نام پژوهشگر: سیدرضا عطارزاده حسینی
فاطمه صمدپور سیدرضا عطارزاده حسینی
مقدمه: تعادل نقش مهمی در تعیین و ارتقای سطح عملکرد افراد و پیشگیری از آسیب دارد. اما کاهش وقوع آسیب های حاد و مزمن ناشی از بی تعادلی وابسته به شناسایی عوامل خطرزای بسیاری در بروز صدمات است. یکی از این عوامل خستگی می باشد از سوی دیگر با توجه به این که مشخص شده خستگی می تواند کنترل قامت را به طور معناداری مختل نماید؛ این احتمال وجود دارد که بهبود در قدرت و استقامت عضلانی از طریق تمرین، پایداری را بهبود بخشد. لذا با توجه به نقش برنامه های پایداری محوری در کنترل موقعیت و حرکت تنه روی لگن به نظر می رسد بررسی نقش این گونه فعالیت ها در بهبود تعادل و توانبخشی موثر باشد. هدف: بررسی تأثیر خستگی و برنامه تمرینی پایداری محوری بر تعادل ویا و نیمه پویای ورزشکاران. روش: 33 دانشجوی دختر تربیت بدنی سالم به شکل انتخابی در دسترس از بین واجدین شرایط انتخاب شدند و به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. قبل از شروع برنامه تمرینی پایداری محوری تعادل پویا و نیمه پویای آزمودنی ها قبل و بعد از خستگی گرفته شد سپس برنامه تمرینی پایداری محوری به مدت 5 هفته اعمال شد. بعد از برنامه تمرینی نیز تعادل پویا و نیمه پویای قبل و بعد از خستگی گرفته شد. یافته ها: یافته های تحقیق حاضر بر روی ورزشکاران نشان داد: برنامه خستگی سبب کاهش معنادار تعادل پویا ونیمه پویای ورزشکاران شد(05/0>p). همچنین تأثیر برنامه پایداری محوری بر تعادل پویا و نیمه پویا معنادار نبود(05/0<p). اما تأثیرات درون گروهی برنامه تمرینی بر تعادل پویا و نیمه پویای ورزشکاران در گروه تجربی معنادار بود(05/0>p). تأثیر خستگی متعاقب برنامه تمرینی نیز بر تعادل پویا و نیمه پویای ورزشکاران معنادار نبود (05/0<p). نتیجه گیری: پیشنهاد می شود در برنامه تمرینی دانشجویان از تمرینات پایداری محوری نیز استفاده شود.
امین احمدی سیدرضا عطارزاده حسینی
هدف: هدف این تحقیق، تعیین تأثیر تمرینات مقاومتی و استقامتی بر پاسخ های حاد آندروژن ها(تستوسترون و دی هیدرواپی آندرسترون سولفات)، کورتیزول و لاکتات در مردان میانسال بود. روش: برای این منظور از میان مردان میانسال ساکن مشهد که داوطلب شرکت در پژوهش بودند؛ تعداد 10 مرد واجد شرایط ، به شیوه انتخابی در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها پس از جلسات تعیین حداکثر اکسیژن مصرفی و قدرت عضلانی، به روش جایگزینی متقاطع در گروه های تمرین مقاومتی، استقامتی و کنترل(استراحت) شرکت کردند. در سه وهل? قبل، بلافاصله و 15 دقیقه پس از اتمام پروتکل تمرین مقاومتی، استقامتی و یا استراحت، نمونه گیری خونی انجام شد. پس از جداسازی سرم، مقادیر تستوسترون، دی هیدرواپی آندرسترون سولفات، کورتیزول و لاکتات اندازه-گیری شدند. این متغیرها و نیز نسبت تستوسترون به کورتیزول و نسبت دی هیدرواپی آندرسترون سولفات به کورتیزول از طریق آزمون های تحلیل واریانس برای اندازه های تکراری، تحلیل واریانس و کروسکال والیس در سطح معنی داری 05/0>p مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یک جلسه تمرین مقاومتی و نیز یک جلسه تمرین استقامتی تأثیر حادی بر سطوح آندروژن ها، کورتیزول، نسبت تستوسترون به کورتیزول و نسبت دی هیدرواپی آندرسترون سولفات به کورتیزول ندارند؛ اما بر سطوح لاکتات تأثیر معنی داری داشته و آن را در مراحل بلافاصله پس از تمرین و 15 دقیقه پس از اتمام تمرین افزایش می دهند.
محمد رضا رهبری مهرداد فتحی
هدف از انجام این پژوهش، تأثیر شش هفته تمرین هوازی بر آنزیم های ldh وcpkو رکورد شنا درتیم ملی شنای جانبازان می باشد. در این تحقیق 14 نفر از ورزشکاران جانباز و معلول تیم ملی شنا ایران پس از توضیح هدف تحقیق و روش کار به صورت داوطلبانه و بر اساس شرایط تحقیق انتخاب و نمونه ها به طور تصادفی در دو گروه تجربی(7 نفر) و کنترل(7 نفر) دسته بندی شدند. پروتکل تمرینی شامل تمرینات هوازی(استقامتی) به مدت شش هفته با تواتر 3 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 90 تا 120دقیقه با شدت 80-70 درصد ضربان قلب بیشینه بود. همچنین برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های ناپارامتریک ویلکاکسون و یو من ویتنی در سطح معناداری05/0>p استفاده شد. یافته ها: نتایج عدم تغییر معنی دار در سطوح مقادیر سرمی آنزیم های کراتین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز را در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل نشان دادند. همچنین میانگین رکورد شنای 100 متر گروه تجربی در مقایسه مرحله پیش از مداخله کاهش معنی داری نشان داد(05/0>p). بحث و نتیجه گیری: شش هفته تمرین هوازی علاوه بر افزایش توان سیستم هوازی و بهبود سیستم بی هوازی با مهار کردن آنزیم های گلیکولیتکی ، اثرات زیان آور آنها را در آسیب های عضلانی پس از فعالیت های نسبتاً شدید کاهش داده همچنین عدم تغییر معنی دار آنزیم های کراتین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز و کاهش معنی دار و بهبود میانگین رکورد شنای 100 متر شناگران تیم ملی ایران را نشان می دهد.
صادق عباسیان سقی سیدرضا عطارزاده حسینی
مقدمه: وابستگی به مواد مخدر از جمله اساسیترین معضلات بشر در عصر حاضر است. این بیماری خود را با کاهش استفاده فرد از سیستم پاداش مغزی و همچنین تغییر در سطوح ادراک درد نشان میدهد. هدف: هدف از این تحقیق تعیین اثر فعالیتورزشی هوازی بر سطوح سرمی bend، سیستم پاداش مغزی و حالت هایپوآلجسیای ایجاد شده توسط bend در افراد وابسته به مواد مخدر بود. روششناسی تحقیق: نمونه آماری تحقیق را 20 آزمودنی وابسته به مواد مخدر تشکیل میدادند که سنی بین 20 تا 33 سال داشتند. این افراد به نحو تصادفی در گروههای تجربی دوگانه قرار گرفتند؛ گروه تجربی اول متشکل از افرادی بودند که علاوه بر مصرف روزانه 10 میلیگرم متادون، فعالیتورزشی را تقریباً با شدتی برابر 70 الی 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه به مدت 20 جلسه متداوم تمرینی (5 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 45 الی 55 دقیقه) انجام میدادند (گروه فعالیت ورزشی- مکمل دارویی و تعداد 10 آزمودنی) و گروه تجربی دوم متشکل از افرادی بودند که تنها روزانه 10 میلیگرم متادون مصرف میکردند (گروه مکمل دارویی و تعداد 10 آزمودنی). پس از مداخلههای تحقیقی، سطوح سرمی bend، هایپوآلجسیا ناشی از درد ایسکیمی، درد مکانیکی، درد ناشی از کاهش درجه حرارت و افزایش درجه حرارت بررسی شد. در نهایت، دادهها با استفاده از نرم افزار آماری spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتههای تحقیق: بررسیهای آماری نشان داد که مقادیر سرمی bend پس از مداخله تحقیقی در هر دو گروه به طور معناداری افزایش یافته بود (05/0> p). در همین راستا، گروه تجربی فعالیتورزشی- مکمل دارویی توانسته بود در کلیه تحریکات درد زا، اثر هایپوآجسیا را به طور معناداری بهبود بخشد اما گروه مکمل دارویی تنها در هایپوآلجسیا ناشی از ادراک درد لمسی، افزایش معناداری را تجربه کردند(05/0> p). به علاوه، گروه فعالیت ورزشی- مکمل دارویی توانسته بود ارتباط منفی معناداری را بین سطوح سرمی bend و کلیه تحریکات درد زا، ایجاد نماید (05/0> p). نتیجهگیری: با عنایت با یافتههای تحقیق حاضر و همچنین بهرهگیری از ادبیات تحقیقی، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که احتمالاً روش ترکیبی فعالیتورزشی- مکمل دارویی در درمان افراد وابسته به مواد مخدر و همچنین تقویت سیستمهای بدنی آنها، قویتر، بهداشتیتر و با آثار سوء کمتری نسبت به روش مکمل دارویی (به تنهایی) عمل میکند.
محسن جغتایی محمدرضا حامدی نیا
هدف: هدف از تحقیق حاضر پیش بینی عملکرد بازیکنان فوتسال از روی برخی ویژگی های آنتروپومتریکی، آمادگی جسمانی، فیزیولوژیکی و مهارتی بازیکنان بود. روش شناسی: جامعه آماری پژوهش 144 بازیکن فوتسال مرد سوپرلیگ استان خراسان رضوی در سال 91-90 و نمونه آماری پژوهش50 بازیکن فوتسال 18 الی 27 ساله بودند که بصورت نمونه گیری تصادفی در دسترس انتخاب شدند. نخست ابعاد بدنی آزمودنی ها شامل قد، وزن، قد بالاتنه، قد پایین تنه، طول ران، محیط ران، طول ساق پا، محیط ساق پا، bmi و درصد چربی بدن آزمودنی ها اندازه گیری شد. سپس به ترتیب انعطاف پذیری، چابکی و سرعت 20،10 و 40 متر آزمودنی ها در روز اول و توان بی هوازی، دریبل، پاس، شوت و آمادگی هوازی آزمودنی ها در روز دوم اندازه گیری شد. سه مربی فوتسال که بازی تمامی آزمودنیها را دیده و شناخت کافی از آنها داشتند به عملکرد آنها نمره ای به صورت کمی بین 0 تا 100 دادند. میانگین این نمرات به عنوان عملکرد هر فرد در نظر گرفته شد. برای پیش بینی عملکرد از روی متغیرهای مستقل و طراحی معادله پیش بینی عملکرد فوتسال از تجزیه تحلیل آماری رگرسیون چند متغیره استفاده شد. . نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان میدهد که به ترتیب تجربه، توان هوازی، توان بی هوازی، مهارت پاس، مهارت دریبل، طول استخوان ران، مهارت شوت و انعطاف پذیری بازیکنان بیشترین تاثیر را در پیش بینی عملکرد بازیکنان فوتسال دارا می باشند. تحلیل داده ها نشان داد عملکرد با متغیر های، رکورد مسافتهای کوتاه(78/0-r=،001/0p=)، درصد چربی بدن(82/0-r=،001/0p=)، طول استخوان ران(83/0-r=،001/0p=)، طول ساق پا(78/0-r=،001/0p=)، آزمون چابکی(67/0-r=،001/0p=)، زمان دریبل(86/0-r=،001/0p=) و bmi(33/0-r=،019/0p=) ارتباط منفی و معناداری دارد. همچنین عملکرد با متغیرهای، انعطاف پذیری(82/0r=،001/0p=)، توان هوازی(89/0r=،001/0p=)، مهارت شوت(93/0r=،001/0p=)، مهارت پاس(90/0r=،001/0p=)، توان بی هوازی(85/0r=،001/0p=) و سابقه بازی(84/0r=،001/0p=) ارتباط مثبت و معناداری دارد. البته ارتباط عملکرد با متغیرهای سن(18/0r=،19/0p=)، وزن(14/0-r=،32/0p=)، قد(09/0r=،50/0p=)، قد بالاتنه(20/0r=،14/0p=)، قد پایین تنه(04/0-r=،77/0p=)، محیط ران(13/0-r=،36/0p=) و محیط ساق پا(06/0r=،67/0p=) معنی دار نبود نتایج: نتیجه گیری: پیشنهاد می شود مربیان فوتسال برای استعداد یابی و برنامه ریزی تمرینات به ترتیب متغیر های تجربه (سابقه بازی فوتسال)، توان هوازی، توان بی هوازی، مهارت پاس، مهارت دریبل، طول استخوان ران، مهارت شوت و انعطاف پذیری را مد نظر قرار دهند.
داود محسنی نیا امیر رشید لمیر
هدف: این تحقیق با هدف بررسی چگونگی تأثیر برنامه های تمرینات محوری با و بدون استفاده از فیزیوبال بر شاخص های عملکردی بازیکنان بدمینتون تمرین کرده انجام شد. روش شناسی: تحقیق از نوع کاربردی- نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه تجربی و یک گروه کنترل بود. نمونه آماری شامل 30 بازیکن بدمینتون تمرین کرده هیأت استان (سن 2/56±20/65 سال، قد 4/26±176 سانتی متر و وزن 4/26±65/8 کیلوگرم) بود که به صورت داوطلبانه و به روش نمونه گیری انتخابی در دسترس انتخاب شدند. افراد بر اساس نتایج پیش آزمون ردیف و به طور مساوی درسه گروه تمرین با فیزیوبال، تمرین بدون فیزیوبال وکنترل تقسیم شدند. شاخص های توان بی هوازی (آزمون وینگیت)، استقامت عضلانی (آزمون های مک گیل)، چابکی (آزمون های اختصاصی بدمینتون)، توان (پرش سارجنت و پرتاب توپ طبی) و تعادل (تعادل گردشی ستاره و محدوده های پایداری) در دو نوبت پیش و پس آزمون ارزیابی شدند. گروه های تمرینی به مدت 6 هفته برنامه های تمرینات محوری را انجام دادند و گروه کنترل در این مدت از برنامه تمرینات محوری استفاده نکرد. با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری های مکرر، تغییرات درون گروهی، تعاملی و بین گروهی بررسی شدند. یافته ها: تغییرات بین گروهی شاخص های توان بی هوازی، استقامت عضلانی، چابکی و توان گروه های تمرینی در مقایسه با گروه کنترل و در مقایسه با یکدیگر معنادار نبود (0/05?p). تغییرات بین گروهی شاخص تعادل گروه های تمرینی با فیزیوبال (0/011=p) و بدون فیزیوبال (0/033=p) در مقایسه با گروه کنترل معنادار بود(0/05?p). نتیجه گیری: توصیه می شود تمرینات محوری با و بدون استفاده از فیزیوبال به منظور توسعه تعادل بازیکنان بدمینتون و سایر رشته های ورزشی با نیازهای جسمانی مشابه استفاده شود. این تمرینات در بلندمدت می توانند در توسعه سایر شاخص ها موثر واقع شوند، ازاین رو پیشنهاد می شود این تمرینات به صورت مکمل در برنامه های آماده سازی مورد توجه قرار گیرند.
امید صداقتی مهرداد فتحی
چکیده پایان نامه: سابقه و هدف: وزنه برداری و پرورش اندام و تمرینات قدرتی را می توان جزء ورزش های پایه به حساب آورد و در حال حاضر تمامی ورزشکاران رشته-های مختلف برای رسیدن به درجات بالا و سکوهای افتخار، کار با وزنه را در برنامه های تمرین خود قرار می دهند. به همین منظور این تحقیق با هدف تاثیر یک سیستم تمرینی منتخب کار با وزنه (سوپرست متقابل) به دو روش هرمی و هرمی واژگون بر پاسخ برخی از هورمون های آنابولیک انجام شد. مواد و روش ها:این تحقیق از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون و از نظر هدف کاربردی است. بدین منظور 28 مرد جوان 18 تا 22 ساله غیر ورزشکار سالم و داوطلب به طور تصادفی در سه گروه سوپرست متقابل هرمی(10 نفر)، سوپرست متقابل هرمی واژگون(10 نفر) و یک گروه کنترل (8 نفر) قرار گرفتند.آزمودنی های گروه های تجربی به مدت هشت هفته به روش سوپرست متقابل هرمی و سوپرست متقابل هرمی واژگون به اجرای تمرین پرداختند. قبل از اعمال متغیر مستقل (تمرینات مقاومتی) و در پایان جلسه ی آخر از آزمودنی ها، نمونه برداری خونی به عمل آمد. از گروه کنترل نیز که طی تحقیق فعالیت ورزشی انجام ندادند، نمونه برداری خونی انجام گرفت. برای بررسی طبیعی بودن توزیع داده ها از آزمون کلموگروف-اسمیرونف استفاده شد. برای مقایسه پیش آزمون و پس آزمون گروه ها از آزمون تی همبسته و برای مقایسه گروه های سه گانه از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و از آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد. یافته ها:هشت هفته تمرین قدرتی سوپرست متقابل هرمی و سوپرست متقابل هرمی واژگون بر غلظت سرمی هورمون رشد، فاکتور رشد شبه انسولین یک، قدرت بیشینه مردان غیرورزشکار تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0>p) اما هشت هفته تمرین قدرتی سوپرست متقابل هرمی و سوپرست متقابل هرمی واژگون بر غلظت سرمی تستوسترون مردان غیرورزشکار تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0<p). بین تاثیر یک دوره تمرین قدرتی سوپرست متقابل هرمی و هرمی واژگون بر غلظت سرمی هورمون رشد، فاکتور رشد شبه انسولین یک، تستوسترون و قدرت بیشینه مردان غیرورزشکار تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0<p). نتیجه گیری:باتوجه به اینکه بین دو روش تمرینی تفاوت معنی داری مشاهده نشده است، به همین دلیل توصیهم? شوددرسطحمبتد?ازروشسوپرست متقابل هرم?استفادهکنند وبرایترشح بیشتر هورمون ها می بایست از تمرینات با شدت بیشتری انجام شود. واژه های کلیدی: سوپرست متقابل هرمی و هرمی معکوس ، قدرت بیشینه، ، عامل رشد شبه انسولین?یک، هورمون رشد، تستوسترون.
ویدا ودیعی سیدرضا عطارزاده حسینی
سابقه و هدف: تغییر نامطلوب نیمرخ لیپیدی از عوامل خطر مرتبط با چاقی و اضافه وزن است که به ویژه در یائسگی احتمال ابتلا به بیماری های سندرم متابولیک، دیابت و قلبی- عروقی را افزایش می دهد. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر نیمرخ لیپیدی و مقاومت به انسولین زنان یائسه بود. مواد و روش ها: در این پژوهش 16 زن یائسه و سالم بین 48 تا 62 سال، با نمایه توده بدنی بیش از 25 کیلوگرم بر متر مربع به روش هدفدار و در دسترس انتخاب و به مدت هشت هفته در برنامه تمرین مقاومتی (8 ایستگاه؛ 3 ست 12 تکراری با شدت 65-40 درصد یک تکرار بیشینه) شرکت کردند. 48 ساعت پیش و پس از مداخله، کلسترول تام(tc)، تری گلیسیرید(tg)، لیپوپروتئین پُرچگال (hdl-c)، لیپوپروتئین کم چگال(ldl-c)، گلوکز و انسولین ناشتا سرم جمع آوری و اندازه گیری شد. یافته ها: پس از مداخله هشت هفته تمرین مقاومتی، وزن و نمایه توده بدن کاهش یافت؛ اما معنادار نبود. هم چنین تمرین باعث کاهش tg، گلوکز ناشتا، انسولین سرم، مقاومت به انسولین و tg/hdl شد که تنها کاهش گلوکز ناشتا و tg/hdl معنادار بود(05/0 ?p). یافته ها نشان داد تمرینات مقاومتی موجب افزایش hdl می شود؛ که این تغییرات معنا دار نبود. نتیجه گیری: هشت هفته تمرین مقاومتی علی رغم این که تاثیر قابل توجهی بر بهبود سطوح لیپیدهای خون نداشته است ولی موجب بهبود نسبت tg/hdlو شاخص مقاومت به انسولین زنان یائسه شد.