نام پژوهشگر: عنایت الله شریف پور
حمیدرضا خوارزمی محمّدرضا صرفی
رودررویی انسان عصر باستان و تلاش او برای رام کردن طبیعت، منجر به خلق اسطوره هایی گردید که دیگر هیچ گاه وی را حتی تا دوران متمدّنان? امروزی تنها نگذاشته اند. اسطوره های فعلی نه به شکل نخستین، بلکه به شکل های تغییریافته، ادام? حیات داده اند. با شکل گیری جوامع به صورت منسجم تر و درگیری آن ها با یکدیگر، باورهای درگیری با طبیعت با باورهای جدید در هم آمیخت و شکل جدیدتر خود را در قالب حماسه نشان داد. حماسه جایگزین اسطوره نشد، بلکه داستان های اساطیری را بازسازی کرد. شخصیّت های اسطوره ای که به صورت ایزدان و الهه ها، نقش اصلی را ایفا می کردند، با ورود به دنیای حماسه، خود را به شکل قهرمانان و ابرمردان در داستان حماسی نشان دادند. در این بین این پرسش مطرح می شود که با ورود پیش قهرمانان به دنیای حماسی، چه تغییری در آنان به وجود می آید؟ در این پژوهش تلاش شده است تا با مراجعه به تئوری های اسطوره و حماسه، بویژه اسطوره های هند و ایران و با مراجعه به متون حماسی، مخصوصاً حماس? ملّی ایران، پاسخ درخوری به این پرسش داده شود. به این منظور، ابتدا اسطوره ها از دیدگاه های گوناگون بررسی و ضمن تعریف حماسه، تفاوت حماس? ملّی و پهلوانی بیان و آنگاه به ذکر ویژگی های پیش قهرمانان پرداخته و چگونگی پدید آمدن آنان در اسطوره های جهان بررسی شده است؛ سپس با مراجعه به اسطوره ها و حماس? ملّی ایران، دلایل و نوع تحوّل قهرمانان با توجه به جزئیّات گوناگون، در گذر از اسطوره به حماسه، تبیین شده است. در ادامه عوامل دخیل در حماس? ملّی ایران مدّ نظر قرار گرفته و با بررسی تک تک قهرمانان حماس? ملّی، به صورت جداگانه تکوین و تحوّل شان، نموده شده است. در پایان، تکوین و تحوّل چهره های اهریمنی درگیر با قهرمانان هم، مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش، این نتیجه حاصل شده است که اسطوره ها طی عوامل گوناگونی به حماسه تبدیل می شوند. در این تبدیل، داستان اسطوره ای دچار قلب، دگرگونی و انتقال می گردد و عوامل بیگانه و باورهای عامیانه ضمن داستان وارد می شوند
نجمه طاهری ماه زمینی محمد رضا صرفی
مولانا جلال الدین محمد بلخی، یکی از بزرگ ترین شاعران و عارفان ایرانی است. از میان آثار او، این دیوان کبیر و یا کلیات شمس است که بیانگر حالات شخصی او می باشد. در این دیوان مولانا سخنانی را به زبان آورده است که در حوزه ی شناخت ما قرار نمی گیرند و برای درک آنها، به تأویل و تفسیر نیاز داریم، بر این اساس، در پژوهش حاضر سعی شده، ابتدا به بررسی پیشینه ی هرمنوتیک و چند معنایی در غرب و در فرهنگ اسلامی پرداخته شود، سپس دلایل استفاده کردن از شگردهای چند معنایی، توسط عرفا بیان می گردد. در بخش سوم به بررسی چند معنایی در غزلیات شمس پرداخته می شود و از آنجا که برای بررسی هر شعری، ابتدا باید جهان بینی شاعر و نحوه ی به کار گیری زبان توسط او، را بدانیم، بنابراین در این بخش، جهان بینی مولانا بر اساس اشعار و سخنان او بیان می گردد. بعد از آن، مهمترین عوامل ایجاد معانی گوناگون در غزلیات شمس بیان می شود. به طور کلی، عوامل چند معنایی در غزلیات شمس را، می توان به دو دسته ی، عوامل درون متنی و عوامل برون متنی تقسیم نمود. منظور از عوامل درون متنی همان صورخیال، نماد، اسطوره و.. است و به بررسی نقش صور- خیالی چون، استعاره، کنایه، پارادوکس و...در ایجاد معانی دوگانه و چندگانه در غزلیات شمس پرداخته می شود. منظور از عوامل برون متنی، قدرت مکالمه ی غزلیات شمس با نظریه های جدید ادبی، روانشناسی و غیره است. اشعار عارفانه ی مولانا به دلیل ساختار ذهنی او، قابلیت گفتگو با نظریه ی روانشناسی فروید و یونگ را دارند. به همین دلیل در بخش آخر این پژوهش، به بررسی غزلیات شمس بر اساس نظرات یونگ و فروید پرداخته شده است. این گونه بررسی شعر مولانا، باعث پی بردن به توان های زبانی شعر او می گردد و نوعی حیات و جاودانگی را برای شعر مولانا به ارمغان می آورد.