نام پژوهشگر: محمد حسین انصاری
محمد حسین انصاری حبیب هنری
دانش قبل از آنکه یک پدیده فنی و تکنولوژیکی باشد پدیده ای اجتماعی است، یعنی انسانها مهمترین عامل تشکیل آن هستند و یکپارچگی دانش به سرمایه اجتماعی بستگی دارد. اشتغال اطلاعات و دانش در سطح کلان و بین افراد در سازمانها بستگی به افرادی دارد که این انتقال را تسهیل و شروع می کنند و تولید دانش و فن آوری مستلزم خلاقیت و نوآوری است. هدف از این تحقیق یافتن رابطه میان متغیرهای سرمایه اجتماعی، مدیریت دانش و خلاقیت در اداره کل تربیت بدنی استان تهران و کمیته ملی المپیک است. روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی و علی- مقایسه ای است. جامعه آماری این تحقیق شامل 33 نفر کارشناسان اداره کل تربیت بدنی استان تهران و 30 نفر کارشناسان کمیته ملی المپیک می باشد. برای گردآوری اطلاعات اولیه جهت آزمون فرضیه ها از چهار پرسشنامه استفاده شده است، پرسشنامه ویژگیهای فردی، پرسشنامه مدیریت دانش، پرسشنامه سرمایه اجتماعی و پرسشنامه خلاقیت "رندسیپ". پرسشنامه مدیریت دانش، پرسشنامه ای است که توسط محققان گذشته مورد استفاده قرار گرفته و روایی آنها توسط متخصصان ، مورد تأیید قرار گرفته و پایایی آن ضریب آلفای کرونباخ 86/0 را نشان می دهد. پرسشنامه سرمایه اجتماعی نیز پرسشنامه ای محقق ساخته است که روایی آن به تأیید متخصصان رسید و برای سنجش پایایی آن نیز از آلفای کرونباخ استفاده شد که ضریب آن 81/0 به دست آمد. پرسشنامه رندسیپ نیز پرسشنامه ای استاندارد است که پایابی آن عدد 78 /0 بدست آمد. در این تحقیق از روشهای آمار توصیفی شامل میانگین و انحراف استاندارد و روشهای آماری استنباطی شامل آزمونهای کلموگروف-اسمیرنوف، رگرسیون گام به گام، آزمون t مستقل و همبستگی اسپیرمن استفاده شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که خلاقیت در اداره کل تربیت بدنی تهران زیر حد متوسط و در کمیته ملی المپیک در حد پایین و غیر خلاق است. همچنین سرمایه اجتماعی در هر دو سازمان در حد متوسط است و مدیریت دانش نیز در حد متوسط ارزیابی شد هر چند هر دو بعد سرمایه اجتماعی و مدیریت دانش، در کمیته ملی المپیک اندکی بالاتر می باشد. همچنین ارتباط مثبتی بین سرمایه اجتماعی و خلاقیت، مدیریت دانش و خلاقیت و سرمایه اجتماعی و مدیریت دانش دیده شد. بین خلاقیت کارشناسان دو سازمان تفاوت معناداری دیده شد وتفاوت معناداری بین رشته تحصیلی با خلاقیت مشاهده نگردید هر چند ارتباط معناداری بین مدرک تحصیلی و خلاقیت وجود داشت.
محمد حسین انصاری غلامحسین نوروزی
چکیده ندارد.
نیکو رضایی جوزانی منصور انصاری
چکیده: برای بررسی مفهوم عدالت وتأثیر آن بر حکومت مطلوب باتوجه به دو دیدگاهی که در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته اند ، یعنی افلاطون و امام خمینی ، ابتدا باید به تحلیل ارزشها پرداخت. چراکه هم مفهوم عدالت و هم ایده حکومت مطلوب ازنوع پدیده های ارزشی هستند که این امر هم باروش هنجار گرایانه قابل بررسی می باشد.این مسأله که بهترین نوع حکومت ، حکومتی است که باید بر مبنای عدالت رفتار کند، از دیرباز مورد توجه بسیاری از اندیشمندان سیاسی بوده است. حکومت مطلوب امام خمینی (ره) که تجسم خود را درشکل ولایت فقیه می یابد عمدتاً متأثر از درک ویژه ایشان از مفهوم عدالت است. افلاطون نیز عدالت را ویژگی حکومت مطلوب می داند که باید حکومت را بر اساس آن بنیان نهاد. آرمانشهر افلاطون غایتی جز تحقق عدالت ندارد. از نظر افلاطون تنها کسی که شایستگی حکومت بر جامعه را دارد فیلسوف است ، چون دارای صفت عدالت است. آرمانشهر افلاطون که درکتاب جمهور به تصویر کشانده شده دارای نظم آرمانی مبتنی بر عدالت و حکومت نخبگان است. امام خمینی (ره) هم مفهوم عدالت را یک مفهوم معنوی و الهی می داند وبه همین جهت عدالت را از خداوند حکیم آغاز می کند که به انسان کامل یعنی حضرت رسول (ص) سرایت می کند . بنابراین مفهوم عدالت در اندیشه امام خمینی (ره) بیشتر رنگ وبوی عرفانی دارد. اما از نظر افلاطون آنچه محوریت دارد انسان است . از نظر وی اگر چه جهان آفرینش طی یک نظم خاص توسط خالق آفریده شده و جهان براساس نظم طبیعی استوار گردیده است ، اما انسان باید عدالت را ایجاد گرداند تا بتواند به رفاه برسد . در مجموع هم اندیشه ی امام خمینی (ره) و هم اندیشه ی افلاطون اساساً عدالت محور هستند ، ولی با وجود قرابت های درک آنها از عناصر گفتمانی عدالت متفاوت بوده ودر نتیجه حکومت مطلوب امام خمینی (ره) اساساً رنگ اخلاقی – دینی می یابد و مبتنی بر معرفت است ،اما حکومت مطلوب افلاطون مبتنی بر معرفت اکتسابی است.