نام پژوهشگر: محمد رضا عزیزی پور

بررسی اغتراب در شعر بلند الحیدری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  چنور مرادی   حسن سرباز

این پژوهش به بررسی پدیده ی اغتراب که یکی از مضامین شعری درادبیات معاصر عربی است، در زندگی و شعر بلند الحیدری، می پردازد، که پس از تبیین مفهوم این پدیده و اشاراتی گذرا به تجلی آن در ادبیات قدیم از عصر جاهلی تا عصر معاصر به ذکر انواع آن پرداخته است. با در نظر گرفتن سوالاتی از جمله عوامل اغتراب، انواع اغتراب در زندگی و شعر بلند الحیدری و واکنش وی در برابر این پدیده، این پژوهش به این نتیجه رسیده است که بلند الحیدری به خاطر شرایط خانوادگی، اجتماعی، عاطفی، روحی، سیاسی و... اغتراب را تجربه نموده است، و شواهد شعری او در این زمینه ها این مطلب را تأیید می کند. احساس تنهایی شاعر به سبب تبعیض والدین میان وی و دو فرزند دیگر خانواده باعث شد که او خانواده و به دنبال آن جامعه وسرزمین خویش- عراق- که از بی عدالتی و ستم و اعمال نا جوانمردانه ی حاکم ودیکتاتور وقت، در رنج بود رها کند و با کوله باری از غم و اندوه راهی دیار غربت شود. شاعر که از اغتراب های متوالی وگوناگون در تنگنا قرار می گیرد برای رهایی خویش از این حالت واکنش هایی از خود بروز می دهد، او از طریق بازگشت به گذشته و دوران کودکی که چندان تفاوتی با زمان حالش نداشت، و بنای آرمان شهری در عالم اندیشه و خیال خویش که در آن آرمان ها و آرزوهای دست نیافته ی خویش رامحقق سازد، و نیز در پیش گرفتن راه هرزگی و عیاری برای فراموش کردن آلام خویش سعی کرد که از شدت وفشار اغتراب های خویش بکاهد و گرچه این تجربه ها در این راه اندکی او را یاری نمود اما این پدیده تا پایان عمر همواره همراه او بود تا اینکه سرانجام در دیار غربت دار فانی را وداع گفت. کلید واژه ها: شعر معاصر عربی، بلند الحیدری، اغتراب، انواع اغتراب، عوامل اغتراب.

بررسی و تحلیل نوآوری های ایلیا ابوماضی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  سرگل عزیزی   محمد رضا عزیزی پور

چکیده ادبیات مهجر تأثیر بسیار زیادی بر ادب عربی گذاشت. آن را از قید و بند قدیم رها ساخت و به موضوعات جدید با اسلوب نو پرداخت. ایلیا ابوماضی شاعر بلند آوازه مهجرصاحب پنج دیوان به نامهای تذکار الماضی، دیوان ایلیا ابوماضی، الجداول، الخمائل و تبر و تراب است که در دو دیوان اولش شیوه قدیم را در پیش گرفته است، اما با مهاجرت به آمریکا و ملحق شدنش به الرابطه القلمیه و تحت تأثیر قوانین و مبادی الرابطه القلمیه تحولی عظیم در مضمون و اسلوب شعری او به وجود آمد. تأمل در حقیقت هستی و انسان، زندگی، مرگ، سعادت، روح ساری در اکثر موضوعات شعری وی شد.عشق به انسانیت با شخصیت او آمیخته است و در بین شاعران مهجر به این گرایش انسانی شناخته شده است،وی مردم را دوست دارد و دنیا را در نظر آنها دوست داشتنی می کند و به جدال با تکبر که ناقض انسانیت است، بر می خیزد و به کمک کردن به فقیر ندا می دهد.لبنان در نظر وی موطن ستارگان و سدر جاودان است که همه چیز در آن بی نظیرتر از همانندش در جای دیگر است به همین دلیل اشتیاق شدیدی نسبت به وطنش دارد.طبیعت در شعر وی نمود جدیدی می یابد به خاطر توصیف خارجی به آن نمی پردازد بلکه طبیعت، میدانی برای استنباط مبادی فکری و تأملی وبیان عواطف موجود در شعر ظهور می کند. کلمات کلیدی: ادب مهجر، شعر، ایلیا ابوماضی، نوآوری

تحلیل و بررسی مبانی انسان دوستی جبران خلیل جبران
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  کبری شاکری   محمد رضا عزیزی پور

چکیده جبران خلیل جبران نویسنده و شاعر پرآوازه ی لبنانی، زعیم ادبیات مهجر شمالی است. ادبیات مهجر شمالی سرشار از گرایش های انسانی است. امّا نویسنده ای که بیشترین مضامین انسانی را در نوشته های خود به تصویر می کشد، جبران خلیل جبران است. وی انسان دوستی را دین و آیین و یار و همراه زندگی اش می داند. انسان دوستی جبران اصول و مبانی متعددی دارد از جمله تصوف و عرفان. تصوف و عرفان یکی از اساسی ترین مبانی انسان دوستی جبران است. تصوف جبران به شکل بارزی در ایمانش به وحدت وجود و اصل محبّت تجلی می یابد. وی با تکیه بر اصل وحدت وجود معتقد است که خدا، طبیعت و انسان همه جلوه های متعدد وجود واحد به شمار می-آیند و بدین دلیل است که انسان پس از جدائی از اصل خویش(خدا) در دنیا احساس غربت می-کند تا این که بار دیگر به ذات مطلق وصل گردد. جبران بر اساس فکر وحدت وجودی به موضوع فراوطنی می نگرد. وی با تکیه بر دیدگاه فراوطنی خویش، خود را متعلق به یک سرزمین و یک امّت خاص نمی داند بلکه تمامی مرزها و فرقه ها را در می نوردد و سراسر کره ی خاکی را سرزمین خویش و تمامی انسان ها را خانواده ی خود می داند. محبّت نیز یکی از عالی ترین اصول تصوف به-شمار می آید. جبران همصدا با متصوفین معتقد است که محبّت تنها عامل جلوگیری از تفرقه واختلاف و بهترین وسیله ی برابری و برادری است. تسامح دینی نیز یکی دیگر از مبانی انسان دوستی جبران است. جبران با اعتقاد به اصل تسامح دینی همه ی ادیان موجود در جهان را با آغوش باز می پذیرد و همه ی انسان ها را از مسیحی، مسلمان و یهودی برادر خود می داند و دینی را حقیقی می داند که همه ی انسان ها را با تمامی اختلافات مذهبی و کلامی با هم متحد می سازد و از این راه به وحدت ادیان می رسد تا بدین وسیله به وحدت نژاد بشری نایل آید. از دیگر مبانی انسان دوستی جبران رمانتیسم می باشد. جبران از پیشگامان رمانتیسم در ادبیات عربی معاصر است. اساس این مکتب تمجید و بزرگداشت انسان و مقدم داشتن عواطف و احساسات بر عقل و منطق است. هنرمند رمانتیک انسان را ذاتاً خوب می داند و بدی او را ناشی از عوامل خارجی می داند. و طرفدار انسان های مظلوم و ستمدیده است و بر متمردان می شورد و در پی مبارزه با سنت های کهن بر می آید که قید و بندی بر تعالی روح بشری به شمار می آیند. آیین مسیحیت از دیگر مبانی انسان دوستی جبران است. دین مسیحیت و تعالیم عیسی مسیح(ع) بر محبّت و مهربانی استوار است. جبران به عنوان یک نویسنده ی مسیحی به عشق جهانی معتقد است و دوستی و محبّت خود را در تمامی نوشته هایش نثار تمامی مردمان در سراسر کره ی خاکی می کند و حتّی دوستدار دشمان نیز هست هم چنان که عیسی مسیح چنین بود. انسان دوستی جبران خلیل جبران در نوشته هایش در چند جلوه نمود می یابد. از جمله دفاع از زنان. وی زن را آمیزه ای از پاکی و پاکدامنی می داند و با تجلیل و اکرام و به عنوان عضو مفید و سازنده از او یاد می کند. جبران با محرومین جامعه رابطه ی تنگاتنگی دارد زیرا خود از بطن همین محرومین برخاسته و طعم تلخ و جانکاه فقر و فلاکت را چشیده است. پس با فقر و نداری که تأثیری مخرب بر روان آدمی می گذارد، به مبارزه برخاسته است. آزادی نیز از مظاهر انسان دوستی جبران است. جبران زندگی بدون آزادی را هم چون جسم بی روح می داند و می گوید در فضای آزاد است که انسان ها به رشد و تعالی و کمال مطلوب خود می رسند و در این راه بر برخی از کشیشان و روحانیون مسیحی که آزادی انسان ها را سلب نموده و مانع رشد و شکوفائی آن ها می-شوند، سخت می تازد. واژگان کلیدی: شعر معاصر عربی، جبران خلیل جبران، انسان دوستی، مبانی انسان دوستی.

تحلیل بینامتنی دینی در شعر سعید بن محمدالخَروصی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  بهمن قادری   محمد رضا عزیزی پور

بینامتنیت، یکی از رویکردهای خوانش متن در ارتباط با متون دیگر است که به تأثر آشکار و پنهان متن با متن یا متون قبلاً نوشته شده می پردازد و معتقد است که هیچ اثری نمی تواند بدون گفتگو با گذشته ی خویش سر برآورد، لذا همواره بین گذشته، حال و آینده ی یک فرهنگ، پیوندی معنادار برقرار است. این روش با توجه به نظریات «فردینان دوسوسور» و «باختین» در اواخر دهه ی شصت، نخستین بار به وسیله ی «ژولیا کریستوا» مطرح شد و بعدها به وسیله ی افرادی چون «رولان بارت» و «ژرار ژنت» بسط و گسترش یافت. بر اساس رویکرد بینامتنیت، هیچ متنی خودبسنده نیست و هر متن در آن واحد، هم بینامتنی از متون پیشین و هم بینامتنی برای متون پسین خواهد بود. آثار ادبی زیادی را می توان یافت که شاعران در آن آثار، از میراث دینی بهره جسته اند و با تأثیرپذیری از این میراث هرچه بیشتر، سعی در بالا بردن غنای شعری خود داشته اند. از جمله آثاری که به شکل واضحی این پدیده را در خود نمود داده است، قصائد شاعر عمانی «سعید بن محمد الخروصی» می باشد که در بسیاری از اشعار خود به آیات قرآنی و متون و مفاهیم دینی و احادیث شریف نبوی اشاره کرده است. آنچه که مسلم است این است که دین اسلام به مثابه ی عنصر اول و اساسی شکل گیری شخصیت و افکار خروصی بازتاب گسترده ای در آثارش داشته و موضوعات و مضامین دینی، بینامتنی قابل توجهی با اشعار وی دارد که شایان بررسی و تحلیل می باشد. نشانه های بینامتنی دینی در دیوان خروصی را می توان در قالب موضوعات مختلف و در به کارگیری الفاظ، مفردات، معانی، ترکیب ها و حوادث و شخصیت های قرآنی و داستان های پیامبران، مفاهیم و اصطلاحات دینی و استعمال آیات قرآن کریم جستجو کرد. با تحلیل و بررسی عملیات بینامتنی در دیوان خروصی (متن حاضر) و قرآن، متون و مفاهیم دینی (متن غایب) به این نتیجه می رسیم که این تعامل بیشتر به صورت نفی کلی می باشد هر چند که نفی جزیی و متوازی هم در آن کم نیست.

عناصر ساختاری داستان در "رمان الحب فی زمن النفط" نوال السعداوی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  جمال سلیمانی   محمد رضا عزیزی پور

مصر به عنوان کشوری مهم در عرصه رمان نویسی،از جایگاهی ممتاز در ادبیات برخوردار است.خانم نوال سعداوی به سبب فعالیتش در عرصه حمایت از حقوق زنان ونیز تشکیل جنبش همبستگی زنان از اهمیتی خاص نزد جامعه برخوردار گشته است او علاوه بر پزشکی بیش از چهل رمان ونمایشنامه نگاشته است که به ترسیم زوایای زندگی زنانه در مصر پرداخته است،او اولین زن عرب است که زندگینامه اش را در کتاب (اوراقی حیاتی)نوشته است .وی به سبب آشنایی اش به زبان های فرانسوی و انگلیسی وسال ها زندگی اش در غرب توانسته از این دو زبان گنجینه ای غنی بیاندوزد ،رمان الحب فی زمن النفط که پس از رهایی نویسنده از زندان ونیز پس از تهدید شدنش به ترور از طرف گروه های جهادی مصر نوشته شده است، با دیدی رادیکال فمینیستی نوشته شده و درآن رگه هائی از رئالیسم جادوئی به چشم می خورد ،زبان راوی در آن وجملاتش ساده وقابل فهم است و نویسنده بطور صریح به نقد دیدگاه های سنتی و دینی موجود در جامعه مصر پرداخته است و گوئی در جستجوی هویت زنانه بوده که جامعه وبرخی باورها مانع رسیدن او به هدفش شده است ، او با اندیشه فرار دائمی در پی آن است که عدم رضایت خود را از وضع موجود ابراز دارد، او با انتخاب شخصیت های بی نام در پی آن است که مصادیق شخصیت اصلی داستانش را محدود نکند، و به جهت تأثیری که ازتبعیض جنسیتی گرفته است مدام همه چیز را به زنان منسوب می کند . کلید واژه: ساختارشناسی، عناصر داستانی، نوال السعداوی، الحب فی زمن النفط، درون مایه

بینامتنی دینی در دیوان ابو اسحاق البیری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1392
  پروین همتی   جمیل جعفری

یکی از شیوه های بررسی و نقد متون ادبی، بررسی ارتباط آن با متونی است که پیش از آن نگاشته شده اند. بر اساس این نظریه که تناص یا بینامتنی نامیده می شود، هیچ متنی مستقل نبوده و برآیندی از تاثیر متون دیگر است که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در ذهن نویسنده اثر نموده و متن وی را دستخوش تحول نموده است. این نظریه در اواخر دهه شصت توسط ژولیا کریستیوا با تاثیر پذیری از آرای میخاییل باختین، ارائه شد.ابو اسحاق البیری از جمله شاعران تصوف پیشه ای است که در ادبیات عربی دارای جایگاه خاصی است. وی تا حد زیادی متاثر از ابن نباته مصری بوده و مضامین اشعارش بیشتر دینی و عرفانی است. با در نظر گرفتن این نظریه و با توجه به این مسأله که شاعری چون ابو اسحاق البیری، دارای گرایش های عرفانی و دینی قوی است، می توان چنین پیش بینی نمود که ایشان در نگارش اشعار خود متاثر از متون دینی (به ویژه قرآن و حدیث پیامبر و یا روایات صحابه) بوده است. در ضمن پژوهش، این کنش و واکنش بین اشعار و متون دینی بیش از پیش رونمایی شده و میزان این اثر پذیری بر پژوهشگر آشکار می گردد. ابو اسحاق در قالب موضوعات مختلف از مضامین و داستان ها و شخصیت های قرآنی بهره برده است و بر غنای معنوی اشعار خود افزوده است. بهره گیری ایشان از متون ادبی به صورت های مختلف بینامتنی می باشد به عبارت دیگر وی گاهی از نفی کلی (حوار) و گاهی از نفی متوازی (امتصاص) و زمانی از نفی جزئی (اجترار) بهره می گیرد. در این تحقیق با شیوه تحلیل محتوایی متن و با گرایش بررسی رابطه میان دو متن، به این مهم پرداخته شده و در نهایت خواننده را به این نتیجه رهنمون می سازد که ابو اسحاق البیری تا حد فراوانی متاثر از متون دینی بوده و مضامین آن را در دیوان خود منعکس نموده است.

بررسی تطبیقی انتقاد اجتماعی در دیوان محمود سامی البارودی و ملک الشعرای بهار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کردستان - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1383
  سمیرا رحمانی   محسن پیشوایی علوی

انتقاد و شاخه های آن ازجمله انتقاد سیاسی، روان شناختی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی همواره یکی از موضوع های تحقیقی در فضای ادبیات است که شاعران عرب و ایرانی از آن به عنوان محور اصلی سروده های خود الهام گرفته اند. ادبیّات تطبیقی، یکی از شاخه های ادبی و عنوانی جدید برای یافتن تعامل و مفاهیم مشترک میان ادبیات و زبان جهان و یکی از مهم ترین روش های تحقیقی در ادبیات جهانی و در پی اعتلا بخشیدن به ادبیات ملی می باشد. محمود سامی البارودی و ملک الشعرای بهار از شاعران نوگرای عصر جدید و هر دو مربوط به یک دوره اند و در زمینه های دعوت به علم، مبارزه با ظلم، فقر، تفرقه انگیزی، دورویی، زندانی شدن، بی توجهی مردم، دوری از یار و دیار، هم فکری دارند و از انتقاد اجتماعی برای رسیدن به آرمان ها، مبارزه با رنج های شخصی و اجتماعی در مصر و ایران بهره برده اند. بهار بیش از هر چیز از بی وفایی دوستان و بهار از شیوه ی انتخابات مجلس شورای ملی و وضعیت حجاب زنان در ایران شکایت کرده اند، امّا بارودی در دو مورد اخیر، در خصوص اوضاع مصر سخنی به میان نیاورده است. این پژوهش بر آن است انتقادات اجتماعی در دیوان بارودی و بهار را به صورت تطبیقی و با روش توصیفی تحلیلی بررسی کند و تفاوت و تشابه آن ها را نشان دهد.