نام پژوهشگر: محمد بیدهندی
سهیلا آبیار محمد بیدهندی
نقش و دخالت پیش داوری ، انتظارات و ذهنیت مولف در فهم متن ؛ از جمله ارکان هرمنوتیک فلسفی است . قرن بیستم شاهد ظهور چهره ای برجسته بود که با ارائه نظریه خاص خود در مورد « مقوله فهم » ، به تبیین هرمنوتیک فلسفی پرداخت. گادامر به عنوان پیشتاز این نحله ، معتقد است که هیچ فهمی بدون پیش داوری صورت نمی گیرد. همواره انتظارات ، علایق و پیش داوری های مفسر در فهم متن دخیل اند ؛ در نتیجه در تفکر وی دستیابی به معنایی نهایی وجود ندارد.آنچه می توان در مورد آن سخن گفت وجود فهم های متکثر و مختلف است نه فهمی برتر و نهایی. علامه طباطبایی ، فیلسوف و مفسر برجسته مسلمان اگر چه در خصوص میزان دخالت پیش داوری ها و پیش دانسته ها در تفسیر ، به صراحت اظهار نظر ننموده است ولی بر اساس نتایج حاصله در این تحقیق ، نوعی از پیش دانسته ها و پیش فرض ها ( از جمله پیش فرض های قرآنی و عقلانی ) را در تفسیر لازم دانسته و از آن استفاده کرده است. آنچه در این پژوهش مد نظر است ، بررسی و نقد آراءگادامر و علامه طباطبایی در خصوص میزان دخالت پیش داوری ها در فهم متن می باشد ، و همچنین تبیین نسبت بین تفسیر به رأی و پیش داوری نیز ، از جمله مسائلی است که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد.
ابوذر نوروزی محمد بیدهندی
با توجه به تنوع اعتقادات در حوزه های گوناگون وتسری آن به حوزه ی دین لازم است در زمینه ی حق بودن ونجات بخشی ادیان داوری کرد. جان هیک( -1922م) نماینده ی برجسته ی فرضیه ی کثرت گرایی دینی بر این باور است که حقیقیت و رستگاری منحصر به دین خاصی نیست وپیروی ازهمه ی ادیان باعث رستگاری دینداران خواهد شد.عوامل دینی، فکری واجتماعی نقش مهمی در شکل گیری این فرضیه داشته اند. این پژوهش به روش توصیفی _تحلیـلی برآن است که دیـدگاه محمد اقبال لاهوری( 1938-1877م) ، علی شریعتی(1356-1312 ه.ش)،عبدالکریم سروش( -1324 ه.ش) و نصرحامد ابوزید( -1943م) را درباره ی کثرت گرایی دینی با عنایت به نوع رویکرد آن ها به وحی وخاتمیت ومیزان تاثر آن ها از روشنفکران مسیحی مغرب زمین مطرح نماید. یافته های این پژوهش به شرح زیر است: اقبال به پیروی از شلایر ماخر(1834-1765م)_ پدر هرمنوتیک مدرن _ و ویلیام جیمز(1910-1842 م )_ موسس روان شناسی جدید _به طور ضمنی وحی را تجربه دینی و هم داستان با هانری برکسون(1859-1941م) آن را غریزه می داند.به این دلیل که تجربه دینی از مبانی کثرت گرایی دینی است می توان اقبال را تکثر گرا خواند هرچند به صراحت به این موضوع نپرداخته است. شریعتی هم پای اقبال وحی را غریزه می خواند و مساله ی فهم های متعدد از دین را _ که از مبانی کثرت گرایی دینی است- به صورت کلی مطرح کرده است.بنابراین وی را نیز می توان تکثر گرا به شمار آورد گرچه این موضوع را به صورت مستقیم بیان ننموده است. سروش به پیروی از اقبال معتقد به تجربه ی دینی و با الگوپذیری از گادامر_ از مهمترین نظریه پردازان هرمنوتیک فلسفی_ و شریعتی قائل به تکثر فهم متون دینی است. وی با این دو مبنا و مبانی دیگردرصدد اثبات کثرت گرایی دینی است. ابوزید قائل به غیر وحیانی بودن الفاظ قرآن ومتاثر از گادامر مدعی امکان فهم های متعدد از دین و در نتیجه معتقد به کثرت گرایی دینی است. از نگاه این تحقیق کثرت گرایی دینی دارای زمینه های مخصوص به خود و مبانی آن مردود است.از جنبه ی حقانیت، سایر ادیان منسوخ و آمیزه ای از حق وباطل اند و تنها اسلام حق مطلق است.از جهت رستگاری کسانی که آگاهانه از اسلام پیروی نکنندعذاب خواهند شد ومسلمانان نسبت به پیروان سایر ادیان توحیدی و کفار غیر معارض، با مدارا، احترام و سعه ی صدر رفتار خواهندکرد و رعایت حقوق آن ها را وظیفه خود می دانند.
مریم رجبی محمد بیدهندی
مسأله قضا و قدر یکی از پیچیده ترین و عمیق ترین مسایل فلسفی و کلامی است.این مسأله پیشینه ای به قدمت تاریخ دارد و همواره از بدو خلقت ذهن همگان را به خود مشغول داشته است. این مسأله با آنچه که امروزه به «سرنوشت» معروف است، ارتباط نزدیکی دارد.البته متألهان و خداباوران مسأله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهی تفسیر می کنند.اما ملحدان آن را در چارچوب حتیمت های برخواسته از علل و اسباب مادی محصول می سازند. رساله حاضر در فضای فلسفه و کلام اسلامی به تبیین مسأله قضا و قدر در بیانات امام علی و امام رضا- علیهماالسلام- همت می گمارد.آنچه حائز اهمیت است این است که فلسفه و کلام اسلامی در تبیین قضا و قدر از کتاب سنت الهام های ذی قیمتی گرفته است. تبیین نسبت اختیار آدمی با قضا و قدر الهی و بیان این که نه تنها دو مقوله مذکور با یکدیگر تعارض ندارند بلکه قضا و قدر موید اختیار آدمی است، بخش مهمی از رساله را به خود اختصاص داده است.در نظر امام علی و امام رضا (علیهما السلام) انسان مختار و آزاد آفریده شده و محکوم به یک سرنوشت حتمی و از پیش تعیین شده نیست.او می تواند با بهترین انتخابها، بهترین سرنوشت ها را برای خویش رقم بزند. انسان ها مراتب وجودی مختلفی دارند و هرکس طبق مرتبه وجودی خویش ادراکی متناسب با همان مرتبه وجودی دارد و تفسیرهای او از قضا و قدر منوط به مرتبه ادراک اوست.چنانکه انسان کامل از مرتبه وجودی بالا برخوردار بوده و ادراک او متناسب با مرتبه وجودی اوست و در نتیجه تفسیرش از قضا و قدر با انسان های دیگر که در مرتبه وجودی پایین تر قرار دارند فرق می کند.انسان کامل درک صحیحی از قضا و قدر داشته و از سر امور آگاه است، در نتیجه همیشه راضی به قضا و قدر الهی است.مبحث مذکور دیگری از رساله را تشکیل می دهد که مورد تأکید نگارنده است. کلید واژه ها: قضا، قدر، علم الهی، انسان کامل، بداء، مرتبه وجودی.
مجید شعبانی محمد بیدهندی
«مسأله بداء» به عنوان یکی از آموزه های اعتقادی مهم دین اسلام، حاصل تعالیم حضرات معصومین(ع) و هم چنین تحقیق و تدقیق علمای شیعه در جهت انطباق این فرمایشات با مبانی آموزه بداء در قرآن کریم است. بررسی آثار و لوازم اعتقاد به مسأله بداء، مقصود اصلی این پژوهش بوده و این مهم با یک تحلیل عقلانی مبتنی بر متون دینی، صورت پذیرفته است. انتساب بداء به خداوند، به مفهوم آشکار نمودن امری نهفته به واسطه تغییر علم فعلی باری تعالی، در عین ثبوت علم ذاتی حضرت حق می باشد. محتوای این آموزه کاملا مورد تأیید وتأکید قرآن کریم و فرمایشات معصومین(ع) است. علاوه بر تصریح ائمه(ع)، لوازم اعتقادی باور به بداء، به گونه ای است که این آموزه را منحصر در کلام شیعه می نماید؛ البته به رغم ادعای منکران این مسأله، پذیرش بداء هرگز مستلزم تغییر علم ازلی خداوند نیست. اعتقاد به این آموزه، در تفهیم ربوبیت خداوند و هم چنین اثبات قدرت مطلقه الهی و به تبع آن، توحید افعالی، تأثیر فراوانی دارد. باور به آموزه بداء در حوزه تربیتی افراد، دارای آثار ارزشمندی در حوزه افکار و اعمال ایشان می باشد. مقدمه نظری پذیرش تعالیمی مانند دعا، صدقه، … و هم چنین تقریر صحیح سرنوشت، با ایمان به مسأله بداء حاصل می شود. تقویت روحیه مسوولیت پذیری، امیدواری، توکل، و…، از نتایج دیگر این آموزه است. نحوه اعتقاد جوامع اسلامی به مسأله سرنوشت و لوازم آن، دارای تأثیرات مهمی در زندگی اجتماعی آن ها بوده است. تحول و پویایی در ابعاد مختلف جامعه معتقد به بداء مشاهده شده و نشانه های دین مداری حقیقی در آن، افزایش می یابد. چنین جامعه ای مطابق با تعالیم دینی، با اراده خود به دنبال ایجاد سرنوشت مطلوب خویش است. اگر در جامعه ای باور به بداء وجود نداشته باشد، با ترویج مسوولیت گریزی عمومی، مشکلاتی در زمینه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، پدید می آید. هم چنین انحراف در تبیین عوامل تغییر سرنوشت، سبب روی آوردن جامعه به برخی امور خرافی می گردد. واژه های کلیدی: بداء،قضاوقدر,علم الهی,شیعه,سرنوشت.
قهرمان سامه محمد بیدهندی
« معناشناسی اوصاف الهی» یکی از مهم ترین مباحث حوزه خداشناسی است. در این زمینه، این مسأله بررسی می شود که اگر خداوند دارای صفاتی است، آیا شناسایی این صفات ممکن است یا خیر؟ در صورتی که شناخت صفات خداوند ممکن باشد معنای آنها چیست؟ آیا همان معنایی که برای صفات انسان در نظر گرفته می شود، برای صفات الهی نیز مطرح است یا خیر؟ نظریه های متعددی در پاسخ به این پرسش ها از سوی اندیشمندان ادیان گوناگون ارائه شده است. در این پایان نامه معنا شناختی اوصاف الهی از دیدگاه دو حکیم مسلمان، قاضی سعید قمی و علامه طباطبایی بررسی شده است. قاضی سعید در حوزه فلسفه و کلام اسلامی به این بحث پرداخته و قائل به الهیات سلبی شده است؛ یعنی معنای اوصاف الهی را غیر قابل شناخت دانسته و آنها را به صفات سلبی برگردانده است. علامه طباطبایی با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه معتقد به الهیات ایجابی است. و در نهایت نشان داده می شود که نمی توان با سلب همه صفات ایجابی، از خداوند شناختی داشت
مهدی قهرمان نوه سی محمد بیدهندی
ارسطو با تکیه به روش منطقی و عقلانی صرف که از منابع الهامی والهی محروم می باشد ونیز با انسان شناسی که انسان رابا اجتماع معنا می کند وکمال وجودی انسان را به اجتماع گره می زند ، فلسفه سیاسی خو یش را بنیان می نهد و جایگاه واقعی و راستین سعادت را در شهر وزندگی مدنی در نظر می گیرد.ارسطو در کتاب سیاست تقدم شهر بر فرد را برجسته نموده است . ضابطه ی ارسطو در بازشناختن نظامهای سیاسی " مصلحت عمومی" است. مصلحت عمومی که همان خیر در قلمرو شهر است، با عدالت مطلق یکی است. اما فلسفه سیاسی متعالی ملاصدرا با روش برهانی متکی به آموزه های عرفانی و وحیانی و نیز باانسان شناسی سیاسی که با اسفار عقلیه و حرکت جوهری ترسیم شده است ،تشکیل می شود که دارای تفاوت های بنیادینی با فلسفه سیاسی ارسطو است. ملاصدرا مبادی یک سیاست الهی را در قالب حکمت نبوی و حکمت الهی و در قالب قوس نزول و صعود و بالاخره در قالب روش سلوکی خود یعنی اسفار عقلیه اربعه ارائه کرده است. از نظر او کسی که می خواهد سیاست مدن را تنظیم کند باید سفر چهارم را یعنی سفر «فی الخلق بالحق» را طی کرده باشد. کلید واژه ها: فلسفه سیاسی، روش شناسی، انسان شناسی،هستی شناسی، سیاست مدن
رباب شفیعی مجید صادقی حسن آبادی
یکی از موضوع های مهم در عرصه ی فلسفه ی دین و کلام جدید، مسأله ی «انتظار بشر از دین» و «انتظار دین از بشر» است که در گذشته با عنوان نیاز به دین، هدف بعثت انبیاء، و قلمرو دین مطرح بوده است. در مورد نیاز انسان به دین و انتظار دین از انسان، دیدگاه ها و رویکردهای گوناگونی وجود دارد و در آن با توجه به اهمیتی که برای هر یک از دو موضوع (دین و انسان)، قائل اند، مسأله تبیین می شود. در این پژوهش، کلیاتی در مورد مسأله ی «انتظار بشر از دین» و قلمرو و گستره ی دین بیان شده و به طور خاص، نظر غزالی که دین شناس و دانشمندی متضلع است، درباره ی علوم دینی و رابطه ی علوم مختلف با دین، وجود انسان و نسبت آن با دین، جامعیت و کمال دین، رابطه ی دین با اقتصاد، اخلاق و سیاست بیان گردیده است. غزالی از کسانی است که رویکرد حداکثری به دین دارد و دین را ناظر به جنبه های مختلف زندگی می داند. او دغدغه ی دین داری داشته و درد بی دینی را حس کرده است. دو کتاب «احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت» را با توجه به نیازهای انسان، برای رسیدن او به سعادت نهایی، با استناد به آیات و روایات تدوین کرده است. او علم و عمل و اخلاق را با توجه به چهار ربع؛ عبادات، عادات (معاملات)، مهلکات و منجیات در دو کتاب «احیاء و کیمیا» به خوبی تبیین نموده است. نگارنده با مطالعه در آثار او به این نتیجه رسیده است که وی، با تبیین جامعیت و کمال دین و انسانی دانستن دین، پیوند دین و سیاست، دین و اخلاق، دین و اقتصاد را به خوبی بیان کرده و از همه ی این ها رویکرد حداکثری او نسبت به دین استنباط شده است.
سکینه مخمدپور محمد بیدهندی
چکیده: مهمترین اصل در مکتب شیعه که این مکتب را از سایر مکتب ها متمایز می سازد،اصل امامت است.به همین دلیل تبیین عقلانی این اصل،نزد متکلمان شیعه از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. مهمترین دلیل عقلی ای که متکلمان شیعه در اثبات اصل امامت به کار برده اند مبتنی بر قاعده لطف است. محور اصلی این تحقیق بررسی میزان اعتبار عقلی قاعده لطف ومیزان کارآیی این قاعده در اثبات اصل امامت و صفات خاص امام (علم و عصمت) است. هدف از این تحقیق این است که با توجه به اهمیت اصل امامت در کلام شیعه و نقش مهمی که قاعده لطف در تبیین عقلانی اصل امامت و صفات خاص امام دارا می باشد،واکثر مخالفان ضرورت عقلی امامت با ابطال ضرورت عقلی قاعده لطف یا انکار کارآیی آن در اثبات اصل امامت،ضرورت عقلی امامت را مورد انکار قرار می دهند؛ضرورت عقلی قاعده لطف و کارآیی آن در اثبات اصل امامت و صفات خاص امام را مورد بررسی قرار دهد؛تا اثبات شود که قاعده لطف که اصل اساسی شیعه یعنی اصل امامت،بر آن مبتنی است،قاعده ای یقینی بوده و در مقابل شبهات مخالفان ضرورت عقلی امامت کارآیی لازم را دارا می باشد. ما در این تحقیق ضمن بررسی دلایل متکلمان شیعه وسنی در رد و اثبات قاعده لطف،اعتبار عقلی این قاعده را مورد اثبات قرار دادیم. در مرحله بعد نیز با تبیین و مقایسه دلایل متکلمان اسلامی در اثبات و رد اعتبار قاعده لطف و مقایسه برهان لطف با برهان عنایت ، به بررسی میزان کارآیی قاعده لطف در اثبات ضرورت وجود امام پرداختیم.در پایان با تبیین دلایل متکلمان شیعه در اثبات خصوصیات علم امام و نیز تبیین دلایل عقلی ای که در اثبات ضرورت عصمت امام مطرح شده بود، نسبت بین قاعده لطف وعلم وعصمت امام را مورد بررسی قرار دادیم. از بررسی های انجام شده در این تحقیق،این نتایج به دست می آید که قاعده لطف،قاعده ای عقلی و یقینی بوده و ضرورت وجود امام و صفات خاص امام (علم و عصمت)از طریق این قاعده قابل اثبات است.
مژگان بیدکانی محمد بیدهندی
چکیده در فرهنگ شیعی در کنار معرفت به توحید و نبوت، هیچ اصلی به اهمیت و عظمت اصل امامت نمی رسد. امامت، رکن عظیم تشیع، محور وحدت امت، نگهبان گوهر ناب دین و تداوم بخش خط رسالت است. همین عظمت و اهمیت باعث شده تفاسیر مختلفی پیرامون آن بویژه در خصوص دو صفت علم وعصمت امام شکل گیرد. هدف این رساله ،پرداختن به دو رویکرد عمده نسبت به مسئله امامت و بیان تفاوت های این دو رویکرد است.نخست رویکردی که در آن علم وعصمت ونص الهی را برای امام (ع) منکر است و مقام ائمه را در حد دانشمندان پرهیزکار می داند. این نظریه تحت عنوان فرضیه علمای ابرار نامبردار است. رویکرد دوم اینکه نه تنها ،قائل به علم وعصمت ونص الهی برای امام است ، بلکه امام را مظهر جامع اسم "الله"می داند. و مدعی است با طرح نظریه مظهریت اسماء برای امام به کلی از گروه غلات متمایز است. تحلیل این معنا که نظریه علمای ابرار را نمی توان در راستای نظریه "امامت"در مکتب کلامی شیعه قلمداد کرد چرا که در این نظریه شروط اساسی امامت یعنی علم و عصمت و نص الهی امام نادیده گرفته شده است از جمله مباحث مهم این رساله است .نقد نظریه مذکور هم از طریق آیات قرآن کریم و هم از طریق روایات و سخنان خود معصومین (ع) مقدور است ولی در این نوشتار عمدتاً بر اساس فلسفه ملاصدرا مورد نقد وبررسی قرار گرفته است. ملاصدرا در اندیشه فلسفی خود جایگاه ویژه ای برای انسان قائل است،در این فلسفه انسان تنها موجود ممکنی است که منحصر در حدّ خاص نبوده و در واقع دارای ماهیت نیست. براساس قواعد تأ سیسی این فلسفه مانند اصالت وجود و تشکیک در وجود و بویژه دو اصل اصیل حرکت جوهری و اتحاد عالم ومعلوم ،انسان می تواند در پرتو تحول درونی از جسمانیت به تجرد رسیده وجامع همه معارف الهی و در بر گیرنده تمام کمالات و فضایل گردد. انسان در این مرحله مظهر جمیع صفات جمال و جلال حق شده و تحت عنوان انسان کامل از ان یاد می شود. از دیدگاه ملاصدرا امام معصوم(ع) به عنوان خلیفه خداوند و واسطه فیض ،مصداق اتم واکمل انسان کامل است .انسان در این مرتبه وجودی دارای علم لدنی و عصمت بوده و از ولایت تکوینی برخوردار است . از آنجایی که این انسان در اصل وجود انسانی با انسانهای دیگر مشترک است و تفاوت او با دیگران به شدت وضعف است در عین حال که دارای جایگاه قدسی است می تواند الگوی دیگر انسانها نیز باشد. تبیین جایگاه انسان کامل و نسبت آن با جایگاه قدسی امام معصوم (ع) و تمیز آن با آنچه از غلات نقل شده به همراه نقد نظریه "علمای ابرار" از جمله نتایج این نوشتار است .در نظر نگارنده این رساله ،نظام فلسفی ملاصدرا همانطور که ابعادی از مساله توحید مانند وحدت غیر عددی حقتعالی را برای نخستین بار تبیین عقلی و فلسفی نمود ،توانست ابعادی از مسأله امامت و ولایت تکوینی ائمه معصومین(ع)را نیز کشف نماید؛حقیقتی که بدین صورت قبل از ملاصدرا بر بسیاری از اندیشمندان مسلمان پوشیده مانده بود. کلید واژه ها:امام،علم لدنی ،عصمت،ولایت،انسان کامل ?
هاجر نیلی احمدآبادی مجید صادقی
چکیده ندارد.
محبوبه اسماعیل زاده نوقی مهدی امامی جمعه
چکیده ندارد.
اعظم نجیمی حاجی آبادی محمد بیدهندی
چکیده ندارد.
حمیده حایری پور محمد بیدهندی
چکیده ندارد.
حامد رضایی محمد بیدهندی
چکیده ندارد.
زهرا کامرانی مجید صادقی
چکیده ندارد.