نام پژوهشگر: افلاطون صادقی
فرنگیس براز افلاطون صادقی
چکیده: رواقیون برای اثبات مبانی و اصول اخلاق خود از از فلسفه، منطق، و طبیعیات استفاده کردند. رواقیون به اخلاق به عنوان علمی تجربی نگاه می کردند، و برای اثبات شیوه های اصولی خود، از تجربه پذیری امور و ار تباط علی و معلولی پدیده ها کمک می گرفتند. این خود یکی از دلایلی است که ثابت می کند رواقیون برای اثبات امور اخلاقی خود به قوانین طیبعی توجه داشتند. متافیزیک رواقیون نیز مانند متافیزیک دیگر مکاتب فلسفی، شبیه مکاتب ارسطویی، افلاطونی به موضوعات اخلاقی شبیه خیر و شر، فضیلت و رذیلت و غیره نیاز داشت. اما آنان این موضوع را بر اساس قانون طبیعی جهانی توجیه می کردند. رواقیون توانستند بر طبق این اصول نتیجه بگیرند آنچه که موافق با طبیعت است، موافق با خالق است، پس دارای ارزش مثبت خواهد بود. و آنچه که مخالف با این قوانین طبیعت است دارای ارزش منفی است. طبیعت هرچیزی در این است که از ساختارها و الگوهای رفتاری را که طبیعت جهان یا خالق اش در وجود او قرار داده است، پیروی کند. چرا که رواقیون اعتقاد داشتند که هر چیزی بر وفق طبیعت اتفاق می افتدو چون عقل بشر ناشی از طبیعت است، پس بایستی بر طبق طبیعت و هماهنگ با طبیعت عمل کند. زیرا در سراسر جهان اصول علی و معلولی حاکم است. دیدگاههای جهان شناسی آنان در اخلاقیات آنها بسیار تأثیر گذاشت. و اصولاً مکتب رواقی، بحث های فلسفی، طبیعت شناسی، و معرفت شناسی را برا استحکام پایه های اخلاقی شان استفاده می کردند. در واقع اخلاق رواقیون نوعی اخلاق طبیعت گرایانه است. زیرا آنها مهمترین اصول اخلاقی و حتی شناخت شناسی شان را بر حسب جهان بیرونی توجیه می کنند. پیامدهای عقلی رواقیون یعنی طبیعت گرایی، آنان توسط کانت و اسپینوزا مورد قبول واقع شد. پس باید مبانی اخلاق رواقی را باتوجه به دیدگاههای آنها در مورد انسان، جهان، طبیعت، و خدا توضیح داد.
رضوان میردهقانی فیروزابادی افلاطون صادقی
سعادت چیست؟ و راه رسیدن بدان کدام است؟ اینها سوالاتی است که نظریه های اخلاقی بسیاری در صدد پاسخ گویی بدانها برآمده اند. در مکتب ارسطویی سعادت فعالیت عقلانی منبعث از فضیلت است که وی با نگاهی محدود و مادیگرایانه منحصراً آن را در دنیای مادی جستجو می کند. این سعادت با کسب فضایل اخلاقی و عقلانی که هر کدام حد وسط دو رذیلت بوده و محور آنها لذات و آلام است حاصل می شود. ارسطو جزء عقلانی نفس را شریفترین جرء انسان می داند که برترین فضیلت یعنی حکمت و فرزانگی مخصوص آن است و به تبع آن برترین فعالیت نیز برای آن می باشد که آن تأمل است. و با اعتقاد بر این که سعادت برترین فعالیت مطابق عالی ترین فضیلت است آن را حیات تاملی تعریف می کند. البته ارسطو در کسب سعادت عمر طولانی اصالت خانوادگی و مواردی از این قبیل را موثر دانسته و در این مسیر انسان را نیاز مند دوست واقعی می داند. اما سعادت از منظر آیات الهی محدود به دنیای مادی نبوده و حقیقت آن در سرای آخرت معنا می یابد. بعبارتی این دنیا مقدمه ایست برای دنیای معنوی و زندگی ابدی آن که اگر آدمی در این دنیا مطابق دستورات الهی زندگی نماید حتماً به این سعادت نایل خواهد آمد. در اسلام جهت کسب سعادت حقیقی برنامه ای جامع و کامل از جانب خداوند در قرآن کریم توسط آخرین پیامبرش محمد (ص) در اختیار انسان قرار داده شده است و از او خواسته شده تا به مدد عقل خویش در برابر وحی الهی سر تسلیم فرود آورده و به این برنامه همگانی که سرلوحه آن ایمان بوده و سپس ترک معاصی و زدودن رذایل، توبه، انجام فرایض الهی و آراستن خود به فضایل می باشد عمل نماید، تا اینکه در سایه الطاف الهی طعم سعادت را که در این سرا سلامت جسم و جان، آرامش و انبساط خاطر و در آن سرا رستن از قهر الهی و دوزخ، رسیدن به بهشت و در اوج خود مقام قرب الهی است بچشد. در روایات اسلامی پس از بیان شرط اساسی ایمان جهت سعادتمندی بیشتر بر تهذیب نفس و اخلاق و زدودن رذایل و کسب فضایل برای ترک معاصی و انجام فرایض الهی تأکید شده است. ماهیت سعادت در روایات نیز همچون آیات بیان شده است که در رسیدن بدان عقل به کمک وحی یا ریگر قابل اعتمادی برای انسان می باشد. بنابراین با مقایسه سعادت مطرح در اسلام و سعادت ارسطویی، مزایای سعادت اسلامی همچون همگانی بودن، جامع بودن، منسجم بودن، محدود به دنیای مادی نبودن و ارائه الگوی عینی در راه رسیدن به سعادت در این مکتب و داشتن راهنمایانی همچون پیامبران که متصل به وحی الهی هستند و ... نمایان شده و به تبع آن اشکالات سعادت ارسطویی ظاهر می گردد.