هند برای مبارزه با انگلیس سلسله ای از مدارس دینی را با هدف پرورش طلاب ضد انگلیسی تأسیس کردند که بیشتر علمای بلوچ در این گونه مدارس تحصیل و پس از فراغت از تحصیل با تفکرات شدید ضد انگلیسی وارد بلوچستان شدند و به منافع انگلیس حمله کردند و درگیری بلوچها و انگلیسیها رنگ و بوی مذهبی به خود گرفت . این پژوهش در صدد است تا جنبش خلافت در هندوستان و تاثیرگذاری آن در بلوچستان را مورد بررسی دقیق قرار دهد.
احمد الله بخش عظیم شه بخش
بلوچستان در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی به علت اهمیت سوق الجیشی که برای دولتهای غربی داشت، در پی سیاستهای دولت مدرن ، مورد توجه حکومت مرکزی قرار گرفت . در این میان ناحیه سرحد ، به عنوان بارانداز تجاری منطقه از اهمیت خاصی برخوردار شد .ساختار قبیله ای و عشیره ای و سردار محوری از ویژگی های عمده این منطقه بود ، از عمده ترین طوایف این منطقه می توان به طایفه های اسماعیل زهی ، یاراحمد زهی ، ریگی ، گمشادزهی ، نارویی و گرگیج اشاره کرد که در اتفاقات سیاسی ، اجتماعی منطقه تاثیرات قابل توجهی بر جای گذاشته اند . موقعیت استراتژیک منطقه ، حضور دولتهای غربی ، و پا گرفتن شهر جدید زاهدان ، فرهنگ بلوچستان را در کنار فرهنگ های مختلفی قرار داد . با روی کار آمدن دولت مدرن و تاسیس مدارس فراوان به جمعیت تحصیلکردگان اقوام مختلف در منطقه افزوده شد ، اما حضور دولت مدرن در سرحد باعث همدلی دولت و مردم نشد ، بلکه شکاف فرهنگی ، اجتماعی عمیقی که بین حکومت و مردم این منطقه بود ، نمایانتر شد . روح سنتی و مذهبی و تعصبات قومی مردم منطقه اجازه نمی داد که اصلاحات رضا خانی به طور کامل انجام شود ، نمونه بارز آن را می توان در یاغیگری جمعه خان اسماعیل زهی بر سر بی حجابی همسر رضا شاه و تعرض به حجاب دو بانوی بلوج سرحدی یافت . نظام سردار –طایفه ای مقتدر هیچگاه به اندک تحصیلکردگان اقوام ، مجال خود نمائی ننمود و با وجود تاسیس شعبه های مختلف احزاب در منطقه ، کماکان مسائل ایلات و حکومت با سیستم سردار-طایفه ای حل و فصل می شد . در سالهای بعد از 1342 ، ساخت مدارس ، سینماها و مراکز فرهنگی ،هنری در منطقه بیشتر شد ،کودکان بلوچ به مدرسه رفتند و اولین گروههای تحصیلکرده در سرحد به عنوان معلم در کلاسهای درس حاضر شدند ، اما اینهمه آنقدر نبود که باعث شود مردم دید کاملا مثبتی نسبت به حکومت داشته باشند ،دلیل آن حفظ لباس ، زبان ، آداب و رسوم سنتی و فرهنگ بلوچ بطور کامل و تا به امروز می باشد . این رویکرد ناشی از آن بود که نتیجه عکس روند ملی گرائی به علت تبعیض ها و فشارها تبدیل به قوم گرائی شده بود و این شکل خاصی از اقلیت گرائی را بوجود آورده بود که برای حفظ و بقای ماهیت وجودی خویش ، با تعصب و دادن هزینه های فراوان سعی در حفظ خرده فرهنگها و سنت های خویش داشت تا از آن طریق زنده تر و بیشتر باقی بماند . جهت بررسی تاًثیرات و وضعیت ایلات سرحد در دوره ی پهلوی ، این پژوهش به سه بخش تقسیم شده است . بخش اول : این بخش شامل سه فصل بوده که در فصل اول به موقعیت جغرافیایی ، آب و هوا ، کوهها و رودخانه های سرحد که تاًثیر فراوانی در معیشت مردم منطقه داشته ، پرداخته شده است . فصل دوم ، شامل مطالبی درباره ی پراکندگی ایلات در سرحد و معرفی برخی ویژگی های آنان می باشد و در فصل سوم ، جهت کاملتر شدن شناخت مخاطب از مردم منطقه به بررسی ریشه های نژادی ، مذهب ، زبان و پراکندگی جمعیت و نوع معیشت آنان پرداخته شده است . بخش دوم : این بخش خود به سه فصل تقسیم شده ، که فصل اول آن به بررسی اجمالی تاریخ بلوچستان از ابتدا و تا پیش از دوره ی پهلوی می پردازد ، در فصل دوم ، تاریخچه ی مختصری از وضعیت ، نوع زندگی و معیشت ، اندیشه ها و دغدغه ها و برخی اقدامات مهم و تاًثیر گذار سرداران و افرا د مهم طوایف سرحد ، شامل : اسماعیل زهی ، شهنوازی ، ریگی ، نارویی ،کرد، گرگیج و گمشادزهی ، آمده است ، و از آنجا که مسئله اقتصاد ، اغلب باقی اتفاقات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی مناطق و مردم را مورد تاًثیر قرار می دهد ، در فصل سوم به مقایسه اقتصاد مکران و سرحد پرداخته ، تا از رهگذر آن به برخی از سوالات ، درباره ی پاره ای مشکلات سرحد ، پاسخ داده شود. بخش سوم : این بخش که مهمترین بخش تحقیق ، و دغدغه ی اصلی این پژوهش بوده است شامل 4 فصل می باشد ، که با ترتیب موضوعی سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، هنری و امنیتی قرار گرفته اند . در فصل اول به صورت بندی سیاسی منطقه سرحد پرداخته شده و مباحثی همچون احزاب فعال در منطقه و گرایش های احتمالی مردم به آنها ، نقش روحانیون بلوچ در منطقه و نقش افراد و گروههای موثر در منطقه سرحد و رابطه ی آنها با حکومت ، وضعیت روشنفکران و رابطه ی آنها با حکومت و مردم و وضعیت خوانین ، در این فصل به تفصیل ، شرح و بسط داده شده اند ، نقش اقوام در شکل گیری ساختارهای اجتماعی و هویت ملی در عصر پهلوی را مورد بررسی قرار داده و تاًثیر و شکل ایجاد مدارس در منطقه و واکنش مردم به این مقوله ، وضعیت و نقش زنان در منطقه سرحد ، ایجاد رادیو بلوچی از عمده ترین مباحث فصل دوم ، در این بخش می باشد . از جمله موضوعاتی که کمتر در تحقیقات مشابه به آن پرداخته شده ، گذشته از نقش و وضعیت زنان که در فصل قبل رفت ، نقش اقوام در تقویت هنر سنتی ، شعر سرحدی و موسیقی و صنایع دستی سرحد می باشد که در فصل سوم به آن پرداخته شده است. درفصل چهارم این بخش ، به بررسی موانع و مشکلات رشد و توسعه ی منطقه ، بخصوص پدیده ی یاغیگری و تا حدی تعصبات قومی و مذهبی ، پرداخته شده است و آثار این مشکلات ، بر وضعیت اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی مردم سرحد ، مورد بررسی قرار گرفته است .
امیر شیران زایی عظیم شه بخش
اسماعیلیان ایران که با حسن صباح شناخته می شوند قریب دو قرن بر مراکز کوهستانی گسترده ای مسلط بودند و در برابر نیروهای مسلط بیگانه سلجوقی و خوارزمشاهی مبارزه می کردند. کانون این مبارزات در قلعه های رودبار ، قهستان، اصفهان و خراسان بود. علاوه بر حکمرانان بسیاری از دولتمردان و زمین داران بزرگ به مخالفت آنان برخاسته و همصدا با حکام ترک آنان را خارج از دین قلمداد کردند. با یورش مغولان و ویرانی کامل بسیاری از شهرهای ایران قلعه های اسماعیلی آخرین امید کانون های مبارزه علیه مهاجمان بود، قلعه هایی که قریب چهل سال در برابر مغول بسته باقی ماند و عاقبت دربار منگو قاآن هلاکو را برای انهدام آنها به ایران فرستاد. سقوط اسماعیلیان زمینه استقرار حکومت مغولی ایلخانان را فراهم کرد. این پژوهش در سه فصل ارائه شده که عبارتند از: 1- فصل اول: الف) ورود اسماعیلیان به ایران و چگونگی پذیرش مذهب اسماعیلیه . ب) چگونگی به زیر نفوذ در آوردن مناطق و قلعه ها و استقرار اسماعیلیان. پ) روابط و تنش های اسماعیلیان با حکومت های ترک سلجوقیان و خوارزمشاهیان 2- فصل دوم: الف) در خصوص علل تهاجم مغولان به ایران. ب) عمدتا به حملات اولیه عصر چنگیز خان و مناطق تصرف شده توسط آنها 3- فصل سوم: الف) مقاومت قلعه ها و مناطق مختلف اسماعیلیان در برابر مغولان و همچنین سقوط دولت آنها. ب) روابط اجتماعی اسماعیلیان. پ) روابط اقتصادی اسماعیلیان
رضا واثق عباسی حسین میرجعفری
اوج روابط ایران و اروپا در عهد صفویه به دوران شاه عباس اول صفوی بر می گردد. شاه عباس با برقراری امنیت سیاسی و اقتصادی، ایجاد کاروانسرا، حفظ و امنیت راه ها، حمایت از صنایع و حِرَف توانست به امر تجارت رونق بخشد و در این امر انحصار ابریشم را که یکی از کالاهای مهّم و استراتژیک بود خود به دست گیرد و این امر سبب شد تا نمایندگان تجاری انگلستان و فرانسه مستقیما با شخص شاه در تماس باشند. علاوه بر آن شاه عباس درصدد گسترش روابط سیاسی و نظامی خود با آنان به منظور مقابله با استعمار پرتغال در جنوب و امپراتوری عثمانی در غرب بر آمد. این پژوهش بر آن است تا با بررسی موقعیت استراتژیک ایران و اهمیت آن برای قدرت های اروپایی، انگیزه های اصلی دو طرف از برقراری روابط را بررسی نماید.
عبدالغفور دورانی محمد پیری
چکیده: استعمار انگلستان زندگی مسلمانان را در هندوستان دگرگون ساخت. آنها سلطنت را از دست دادند، فرهنگ و هویت دینی شان مورد تهدید قرار گرفت. و نیز انقلاب آنها در سال 1857م. میلادی شکست خورد. برخی از علما که در این انقلاب شرکت داشتند، اقدام به تاسیس مدرسه ای دینی در "دیوبند" در جنوبشرق دهلی به نام دارالعلوم کردند. مدرسه دارالعلوم دیوبند، احیا و دفاع از هویت دینی مسلمانان را هدف خود قرار داد و رفته رفته با پیوستن طلابی از سراسر شبه قاره، افغانستان، ایران و آسیای میانه به جایگاهی ارزشمند در میان مسلمانان جنوب آسیا دست یافت. وابستگان فکری دارالعلوم دیوبند علاوه ازترویج دینداری، به مبارزات آزادی خواهانه درشبه قاره هند همراه با دیگرگروه ها، پیوستند. برخی از جوانان بلوچ ایرانی در اوایل قرن بیستم میلادی درمدارس دیوبندی به تحصیل پرداختند. آنها پس از بازگشت تفکر دیوبند را به همراه خود به بلوچستان آوردند. این علمای دیوبندی فعالیت های خود را در جامعه ای آغاز کردند که مانند شبه قاره، اعتقاد عمومی آن اندیشه اهل سنت حنفی مذهب رایج بود. علمای دیوبندی بلوچ مرحله اول فعالیت های خود را تصحیح اعتقاد و از بین بردن خرافات و رسومی قرار دادند که زندگی مردم را تحت تاثیر قرار دادند. علمای دیوبندی در بلوچستان برخی مظاهرات خرافات را چون درختها و پدیده های طبیعی را که مورد تقدیس قرار گرفته بودند، تخریب می کردند و مردم را نسبت به پوچ بودن این عقاید آگاه می کردند و نیز رسوم پس از مرگ به روش مناسب تری اصلاح گردید. قضاوت و حل و فصل اختلافات خانوادگی و منازعات قبیله ای یکی دیگر از فعالیت های علمای دینی در بلوچستان بود و چون براساس فقه و بی طرفی به این مسایل می پرداختند، مورد توجه و تایید مردم قرار گرفتند. در دهه 1320ش. مدارس و مکاتب دینی آنان بطور ثابت آغاز بکار کرد و رفته رفته در دهه های بعد به تعداد مدارس و مساجدی که بسیاری به این امر آموزش امور دینی می پرداختند، اضافه شد تا آنکه شاگردان تربیت یافته این تفکر در بیشتر آبادیهای بلوچستان به فعالیت پرداختند. بر اثر تلاشهای علمای دیوبندی در بلوچستان، بسیاری از عقاید و رسومات مورد پالایش و اصلاح قرار گرفت و نیز دینداری که از گذشته در بلوچستان رواج داشت، پررنگ تر شد و وابستگی مذهبی نیز از ویژگیهای مردم این منطقه قرار گرفت. بر این اساس هویت دینی، علاوه از هویت قومی به شاخصه های فرهنگی قابل توجه بلوچستان، در ایران دارای تنوع قومی و مذهبی اضافه شد. واژگان کلیدی: دیوبندیان، بلوچستان، دارالعلوم دیوبند، هندوستان، استعمار.
عصمت زارع عظیم شه بخش
جریان نوگرایی پس از شکستهای ایران در قبال روسیه ی تزاری به یک خواست ملی تبدیل شده بود که طی حکومت قاجار دنبال شد. اما به دلیل حاکمیت قبایلی و تداوم سنتهای کهن با شکست مواجه شد و حتی انقلاب مشروطیت نیز با تداوم همان ساخت ها پذیرای شکست گردید.ظهور رضاخان و استقرار نظم در سرتاسر کشور بسیاری از متفکران را به اندیشه ی اجرای اصول مدرنیست از طریق ایجاد یک قدرت متمرکز به رهبری رضاشاه واداشت. اصولاً نیاز به استقرار یک حکومت قوی به عنوان یک ضرورت تاریخی مطرح بوده که با انحلال رژیم قاجار به تحقق می پیوست. هدف رضاشاه و نظریه پردازان حکومت او تبدیل کردن دولت به ابزار نوگرایی بود و این امر میسر نمی شد جز با بهره گیری از مکتب نوسازی و استفاده از الگوهایی چون آتاتورک و نگاه به رژیم ترکیه که در آن برنامه های کلان نوین سازی در حال انجام بود و جامعه را به سمت مدرن شدن سوق می داد. در واقع نوگرایی و توسعه ی فرهنگی قرن اخیر در ایران و کشورهای مجاور به ویژه ترکیه ضرورتی اجتناب ناپذیر بوده و از یکدیگر تأثیر متقابل پذیرفته اند. این پژوهش به دنبال آن است تا با رویکرد علمی تحلیلی به بررسی اقدامات آتاتورک بر سیر مدرن شدن ایران زمان رضا شاه بپردازد.
عباس عظیمی محمد پیری
میرزا محمود خان علامیر، معروف به احتشام السلطنه، از طایف? قاجار بود و در سال 1279 ق در تهران متولد شد. وی از سال 1297 ق در دور? ناصرالدین شاه وارد عرصه سیاسی شد و تا اوایل حکومت رضا شاه دارای مناصب حکومتی بود. در خصوص نقش احتشام السلطنه در اولین مجلس شورای ملی تحقیقات کافی انجام نشده است. وی در جریان انقلاب مشروطه، از جمل? افرادی بود که برای تحصیل مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی تلاش نمود. به دلیل موضع گیری هایی که وی در دفاع از ملت و انتقاد از ظلم و جور دستگاه حاکم داشت، در آستان? پیروزی انقلاب مشروطه به سرحد ایران و عثمانی تبعید شد؛ از آن جایی که ملت به مشروطه خواهی وی اطمینان داشت با اینکه در تهران نبود اما به نمایندگی مجلس انتخاب شد و پس از استعفای صنیع الدوله، به ریاست مجلس رسید. وی نزدیک به هفت ماه از اوایل شعبان 1325ق تااواخرصفر1326ق در این سمت قرار داشت. در این تحقیق به روش توصیف تاریخی(historical discription) و اسنادی(documentary) مبتنی بر استفاده از کتاب های دست اول و اسناد تاریخی به ارزیابی منطقی نقش احتشام السلطنه در اولین مجلس شورای ملی پرداخته شده است. با ریاست او تحول مهمی در اداره مجلس صورت گرفت و اقدامات خوبی در این دوره انجام شد. وی در مجلس از میانه روهای مجلس بود و سیاست سازش و تفاهم بین شاه و مجلس و مشروطه را دنبال می نمود. احتشام السلطنه چون از طبع استبدادی محمد علی شاه آگاه بود با این سیاست می خواست هم از تحرکات احتمالی شاه علیه مجلس جلوگیری نماید و هم از تندروی جناح رادیکال مجلس بکاهد و با این کار مجلس را حفظ نماید. تا زمانی که این سیاست ادامه یافت، در کار مجلس نیز موفقیت هایی حاصل شد. احتشام السلطنه پس از استعفا از ریاست مجلس نیز دارای مناصب سیاسی در داخل و خارج از کشور بود.
سمیه کیانی محمدرضا فراهانی
چکیده در نیمه ی اول قرن پنجم هجری سلجوقیان در ایران قدرت حاکمه را به دست گرفتند. در دوره ی سلجوقی شیوه های گوناگون مالکیت در ایران رایج بود. این شیوه ها شامل زمین ها و املاک وقفی، مالکیت خصوصی، اراضی خالصه (که متعلق به سلطان بود) ، اراضی و املاک متعلق به خانواده ی شاهی و نیز اقطاع (شامل اقطاع دیوانی، اقطاع نظامی) می شد، اما اصلی ترین شکل مالکیت در این دوره واگذاری اقطاع بود. سران سلجوقی این سرزمین را در همان نخستین روزها بر اساس سنت قبیله ای خود میان سران قوم تقسیم نمودند. منشأ این تقسیم بندی، شیوه ی صحرا گردی و تفکرات قبیله ای سلجوقیان بود که بر اساس آن رهبران سلجوقی ناگزیر از واگذاری اقطاعات به سایر اعضای خانواده ی سلجوقی بودند. بعد ها آلب ارسلان، حکومت برخی نواحی دیگر را به سران سلجوقی تفویض کرد. ملکشاه، تتش بن آلب ارسلان را به شام فرستاد تا آن نواحی را تصرف و در اختیار بگیرد. همچنین با کشته شدن قتلمش، سلیمان بن قتلمش را به روم (آسیای صغیر) فرستاد. قاورد نخستین کسی بود که توانست حکومتی نسبتاً مستقل از سلجوقیان بزرگ تشکیل دهد. پس از آن بود که دولت سلاجقه ی روم و سلاجقه ی شام (سوریه) نیز هویتی نسبتاً مستقل از سلجوقیان بزرگ تشکیل دادند. این حکومت های نیمه مستقل روابطی با سلجوقیان بزرگ داشتند که بررسی چگونگی این روابط می تواند ما را قانع کند که اینان حکومت های مستقل از سلجوقیان بوده اند و قلمرو آنان را نباید جزء اقطاعات واگذار شده به حساب آورد. در دوره ی سلجوقی حکومت مرکزی به خاطر وارد کردن تشکیلات اداره ی اوقاف در تشکیلات حکومت مرکزی بر اداره ی اوقاف نظارت مخصوصی اعمال می کرد. از سویی باید به عدم توسعه ی اراضی خالصه در این دوران اشاره کرد به طوری که برخی از سلاطین سلسله ی سلجوقی املاک خالصه نداشتند. از جمله دلایل این امر، توسعه و رواج بیش از حد نظام اقطاع و قدرت گیری امرا بود. تحقیق حاضر بر آن است تا با رویکردی توصیفی-تحلیلی به بررسی مالکیت در دوره ی سلجوقی پرداخته و با نقد تقسیم بندی لمبتن، تقسیم بندی جدیدی ارائه دهد.
مجتبی شهرآبادی عظیم شه بخش
حملات ویرانگر مغول که از سال 616ه.ق آغاز شد و به تشکیل حکومت ایلخانی در 656ه.ق انجامید، ضربات سهمگینی را بر پیکره ی فرهنگ و تمدن و ساختار علمی ایران وارد ساخت. این ایلغار اما بنا به دلایلی تصوف را وارد مرحله ای استثنایی در تمام اعصار حیاتی خویش کرد. فضای جامعه ی مصیبت زده ای که در تصوف به دنبال پناه و ملجاء می گشت، علاقه خوانین مغول و امیران شان به مشایخ صوفی، حمایت دیوانسالاران برجسته ی ایرانی، ویرانی مراکز علمی که محیط را برای تصوف، بی رقیب می ساخت، همه و همه در اعتلای تصوف این عهد، نقشی حیاتی ایفا کردند. تصوف که در ذات خویش دارای انگاره های اجتماعی قدرتمند بود، با مساعدت جو عمومی زمان، تبدیل به قدرت فائقه و بی رقیب عهد گردید و در جایگاه وزنه ای سنگین در رقابت های سیاسی و معادلات قدرت قرار گرفت و در مسیر در دست گرفتن مستقل قدرت، گام برداشت. از سوی دیگر، تساهل مغولان در حوزه ی اندیشه و عقاید مذهبی، فضای نسبتاً آزادی را فراهم ساخت تا تمام ادیان و مذاهب دور از تکفیر و تعقیب چند صد ساله ای که با آن روبرو بودند، در پناه فضای باز مذهبی به تبلیغ و گسترش عقیده ی خویش همت گمارند. از این جمله، مذهب تشیع بود که از آغازین روزهای هجوم مغولان، برای دفع و نابودی دشمنان تاریخی خود به این مهاجمان بیابانگرد نزدیک شد و دست یاری داد. با تثبیت حاکمیت مغولان، تشیع و تصوف برای افزایش قدرت و گسترش نفوذ خویش به یکدیگر نزدیک شدند. نزدیکی و وحدتی که اثری دراز آهنگ و پایدار بر تاریخ سیاسی ایران نهاد و روزگاری دیگر، تصوف را از ساحت رسمی جامعه، حذف کرد.تحقیق حاضر بر آن است تا با رویکردی توصیفی تحلیلی به بررسی تصوف دوره ی ایلخانان و تاثیر اوضاع اجتماعی آن عهد در گسترش تصوف بپردازد.
مجید مورکیان عظیم شه بخش
با حمله مغول و براندازی خلافت عباسی، فضای جدیدی به وجود آمد و طریقت های مذهبی گوناگونی فرصت ظهور و گسترش یافتند. یکی از این اندیشه ها تصوف بود که توانست از این فرصت استفاده کند و به گسترش خود ادامه داده و به اوج برسد. پس از دوره مغول نیز با حمایتی که تیموریان با ساخت خانقاه های جدید و احترام به مشایخ صوفی از تصوف نمودند این اندیشه گسترش قابل توجهی یافت. در این دوره با گسترش تصوف، طریقت های صوفی گوناگونی به وجود آمدند که به علل مختلف و از جمله فضای باز سیاسی که بعد از حمله مغول به وجود آمد، این فرصت را یافتند تا اندیشه های مختلفی مطرح کنند. یکی از این طریقت ها، طریقه نعمت اللهیه بود که توسط شاه نعمت الله ولی بنیان گذاری شد. این طریقه یکی از مهم ترین طریقت-های صوفی دوره تیموریان و صفویه است. هرچند این طریقه موفق به تشکیل حکومت نشد ولی نقش موثری در تحولات تصوف قرن نهم و دهم هجری داشتند. به این صورت که در دوره تیموریان تصوف و تشیع به هم پیوند خوردند و با شکل گیری طریقه های شیعی- صوفی این دو جریان مسیر واحدی را پیمودند و زمینه ساز شکل گیری نهضت های صوفیانه متکی بر تشیع شدند. طریقت نعمت اللهی از طرایقی بود که در این آمیزش و اختلاط نقشی انکار ناپذیر داشت. هرچند درباره مذهب شاه نعمت الله ولی اختلاف نظر وجود دارد اما این طریقه پس از وی، طریقتی کاملا شیعی به شمار آمده است. در این پژوهش سعی شده با روش توصیفی- تحلیلی به نقش این طریقه در نزدیکی تصوف و تشیع قرن نهم و دهم هجری و همچنین نقش این طریقه در نیمه اول حکومت صفویه پرداخته شود.
مرتضی میرعرب محمد پیری
عباسیان برای رسیدن به خلافت، با طرح شعارهای عوام فریبانه، توانستند همه مخالفان اموی اعم از هاشمیان و موالی به ویژه ایرانیان را با خود همراه سازند. شعار الرضا من آل محمد، ارتباط عباسیان با مردم خراسان و انتخاب ابومسلم به عنوان رهبر انقلاب، عاملی شد تا شیعیان و ایرانیان که در پی اهدافشان بودند، به زیر پرچم عباسیان گردآورد. پس از سقوط حکومت امویان، زمان آن رسید تا شخص علوی را که قیام به نام وی آغاز شده بود، به عنوان خلیفه انتخاب کنند. لیکن عباسیان ابتدا با کنار زدن خاندان علی(ع)، خود بر مسند خلافت تکیه زدند. سپس، عباسیان ایرانیان را هر چند تا حدودی از ظلم و ستم حکومت اموی رهایی بخشیدند، ولی نه تنها استقلال و آزادی را برای آن ها به ارمغان نیاوردند، بلکه با قتل ابومسلم، موضع خود را مشخص کردند. از سوی دیگر، رفتار ناشایست خلفا و عمالشان، از جمله ظلم و ستم و اجحافات مالیاتی آن ها در قبال مردم ولایات، قیام هایی را علیه این حکومت شکل داد. در این پژوهش ضمن بررسی چگونگی سقوط حکومت امویان و روی کار آمدن عباسیان، به اهداف و ماهیت قیام های ایرانیان، علویان، خوارج و زط ها در عصر اول خلافت عباسی و عواملی که باعث پیشرفت و شکست این قیام ها گردید، پرداخته شده است.
خوبیار بهادر محسن مرسلپور
چکیده وزارت در دوره ی سامانی اهمیّت زیادی داشت و امور حکومت به وسیله وزیر اداره می شد. وزیر ریاست و نظارت بر سایر دیوان-ها را بر عهده داشت. دارا بودن سابقه دیوانی برای وزیر از مواردی بود که در انتخاب او تأثیر داشت. هنگامی که امیر، خردسال بود، وظیفه وزیر سنگین تر می شد. با تدبیر وزیران، بسیاری از شورش ها و عصیان ها فرو نشانده شدند. تا زمانی که وزیر در رأس امور بود و مقام و مرتبه ای بالاتر از سایر اٌمرا داشت، حکومت سامانی در اوج قدرت به سر می برد. از هنگامی که وزارت بازیچه درباریان و نظامیان گشت و اهمیّت خود را از دست داد، حکومت سامانی از دوره ی اوج خود فاصله گرفت. در زمان اوج و شکوه حکومت سامانی، وزارت بالاترین منصب حکومت بعد از امیر محسوب می شد، امّا هر چه حکومت سامانی جلوتر رفت، از مرتبه و مقام وزارت کاسته شده و وزیر به یک مقام درباری تبدیل شد. در نتیجه ی کاهش نقش وزیر، حکومت سامانی به سمت فروپاشی و اضمحلال قدم گذاشت. وزارت در عهد سامانی کارکردهای چندی بر عهده داشت. عزل و نصب کارگزاران و سپهسالار، تعیین ریاست دیوان ها، نظارت و رسیدگی به کار لشکریان، نظارت بر خزانه و خراج و ترتیب دادن امور مالی حکومت و موارد دیگر. از مهمترین کارهایی بودند که وزیر در راستای برعهده گرفتن کارکردهای خود انجام می داد. وزیر سامانی به عنوان فرمانده یا سردار نظامی در لشکرکشی ها و جنگ ها شرکت می کرد. ولی تا آنجا که می توانست واسطه صلح بین امیر سامانی و طرف مقابل می شد و روابط حکومت سامانیان را با همسایگانش دوستانه نگه می داشت. یکی از مهمترین ویژگی های وزیران سامانی حمایت از علم و ادب و دانش بود و وزیران به علم و دانش علاقه فراوانی داشتند و در گسترش آن می کوشیدند، از شعرا و دانشمندان حمایت زیادی می کردند و به آنها صله و جایزه های زیادی می دادند. به همین علّت دانشمندان و شاعران و هنرمندان زیادی به دربار سامانی کشیده شدند و در سلک خواص امیران و وزیران قرار گرفتند. علاوه بر این وزیران به شهر سازی، عمران و آبادانی در قلمرو حکومت توجّه زیادی داشتند. مکان های مذهبی و غیر مذهبی بسیاری در قلمرو سامانیان ایجادکردند. این تحقیق بر آن است تا با رویکردی توصیفی تحلیلی به بررسی کارکرد وزارت در دوره ی سامانی پرداخته و عملکرد هر کدام از وزیران را در بر عهده گرفتن این کارکردها نشان دهد. کلید واژه ها: سامانیان، وزارت، بلعمی، جیهانی، عٌتبی
ماندانا صمصام محسن مرسل پور
موضوع اصلی جغرافیای تاریخی بررسی تاثیر محیط و شرایط جغرافیائی در وقایع تاریخی است. موضوع این رساله، جغرافیای تاریخی شهر بصره و ارزیابی و شرح وقایع و رویدادهای تاریخی است که نقش سرنوشت سازی در این منطقه داشته اند. شهر بصره بعد از پایان فتوحات در منطقه ی عراق و به دستور خلیفه ی دوم ساخته شد و هدف از ایجاد آن وجود پایگاهی مستحکم برای اداره ی متصرفات جدید و همچنین دژی برای حفاظت از سرزمین های اسلامی در آن روزگار بوده است بنا بر این شناخت موقعیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و تاریخی بصره در جغرافیای آن روز اسلام اهمیت بسزائی دارد. در مورد جغرافیای تاریخی بصره تاکنون تحقیق مستقلی انجام نشده و آنچه که به دنبال پیشینه ی تحقیق می توان ذکر نمود مربوط به بخشهایی از تالیفات پراکنده و مختصری است که در لابه لای کتب تاریخی آمده است. هدف از این رساله تبیین و تشریح جغرافیای تاریخی بصره از آغاز تا پایان دوره اموی، یعنی تا سا ل 132 ق است که کمک شایانی به تاریخ اسلام می نمایدو حاصل این تلاش این است که بصره هم از لحاظ تاریخی و هم از دید جغرافیا، تواما مورد بررسی قرار گرفته و تحت عنوان علمی نسبتا جدید به نام جغرافیای تاریخی، از جنبه های مهم سیاسی و نظامی و اوضاع و شرایط مساعد اقلیمی، طبیعی مورد کنکاش قرار گرفته است. تحقیق حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی به بررسی جغرافیای تاریخی بصره از آغاز تا پایان دوره اموی پرداخته است.
فاطمه امینی نسب محسن مرسل پور
امرای مغول که نقش تعیین کننده ای در حکومت ایلخانان داشتند متمایل به عدم تمرکز قدرت بودند در مقابل دیوان سالاران ایرانی مایل به تمرکز قدرت در دست ایلخان بودند که این امر زمینه ی دشمنی دو عنصر ایرانی و مغول را ایجاد کرد. دشمنی دو عنصر ایرانی و مغول این امکان را برای امیران مغول فراهم کرده بود تا در هر فرصتی که ایرانیان را مانعی برای قدرت یابی خود می دیدند آنها را از میان بردارند. با روی کار آمدن ارغون خان این امکان برای امرا فراهم شد تا خاندان جوینی که در حکومت مغولان صاحب قدرت بودند را با توطئه از میان بردارند. با مرگ برادران جوینی ارغون برای آنکه جایگاه وزارت و صاحب دیوانی حکومت را پر کند بوقا، که یکی از امیران مغول بود به وزارت برگزید. بوقا بدلیل آنکه هیچ آشنایی با دیوان سالاری و امور مملکتی نداشت، باعث شد تا دیوان سالاری و اداره ی ایران با مشکلات زیادی روبرو شود. ارغون بعد از قتل بوقا به این نتیجه رسیده بود، تنها کسانی که می توانند امور دیوانی را بر عهده گیرند خود ایرانیان هستند به همین دلیل سعدالدوله را که یکی از دیوان سالاران برجسته بود به وزارت انتخاب کرد. سعدالدوله نیز مورد کینه و دشمنی امرای مغول قرار گرفت و به قتل رسید. بعد از ارغون، گیخاتوخان به قدرت رسید. در به قدرت رسیدن گیخاتو امیران مغول نقش برجسته ای داشتند. انتخاب گیخاتو به ایلخانی این فرصت را برای امرای مغول ایجاد کرد تا بار دیگر قدرت خود را تقویت کنند و?از قدرت دیوان سالاران در اداره امور حکومتی بکاهند. گیخاتو صدرالدین احمد خالدی زنجانی را که یکی از دیوان سالاران بود به وزارت انتخاب کرد. به دلیل اقدامات اشتباه زنجانی و همچنین به سبب ناهمسازی ها و رقابت های درونی حکومت ایلخانی و گرایش های تمرکزگریز امرای مغول، دوران وزارت وی مدتّی طولانی ادامه نیافت. بایدو که بعد از گیخاتو قدرت را به دست گرفت نتوانست بیشتر از شش ماه حکومت کند و این مدت کوتاه به دیوان سالاران ایرانی اجازه ی حضور در امور سیاسی را نداد. این پایان نامه سعی دارد با رویکردی توصیفی – تحلیلی رقابت امیران مغول را با دیوان سالاران ایرانی و تکاپو های ایشان را از حکومت ارغون تا پایان حکومت بایدو مورد بررسی قرار دهد. واژگان کلیدی: ایلخانان، دیوان سالاری، امارت، وزارت، ارغون، گیخاتو، بایدو
عبدالباسط اسلام نیا عظیم شه بخش
چکیده سقوط بغداد به دست مغولان در سا656ه.ق به عنوان یک رویداد مهم در تاریخ شرق اسلامی است و اهمیت آن به گونه ای است که-بسیاری«تاریخ اسلام» را در معنای عمومی و رایج آن، تا این زمان،یعنی سال سقوط بغداد می دانند.مهمترین ویژگی این رخداد، برافتادن خلافت عباسی وافتادن آن به دست یک امپراتوری غیرمسلمان با نام سلسله ایلخانی است که پس از نابودی آن هم، دیگر خلافت عباسی در این ناحیه شکل نگرفت و سرزمین های شرقی میان حکومت های محلی تقسیم گردید. شیعیان در ماجرای فتح بغداد، در مقابل فراوانی سنیان، جمعیت قابل ملاحظه ای نبودند و بیشتر ساکنان ایران و عراق در این دوره، سنی مذهب بودند. عمده ارتش خوارزمشاهی و عباسی متشکل از اهل سنت بود. زمانی که مغولان آمدند، به دلیل فساد دستگاه اداری و نظامی عباسیان، و اصولاً نبودن انسجام و همسویی در شرق اسلامی، مقاومت چندانی برابر مغولان صورت نگرفت و آنان توانستند بنیاد این دولت را براندازند. سه نخبه ایرانی به نام های خواجه نصیرالدین طوسی ، مویدالدین بن علقمی، سید ابن طاووس در این ماجرا درگیر شدندمنابع تاریخی اهل سنت، از دوره ای خاص، گزارش هایی درباره ی همکاری خواجه نصیر با مغولان و تحریص و ترغیب هلاکو توسط وی آورده اند. بیشتر از آن، شایعاتی را که دشمنان ابن علقمی و رقبا درباری وی علیه او در آن روزگار منتشر نمودند، در کتاب های خود ثبت کردند. این رساله به بررسی نقش نخبگان ایرانی بویژه خواجه نصیرالدین طوسی و ابن علقمی در سقوط خلافت عباسی می پردازد. کلیدواژه:خلافت عباسی،نخبگان ایرانی،این علقمی،خواجه نصیرالدین طوسی.
خدابخش ندرت زهی عباسعلی اذرنوشه
شهر کوفه در سرزمین عراق جنوبی در سال 17 هـ زمان خلیفه دوم، توسط فرمانده سپاه اسلام سعد بن ابی وقاص پس از بازگشت از جنگ قادسیه در کنار شهر باستانی حیره، ساخته شد. این شهر بصورت پادگان شهر نظامی از قبایل متعدد عرب و موالی شرکت کننده در جهاد، بوجود آمد. اعراب که به دو گروه بزرگ شمالی و جنوبی تقسیم می شدند، در این شهر با همدیگر در رقابت بودند. بطوری که قدرت آنها در ادوار مختلف جا به جامی گردید. پس هر کدام برای حفظ قدرت خود، دست به هر گونه اقدامی می زدند. کوفه از نظر سیاسی یکی از سه شهر بنام صدر در اسلام بود که در آن حوادث مختلفی روی داد. سرچشمه فتنه های آن از زمان خلافت عثمان شروع شد. از زمان خلافت علی که بعنوان مرکز خلافت قرار گرفت بعنوان نقطه مقابل شهر دمشق در رقابت بود و مرکز تجمع تشیع گردید. می توان گفت کوفه پایتخت شرقی جهان اسلام شناخته شد. ثروت عظیمی از جهاد به این شهر سرازیر گردید. مرکز تجمع مخالفان خلافت بنی امیه شناخته شد که در آنها قیام های تشیع، خوارج و موالی و دیگر مخالفان، در آن رخ داد. تا اینکه عباسیان از موقعیت ضعف بنی امیه استفاده کرده و کوفه را مرکز ساماندهی قیام خود انتخاب کردند و در وهله اول مرکز خلافت آنها قرار گرفت. اما با ساخته شدن شهرهای واسط، قصر ابن هبیره و هاشمیه و بغداد کم کم از رونق آن کاسته شد و پس از یک قرن و اندی رو به خاموشی سپرد. کلید واژه ها: کوفه، قیام های کوفی، سعدبن ابی وقاص، موالی
یونس زین الدینی مقدم عباسعلی آذرنیوشه
در اواخرقرن ششم و آغاز قرن هفتم میلادی پیام آوری الهی درمنطقه جزیره العرب مشغول تبلیغ و ترویج دینی وحیانی توحیدی به نام اسلام بود. پیام آور مردی بود از خاندان قریش درمنطقه حجاز واقع در شهر مکه به نام محمد (ص) بن عبداله بن عبدالمطلب که از تبار قصی به کلاب به شمار می رفت . محمد (ص) در سال 570 م متولد شد و در سن 40سالگی درشهر مکه از طرف خداوند به پیامبری برگزیده شد وپس از 13 سال تبلیغ دین اسلام به مدینه کوچ کرد ومدت 11 سال نیز درآن شهر اقامت گزید وسپس وفات نمود. دینی که محمد (ص) به تبلیغ وترویج آن می پرداخت اسلام نام گرفته ودینی توحیدی وحیانی می باشد که اصول اولیه آن عبارت است از مجموعه آیاتی که از طرف خداوند وحی شده است به محمد (ص) ،به عنوان پیامبر این دین که درکتاب مقدس ؛ به نام قرآن مجید گرد آمده است. دین اسلام که کامل ترین دین از ادیان توحیدی وحیانی قبل از خود به حساب می آید درهمان دوره حیات پیامبر مبانی وشرایع خود را بیان واستوار گردانید .
بلقیس پی خواسته عظیم شه بخش
مساله ی جانشینی یکی از مهمترین مسائلی است که بسا اوقات حکومت ها را با بحران مواجه ساخته است. هر یک از حکومت ها و سلسله های ایران باستان معمولا قوانین و رسوم خاصی برای تعیین جانشین در نظر داشته اند. در کنار رسوم و قوانین؛ متغیر های دیگری از قبیل: نهادها، خاندان ها ، گروه ها ی قدرتمند و مسایل پیش بینی نشده داخلی و خارجی نیز در قضیه تعیین جانشینی شاهان تأثیرگذار بوده¬اند. با آن که برخی از منابع باقی مانده از دوره ی ساسانیان از قوانین خاص آن دوره برای تعیین جانشینی سخن گفته¬اند، در عمل مسایلی مانند: شخصیت شاهان، میزان دخالت گروه های ذی نفوذ و توطئه های داخلی و خارجی، قوانین مرسوم برای تعیین جانشینی را تحت تأثیر قرار می¬داد. از ابتدای دوره ساسانیان انتخاب شاهان جدید موجب بروز تنش هایی در کشور می¬شد، اما از دوره ی خسرو پرویز به بعد این قضیه به حدی چالش برانگیز شد، که شاهنشاهی ساسانی را با بحران هایی جدی مواجه ساخت. جنگ های درون خانوادگی بعد از قتل خسروپرویز به حدی شدید بود که همه شاهزادگان را طعمه تیغ ساخت و به ناچار دختران خسرو پرویز را به تخت نشاندند. بحران ها و چالش های جانشینی در اواخر دوره ساسانی به حدی اوضاع را به وخامت کشاند که به عنوان یکی از عوامل سقوط ساسانیان جای بحث دارد.
صفیه جلیل زاده عظیم شه بخش
چکیده ندارد.
نادر ریگی درخشان عباس سرافرازی
چکیده ندارد.
محمدرضا پردلی عباسعلی آذرنیوشه
چکیده ندارد.
اسماعیل رمضانی عباس سرافرازی
چکیده ندارد.
عبدالقادر براهویی عباس سرافرازی
چکیده ندارد.