نام پژوهشگر: بهرنگ صدیقی
امیر حاجی رضا طهرانی بهرنگ صدیقی
این پژوهش به دنبال مطالعه تفکیک جنسیت در متروی تهران، به مثابه مصداقی از نامکان است. به همین منظور از طرفی به دنبال روشن ساختن تنازعات گفتمانی در ساختار کلان جامعه و مناسبت آنها با تفکیک جنسیت و متجسد شدن آن ها در فضای مترو رفته است، از طرف دیگر چگونگی مصرف عاملان اجتماعی و به ویژه زنان از این فضا مورد مطالعه قرار گرفته است. در همین راستا محقق بر پایه رویکرد نظری هانری لوفور در رابطه با تولید فضا در پیوند با رویکردهای میشل فوکو در خصوص حکومتمندی و زیست- قدرت ، پس از ذکر تاریخچه ای ار تفکیک جنسیت در ایران و چگونگی سیاسی شدن این مقوله اجتماعی به بررسی تریالکتیک لوفور از تولید فضا در نامکان مترو پرداخته است. به لحاظ روش شناختی، مبتنی بر گونه ای از روش تحلیل گفتمان و رابطه آن با تریالکتیک لوفور، بسته به مورد از تکنیک های مشاهده و مصاحبه و روش اسنادی برای گردآوری داده ها بهره گرفته شده و روش تحلیل گفتمان انتقادی برای ارائه تحلیل های درون متنی، بینامتنی و برون متنی به کار گرفته شده است. نتیجه کلی که در نهایت از تبیین تئوریک یافته های این پژوهش حاصل آمده عبارت است از مسلط بودن گفتمان مدرن پساانقلابی در فضای مترو، به رغم تسلط گفتمان انقلابی- اسلامی در بخش عمده ای از فضاهای عمومی در تهران، که تبیین ارائه شده دلالت بر سنخیت این امر با نامکانیت مترو نیز دارد. همین امر است که تفاوت های مواجهه با مقوله تفکیک جنسیت را، چه از جانب گفتمان های مسلط بر آن و چه از جانب گفتمان زندگی روزمره در فضای مترو از دیگر فضاهای عمومی در تهران متمایز می سازد.
مهسا سلامتی بهرنگ صدیقی
چکیده ندارد.
مریم بیرمی بهرنگ صدیقی
حضور فزاینده ی زنان در عرصه های مختلف زندگی روزمره و فضاهای عمومی تجربیات جدیدی برای آن ها رقم زده است. اما این سکّه دو رو دارد و حضور زنان در عرصه های عمومی برای ایشان چالش برانگیز است. زنان به طور مکرر رفتارهای آزاردهنده ای را از سوی مردان در عرصه های عمومی تجربه می کنند. بااین حال به نظر می رسد که زنان در مقایسه با مردان کم تر می توانند بازنمایی منصفانه ای از تجارب و احساساتشان داشته باشند. در این پژوهش تلاش شد تا ابعاد مختلف تجربه ی زنان شهر تهران از رفتار چشم چرانی مردان به زنان بررسی شود. در این راستا با تکیه بر روش تحقیق کیفی و با مصاحبه از زنان شهر تهران در تیپ های مختلف پوشش گزارشی از ابعاد مختلف تجربه ی آن ها از چشم چرانی مردان ارائه شد. تحلیل داده های این پژوهش حاکی از این است که زنان عمدتاً چشم چرانی مردان را نگاه خیره و ارزیابی جنسی مردان از زنان می دانند که موجب آزار آن ها شده و آن را در خیابان، محل کار و سایر فضاهای عمومی و به همراه رفتارهای آزاردهنده ی دیگری مانند متلک پرانی و ... از سوی افراد غریبه نجربه می کنند. زنان عمدتاً در مواجهه با چشم چرانی مردان با بی اعتنایی و نادیده گرفتن برخورد می کنند. همچنین زنان به اتفاق معتقدند که چشم چرانی مردان به زنان رفتار آزاردهنده ای برای زنان است که موجب ناامنی، ترس و محدودیت در رفتار و در دسترسی آن ها به فضاها و اماکن عمومی می شود.
بهزاد کریمی سید هاشم آقاجری
این رساله تلاش کرده است تا موقعیت زنان را در گفتمان های چندگان? پزشکی عصر صفویه با اتخاذ رویکرد فوکویی و با استفاده از گونه ای روش شناسی تلفیقی شامل روش های دیرینه شناسانه، تبارشناسانه و توصیفی- تحلیلی بررسی کند. هدف اصلی رساله در واقع بررسی زنان عصر صفوی از چشم اندازی نو و توجه به دستنوشته های بکر پزشکی این دوران از حیث جایگاه زنان بوده است.
محسن حسن پور اسلانی بهرنگ صدیقی
مردانگی، به عنوان جایگاه مردها در نظم جنسی، بنظر می رسد که در ایرانِ متأخر، مساله دار شده و آشفتگی فرهنگیِ حول آن افزایش یافته است. بی میلی برخی مردان به ازدواج، گسترش فرهنگ آرایش کردن در پسرهای جوان و توجه به مردها به عنوان عاملین اصلی روسپیگری، از جمله نشانه های این آشفتگی است. تحقیق حاضر در این راستا، درصدد برآمد تا با مطالعه بازنمایی مردانگی در عکاسی مطبوعاتی کشور، به بخشی از خلاءِ شناخت مردانگی ها در جامعه ایران پاسخ گوید. از همین رو انقلاب سال 1357، به عنوان یکی از مهمترین مقاطع تاریخی ایران انتخاب شد و دو روزنامه کیهان و اطلاعات مورد مطالعه قرار گرفتند. چهارچوب تئوریک این پژوهش، بر مبنای نظریه های سلطه مردانه (پیر بوردیو) و مردانگی هژمونیک (ریوین کانل) شکل گرفته است که نگاهی برساخت گرایانه به مردانگی دارند. بر مبنای نظریه سلطه مردانه، در برساخته شدن مردانگی، فرآیندی سه مرحله ای متشکل از مشاهده، جسمانیت سازی و طبیعی سازی دخالت می کند. کانل نیز با استفاده از مفهوم هژمونی، ابزار کارآمدی را در جهت فهم ثباتِ روابطِ قدرت در ساختارهای مبتنی بر جنسیت در اختیار می گذارد. برای فهم دقیق عکس ها بر آراء تئو ون لون و گونتر کرس تکیه شد که از بنیانگذاران روش نشانه-شناسی اجتماعی هستند. این روش، با بازاندیشی در آراء سوسور، رابطه میان دال و مدلول را رابطه ای برانگیخته می داند و بر فرهنگ به عنوان عامل اصلی تولید معنا تاکید دارد. بر این مبنا، سال های دهه 50 و 60 خورشیدی را به سه دوره پیش ازانقلاب (ثبات)، بحبوحه انقلاب (بحران) و پس ازانقلاب (ثبات مجدد) تقسیم کردیم. در هر سه دوره، روزنامه های کیهان و اطلاعات از تاثیرگذارترین نشریات کشور بودند که به طور متوسط در هرشماره از آنها 50 عکس به چاپ می رسید. نیمی از این عکس ها را عکس های شبه 3در4 شامل می شود که تصویری بسته از چهره یک فرد مشخص را ارائه می-دهند. اینگونه عکس ها در هر سه دوره، در سه مورد استفاده شده اند: نخبگان، مردگان و منحرفان. در مورد سایر عکس ها، در هر یک از دوره های مورد بحث، الگوهای متفاوتی شناسایی شدند. در دوران پیش ازانقلاب، این الگو مبتنی بر تقابل تهرانی – شهرستانی ساختار یافته بود. در بحبوحه انقلاب، الگوی انقلابی – ضدانقلابی بر عکاسی مطبوعاتی حاکم می شود. در پس از انقلاب نیز، مستضعف – اشرافی، بارزترین الگوی مردانگی است.
زهرا کمالی عباس وریج کاظمی
چکیده: تجاوز به عنف یکی از انواع خشونت های جنسی است که تجربه آن در جامعه ایران به لحاظ شرایط فرهنگی به شکلی خاص تجربه می شود. تجاوز نوعی از خشونت است که نه تنها بدن، بلکه روان فرد و جامعه را نیز دچار آسیب می نماید. فرد متجاوز خشونت را بر روی روان و بدن فرد حک می کند. پروسه ای که قربانی طی می کند تا به زندگی یک فرد عادی بازگردد، فرایندی است که طی آن فرد متوجه می شود که خشونت آشکار شده در فرد متجاوز، امتداد خشونتی است که به طور مستتر در جامعه پنهان است. فرایند درمان شدن، شکایت کردن و به دادگاه رفتن، فرایندی است که فرد را هر روز از زندگی روزمره خود جدا کرده و به انزوا می کشاند. براساس تئوری داغ ننگ گافمن فرد با تدابیر مختلفی سعی در پنهان کردن راز خود می کند و از داغ دیدگی به طور آشکار ممانعت به عمل می آورد. در شرایطی که فرد به طور کامل یا محدودی افشا شده باشد، به عنوان فرد داغ دیده تدابیری در جهت رفع اختلال در زندگی روزمره می اندیشد که در مجموع زندگی روزمره یک فرد مورد تجاوز واقع شده برساخته می شود. در این کار از نظریه داغ ننگ اروینگ گافمن و از روش مطالعه موردی و زندگی پژوهی استفاده شده است. مطالعه موردی همراه با مشارکت بر روی چهار مورد تحقیق انجام شده است که این افراد بر اساس ضرورت ها از میان دختران مورد تجاوز واقع شده انتخاب شده اند. این موارد شامل دخترانی هستند که در لحظه وقوع حادثه ازدواج نکرده و دوشیزه بوده اند و بیش از ده سال از زمان حادثه برای آنان نگذشته است. ما در این پایان نامه، دو برهه از زندگی فرد ستمدیده را از هم تفکیک کردیم: برهه تجاوز و برهه پس از تجاوز، و نشان دادیم که تجاوز فرایندی مستمر است که در برهه دوم نیز ادامه می یابد. رخداد تجاوز و استمرار آن در برهه دوم خود نشانه ای است از ساختار متجاوزانه، مردانه و ستمگرانه زندگی روزمره در ایران که برای اصلاح آن هم سازوکار بازتولید فرهنگی و هم نظام روابط اجتماعی و هم قوانین موجود در نظام حقوقی باید مورد نقد و بازنگری قرار گیرند. واژگان کلیدی: تجاوز به عنف، داغ ننگ، فرد مورد تجاوز قرار گرفته، زندگی روزمره، تجربه زیسته، زندگی پژوهی، شرایط بحرانی افشاء،
زهرا احمدی بهرنگ صدیقی
در طول حیات بشری، انسان ها درگیر پدیده ی پیچیده ای به نام عشق بوده اند. عشق به اشکال و معناهای متفاوت توسط افراد متفاوت تعریف می شود. پژوهش حاضر، به روایت شناسی عشق در فضای سایبری به خصوص در فیس بوک می پردازد و در پی پاسخگویی به این سوال پژوهش است که؛ زنان و مردان به ارائه ی چه روایتی از عشق و روابط عاشقانه در خود نگاری های خود در صفحه فیس بوک می پردازند؟ و در نهایت این پژوهش در صدد ارائه ی مقوله بندی این روایات، شخصیت ها و انواع پی رنگ های موجود در خود نگاری های زنان و مردان در فیس بوک بوده است. این پژوهش پس از تعریف روایت و ویژگی های تحلیل روایت، از روش پی رنگ برای تبیین خود نگاری های زنان و مردان در فیس بوک بهره می گیرد. جامعه آماری این پژوهش از بین خود نگاری های زنان و مردانِ متأهل، مجرد و مطلقه، در فیس بوک بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده است و از هر گروه 6 متن با محوریت عشق، انتخاب شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، که شاهد کیفیت نوینی از عشق در دنیای مدرن هستیم، که در وهله نخست مبتنی است بر فردگرایی و کالایی شدنِ عشق. از منظری دیگر، گونه بندی انواع روایات عشق در این پژوهش، دلالت بر همین خصلت کالایی شدن عشق دارد. راویان عموما عشق یا رابطه عاشقانه را به مثابه شیء می بینند و بنابراین عشق به خودی خود و به عنوان غایتی در خود نیست که اهمیت دارد بلکه امری عرضی و برای دست یابی به اهداف دیگر تصور می شود. در همین ارتباط، از مضامینِ مشترک در تمامی پی رنگ هایی که در روایات زنان و مردان در فیس بوک یافته ایم، به رغمِ تنوعی که به طور کلی و به لحاظِ جنسیتی و نسلی در آن ها دیده می شود، ناپایداریِ عشق هاست و این پی رنگ ها عموما در صدد توجیهِ این ناپایداری برآمده اند؛ ناپایداری که به تعبیرِ باومن از مدرنیته سیال و از مختصاتِ عشق در این دوران است.
سیمین رجبی بهرنگ صدیقی
تحقیق حاضر درصدد برآمد تا رابطه تن و سوبژکتیویته را در آثار نقاشی معاصر ایران بررسی کند. از همینرو دهه 70 و پس از آن را به عنوان دورهای که نقش مهمی در محوری شدن بحث بدن در عرصه های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هنری ایفا کرده است، برگزیدیم. چارچوب تئوریک این پژوهش، بر مبنای نظریههای فرهنگ مصرفی و ایماژ بدنی (فدرستون)، گروتسک (باختین)، نظریه امر قهرمانی و زندگی روزمره (فدرستون) و تن انضباطی، و بیمار (فوکو) شکل گرفته است. برای فهم دقیق نقاشیها از روش نشانهشناسی تئو ونلیوون و گونترکرس استفاده کردیم که از بنیانگذاران روش نشانهشناسی اجتماعی هستند. این روش، با بازاندیشی در آراء سوسور، رابطه میان دال و مدلول را رابطهای انگیخته میداند و بر فرهنگ به عنوان عامل اصلی تولید معنا تأکید دارد. به منظور تحلیل آثار، دهه70 و پس از آن را به سه دوره، (76-70)، (82-76)، (82 تا کنون) و آثار نقاشان را به 6 گروه تن جنسی، تن انضباطی، تن بیمار، تن گروتسک و تن قهرمانی و نارضایتی بدنی تقسیم کردیم. که در هر گروه به طور میانگین چهار اثر مورد بررسی قرار گرفت. دیدیم که چگونه گفتمانهای مختلفی چون گفتمان محافظه¬کار و گفتمان اصلاح طلب در برساخت تن قهرمانی، جنسی، انضباطی و سوژههای قهرمان، جنسی، انضباطی و ... نقش داشتهاند. گفتمان نقاشان نیز تحت تأثیر گفتمانهای مسلط هر دوره با استراتژیهایی چون برجستهسازی و غیریتسازی، حذف، نقش و طبقه¬بندی سعی در بازنمایی وجوه معیار این سوژهها داشتهاند. همچنین این نقاشان با استفاده از این استراتژیها بر تنانگی سوژهها تاکید کرده و دغدغهها و معضلات اجتماعی را با تأکید بر تنها بازنمایی کردهاند. آنچه در این آثار مشاهده شد، حاکی از رویکرد انتقادی نقاشان به ابژه شدن تن ها و ابژه شدن سوژهها دارد. به عبارتی دیگر، آثار مورد بررسی دلالت بر وجود نوعی پادگفتمان در عرصه نقاشی دارند که در مقابل گفتمان رسمی و مسلط فضای اجتماعی و سیاسی جامعه با دال محوری بدن مقاومت می¬کنند.
پرستو قربانی زیکساری بهرنگ صدیقی
دروغ پدیده اجتماعی بسیار گسترده ای است با ابعاد بیشمار، پیچیده و بحث برانگیز. گستره معنای دروغ به وسعت فرهنگ هاست. از این روست که مطالعه همه جانبه این پدیده قدری ناممکن به نظر می رسد. اما با اتخاذ رویکردی معین می توان از دریچه ای خاص دروغ و دروغگویی را بررسی کرد. دروغگویی، از منظر اجتماعی، پدیده ای ذاتی نیست و در روند اجتماعی شدن ما شکل می گیرد و معنا می یابد؛ چرا که انسان از بدو تولد دروغگو زاده نمی شود. بنابراین، روند شکل گیری دروغ در زندگی روزمره ما اهمیت می یابد. به این منظور، در پژوهش حاضر به سراغ خانواده های تهرانی رفته ایم تا به توصیفی از چگونگی برساخت اجتماعی دروغ در آن ها دست یابیم. با توجه به ماهیت تحقیق حاضر، برای پاسخ به پرسش های آن از رویکرد روشی کیفی استفاده کرده ایم. با به کارگیری روش مصاحبه عمیق کیفی به گردآوری داده ها پرداختیم. سپس داده ها را با استفاده از روش کدگذاری تحلیل کردیم. نتیجه نهایی پژوهش، که با تطبیق داده ها و نظریه برساخت گرایی حاصل شده، این است که خانواده یکی از نهادهای تولید کننده پدیده اجتماعی دروغ است؛ دروغی که بخشی جدانشدنی از رفتارهای زندگی روزمره ما شده است.