نام پژوهشگر: نعمت الله موسی پور
فریدون شریفیان جزی سید ابراهیم میرشاه جعفری
چکیده هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین چگونگی برنامه ریزی درسی مشارکتی در دوره تحصیلات تکمیلی و مشخص نمودن نقش موجود و مطلوب ذی نفعان در برنامه ریزی درسی این دوره تحصیلی بوده است. پژوهش از نوع کاربردی است، با روش توصیفی پیمایشی به انجام رسیده و متناسب با داده های مورد نیاز، در بخش های مختلف پژوهش از رویکردهای کمّی و کیفی استفاده شده است. جامعه آماری شامل چهار گروه 1) اعضای هیات علمی دانشگاه های اصفهان و صنعتی اصفهان، 2) دانشجویان تحصیلات تکمیلی این دو دانشگاه، 3) صاحبنظران برنامه درسی در دانشگاه ها و اعضای ستاد سیاستگذاری برنامه درسی دانشگاه اصفهان و 4) مدیران و کارفرمایان سازمان های دولتی و خصوصی شهر اصفهان بوده است. برای انتخاب اعضای هیات علمی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دو دانشگاه در بخش کمّی پژوهش از روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی و به منظور انتخاب صاحبنظران برنامه درسی و مدیران و کارفرمایان سازمان ها در بخش کیفی، از روش نمونه گیری هدفمند استفاده گردیده است. دو ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته و پرسش نامه محقق ساخته در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. برای تعیین روایی سوال های مصاحبه و پرسش نامه از روایی محتوا و به منظور برآورد پایایی پرسش نامه، از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داده است که صاحبنظران برنامه درسی بالاترین نقش مشارکتی در برنامه ریزی درسی دوره تحصیلات تکمیلی را در دو وضع موجود و مطلوب برای اعضای هیات علمی قائل می باشند. آن گروه از اعضای هیات علمی دو دانشگاه اصفهان و صنعتی اصفهان که معتقد بوده اند در حال حاضر در برنامه ریزی درسی این دوره تحصیلی مشارکت دارند، شیوه غالب را مشارکت حداکثری و مستقیم توسط خود دانسته اند. با وجود این، در وضع مطلوب، در پنج گام از گام های شش گانه برنامه ریزی درسی (به غیر از گام اجرای برنامه درسی) تمایل بالایی به اعمال مشارکت غیر مستقیم از طریق حضور اعضای هیات علمی برجسته گروه و در مواردی نیز نماینده اعضای هیات علمی نشان داده اند. در گام چهارم که اجرای برنامه درسی است، اعضای هیات علمی در دو وضع موجود و مطلوب، مشارکت حداکثری را برای خود در نظر داشته اند. تفاوتی که در جهت گیری اعضای هیات علمی دو دانشگاه دیده شده این است که اعضای هیات علمی دانشگاه اصفهان در سه گام مربوط به طراحی برنامه درسی، ضمن تاکید بر حضور اعضای هیات علمی برجسته گروه در برنامه ریزی درسی، بر مشارکت حداکثری خود نیز تاکید کرده اند. آن گروه از دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد که در وضع موجود معتقد به مشارکت خود در برنامه ریزی درسی بوده اند، اظهار داشته اند که از میان روش های چهارگانه اعمال مشارکت، روش مطلع شدن از تصمیم های اتخاذ شده برای آنان مطرح می باشد. در وضع مطلوب، دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد هر دو دانشگاه به اعمال مشارکت غیر مستقیم خود از دو طریق دانش آموختگان برجسته دوره تحصیلی و نماینده دانشجویان تمایل داشته اند. مدیران و کارفرمایان سازمان ها، وضع موجود مشارکت خود را در گام های برنامه ریزی درسی دوره تحصیلات تکمیلی مناسب ندانسته اند و خواستار ارائه نظرات کلی در تعیین ساختار کلی رشته و درس ها و تعیین هدف ها (با تاکید بر هدف های درس های عملی) شده اند. انتخاب و تدوین محتوا از سوی آنان فعالیتی کاملاً تخصصی دانسته شده که رسالت اعضای هیات علمی است. مدیران و کارفرمایان برای مشارکت در گام اجرای برنامه درسی بیشترین تمایل را داشته اند. آنان مشارکت خود در ارزشیابی برنامه درسی را به ارزشیابی کیفیت برون دادهای دوره تحصیلات تکمیلی محدود نموده و بر این باور بوده اند که در صورت دریافت بازخوردهای آنان، به صورت غیر مستقیم در مشخص ساختن زمینه های مورد نیاز برای اصلاح یا تغییر برنامه درسی نیز مشارکت خواهند داشت. کلید واژه ها: آموزش عالی، دانشگاه، برنامه ریزی درسی، مشارکت، ذی نفعان، برنامه ریزی درسی مشارکتی.
مسعود مرادی هاشم فردانش
چکیده: از عناصر مهم نظام تعلیم و تربیت در کنار سایر عوامل نظام آموزشی ، رویکردها ،الگوها و روش های تدریس است . تدریس فعالیتی است که در کانون و نقطه تلاقی همه عناصر آموزشی قرار دارد و مهمترین عملکرد معلم در کلاس درس می باشد که زمینه را برای یادگیری فراهم می سازد. تدریس فرایند تسهیل کننده یادگیری فراگیران است. از آنجا که با هر روشی نمی توان هر موضوعی را تدریس کرد،بنابراین برای تدریس موضوعات گوناگون روشهای تدریس مناسب نیاز است. ماهیت موضوعات به نوع دانشی که درباره آن بحث می کند بستگی دارد. از دیدگاه صاحبنظران دو نوع موضوع وجود دارد موضوعات از نوع روش کاری و موضوعات از نوع کار انتقالی.موضوعات روش کاری دو نوع هستند که عبارتند از دانش روش کاری شناسایی طرح و مراحل عمل. آموزش و تدریس آنها از هم متفاوت بوده و هر کدام به روش متفاوتی آموزش داده می شود. بر این اساس، شناخت نوع دانش از لحاظ دانش بیانی، دانش روش کاری مراحل عمل، دانش روش کاری شناسایی طرح و موضوعات از نوع کار انتقالی دارای اهمیت بسزایی بوده و طراحی الگوی تدریس مناسب برای دانش روش کاری ضرورت می یابد. بر این اساس پژوهش حاضر در صدد پاسخ به چهار سوال پژوهشی است :1) چه الگویی برای تدریس محتوای برنامه درسی در دروس تربیتی دوره های تربیت معلم با تاکید بر رویکرد دانش روش کاری پیشنهاد می شود؟ 2) محتوای برنامه درسی(مجموعه دروس تربیتی) دوره های تربیت معلم تا چه حدی بر اساس الگوی تدریس دانش روش کاری تدوین شده است؟3) شیوه های تدریس توصیه شده کتابهای راهنمای تدریس مراکز تربیت معلم(برنامه درسی قصد شده)تا چه حدی با مولفه های الگوی تدریس روش کاری انطباق دارد؟4) میزان انطباق برنامه درسی اجرا شده(از بعد اتخاذ رویکردهای تدریس توسط مدرسان مراکز تربیت معلم در سطح اجرا) با مولفه های الگوی مطلوب تدریس چقدر است؟ در رابطه با سوال پژوهشی اول اینکه، الگوی تدریس پیشنهادی این تحقیق مبتنی بر مطالعه و بررسی مبانی نظری دانش روش کاری بوده و الگوی تدریس پیشنهادی بر اساس معیارهای تعیین کننده یک الگوی تدریس از نظر «اوسر و بیرزویل(2001)»به منظور تبیین و تعیین مبانی روان شناختی و تعلیم و تربیتی آن تدوین شده است.هدف اصلی این الگو نشان دادن فرایند تدریس دانش روش کاری «شناسایی طرح ها » دانش روش کاری« مراحل عمل » و دانش روش کاری «کار انتقالی» است. یافته های سوال پژوهشی دوم نشان می دهد که از مجموعه دروس تربیتی، دروس روانشناسی تربیتی، روشها و فنون تدریس و ارزشیابی آموزشی به ترتیب دارای کمترین حجم محتوایی از نوع دانش روش کاری بوده و انطباق کمتری با مولفه های الگوی تدریس پیشنهادی دارند. و کتابهای روش تدریس ریاضیات و آموزش علوم بر عکس دروس مذکور بیشتر با رویکرد دانش روش کاری تالیف شده و بیشترین انطباق را با الگوی تدریس روش کاری دارند. بررسی های انجام گرفته در رابطه با سوال پژوهشی سوم نشان داد که هیچگونه رهنمود و توصیه ای برای نحوه تدریس محتوای آموزشی مراکز تربیت معلم وجود ندارد .بررسی دادهای سوال پژوهشی چهارم نشان می دهد که انطباق برنامه درسی اجرا شده (از بعد اتخاذ رویکردهای تدریس مدرسان مراکز تربیت معلم ) با مولفه های الگوی تدریس روش کاری پیشنهادی در حد کمتری قرار دارد.
هدایت الله اعتمادی زاده احمدرضا نصر
چکیده پژوهش میان رشته ای، پژوهشی است که طی آن پژوهشگران رشته های مختلف، با اطلاع از فعالیت یکدیگر و داشتن همکاری و هماهنگی با یکدیگر و تلفیق روش ها، مفاهیم و نظریه های رشته های مختلف به طور مشارکتی و تعاملی به پژوهش راجع به یک مسئله مشترک می پردازند و نتایج کار خود را در گزارش های مشترک ارائه می کنند. هدف اصلی این پژوهش تبیین جامع پژوهش میان رشته ای، و ارائه راه کار هایی برای توسعه و تداوم آن بوده است. این پژوهش از نوع پژوهش های کاربردی محسوب می شود و طی چند مرحله و با روش توصیفی- پیمایشی انجام شده است. در هر یک از مراحل، به تناسب طرحی که برای انجام پژوهش در پیش گرفته شده، از ابزارهای ویژه و به تبع آن جامعه آماری خاصی استفاده شده است. برای نیل به هدف اصلی پژوهش، به شناسایی و تعیین میزان قوتها و ضعفها پژوهش میان رشته ای (عمده ترین نتایج مثبت و منفی) و فرصتها و تهدیدهای (عمده ترین عوامل تسهیل کننده و محدود کننده) بررسی میزان وجود پیش بایستها و الزام های تحقق پژوهش میان رشته ای در سه سطح فردی، سازمانی و اجتماعی؛ و همچنین تعیین جایگاه نظری و عملی این نوع پژوهش در مقایسه با سایر پژوهش ها (انفرادی تک رشته ای، انفرادی چند رشته ای، گروهی چندرشته ای، گروهی تک رشته ای، متکثر رشته ای، و فرارشته ای) پرداخته شد. پژوهش حاضر دارای یک فاز اولیه، یک فاز میانی و اصلی و یک فاز فرعی تکمیلی بوده است، و گرچه هر یک از فازها می تواند یک پژوهش مستقل در نظر گرفته شود، لکن هر یک مقدمه و مکمل و متمم دیگری محسوب می گردد. فاز نخست به منظور رسیدن به نگاهی کلی و جامع نسبت به موضوع مورد مطالعه صورت گرفت. جامعه آماری این فاز صاحب نظران جامعه انگلیسی زبان بودند که در حوزه میان رشتگی و پژوهش میان رشته ای فعالیت داشته و یا صاحب اثر بودند و بطور هدفمند از بین آنها نمونه هایی انتخاب گردید و مجموعاً 14 مورد پاسخ قابل استفاده از آنها دریافت شد. برای ایشان پرسش نامه بازپاسخ تدوین و از طریق پست الکترونیکی ارسال شد. از دیدگاه های این ایشان برای تدوین پرسش نامه محقق ساخته و همچنین روشن شدن ابعاد مسأله پژوهش و غنای بیشتر در پاسخ به سوال های پژوهش استفاده شد. جامعه آماری فاز دوم شامل دو گروه از افراد بوده است. یک گروه متشکل از اعضای هیأت علمی دانشگاه های اصفهان و صنعتی اصفهان و گروه دیگر دانشجویان مقطع دکتری این دو دانشگاه بوده اند. انتخاب شرکت کنندگان در این فاز از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم انجام شد. ابزار مورد استفاده برای دریافت نظر این شرکت کنندگان یک پرسشنامه بسته پاسخ محقق ساخته بود که با تکیه بر ادبیات پژوهش و داده های فاز اول تدوین گردید. پس از سنج اعتبار محتوایی پرسش نامه، میزان پایایی آن از طریق روش آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت. انجام فاز سوم بر اساس داده های فازهای اول و دوم صورت گرفت، و هدف آن تعیین فهرست رئوس مطالب محتوای درس پیشنهادی «آشنایی با پژوهش میان رشته ای» بود. جامعه آماری و شرکت کنندگان این فاز، صاحب نظران جامعه انگلیسی زبان و عده ای متخصصان داخلی شرکت کننده در تدوین دوره های میان رشته ای بوده اند که با پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری همکاری داشته اند. خلاصه نتایج پژوهش و ادبیات موجود نشان می دهد که از نظر شرکت کنندگان در پژوهش، قوت های پژوهش میان رشته ای بالاتر از حد بوده و می تواند به عنوان یک راهکار برای به خدمت گرفتن تخصص های مختلف برای مواجهه موثر با مسائل پیچیده تلقی گردد. ضعف های پژوهش میان رشته ای به طور معناداری پایین تر از حد متوسط بوده و تا حدود زیادی با شک و تردید راجع به ضعفهای پژوهش میان رشته ای اظهار نظر شده و برخی از مطالبی که تحت عنوان ضعف مطرح شده اند، بیشتر صبغه تهدید دارند تا ضعف. مهمترین ضعف پیچیدگی راه حلهای ارائه شده در این نوع پژوهش ذکر شده اند. در ارتباط با فرصت ها (عوامل تسهیل کننده پژوهش میان رشته ای) بر اهمیت آموزش پژوهش میان رشته ای، تفکر و روحیه مشارکتی و بی تکف؛ و دوری از تعصبات خشک نظری و روش شناختی تأکید شده است. در ارتباط با تهدیدها (موانع و محدود کننده های پژوهش میان رشته ای) تسلط رشته محوری در ابعاد مختلف دانشگاه ها و عدم ارتباط بین گروه های آموزشی، و عدم آموزش و یا آموزش کم در زمینه پژوهش میان رشته ای، تمایل به کار انفرادی و داشتن نگرش غیرمشارکتی، و ضعف در مهارت های ارتباطی مورد توجه قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان داد که پیش بایست های فردی پژوهش میان رشته ای بطور معناداری از حد متوسط بالاتر هستند، لکن پیش بایست های بین فردی و پیش بایست های سازمانی به ترتیب پایین و پایین تر از حد متوسط هستند. به عبارت دیگر، افراد در مجموع پژوهش میان رشته ای را مطلوب می دانند و خود را آماده انجام آن می دانند، لکن بررسی دیدگاه ایشان در ارتباط با پیش بایست های بین فردی بیانگر آن است که نوع نگرش، مهارت و نحوه رفتار همکاران خود و در مجموع زمینه را برای انجام این نوع پژوهش مناسب نمی دانند. در ارتباط با پیش بایست های سازمانی نیز وضع به همین منوال و اندکی نامساعدتر است، چرا که افراد مشوق های واقعی لازم را از سوی دانشگاه محل اشتغال و یا تحصیل خود دریافت نمی کنند. بنا بر این، هر چه از سطح فردی به سوی سطوح بین فردی و سازمانی حرکت می کنیم، پیش بایست های پژوهش میان رشته ای رو به کاهش می گذارند. نتایج پژوهش در ارتباط با مطالعه جایگاه پژوهش میان رشته ای نشان داد که که هرچه از سطح کلان تصمیم گیری به سوی سطح خرد حرکت می شود، از توجه به پژوهش های میان رشته ای کاسته شده است. به عبارت دیگر، تصمیمات پژوهشی کلان بیش از تصمیمات دانشگاهی، تصمیمات دانشگاهی بیش از تصمیمات گروه های آموزشی و تصمیمات گروه های آموزشی بیش از تصمیماتی که در سطح کمیته های تخصصی برای تعیین محتوای دوره های دکتری گرفته می شوند، به پژوهش های میان رشته ای عنایت دارند. بررسی میزان شرکت استادان و دانشجویان دکتری در هر یک از رویکردهای پژوهشی نشان داد که استادان بیشترین شرکت را در پژوهش های گروهی تک رشته ای و انفرادی تک رشته ای و کمترین میزان حضور را در گروهی چندرشته ای و متکثر رشته ای داشته اند و دانشجویان بیشترین میزان حضور را در پژوهش های انفرادی تک رشته ای و انفرادی چند رشته ای و کمترین میزان حضور را در پژوهش های متکثر رشته ای و فرارشته ای داشته اند. تفاوت میانگین میزان شرکت استادان و دانشجویان در تمام رویکردهای پژوهشی هفت گانه معنادار بوده است، به این نحو که استادان سه گروه بطور معناداری بیش از دانشجویان سه گروه در همه رویکردهای پژوهشی مشارکت داشته اند. علاوه بر این، یافته ها نشان می دهند که همانگونه که استادان و دانشجویان در مجموع نظر مثبتی در ارتباط با رویکرد گروهی چند رشته ای نداشته اند، در وادی عمل نیز مشارکت عملی در این نوع پژوهش نداشته اند، اما با وجود این که در ارتباط با رویکردهای فرارشته ای و میان رشته ای نگاه مثبتی داشته اند، لکن در عمل این رویکردها را در دستور کار پژوهشی خود قرار نداده اند. در ارتباط با این موضوع که آیا بین دیدگاه کلی شرکت کنندگان درباره رویکردهای پژوهشی با میزان مشارکت عملی آنها در این رویکردها ارتباط وجود دارد یا خیر، نتایج نشان داد که بین نظر و عمل استادان در ارتباط با رویکرد انفرادی تک رشته ای همبستگی وجود دارد، اما بین نظر و عمل آن ها در ارتباط با سایر رویکردهای پژوهشی همبستگی وجود ندارد. علاوه بر این، بین نظر و عمل دانشجویان در ارتباط با رویکردهای پژوهش همبستگی وجود ندارد. یافته های فاز سوم نشان داد که بیشترین تأکید شرکت کنندگان در پژوهش بر گنجاندن «آموزش فرآیند پژوهش میان رشته ای» و «موانع ارتباط بین رشته های مختلف و متخصصان رشته های مختلف» بوده است.