نام پژوهشگر: بها الدین اسکندری
محسن عاشوری محمدرضا موحدی
در این پایان نامه مضامین مشترک مرصاد العباد ، الانسان الکامل و کاشف الاسرار و تاثیر و تاثر میان این آثار مقایسه و بررسی شده است . این سه اثر عرفانی به ترتیب توسط نجم الدین رازی ، عزیز الدین نسفی و عبد الرحمن اسفراینی در اوایل ، اواسط و اواخر قرن هفتم هجری به رشته ی تحریر درآمده اند و از متون مهم نثر عرفانی به زبان فارسی محسوب می شوند. آثار مذکور در قرنی تالیف شده اند که یکی از مقاطع زمانی مهم در عرفان و تصوف به شمار می آید. در این رساله ابتدا مباحث و مضامین مطرح شده در سه اثر مذکور مقایسه شدند ؛ سپس مضامین مشترک بیان شده در این آثار - که از مضامین عرفانی مورد توجه در قرن هفتم به شمار می آیند- مشخص گردیدند و در مرحله ی بعد نظرات و مطالب بیان شده توسط مولفان در رابطه ی با هر مضمون ، مورد بررسی قرارگرفت. همچنین آیات ، احادیث و ابیات مشترک در آثار یاد شده نیز مشخص گشته و تحلیل شد. در نهایت این نتیجه به دست آمد که بیست و هشت مضمون مشترک در هر سه متن ، وجود دارد و در همه ی این مضامین ، مفاهیم و نظرات مشابهی بیان گردیده . همچنین علاوه بر مفاهیم یکسان ، در تعدادی از مضامین مشترک بررسی شده ، تعابیر ، ترکیبات لفظی و توصیفات مشابهی نیز توسط مولفان این آثار ، به کارگرفته شده اند. بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت که در متن کاشف الاسرار هم مفاهیم مشترک و هم در موارد متعددی ، عبارات و توصیف های قابل توجه مشترکی با نثر مرصاد العباد یافت می شود که نشان می دهد عبد الرحمن اسفراینی در تالیف کاشف الاسرار ، چه از نظر مفهوم و چه از نظر لفظ ، تحت تاثیر مرصاد العباد اثر نجم الدین رازی بوده است . در مورد الانسان الکامل نیز این موارد صدق می کند ، اما میزان و چگونگی اشتراک میان این اثر و مرصاد العباد به گونه ای است که می توان گفت : عزیز الدین نسفی در تالیف الانسان الکامل از مرصاد العباد تاثیر پذیرفته و این تاثیر پذیری او بیشتر مربوط به حوزه ی معنا و مفهوم است .
حمید عباسی بها الدین اسکندری
یکی از دغدغه های جدی در ادبیات صوفیانه پارسی، کرامات و خوارق عادت بوده است ؛آن جا که سنن طبیعی فرو می ریزد و انسان پای به دنیایی از حیرت ها و رازها می نهد. حکایت حواریون عیسی (ع) و داستان حضرت ابراهیم و نیز یاد کردن خداوند از معجزات به عنوان بینّه، خود برهانی است برمیل و نیاز آدمیان به چنین وقایع تأیید بخش و اطمینان آوری. ادبیات صوفیانه و عارفانه ما در پاسخ به همین نیاز و به عنوان تأییدی بر ولایت اولیا و سالکان، مشحون است از ذکر شگفتی ها و شگفت کاری ها و سرشار از کرامات و خوارق عادات.در این پژوهش،کوشش شده است موضوع کرامات و خوارق عادات از مناظر مختلف بازکاویده شود؛مناظری همچون انواع خوارق عادات،دیدگاه قرآن و احادیث و ادیان مختلف و علم روانشناسی در این باب،نگاه مثبت و منفی متکلمان و فیلسوفان و عارفان نسبت به کرامات. و سپس با توجه به اهمیت این موضوع، به بررسی آن در آثار دو شاعر بزرگ ادبیات فارسی، عطار و جامی ،و نیز تقسیم بندی انواع کرامات پرداخته می شود و در ادامه مقایسه ای بین کرامات در آثار عطار و جامی صورت خواهد گرفت. بر اساس این پژوهش،موضوع کرامات و خوارق عادات در قرون اولیه، چندان مورد توجه نبوده است ولی رفته رفته با گرم شدن بازار این موضوع، کرامات در کانون توجه پیر و مرشد قرار می گیرد،به گونه ای که هر چه از قرون اولیه فاصله می گیریم، کرامت، یکی از موضوعات ثابت هر کتاب عرفانی می شود و به تدریج شاهد سیر صعودی در انتساب کرامات به عرفا و صوفیه می باشیم. پس از تعمق و بررسی درآثار عطار و جامی ،به نظر می رسد که اگر چه در مواردی اندک کرامات را پذیرفتنی و قابل قبول می دانند اما در اکثر موارد با این عمل مخالفت می ورزند و آن را امری ناپسند می شمارند.