نام پژوهشگر: محمد علی اسماعیلی
ماندانا همتی محمد علی اسماعیلی
به منظور ارزیابی اثرات فاصله کاشت و کود نیتروژنه بر ویژگی های زراعی لاین امیدبخش برنج آزمایش مزرعه ای در ایستگاه تحقیقات برنج کشور (تنکابن) در قالب اسپلیت پلات با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و 3 تکرار در سال زراعی 86-1385 انجام گرفت. کرت های اصلی شامل سطوح کود نیتروژنه در سه سطح (200= n1؛ 250=n2؛ 300= n3 کیلوگرم اوره در هکتار) و کرتهای فرعی شامل فاصله کاشت در چهار سطح (11×30= s1؛ 15×30= s2 ؛20×20=s3؛ 25×25= s4 سانتیمتر) بود. برخی از صفات زراعی مثل طول خوشه، تعداد دانه کل در هر خوشه، تعداد دانه پر، وزن صد دانه، تعداد پنجه بارور، مساحت برگ پرچم، زاویه برگ پرچم، عملکرد دانه و شاخص برداشت اندازه گیری شدند. نتایج بدست آمده نشان داد که تراکم کاشت اثر معنی داری بر عملکرد دانه وتعداد پنجه بارور در سطح آماری یک درصد داشت اما سطوح مختلف کود نیتروژن اثر معنی داری روی صفات مورد مطالعه نداشتند. همچنین اثر متقابل تراکم و کود نیتروژن تأثیر معنی داری بر تعداد دانه پر در خوشه، تعداد کل دانه در هر خوشه و عملکرد دانه در سطح آماری 5 درصد داشت. بر اساس نتایج بیشترین عملکرد دانه در تراکم 20×20 سانتی متر و کود نیتروژنه 300 کیلوگرم در هکتار حاصل شد. بین صفت طول خوشه و تعداد دانه پر (**0/52= r) و تعداد کل دانه در هر خوشه (**0/53= r) همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت.
سیده حدیثه بهاری محمد علی اسماعیلی
به منظور بررسی اثر کاربرد باکتری های محرک رشد و حل کننده فسفات بر برخی از خصوصیات مورفولوژیکی و عملکرد دو رقم گندم، آزمایشی در سال 1387 و 1388 ( سال اول در مزرعه تحقیقاتی، سال دوم در گلخانه) اجرا شد. آزمایش مزرعه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در چهار تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل کود فسفره در سه سطح (0، 60 و 120کیلو گرم در هکتار) و کود بیولوژیک حل کننده فسفات در دو سطح (عدم کاربرد و کاربرد) بود. آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی و در سه تکرار اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل کود بیولوژیک (عدم کاربرد، فسفات بارور 2، نیتروکسین و سوپرنیتروپلاس)، کود نیتروژن در سه سطح (0، 75 و 150 کیلو گرم در هکتار) و کود فسفره در سه سطح (0، 60 و 120 کیلو گرم در هکتار) بود. نتایج آزمایش مزرعه ای نشان داد که عملکرد کاه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه و شاخص برداشت تحت تأثیر تیمار کود فسفره قرار گرفتند. اثر ساده کود بیولوژیک نیز بر صفات عملکرد دانه، عملکرد کاه و عملکرد بیولوژیک معنی دار بود. اثر متقابل کود بیولوژیک و کود فسفره بر صفت وزن هزار دانه اختلاف معنی داری را نشان داد. براساس جدول مقایسه میانگین، در تیمار کود فسفره بالاترین عملکرد دانه (373 گرم در متر مربع) در مصرف 60 و 120 کیلو گرم در هکتار مشاهده گردید. در تیمار کود بیولوژیک بالاترین عملکرد دانه (8/365 گرم در متر مربع) تلقیح با کود بیولوژیک فسفاته مشاهده شد. همچنین عملکرد دانه بیشترین همبستگی را به ترتیب با عملکرد کاه (**90/0=r) و عملکرد بیولوژیک (**87/0=r) دارا بود. کاربرد باکتری های حل کننده فسفات بر صفات مورفولوژیک گیاه (ارتفاع، قطر ساقه و تعداد گره) نیز اثر مثبتی داشته است. ارتفاع بوته گندم در کاربرد کود بیولوژیک افزایش معنی داری نسبت به شاهد (عدم تلقیح) داشته است. کود فسفر نیز بر ارتفاع تأثیر گذار بوده به طوری که بالاترین ارتفاع در تیمار کودی 60 و 120 کیلو گرم در هکتار مشاهده شد. نتایج آزمایش گلخانه ای نشان داد کود بیولوژیک، کود نیتروژن و کود فسفر بر صفات تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد کاه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت معنی دار بود. اثر متقابل کود بیولوژیک و کود شیمیایی نیتروژن بر عملکرد دانه اثر مثبت و معنی داری داشت. بالاترین عملکرد دانه در تیمار کاربرد همزمان 75 کیلو گرم در هکتار کود نیتروژن و استفاده از نیتروکسین به دست آمد. بر اساس جدول مقایسه میانگین بالاترین عملکرد کاه در زمان مصرف 150 کیلو گرم نیتروژن به دست آمد. همچنین بالاترین عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت در تیمار کاربرد نیتروکسین حاصل شد. با توجه به ضریب همبستگی صفات، عملکرد دانه بیشترین همبستگی را با عملکرد بیولوژیک (**85/.=r) دارا بود. همچنین عملکرد دانه با تعدا دانه در سنبله (**73/0=r)، وزن هزار دانه (**68/0=r)، عملکرد کاه (**56/0=r) و شاخص برداشت (**69/0=r) همبستگی مثبت و معنی داری نشان داد.
فاطمه شفاعتی محمد علی اسماعیلی
به منظور بررسی تأثیر کاربرد کودهای بیولوژیک در سطوح مختلف کودهای شیمیایی نیتروژنه و فسفره بر عملکرد و اجزای عملکرد گیاه جو (رقم صحرا) آزمایشی در سال زراعی 1387 در مزرعه پژوهشی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری بصورت اسپیلت اسپیلت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار به اجرا در آمد. کرت های اصلی شامل کود نیتروژن از منبع اوره در سه سطح، صفر (n0)، 50 (n50) و 100 (n100) کیلوگرم در هکتار و کرت های فرعی شامل کود سوپرفسفات تریپل (p) در 2 سطح صفر (p0) و 50 (p50) کیلوگرم در هکتار بود. در کرت های فرعی فرعی باکتری های تثبیت کننده نیتروژن و حل کننده فسفات در چهار سطح (عدم تلقیح بذر با باکتری (b0)، تلقیح بذر با باکتری حل کننده ی فسفات (b2)، تلقیح بذر با باکتری تثبیت کننده نیتروژن (b3)، و تلقیح بذر با هر دو نوع باکتری (b4) قرارگرفتند. نتایج آزمایش نشان داد که صفات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی اندازه گیری شده به صورت معنی داری تحت تأثیر مصرف باکتری های محرک رشد قرار گرفتند. مقایسه میانگین ها نشان داد استفاده از 100 کیلوگرم در هکتار کود نیتروژنه به همراه مصرف توأم باکتری های تثبیت کننده نیتروژن و حل کننده فسفات موجب افزایش معنی دار صفات تعداد پنجه بارور، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص سطح برگ (اواسط و اواخر گلدهی) نسبت به شاهد (عدم مصرف کودها) شد. همچنین در صفات تعداد پنجه بارور و شاخص سطح برگ (اواخر گلدهی)، تلقیح تلفیقی باکتری های محرک رشد توانست کاهش 50 درصدی کود نیتروژنه را تا سطح 50 کیلوگرم در هکتار جبران کرده و این تیمار (n50b4) تفاوت معنی داری را با تیمار مصرف کامل کود نیتروژنه بدون تلقیح باکتری (n100b0) نشان داد. با افزایش کود نیتروژنه تمامی صفات اندازه گیری شده افزایش یافت. کاربرد کود فسفره نیز در تمامی صفات نسبت به شاهد (عدم مصرف کود) معنی دار شد.
علی جلالوند گودرز احمدوند
چکیده یکی از مهمترین روش ها در مدیریت پایدار، استفاده از روش های مدیریت تلفیقی در کنترل علف های هرز است. هدف از این مطالعه، بررسی تلفیق روش های خاک ورزی و علفکش در کنترل علف های هرز مزارع سیب زمینی واقع در مرکز تحقیــقات کشاورزی و منابع طبیعی استان همدان می باشد. این آزمایشی به صورت کرت خرد شده، در قالب بلوک های کامل تصادفی با 8 تیمار و 3 تکرار اجرا شد. تیمارهای اصلی شامل دو علف کش متری بوزین به میزان 750 گرم درهکتار به صورت پیش رویشی و ریم سولفورون متیل به صورت به میزان60 گرم درهکتار پس رویشی، و تیمارهای فرعی شامل: خاک ورزی عرف (فاروئر)، فاروئر با نصب تیغه شمشیری، روتوشیپر و شاهد( بدون انجام خاک ورزی ) انجام شد. نتایج نشان داد اثر تیمار علفکش بر وزن تک غده در سطح 5 درصد معنی دار شد اما اثر تیمار خاک ورزی و اثر متقابل علفکش و خاک ورزی معنی دار نشد. اثر تیمار خاکورزی بر تعداد غده در بوته در سطح 1درصد بسیار معنی دار بود و تاثیر فاکتور خاک ورزی بر عملکرد کل غده در سطح 5 درصد معنی دار گردید. اثر متقابل علفکش و خاک ورزی بر عملکرد غده سایز ریز در سطح 5 درصد و اثر متقابل علفکش و خاک ورزی بر روی افزایش عملکرد محصول در سطح 1 درصد بسیار معنی دار شدند. تیمار سنکور + بدون خاک ورزی2/51 تن در هکتار بیشترین عملکرد و تیمار سنکور + فاروئر با عملکرد 7/33 تن در هکتار کمترین عملکرد را دار بودند. نتایج نشان داد اثر متقابل علفکش و خاک ورزی بر روی تمام صفات اندازه گیری شده، در سطح 1 درصد بسیار معنی دار بودند. در مجموع نتایج این مطالعه نشان داد تیمار روتوشیپر، به جای فاروئر(عرف منطقه)، در تلفیق با علفکش های مذکور می تواند علف های هرز را به طور موثرتری کنترل کند و سم تیتوس به عنوان جایگزین مناسب برای سم سنکور با کاربرد پس رویشی به عنوان تیماری که علف های هرز انتهای فصل را تا حدود زیادی کاهش داد. کلمات کلیدی: مدیریت پایدار، خاک ورزی، متری بوزین و همدان
بهروز محمودی محمد علی اسماعیلی
چکیده به منظور بررسی پراکنش بانک بذر و جمعیت علف های هرز در مزرعه و تعیین مناسب ترین نوع کوادرات جهت مطالعه ی رابطه بانک بذر با تراکم علف های هرز، پژوهشی در سال 1389 در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری انجام گرفت. پس از آماده سازی نهایی زمین، مزرعه به شبکه های 5/1 متر در 5/1 متر تقسیم و نقاط تقاطع شبکه ها مشخص شد. نمونه برداری از بانک بذر طی دو مرحله، یکی پیش از انجام عملیات کاشت و دیگری پس از برداشت ذرت و با کوادرات مستطیل (به ابعاد 1 در 25/0 متر) و کوادرات مربع (به ابعاد 5/0 در 5/0 متر) انجام گرفت. نمونه برداری از جمعیت علف هرز طی یک مرحله (ظهور بلال) و از همان نقاطی انجام شد که نمونه برداری بانک بذر در آن نقاط صورت گرفته بود. طبق نتایج به دست آمده، بالاترین تراکم علف های هرز مزرعه به ترتیب مربوط به تاج خروس خوابیده (amaranthus blitoidos s. watson)، تاج خروس ریشه قرمز (amaranthus retrofloxus l.)، اویارسلام ((cyperus spp، تاجریزی سیاه (solanum nigrum l.) و گاوپنبه (abutilon theophrasti l.) بود. نتایج نشان می دهد که همبستگی مکانی قوی و متوسط برای بذور و گیاهچه های علف های هرز در تمامی مراحل نمونه برداری بود. واریوگرام های گونه های مورد نظر با مدل های کروی و نمایی مطابقت داشتند. بررسی چشمی نقشه های حاصل از نمونه برداری از بانک بذر نشان می دهد که بذرهای علف های هرز غالباً به صورت لکه هایی با اندازه و تراکم متفاوت دیده می شوند. ساختار لکه ای بانک بذر ابتدای فصل با الگوی جوانه زنی گیاهچه مطابقت داشت. بدین معنی که نقشه بانک بذر ابتدای فصل به عنوان منبع اطلاعاتی از چگونگی جوانه زنی گیاهچه می تواند مورد استفاده قرار گیرد. رابطه ی بانک بذر تاج خروس خوابیده، تاج خروس ریشه قرمز و اویارسلام با گیاهچه های سبز شده در دو کوادرات مربع و مستطیل نشان داد که با افزایش تعداد بذر گونه های مذکور در بانک بذر، تراکم جمعیت علف هرز در طی دوره رشد ذرت نیز افزایش یافت و بیشترین همبستگی در کوادرات مستطیل مشاهده شد. میزان ارتباط بین بانک بذر و علف های هرز مزرعه معنی دار و معادل (75/0 = r2 (بود در حالیکه در کوادرات مربع این همبستگی (69/0 = r2) کمتر بود. این ضریب برای بذور و گیاهچه های اویارسلام و تاج خروس ریشه قرمز در نمونه گیری با کوادرات مستطیل به ترتیب 74/0 = r2 و 95/0 = r2 و در نمونه گیری با کوادرات مربع به ترتیب برابر 36/0 = r2 و 63/0 = r2 بود. بنابراین جهت مطالعه بانک بذر و تعیین تراکم بوته علف های هرز از روی بانک بذر، کوادرات مستطیل نسبت به مربع شکل ارجحیت داشته و قابل توصیه می باشد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که با دانستن رابطه بانک بذر و گیاهچه علف های هرز و با کمک نقشه های توزیع مکانی علف های هرز، در آینده بتوان با کنترل پیش رویشی علف های هرز از خسارت آن ها در مراحل اولیه رشد کاست و عملکرد گیاهان زراعی را افزایش داد. کلمات کلیدی: بانک بذر، توزیع مکانی، ذرت، علف هرز
داود حسین زاده همت اله پیردشتی
به منظور مطالعه کشت مخلوط افزایشی کنجد و لوبیا چشم بلبلی در سطوح مختلف کود نیتروژن آزمایشی در سال 1390 در مزرعه آموزشی پژوهشی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری بصورت آزمایش کرت های خرد شده با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی اجرا شد. تیمارها شامل سطوح کود نیتروژن (0، 45 و 90 کیلوگرم نیتروژن در هکتار) به عنوان عامل اصلی و نسبت های مختلف کشت مخلوط (100% کنجد، 100% کنجد + 10% لوبیا، 100% کنجد+ 20% لوبیا ،100% کنجد+ 30% لوبیا ،100% کنجد+ 35% لوبیا ،100% کنجد+ 400% لوبیا و 100% لوبیا) به عنوان عامل فرعی با سه تکرار بود. برخی صفات رشدی، عملکرد و اجزای عملکرد دو گیاه و شاخص های رقابتی اندازه گیری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که کاربرد نیتروژن عملکرد دانه هر دو گیاه را افزایش داد بطوری که بیشترین عملکرد دانه کنجد (5/1227 کیلوگرم در هکتار) در تیمار 90 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و همچنین بیشترین عملکرد دانه لوبیا چشم بلبلی (17/787 کیلوگرم در هتار) در تیمار 90 کیلوگرم نیتروژن بدست آمد که اختلاف معنی داری با تیمار عدم مصرف ایجاد کردند. علی رغم کاهش عملکرد هر یک از گونه ها در کشت مخلوط در مقایسه با تک کشتی آنها، بازده کل زمین در مقایسه با تک کشتی در تمامی حالت های کشت کشت مخلوط بیشتر از واحد بود. بیشترین مقدار نسبت برابری زمین معادل 27/1 مربوط به تیمار 100% کنجد +40% لوبیا چشم بلبلی بود. با برآورد شاخص های رقابتی به منظور بررسی وضعیت دو گونه در مخلوط مشخص گردید که کنجد و لوبیا در ترکیب های 100% کنجد + 10% ، 20% و 30% لوبیا چشم بلبلی کشت افت عملکرد نداشتند اما نسبت های کاشت 100% کنجد + 35% و 40% لوبیا چشم بلبلی کاهش عملکرد را نشان دادند. در همین رابطه در بین سطوح کود نیتروژن بیشترین افزایش عملکرد مربوط به تیمار 45 کیلوگرم نیتروژن با 14% افزایش عملکرد بود. همچنین کشت مخلوط نسبت به تک کشتی تغییری در درصد پروتئین و درصد روغن کنجد ایجاد نکرد ولی این صفات تحت تأثیر میزان نیتروژن قرار گرفتند. بطوریکه با افزایش میزان نیتروژن درصد روغن کاهش و درصد پروتئین افزایش یافت. بیشترین درصد روغن دانه کنجد (05/47%) مربوط به تیمار شاهد یا عدم مصرف کود نیتروژن بود در صورتی که درصد پروتئین رابطه ای کاملأ برعکس داشت و بیشترین میزان پروتئین (354/23%) در تیمار 90 کیلوگرم نیتروژن در هکتار مشاهده شد. در مجموع به نظر می رسد تیمار 45 کیلوگرم نیتروژن بهترین تیمار کودی و تیمار نسبت کاشت 100% کنجد + 40% لوبیا با بیشترین مقدار نسبت برابری زمین بهترین تیمارها بوده و قابل توصیه می باشند.
محمد علی اسماعیلی جواد کد خدا پور
در این تحقیق فرایند اکستروژن معکوس فنجانی مورد مطالعه قرار گرفته است. هدف از این تحقیق بررسی اصول طراحی پیش فرم در آلیاژهای استحکام بالای آلومینیوم است. لذا ابتدا اصول کلی طراحی پیش فرم با استفاده از هندبوک های شکل دهی و مقالات موجود استخراج گردید و سپس با تکیه بر این اصول، پیش فرم مناسب برای قطعه مورد نظر از آلیاژ 2024 توسط نرم افزار المان محدودdeform -2d مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت راستی آزمایی شبیه سازی ، نتایج شبیه سازی با نتایج تحلیلی و تجربی موجود مقایسه گردید و توافق خوبی بین آنها مشاهده شد. سپس به پارامترهای مهم در طراحی سنبه همچون منحنی سنبه ، طول بیرینگ(قسمت انتهایی نوک سنبه که معمولا صاف است را بیرینگ (bearing) گویند. در اکستروژن معکوس این ناحیه آخرین بخش سنبه است که با قطعه در تماس می باشد، قطعه پس از عبور از این ناحیه فنجانی شکل خواهد شد.) و سنبه پیش فرم پرداخته شد. شبیه سازی هایی جهت انتخاب بهینه این پارامترها به گونه ای که میزان کرنش و نیرو در محصول نهایی حداقل شود انجام شد. در مرحله بعد دو پهنی و یا به عبارتی عدم یکنواختی قطر داخلی و خارجی فنجان در طول آن بررسی گردید. مشخص شد که تاثیر طول بیرینگ در مقدار دو پهنی قابل ملاحظه است. افزایش طول بیرینگ تا یک اندازه مشخص باعث کاهش مقدار دو پهنی شده و افزایش بیشتر طول بیرینگ در مقدار دو پهنی تاثیر چندانی ندارد. در مرحله پیش فرم جهت هدایت صحیح سنبه در مرحله اکستروژن و جلوگیری از شناوری آن بایستی یک گودی در مرکز قطعه ایجاد شود. به کمک شبیه سازی مشخص شد اندازه این عمق در محدوده کرنش ایجاد شده در محصول نهایی تاثیر گذار است. جهت متعادل سازی نیرو در مراحل شکل دهی نتیجه گیری شد با انتخاب عمق مناسب فروروی در پیش فرم، زاویه کمتر سنبه پیش فرم نسبت به سنبه اکستروژن و جلوگیری از پرشدن کامل قالب در مرحله پیش فرم مقدار نیروی مورد نیاز در مراحل شکل دهی متعادل می گردد.
محمد علی اسماعیلی آذرمیدخت رضایی
چکیده پژوهش حاضر به مقایسه هوش معنوی و کیفیت زندگی دبیران علوم دینی و سایر رشته ها پرداخته است . هدف از اجرای این تحقیق ، بررسی این دو متغیر و مولفه هایشان در هر دو گروه و مقایسه آنها ست. روش انجام پژوهش ، توصیفی از نوع علی – مقایسه ای است . افراد نمونه با روش نمونه گیری سرشماری به دلیل محدود بودن جامعه آماری از بین دبیران علوم دینی و همتای آنان در دبیران سایر رشته های دوره متوسطه شهر جهرم به تعداد 80 نفر انتخاب شدند . دو گروه با توجه به متغیرهایی مانند سن و سابقه کار همتا سازی شده اند . این تحقیق با استفاده از پرسشنامه های هوش معنوی بدیع و همکاران و کیفیت زندگی شربون (sf36) انجام شد . تجزیه و تحلیل داده ها که با استفاده از نرم افزار spss و آزمون t مستقل صورت گرفت نشان داد هوش معنوی و کیفیت زندگی دبیران علوم دینی بالاتر از دبیران دیگر رشته هاست . کلمات کلیدی : هوش معنوی – کیفیت زندگی – دبیران علوم دینی .
محترم آستا محمد علی اسماعیلی
به منظور بررسی تأثیر مقادیر مختلف کود منیزیم، گوگرد و باکتری تیوباسیلوس تیواکسیدانز بر عملکرد، اجزای عملکرد و درصد روغن ارقام کلزا آزمایشی در مزرعه پژوهشی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری در سال زراعی 87-1386 به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار به اجرا درآمد. سه رقم کلزا شامل آر جی اس 3 (متوسط رس)، پی اف یا ساریگل (دیررس) و هایولا 401 (زودرس) به عنوان عامل اصلی و پنج سطح کود گوگرد با و بدون باکتری (0، 150 کیلوگرم، 150 با باکتری، 300 و 300 با باکتری) و دو سطح کود منیزیم (صفر و 20 کیلوگرم) به صورت فاکتوریل به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شد.از بین ارقام مورد بررسی، رقم پی اف در تیمار 150 کیلوگرم گوگرد به همراه باکتری از نظر دستیابی به حداکثر عملکرد روغن با میانگین 64/794 کیلوگرم در هکتار نسبت به سایر ارقام برتری نشان داد. همچنین این رقم در تیمار 300 کیلوگرم گوگرد بدون باکتری، بیشترین درصد پروتئین را در بین ارقام دارا بود.
عطااله شاهسواری همت اله پیردشتی
به منظور ارزیابی خصوصیات کمی و کیفی30 ژنوتیپ برنج (لاین امید بخش، اصلاح شده و بومی) آزمایش مزرعه ای در سال 1388 در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری انجام گردید. این آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار انجام و در طی آن 33 صفت کمی و کیفی از جمله عملکرد و اجزای عملکرد و خصوصیات فیزیولوژیکی موفولوژیکی و خصوصیات کیفی نظیر آمیلوز، قوام ژل و درجه ژلاتینه شدن این ژنوتیپ ها مورد ارزیابی قرار گرفت. در همین راستا بالا بودن عملکرد شلتوک را در ژنوتیپ هایی نظیر8405،8810 و 8403 می توان با بالا بودن عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، عرض و مساحت برگ پرچم ، تعداد دانه پر، فراوانی رگبرگ و تعداد دستجات آوندی مرتبط دانست. مقایسه میانگین ها بر اساس آزمون دانکن نشان داد که بیشترین مقدار آمیلوز برنج (20/26) مربوط به خوشه v بوده و بدنبال آن خوشه ii (5/23) و خوشه iv قرار داشتند. همچنین دامنه ی تغییرات قوام ژل از 99/66 تا 90/36 به ترتیب در خوشه هایiii و v بود. بر اساس جدول همبستگی صفات کیفی، عملکرد برنج با درصد برنج سالم و طول دانه سفید قبل از پخت همبستگی مثبت و معنی دار (در سطح یک در صد) داشت. در حالیکه این رابطه با درصد خرده برنج منفی و معنی دار (در سطح یک درصد ) بود.
رقیه حسن پور محمد علی اسماعیلی
به منظور بررسی کود نیتروژن (0، 60، 90 و 120 کیلوگرم نیتروژن در هکتار) به عنوان عامل اصلی و کود بیولوژیک سوپرنیتروپلاس به عنوان عامل فرعی (عدم مصرف و مصرف) بر واکنش سه رقم کنجد (ناز، اولتان و ورامین) به عنوان عامل فرعی فرعی در آزمایشی به صورت کرت های دو بار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه اجرا شد. نتایج نشان داد رقم ورامین (69/50) کمترین درصد روغن را داشت اما بین رقم ناز (10/54) و اولتان (49/52) تفاوت معنی داری دیده نشد. رقم اولتان از لحاظ عملکرد دانه نسبت به رقم ناز و رقم ناز نسبت به ورامین برتری داشت و مصرف 60 کیلوگرم نیتروژن در هکتار برای رقم اولتان و 90 کیلوگرم نیتروژن برای رقم ناز و ورامین به تنهایی و همراه سوپرنیتروپلاس بهترین نتیجه را داشت. همچنین رقم اولتان و ناز از نظر عملکرد روغن نسبت به رقم ورامین برتری داشتند و کشت این دو رقم برای تهیه روغن در این منطقه قابل توصیه است.
مهدی رجبی شهرستانی همت الله پیردشتی
به منظور مطالعه شاخص های فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی و تأثیر مقادیر مختلف کود نیتروژن و فاصله کاشت بر عملکرد و اجزای عملکرد لاین های امید بخش برنج، آزمایش مزرعه ای در سال 1388 در موسسه تحقیقات برنج کشور (رشت) به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار انجام گرفت. کود نیتروژن در چهار سطح (0، 100، 200، 300 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) به عنوان فاکتور اول و فواصل کشت 15×30 و 25×25 سانتی متر به عنوان فاکتور دوم و سه لاین امید بخش برنج (416، 203 و لاین 2 هیبرید) به عنوان فاکتور سوم در نظر گرفته شد.
محمد ناصر مودودی محمد علی اسماعیلی
سطح ایستابی بالا و مانداب، موجب اثرات و تغییرات جدی بر روی گیاهان زراعی و بخصوص گندم می شوند. اما متاسفانه تاکنون مطالعه چندانی در این خصوص صورت نگرفته است. با توجه به اهمیت موضوع، آزمایش لایسیمتری در ایستگاه تحقیقات زراعی بایع کلا، واقع در شرق مازندران، بر روی میزان رشد و عملکرد گندم (trilicum aoolivum l.) رقم تجن 1، تحت تاثیر 3 تیمار سطح ایستابی دائم، با اعماق 30، 60 و 90 سانتیمتر از سطح خاک، طی سال زراعی 79-78 انجام گردید. نتایج نشان داد که در سطح آماری 5%، اثر تیمارها بر میزان رشد گندم از اثرشان بر عملکرد و اجزا عملکرد بود. تیمارهای سطوح ایستابی دائم مختلف، بر ارتفاع و تعداد گره گندم اثر معنی داری نداشت اما بر سایر صفات اندازه گیری شده دارای اثر معنی داری بود. از این میان بیشترین تاثیر بر روی عملکرد دانه و وزن صد دانه پدیدار گردید. در مجموع بالاترین میزان عملکرد دانه و رشد گندم در سطح ایستابی 90 سانتیمتر و کمترین آن در سطح ایستابی 30 سانتیمتر از سطح خاک بدست آمد.