نام پژوهشگر: حسین عبدل تهرانی
سمیرا احمدی حسین عبدل تهرانی
سرطان کبد (hcc) یکی از سرطانهای شایع دنیاست که به علت کمبود راهکارهای درمانی مناسب آمار مرگ و میر ناشی از آن بسیار بالاست. امروزه ژن درمانی امیدهای تازه ای برای درمان این سرطان ایجاد کرده است. مزیت بزرگ ژن درمانی، هدفمند عمل کردن آن است یعنی میتواند راهکارهایی اتخاذ گردد که از طریق آن فقط سلولهای سرطانی از بین برود. میدکاین یک فاکتور رشد و تمایز است که در بسیاری از سرطانها دچار بیش بیان میگردد و hcc از جمل? این سرطانهاست. در تحقیق حاضر از پروموتر آن جهت کنترل بیان ژن پیش آپوپتوزی tbid در سلولهای سرطانی استفاده شده است. ژن tbid یکی از ژن های قدرتمند در القای آپوپتوز از مسیر میتوکندریایی است که به تازگی به عنوان ترنسژن کشنده در ژن درمانی سرطانها مورد توجه قرار گرفته است. در این تحقیق ژن tbid با روش rt-pcr، از سلول های لنفوسیت انسان که این ژن را بیان میکنند، تکثیر و در وکتور pcdna3.1/hygro+ کلون شد تا ساز? pcmv-tbid حاصل شود. سپس پروموتر میدکاین با انجام slowdown hotstart pcr و در حضور 10% گلیسرول تکثیر و در ساز? فوق جایگزین پروموتر cmv گردید تا ساز? pmk-tbid به دست آید. سازه های حاصل به رده های سلولی سرطان کبد(hepg2) و نرمال فیبروبلاستی (ag01522) منتقل و بیان ژن tbid در این سلولها با روش rt-pcr و مرگ و میر سلولها با شمارش سلولی بررسی شد. نتایج نشان داد که ژن tbid تحت کنترل پروموتر میدکاین در سلولهای hcc افزایش بیان قابل توجهی و حتی بالاتر از cmv نشان میدهد، در حالیکه در رد? سلولی نرمال بیان کمی دارد. ضمن اینکه آمار مرگ و میر سلولهای سرطانی که ساز? pmk-tbid. رادریافت کرده اند، بیش از سلولهایی است که pcmv-tbid را گرفته اند، و حال آنکه در رد? نرمال سلولهای بسیار کمتری در اثر ساز? pmk-tbid نسبت به ساز? pcmv-tbid از بین رفته اند.
بهاره مهرداد وحدتی حسین عبدل تهرانی
یکی از انواع سرطان های شایع در جهان، هپاتوسلولارکارسینوما می باشد که در حال حاضر درمان موثری علیه آن وجود ندارد. از راهکارهای درمانی نویدبخش، ژن درمانی با استفاده از وکتورهای آدنوویروسی است که برای انسان بی خطر می باشند. در این مطالعه سازه ی آدنوویروسی نوترکیب تولید شد که در آن یک ژن کشنده تحت کنترل پروموتر اختصاصی سلول های توموری قرار گرفت. میدکاین یک فاکتور رشد متصل شونده به هپارین است که در سلول های توموری بیان بالایی دارد. tbid ، ژن پروآپوپتوز، یک واسطه ی کلیدی در هر دو مسیر آپوپتوز، مسیر میتوکندریایی و مسیر وابسته به گیرنده ی مرگ می باشد. از توالی پروموتری میدکاین برای بیان اختصاصی tbid در رده ی سلول های hepg2 و القای آپوپتوز در آنها استفاده شد. ابتدا پروموتر غیر اختصاصی cmv از آدنووکتور شاتل حذف شد. قطعه mk-tbid در سازه ی pcmk-tbid با روش touchdown pcr تکثیر و سپس در آدنووکتور شاتل pad-?cmv-gfp کلون گردید. بیان موقت tbid با ترانسفکشن سلول های hepg2 با آدنووکتور شاتل pad-mk-tbid-gfp و روش rt-pcr تأیید شد. این آدنووکتور شاتل و پلاسمید اصلی آدنوویروس به طور همزمان به سویه bj5183 منتقل شد. سازه ی آدنو ویروس نوترکیب درنتیجه ی فرآیند همولوگوس ریکامبینیشن بین آدنو وکتور شاتل و پلاسمید اصلی آدنوویروس، ایجاد گردید که صحت این سازه با روش هضم آنزیمی با آنزیم های مختلف و pcr تائید شد. در مرحله ی نهایی با ترانسفکشن سلول های بسته بندی کننده hek 293 با سازه ی آدنوویروسی خطی شده، پارتیکل های آدنوویروسی نوترکیب تولید شد. تولید پارتیکل های آدنوویروسی با ظهور اثرات سایتوپاتیک و بررسی پلاک های gfp 5 تا 7 روز بعد از ترانسفکشن این سلول ها با میکروسکوپ فلورسانس تأیید شد.
مریم همائی حسین عبدل تهرانی
رگزایی به تشکیل عروق جدید از عروق پیشین گفته می شود. بر طبق مطالعات رگزایی در بدن به اثر هم زمان و یا متوالی 180 نوع سیتوکین و فاکتور رشد مختلف در غلظت های بهینه نیازمند است. رگزایی از نیازهای اولیه ی ترمیم موفق یک بافت یا ارگان آسیب دیده است و در درمان ایسکمی قلب و کبد، زخم های مزمن و بیماری آرتریال محیطی کاربرد دارد. در این تحقیق، تاثیر ترشحات سلول بنیادی مشتق از بافت چربی (adsc-cm) بر رگ زایی سلول های huvec در محیط آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفته است. این سلول های بنیادی علاوه بر ترشح فاکتورهای رشد مختلف، نسبت به سلول های بنیادی مغز استخوان آسان تر به دست آمده و تکثیر بالاتری دارند. به منظور ارزیابی اثر رگزایی adsc-cm، از چهار آزمون زیر استفاده شده است. از آزمون mtt جهت سنجش پرولیفراسیون سلول ها بر اثر تیمار با غلظت های مختلف adsc-cm استفاده شد. برای بررسی تاثیر مهاجرت سلولی از آزمون بهبود زخم در غلظت های 75 و 200 درصد cm استفاده شد و نتایج توسط میکروسکوپ فازکنتراست عکس برداری شد. همچنین برای بررسی میزان و نحوه ی تشکیل عروق از آزمون tube formation درکشت دو بعدی huvec روی ماتریژل و در نهایت برای ارزیابی کمی القای رگزایی در سطح ملکولی بیان دو ژن مهم (ژن گیرنده ی vegfو ژن گیرنده ی fgf) توسط تکنیک real time pcr بررسی شد. نتیجه ی آزمون mtt نشان داد که در حضور غلظت های مختلف ترشحات سلول بنیادی مشتق از بافت چربی قدرت رشد huvec متفاوت بود. به طوریکه با افزایش غلظت adsc-cm؛ تکثیر افزایش یافت. اما در غلظت های بسیار بالا افزایش تکثیر متوقف شد. همچنین اثر adsc-cm در آزمون بهبود زخم، سرعت ترمیم بیشتری نسبت به کنترل نشان داد. این پدیده ی افزایش مهاجرت سلولی در اثر محرک های موجود در ترشحات adsc می باشد. تست real time pcr ژن های vegfr2 و fgfr1 پس از تیمار با adsc-cm تاثیر مثبتی در القای رگزایی نسبت به کنترل نشان داد. در مجموع می توان گفت که احتمال داشتن قدرت رگزایی adsc-cm، با توجه به نتایج بدست آمده زیاد می باشد.
راحله حلبیان مهریار حبیبی رودکنار
آسیبهای حاد کلیوی (aki) از جمله مهمترین عوامل تهدید کننده سلامت بشر است. به دلیل عوارض جانبی ناشی از دارو و پیوند در درمان این آسیب، یافتن راهکارهای نوین درمانی از جمله دغدغه های محققین می باشد. امروزه سلولهای بنیادی مزانشیمی (mscs) با دارا بودن ویژگیهای متعدد، کاربردهای گسترده ای را در زمینه علوم درمانی و پیوند بافت آسیب دیده به خود اختصاص داده اند. از ویژگیهای بارز سلولهای بنیادی مزانشیمی که به تازگی بسیار مورد توجه محققین قرار گرفته، گرایش ذاتی این سلولها به سمت بافتهای آسیب دیده می باشد. با توجه به عملکرد موثر این سلولها در تسریع روند ترمیم سلولی بافت آسیب دیده، استفاده از آنها در درمان آسیب حاد کلیوی حائز اهمیت می باشد. با در نظر گرفتن عملکرد محافظت کنندگی، آنتی اکسیدانی و ضد التهابی لیپوکالین2(lcn2) ، در این تحقیق با دست ورزی سلولهای بنیادی مزانشیمی حاوی لیپوکالین2، بقا و مقاومت سلولهای مزانشیمی دربرابر استرسهای h2o2 ، هایپوکسی و فقر سرمی ارزیابی شد. در فاز حیوانی با استفاده ازسیس پلاتین،در rat آسیب حاد کلیوی ایجاد گردید. سلولهای بنیادی مزانشیمی حاوی سازه لیپوکالین2 و سلول حاوی وکتور خالی به rat مبتلا به آسیب حاد کلیوی و سالم تزریق و میزان اوره و کراتینین و مارکرهای کلیوی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که با دست ورزی سلول بنیادی مزانشیمی از طریق مهندسی ژنتیک، بقا سلولها حاوی لیپوکالین در برابر عوامل اکسیداتیو-استرس، فقر غذایی و شرایط هایپوکسی افزایش یافت درحالیکه میزان آپپتوز کاهش یافت. همچنین لیپوکالین2 فعالیت sod،ho-1 را افزایش داد. نتایج in vivo حاکی از این مطلب بود که سلولهای بنیادی مزانشیمی دست ورزی شده با لیپوکالین2 به سمت بافت آسیب دیده حرکت کرده و میزان بقا این سلولها را در مکان آسیب افزایش داده و منجر به کاهش مارکرهای آسیب کلیوی و افزایش بیان مارکرهای ترمیمی نیز می شوند
محمود نادری مسعود سلیمانی
توانایی تمایز سلول های بنیادی جنینی به سمت سلول های شبه کبدی باعث ایجاد فرصت های بسیاری در زمینه مهندسی بافت کبد و کاربردهای درمانی خواهد شد. در این مطالعه، ما توانایی القاء تمایز کبدی در سلول های بنیادی جنینی موشی را به واسطه ترانسدیوس با سه فاکتور hnf4?، foxa2 و mir-122 به صورت منفرد و ترکیبی مورد مطالعه قرار دادیم. علاوه بر این سلول های بنیادی جنینی موشی با بهترین ترکیب ژنی که القاء کبدی را ایجاد کرده بود بر روی داربست پلی اتر سولفون پیوند زده شده با کلاژن کشت داده شد تا محیط سه بعدی بافت کبد شبیه سازی شود. به این منظور سلول های بنیادی جنینی موشی با ترکیبهای ژنی مختلف hnf4?، foxa2 و mir-122 ترانسدیوس شد. سپس، مقدار القاء تمایز کبدی توسط بررسی بیان ژن های کبدی و تست های عملکردی بافت کبد مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حکایت از آن داشت که hnf4?، foxa2 و mir-122 بهترین ترکیب ژنی در القاء تمایز کبدی است. علاوه بر این کشت دادن سلول های بنیادی جنینی ترانسدیوس شده با سه فاکتور فوق الذکر بر روی داربست پلی اتر سولفون پیوند زده شده با کلاژن باعث ارتقاء فعالیت کبدی سلول ها می شود به نحوی که این سلول ها توانایی تولید اوره به مراتب بیشتری داشتند. اطلاعات بدست آمده از ایمونوسیتوشیمی آلبومین نیز نتایج قبلی را تایید نمود زیرا بیان آلبومین در گروه سلول های بنیادی جنینی ترانسدیوس شده با سه ویروس به مراتب بالاتر از کنترلها بود. در پایان، نتایج این تحقیق نشان می دهد که امکان تمایز سلول های بنیادی جنینی موشی به سمت سلول های کبدی به واسطه ترانسدیوس با سه فاکتور hnf4?، foxa2 و mir-122 وجود دارد. همچنین، توانایی عملکردی سلول های تمایز یافته زمانی که بر روی داربست پلی اتر سولفون سه بعدی کشت می شوند ارتقاء می یابد.
محمود نادری حسین عبدل تهرانی
چکیده ندارد.
احمد عطایی حسین عبدل تهرانی
چکیده ندارد.
مسعود جوانمردی حسین عبدل تهرانی
ناباروری مردان یکی از بزرگترین نگرانیهای امروز سلامت جوامع می باشد. تقریبا در 50% موارد ناباروری، فاکتورهای مردانه به تنهایی یا به همراه فاکتورهای زنانه دلیل بروز ناباروری می باشند. ارتباط قوی بین متیلاسیون dna ، بعنوان یک تغییر مهم اپی ژنتیکی در ژنوم، و الگوی بیانی ژن به اثبات رسیده است. پروتئین حاصل از ژن jmjd1a بطور مستقیم با فعال سازی رونویسی از دو ژن tnp1 و prm1 که در مرحله ی آخر متراکم سازی کروماتین اسپرم و بلوغ، در پروسه "جایگزینی هیستون" نقش دارند، در اسپرماتوژنز دخیل می باشد. در طی میوز در جنس مذکر کروموزومهای جنسی از لحاظ رونویسی غیر فعال می شوند و این دوره غیر فعال بودن تا مرحله پاکی تن ادامه پیدا میکند. بعد از پاکی تن، در اسپرماتیدهای اولیه مجددا این کروموزومها فعال می شوند. نشان داده شده است که ژن گیرنده آندروژن انسانی (humara) در پاکی تن متیله می باشد. ژن snrpn یکی از ژنهای مهم اثرگذاری ژنومی می باشد. از آنجایی که متیلاسیون غیر طبیعی ژنهای "اثرگذاری ژنومی" در ارتباط با اولیگوآزوسپرمی می باشد، ممکن است که تغییرات الگوی متیلاسیون ژن snrpn باعث آسیب پذیری مسیر اسپرماتوژنز گردد. برای بررسی الگوی متیلاسیون این لوکوسها، تکنیک pcr ویژه متیلاسیون(msp) راه اندازی گردید. این مطالعه بر روی نمونه بیوپسی بافت بیضه 35 فرد نابارور مبتلا به اولیگوآزوسپرمی انجام گردید. همچنین از 5 فرد نابارور انسدادی به عنوان کنترل استفاده شد. بیماران با آزوسپرمی غیر انسدادی در مقایسه با گروه کنترل الگوی متیلاسیون متفاوتی را نشان دادند. در مورد ژن jmjd1a از بین 35 مرد نابارور، 29 نفر در آزمایش msp با پرایمر غیر متیله جواب مثبت نشان دادند و با پرایمر متیله 5 نفر جواب مثبت داشتند. یک نمونه هم با هر دو پرایمر جواب مثبت داد. در مورد ژن humara 29 نفر با پرایمر غیر متیله جواب مثبت نشان دادند و 5 نفر با پرایمر متیله و در مورد ژن snrpn 32 نفر با پرایمر غیر متیله جواب مثبت نشان دادند و با پرایمر متیله 26 نفر، به طوری که 23 نمونه با هر جفت پرایمرهای متیله و غیرمتیله جواب دادند. نتایج نشان می دهد که در برخی نمونه ها افزایش متیلاسیون در ژن jmjd1a و در برخی دیگر، اختلال در روند اثر گذاری ژنومی در ژن snrpn باعث اختلال در اسپرماتوژنز شده است. کلمات کلیدی: ناباروری مردان، آزوسپرمی، متیلاسیون
مهدی شکوری خمارتاش حسین عبدل تهرانی
توالی های تکراری متوالی کوتاه(str)، امروزه اهمیت زیادی در تعیین هویت در پزشکی قانونی، تعیین نقشه های ژنومی و آنالیزهای پیوستگی ژنی دارند. به طور تخمینی حدود 400 میلیون مارکر str در ژنوم وجود دارند که اکثر آن ها دارای الل های پلی مورفیک با طول های متفاوتی هستند. تفاوت در طول آلل ها ناشی از تفاوت در تعداد دفعاتی است که توالی منومر اصلی تکرار شده است. از آنجایی که str ها به راحتی توسط تکنیک pcr قابل تکثیر می باشند، روش بررسی str ها به کمک pcr یا str typing ، تکنیک بسیار مفیدی در زمینه تعیین پروفایل dna ژنومی می باشد. این روش بسیار حساس تر از تکنیک های سنتی مانند rflp است. به علت وجود همین مزایا این مارکرها به عنوان مارکر های انتخابی در تعیین هویت در پزشکی قانونی خصوصاً در مورد نمونه های تخریب شده نقش مهمی ایفاء می کنند. در این مطالعه 12 لوکوس str که شامل tho1، tpox، csf1po، d16s539، d7s820، d13s317، d5s818، d8s1179، d18s51، fga، d2s1338 و d3s1358 می باشند مورد بررسی قرار گرفتند. بمنظور صرفه جویی در وقت و هزینه بررسی این لوکوس ها در 4 سیستم pcr-triplex طراحی و راه اندازی شد. تعداد 120 نمونه خون از افراد غیر خویشاوند با هویت نژادی مشخص بصورت تصادفی گرفته شد. dna ژنومی نمونه ها استخراج گردید و توسط triplex-pcr های طراحی شده لوکوس های مورد نظر تکثیر گردید و محصول pcr توسط الکتروفورز با ژل پلی اکریلامید مورد تجزیه قرار گرفت واز نتایج بدست آمده اندازه باندهای حاصل ازtriplex-pcr به وسیله نرم افزار total lab مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. در نهایت محاسبه فرکانس اللی 12 لوکوس مذکور با آنالیز آماری نتایج، نشان داد که تمام لوکوس ها به جزء tpox دارای پلی مورفیسم بالایی هستند. کلید واژه: پروفایل dna، triplex pcr ، str ، rflp
مصومه توکلی یرکی حسین عبدل تهرانی
آهن یک ریز مغزی ضروری است اما علیرغم این ویژگی دارای مشکلاتی همچون ایجاد سمیت در غلظت های بالا و عدم در دسترس بودن برای میکروارگانیسم ها ی هوازی می باشد . باکتری اشرشیاکولی با بکارگیری حداقل دو نوع پروتئین ذخیره کننده آهن با این مشکلات مقابله می کند که این پروتئین ها عبارتند از : ftna ( فریتین ) که پروتئین اصلی ذخیره آهن است و باکتریوفریتین حاوی هم ( bfr ) که نقش آن بطور کامل مشخص نشده است . یک پروتئین global regulator وابسته به آهن ، تحت عنوان fur (ferric uptake regulator ) بیان بسیاری از ژن های پاسخگو به آهن مثل ژن های ftna , bfr که بیان کننده ftna و bfr هستند را تنظیم می نماید . کمپلکس fe 2+- fur از طریق اتصال به توالی 19 جفت بازی (جعبه آهن ) که معمولا نزدیک جعبه پریبنو پروموتور های مربوطه قرار دارد ، رونویسی را متوقف می کند . هم چنین fur می تواند به عنوان یک فعال کننده رونویسی ، ژن های بسیاری را مثل ftna , bfr روشن کند . مکانیسم این فعال سازی معلوم نیست اما به نظر می رسد که مکانیسم آن غیر مستقیم باشد زیرا هیچ جعبه آهنی برای آن در نواحی فوق وجود ندارد . یک ناحیه بین ژنی 71 جفت بازی بین bfr و ژن بالادست آن یعنی bfd قرار دارد . در این تحقیق ما ناحیه بین ژنی را برای یافتن توالی تنظیمی که بیا ن bfr را تحت تاثیر قرار می دهد ، مطالعه کردیم .برای این بررسی ، قطعات مختلفی از dna از ژن bfr ساخته شد این قطعات هر بار از طریق حذف کردن تعدادی از نوکلئوتید ها از ناحیه بین بین ژنی bfd-bfr به همراه برخی تغییرات در این ناحیه بدست آمدند .قطعات ساخته شده در ناحیه کد کننده یک وکتور حاوی ژن lac z به عنوان ژن گزارشگر کلون گردیدند. بعد از تکتیر قطعات در سویه dh5? ، فعالیت بتا گالاکتوزیداز را اندازه گیری کردیم .نتایج حضور یک توالی موثر در بیان باکتریوفریتین را اثبات کرد .
فرهاد فرزان عباس شجاع الساداتی
موجودات بسیاری از قبیل پرندگان و ماهی های مهاجر شناخته شده اند که قادرند میدان مغناطیسی زمین را حس کنند. در سال های اخیر نیز گونه های مختلفی از باکتری ها کشف شده اند که دارای چنین توانایی هستند و باکتری مغناطیس گرا نامیده می شوند. این باکتری ها نانوذرات مغناطیسی را در داخل سلول می سازند و آن ها را در زنجیره هایی قرار می دهند. چنین نانوذراتی، مگنتوزوم نامیده می شوند و مانند قطب نما باکتری را در یافتن جهت شمال و جنوب جغرافیایی کمک می کنند. همچنین از مگنتوزوم ها می توان برای کاربردهایی از قبیل انتقال دارو، نشانه گذاری سلولی و بیش گرمایش استفاده کرد. باکتری های مغناطیس گرا خطوط میدان مغناطیسی را دنبال می کنند، چنین پدیده ای مغناطیس گرایی نامیده می شود و می تواند در رباتیک بسیار مفید باشد. در این پژوهش، نمونه های آب شیرین از رودخانه کرخه و نمونه های آب شور از دریای خزر جمع آوری شدند. پس از غنی سازی، دو گونه باکتری مغناطیسی از طریق کشت جامد جداسازی شدند. این باکتری ها، با باکتری مگنتوسپیریلوم مگنتوتکتیکیوم dsm 3856 مقایسه شدند. باکتری های جدا شده، گرم منفی بودند و پاسخ گویی آن ها به میدان مغناطیسی به کمک میکروسکوپ نوری بررسی شد. شواهد حاکی از تمایل باکتری های جداشده به هر دو قطب شمال و جنوب آهنربا بود. تصاویر sem نشان داد که باکتری های آب شیرین و آب شور شکل های میله ای و فنری دارند. تصاویر tem زنجیره های مگنتوزوم ها را نشان داد. نقشه عنصری نمونه ها حاکی از آن بود که فاز مگنتوزوم ها مگنتیت است. رفتار مغناطیسی مگنتوزوم ها از طریق مغناطیس سنجی با شیب فرکانسی متناوب بررسی شد و نشان داده شد که مگنتوزوم ها خواص انتقالی سوپرپارامغناطیس به تک حوزگی را از خود بروز می دهند.