نام پژوهشگر: محمد الله اکبری
محمدکاظم ملبوبی محمدرضا جباری
سازمان دعوت عباسیان و سازمان وکالت امامیه دو سازمان مخفی بودند که در قرون دوم و سوم هجری در سرزمین های اسلامی فعالیت می کردند. امامان شیعه(ع) در زمان حضور خود، از تشکیلات وکالت برای ایجاد ارتباط با شیعیان در تمام نقاط قلمرو اسلامی استفاده می کردند. عباسیان نیز در رفتاری مشابه، از داعیان برای بسط و گسترش دعوت خود بهره می بردند. این که این دو سازمان چه شباهت ها و تفاوت هایی با هم داشتهاند، مهم است؛ زیرا با بررسی ویژگی هایی نظیر بسترهای پیدایش، اهداف، اصول سازمانی و منابع مالی آن ها و دیگر محورهای مربوط، امکان قضاوت درست تاریخی نسبت به عملکرد امامان و شیعیان، و بنی عباس و پیروانشان بهتر و بیش تر فراهم می گردد. در این تحقیق، این دو سازمان در هشت محور با هم مقایسه شده اند. وجود اختناق، فعالیت جناح های رقیب و لزوم جمع آوری منابع مالی از بسترهای پیدایش هر دو سازمان بوده است؛ ولی در سازمان وکالت، لزوم ارتباط با شیعیان مناطق مختلف و ایجاد آمادگی ذهنی برای دوران غیبت نیز از بسترهای پیدایش بوده اند. سازمان دعوت اهداف سیاسی و سازمان وکالت، اهداف سیاسی و غیرسیاسی را دنبال می کرد. دو سازمان در اصولی مانند پنهان کاری، نظم و تدبیر و ... با هم مشابه اند؛ ولی در برخی اصول دیگر مانند اصل بودن رسیدن به قدرت، متفاوتند. ساختار تشکیلاتی هر دو سازمان هرمی بوده است؛ ولی تفاوت هایی در میزان پیچیدگی و حیطه نظارت دارند. هر دو سازمان، وظایف مالی و ارتباطی داشته اند؛ ولی سازمان وکالت نقش علمی و ارشادی نیز داشته است. گستره جغرافیایی دعوت عباسیان منحصر به شام، عراق و خراسان بوده است؛ ولی سازمان وکالت در تمامی مناطق اسلامی فعال بوده است. هر دو سازمان، منابع مالی را از راه های مختلف به دست می آوردند و عباسیان این منابع را صرف سازمان دعوت و امامیه آن ها را صرف سازمان و فعالیت های دیگر نظیر کمک به نیازمندان می کرد. در هر دو سازمان انحرافاتی وجود داشته است؛ با این تفاوت که انحرافات در سازمان دعوت، سیاسی و در سازمان وکالت بیش تر اعتقادی و مالی بوده است. روش تحقیق در این پژوهش کتابخانه ای است.این مقایسه به شناخت بهتر سیره امامان(ع) در مقایسه با سیره دیگران منجر خواهد شد.
قاسم یزدی سیدحسین فلاح زاده
در این پژوهش با توجه به سوال اصلی و با تکیه بر سوالات فرعی توانستیم نقش حکام آل بویه را در زمینه امنیت و رفاه عمومی مورد بررسی قرار دهیم وبه نکات قابل توجه دست یابیم. حکام آل-بویه بعد از تشکیل حکومت مستقل شیعی در مناطق بزرگی از سرزمین های اسلامی توانستند قدم های بزرگی را در این زمینه بردارند. این گروه با توجه به شجاعت و نیروی نظامی و با تکیه بر برخورد اخلاقی با اعیان و بزرگان هر منطقه، توانستند قلوب آنان را به خود متمایل کنند. اینان بعد از اسقرار حکومت در فارس، بغداد و ری به تامین امنیت و رفاه مردم کمر همت را بسته و از هیچ کاری فروگذار نکردند. بنابراین توانستند با تکیه بر نیروی قوی نظامی، امنیت را در تمام ابعاد آن در مناطق حکمفرما کنند؛ مخصوصا در زمینه امنیت فرهنگی و توسعه علوم و کتابخانه ها، این دوران را به رنسانس علمی تبدیل کنند و در سایه این امنیت تمام ادیان الهی و مذاهب گوناگون در کنار هم زندگی کنند و شیعیان در سایه این امنیت توانستند شعایر مذهبی خود را برای اولین بار آشکارا انجام و آن را توسعه دهند. اما در زمینه امنیت اقتصادی، ایران و عراق قطب بزرگ اقتصادی به شمار می رفتند و تجار از تمام ممالک به این سرزمین آمده و سرمایه گذاری کردند به گونه ای که علاوه بر رفاه برای مردم برای حاکمان نیز درآمدزا بود. ایشان در زمینه ی امنیت اجتماعی با برخورد شدید با هنجارشکنان، شورشیان و راهزنان و با اجرای قوانین موضوعه، توانستند امنیت اجتماعی را در سطح وسیعی به اجرا درآورند. اما در زمینه رفاه نیز خدمات خوبی از خود به جاگذاشتند بهداشت عمومی را در سطح وسیعی به اجرا درآوردند و شهرهای رو به ویرانی را تبدیل به شهرهای آباد و نوساز کنند، اماکن مقدس و شریف ائمه معصومین (ع) را توسعه و نوسازی کنند و عشق و ارادت خود را به آنان نشان دهند و با احیاء سیستم آبرسانی علاوه بر تامین آب شرب مردم، زمین های تشنه را سیراب کنند و مردم برای مدتی هرچند کوتاه مزه ی رفاه و آسایش استشمام کنند هرچند در تمام این دوران 128 ساله به یکسان عمل نشد اما خدمات آن برای همیشه زبانزد عام و خاص شد.
عبدالهاشم میرزا احمد مرادخانی تهرانی
عوامل انحطاط جامعه را می توان دریک تقسیم بندی به اقسام ذیل تقسیم نمود: عوامل سیاسی انحطاط جوامع، عوامل فرهنگی و اخلاقی انحطاط جوامع، عوامل اقتصادی انحطاط جوامع. ظلم و ستم که به طور معمول توسط قدرتمندان و دستگاههای حکومتی بر جوامع صورت می گیرد، جامعه را در انحطاط فرو می برد، زیرا در هر جامعه ای که ظلم و ستم رواج پیداکند مردم و افراد جامعه نسبت به رهبران و حاکمان خود بد بین شده، و برای پایمال نشدن حقوق خود، بر علیه آنها قیام نموده و در صدد نابودی ظالمان برخواهند آمد، از طرف دیگر خداوند متعال نیز در آیات مختلف به هلاکت جامعه هایی که در آن ظلم رواج دارد وعده داده است. از دیگر عوامل ضعیف کننده جوامع به عنوان یک عامل سیاسی تفرقه و اختلاف است که، قدرت و عظمت جامعه را از بین می برد، و زمینه ساز تسلط دشمنان می شود، بی تردید ایجاد تفرقه در جامعه ناشی از بی ایمانی ، و پیروی از هوای و هوس خواهد بود. از عوامل دیگری که از آن می توان تحت عنوان عامل فرهنگی نام برد جهل و نادانی است، جهل و نادانی در جامعه و همچنین تقلید و پیروی کورکورانه از دیگران، راه پیشرفت فرهنگی جامعه را می بندد، و هر جا راه علم و دانش بسته شد آن جامعه در ورطه انحطاط گرفتار خواهد شد. و از جهت دیگر رواج مفاسد اخلاقی چون زنا، همجنس گرائی، و یأس و ناامیدی، از عوامل مهم اخلاقی و فرهنگی انحطاط جامعه خواهد بود. زیرا در جامعه ای که انواع مفاسد اعم از زنا، همجنس گرائی و... رواج پیدا کند، کانون های اصلی جامعه که خانواده می باشد از بین رفته و به دنبال آن فرهنگ و اخلاق در آن جامعه به نابوی می گراید، و در نتیجه انحطاط و سقوط اخلاقی پدیدار گشته و در نهایت جامعه نابود خواهد شد. از دیگر عوامل انحطاط جوامع اسراف و تبذیر است، اسراف و تبذیر در جامعه، پیامدهای ناگوار اقتصادی و اجتماعی را به دنبال داشته و عامل انحطاط جامعه خواهد بود. همچنین رباخواری و شیوع رشوه خواری و رشوه دهی، زمینه های انحطاط جامعه را فراهم می کنند. همچنین یکی از ریشه های اقتصادی انحطاط جامعه را باید در فقر و تهیدستی دانست، زیرا در منابع دینی ما فقر درجامعه را زمینه ساز انحرافات مختلف و متعددی دانسته شده است، از جمله کفر و... لذا فقر و ناداری، افراد فقیر جامعه را به سوی راههای خطرناک کشانده و باعث نابودی جامعه خواهد شد.