نام پژوهشگر: محمد ابوالفتحی
سجاد احسانی مسعود اخوان کاظمی
یکی از ابعاد مهم توسعه، توسعه سیاسی می باشد. برای پیمودن مسیر توسعه سیاسی در یک کشور، عمدتاً دو رهیافت متصور است. رهیافت جامعه محور و رهیافت نخبگان محور.توسعه یافتگی کشورهای غربی. محصول تکیه بر رهیافت جامعه محور است و به دلیل قوّت فرهنگ سیاسی و مبانی اجتماعی در این جوامع، توسعه سیاسی از پایین به بالا شکل گرفته است. رهیافت دیگر رهیافت نخبه محور، این رهیافت مختص جوامع در حال توسعه و کشورهای جهان سومی است و به دلیل ضعف مبانی اجتماعی و فرهنگ سیاسی این جوامع توسعه سیاسی از بالا به پایین انجام می گیرد. با توجه به این رهیافت دولت به عنوان مجمع بخشی از نخبگان یک جامعه در توسعه سیاسی، هم از بعد ایجابی و هم بعد سلبی نقش آفرین است. با تمرکز بر وجه ایجابی نقش دولت بر فرآیند توسعه سیاسی و نیز با مطالعه عملکرد هشت ساله دولت اصلاحات در ایران درمی یابیم که در این برهه زمانی دولت اصلاحات نقش موثری را در پیشبرد فرآیند توسعه سیاسی را در کشور داشته است.
مجید قلاحی مسعود اخوان کاظمی
چکیده توسعه سیاسی که با شاخص هایی نظیر مشارکت سیاسی، نهادمندی ساختاری، ارتباطات و نظایر آن مورد شناسایی قرار می گیرد در مراحل استقرار خود با بحران های مختلفی از جمله بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران مشارکت، بحران نفوذ و بحران توزیع روبه رو است. این بحرانها، کارآمدی و بالندگی یک سیستم سیاسی را با چالش مواجه می کنند. ساختار سیاسی حاکم در هر کشور، اگر بتواند واکنشی متناسب، درخور و به موقع به بحران به وجود آمده بدهد، می تواند با کارآمدی و ثبات بیشتری به تحکیم زیرساخت های توسعه سیاسی خود در همه زمینه ها بپردازد. هدف از پژوهش حاضر، این است که با استفاده از کتب و اسناد موجود و همچنین مقالات و سایر منابع اطلاعاتی نشان داده شود که وضعیت این بحران ها در جامعه ایران به چه صورتی می باشد و به نوعی یک ارزیابی از عملکرد حکومت جمهوری اسلامی ایران در حوزه توسعه سیاسی و برخورد با این حوزه های چالش خیز انجام گیرد. نظر به مطالب ارائه شده در فصول مختلف این پژوهش می توان چنین نتیجه گیری نمود که، نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران در حوزه توسعه سیاسی در این پنج حوزه ( هویت، مشروعیت، مشارکت، نفوذ، توزیع ) با چالش هایی مواجه است که در صورت عدم تشخیص صحیح، واکنش درست و اقدامی به موقع، می توانند روند توسعه سیاسی را مخدوش نموده و یا آن را کند و متوقف کنند.
صیفور قادری باینگانی محمد ابوالفتحی
بررسی روابط و مناسبات استراتژیک آمریکا و روسیه همواره تحت تأثیر شرایط و موقعیت های مختلف در حال تغییر از حالت هماهنگی و همکاری به عدم همکاری و تنش و یا برعکس بوده است. روی کار آمدن روسای جمهور با دکترین های متفاوت و گاه متضاد در هر یک از دو کشور زمینه و عاملی برای ایجاد تغییر در روابط دو کشور بوده است. چرا که از جنگ جهانی دوم به بعد روابط روسیه و آمریکا تحت تأثیر دکترین های منبعث از دو کشور ، زمینه همکاری یا عدم همکاری را فراهم ساخته که این امر نشان دهنده نوع دیدگاه و طرز تفکر یک رئیس جمهور و همکارانش نسبت به کشور مقابل بوده است. دکترین بوش در آمریکا یکی از مهمترین دکترین های چند ساله اخیر بوده است که می توان آن را عامل ایجاد تنش و عدم همکاری بین روسیه و آمریکا در مقطع زمانی پس از 11 سپتامبر 2001 دانست. این دکترین که بیانگر نوع دید و طرز تفکر رئیس جمهور جورج دبلیو بوش و تیم نومحافظه کاری وی به جهان و روابط بین الملل بود و از جمله نگاه وی به کشور روسیه بود، باعث واکنش شدید روسیه و زمینه ای برای عدم همکاری و تنش بین دو کشور را فراهم نمود. تا جایی که دو کشور تا مرحله ای از جنگ سرد جدید بین یکدیگر پیش رفتند که اوج آن را می توان در بحران عراق در مارس 2003 مشاهده نمود. از این جهت است که عامل اصلی در تضاد و تنش بین روسیه و آمریکا در سالهای 2002 تا 2004 را می توان عملکرد دکترین بوش و دولت آن دانست
یوسف آکنده محمد ابوالفتحی
تبیین آثار جهانی شدن بر هویت ملی در ایران و آثار آن بر انسجام و انفکاک مولفه های هویت ملی ایرانی.
حمید خدرویسی بهزاد خامه ای
نگارنده در این پژوهش بعد از بررسی آرا و نظریات اندیشمندان مختلف و رویکردهای متفاوت راجع به جهانی شدن، به این نتیجه می رسد که پدیده جهانی شدن حقیقتی است موجود و ویژگی روابط بین الملل کنونی است، در قالب جهانی شدن جهان لحظه لحظه در حال تغییر و تحول است، موجی سریع با آهنگی بی سابقه در حال دگرگون ساختن کلیه جنبه های زندگی بشری است و این دگرگونی ها در عرصه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی مشهود و نمایان شده است، در واقع می توان گفت که این پدیده حامل تهدیدات و فرصت های عدیده ای برای کشور در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی می باشد که تاثیرات این پدیده گر چه در حال حاضر در ایران کاملاً ظاهر نشده است اما در آینده ای نه چندان دور این آثار کاملا ظاهر می شوند و امنیت ملی ایران را تحت تاثیر قرار می دهند بطور کلی در شرایط نوین جهانی می توان گفت که موجودیت کلان کشور، نظام سیاسی، مشروعیت نظام و ایدئولوژی نظام در تاثیر و تاثر متقابل با جهانی شدن هستند.و در فصل پایانی پژوهش به بحث مهدویت و جهانی شدن پرداخته شده است و از آن می توان اینگونه دریافت که جهانی شدن ایجاب می کند انسان ها در شرایطی زندگی کنند که آرمان فرا گیر مهدوی در آن مطرح است. همچنین پردازش ماهیت این زندگی جهانی و نسبت بین آن و جامعه مهدوی و آموزه مهدویت اسلامی نیز مورد توجه است.
فرزاد احمدیان محمد ابوالفتحی
سیاست خارجی عرصه تحول وپویایی است. از همین رو برای مطالعه سیاست خارجی کشورها روش ها و رهیافت های متعددی وجود دارد که در این پژوهش بر اساس روش توصیفی- تحلیلی-تاریخی و مقایسه ای، به بررسی جهت گیری ها، اصول و الگوهای رفتاری حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت احمدی نژاد پرداخته شده است. پژوهش حاضر بر این باور است که سیاست خارجی دولت احمدی نژاد خصلت آرمان گرایی ایدئولوژیک داشته است، و با شعار بازگشت به ارزش های انقلاب اسلامی وضع موجود نظام بین الملل را نظمی ناعادلانه خوانده و روی کردی انتقادی نسبت به نظم موجود در نظام بین الملل و نیز کارکرد سازمان های بین المللی و فرامنطقه ای را در پیش گرفته است. در دوره ی زمانی دولت احمدی نژاد به دلیل شرایط ناشی از تهدیدات پیرامونی منطقه علیه منافع حیاتی و برنامه هسته ای ایران، توسط قدرت های فرامنطقه ای و نوعی عدول از گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه داخلی در دولت های پیشین، سبب شد تا اصول و الگوهای سیاست خارجی ایران به سوی رفتارهای آرمان گرایانه و مواجهه جویانه با نظام بین الملل سوق یابد. بنابراین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت نهم و دهم با تأکید دوباره بر آرمان های اوایل انقلاب، زمینه را برای رفتارهای تهاجمی و تعارض آمیز با برخی از کشورها در غالب گفتمان اصول گرایی،عدالت گستری و صلح گرایی حداکثری فراهم نمود. این پژوهش هم چنین بر این باور است که سیاست خارجی انتقادی دولت احمدی نژاد در مواجهه با برخی سازمان ها و کشورهای خاص، از جمله کشورهای عربی عضو شورای هم کاری خلیج فارس، آن هم به علت ملاحظات استراتژیکی مربوط به خلیج فارس،چرخشی به سوی تعدیل و نرمش داشته و در پایان،نگارنده اعتقاد دارد که دولت ها بر اثر عوامل متعدد مثل شرایط بین المللی، منابع طبیعی، و اوضاع داخلی می توانند از برخی اصول سیاست خارجی خود عدول نموده یا جهت گیری نوینی را در سیاست خارجی دنبال کنند. کلید واژه گان: سیاست خارجی، جمهوری اسلامی ایران، آرمان گرایی ایدئولوژیک، خلیج فارس، ژئوپلتیک،ژئواکونومیک،ژئواستراتژیک،ژئوکالچر
محمدرضا رستمی محمد ابوالفتحی
مشارکت زنان در توسعه و مشارکت سیاسی، شاخصی مهم در فرآیند توسعه ی پایدار جامعه محسوب می شود. انتخاب موضوع این پژوهش براساس این اعتقادصورت پذیرفته است که مشارکت زنان در فعالیت های سیاسی، نقش بسزایی در توسعه و نوسازی هرکشوری دارد. با درک اهمیت این مشارکت هرکشوری باید تلاش کند که موانع مشارکت زنان را مرتفع ساخته تا زمینه های دستیابی به رشد و شکوفایی جامعه در همه عرصه ها فراهم گردد. با این وجود به نظر می رسد که مشارکت سیاسی زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران با موانع و مشکلاتی مواجه است. پژوهش حاضر در مقام شناخت و آسیب شناسی بدنبال بررسی این موانع و مشکلات بوده است. زنان ایرانی هم چون سایر نیروهای اجتماعی در فرآیند انقلاب اسلامی حضور داشتند تا در پرتو سامان سیاسی جدید بتوانند ایفای نقش و هویت نمایند، اما در فردای انقلاب و در سامان سیاسی جدید، حضور و ظهور زنان در عرصه های سیاسی هم چنان با محدودیت ها و مشکلاتی مواجه بوده است. نوشتار حاضر از میان موانع و مشکلات موجود، بر موانع فرهنگی و اجتماعی مشارکت سیاسی زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران متمرکز شده است. بنابراین در پژوهش حاضر این مسئله مورد بررسی و تحلیل قرارگرفته که چرا زنان ایران علی رغم توانمندی های فردی و اجتماعی خود تاکنون نتوانسته اند به سطوح کلان مدیریت سیاسی جامعه دست یابند. واقعیت این است که زنان برای دستیابی به مقامات بالای سیاسی و حضور در سطوح کلان قدرت سیاسی، همواره دچار موانع متعددی بوده اند که از میان آنها پژوهش حاضر بر موانع فرهنگی و اجتماعی تاکید داشته است.
غلامرضا آزادی محمد ابوالفتحی
سیاست خارجی از اهمیت حیاتی برخوردار است زیرا اهداف تعیین شده برای یک کشور همراه با استراتژی های اتخاذ شده برای نیل به آن اهداف را در برمی گیرد.سیاست خارجی موفق موجب اعتلای یک جامعه وکشور وبالعکس سیاست خارجی ناموفق موجب افول وحتی نابودی آن گردد.سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران موضوعی پیچیده است و چنانچه از زاویه مناسب به آن نگریسته نشودموضوع به کلی مبهم خواهد بود.جمهوری اسلامی ایران کشوری است باملاحظات ملی و(صرفاً مربوط به سرزمین ایران )و فراملی (عمدتاً مربوط به سرزمین اسلام) . به عبارت دیگر در اینجا هم منطق دولت – ملت و هم منطق دین حائز اهمیت است . ایجاد نوعی موازنه میان این دو منطق که در برخی موارد متناقض می نماید وظیفه امر بسیار دشورای بر دوش سیاستگذارن ایران به ویژه در عرصه سیاست خارجی نهاده است . سیاست خارجی جمهوری اسلامی ، ماهیتی مطالبه جویانه دارد . گسترش ارزش های دولت اسلامی ضریب امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را افزایش می دهد چون ، با صدور الگوی مقاومت جمهور ی اسلامی ایران به اردوگاه سلطه ستیزان ، فرهنگ و گفتمان مقاومت علیه سلطه گران و مستکبران فراگیر می شود. از انجا که عناصر بنیادین نظام سیاسی ایران اسلام و به تبع آن انقلاب اسلامی هستند ، منافع و اهداف ملی ایران نیز بر حسب ارزش ها ، ارمان ها و اصول اسلامی هستند ، منافع و اهداف ملی ایران نیز به حسب ارزش ها ، آرمان ها و اصول اسلامی و انقلاب اسلامی تعریف می گردد ؛ به طوری که بهترین و مهم ترین ارزش های برای ملت ایران همان ارزش ها و آرمان هایی است که دین مبین اسلام مقرر می کند و انقلاب اسلامی نیز بر آن تاکید می ورزد . بین ایرانیان ولبنانی ها،حلقه های فراوانی وجود دارداز جمله حضور شیعیان بسیار در لبنان که برخوردار از روحیه انقلابی و خواهان تغییر وضع موجود در قبال مسائل مسلمانان هستند، وجود دشمن مشترک(اسرائیل) که دولتی ظالم، تجاوزگر،دشمن اسلام و مسلمانان ،غصب کننده بیت المقدس.وجود این عوامل وعوامل دیگر موجب حضور ایران در صحنه لبنان شده است. در پژوهش حاضر کوشش شده است ضمن توصیف و تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران درلبنان به دنبال پاسخی مناسب به سوال ذیل می باشد:چه مولفه های رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران رانسبت به لبنان تنظیم می نماید؟ درپاسخ به سوال اصلی پژوهش فرضیات زیر به عنوان خط سیر پژوهش پی گرفته شده است :چنین به نظر می رسد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران درلبنان بر پایه منافع ملی است یا مصالح اسلامی.لذا پژوهش حاضررا در چارچوب نظریه سازه انگاری مورد بررسی قرار گرفته است ، در واقع انتخاب سازه انگاری برای این مهم ،ناظر به مدلول این رویکرددراهمیت تاثیر ساخت نرم افزاری نظام ذهنی،باورهاوهنجارها بر رفتار سیاست خارجی است. جمهوری اسلامی ایران را به عنوان یک بازیگر اجتماعی میداند که هویت ومنافعش در فرایند تعملات اجتماعی شکل می گیرد .به طوری که ساختارهای هنجاری وانگاره ای در دوسطح داخلی( از سه لایه مذهبی،ایرانی ومدرن)وسطح خارجی (بین المللی)به هویت اجتماعی جمهوری اسلامی شکل می دهد.
توفیق صادقی قدرت احمدیان
چکیده تحقیق پیش رو در پی تبیین و تجزیه و تحلیل سیاست هویتی و سیاست های قومی در جوامع چند پاره – همانند ترکیه و عراق – است . بر اساس مطالعات و مشاهدات و مستندات تاریخی به نظر می رسد که از زمان به روی کار آمدن دولت مدرن و مطلق? جدید در ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاترک، سیاست هویتی حذف و انکار و امحاء علیه قومیت های غیر ترک بالاخص کردها بمنظور هضم و آسمیله کردن آنها در سر لوح? برنامه های این دولت ها بوده و سیاست مذکور به خشونت سیستمیک و برنامه ریزی شده از جانب دولت علیه کردها انجامیده است ، که نمود نظری و عملی آن در قوانین قضایی و جزایی ، قوانین اساسی ، قوانین آموزش و پرورش ، قوانین مربوط به احزاب و تشکل ها و انجمن ها و نیز جنگ های پی در پی و خشن و خونین ربع اول قرن بیستم وفعالیت های نظامی پرلاف و گزاف و پرهزینه و گاه و بی گاه دولت های اخیر ترکیه در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم علیه کردها ، به صراحت پیداست . راجع به عراق نیز باید گفت که از زمان شکل گیری و تأسیس عراق جدید و از زمان ملک فیصل ، عبدالکریم قاسم و بعثی ها یعنی برادران عارف ، البکر و مخصوصاً صدام حسین همان سیاست های ترکیه با شدت و حدت بیشتری دنبال شد و نتیجه آن پاک سازی نژادی و نسل کشی کردهاست و دو نمونه بارز و انکار ناپذیر آن که در پیش چشم جهانیان صورت گرفت ، عملیات انفال و حلبچه می باشد . بعد از سقوط صدام حسین در سال 2003 نیز وضعیتی به لحاظ سیاسی آنارکیکال پیش آمد که گروه های اصلی عراق شیعه ، سنی ، کرد و به تَبَع آن سایر گروه های کوچک نیز اعتماد خود را نسبت به همدیگر از دست داده و هر کدام نگران موجودیت ، قدرت ، ثروت و منافع خود بودند. در واقع سیاست هویتی در عراق ( از 2003 تاکنون ) در قالب نوعی رقابت هویتی نمایان است . خلاصه اینکه تحقیق حاضر در پی جستجو و کند و کاو و تبیین سیاست هویتی حذف و انکار و امحاء هویتی در ترکیه و هم چنین معضل امنیتی پیش آمده در عراق پس از سقوط صدام حسین می باشد .
میثم رشیدی محمد ابوالفتحی
چکیده گسترش پدیده بنیادگرائی اسلامی که دردهه های اخیردرجهان اسلام وبخصوص درخاورمیانه جریان داشته است، امروزه ازموضوعات مهم جهانی به حساب می آید. مطالعه این پدیده نه تنها به عنوان یک گرایش دینی بلکه به خاطر تأثیر گذاری بر قدرت سیاسی و کسب قدرت در جوامع اسلامی اهمیتی به سزا دارد.روند روبه رشد ارتباطات انسانی،جهان اجتماعی رادرمعرض تحولات پیاپی قرار می دهد.انسان ها ، درجوامع مختلف ودر چارچوب روابط روبه گسترش خود،هرچه بیشتر ازاین امکان برخوردارمی شوندکه اموررابامنطقی جهانی ارزیابی کنندواین زمینه ای برای پدیدارشدن برخی تناقض ها وناسازگاری ها درعرصه عمل واندیشه وشناخت است. جهانی شدن خصوصاً مهم ترین حوزه آن یعنی فرهنگ،دربردارنده همه آن فرآیندهایی است که مانند یک نیروی بیرونی قوی،زندگی بشررادرابعاد مختلف آن هرچه بیشتر بایکدیگر مرتبط می سازدوفضای جدیدی می سازد که درآن فرصت ها وچالش های متعددی متصور است. درپژوهش حاضر تلاش گردیده است ، تأثیر جهانی شدن فرهنگ بر گسترش بنیادگرایی اسلامی درکشورهای اسلامی وبخصوص حوزه خاورمیانه مورد تحلیل قرارگیرد .برخلاف دیدگاه بسیاری از متفکرین غربی که بنیادگرایی راپدیده ای ضدتمدن،علم وخردگرایی می دانند نگارنده این پژوهش معتقداست بنیاد گرایی اسلامی ، حرکتی سازنده وپاسخی منطقی به تلاش غرب درقالب جهانی شدن برای تحمیل ارزش های فرهنگ غربی به سایرجوامع می باشد وبنیادگرایی اسلامی نه به معنای واپس نگری،تحجروکهنه پرستی بلکه به معنای قبول داشتن اصول مستدل منطقی وپای بندی واستقامت برای دفاع ازآن هاست و این دقیقاً جریانی برای بازیابی هویت خویش درمقابل جریان سرکوب گر فرهنگی غرب است.در پژوهش حاضر تلاش شده است مباحث و مطالب در پنج فصل جمع آوری و ارائه گردد.و با توجه به سوال(تأثیر جهانی شدن فرهنگ(ارزش های غربی)بر گسترش بنیاد گرایی اسلامی در خاورمیانه)و فرضیه(به نظر می رسد تشدید بنیاد گرایی اسلامی در خاورمیانه واکنشی در مقابل جهانی شدن فرهنگ(ارزش های غربی)می باشد)مطرح شده،در فصل آخر که نتیجه گیری نهایی می باشد نگارنده پژوهش با عنایت به مطالب و مباحث ذکر شده در فصول این رساله،فرضیه مطرح شده را مبنی بر این که بنیاد گرایی واکنش و پاسخی به جهانی شدن فرهنگ و ارزش های غربی می باشد را تأیید و اثبات می نماید.
هدایت خبیری محمد ابوالفتحی
چکیده علت بروز و ظهور سازمانهای بین المللی این است که خلاء ناشی از عناصر نهادین جامعه جهانی (قدرت مرکزی) پر گردد و بی کفایتی دولتها در رفع نیاز های جدید جامع بین المللی جبران شود .در صورتیکه هدف اصلی و اولیه روابط بین الملل تامین و تضمین صلح و همزیستی مسالمت آمیز باشد . این شورای امنیت است که در قالب سازمان ملل متحد چنین رسالتی را به عنوان وظیفه و مسئولیت اصلی تعقیب می کند و مسئولیت خطیر حفظ صلح و امنیت بین المللی را به عهده دارد ، این شورا اقدام به صدور قطعنامه های 1696، 1737،1747،1803،1835 و 1929 بر علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران نموده است و خواهان الزام ایران به تعلیق کامل فعالیتهای هسته ای تصویب پروتکل الحاقی و اجرای فوری آن می باشد . این امر نه تنها تخلف از اصل رضایی بودن معاهدات است بلکه نقض چندین قاعده حقوق بین الملل از جمله عدم تهدید توسل به زور ، اصل احترام به حاکمیت و استقلال سیاسی کشورها و اصل برابری کشورها می باشد . باتوجه به این مهم این پژوهش با بهره گیری از چارچوب نظری نئورئالیسم در پی بررسی تاثیر، نقش قدرت های هژمون بر تصمیمات شورای امنیت درمساله هسته ای جمهوری اسلامی ایران از این منظر می باشد. چنین به نظر می رسدکه شورای امنیت ، تحت تاثیر قدرت های هژمون بصورت جانبدارانه و غیر حقوقی در برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران مداخله نموده است.
سعادت کریمی طهماسب علیپوریانی
چکیده بیش از دو دهه است که از سرمایه اجتماعی ، کارکردها و پیامدهای سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی آن سخن به میان آمده ودرباره آن پژوهش شده است . سرمایه اجتماعی به جنبه ای از سازمان اجتماعی اشاره دارد که شامل اعتماد ، هنجارها ، و شبکه ها می شود بطوریکه این موارد با تسهیل کنشهای مشترک باعث بهبود کارایی جامعه می شوند . تهدیدات فرهنگی مفهوم دیگری است که در این پژوهش نقش محوری را به خود اختصاص می دهد . تهدیدات فرهنگی ، تمامی اقداماتی را که موجب می شود تا اهداف ، ارزشهای حیاتی و اصیل یک نظام سیاسی و امنیت ملی کشور از لحاظ فرهنگی به خطر افتد یا موجب ایجاد تغییر و تحول اساسی در باور و ارزشهای اصلی نظام ( استحاله فرهنگی ) شود تهدید فرهنگی یا تهدید نرم می گویند . آنچه هدف این پژوهش است اثبات تأثیرگذاری معکوس این دو متغیر بر یکدیگر می باشد و اینکه نشان دهد تهدیدات فرهنگی متغیری است که از سرمایه اجتماعی تأثیر می پذیرد بدین معنی که هراندازه سرمایه اجتماعی در جامعه ای افزایش پیدا کند بصورت عکس تهدیدات فرهنگی کاهش می یابد و در مقابل ، هراندازه سرمایه اجتماعی تضعیف شود ، بالعکس تهدیدات فرهنگی افزایش یافته و فرهنگ ملی در معرض خطر و تهدید قرار می گیرد. در پژوهش حاضر با تجزیه و تحلیل تأثیرات سرمایه اجتماعی بر تهدیدات فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک جامعه موردی پرداخته می شود و با به محک گذاشتن فرضیه پژوهش به این یافته می توان رسیدکه هرچه سرمایه اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی بالا باشد سرمایه اجتماعی و شاخصهای آن به عنوان مولفه های اساسی افزایش قدرت نرم نظام جمهوری اسلامی در مقابله با تهدیدات نرم دشمن به کار گرفته می شود و هرچه سرمایه اجتماعی و شاخصهای آن در جامعه پایین باشد این نظام توانایی مقابله با تهدیدات فرهنگی غرب و آمریکارا از دست خواهد داد . نتایج این پژوهش جدایی از اثرات علمی و آکادمیک آن ، می تواند در جهت سیاستگذاری برخی نهادها و مقامات حکومتی برای افزایش سرمایه اجتماعی و به تبع آن افزایش قدرت نرم نظام جمهوری اسلامی و کاستن از تهدیدات فرهنگی و جنگ نرم مثمر ثمر واقع شود . روش بررسی فرضیه و پاسخگویی به سوالات از نوع توصیفی – تحلیلی می باشد . کلید واژه : اعتماد اجتماعی ، تهدیدات فرهنگی ، توسعه سیاسی ، سرمایه اجتماعی ، قدرت نرم
نعیمه فضلعلی طهماسب علیپوریانی
چکیده این پایان نامه درصدد بررسی و ارزیابی ارتباط میان دو مولفه ی سرمایه ی اجتماعی و نظام سیاسی از دیدگاه نهج البلاغه است. در این ارتباط در خصوص نظام سیاسی بیش از هر چیز دیگر بر امنیت تأکید خواهد شد. در راستای هدف پژوهش چندین مولفه از مولفه های سرمایه ی اجتماعی که در نهج البلاغه مطرح می باشند، گزینش شده که دربرگیرنده ی مولفه های عدالت، اعتماد، آگاهی، مشارکت و امید می باشد. در هر فصل از این پژوهش که تحت عناوین همین مولفه ها خواهد آمد، به بحث از یکی از این مولفه های سرمایه ی اجتماعی، ارتباطی که با نظام سیاسی و بالاخص امنیت دارد در چارچوب نظریه ی سیستم ها پرداخته خواهد شد؛ بدین مفهوم که در این پایان نامه نظام سیاسی به عنوان یک سیستم در نظر گرفته شده که هر یک از این مولفه ها به عنوان ورودی سیستم در نظر گرفته می شود و تأثیر و تأثری که بر سیستم دارد و نهایتاً خروجی سیستم که می تواند امنیت یا ناامنی باشد مورد بررسی قرار خواهد گرفت. البته خود این خروجی موجب بازخورد هایی در محیط نظام می شود و می تواند به عنوان ورودی دوباره به سیستم وارد شده و خود نتایج دیگری به دنبال داشته باشد که همین مسأله است که بخش عمده ی این پژوهش را به خود اختصاص خواهد داد. از متون ادبی هم به فراخور بحث در القای مطالب بهره گرفته خواهد شد. کلید واژه ها: سرمایه ی اجتماعی، نظام سیاسی و امنیت.
اکرم السادات ذنوری محمد ابوالفتحی
چکیده در این رساله در پی آن هستیم تا با استفاده از چارچوب تحلیلی فرهنگ سیاسی به بررسی افول جریان اصلاحات (1384-1376)درایران بپردازیم . براساس رویکرد فرهنگ سیاسی که رویکرد مد نظر در این رساله می باشد سقوط و افول بسیاری از نخبگان سیاسی در ساختار قدرت ایران رامی توان ناشی از ایجاد فاصله بین فرهنگ سیاسی توده ها و گروههای های اجتماعی با نخبگان دانست .فرهنگ سیاسی عبارتست از ایستار های افراد نسبت به سیاست که بر اعمال سیاسی آنان تأثیر می گذارد واین ایستار متأثر از تفکر عوام ،نخبگان ،شرایط ملی و ساخت سیاسی می باشد. بر اساس نگرش افراد به سیاست نوع فرهنگ سیاسی عوض می شود. هرچه فرهنگ سیاسی مدنی تر باشد توسعه و اصلاحات بیشتر خواهدبود.دراین رساله فرض بر آن است که نوع فرهنگ سیاسی عوام اجازه ی اصلاحات گسترده را به جریان اصلاح طلبی طی سالهای 1384-1376نداده و افول آن را رقم زده است. بنابراین با استفاده از این چارچوب و با بررسی ویژگی های فرهنگ سیاسی در ایران و نیز بررسی فرهنگ سیاسی عوام در جمهوری اسلامی و فرهنگ سیاسی نخبگان اصلاحات به دنبال آن هستیم تا گسست و چالش بین فرهنگ سیاسی نخبگان اصلاحات و فرهنگ سیاسی عوام را مورد بررسی قرار دهیم وروشن نماییم که گسست بین فرهنگ سیاسی توده ی عام و فرهنگ سیاسی نخبگان اصلاحات ،منجر به افول جریان اصلاح طلبی در سال های مورد بررسی در این پژوهش گردیده است .
محمد دشتی مرویلی محمد ابوالفتحی
لزوم تدوین الگوی اسلامی– ایرانی پیشرفت، چندی است که در محافل سیاسی و علمی کشور به گوش می رسد و در این میان جایگاه عدالت در این الگو یکی از مباحث بحث برانگیز موجود است ، پاسخ گویی به این سوال که در صورت تزاحم عدالت و توسعه کدامیک را باید بر دیگری مقدم کرد ، سوال اساسی ای است که پاسخ به آن در تدوین این الگو راهگشا خواهد بود. لکن وجود تعاریف متعدد و برداشت های مختلف از دو واژه توسعه و عدالت خود باعث پیچیدگی بیشترگردیده که مباحث نظری فراوانی را می طلبد، لذا پس از آنکه در فصل اول به بیان کلیات بحث پرداخته شده است در فصل های دوم و سوم به ترتیب همت مولف مصروف به این گردیده است که تعاریف این اصطلاحات را روشن گرداند. در فصل های چهارم و پنجم نیز به ترتیب دیدگاه های اسلام و لیبرالیسم را در خصوص این دو مفهوم بیان کرده و به نسبت بین آن دو توجه نموده است و این مهم با تکیه بر نظریات امام خمینی (ره) و جان رالز صورت پذیرفته است، در نهایت مولف در فصل ششم به مقایسه این دو دیدگاه و نتیجه گیری از آن پرداخته است. لیبرالیسم با توجه به رویکردش دو گروه کلی لیبرالسم برابری طلب و اختیار گرایی قابل تقسیم است و جان رالز به عنوان مشهورترین نماینده دیدگاه لیبرالیسم برابری طلب مطرح بوده که با بررسی دیدگاه های امام خمینی (ره) ورالز باوجود تفاوت های بسیار عمیق درمبانی اسلام و لیبرالیسم مشابهت هایی نیز درخصوص اهمیت عدالت در جامعه ازدیدگاه اسلام و لیبرالیسم برابری طلب قابل مشاهده است . اما نظریات اختیارگرایان درخصوص عدالت چه از نظر مبانی و چه از نظر ظواهر در تقابل با دیدگاه اسلام قرار می گیرد .
نعمت ناصری ارا قدرت احمدیان
مقوله نوسازی امری است که تمامی کشورهایی که به دنبال رسیدن به سطحی از مدرنیته هستند، از آن بهره می گیرند تا بتوانند همانند کشورهای توسعه یافته جهان به سطحی از پیشرفت و نوسازی دست یابند.این اقدامات به دلیل آنکه در کشورهای غربی موفقیت آمیز بود، در ایران نیز در رژیم محمدرضا شاه پهلوی( مخصوصاً از 1332-1357)پی گرفته شد، اما نتیجه آن به جای ایجاد ثبات و پیشرفت در کشور رواج نوعی بی ثباتی در ایران بود. یکی از دلایل اصلی این امر، مشکلاتی بود که در متدولوژی نظریه مدرنیزاسیون وجود داشت و دست اندرکاران نوسازی در ایران نیز به آن دچار بودند. براین اساس در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا مشکلات روش شناختی نظریه مدرنیزاسیون را بررسی کنیم و از سوی دیگر علل و عوامل ایجادکننده بی ثباتی در رژیم پهلوی را براساس دیدگاه نظریه پردازان جامعه شناسی تاریخی تحلیل و بررسی نمائیم ؛ لذا در این رساله به بررسی روش شناختی نظریه نوسازی و تفکرات پوزیتیویستی از یکسو و انتقادات نظریه جامعه شناسی تاریخی بر این مشکلات از سوی دیگر پرداخته خواهد شدتا براساس نظریه جامعه شناسی تاریخی بتوان به ارائه یک تحلیل علمی از نوسازی رخ داده در ایران 1332-1357 پرداخت که نتیجه آن ایجاد بی ثباتی نه پیشرفت برای کشور بود.تأکید اصلی پژوهش حاضر براساس نظریه جامعه شناسی تاریخی بر غیراجتماعی و غیرتاریخی بودن نظریه مدرنیزاسیون در ایران است که این دو عامل سبب سقوط و شکست اقدامات انجام شده در این راستا گشتند و توهمات شناختی نظریه نوسازی را در چهار مورد شی انگاری،تغییرناپذیری، طبیعی دیدن و هم ریختی بررسی خواهیم نمود. روش گردآوری اطلاعات در این رساله استفاده از داده های کتابخانه ای و فیش برداری می باشد که داده های به دست آمده، بر اساس روش تحلیلی-توصیفی بررسی خواهند شد.
محمدرضا مرادی بهزاد خامه ای
روابط ایران و ترکیه با وجود فراز و نشیب های زیاد، طی چند سال گذشته از ثبات نسبی مناسبی برخوردار بوده است، ضمن آنکه برخی سوء تفاهمات میان دو کشور مرتفع شده است و طرفین توجه ویژه ای به اعتمادسازی مبذول داشته اند. اما روابط دو کشور پیرامون مهمترین مسائل خاورمیانه از جمله عراق، فلسطین و حتی سوریه به سمت واگرایی رفته است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تلاش های فراوانی در جهت توسعه همکاری های بین دو کشور صورت گرفته است که بیشتر بر روی روابط اقتصادی متمرکز بوده است که مهمترین اتفاق در روابط دو کشور نخست وزیری اربکان در ترکیه در سال 1376 بود. دیپلمات های ایران و ترکیه پس از چند دهه ماندن در سطح روابط معمولی، اکنون به فکر یک تحول جدید در روابط فی مابین افتاده اند. ترکیه و ایران در سایه دو نظام ایدئولوژیک متفاوت، یک آرزوی مشترکی را در سر می پرورانند و آن تبدیل شدن کشورشان به قطب دیپلماسی منطقه است و این دو کشور بدنبال یافتن مدلهای جدید، برای تعمیق و توسعه روابط در شرایط و وضعیت جدید، به منظور تعمیق همکاری های منطقه ای هستند. از سوی دیگر یکی از عمده ترین سیاست های ترکیه از بدو استقرار حکومت جمهوری در این کشور، گرایش و پیوستن به اتحادیه اروپا بوده است. کوشش دولتمردان ترک طی چند دهه گذشته برای الحاق به اروپا و ورود به جامعه اروپایی در راستای رسیدن به این هدف ارزیابی می گردد. در چهارچوب این سیاست، ترکیه در تمام سازمانهای بین المللی که در اروپا تاسیس شده، مانند ناتو، شورای اروپا، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و ... شرکت کرده است. که البته این کشور با موانعی جهت عضویت در اتحادیه اروپا مواجه است. تقویت روابط ایران و ترکیه در حال حاضر یکی از ضرورتهای مهم جهان اسلام است، چرا که منطقه خاورمیانه در حال حاضر در وضعیت حساسی به سر می برد و این امر نیازمند وحدت جهان اسلام ومسلمین است. آنچه در این رابطه بسیار با اهمیت است و زمامداران دو کشور باید به آن توجه داشته باشند، درک عمیق از جایگاه دو کشور در منطقه است. جمهوری اسلامی ایران بعنوان یک کشور تاثیرگذار در منطقه، با ارائه اندیشه های مبتنی بر دین اسلام، آن هم اسلام سیاسی، توانسته جایگاهی بسیار مناسب در بین ملتها و نخبگان کشورهای اسلامی برای خود بوجود آورد. به گونه ای که ما امروزه شاهد نفوذ این اندیشه ها در کشورهای اسلامی هستیم که از آن به بیداری اسلامی یاد می برند. اما گذشته از مسائل فوق شاید بتوان نقش عوامل خارجی به خصوص مداخلات آمریکا و اسرائیل، را در راه جلوگیری از گسترش همکاری همه جانبه دو کشور ایران و ترکیه، به عنوان مهمترین عامل ذکر کرد. تاثیر گذاری عمیق آمریکا در جامعه ترکیه، سرمایه گذاری های عظیم در این کشور، نقش این کشور در تامین تسلیحات مورد نیاز ترکیه و جدیداً اقدام برای استقرار سامانه ضدموشکی در خاک ترکیه، از مهمترین مواردی است که نشان می دهد که ترکیه، متاثر از سیاست های آمریکاست. کما اینکه سیاستمداران آمریکا نیز بارها مخالفت و عدم رضایت خود را از گسترش همکاری های همه جانبه دو کشور ابراز کرده اند. همچنین گرایش به صهیونیسم نیز از جمله مولفه های تاثیرگذار در روابط دو کشور است، چرا که بعد از انقلاب اسلامی، روابط دو کشور به واسطه نقش مهم اسرائیل در بعضی سالها رو به تیرگی نهاده است.
علیرضا آزادی محمد ابوالفتحی
در بررسی پارادایم واقعگرایی قدرت نقشی اساسی دارد و به عنوان رمز بقا محسوب می گردد. اما همین امر سبب شکل گیری معمای امنیتی شده که بر اساس آن هیچ کشوری در فضای آنارشیک نمی تواند امنیت مطلق را برای خود تأمین نماید. لذا نوواقعگرایان به جای تأکید بر قدرت؛ بر امنیت تأکید دارند و از نقش نهادها و سازمان های بین المللی تا آنجا که بتوانند میزانی از امنیت را برای آنان به ارمغان بیاورند، حمایت می کنند. واقعگرایان تهاجمی با قبول این پیش فرض به دنبال این امر بودند که بتوانند امنیت نسبی را به امنیت مطلق تبدیل نمایند. از این رو نقش قدرت هژمون اهمیت می یابد. هژمون به دنبال جلوگیری از هرگونه امکان تهدید علیه خود و متحدانش می باشد. لذا هر امکانی که بتواند در راه رسیدن به تضمین امنیتی بیشتر کمک کند؛ مطلوب است. بر این مبنا می توان رویکرد امنیتی ایالات متحده آمریکا در دوران پس از جنگ سرد را تبیین نمود. این رویکرد در ارتباط با کشورهایی که نسبت به اقدامات آمریکا و نظم جهانی مورد نظر این کشور دارای دیدگاهی انتقادی و تجدیدنظرطلبانه هستند بسیار محسوس تر است. در جهانِ پس از جنگ سرد، ایالات متحده آمریکا راهبرد مداخله گرایی در مناطق استراتژیک و ژئواستراتژیکی مانند خاورمیانه در پیش گرفت. بنابراین اتخاذ راهبرد تقابل گرایی با نظام جمهوری اسلامی ایران در اولویت سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت. براین اساس این نتیجه حاصل می گردد که حداقل سازی قدرت ملی و بین المللی جمهوری اسلامی ایران و در نهایت تغییر نظام یا فروپاشی انقلاب اسلامی، از اساسی ترین راهبردهای ایالات متحده آمریکا از فردای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران می باشد. در چنین شرایطی؛ اتخاذ استراتژی تنش زدایی به صورت یکجانبه و داوطلبانه و بدون توجه به اختلافات و تعارضات مابین این دو کشور نمی تواند موفقیت لازم را به دست آورد. حتی این امر می تواند بر دامنه سوءتفاهم ها افزوده و مشکلات امنیتی مضاعفی را باعث گردد.
شیدا دیناری محمد ابوالفتحی
در تاریخ معاصر ایران مشروطه خواهی نقطه عطفی درشکل بندی نظام سیاسی ایران به شمارمی آید که این پدیده متأثر از نابه سامانی های داخلی ونیز هجوم کشورهای غربی است. تحولات داخلی ایران تحت تأثیر رقابت کشورهای بیگانه بوده است ولذا آرا وافکار آنان درشکل بندی جریان های سیاسی کشور مؤثر بوده است. اگر کشورهای مداخله گر را به دودسته سوسیالیسم ولیبرالیسم تقسیم کنیم درآن صورت باتوجه به فضا وزمینه های اعتقادی داخلی که اساسأ متأثر از اسلام بود می توان ایران راعرصه ی کشمکش فکری وعملی سه جریان مهم بدانیم: 1- جریان مذهبی. 2- جریان لیبرالیستی. 3- جریان مارکیستی. در دهه 1320 که باسقوط رضا شاه واشغال کشور از سوی بیگانگان مصادف بود، احساسات میهن دوستانه اوج گرفت. تحت تأثیر این شرایط، افرادی که در دوره پهلوی اول منصب اداری وسیاسی داشتند درسال 1328 جبهه ملی راتشکیل دادند ودر واقع نوعی از ملی گرایی که بر گرفته از مکاتب اروپایی مثل لیبرالیسم بود، درایران اوج یافت. این نوع ملی گرایی توسط دکتر مصدق درسال 1332 قدرت به دست گرفت ودر واقع ما شاهد هژمونیک شدن ایده های لیبرالیستی درچهره دکتر مصدق بودیم دراین مقطع ازتاریخ ایران که باملی شدن صنعت نفت وتشکیل دولت ملی همراه گردید، ملی گرایی حاکم شدکه متأثر از لیبرالیسم و آموزه هایی مثل حق ملت در تعیین سرنوشت خودش، ایده برابری آزادی های سیاسی – اجتماعی، حکومت مشروطه ومحدود کردن قدرت دولت. دراین دوران فعالیت جبهه های اول که تحت رهبری دکتر مصدق بود عملکردی مثبت درجهت ملی کردن صنعت نفت داشت مصدق اهداف نهضت خود را در دو مورد اعلام کرد: یکی از بین بردن استبداد داخلی واستقرار حکومت دموکراسی، دیگری از بین بردن استعمار خارجی وایجاد کشوری مستقل، مصدق وهمکاران وی در جبهه ملی اول عملکردی موفقیت آمیزی داشتند اما در دور دوم نخست وزیری مصدق نقاط ضعف جریان ملی گرایی بروز یافت ودر نهایت باعث ضعف وناکامی این جریان سیاسی شد. فصل متمایزی که درتاریخ سیاسی ایران با حکومت ملی مصدق آغاز شده بود با کودتای 28مرداد 1332 به پایان رسید ودولتی نظامی روی کار آمد وشاه با قدرت هرچه بیشتر پایه های رژیم استبدادی خود را مستحکم کرد دراین سالها نهضت مقاومت ملی تشکیل شداما فعالیت آنها در حد انتشار چند اعلامیه بود اما در سال 1339 زمانی که تحت تأثیر فشارهای آمریکا فضای باز سیاسی حاکم شد جبهه ملی دوم شکل گرفت که فعالیت های این گروه هم محور دو فعالیت بود ودر نهایت منحل شد در پی آن جبهه ملی سوم وچهارم هم تشکیل اما هیچکدام نتوانستند قدرت هژمونیک شوند وبا شکست مواجه شدند.
شیوا امیری محمد ابوالفتحی
امروزه نگرانی های زیست محیطی به یک مسئله جدی امنیتی در مناسبات بین المللی تبدیل گردیده است و دغدغه های مهمی را برای دولتمردان ایجاد نموده است. از آن جا که مشکلات زیست محیطی در حال جدی تر شدن است، می تواند به عنوان متغییری تأثیرگذار در منازعات داخلی یا بین المللی قلمداد شود. پژوهشگرانی که روی این گونه مسائل کار می کنند چند دهه است که در این زمینه هشدار می دهندکه تغییرات زیست محیطی مانند تغییرات آب و هوا، چالش های اساسی را برای امنیت انسانی در سراسر جهان ایجاد کرده است که فوری ترین تأثیر آن را می توان بحران کمیابی منابع زیستی نامید. اگرچه این بحران عامل فوری در شکل گیری جنگ نیست، اما فشارهایی را پدید می آورد که موجب تشدید احساسات و بر انگیختن برخوردهای قومی، اضطراب ها، آشوب ها و شورش ها می شود. امروزه واکنش به بحران زیست محیطی در میان کشورها و سازمان های بین المللی در حال گسترش بوده و اشکال گوناگونی پیدا کرده است. کشور ایران نیزاز این بحران مصون نبوده و همواره در معرض تهدیدات زیست محیطی جدی قرار داشته است. چنین به نظر می رسد عواملی همچون آلودگی آب رودخانه ها و دریاها، خشکسالی، تغییرات آب و هوا و افزایش جمعیت و مهاجرت می تواند تأثیرات قابل توجهی را برامنیت ملی ایران به جای بگذارد. با توجه به این مهم پژوهش حاضر سعی بر آن دارد که انگاره ذیل را در این رساله به آزمون گذاشته و برای سئوال اصلی این تحقیق پاسخ مناسبی بیابد. سئوال اصلی پژوهش: تهدیدات زیست محیطی در ایران چه پیامدها و تأثیراتی را بر امنیت ملی این کشور دارند؟ پاسخ احتمالی ما در این پژوهش عبارت است از: تخریب محیط زیست ایران موجب بروز بحران های حاد اجتماعی و امنیتی می شود.
طالب جلیلیان محمد ابوالفتحی
ظهور جنبش دانشجویی در ایران و ارتباط آن با قدرت سیاسی، در مقاطع مختلف، فراز و فرودهای پشت سر گذاشته است. رساله حاضر این فراز و فرودها را در ارتباط با قدرت، مورد بررسی قرار داده و مشخص می¬سازد که نوع ارتباط با قدرت تأثیرات عمیقی در خصلت، هدف و کارکرد جنبش دانشجویی داشته است. ارتباط با قدرت سیاسی یا از نوع انقلابی و رادیکال بوده یا از نوع محافظه کار یا اصلاحی با کالبد شکافی ریشه¬های جنبش دانشجویی، مشخص می¬شود که جنبش دانشجویی در هر مقطع ساختارهای متفاوتی داشته و این ساختارهای متفاوت جنبش دانشجویی را یا در قالب جنبش¬های متعارف و کلاسیک قرار می¬دهد یا در قالب جنبش¬های نوین اجتماعی. با توجه به ساختارهای متفاوت مشخص می¬شود که جنبش دانشجویی را با یک نظریه فراگیر و جامع نمی¬توان تبیین کرد بلکه ترکیبی از نظریات متعارف و متأخر لازم است. این رساله با بررسی زمینه¬های اجتماعی و شواهد تاریخی بیان می¬دارد، دوری و نزدیکی جنبش دانشجویی به قدرت سیاسی تأثیر مستقیمی بر کارکرد آن دارد و این دوری و نزدیکی رابطه مستقیمی با ساختار جنبش دانشجویی دارد. در همین رابطه سؤال زیر مطرح می¬شود، که نوع مواجهه با قدرت سیاسی چه تأثیری بر جنبش دانشجویی دارد. برای پاسخگویی به این سؤال فرضیه که مطرح می¬شود عبارت است از: به نظر می¬رسد فراز و فرود جنبش دانشجویی ایران در مقطع مزبور تحت تأثیر دوری و نزدیکی جنبش دانشجویی به ساخت قدرت سیاسی بوده است. برای اثبات این فرضیه و جواب دادن به سؤال اصلی، ما رویکردهای جنبش دانشجویی در مقطع مورد نظر (1332-1376)، قبل و بعد از انقلاب و در مقطع دوم خرداد 76، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و با شواهد تاریخی و مقایسه این مقاطع مختلف باهم، اثبات نموده¬ایم که جنبش دانشجویی، هرگاه رویکرد انقلابی و اصلاحی داشته و از قدرت سیاسی فاصله گرفته، به میزان این فاصله توانسته است به آرمان و کارکردهای خود عمل کند، امّا هرگاه رویکرد محافظه کاری در پیش گرفته و به قدرت نزدیک شده یا به عبارتی با آن شریک شده است به این میزان از آرمان¬ها و کارکردهای خود فاصله گرفته است و دگرگونی در ساختارهای جنبش دانشجویی نیز تحت تأثیر این دوری و نزدیکی به قدرت سیاسی بوده است.
محمد ابوالفتحی محسن قاسمی
حجر عبارت است از منع شخص به حکم قانون از اینکه بتواند امور خود را به طور مستقل و بدون دخالت دیگری اداره کند و شخصاً اعمال حقوقی انجام دهد. و مقصود از رشد این است که شخص توانایی اداره اموالش را به نحو عقلایی داشته باشد. همه انسان ها در مرحله ای از دوران زندگی خود (دوره صغر) از اجرای حقوق و تصرف در اموال خود ممنوع اند و ناگزیر دوره ای از حجر را به طور قهری باید بگذرانند، حتی ممکن است صغیر بعد از رسیدن به سن بلوغ به علت اینکه رشد کافی برای اداره امور خود ندارد محجور باشد به علاوه برخی از افراد از کودکی مبتلا به اختلال قوای دماغی هستند و این حالت بعد از رسیدن به سن بلوغ ادامه می یابد و نیز ممکن است شخص پس از رسیدن به سن بلوغ و رشد، به جنون یا سفه مبتلا گردد. این اشخاص محجور شناخته شده اند و قانونگذار برای اداره امور و حمایت آنها مقرراتی وضع نموده، و البته با وصف اهمیت موضوع محجورین و دعاوی حجر ور شد و آثار و تبعات شکننده آن محاکم در مقام رسیدگی به این دعاوی و صدور حکم حساسیت و دقت چندانی به خرج نمی دهند.
امید نادری طهماسب علیپوریانی
الگوی شهروندی در دیدگاه الهی و اسلامی آن با الگوی شهروندی رایج در دنیای غرب علی رغم شباهت ها، تفاوت های بسیاری دارد و این تفاوت ها به نوع جهان بینی های متفاوت آنها برمی گردد. درحقیقت الگوهای شهروندی خاص جوامع غربی را نمی توان بر آموزه های الهی منطبق دانست چراکه مثلا مباحث مربوط به هویت، درهریک از الگوهای شهروندی متفاوت از دیگری است. دراین پژوهش کوشش شده است که ویژگی های هریک از الگوهای شهروندی ذکر شود
عزیز علی حسنی طهماسب علیپوریانی
آزادی واژه ای است که امروزه جذاب تر از گذشته مورد توجه محققان و اندیشمندان قرار گرفته و در محاورات اجتمایی، سیاسی و اقتصادی جایگاه ویژه ای را دارا می باشد و برای انسانها دارای ارزش بالایی است، نعمتی که خداوند همراه عقل و تفکر از بدو خلقت در نهاد انسان به ودیعه گذاشته است تا اختیار و عقل با اکمال هم و با بهره-گیری از وحی مسیر سربلندی و رستگاری انسان را فراهم آورند. با این حال آزادی می تواند مسیری خارج از این هم داشته باشد یعنی خود محوری انسان. اما آنچه قابل تأمل است باز خواست الهی در قبال آزادی داده شده است این نگاه به آزادی در محور جامعه ی دینی مطرح می گردد. از زاویه دیگر هم آزادی بسیار ارزشمند است اما تنها در خدمت مسائل دنیوی بدون توجه به محدودیتهای دینی، یعنی آزادی ارزش است اما در قالب برون دینی و با اندیشه لیبرالیسم، محدوده این نوع آزادی تنها جسم مادی است و کاری به روح ندارد و تنها حیات مادی را مطرح می کند.