نام پژوهشگر: عباس وریج کاظمی
سارا احمدی عباس وریج کاظمی
در ابتدا محقق به انواع جنگ و تعاریف و نحوه بازنمایی آن در جوامع مختلف اشاره کرده و پس از آن با توجه به تئوری بازنمایی و اشکال مختلف آن در دیدگاه استوارت هال، انواع بازنمایی و چگونگی آن را تشریح می کند. درواقع مفاهیم شهادت، شهید، دفاع، مقاومت، جهاد و ... در فرهنگ ایرانی که آمیخته با فرهنگ اسلامی است به شکل مقدس در جنگ مورد توجه قرار گرفته و توسط گفتمان بازتولید شده است، چنانکه ویژگی های موجود در تصاویر، فرم و محتوای اسطوره ای جنگ را بازنمایی می کند و محتوای مقدس آن را نشان می دهد. یکی از قوی ترین عناصر مضمونی هنر و ادبیات انقلاب اسلامی، تاریخ اسلام به ویژه تشیع و در راس آن تاریخ عاشورا و قهرمانان آن است. این عناصر مضمونی گاه به صورت نمادین و رمزی در هنر و ادبیات انقلاب اسلامی ظاهر شده اند. این تحقیق با اشاره به این مفاهیم و المانها و نشانه های اسطوره ای موجود در تصاویر، چگونگی بازتولید مفهوم مقدس جنگ توسط تصاویر را با نشانه شناسی آثار جنگ، نشان داده، نحوه و چگونگی این بازنمایی و نقش آن در بازتولید گفتمان حاکم را بررسی می کند و سعی دارد رابطه میان آموزه های شیعی و جنگ، استمرار و بازتولید جنگ و مقدس شدن و پلیدی زدایی از جنگ را به عنوان نتیجه نهایی مورد توجه قرار دهد.
مرتضی پرویزن عباس وریج کاظمی
جامعه ایران جامعه ای مذهبی است و مذهب در زندگی روزمره ی ایرانی تنیده شده است به طوری که مذهب بخش جدایی ناپذیر زندگی جمعی شده است. و از طرفی به علت دینی بودن حکومت و دولتی بودن همه شبکه های تلویزیونی، تلویزیون جایگاه ویژه ای را در زندگی روزمره ایرانی به خود اختصاص می دهد. از طرفی در تلویزیون ایران گفتمان مذهبی در نقطه ی محوری حفظ حاکمیّت شکل می گیردکه به دنبال اقناع سوژه های مذهبی می باشد و پیام های مذهبی در جهت حفظ منافع حاکم رمزگذاری می شوند و به دنبال آن دست اندرکاران تلویزیون معناها و ایده ها و ارزش هایی را مرجّح می سازند که در جهت منافع گروه های حاکم باشد و با توجّه به این که سوبژکتیویته ی مخاطبان ترکیبی از عناصر مختلف است، در مواجهه سوژه با گفتمان تلویزیونی نوعی ترکیب بندی روی می دهد و فرد با توجّه به میزان دسترسی به گفتمان های مختلف معناهای متفاوتی را بر می سازد. حال ما به دنبال این هستیم که بدانیم تأثیرپذیری افراد از گفتمان تلویزیونی در ایران چگونه است و چگونه است که افراد از گفتمان تلویزیونی به اندازه های متنوّعی تأثیر می پذیرند یا اصلا ً تأثیر نمی پذیرند. وچه عاملی این تفاوت وتنوّع را می تواند توضیح دهد. پاسخ های متعددی را می توان برای این سوال ذکر کرد، مثلا ً وجود واسطه هایی مانند سن، جنس، طبقه، و دیگر مقوله های دسترسی گفتمانی، اما ما فکر می کنیم که در ایران احتمالاً بتوان از متغیر سرمایه ی مذهبی یا دین داری در شکلی خاص برای توضیح این تأثیرپذیری استفاده کرد. مسئله ی اصلی در این پژوهش این است که سرمایه ی مذهبی مخاطبان تا چه حد در رمزگشایی افراد از برنامه های خبری تأثیر دارد و نقش مذهب در کنار متغیّرهایی نظیر طبقه ی اجتماعی، شغل، میزان درآمد و... چگونه باید توضیح داده شود. در ابتدا برنامه ی خبری ساعت 21 شبکه ی یک صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران را به مدّت یک هفته مورد مطالعه قرار گرفت. در مرحله ی بعد با استفاده از روش تحلیلی نشانه شناسی- ساختارگرایانه، «خوانش مرجّح» این مجموعه ی خبری و رمزگان مسلّط آن را تشریح کردیم و سپس با استفاده از روش کیفی بحث گروهی متمرکز، به مطالعه ی قرائت های مخاطبان (معلّمان، روحانیون، دانشجویان) از این مجموعه ی خبری پرداختیم. از جملهی نتایج این پژوهش در بخش نخست این است که خوانش مرجح اخبار تلویزیونی می کوشد تاریشه ی همه ی مخالفت های داخلی و گفتمان های رقیب را به توطئه های «آن ها» نسبت دهد و از طریق قطبی سازی و هم ارز قرار دادن آن ها(اسرائیل، امریکا و غرب) با دال های اسطوره ای مانند شیطان، اهریمن و هم ارز قرار دادن «ما» با دال هایی همچون پیروان حق، الهی و.. ، همه ی مضامین و معانی ایدئولوژیک خویش را برجسته کند و معانی رقیب را به حاشیه براند. در بخش تحلیل قرائت های مخاطبان مشخص می شود که مخاطبان هم با توجه به درجه ی مذهبی بودنشان و دسترسی به گفتمان های دیگری نظیر روزنامه، ماهواره، اینترنت و... رمزگشایی های متفاوتی از اخبار تلویزیونی دارند.
akram kangoori محمد رضایی
بررسی تصویر ایران در روزنامه های واشنگتن پست و نیویورک تایمز این مقاله به بررسی تصویرایران در روزنامه های واشنگتن پست و نیویورک تایمز می پردازد .ابزار مفهومی ما مفهوم دیگری و فرایند دیگری سازی است و پرسش اصلی این است که "ایران در این دو روزنامه چگونه به تصویر کشیده می شود؟"یا بعبارتی ایران چگونه و با چه روش هایی در این روزنامه ها به یک دیگری تبدیل می شود؟ با استفاده از نظریه های شرق شناسی و پسااستعماری ـ که تفاوت ها را عامل بروز دوتایی خود/دیگری می دانند ـ و هم چنین نظریه ی بازنمایی استوارت هال به بررسی نظری پرداختیم.، ادوارد سعید با طرح موضوع شرق شناسی سعی دارد تا شرقی ها، به ویژه مسلمانان را به عنوان"دیگری" ناشناخته به گونه ای دیگر بازشناساند. شرق شناسی از طریق نظامی از تقابل های دوتایی عمل می کند که در آن غرب، داشته های آن، ویژگی های آن، وقومیت های آن درنقطه مقابل منزلت پایین تر مردم کشور مستعمره، مثبت ارزیابی می شود. دیگری سازی فرایندی است که در زمینه نمایش دیگری موثرعمل می نماید.مکانیزم های دیگری سازی در فضاهای اجتماعی به گونه ای عمل می کنند که افراد وجود چنین تفاوت هایی را نه تنها بپذیرند بلکه طبیعی نیز تلقی نمایند.. با استفاده از نظریه بازنمایی استوارت هال معتقدیم که بازنمایی یکی از شیوه های کلیدی تولیدمعناست.اوبرای بازنمایی رویه هایی قائل است که آن را " کلیشه سازی" می نامد. اولین گام درایجاد کلیشه ای به عنوان" دیگری"، معرفی تفاوت هاست.گفتمان مسلط باتکیه برموضع هژمونیک خویش، هر آنچه را که با خود متفاوت می بیند، معرفی و برجسته می سازد پس از معرفی تفاوت ها، جنبه ی ارزشی آنها مطرح می شود.امور هنجار و ناهنجار به طور نمادین مرزبندی می شوند. امر والا و پست معنا می یابد و گروه های فرادست و فرودست تشکیل می شوند. با تداوم این روند، دیگری سازی تغییر چهره می د هد و تفاوت ها از مقوله ی عینی ومادی وارد فضای ذهنیت می شوند. بنابراین می توان گفت غرب نیز با معرفی این تفاوتها ،با حمایتهای اقتصادی و فرهنگی (از قبیل سفرنامه ها، کتب و نشریات، پروژه های تحقیقاتی و....) درطول دوره های مختلف، این تفاوت ها را تثبیت کرده است وبا استفاده از آن، خود را ارزشمند، والا و متمدن می داند و پس از آن، هرآنچه که غیرغربی تلقی شود ،بی ارزش،پست و وحشی معرفی می شود این مرزهای نمادین ایجاد شده بسیار قوی تر از مرزهای جغرافیایی و سیاسی عمل می نمایند و بر نابرابری های قدرت در جهان دامن می زنند.در این زمان شرق به عنوان یک "دیگری" متولد می شود. با چنین ابزار متدیکی ، سرمقاله های روزنامه های فوق در بازه ی سال های 2005 تا 2007 میلادی، با تکیه بر روش تحلیل انتقادیِ گفتمان با روی کرد فرکلاف بررسی شدند. در این روش با بررسی متن در سه بخش ، در روش تحلیل گفتمان، متون با توجه به اهداف تحقیق از سه جنبه قابل بررسی هستند: از حیث " مضامین" ، " روابط" و " فاعلان اجتماعی" . "مضامین" دال بر ویژگی هایی از متن است که در آن تجربه تولید کننده متن از جهان اجتماعی یا طبیعی بازنمایی می گردد. این ویژگی " ارزش تجربی" نامیده می شود. بنابراین ارزش تجربی بامحتوا ، دانش و اعتقادات سروکار دارد. " روابط" معطوف به ویژگی هایی است که در متن دال بر روابط اجتماعی و بازتاب الگویی از روابط اجتماعی است. " فاعلان" ناظر به ویژگی هایی از متن است که دال بر هویت فاعلان اجتماعی یا ارزش های بیانی است. مطالعه از نوع مطالعات اکتشافی بوده، و محورهای عمده موضوعات ایران و پرونده ی هسته ای/ایران و جهان غرب/ایران و خاورمیانه/ایران و حقوق بشراست.نتایج برآمده از بررسی این سرمقالات نشان می دهد که این روزنامه ها با بهره گیری از مضامین شرق شناسانه نظیر «غیرقابل اعتماد بودن»، «اسلام به مثابه تهدید»، «عقب-ماندگی»، «انعطاف ناپذیری» و ... ایران را به عنوان کشوری مسلمان و شرقی به تصویر می کشند که با کلیشه هایی نظیر «بنیادگرایی اسلامی»، «تروریسم»، «نقض حقوق بشر» شناس است. به عبارتی، در این روزنامه ها نخست: ایران به دیگری تبدیل شده است، و دوم: فرآیند دیگری سازی با اتکا بر کلیشه سازی، غرب را در طرف مقابل ایران برساخته است. در مقایسه ی میان این دو روزنامه، روزنامه ی واشنگتن پست بیش از نیویورک تایمز از مفاهیم شرق شناسانه بهره گرفته وآنها را پیش فرض مقالات خود قرار داده است. بنابراین تصویر ایران در واشنگتن پست مبتنی بر دیگری ای است که ماهیت شرق شناسانه ی بیشتری دارد. به کارگیری مضامین شرق شناسانه که بیشتر بر نوعی تصویر نادلخواه و ارزشیابی منفی،دلالت دارد .رویکرد روزنامه واشنگتن پست در مورد موضع گیری نسبت به اسلام ، جنگ و فعالیت نظامی،تحریم و ممنوعیت، تهدید و خطربسیار موردتأکید است و مضامینی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است که در تصمیم گیری ها و اتخاذ سیاست های کاخ سفیدمهم تر عمل می کنند. اما در مقابل، در نیویورک تایمز بیشتر موضوعاتی همگانی تر و عامه تری چون حقوق بشر، تروریسم و امنیت و صلح بیشتر توجه نشان داده می شود. چنین رویکردی این روزنامه را به نسبت واشنگتن پست در موضع ملایم تری نسبت به ایران قرار می دهد و می توان گفت ، تصویری که این روزنامه از ایران می سازدیک دیگری ناقض حقوق بشر و ناامن است. یک دیگری غیرقابل اعتماد و معارض صلح. اما در روزنامه واشنگتن پست دیگری که به تصویر کشیده می شود بیشتر مبتنی بر یک دیگری مهاجم و تهدیدگر است و با کوچکترین غفلتی می تواند امنیت جهان را به خطر اندازد و مهم ترین ابزار برای این کار، فعالیت هسته ای و پیشروی در غنی سازی اورانیوم است. واژگان کلیدی: گفتمان، تفاوت، دیگری، فرایند دیگری سازی، کلیشه، کلیشه سازی.
وجیهه جوادی نیا محمود مشفق
موضوع این رساله، رابطه سبک های زندگی سالمندان با وضعیت سلامت آنها در چارچوب مطالعات جمعیت شناسی سالمندان است. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا سبک زندگی سالمندان مورد مطالعه قرار گیرد و رابطه آن با وضعیت سلامتی بررسی شود. هدف ما این است تا نشان دهیم، چگونه از طریق تشویق، نوعی از سبک زندگی میزان بیماری ها و ناخوشی های مرتبط با آن را کم کنیم. از نظر روش شناسی پژوهش حاضر به شیوه پیمایش (survey) و اسنادی با تکنیک پرسشنامه در میان 385 نفر از سالمندان منطقه 5 شهر تهران به اجرا درآمده است. روش نمونه گیری به صورت غیراحتماعی قضاوتی (هدفمند) و در پارک ها و بوستان های مختلف منطقه 5 شهر تهران (بلوار فردوس – جنت آباد– شهر زیبا – پونک – کن و شهرک اکباتان) انجام شده است. در تحقیق حاضر سه هدف اصلی را دنبال کرده ایم: 1) بررسی وضعیت عمومی سالمندان که به دو مقوله احساس سلامت و سنجش میزان سلامت در بین سالمندان تقسیم شده است. 2) بررسی وضعیت سبک زندگی سالمندان که به مولفه های جزئی تری تقسیم شده است. 3) بررسی رابطه میان سبک زندگی سالمندان و میزان سلامت و همچنین احساس سلامت. نتایج تحقیق نشان می دهد 86.0 درصد از سالمندان ناسالم و فقط 14.0 درصد از سالمندان مورد مطالعه ما در این منطقه سالم بوده اند. همچنین درخصوص احساس سلامت تنها 0.3 درصد از سالمندان احساس سلامت زیادی می کنند و 79.7 درصد از آنها اصلا احساس سلامتی در خود نمی کنند. همچنین روابط خانوادگی، نوع و نحوه تغذیه، روابط اجتماعی، فعالیت های فراغتی، فعالیت های مذهبی، فعالیت های ورزشی، مصرف رسانه و مصرف دخانیات از عواملی هستند که بر روی سلامت و احساس سلامتی سالمندان نقش موثری دارد. به طورکلی تحقیق ما نشان داد که سبکی از زندگی سالمندان که در آن روابط خانوادگی و مناسبات اجتماعی بالاست، فعالیت های ورزشی مناسب، شیوه های تغذیه مطلوب و مصرف دخانیات که پایین است، بیشتر آنان را سالم نگاه می دارد و سبک های زندگی مبتنی بر خلوت و انزواگزینی و عدم ارتباط اجتماعی و مصرف بالای دخانیات، سالمند را بیشتر در وضعیت تهدیدآمیز بیماری قرار می دهد. ما تاکید می کنیم که سالمندان باید خود را در وضعیت متعارف زندگی (همانند افراد غیرسالمند) نگاه دارند و جامعه نیز با تغییر نگاه و بازتعریف مفهوم سالمندی بهتر می تواند افراد سالمند را در درون فعالیت اجتماعی جامعه نگاه دارد.
هاله میرمیری عباس وریج کاظمی
این پژوهش در پی آن است که تا با اتکا بر مفروضاتِ نظریه ی برساخت گرایانه در یابد که عشق در سه دهه ی 60،40 و 80 چه معنایی در نزد کنش گران داشته است. از آن جایی که معنای عشق برای بسیاری بدیهی و ملموس به نظر می آید، لازم است که درک هر فرد از معنای آن به تفکیک و مبتنی بر شرایطِ زیستی، اجتماعی و سیاسی نقل شود تا از این قبلِ وجوه اشتراک و تفارق احتمالی آن مشخص شده و هسته ی اصلی معنای آن درک شود. از این رو، در این پژوهش با تکیه مفروضات نظریه ی برساختی و با استفاده از مصاحبه های نیمه ساخت یافته به شیوه ی نمونه گیری غیراحتمالیِ هدفمند به سراغ زنان و مردان سه دهه ی یاد شده رفته ایم تا از زبانِ آنها که خود منبع غنی از اطلاعات هستند، معنای عشق را دریابیم.در نتیجه ی این بررسی، تعاریف و تجارب عاشقانه در هر یک از دهه های یادشده هر بار در پس فضای سیاسی و اجتماعیِ زمانه ی خود به تأخیر میافتد و تحقق نمی یابد و از اینرو بیش از آنکه بخواهد مبتنی بر تفارقها ساخته شود، نظر بر شباهت ها دارد. این پژوهش نشان خواهد داد که چگونه بسترِ سیاسی و اجتماعی هر دهه بر تعاریف و تجارب عاشقانه ی افراد تأثیر میگذارد؛ به گونه ای که با وجود تفاوت های موجود در تعریف و تجربه ی هر شخص، میان هر کدام می توان شباهتهایی یافت؛ هرچند که این شباهتهای خود از بیانِ حقیقتِ واحد عشق عاجز باشند. در این تحقیق خواهیم دید، که عشق در سالهای بحرانیِ انقلاب اسلامی، بیشتر حولِ «شکل گیری یک ما جمعی» و سیاسی شکل گرفته است در حالی که در سال های جنگ و ایدئولوژیک شدنِ فضای جامعه، بیشتر حولِ «نوستالژی ما از دست رفته» معنا یافته است و در دهه ی معاصر بیشتر به معنایِ نوعی « از دست رفتگیِ عشق» فهم می شود. از این رو، معنای عشق در هر یک از دهه های موجود به نحوی از انحا به تعویق می افتد تا دهه های بعد معنای آن را درک کنند. به نظر می رسد که این امر ناشی از آن باشد که ازدواج به مثابه ی تک نهاد پاسخگو به عشق در جامعه، فرم مناسبی برای تحقق یافتنِ عشق نباشد.
عاطفه ایمنی عباس وریج کاظمی
توریسم مانند دیگر پدیده های اجتماعی اگر چه تحت تاثیر عوامل گوناگونی قرار دارد اما به نظر می رسد که عامل فرهنگ در نوع انتخاب و مصرف آن نقش به سزایی دارد .از آنجا که فرهنگ مردم ایران فرهنگی دینی است ، توریسم مذهبی در جامعه ما می تواند از اهمیت و جایگاه خوبی برخوردار باشد . شهر مشهد به دلیل داشتن جاذبه های تفریحی و مذهبی بسیار ، گزینه مناسبی برای سفر است . در این پژوهش با استفاده از نظریه روک به عناصر ساختاری مناسک می پردازیم و با نظریه درایور که به کارکرد مناسک اشاره می کند به بررسی مناسک زیارت در شهر مشهد می پردازیم و برای بررسی نقش عکاسی در مناسک زیارت به نظریه یوری نگاهی می اندازیم . سوالات ما در این پژوهش بدین شرح است : سفر به مشهد تا چه اندازه ای تحت تاثیر مناسک مذهبی قرار دارد ؟و از طرفی قصد داریم بدانیم زائر امام رضا قبل از زیارت ، حین زیارت و بعد از آن چه کارهایی را انجام می دهد تا زیارت شکل قابل قبول مناسک را برای او داشته باشد ؟چگونه می توان خرید سوغات را به عنوان بخشی از مناسک سفر توضیح داد ؟دیدن مکانهای فرهنگی و تاریخی و تفریحی در مشهد چه جایگاهی در توریسم مذهبی دارد ؟ نتایج این تحقیق نشان داد که افراد در حد متوسط از مناسک زیارت در شهر مشهد تبعیت می کنند و مناسک قبل از سفر و حین سفر بیشتر توسط مردم انجام می گیرد و مناسک بعد از بازگشت به شهر خود توسط افراد انجام نمی گیرد . با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون به این نتیجه رسیدیم که بین زیارت و سوغات رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد . بین مناسک و تفریح رابطه معنادار و مستقیم وجود دارد و رابطه ای بین سوغات و تفریح یافت نشد . و افراد به عنوان اولویت اول خود برای زیارت سفرهای مذهبی را انتخاب می کنند .
لیلا جوانمردی آتوسا مدیری
امکان بازتولید پذیری اثر هنری منجر به گسترش آثار هنری و حرکت آن از جایگاه ابتدایی خود ( نزد خواص) به میان مردم شد. این امر سبب پدیدار شدن هنر در عرصه عمومی شهر ها و در میان زندگی روزمره شد. اما آنچه به نظر میرسد استفاده از هنر جهت داده شده در فضای شهری است. در ابتدا اینگونه به نظر می رسد که در عصر حاضر طراحان بنا به ذائقه و خواست مشتریان خود دست به طراحی می زنند ودر واقع این توده مردم و جامعه هستند که با انتخاب هایشان فرهنگ تصویری جامعه را می سازند. حقیقت این است که بخشی از آن چیزی که به آن زیبایی شناسی می گوییم سلیقه ی عمومی جامعه و جزئی از فرهنگ است اما بخش دیگر زیبایی در دنیای مدرن سرمایه داری به کالایی برای مصرف تبدیل شده است؛ کالایی که برای توده مردم تولید میشود و شاید بر طبق نظر زوکین خواست های آنها را شکل می دهد. در تحقیق حاضر سعی شده است با استفاده از تئوری تولید فضای هانری لوفور و معیارهای زیبایی شناسی مستخرج شده از عقاید نظریه پردازان مکتب فرانکفورت، آثار هنری ، هنر خیابانی و نیز تابلو ها و بیلبوردها را در خیابان ولیعصر تهران به عنوان رسانه های شهری، مورد بررسی و تحلیل فرار دهیم. و در نهایت به تحلیل زیبایی شناسی فضاهای شهری خیابان ولیعصر تهران و نقش عوامل موثر در تولید و بازتولید فضاهای شهری بپردازیم.در این پژوهش کیفی ، با استفاده از روشهای تحلیل محتوا و روش mapping & notation به دنبال به دنبال پاسخگویی به سوالات زیر هستیم: سوال 1 معیارهای زیبایی شناسی فضا شهری از دید مکتب فرانکفورت چیست؟ سوال2 فضای تصور شده یا ذهنی (فضای متخصصان) خیابان ولیعصر از کدام عناصر زیبایی شناسی فرانکفورت در تولید فضا برخوردار است و حضور معیارهای فوق از دید استفاده کنندگان فضای شهری خیابان ولی عصر چگونه است؟ سوال 3 فضای زیست شده خیابان ولیعصر از کدام عناصر زیبایی شناسی فرانکفورت در تولید فضا برخوردار است و حضور معیارهای فوق از دید استفاده کنندگان چگونه است؟
زهرا کمالی عباس وریج کاظمی
چکیده: تجاوز به عنف یکی از انواع خشونت های جنسی است که تجربه آن در جامعه ایران به لحاظ شرایط فرهنگی به شکلی خاص تجربه می شود. تجاوز نوعی از خشونت است که نه تنها بدن، بلکه روان فرد و جامعه را نیز دچار آسیب می نماید. فرد متجاوز خشونت را بر روی روان و بدن فرد حک می کند. پروسه ای که قربانی طی می کند تا به زندگی یک فرد عادی بازگردد، فرایندی است که طی آن فرد متوجه می شود که خشونت آشکار شده در فرد متجاوز، امتداد خشونتی است که به طور مستتر در جامعه پنهان است. فرایند درمان شدن، شکایت کردن و به دادگاه رفتن، فرایندی است که فرد را هر روز از زندگی روزمره خود جدا کرده و به انزوا می کشاند. براساس تئوری داغ ننگ گافمن فرد با تدابیر مختلفی سعی در پنهان کردن راز خود می کند و از داغ دیدگی به طور آشکار ممانعت به عمل می آورد. در شرایطی که فرد به طور کامل یا محدودی افشا شده باشد، به عنوان فرد داغ دیده تدابیری در جهت رفع اختلال در زندگی روزمره می اندیشد که در مجموع زندگی روزمره یک فرد مورد تجاوز واقع شده برساخته می شود. در این کار از نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن و از روش مطالعه موردی و زندگی پژوهی استفاده شده است. مطالعه موردی همراه با مشارکت بر روی چهار مورد تحقیق انجام شده است که این افراد بر اساس ضرورت ها از میان دختران مورد تجاوز واقع شده انتخاب شده اند. این موارد شامل دخترانی هستند که در لحظه وقوع حادثه ازدواج نکرده و دوشیزه بوده اند و بیش از ده سال از زمان حادثه برای آنان نگذشته است. ما در این پایان نامه، دو برهه از زندگی فرد ستمدیده را از هم تفکیک کردیم: برهه تجاوز و برهه پس از تجاوز، و نشان دادیم که تجاوز فرایندی مستمر است که در برهه دوم نیز ادامه می یابد. رخداد تجاوز و استمرار آن در برهه دوم خود نشانه ای است از ساختار متجاوزانه، مردانه و ستمگرانه زندگی روزمره در ایران که برای اصلاح آن هم سازوکار بازتولید فرهنگی و هم نظام روابط اجتماعی و هم قوانین موجود در نظام حقوقی باید مورد نقد و بازنگری قرار گیرند. واژگان کلیدی: تجاوز به عنف، داغ ننگ، فرد مورد تجاوز قرار گرفته، زندگی روزمره، تجربه زیسته، زندگی پژوهی، شرایط بحرانی افشاء،
مژده پرفروغ عباس وریج کاظمی
پژوهش حاضر به بررسی نقش و جایگاه مجموعه تفریحی و ورزشی انقلاب در زنجیره سبک زندگی اعضایش می پردازد . نتایج این مطالعه نشان می دهند که باشگاه انقلاب فراتر از یک مجموعه تفریحی ورزشی عمل می کند و در تربیت و سازماندهی اعضایش نقش به سزایی دارد. هم چنین در این فضای اجتماعی فراغت، مصرف کالاها و رسانهها از اهمیت ویژه ای برخوردارند. پژوهش حاضر قصد دارد به چند سوال اصلی پاسخ گوید: باشگاه انقلاب تا چه اندازه در برساختن نوع خاصی سبک خاصی از زندگی سهیم است؟ چه کسانی به باشگاه انقلاب میآیند؟ چه سبک زندگی دارند؟ چه فعالیتهایی انجام می دهند؟ چگونه باشگاه انقلاب به عنوان مکانی مدرن سبک زندگی خاصی را می سازد؟ و باشگاه انقلاب تا چه اندازه تابع ملاحظات طبقاتی است؟. برای پاسخ گویی به این سوالات و بررسی سبک زندگی اعضای این مجموعه از سیستم نظری پیر بوردیو استفاده کردیم. در بخش روش نیز با استفاده از مورد پژوهی و استفاده از روش کمی و روش کیفی به بررسی هم جانبه این مجموعه پرداخته ایم. نتایج به دست آمده حاصل تحلیل داده های این پیمایش و مشاهدات محقق از آن چه در باشگاه انقلاب میگذرد، است. واژگان کلیدی: سبک زندگی ، مصرف ، تمایز اجتماعی، منش ، میدان، سرمایه فرهنگی ، سرمایه اقتصادی
مهدی فلاح بیژن زارع
چکیده ندارد.
مهدی حسین آبادی علی اصغر سعیدی
چکیده ندارد.