نام پژوهشگر: مجید بهره ور
زینب براهیمی علیرضا شانظری
مولانا علاوه بر اینکه در وادی طریقت کسب مدارج عالیه ی عرفانی عارفی کامل و جهان شمول بود در مسند شریعت هم مفتی اعظمی محسوب می شد و در علوم رایج زمان خود چون : فلسفه . کلام . فقه . اصول . تفسیر . حدیث . و ... تبحری تام داشته است . این خمیر مایه های علمی و میراث روحانی - عرفانی که مرده ریگی از پدرش بهاءالدین ولد و استادش برهان الدین ترمذی بود فوق العاده زیبا به بار نشست و با طلوع شمس در قونیه به یکباره وجودش متحول گردید و او به جهانی از زیبا اندیشی عرفانی ارتقاء یافت . از آن به بعد نگاه او به جهان و مقولات علمی و فلسفی و به طور کلی علوم عقلی و نقلی دگرگونه شد و مفهوم زشت و زیبا در نزد او تعبیر و تفسیر خاصی پیدا کرد . مولانا از قرآن و حدیث و دین و کلام و ... مفهومی دریافت کرد که دیگران کمتر به آن ره یافته بودند . وی مفاهیم و معانی خارجی آیات قرآن را به باطن انسان و جهان درون تطبیق داد . مولانا با عبور از مرز علم و کلام به وادی زیبا شناسی عرفانی راه یافت و آنگاه مفهوم زشت و زیبای متکلمان را در مثنوی خویش زیبایی و زشتی تاویل و تفسیر نمود . او با نگاهی زیباشناختی از مرز شریعت و عالم ملک به عالم تکوین نظر انداخت و در نتیجه به مقولاتی که در چشم متکلم و فقیه و به تبع عوام الناس زشت و قبح بود به دیده ی عنایت تصور مثبت نگریست که موضوع این پایان نامه است .از دید مولانا خوب معهود دیگران زیبا قلمداد نگردید همانگونه که بعضا" قبح متکلم و فقیه در نگاه زیباشناختی عرفانی مولانا به نوعی زیبایی تفسیر و تاویل شد . وی ضمن تعهد به شریعت و پای بندی به مذهب اشعری ها به مقولاتی چون ابلیس . سماع . کیفر . پاداش . خیر و شر . عقل و عشق . تعدد و تکثر ادیان . قهر و لطف . حیرت . غفلت . مرگ و ... از لونی دیگر نگریست . مولانان بعضی از مباحث کلامی مربوط به حسن و قبح را به شیوه ی متناقض گونه یا پارادوکس نما مطرح کرد که آن مباحث از نظر وی در بعدی زیبا و از منظری زشت تلقی گردید و این نوع نگرش خاص به مباحث کلامی اساس جهان بینی عرفانی مولانا در ارتباط با مفهوم زشت و زیباست که موضوع مورد نظر ما در این پایان نامه است .
نجمه کاویانی مجید بهره ور
آفرینش در لغت به معنای پدید آوردن، خلق کردن، تکوین و ایجاد کردن میباشد (دهخدا، 1377 )، در این پژوهش مقصود ما از به کار بردن این واژه، خلقت برای نخستینبار است. انسانهایی که در قرون اولیهی تاریخ میزیستند، در تبیین این لغت به منظور پی بردن به چگونگی و چرایی شکلگیری نسل بشر با ابهامات بسیاری روبهرو میشدند؛ و چون در حل این شبهات عاجز میماندند،هر قوم و ملتی به فراخور آیینها و عقاید رایج خود توجیهاتی آورده و داستانهایی از خلقت انسان روایت میکرد. اینچنین بود که با گذشت زمان، در میان اقوام مختلف اسطوره های متفاوتی در زمینه ی آفرینش و پیدایش انسان شکل گرفت. «لیکن باید توجه داشت که اندیشه ی آفرینش انسان از خاک، نخستین و شاید طبیعی ترین توجیه برای خلقت انسان است.این دیدگاه معلول نخستین تصورات بشر از طبیعت میباشد».(129 : رضایی، 1383 ) با ظهور پیامبران الهی و نزول کتب آسمانی، روایتهای آفرینش جنبهی مذهبی به خود گرفتهو رفته رفته منسجمتر گردیدند؛ چراکه تشریح کیفیت خلقت انسان به عنوان آفریدهای متمایز و برتر، از ملزومات جهانبینی تمام ادیان به شمار میرود. تورات جزو کتب مقدس اولیه و مشهوری است که به شکلی مبسوط و مجزا روایت آفرینش انسان را مطرح ساخته است. در ابواب نخستین سفر پیدایش،که بخش آغازین این کتاب آسمانی به حساب میآید، به تفصیل به خلقت حضرت آدم(ع) از خاک به دست آفریدگار هستی پرداخته شده است. البته اغلب مطالب تورات فعلی که یهودیان آن را عهد عتیق میخوانند، به سبب از میان رفتن نسخهی اصلی در اثر حملات پادشاهانی چون بختالنصر و آنتیوکس، دستخوش تحریفاتی گردیده است (حسینیالهاشمی،16: 1356) در انجیل یا عهد جدید، داستان خلقت انسان همانند تورات به شکلی مستقل آورده نشده، و در آن تنها بر مطالب عهد عتیق که بخش اعظم این کتاب را در بر میگیرد صحه گذاشته شده است. قرآن کریم، کتاب مقدس مسلمانان، تنها کتاب آسمانی است که به مسألهی خلقت انسان از جهات مختلف نظر داشته است. قرآن بسان عهدین منشأ اصلی پیدایش بشر و خلقت اولیه او را از خاک میداند. « اّلذی أحس?ن? کُلَّ شیء? و بدأ خلق الانسانِ من طینٍ » ، (سجده:7) اما هیچ یک از سورههای قرآن به صورت منفک به تشریح داستان خلقت انسان از خاک نپرداخته، بلکه ابعاد مختلف این روایت به وسیلهی آیات پراکنده در سورههای مختلف بیان گردیده است. به عبارتی، ادیان وحیانی با بیان روایتهای نسبتاً مشابه در باب اصل و منشأ آفرینش نخستین انسان، حضرت آدم(ع)، از خاک، این نوع خلقت را بر نسل او تعمیم داده و شیوهی نمادینی را ازتکوین انسان به تصویر کشیدهاند. از آنجا که آیات قرآن تدریجاً به دلایل مختلف و متناسب با شرایط به گونهای موجز و مختصر بر حضرت محمد(ص) نازل میشد، و هریک معانی و نکات سرپوشیده و عمیقی در خود داشت؛ رسول اکرم(ص) را ملزم گردانید که به تبیین و تفسیر آیات بپردازند، تا نکات مطرح شده در آنها برای عموم مأنوس و قابل فهمتر گردد. پس از رحلت آن حضرت، روش تفسیر و ایضاح آیات توسط صحابه و تابعین ادامه یافت و به تدریج گسترش یافت تا اینکه به یکی از شاخههای علوم دینی مبدل گشت. نشر اسلام و فرهنگ اسلامی در میان اقوام غیر عرب از جمله فارسیزبانان این نیاز را در آنان به وجود آورد که کلام وحی را به زبان بومی خود ترجمه و تفسیر کنند. ترجمهی تفسیر طبری، تاجالتراجم،تفسیر سورآبادی، کشفالاسرار، تفسیر نسفی و تفسیر روضالجنان، تفاسیری هستند که توسط فارسیزبانان با روشها و گرایشهای مختلف در جهت تبیین آیات قرآن کریم تا پایان قرن هفتم نگاشته شدهاند. روایت آفرینش انسان از گل از جمله داستانهای قرآنی به شمار میرود که سخت مورد توجه مفسران قرار گرفته، و مبتنی بر تفکرات فرقهای و زاویهی دید هریک تفسیر و یا تأویل شده است. با ترویج تمایلات زهدآمیز، عرفانی و وحدت وجوی در جو? فکری ایران قرون نخستین اسلامی، تصوف و صوفیگری در این سرزمین مجال رشد و توسعه یافت. تصوف، عرفان اسلامی بود که قرآن و سنت منشأ اصلی آن محسوب میشد (زرینکوب، 1357: 21) با وجود آنکه اسلام و قرآن شالوده و اساس تصوف را میسازند، لیکن تأثیر کم و بیش عقاید و مذاهب غیر اسلامی بر این طریقت را نمیتوان نادیده گرفت. در نگاهی کلی، عرفان و تصوف معرفتی است مبتنی بر ذوق و اشراق که پیروان خویش را به گرایش به عالم درون و ارتباطی مستقیم با وجود مطلق فرامیخواند (زرینکوب، 1356: 10-11) این جهت است که سیره و زبان عرفا خاص و متمایز به نظر میرسد. یکی از عوامل موثری که اینتفاوت را موجب میگردد، به کار رفتن فراوان رمز و تمثیل در سخن پیروان طریقت است. آنان با تأثیر از شیوهی کلام وحی، از رمز و تمثیل به عنوان ابزاری کارآمد بهره میجستند تا عقایدومقاصد خویش را در لفافه اما به گونهای اثرگذار به مخاطبان القا دهند. داستان پیامبران از نمونههای بارزی محسوب میشود که در اقوال صوفیه و عرفا صورتی رمزی پیدا کرده است. متصوفه با تأویلات گستردهی خویش بعد معنوی این داستانها را پر رنگتر جلوه میدادند، و از آنها به منزلهی رموزی برای بیان حوادث نفسانی عالم اصغر بهره میگرفتند روایت خلقت حضرت آدم(ع) از خاک، در زمرهی داستانهایی قرار میگیرد که در اثر تأویلات گستردهی عرفا، از هیئت یک واقعهی تاریخی صرف بیرون آمده و شکلی رمزی و تمثیلی به خود گرفته است. شخصیتها، عناصر و حوادث این داستان قرآنی در روایتهایصوفیه و عرفا به شیوهای مطرح و توصیف میگردند که با تجربههای عادی و واقعی نمیخواند. درواقع، هریک از صاحبنظران طریقت با مطالعه در منابع پیشین و با توجه به تجارب روحانی و عقاید خویش به روایت داستان آفرینش آدم و فرزندان او میپردازد؛ تا به این واسطه تفکرات عرفانی خود رادر پوششی داستانی و تأثیرگذار بیان دارد. البته طریقهی آنها در روایت این داستان رمزی متفاوت است؛ گاه با اثرپذیری از آیات قرآن کریم و احادیث تنها به نقل روایت اکتفا میکنند، و گاه با ذوق و قریحهی خویش به موضوع پر و بال داده و آن را گسترش میدهند. این پژوهش با مقدمهیموجز اسطورهای تاریخی از آفرینش انسان از گل، بر آن است که شیوهی بیان روایت را در کتب مقدس ادیان وحیانی و تفاسیر فارسی تا پایان قرن هفتم شناسایی کند؛ سپس با تحلیل اقوال صوفیه و برخی از آثار برجستهی عرفا تا قرن هفتم، بازتاب ابعاد مختلف این داستان قرآنی، میزان خلاقیت و اهداف آنان را مورد بررسی قرار دهد.
سیده ام البنی خرمیان محمود حیدری
این پژوهش اصطلاح نوستالژی را در شعر چهار شاعر نوگرای معاصر ایرانی و عراقی(نیما یوشیج، بدرشاکر السّیّاب، فروغ فرخزاد، نازک الملائکه) به دلیل نزدیکی های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، دینی و اعتقادی و...دو کشور، بررسی می کند. پس از بیان کلیّاتی در باب ادبیّات تطبیقی، تعریف اصطلاح نوستالژی و رابطه ی آن با فلسفه، روان شناسی، ادبیّات و...به زندگی و آثار شاعران مورد پژوهش به گونه ای مختصر می پردازد تا از این رهگذر عوامل دخیل در ایجاد انواع نوستالژی در این چهار شاعر و بازتاب آن در شعرشان روشن گردد. انواع غربت را در چهار فصل نوستالژی عاطفی، نوستالژی اجتماعی(و سیاسی)، نوستالژی مکانی و نوستالژی زمانی بررسی کرده، و در پایان به مکانیزم های فرار شاعران از غربت اشاره می کند. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد اگرچه هر چهار شاعر در بسیاری از عوامل ایجاد انواع نوستالژی با هم مشترک هستند امّا بنابر تفاوت های جنسیّتی، محلّ و مکان زندگی و برخی ویژگی های فردی تفاوت هایی نیز دارند. فروغ و نازک دو شاعر زن ایرانی و عراقی، مسائل اجتماعی را مورد توجّه قرار داده اند، فروغ از نابرابری اجتماعی زنان و مردان، آداب و رسوم محدودکننده ی زنان در جامعه و عشق مادّی بیش تر سخن می گوید، امّا نازک بیان مسائل اجتماعی ازجمله فقر و نداری روستاییان و معضلات و مشکلاتی مانند بی سوادی و فساد موجود را بیش تر مدّ نظر دارد. از سوی دیگر، بررسی شعر نیما و سیّاب، بیانگر این مطلب است که عمده عامل ایجاد غربت مکانی در این دو، مهاجرت از روستا به شهر است. از دیگر عوامل غربت این شاعران رمانتیک( حدّاقل در دوره ای از زندگی شان) شکست و ناکامی در عشقاست. علاوه بر آن مسائلی چون ویژگی های ظاهری، از دست دادن یکی از افراد خانوده نیز در آن دخیل می باشد. غربت زمانی این شاعران به دلیل عوامل گوناگونی چون ناخرسندی از زمانه ی خود به دلیل ستم وبی عدالتی دولت مردان ، رسیدن به سنّ پیری، درد و رنج به دلیل بیماری که بعدها عارض شده است از نتایج این پژوهش است.
فرزانه محمدی مجید بهره ور
کهن الگوها مفاهیم مشترکی است که از گذشته های دور واز اجداد بشر نسل به نسل منتقل شده در پستوی ضمیر ناخودآگاه جا گرفته است. این صور پیش از رسیدن به مرز خودآگاهی در نمادهای گوناگون طبیعی جلوه گر شده اند و در آثار هنرمندان نمود پیدا می کند.ازطریق نقد کهن الگویی متون عرفانی نظیر منطق الطیر عطار نیشابوری می توان به زبان مشترک ادبیّات،تجربه ی عرفانی ودانش روان شناسی دست یافت.کارل گوستاو یونگ، بنا بر تجربه ی زیستی، علمی وآشنایی با دانش های شرقی توانست تحلیلی از محتوای ناخودآگاهی داده و پیوندی در این حوزه ها بیابد. در این تحقیق کهن الگوهای نهفته درمتن منطق الطیر و اندیشه ی عطار، با توجّه به ساختار مورداستفاده ی شاعر و کاربرد استفاده از آن ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. برخی از این کهن الگوها در قالب نمادهای مختلف خود را نشان داده اند و برخی نیز خود را با ایجاد تأثیرات بر اعمال، رفتار، ذهن و زبان شاعر، نشان می دهد. کهن الگوهای گوناگونی در این منظومه ی عطار جلوه گر شده است که مهّم ترین آن ها عبارت است ازفرایند فردانیّت، آنیما، سایه، پیر دانا، خویشتن، پرسونا، ولادت مجدّد و سفر.
نرگس استادی قاسم سالاری
صادق چوبک (1377_1295)، از نگاه برخی منتقدین و صاحبنظران، به عنوان نویسنده ای ناتورالیست، معرفی می گردد. برخی نیز نسبت به ناتورالیست بودن او تردید روا داشته اند. چوبک، در آثارش تلاش خود را برای تجسّم بخشیدن به پلیدی ها، خشونت ها و پلشتی های اجتماع و سرنوشت شوم انسان های تیره بخت به کار می گیرد. در پژوهش حاضر سعی بر این است تا ابتدا با شناختِ ویژگی هایِ اساسیِ ناتورالیسم، آثار چوبک مطالعه و تحلیل گردد. علیرغمِ اینکه تمامی ویژگی های مکتب ناتورالیسم، در داستان های مختلفِ چوبک، به گونه ای خود را نمودار می سازند، اما باید این نکته را در نظر داشت که هیچ اثرِ داستانی را نمی توان یافت که همه ی ویژگی های یک مکتب ادبی، در آن مشهود باشد. مهمترین ویژگی های ناتورالیستی آثارِ چوبک، عبارت است از: توصیفِ فقر و فلاکت موجود در جامعه، توصیفِ صحنه های زشت و مُشمئزکننده، مخالفت با قراردادهای اخلاقی و باورهای مذهبی، نفی خرافات و مقابله با عقاید سطحی و عوامانه، توجه به علمِ فیزیولوژی و بسامد توصیفِ ویژگی های جسمانی، توجه به غرایز حیوانی و انگیزه های شهوانی، تأثیرِ محیط و لحظه در اَعمالِ شخصیت های داستانی و اعتقاد به سرنوشتِ محتوم.
زهرا قنواتیان مجید بهره ور
پژوهش حاضر، مجموعه اشعار آزاد و نیمایی فروغ فرّخ زاد و مهدی اخوان ثالثرا با محوریّت عنصر زبان و جنسیّت (زبان زنانه و زبان مردانه) بررسی می کند. ازآن جاکه عوامل ناخودآگاه در زبان این اشعار در مقایسه با نمونه های کلاسیک، به ارتباط آن با مفهوم غریزی- قراردادی جنسیّت بیشتر نمایان است، به زبان شعر آزاد و نیمایی اشاره شده است. بدین منظور پس از مباحث مقدّماتی در حوزه ی زبان شناسی و روان شناسی و تأثیر عامل جنسیّت در زبان، زبان شعری فروغ فرّخ زاد و مهدی اخوان ثالث در زمینه ی واژگان شعری و انواع جملات مطالعه شد و سعی گردید تا با تمایز گذاشتن میان زبان زنانه و زبان مردانه، لغات و جملات هر دو شاعر واکاوی شود تا مشخّص گردد. در بخش واژگان، به منظور شناخت از واژگانی که مربوط به جنسیّت هرکدام از شاعران است و نیز تشخیص این که چه میزان جنسیّت خالق اثر می تواند در نوع کاربرد واژگان شعری موثّر باشد، لغات مربوطه استخراج گردیده و مورد بررسی قرار گرفته اند. در حوزه ی بررسی جملات شعری با درنظرداشتن دانش معنی شناسی و منظور شناسی انواع جملات دو شاعر در اشعار آزادشان بررسی شده، روساخت ها و ارتباط آن با ژرف ساخت ها در رسیدن به سبک شناسی زبان و بلاغت زنانه و مردانه مدّ نظر قرار گرفت. با توجّه به رابطه ی زبان با جنسیّت گویندگان، حاصل کار نشان داد که مشخصّه های زبان زنانه و مردانه در زبان شعری فروغ فرّخ زاد و مهدی اخوان ثالث متمایز است. لذا به طور کلی می توان گفت منشأ ایجاد عامل جنسیّت در زبان گفتاری و نوشتاری افراد، قراردادی، زیست شناختی- روان شناختی و اجتماعی- فرهنگی است و این پژوهش، از طریق نمایاندن بلاغت سخن زنانه و مردانه در سطوح روساخت و ژرف ساخت زبان، در نهایت تلاشی است در مسیر طرح سبک شناسی زبان زنانه و مردانه درشعر معاصر.
فاطمه حیات داودی عبدالمجید محققی
نام: فاطمه نام خانوادگی: حیات داودی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته و گرایش: زبان و ادبیّات فارسی (محض) استاد راهنما: دکتر عبدالمجید محققی تاریخ دفاع: 25/6/1392 بازتاب هنری رنگ محلی در اشعار گلچین گیلانی و منوچهر آتشی چکیده رنگ محلی راهی برای شناخت جهان بیرون زمان شاعر برای رسیدن به شناخت واقعیات پیرامون وی و در ادبیات هدف از آن، ارائه ی تصویری عینی از تجربه ی انسان نسبت به اقلیم و شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زمان وی است. رنگ محلی از مسائل برجسته ی شعر معاصر است که یکی از مسائل محوری در بررسی نگاه منوچهر آتشی و گلچین گیلانی در شعرشان می باشد. ابعاد رنگ محلی در اشعار منوچهر آتشی و گلچین گیلانی برگرفته از واقعیتی است که در محیط اطراف شاعر جریان داشته، به شعر او اصالتی بومی گرا بخشیده است. در شعر گلچین گیلانی رنگ محلی بیش تر برای توصیف واقعیت های محیط به کار می رود و در شعر آتشی بیشتر تلفیقی است و اوضاع اجتماعی زمان شاعر و دردهای مردم را به تصویر می کشد. مسأله ی این پژوهش بررسی دیدگاه شاعر در تأثیرپذیری از رنگ محلی است. در این نوشتار انواع تکنیک های بیانی در تأثیرپذیری از رنگ محلی بررسی شده است. نتایج نشان می دهد که تکنیک های بیانی در اشعار این دو شاعر بیشتر ابژکتیو (عینی) است تا سوبژکتیو (ذهنی). کارکرد شاعرانه ی رنگ محلی در اشعار این دو شاعر شامل تشبیه، استعاره، تشخیص، اغراق و نماد است. آتشی و گلچین در اشعارشان توانسته اند رنگ محلی را به زیبایی به کار گیرند که از یک طرف نشان از اهمیت مشاهده ی دقیق آن ها نسبت به محیط پیرامون خود دارد و از طرف دیگر جنبه ی شاعریت شاعر را نشان می دهد.منبع خیال آتشی در اشعارش شامل عناصر اقلیم جنوب از جمله پرندگان، حیوانات، درختان و گیاهان، محصولات، خصوصیات اقلیمی، اصطلاحات بومی، عناصر محیط طبیعی، مکان ها، نام شاعرانو دلیران منطقه شاعر و کاربرد فراوان عناصر و شخصیت های شاهنامه و در اشعار گلچینشامل خصوصیات آب و هوایی شمال، سرسبزی و طراوت طبیعت، نام مکان، اصطلاحات بومی، عناصر محیط طبیعی از جمله دریا، کوه، جنگل و شالیزار و پرندگان و حیوانات شمال است. واژگان کلیدی: رنگ محلی، شعر معاصر، منوچهر آتشی، گلچین گیلانی
فاطمه موسوی قاسم سالاری
هنجارگریزی، شکستن قواعد حاکم بر زبان خودکار است که به برجستگی زبان می انجامد. ابراهیم گلستان از نویسندگان صاحب سبک معاصر فارسی است. وی نویسنده ای ساخت گرا و متمایل به فرم است که برای استفاده از نثر آهنگین در قالب های داستانی نوین اهمیت قائل است. وی همچنین در آثار داستانی خود، به پیروی از نظریه فرمالیسم، در مواردی به هنجارگریزی دست زده و از این رهگذر به غنا و توسعه ی زبان داستانی خود پرداخته است. هنجارگریزی در داستان های ابراهیم گلستان، همواره باعث تقویت زبان نثر وی و برانگیختن تأمل و درک لذت بیشتر مخاطب از نثر وی گردیده است. مهم ترین جلوه های هنجارگریزی که موجب برجستگی کلام گلستان شده است، هنجارگریزی نحوی، هنجارگریزی معنایی و هنجارگریزی سبکی است. در این پایان نامه سعی شده است تا با رویکردی زبان شناسانه از منظر فرمالیسم، هنجارگریزی در آثار ابراهیم گلستان، بررسی شود. این منظور در پنج فصل تدوین یافته است: فصل اول شامل مقدمه و کلیات، فصل دوم شناخت نظریه فرمالیسم روسی و دیدگاه های آن، فصل سوم دربردارنده ی زندگی و آثار ابراهیم گلستان، فصل چهارم نظری بر هنجارگریزی زبانی در آثار داستانی ابراهیم گلستان و در نهایت فصل پنجم، با ارائه ی نمودارها و آمارهایی از مطالب فصول قبل نتیجه گیری شده است، و پس از آن منابع استفاده شده، آمده است.
عماد بحرانی پور مجید بهره ور
در این پژوهش عوامل و زمینه های شکل گیری مکتب رمانتیسم در شعر معاصر فارسی و عربی بررسی می شود. پس از مقدمه و کلیات و معرفی تاریخچه ی واژه ی رمانتیسم به زمینه های شکل گیری آن همراه با نمایندگان رمانتیسم در سه کشور اروپایی انگلیس، آلمان و فرانسه پرداخته می شود. پس از مطالعه ی عوامل و زمینه های گوناگون در ایران و کشورهای عربی از هر کدام دو شاعر در فصل های جداگانه به عنوان آغازگران و نمایندگان مکتب رمانتیسم معرفی می شوند (گلچین گیلانی و فریدون تولّلی در شعر معاصر فارسی، خلیل مطران و ایلیا ابوماضی در شعر معاصر عربی). مقایسه ی این مطالعات در هر دو زبان نشان می دهد آنچه در قرن اخیر در حوزه ی فرهنگ و ادب معاصر فارسی روی داد با تفاوت های نسبی به ویژه در ابعاد و کمیّت ها در فرهنگ و ادب معاصر عرب نیز اتفاق افتاده است. رمانتیسم به طور یکسان همزمان با شکل گیری شعر نو و رواج اندیشه های نوگرایانه در زبان و ادبیات معاصر شکل گرفت که با نزاع بین دو قطب سنّتی و نو در زمینه های مختلف فرهنگی و ادبی همراه بود. مهمترین عامل موثر بر شکل گیری رمانتیسم در شعر معاصر فارسی و عربی عامل فرهنگی بود. آشنایی با آثار فرهنگی وادبی غرب که عمدتاً از طریق ترجمه همراه با گسترش فعالیت های چاپ و نشر رواج یافت. عوامل و زمینه های تأثیرگذار دیگر بر این رویکرد ادبی در ایران علاوه بر عوامل فرهنگی، عوامل فکری، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از قبیل تأسیس دارالفنون، تشکیل انجمن های ادبی، اندیشه های انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب مشروطه، کودتای 28 مرداد 1332 و حزب توده بود. در کشورهای عربی نیز علاوه برمدرسه ها و مجامع علمی و فرهنگی نوین، انجمن های ادبی متعدد داخلی و خارجی، شرق شناسی، آشنایی با اندیشه های انقلاب¬فرانسه، حمله ی ناپلئون به مصر، استبدادهای سیاسی و حکومتی، اختلافات قومی و مذهبی، مهاجرت و عوامل دینی از جمله عوامل و زمینه های موثر بر شکل گیری رمانتیسم به شمار می رود. مقایسه¬ها نشان می دهد کشورهای عربی به دلایل گوناگون به ویژه به دلیل موقعیت جغرافیایی زودتر با جهان غرب ارتباط برقرار کردند و به خاطر گستردگی و وجود ادیان و مذاهب گوناگون در این کشورها و همچنین به دلیل تحولات اجتماعی و سیاسی گسترده هم زودتر توانستند گرایش های نو و تازه همچون گرایش به رمانتیسم را در شعرشان منعکس کنند و هم توانستند از نمایندگان و آثار بیشتری نیز در این زمینه برخوردار شوند. نتیجه دیگر مقایسه ها نشان می¬دهد رمانتیسم در شعر معاصر فارسی به خاطر تجربه های مختلف و مستقیم اجتماعی و سیاسی شاعران به لحاظ محتوا، غم و اندوه و تیرگی بیشتری نسبت به شعر معاصر عرب انعکاس داده است و رنگ و بوی بومی و محلی بیشتری در آن احساس می شود. رمانتیسم در شعر معاصر عرب از شادی و نشاط بیشتری برخوردار است. شعر معاصر عرب از اصول ادبی و هنری رمانتیسم بیشتر تبعیّت کرده ولی تجربه های شخصی و ذاتی آن در رابطه با این جریان ادبی نسبت به شعر معاصر فارسی کمتر است.
فرنوش شهریاری محمد حسین نیک دار اصل
چکیده عشق درمانی که تا حدودی ناشناخته مانده است، مانند دیگر روش های درمانی به درمان مشکلات روحی، فکری و جسمانی افراد می پردازد با این تفاوت که برای درمان بیماران از عنصر درمان گر عشق کمک می گیرد. حافظ نیز با ژرفانگری تمام به کاوش درون می پردازد. او به راز درمان گری عشق پی برده و کارکردهای آن را در خلال ابیاتش برشمرده است. وی در هنرشناسی خبره و در پیچیدن نسخه ی مباحث درمانی بر صحیفه ی عشق، چیره دست و در رساندن مقصود، ژرفانگر و در درمان گری، حاذق است. در این پژوهش « عشق درمانی در غزلیّات حافظ» را در شش فصل بررسی می نماییم: فصل اوّل شامل: مقدّمه، پیشینه ی تحقیق، روش تحقیق و ضرورت تحقیق می باشد. در فصل دوّم کلیّاتی از زندگی حافظ و بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان حیات او بیان شده است تا بتوانیم با تکیه بر این بخش اثرات وقایع را بر ذهن و زبان حافظ بررسی نماییم. در بخش بعد، عشق و ابعاد آن بررسی شده و نظریّات روان شناسان در تعاریف و تعابیر مربوط به عشق تبیین گردیده است. در فصل چهارم به بحث در مورد روان درمانی و جایگاه عشق در روان درمانی پرداخته ایم و در ادامه ، با معرّفی نظریّه های شناختی در رفتاردرمانی، افکار و اندیشه های حافظ را بر اساس نظریّات شناختی تحلیل کرده ایم. در این فصل همچنین مدل های رایج روان درمانی معرّفی شده و عشق حافظ بر مبنای این مدل های درمانی بررسی گردیده است. فصل پنجم به بحث اصلی تحقیق می پردازد و عشق درمانی و ابعاد آن را توضیح می دهد، این بخش شامل تعریف عشق درمانی از دیدگاه روان پزشکی و زیست شناختی، اجتماعی و معنوی است. فصل ششم نیز به عنوان تنه ی اصلی تحقیق، کارکردهای درمانی عشق در غزلیّات حافظ را بر می-شمرد. نگارنده در جمع آوری ابیات حافظ بر پایه ی عشق تمامی تلاش خود را به کار برده است، به این امید که توانسته باشد قدمی در شناخت بیشتر افکار و نظریّات این شاعر برجسته بردارد. واژگان کلیدی: حافظ، عشق، عشق درمانی.
محمدزمان حجتی فر مجید بهره ور
مرگ و زندگی از دیرباز همچون دو دشمن سازش ناپذیر تجسم شده اند. با وجود این، چنین می¬نماید که تعارض میان این دو مفهوم آشکار و بدیهی نباشد. در شعر اغلب شاعران این مفاهیم وجود دارد، لیکن شیوه برداشت¬ها متفاوت است. زندگی و مرگ از تصویرهای هستند که با کلام سپهری، در آمیختگی جاودانه دارد. سپهری با تعریف دوباره¬ی آن¬ها در اشعارش، برداشت قابل توجهی از این مفاهیم ارائه داده است. در این پژوهش با رویکردی میان رشته¬ای و با استفاده از مبانی ادبیّات و روان شناسی نشان داده خواهد شد که سپهری در دفتر¬های اول تا چهارم که مربوط به دوره¬ی جوانی اوست، متأثر از شعر پیشنیان است و این دفتر ها تجربه¬های اولیه¬ی اوست که یکدست نیستند، اما اوج خلاقیت او در دفتر های پنجم تا هشتم که مربوط به دوره¬ی میانسالی است دیده می¬شود، و ویژگی¬های که این روان شناسان برای خلاقیت انسان بیان می-کنند، در این دفترها مشاهده می¬شود. در ادامه با اتکا به نظریه¬ی معنا درمانی (لوگو تراپی) فرانکل به بررسی مفهوم مرگ و زندگی در شعر سپهری پرداخته می¬شود. مفهوم مرگ و زندگی در دفتر مرگ رنگ به دلیل تأثیر شرایط اجتماعی و فضای حاکم بر شعر آن دوره با بدبینی همراه است. مرگ در این دفتر به مفهوم زوال، نابودی و پایان زندگی است. به نظر می¬رسد، در دفتر زندگی خواب ها، سپهری دوره¬ای از بی معنایی و پوچی را تجربه کرده است؛ با توجه به این که معنای هستی و زندگی چیست ؟. سپهری از میانه¬های دفتر آوار آفتاب با مجذوب شدن در طبیعت و فرهنگ و هنر که از راه¬های معنایابی در نظریه¬ی فرانکل است سعی می¬کند در مسائل هستی ژرف اندیشی کند و معنایی برای زندگی اش بیابد.در دفتر شرق اندوه، سپهری به عرفان روی می¬آورد و به دلیل پرداختن به عرفان، شور و تحرک وارد زندگی او می¬شود، و مرگ مفهومی عارفانه می¬یابد و به عنوان امری حتمی پذیرفته می¬شود. سپهری از منظومه¬یصدای پای آب به بعد با گرایشی که نسبت به مرگ و سرنوشت در پیش می¬گیرد، زیبا- ترین مفاهیم را از مرگ و زندگی ارائه می¬دهد؛ به طوری که مرگ مفهوم کامل¬کننده¬¬ی زندگی را دارد و با مرگ است که زندگی معنا پیدا می¬کند. در منظومه¬ی مسافر نیز مرگ در تمام لحظات در کنار زندگی و انسان حاضر است و همچنان معتقد است که مرگ به زندگی معنا می¬دهد. سپهری در دفتر حجم سبز خواننده را به لطیف ترین لحظه¬های تجربه¬ی شاعرانه از هستی فرا می¬خواند. و با یاد آوری دلخوشی¬های زندگی خواننده خود را معنا¬درمانی می¬کند. در دفتر ماهیچ، ما نگاه معتقد است انسان در دوران اساطیری زندگی خوشبخت تری داشت. هر اندازه از آن دوران دور شده و به پیرایه¬های تمدن آلوده شده اندوهگین تر شده است. کلید واژه¬:شعر معاصر، روان شناسی، سهراب سپهری، مرگ، زندگی
اعظم عباسی علی اصغر غفوری
چکیده ندارد.