نام پژوهشگر: منوچهر توانگر
فاطمه بزی حسین زاده محمد عموزاده
امروزه مسائل مربوط به محیط زیست به دلیل اهمیت زیادی که دارد متخصصین علوم مختلف را بر آن داشته است تا هر یک به سهم خود در جهت حل آن گامی هر چند کوچک بردارند. زبانشناسی زیست محیطی شاخه نسبتاً جدیدی از علم زبانشناسی است که به رابطه بین محیط و زبان می پردازد و سعی دارد با تحلیل تاثیرات متقابل محیط زیست و زبان بر یکدیگر رابطه برخی از جنبه های بحران کنونی محیط زیست را با نظام زبان جستجو کند. صاحب نظران این شاخه معتقدند شناخت بشر از جهان پیرامونش تا حد زیادی از طریق زبان حاصل می گردد و زبان به اندیشه و جهان بینی انسان شکل می بخشد. لذا رویکرد بشر امروز به پدیده های هستی را تا حد زیادی متأثر از ساخت زبان می دانند و معتقدند هر زبان، امکانات خاص خود را برای بیان این پدیده ها به کار می گیرد. در این راستا جستار حاضر با مطالعه متون زیست محیطی از دیدگاه تحلیل گفتمان سعی دارد نقش برخی ساختارهای زبانی در گفتمان زیست محیطی زبان فارسی را در انعکاس دیدگاههای زبانمندان مورد بررسی قرار دهد. این تحقیق قصد دارد با بررسی مشکلات و نارسائی های کلامی در حوزه متون زیست محیطی نشان دهد زبان در شکل دهی و انعکاس دیدگاههای بشر نسبت به محیط زیست نقش دارد و از این طریق به بیان کمبود ها و موانع و همچنین امکانات زبان فارسی در تبیین و برجسته سازی مسائل مربوط به بحران محیط زیست بپردازد. داده های این تحقیق شامل متون مرتبط با محیط زیست انتشار یافته در مطبوعات می باشد. این داده ها مشتمل بر تعداد بیست و پنج متن برگرفته از روزنامه های کثیرالانتشار است که نحوه به کارگیری واژگان و دستور زبان در آنها از دیدگاه تحلیل گفتمان مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی است که به صورت گزینشی از چارچوب های مختلف زبانشناسی شناختی، زبانشناسی نسبیت گرا و زبان شناسی نقش گرا در تحلیل داده ها استفاده کرده است. متون مورد مطالعه پس از دسته بندی در دو سطح واژگان و دستور زبان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از یافته های این تحقیق حاکی است گفتمان زیست محیطی در حوزه دستور زبان و واژگان دارای نارسائی ها و مشکلاتی است که باعث ناکارآمدی آن در شکل دهی تفکر زیست محیطی گردیده است. این مشکلات عبارتند از: به کار گیری ساختهای دستوری خاص از قبیل گذرایی، مجهول و اسم سازی که باعث مسئولیت گریزی و حاشیه رانی عوامل فرایند های مخرب می شود. همچنین در حوزه واژگان می توان به مشکلاتی از قبیل استفاده وسیع از حسن تعبیر و واژگان نا آشنا در گفتمان های محیطی اشاره کرد. در پایان می توان وجود استعاره های زیست محیطی در زبان فارسی را نکته مثبتی برای رسیدن به ساختارهای محیط گرایانه دانست.
ژاله مکارمی منوچهر توانگر
بررسی زبانشناختی ادبیات، از دیر باز موردتوجه زبانشناسان و ادیبان بوده و مطالعات مختلفی به منظور بررسی ویژگی های متنی آثار ادبی نیز صورت گرفته است؛ ولی با توجه به پژوهش¬های انجام گرفته، کمبود در این گونه بررسی ها و مطالعات هنوز به قوّت خود باقی است و از طرف دیگر، وجود متون ارزشمند ادب فارسی، زمینه¬ی کافی برای انجام چنین پژوهش-هایی را در اختیار پژوهشگران قرار می¬دهد. تحقیق حاضر، گامی است در راه شناخت هر چه بیشتر مناجات¬های خواجه عبدالله انصاری که نمونه¬ای بی¬نظیر و برجسته از ادب فارسی است. هدف این تحقیق، بررسی و تحلیل موارد برجسته¬سازی در مناجات¬هاست. بدین منظور از الگوی پیشنهادی لیچ و فب استفاده شده است؛ لیچ در الگوی ساختگرای خود، به دو ابزار ایجاد برجسته¬سازی تحت عناوین هنجارگریزی و توازن اشاره می¬کند. در هنجارگریزی، نقض زبان هنجار در هشت نوع هنجارگریزی واژگانی، نحوی، واجی، نوشتاری، معنایی، گویشی، سبکی و تاریخی صورت می¬گیرد. از طرف دیگر در توازن،که نقطه¬¬ی مقابل هنجارگریزی است، از ساخت¬هایی استفاده می¬شود که باعث ایجاد قاعده¬ای مازاد در متن می¬شود و به آهنگین و موزون بودن متن کمک می¬کند. فب، توازن را در دو گونه¬ی کلی توازن ساختاری و معنایی قابل بررسی می-داند. در این تحقیق، بعد از گزینش داده¬هایی از مناجات¬های خواجه عبدالله انصاری، به تصحیح محمد سرور مولایی، دو گونه برجسته سازی مورد بررسی قرار می¬گیرد. بررسی¬های انجام گرفته نشان می¬دهد که متن مناجات¬نامه، به عنوان یکی از متون شاهکار ادب فارسی، شامل موارد برجسته¬سازی متعددی است؛ از میان موارد هنجارگریزی، وجود هنجارگریزی معنایی، نحوی و واژگانی بیش از سایر موارد است؛ علاوه بر این وجود توازن در سه سطح واجی، واژگانی و نحوی، نقش بسیار مهمّی در تمایز این اثر از دیگر آثار ادبی دارد. از نکات قابل توجه در مناجات¬ها، استفاده از تقابل و همنشینی¬های واژگانیِ غیرقابل پیش¬بینی است؛ ولی با وجود این همنشینی¬های غیر منتظره، تمامی مناجات¬ها بخوبی قابل تفسیر هستند. قانون توازن نیز به خوبی در مورد مناجات¬ها قابل اعمال است. فصل اوّل این تحقیق،کلیات پژوهش را شامل می¬شود، فصل دوّم به بررسی پیشینه¬ی مطالعاتی و بررسی¬های انجام گرفته در زمینه¬ی بررسی متون ادبی از دیدگاه زبانشناختی می پردازد. فصل سوم، بیان مبانی نظری و چارچوب اصلی این پژوهش را در بر می¬گیرد. در فصل چهارم به بررسی و تحلیل داده¬ها پرداخته می¬شود و در فصل پایانی نیز نتایج به دست آمده از این بررسی¬ها عنوان می¬شود.
مجتبی عالیشاه منوچهر توانگر
مفهوم تضمن مکالمه ای که که اولین بار توسط پائول گرایس (1975) مطرح شد افق جدیدی را در مطالعات کاربرد شناسی زبان گشود. وی اصل کلی محاوره و راهکارهای مربوط به آن را جهت یک محاوره معقول و هدفمند مطرح ساخت و اظهار داشت در زمانی که گوینده (یا نویسنده) در محاوره فراتر از معنای قراردادی گفته خود قصد رساندن منظور یا منظورهایی به شنونده(یا خواننده) داشته باشد حداقل یکی از راهکارهای اصل همکاری را نقض می نماید که این فرآیند منجر به ایجاد تضمن مکالمه ای می شود. آنچه که در ایجاد تضمن مکالمه ای شرط لازم محسوب می شود این است که اصل همکاری هم از جانب گوینده (یا نویسنده) و هم از جانب شنونده(یا خواننده) در محاوره مفروض باشد تا پیامی که گوینده/نویسنده متفاوت از معنی گفته خود قصد انتقال دارد به درستی مورد استنباط مخاطب وی قرار گیرد. در این پژوهش ضرب المثلها که به عنوان میراث زبانی گذشته محسوب می شوند و دارای حقایق، پندها و اندرزهای ارزشمندی هستند و همچنین به دلیل جایگاه پر اهمیتی که در زبان و ادبیات هر جامعه زبانی دارا هستند در چهارچوب مفهوم تضمن مکالمه ای مورد تحلیل قرار گرفته اند و چگونگی نقض راهکارهای اصل همکاری در شکل گیری تضمن در آنها مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش همچنین استنباط ضرب المثلها با توجه به نگرشهای دستیابی بدون واسطه و کاربردشناسی معیار نیز مورد تحلیل قرار گرفته است. از نتایج این پژوهش می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- در مواردی که ضرب المثلها بر پایه استعاره (مجازی یا غیر حقیقی) شکل گرفته اند در سطح معنایی (معنی گزاره ای) راهکار کیفیت از اصل همکاری را عمدتاً نقض می نمایند. 2- در شکل گیری تضمن مکالمه ای در ضرب المثلها، با توجه به منظور گوینده از به کارگیری آنها، هریک از راهکارهای اصل همکاری می تواند مورد نقض قرار گیرد. 3- استنباط ضرب المثلها توسط مخاطبان یک جامعه زبانی علاوه بر مفهوم ضرب المثلها، دانش اجتماعی-فرهنگی مخاطبان و همچنین معنی گزاره ای که به عنوان یک درون داد جهت تحلیل کاربردشناختی آن است، به مقصود گوینده/نویسنده از بیان آنها در بافتها و موقعیتهای زبانی بستگی زیادی دارد.
سمیه کرمی منوچهر توانگر
بکارگیری آموزش گسترده، انعطاف پذیری، و یادگیری تعاملی و کاملاً ساده ای که آموزش اینترنتی و امکانات مرتبط با آن در اختیار ما می گذارند گامی بلند در جهت آماده سازی ترجمه آموزان برای رویارویی با پیچیدگی های دنیای واقعی حرفه ای است که در آینده ای نه چندان دور وارد آن خواهند شد. این مطالعه به بررسی کاربرد ویکی، ابزار کارگروهی متنی غیر همزمان برخط، در کلاسهای مبتنی بر وب آموزش ترجمه تخصصی با چارچوب ساختگرایی اجتماعی بر عملکرد ترجمه ای ترجمه آموزان (به عنوان سوال اول پژوهش)، میزان مشارکت آنان در سه حوزه متفاوت ویرایش پیش نویس ترجمه، یادداشت های حاشیه ای، و تغییرات بجا ( به عنوان سوال دوم پژوهش)، و نیز نگرش آنان نسبت به ساختار اینترنتی کلاس، یادگیری مشارکتی و گروهی، استفاده از ابزار کارگروهی غیر همزمان برخط ویکی، و مدل مبتنی بر همتاسنجی (به عنوان سوال سوم پژوهش) در مقایسه با کلاس های معمول آموزش ترجمه تخصصی با چارچوب ساختگرایی اجتماعی می پردازد. به منظور پاسخ به سوالات تحقیق و اثبات فرضیه ها چندین روش و تکنیک پژوهشی متفاوت مورد استفاده قرار گرفتند. سپس، از یافته های متجانسی نیز برای مثلث بندی نتایج استفاده شد. سوال اول تحقیق با استفاده از روش آزمایش، و سوال دوم را نیز با استفاده از شیوه مشاهده سیستماتیک و جمع آوری دو سری داده برای افزایش اعتبار دورنی آن پاسخ داده شد. پرسشنامه نظر سنجی نیز به منظور جمع آوری داده های کیفی برای پاسخ به سوال سوم تحقیق به کار گرفته شد. نتایج این تحقیق نشان دادند که استفاده از چنین ایزار کارگروهی غیرهمزمان برخطی ، یعنی ویکی، در کلاس های مبتنی بر وب آموزش ترجمه تخصصی با چارچوب ساختگرایی اجتماعی عملکرد ترجمه ای ترجمه آموزان را در نتیجه افزایش توانش ترجمه ای و مترجمی آنان بهبود بخشیده است؛ مشارکت آنان را در هر دو حوزه متفاوت ویرایش پیش نویس ترجمه، و یادداشت های حاشیه ای در مقایسه با کلاس های معمول آموزش ترجمه تخصصی با چارچوب ساختگرایی اجتماعی افزایش داده است؛ و نیز باعث ایجاد نگرشی مثبت در ذهن ترجمه آموزان نسبت به ساختار اینترنتی کلاس، یادگیری مشارکتی و گروهی، استفاده از ابزار کارگروهی غیر همزمان برخط ویکی، و مدل مبتنی بر همتاسنجی شده است.
نعیمه فقیهیان منوچهر توانگر
تحقیق حاضر به بررسی کاربرد شناختی انواع تضمن ، بر اساس چهارچوب نظری گرایس (1975) و گایس (1982)، در تبلیغات تجاری فارسی می پردازد تا به دو سوال زیر پاسخ دهد: 1- کیفیت استفاده از بیان غیرمستقیم در تبلیغات تجاری توسط تبلیغ کننده چگونه است؟ 2- نحوه ی ارتباط کاربرد انواع تضمن با ترغیب غیر مستقیم مخاطبین چگونه است؟ در این راستا تعداد 100 تبلیغ تجاری از تلویزیون و تعداد 100 تبلیغ تجاری از روزنامه ها و مجلات به طور تصادفی انتخاب شد و به طور مجزا مورد بررسی قرار گرفت. از آن میان تنها تبلیغاتی که یکی از انواع تضمن مکالمه ای (منظور تضمن های مکالمه ای حاصل از نقض راهکارها و تضمن های سنجه ای)، قراردادی و ذهنی نقش اساسی و برجسته ای در جلب توجه مخاطب و ایجاد تأثیر ترغیبی در او داشتند انتخاب و به عنوان داده های تحقیق به طور مفصل بررسی و تحلیل شدند. بعد از بررسی داده ها نتایج زیر حاصل شد: تبلیغ کنندگان دراکثر تبلیغات از بیان غیر مستقیم به منظور انتقال پیام خود استفاده می کنند. آنها بدین منظور از تضمن های مکالمه ای حاصل از نقض راهکارها بیش از تضمن های دیگر بهره می جویند زیرا درک این نوع تضمن بیش از سایر تضمن ها ذهن مخاطب را درگیر ساخته و می تواند از این طریق تأثیر ذهنی غیر مستقیمی بر وی داشته باشد، علاوه بر این مقایسه ی تبلیغات تجاری برگرفته از تلویزیون و روزنامه ها و مجلات روشن ساخت که ابزارهای کلامی (بهویژه تضمنها) در تبلیغات تجاری کتبی از پیچیدگی بیشتری نسبت به تبلیغات تجاری تلویزیونی برخوردارند. زیرا تبلیغ کنندگان تنها مجبورند از عناصر کتبی برای انتقال پیام خود استفاده کنند. بنابراین در این نوع تبلیغات ابزارهای کلامی غیرمستقیم نقش ترغیبی بیشتری نسبت به ابزارهای فراکلامی در ترغیب مخاطب دارند. این در حالیست که در تبلیغات تلویزیونی ابزارهای فراکلامی (نظیر تصاویر، فیلمهای کوتاه، موسیقی و غیره) نقش مهمتری در انتقال پیام فراتر از کلام تبلیغ کننده به مخاطب دارند. لذا درک تضمن ها در این تبلیغات، برخلاف تبلیغات روزنامه ها و مجلات اکثراً وابسته به عناصر فرازبانی (تصاویر و بافت موقعیتی) می باشد.
وحید پرورش منوچهر توانگر
تحقیقِ پیش رو به بررسی ساختار و کارکرد بسط دهنده ها در زبانِ اولِ فارسی و زبانِ دومِ انگلیسی می پردازد. این مطالعه مبتنی بر تجزیه و تحلیلِ دو پیکره یِ زبانی از گفتگوهایِ عادی به زبانِ فارسی و انگلیسی می باشد. بررسی ها به ما نشان می دهد که فارسی زبان ها، برخلاف انگلیسی زبان ها، بسط دهنده هایِ زبانی را هم در میان و هم در انتهای جمله به کار می برند. این گرایش در زبانِ دوم ِاین افراد هم یافت شد. علاوه بر این، این تحقیق به چند نمونه یِ منحصر به فرد از بسط دهنده ها رسید که از قرارِ معلوم در زبان انگلیسی وجود نداشت. این بسط دهنده ها به زبانِ دوم هم انتقال یافت. گذشته از این، تحقیقِ حاضر مشخص ساخت که بسط دهنده های فارسی برای جلب موافقتِ استفاده نمی شوند. این جلب موافقت در زبانِ دومِ انگلیسی هم یافت نشد. تحقیق حاضر همچنین مشخص ساخت که زبان آموزانِ فارسی زبان قادر به برقراریِ تساعی از طریق استفاده از بسط دهنده ها نیستند. پیکره یِ فارسیِ مورد مطالعه دو کارکرد ویژه ی بیانِ مخالفت و ابراز ناامیدی را نیز مشخص ساخت. اگرچه این دو کارکرد در زبانِ اولِ انگلیسی یافت نشد ولی در زبانِ دومِ انگلیسی یافت شد. بر این اساس، محقق پیشنهاد می کند که این لزوماً طبیعت و ساختارِ کلام نیست که به استفاده از بسط دهنده ها می انجامد بلکه ویژگی های زبانِ اول نیز می تواند نقشی مهم ایفا کند.
شادی شاه ناصری محمد عموزاده
ترجمه به سبب نقش اساسی که در تبادلات علمی بین جوامع بشری ایفاء می کند در حوزه نوین مطالعات زبان شناسی تماس عمدتاً با رویکردی زبانیـ فرهنگی بررسی می شود. با توجه به گسترش روزافزون زبان انگلیسی در نقش قوی ترین زبان میانجی عصر حاضر مطالعاتی از این دست یک ضرورت تلقی می شود. لذا در این پژوهش، پیامدهای حاصل از تماس علمی زبان انگلیسی]زبان مبدأ[ با زبان فارسی ]زبان مقصد[ از مسیر ترجمه مکتوب در حوزه «وجهیت» بر مبنای الگوی ارزیابی کیفیت ترجمه هاوس (1977، 2009) بررسی و تحلیل می شود. به منظور تعیین صحت و سقم فرض های پژوهش، پیکره ای مرکّب از 000/500 کلمه (نمونه) به شیوه غیر تصادفی از متون حوزه روانشناسی تعلیم و تربیت انتخاب شده و سپس در دو گروه داده های موازی و قیاسی در دو مقطع زمانی متفاوت به لحاظ مدت تماس دو زبان طبقه بندی می شوند. وجهیت با اتکاء به رویکرد معناییـ کاربردشناختی هولمز (1982) تعریف عملیاتی شده، نحوه معادل سازی معین های وجهی معرفتی متون مبدأ در متون ترجمه مقصد در هر دو مقطع زمانی بررسی می شود و سپس بسامد وقوع این افعال و عبارات وجهی مشابه در متون تألیفی انگلیسی و فارسی در این دو مقطع به دست میآید . یافته ها حاکی از آن است که معین های وجهی در متون مبدأ، بسامد وقوع بالاتری نسبت به معین های وجهی در متون ترجمه شده و تألیفی مقصد داشته اند. در متون ترجمه شده نیز معین های وجهی بهلحاظ بسامد وقوع در مقطع دوم افزایش نشان می دهند. با احتساب درجات سه گانه پیوستار وجهی در مقطع زمانی اول، تمرکز بیشینه بر قطب وقوع مسلّم، مشهود و مفهوم قطعیت قریب به یقین برجسته است اما در مقطع زمانی دوم، گرایش معین های وجهی به سمت درجه وقوع ممکن، محسوس تر و مفهوم قطعیت متوسط به مراتب برجسته تر است. از این رو، با احتساب رفتار معین های وجهی به لحاظ بسامد وقوع، چگونگی توزیع و نحوه معادل سازی میتوان نتیجه گرفت که متون ترجمه فارسی در مقطع دوم با فاصله گرفتن از هنجارهای گفتمانی غالب در متون تألیفی و حتی ترجمه مقطع اول به سمت نمود کمّی و تظاهر معنای کاربردی ساختهای وجهی انگلیسی گرایش داشته اند. اما بسامد پایین معین های وجهی در متون تألیفی مقطع زمانی دوم، عدم گرایش به نمود مفهوم احتمال وجهی در متون تألیفی و ترجمه در هر دو مقطع، افزایش آن دسته از افعال اصلی وجهی و ساخت مجهول ارتقایی که همزمان درجه عینیت گزاره را بالا می برند نمی تواند بیانگر غلبه هنجارهای وجهی متون مبدأ بر متون مقصد در مقطع زمانی دوم از مسیر ترجمه و تأیید فرض اصلی این پژوهش باشد. بنابر این به نظر می رسد چرخش در الگوی گفتمانی قطعیت بیش از آنکه یک تغییر زبانی باشد تناوب سبکی جدیدی است که به سبب تضعیف صافی فرهنگی زبان فارسی در پیکره متون ترجمه و تألیفی مقطع زمانی دوم از مسیر ترجمه ایجاد شده است.
الخاص ویسی بتول علی نژاد
عناصر و الگوهای نوایی مانند دیرش، دامنه ی زیر و بمی و تغییرات بسامد اصلی در گفتار حامل اطلاعات پیرازبانی و بار عاطفی و احساسی متفاوتی هستند. برای انتقال اطلاعات مزبور زبان فارسی همانند دیگر زبانها امکانات آوایی نامبرده را دراختیارگویشوران خود قرارمی دهد. هدف پژوهش حاضر مشخص نمودن این واقعیت است که تغییرات مشخصه های نوایی و پارامترهای صوت شناختی در زبان فارسی همسو با تغییر حالت های عاطفی از حالت خنثی و بی نشان به سمت احساس های متفاوت اتفاقی نیست بلکه عناصر نوایی در جریان پیوسته گفتار طبیعی به صورت نظام مند به کار می روند و در تعدیل درجات متفاوت حالت های عاطفی به گویشوران زبان فارسی کمک می کنند. بر این اساس در این تحقیق به بررسی و تحلیل مشخصه های نوایی گفتار(دیرش، دامنه ی زیر و بمی) و کشف میزان همبستگی آنها با سه احساس عمومی (خشم، غم و شادی) در مقایسه با حالت بی نشان و نیز توزیع الگوهای زیر و بمی در منحنی قله های نمونه های گفتاری در زبان فارسی پرداخته می شود. در این جستار با تکیه بر مدل شیب (تیلور، 1998، 2000 و 2009) اندازه گیری و تحلیل مشخصه های صوت شناختی مورد نظر پرداخته و در ادامه با تحلیل آماری و با استفاده از آزمون رگرسیون خطی میزان و درجات همبستگی میان متغیرها مشخص می شود. به منظور تحقق هر یک از موارد مذکور تجهیزات آزمایشگاهی آواشناسی از جمله نرم افزار تحلیل گفتار (praat) و کارگاه گفتار مورد استفاده قرار گرفته است. در این پژوهش روش توصیفی و استنباطی به عنوان پایه و اساس کار در تحلیل داده ها و نمونه های گفتاری به کار برده شده است. نتایج تحقیق با استناد به فرض صفر و تعیین میزان سطح معناداری (sig) میان متغیرهای مورد نظر مورد ارزیابی نهایی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده بیانگر همبستگی و همگرایی بین مشخصه های نوایی زیر و بمی، دیرش واکه و بیان احساس غم، شادی و خشم در مقایسه با حالت خنثی در زبان فارسی بوده است. علاوه بر نتایج مذکور مشخص گردید که مشخصه ی شیب نیز در دو بخش خیزان و افتان منحنی قله های نمونه های گفتاری تغییر حالت های عاطفی نامبرده را نسبت به حالت بی نشان و خنثی در دو جنس زن و مرد بطور معنادار توصیف می کند. شواهد متفاوت در تحقیق حاضر ازجمله طیف نگاشته های پاره گفتارها و جدول آمار توصیفی همبستگی متغیرها بیانگر این است که میان احساس غم و حالت خنثی از یک سو و احساس شادی و خشم از سویی دیگر ارتباط اکوستیکی بیشتری دیده می شود.
محمود نقی زاده منوچهر توانگر
هدف از انجام این تحقیق مطالعه ی رابطه ی میان تفکر فضایی و ساختار زبانی منعکس کننده ی آن در زبان فارسی است. دلیل اهمیت پژوهش حاضر در این است که زبان فضا به محدوده ی شناخت انسان برمی گردد و لذا با مطالعه ی این حوزه می توان ساختار مفهومی که زیربنای اندیشه انسانی پیرامون فضاست را تا حدی آشکار کرد. در این تحقیق با بهره گیری از نظریه لایبنیتس مبنی بر نسبی بودن نمود فضا در زبان و با استناد به الگوی لوینسون (2006) در تقسیم بندی حوزه فضا، به فرایند ساختاری شدن مفهوم فضا در زبان فارسی و تحلیل و بررسی آن می پردازیم. در این مطالعه حوزه ی فضا به دو بخش ایستایی و پویایی تقسیم می شود که بخش پویایی شامل مفهوم حرکت می باشد. به عنوان مثال افعالی نظیر رفتن، آمدن، بردن و آوردن جزء افعال حرکتی می باشند که در این زیر مجموعه مورد بررسی قرار خواهند گرفت. اما بخش ایستایی بسته به اینکه گوینده در تعیین مکان اشیاء، دارای زاویه دید (منظر) بوده باشد یا خیر، به دو زیرمجموعه بدون زاویه دید و دارای زاویه ی دید تقسیم بندی می شود و زیر مجموعه ی بدون زاویه ی دید خود موضع مکان شناختی را در بر می گیرد. اما زیر مجموعه دارای زاویه دید در بر گیرنده مفهوم چارچوب ارجاعی است که خود به سه زیر مجموعه ارجاع ذاتی،ارجاع نسبی و ارجاع مطلق تقسیم شده است. داده های زبانی مورد نیاز، از میان جملات زبان فارسی معیار گفتاری و نوشتاری که دارای حروف اضافه ی مکانی، افعال حرکتی و دیگر مقولات دستوری نشان دهنده ی مکان می باشند جمع آوری شده است. این داده ها عمدتاً از کتاب ها، روزنامه ها، فرهنگ لغت ها و گاهی از جملات شفاهی ادا شده توسط سخنوران زبان فارسی انتخاب شده است. بعضی داده ها ترجمه ی جملات انگلیسی بیان کننده ی مفهوم فضا در این زبان می باشند. در این تحقیق علاوه بر مطالعه ی مفاهیم مکان شناختی به گسترش معنایی عبارات مکانی در دیگر حوزه ها و همچنین تعیین نظاممندی های موجود در گسترش معانی غیرمکانی حروف اضافه مکانی پرداخته و مفاهیم اشاره و گوینده محوری را در عبارات اشاره ای و افعال اشاره ای-حرکتی و نیز نقش این دو مفهوم در تفسیر عبارات مکانی در زبان فارسی را مورد بررسی قرار داده ایم. همچنین سعی کرده ایم تا با بهره گیری از مفهوم فضای ذهنی و نقش آن در تفسیر عبارات مکانی به توصیف جامع تری از مفهوم فضا در زبان فارسی دست پیدا کنیم. این پژوهش ماهیت توصیفی داشته و با به تحلیل داده های مورد نظر در ارتباط با مفاهیم اشاره، گسترش معنایی و فضای ذهنی در زبان فارسی به این نتیجه رسیدیم که گوینده با استفاده از مفهوم گوینده محوری خود را در مرکز یا نقطه صفر مکانی قرار داده و جایگاه اشیاء را با توجه به موقعیت خود توصیف می کند. کلید واژه ها: زبانشناسی شناختی، فضا، ساختاری شدن فضا، فضای ذهنی، اشاره، گسترش معنایی.
شهره باقری کرم منوچهر توانگر
چکیده پژوهش حاضر به مطالعهی کاربردشناختی دادههای تحقیق، برگرفته از محاورات موجود در پیامکهای فارسی، در چارچوب نظریهی تضمنهای مکالمهای گرایس اختصاص دارد. از آنجا که یکی از انگیزههای اصلی استفاده از کلام غیرمستقیم در محاورات پیامکی رعایت ادب است، نظریهی ادب براون و لوینسون (1987) نیز معرفی و در بخش تحلیل دادهها مورد توجه قرار گرفته است. این نظریه با معرفی مفهوم وجهه، به ارائهی دستهبندی کاملی از راهبردهای مودبانه که محاورهکنندگان در تلاش برای کاهش تهدید ناشی از کنشهای تهدیدکنندهی وجهه مورد استفاده قرار میدهند، میپردازد. در راستای انجام این مطالعهی کاربردشناختی، ابتدا پرسشهایی مطرح و سعی شد که براساس رویکرد اتخاذی تحقیق، به آنها پاسخ داده شود تا 1) چگونگی رعایت اصل همکاری در محاورات پیامکی بررسی و با محاورات عادی مقایسه گردد، 2) انگیزههای محاورهکنندگان از بهکارگیری کلام غیرمستقیم مشخص شود، 3) چگونگی ایجاد تضمن از طریق صورتهای ابداعی موجود در پیامکهای فارسی بررسی گردد و 4) تضمنهای غیرمتعارف موجود در پیامکهای فارسی دستهبندی شود. برای رسیدن به این اهداف، ابتدا 1500 داده از میان محاورات پیامکی تعدادی افراد شرکتکننده در این پژوهش استخراج شد. سپس، با در نظر گرفتن مصادیق نقض راهکارهای مکالمهای، پارهگفتهای غیرمستقیم و دارای تضمن شناسایی شدند. بدین ترتیب دادههای ثانویه شامل حدود 90 محاورهی پیامکی به دست آمد. سپس، دادههای به دست آمده، براساس انگیزهی محاورهکنندگان از به کارگیری کلام غیرمستقیم، تحلیل و دستهبندی شدند. نتایج حاصل از تحلیل دادهها نشان میدهد که بهدلیل کانال ارتباطی خاصی که در محاورات پیامکی وجود دارد، تفاوتهایی بین رعایت اصل همکاری در این نوع ارتباط و محاورات عادی وجود دارد. از جمله اینکه محاورهکنندگان در این ارتباط، علاوهبر رعایت ادب و اثرگذاری بیشتر کلام، گاهی راهکارهای مکالمهای را بهدلیل ویژگیهای خاص این نوع ارتباط نقض میکنند. کانال ارتباطی مورد استفاده در این ارتباط همچنین، امکان خلق تضمنهای نامتعارفتری را نسبت به محاورات عادی فراهم میآورد که استنباط آنها مستلزم ارجاع دقیقتری به بافت است. از دیگر تفاوتهای موجود میان این دو مجرای ارتباطی میتوان به وجود فاصلهی فیزیکی بین محاورهکنندگان در ارتباط پیامکی اشاره کرد که به آنها این امکان را میدهد که بین خود و مخاطبانشان فاصلهی اجتماعی بیشتری نسبت به فاصلهی اجتماعی واقعی که بین آنها وجود دارد، قائل شوند. آنها همچنین انتظارات خود را در مورد میزان مرتبط بودن نوبتهای مکالمهای پایین میآورند. در مورد صورتهای ابداعی مورد استفاده در ارتباط پیامکی این نتیجه به دست آمد که این صورتها، گاهی دارای تضمن هستند، و گاهی هم بهعنوان ابزاری برای نشان دادن کلام غیرمستقیم مورد استفاده قرار میگیرند. بررسی این صورتها در پیامکهای فارسی همچنین نشان دادکه محاورهکنندگان از سه راهبرد مورد استفاده برای خلق این صورتها شامل بزرگنویسی حروف، استفاده از شکلکها و تکرار علائم و حروف نقطهگذاری بهره جسته تا معنایی اضافه بر معنای تحتاللفظی پیام خود، به آن بیفزایند.
حسن پورمحمود بتول علی نژاد
چکیده: هر زبانی از الگوهای آهنگ ویژه ای برخوردار است به طوری که بومیان آن زبان به هنگام صحبت کردن، از این الگوها استفاده می کنند. بدیهی است که فراگیران هر زبانی باید برای یادگیری یک زبان خارجی، الگوهای آهنگ آن زبان را نیز فرا بگیرند، در غیر این صورت جملاتی که به آن زبان تولید می کنند، اصطلاحاً لهجه دار خواهد بود. در تحقیق حاضر، به بررسی هبسته صوتی دیرش، دامنه تغییر زیروبمی و نوع منحنی آهنگ واحدهای صوتی جملات انگلیسی که توسط فراگیران فارسی زبان تولید می شوند پرداخته خواهد شد. این تحقیق از پنج فصل تشکیل می شود. فصل اول مربوط به شرح و بیان مسئله، اهمیت و اهداف تحقیق و نیز معرفی فرضیه های تحقیق می باشد. در فصل دوم، به توصیف مبانی نظری آهنگ و نیز به معرفی برخی رهیافت های صوتی رایج در مطالعه آهنگ پرداخته می شود. فصل سوم شامل برخی مطالعات آهنگین صورت گرفته در چارچوب رهیافت های واجی و صوت شناختی خواهد بود. در فصل چهارم، ابتدا اندازه های همبسته های صوتی مذکور در جملات فرد بومی و فراگیران، تعیین شده و سپس این اندازه ها با یکدیگر مقایسه می شوند. در فصل پنجم به بررسی تحقق اهداف تحقیق و نتیجه گیری پرداخته خواهد شد. همچنین، چارچوب تحقیق حاضر، نظریه افتان- خیزان و پیوستگی است. در ادامه، با توجه به نتایج تحقیق، مشخص شد که فراگیران زبان انگلیسی فارسی زبان، برای بیان پاره گفت های خبری و سوالی انگلیسی، به جز پاره گفت های سوالی حاوی بلی/خیر از میزان اختلاف معناداری از همبسته صوتی دیرش استفاده می کنند. همچنین، در مورد همبسته صوتی زیروبمی، مشخص گردید که میزان اشتباه فراگیران در استفاده از اندازه زیروبمی مناسب، برای جملات خبری منفی و سوالی پرسشواژه ای بیشتر از همین اندازه برای جملات خبری مثبت و سوالی بلی/خیر است. اما، درباره سومین همبسته صوتی تحقیق، این نتیجه حاصل می شود که میزان اشتباهات فراگیران برای انتخاب نوع منحنی مناسب برای جملات سوالی بلی/خیر، بیشتر از جملات سوالی پرسشواژه ای و نیز بیشتر از جملات خبری مثبت و منفی می باشد. واژگان کلیدی: الگوی آهنگ- همبسته صوتی دیرش- دامنه تغییر زیروبمی- نوع منحنی آهنگ- نظریه افتان- خیزان و پیوستگی
علیرضا خان جان محمد عموزاده مهدیرجی
پژوهش حاضر ضمن بازخوانی انتقادیِ «الگوی ارزیابی کیفیت ترجمه» (هاوْس 1997، 2009) سعی بر آن داشته است تا با بهره گیری از دستاوردهای رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان و بطور مشخص، آراء نظری و روش شناختیِ وَن دایک (1995، a1998، b1998، c1998، 2008)، فِرکلاف (1992، b1995) و وَن لیووِن (2008)، الگوی یادشده را بگونه ای تعدیل نماید که بتوان آن را برای تحلیل ایدئولوژی در ترجمه به کار بست. در الگوی پیشنهادی «تحلیل انتقادی ترجمه» که از بسط و تعمیم الگوی هاوْس به دست آمده است، بر ضرورت توجه توأمان به روابط «تعادلی» و «بینامتنی»، توجه توأمان به «محصول» و «فرآیند» ترجمه، تقلیل واحد تحلیل ترجمه از «متن» به «رویداد ارتباطی»، افزودن صافی «ایدئولوژیکی» به صافی های زبانی و فرهنگی، ملاحظ? عامل «زمان» در ترجمه و افزودن لای? تحلیلی «بافت تاریخی» به بافت موقعیتی و بافت فرهنگی، و بطور کلی توجه توأمان به عوامل درونزا و برونزا در نقد و تحلیل ترجمه تأکید می گردد. الگوی یادشده را عملاً در مطالع? نقش ایدئولوژی در ترجم? متون خبری به کار گرفته ایم. در مطالع? مذکور در پی پاسخ به این پرسش اساسی بوده ایم که آنچه امروزه در رسانه های همگانی ایرانی تحت عنوان ترجم? اخبار بین الملل در اختیار مخاطب فارسی زبان قرار می گیرد تا چه حد تحت تأثیر عوامل ایدئولوژیکی است؟ نمونه ای به حجم 381 رویداد خبری که در فاصل? زمانی سالهای 1386 تا 1390 از انگلیسی به فارسی ترجمه شده و توسط خبرگزاری های ایرانی منتشر شده اند، به شیو? خودگزینی انتخاب و پس از تحلیل کیفیِ نمونه هایی از داده ها، با استفاده از فرمهای تحلیل محتوای محقق-ساخته، اطلاعات متغیرهای مورد نظر از آنها استخراج و زمین? پاسخگویی به سوالات و آزمون فرضیه های تحقیق مهیا گردید. سه فرضیه از چهار فرضی? اصلی از طریق آزمون محاسب? «ضریب همبستگی پیرسون» و فرضی? دیگر با استفاده از آزمون «مقایس? میانگین های چند جامعه»، آزمون «وِلچ» و آزمون تعقیبی «تام هَنس» مورد بررسی قرار گرفت. یافته های تحقیق مبین آن است که واکنش مترجم یا تولیدکنندگان متون خبری مقصد (فارسی) در قبال رویدادهای خبری مبدأ (انگلیسی) غالباً رفتاری ایدئولوژیکی بوده است بگونه ای که در اکثر موارد، رویداد مقصد را می توان صرفاً «دگرگفتی» از رویداد مبدأ به شمار آورد و نه ترجم? آن. در میان سه راهبرد کلان دخالت در محتوای ایدئولوژیکی متون مبدأ، راهبرد «حذف» بطور میانگین بیش از دو راهبرد «تعدیل» و «درج» به خدمت گرفته شده است اما بین کاربرد دو راهبرد اخیر تفاوت معنی داری مشاهده نمی شود. نتایج تحقیق همچنین مبین آن است که در جریان تولید متون خبری مقصد، سطوح مختلف لای? واژی- دستوری زبان مشتمل بر ساختهای سه گان? گذرایی، وجهی و متنی جملگی از صورتبندی های ایدئولوژیکی تأثیر می پذیرند و این تأثیرپذیری منحصر به ساختهای گذرایی و وجهی نیست. به عنوان یک قاعد? کلی، عدم همسویی ایدئولوژیکی بین تولیدکنندگان گزارشهای خبری مبدأ و مقصد از میزان صراحت بیان در متون مقصد می کاهد و بر میزان ابهام در بیان می افزاید. علاوه بر این، یافته های تحقیق نشان می دهد که بر خلاف تصور غالب، معنای متنی زبان نیز می تواند مَحملی برای انتقال ایدئولوژی (در ترجمه) باشد و در کنار معانی اندیشگانی و بینافردی در ایجاد نقشهای کارکردیِ رویدادهای ارتباطی سهیم گردد و بنابراین می باید آن را در نقد ترجمه و در تحلیل میزان نیل به تعادل نقشی لحاظ نمود.
رضا سلطانی کفرانی محمد عموزاده
چندمعنایی پدیده ای رایج در زبان است که تقریباً در تمامی سطوح زبان دیده می شود. پژوهش حاضر به مطالعه ی چندمعناییِ افعال ساده ی حرکتیِ زبان فارسی در چارچوب معنی شناسی واژگانی شناختی می پردازد. هدف از این پژوهش بررسی میزان و کارآیی ساز و کارهای معنی شناسی واژگانی شناختی از جمله استعاره، طرحواره های تصویری و مقوله بندی نمونه ی اعلا در توجیه و توصیف چندمعنایی افعال حرکتی زبان فارسی است چرا که این رویکرد عمدتاً در حیطه ی چندمعنایی حروف اضافه ی مکانی بکار بسته شده است و سایر مقوله های واژگانی نادیده گرفته شده اند. به همین منظور پنج فعل ساده ی حرکتی چندمعنا انتخاب و داده های مورد نظر از سه فرهنگ بزرگ سخن، فرهنگ فارسی عامیانه و فرهنگ فارسی امروز جمع آوری شده اند؛ همچنین مواردی نیز بر اساس شم زبانی نگارنده به این فهرست افزوده شده است. از آن جهت که داده های مورد بررسی در واقع معانی این فعل ها هستند، هر یک از این معانی به طور جداگانه مورد تحلیل قرار گرفته و همچنین روابط موجود میان آنها شرح داده شده است؛ در نتیجه پژوهش حاضر از نوع توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهند که چندمعنایی پدیده ای نظام مند بوده و عواملی همچون تبدیل طرحواره های تصویری و استعاره در شکل گیری و توصیف آن دخیل هستند و می توان هر واژه را مقوله ای به حساب آورد که معانی گوناگون آن اعضای مقوله را تشکیل می دهند؛ همچنین با توجه به مقوله بندی نمونه ی اعلا برخی معانی مرکزی تر و برخی حاشیه ای تر به حساب می آیند. از سوی دیگر تبدیل طرحواره نقش پر رنگ تری نسبت به استعاره در شکل گیری چندمعنایی و کاربرد این فعل ها در بافت های گوناگون دارد و تعداد اندک استعاره های فعال در این پژوهش قابل توجه است چرا که استعاره به عنوان یکی از علت های اصلی چندمعنایی شناخته می شود. علیرغم کارآیی معنی شناسی واژگانی شناختی در توجیه پدیده ی چندمعناییِ فعل های مورد نظر، هم نشینی معنایی واژه ها در شکل گیری چندمعنایی نیز نباید نادیده گرفته شوند چرا که مواردی وجود دارند که تنها با در نظر گرفتن هم نشینی معنایی قابل توجیه هستند، هر چند که معنی شناسی واژگانی شناختی در توجیه علت این هم نشینی ها کارآمد است. به سخن دیگر ترکیبی از رویکرد معنی شناسی واژگانی شناختی و پدیده ی هم نشینی معنایی توصیف بهتری از چندمعنایی به دست خواهد داد؛ رویکرد شناختی انگیزه ی کاربرد و هم نشینی معنایی، معنی واژه را در بافت مشخص می کنند.
مطهره سامری منوچهر توانگر
چکیده حیطه ی نوشتار دانشگاهی اخیرا شاهد تغییرات عمده ای از غیرشخصی بودن (عینی بودن) به شخصی بودن بوده است. شخصی بودن متون دانشگاهی اهمیت استفاده از وجهیت معرفتی را برجسته می سازد چرا که? وجهیت معرفتی? بر اساس یکی از تعاریف ارائه شده از این مقوله? ارتباط تنگاتنگی با شخصی بودن داشته و به عنوان بیان نظر شخصی گوینده در مورد جز گزاره ای گفته در نظر گرفته میشود. بنابراین? با در نظر داشتن نقاط مشترک متون دانشگاهی و وجهیت معرفتی کاملا مبرهن است که گفتمان دانشگاهی برای مطالعه و بررسی وجهیت معرفتی? به عنوان یکی از نمود های اصلی نظر شخصی نویسنده در عبارت? مناسب است. البته شایان ذکر است که زبانهای مختلف روش های متفاوتی را برای بیان وجهیت در اختیار سخنگویانشان قرار می دهند و هر زبان دارای الگوی ویژه ای برای استفاده از وجهیت معرفتی است. بعلاوه? تحقیقات نشان داده است که تفاوت رشته ها نیز دارای تاثیر بسیار چشمگیری روی جنبه-های بلاغی متن است. بنابراین? جهت بررسی تاثیر همزمان تفاوت های زبانی و رشته ای? تحقیق حاضر قسمت بحث و نتیجه گیری 240 مقاله ی تحقیقی را که به زبان های فارسی و انگلیسی در رشته های سخت (شیمی و فیزیک) و نرم (فلسفه و زبان شناسی) نوشته شده اند را مورد بررسی قرار می دهد. به علاوه? جهت بررسی اینکه ایا انتقالی از زبان فارسی به انگلیسی صورت می پذیرد پیکره ی غیر بومیان زبان انگایسی (مقالاتی انگلیسی نوشته شده توسط فارسی زبانان) نیز مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج تحقیق حاضر حاکی از ان است که میزان استفاده از وجهیت معرفتی در پیکره ی انگلیسی بیشترین و در پیکره ی فارسی کمتر از دو پیکره ی دیگر است و پیکره ی زبان اموزان نیز از لحاظ استفاده از نشانگر های وجهیت معرفتی جایی در بین دو پیکره ی فارسی و انگلیسی قرار دارد. در مورد تغییرات بین رشته ای نتایج نشان داد که در پیکره ی انگلیسی و زبان اموزان (غیر بومیان زبان انگلیسی) رشته های سخت کمتر از رشته های نرم از وجهیت معرفتی استفاده کرده اند. در رابطه با پیکره ی فارسی نتایج نیز بیانگر استفاده ی بیشتر رشته های نرم ازوجهیت معرفتی میباشند اما این تفاوت از لحاظ اماری چندان چشمگیر نبود. بعلاوه? یکی دیگر از یافته های مهم مطالعه ی حاضر این است که رشته های سخت جهت وجهی کردن گفته هایشان از نشانگر های قطعیت بیشتر از نشانگر های امکان و احتمال استفاده می کنند اما این در صورتی است که در رشته های نرم از نشانگر های احتمال و امکان بیشتر از نشانگر های قطعیت استفاده می شود.
سلیمان قادری نجف آبادی منوچهر توانگر
در قلمروی زبانشناسی شناختی، محققین زیادی بر نقش شایان اهمیت استعاره در امر مفهومپردازی تجارب انسان در جهان تأکید داشته اند و اندامهای بدن همواره بعنوان حوزه ای مبدأ در امر مفهومپردازی مفاهیم متنوع در اغلب فرهنگها لحاظ میشده اند. از این رو، جهت بررسی تعامل میان زبان، شناخت، بدن و فرهنگ، مطالعه حاضر تلاش دارد تا به تحلیل پاره ای از استعارات مبتنی بر واژگان اندامهای بدن در بوستان سعدی بپردازد. در این راستا، اندامهای چشم، دل، جگر و سینه برگزیده شدند و سپس تحلیل عبارات استعاری آنها برپایه دیدگاههای زبانشناسی شناختی و شعرشناسی شناختی به خصوص با ارجاع به نظرات کوچش (2010) و لیکاف و ترنر (1989) به انجام رسید. سوالات مطرح در این مطالعه عبارتند از: 1. چه نوع مفاهیمی از طریق استعارات مبتنی بر واژگان اندامهای بدن در زبان فارسی منتقل میشوند؟ 2. بعضی از عوامل موثر در شکل گیری ساختار انطباقهای مفهومی بین حوزه ای کدامند؟ 3. چه نوع ابزارهایی در زایش خلاقیت استعاری در شعر مورد استفاده واقع می شوند؟ تحلیل داده ها در ابتدا نشان میدهد که دل و چشم، واژگانی زایا در مفهومپردازی احساسات (عشق، تمایل، شادی، غم، اضطراب)، قوای ذهنی (دانستن، درک کردن، فکرکردن)، ارزشهای فرهنگی (احترام، صداقت)، ویژگیهای شخصیتی (حرص، بی رحمی، آگاهی) و وقایع محسوس (مرگ، زمان) میباشند. جگر و سینه عمدتاً در بوستان به مفهومپردازی احساس ”غم“ میپردازند. اصولاً همه این اندامها در مفهومپردازی احساسات از ابراستعاره ”بدن ظرفی برای احساسات است“ تبعیّت میکنند. دل اندام سرنمون در مفهومپردازی احساسات به خصوص ”عشق“ و ”غم“ میباشد. با بررسی داده ها مشاهده شد که تصور بشری در بهره گیری از استعارات و مجازهای بررسی شده در این مطالعه مدخلیت دارد، اما به نظر میرسد این تصویرپردازی در ساختار بدن و تقسیم کار برای اندامهای بدن ریشه دارد. غالباً استعاره و مجاز در تعامل بین بدن و فرهنگ به ظهور میرسند. این درحالی است که بدن یک حوزه مبدأ بالقوه جهانی برای استعارات و مجازهای ساختاربخش مفاهیم انتزاعی میباشد و الگوهای فرهنگی ایجادگر منظرهایی خاص میباشند که از خلال آنها ابعاد معینی از تجارب بدنی و اندامهای خاصی در درک آن مفاهیم، برجسته شده و اهمیت می یابند. برخی از این الگوهای فرهنگی در ایران برگرفته از طب سنتی ایرانی و نظامهای عقیدتی روحانی پارسی چون جهانبینی مکتب صوفیه و مذهب اسلام میباشند. ”الگوهای فرهنگی“ درکنار ”اصل تغییرناپذیری“ به-همراه ”استعارات اولیه شکل دهنده استلزامات استعاری“ و ”کانون معنای اصلی“ تعیین گر ماهیت انطباق یافته از حوزه مبدأ به حوزه مقصد و چگونگی آن انطباق میباشند. علاوه بر این، یافته ها نشان میدهد که در تعامل میان استعاره، مجاز و طرحواره تصویری، استعاره سازنده الگوی اصلی تعامل است، جائی که مجاز و طرحواره تصویری جای میگیرند. در پایان، این تحقیق به مطالعه برخی از استعارات نوی شعری برپایه دیدگاه لیکاف و ترنر (1989) میپردازد. این نشان میدهد که شاعران اغلب استعارات مفهومی را که در شعر بکارمیگیرند، با مردم عامی شریکند، لذا خلاقیت استعاری در شعر میتواند نتیجه بهره گیری شاعران از چهار ابزار مفهومی در بکارگیری و تغییر استادانه این استعارات مفهومی مشترک باشد. سعدی، در بوستان، بیشترین بهره را از ابزار ترکیب، کمترین بهره را از ابزار پرسش و بهره ای میانه از ابزارهای پیچیده سازی و گسترش برده است.
محمد امین صراحی محمد عموزاده
رساله حاضر به بررسی مقابله ای استعاره های مفهومی در زبانهای فارسی و انگلیسی در چارچوب زبانشناسی شناختی می پردازد. در زبانشناسی شناختی، نظریه استعاره درباره ماهیت شناخت مفهومی انسان است و استعاره ها نه تنها ابزارهای ادبی و زیبا شناختی محسوب می گردند، بلکه مبنای اندیشه و تفکر انسان را نیز تشکیل می دهند. به همین دلیل، یکی از اهداف مهم این تحقیق بحث در باره این موضوع است که چه رابطه ای میان زبان، نحوه اندیشه، و فرهنگ در هرکدام از دو زبان فارسی و انگلیسی وجود دارد؟ و اینکه اصول جهانی و فرهنگی هرکدام به چه میزان در شکل گیری استعاره های مفهومی در این دو زبان نقش داشته اند و تا چه اندازه باعث ایجاد شباهتها و تفاوتها در این دو زبان و به تبع آن در اندیشه و فرهنگ گویندگان آنها گردیده اند؟ بنابراین، مهم ترین هدف این تحقیق نشان دادن این نکته است که استعاره های مفهومی زبانهای فارسی و انگلیسی چه شباهتها و تفاوتهایی با یکدیگر دارند، این شباهتها و تفاوتها بیشتر به چه حوزه هایی از میان حوزه های مورد بررسی مربوط می شود، و دلایل وجود این شباهتها و تفاوتها چیست. این خود نشان خواهد داد که آیا استعاره ماهیتی جهانی دارد یا فرهنگی، و یا ترکیبی از هر دو. داده های این تحقیق از حوزه های مختلفی انتخاب شده اند. در رابطه با ماهیت جهانی استعاره ها و از آنجا که ظاهراً انسانها بدلیل دارا بودن خصوصیات فیزیولوژیکی مشترک، احتمالاً تجربیات مشترکی نیز در رابطه با احساسات دارا می باشند، استعاره های مربوط به پنج مفهوم حسی خشم، شادی، عشق، ترس، و غم و از حوز? مفاهیم اجتماعی نیز استعاره های مربوط به رنگ براساس الگوی "روند تشخیص استعاره" انتخاب گردیدند و سپس براساس گون? اصلاح شده نظریه استعاره های مفهومی که توسط کاوکسس (2005) ارائه گردیده است و استعاره را واقعیتی زبانی، مفهومی، عصبی، بدنی، و اجتماعی-فرهنگی بصورت یکجا در نظر می گیرد، مورد مقایسه قرارگرفتند. برای بررسی مقابله ای استعاره های این دو زبان، از الگوی پیشنهادی کرشفسکی (1990) استفاده گردیده است که دارای چهار مرحله توصیف، مقایسه، مقابله، و نتیجه گیری می باشد. نتایج حاصل از بررسی و مقایسه استعاره های مفهومی مورد مطالعه و عبارتهای زبانی آنها در دو زبان فارسی و انگلیسی شباهتها و تفاوتهای متعددی را نشان می دهد. شباهتهای موجود عمدتاً ناشی از وجود انگیزشی جهانی است که بیشتر بدلیل فعالیتها و عکس العملهای فیزیولوژیکی مشابه و هم چنین عقاید مشابهی که گویندگان این زبانها در رابطه با بدن خویش دارند بوجود آمده اند. تعداد اندکی از این صورتهای مشابه نیز بواسطه انتقال فرهنگی و از طریق ترجمه از زبانهای دیگر وارد زبان فارسی شده اند. تفاوتها و جنبه های گوناگونی استعاره های این دو زبان را می توان به دلایل متعددی ازجمله وجود زمینه های فرهنگی-عقیدتی و اجتماعی متفاوت، سبکها و انتخاب های شناختی متفاوت، تفاوت در رمز گذاری اطلاعات، و میزان شرح و بسط واژگانی دانست.
الهام کرمی منوچهر توانگر
چکیده دراین پژوهش تلاش شده است تا با استفاده از روش میدانی به بررسی رابطه ی متغیر جنسیت و به کارگیری عوامل زبانی شاخص عدم قدرتمندی گفتار پرداخته شود. همچنین تاثیر عوامل اجتماعی همچون سن و تحصیلات در به کارگیری چنین عواملی توسط هریک از افراد دو جنس مورد مطالعه قرارگرفته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که زنان در کل بیش از مردان از عوامل زبانی شاخص عدم قدرتمندی بهره گرفته اند. همچنین کاربرد این عوامل زبانی توسط افراد دارای تحصیلات پایین بیش از افراد دارای تحصیلات بالا می باشد. افراد سن بالا نیز بیش از افراد سن پایین از این عوامل بهره گرفته اند. از میان سه عامل مورد بررسی جنسیت بیش از دیگر عوامل در به کارگیری عوامل زبانی مورد بررسی تاثیرگذار بوده است و بعد از این عامل، عامل تحصیلات و سپس عامل سن تاثیر گذار می باشند. کلیدواژه ها : عوامل شاخص عدم قدرتمندی گفتار، جنسیت ، تحصیلات، سن .
محمد رضا اصلانی منوچهر توانگر
این پایان نامه با اتخاذ رویکردی فرافرهنگ نگاری بر مبنای سه نظریه "معنی شناسی کلاسیک"، "انگاره نمونه اصلی" و "معنی شناسی قالبی" به شیوه توصیفی ـ تحلیلی نوشته شده است. بررسی کاربرد عملی پنج رابطه معنایی "هم معنایی"، "تقابل معنایی"، "جزء واژگی"، "جناس تام" و "چند معنایی" بخش دیگری است که در این پژوهش گنجانده شده است. علاوه بر این رابطه "شمول معنایی" هم در بخش "انگاره نمونه اصلی" آورده شده است. در رابطه با جامعه آماری داده ها از خرد ساختار پنج فرهنگ مهم تک زبانه فارسی، شامل دوره های چهارده جلدی دهخدا، هشت جلدی سخن، سه جلدی صدری افشار، دو جلدی عمید و شش جلدی معین جمع آوری شده است و تعیین صد عدد مدخل حجم نمونه برگرفته از یک فرمول آماری پژوهش غیرآزمایشی است. برای "انگاره نمونه اصلی" این مداخل از میان مقوله های "ابزار"، "اثاث منزل"، "پرنده"، "میوه" و "وسیله نقلیه"؛ برای "معنی شناسی قالبی" از میان قالب های اصلی "امتحان"، "معاملات تجاری" و "درخواست" و برای روابط معنایی از میان تعدادی جفت واژه یا واژه برگزیده انتخاب شده اند. در رابطه با "انگاره نمونه اصلی" مداخل فوق الذکر در "فرهنگ زبان انگلیسی کوبیلد" (1987) بررسی شده تا ضمن استفاده از الگوی سوالز برای تجزیه معانی مداخل، این امکان وجود داشته باشد که پنج فرهنگ مهم زبان فارسی با یک فرهنگ معیار جهانی مقایسه شود. در قسمت "معنی شناسی قالبی" این مقایسه با "فرهنگ فراگیر پیشرفته آکسفورد" (2005) انجام گرفته است. نویسنده این پایان نامه با توجه به داده های بدست آمده، فهرست هایی را تهیه نموده، برای تک تک آنها جداولی را ترسیم کرده و عملیات آماری و تجزیه و تحلیل داده ها را در مورد آنها انجام داده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان می دهد که خرد ساختار فرهنگ های تک زبانه فارسی بر مبنای نظریه های زبانشناسی استوار نیستند. در مورد روابط معنایی بایستی توجه داشت که اگرچه فرهنگ های تک زبانه فارسی به صورت یک سویه یا دو سویه از آنها سود برده اند ولی در نحوه ارائه آنها هماهنگی وجود ندارد. براین اساس نویسنده پایان نامه دو الگو را پیشنهاد می دهد تا بر مبنای "انگاره نمونه اصلی" و "معنی شناسی قالبی" بتوان مداخل فرهنگ های تک زبانه فارسی را تدوین یا ویرایش کرد. در مورد روابط معنایی نیز پیشنهاداتی ارائه شده تا در نحوه درج آنها در فرهنگ های تک زبانه هماهنگی وجود داشته باشد.
رحمان ویسی حصار منوچهر توانگر
اهداف تحقیق حاضر عبارت است از تحلیل پدیدار استعاره در ترجمه، توسعه ی فرضیه ی شناختی ترجمه و همچنین بررسی استعاره ها و رویه های خلق استعاره های شعری در رباعیات خیام و ترجمه ها ی آن. بدین منظور رباعیات خیام و ترجمه ی کردی آن اثر شرفکندی(1390) و ترجمه ی انگلیسی آن توسط فیتز جرالد (1942) مورد بررسی قرار گرفتند. داده های تحقیق حاضر بر اساس روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بدین شیوه که در ابتدا رباعیاتی که به صورت مشترک توسط دو مترجم ترجمه شده بوند، انتخاب شده و سپس از این میان رباعیاتی که جزو رباعیات اصیل خیام بوده و همچنین حاوی بیشترین تعداد استعاره بودند، به عنوان داده های این تحقیق تعیین شدند. بر این اساس تعداد 15 رباعی خیام و ترجمه های کردی و انگلیسی آنها با توجه به نظریه ی استعاره ی مفهومی (لیکاف و جانسون، 1980؛ لیکاف 2006)، نظریات شناختی ترجمه (تاباکوفسکا، 1993؛ مندلبلیت، 1995) و همچنین بر اساس الگوهای مطالعات بینافرهنگی استعاره (کوکسس، 2005 و 2006؛ هیراگا، 1991) مورد بررسی قرار گرفتند. با توجه به مبنای شناختی این تحقیق، تعامل سه پدیدار استعاره، فرهنگ و ترجمه در سطح شناختی و مفهومی مورد بررسی قرار گرفت. مفهوم تعادل تجربی در نظریات شناختی ترجمه (بنگرید به: تاباکوفسکا، 1993) به مثابه ی یکسانی مفهوم پردازی بین متن مبدا و مقصد در نسبت مستقیم با ماهیت مفهومی-شناختی استعاره و همچنین ماهیت شناختی فرهنگ قرار دارد. بر این اساس نوعی همگونی و توازی بین ماهیت این سه پدیده در فرایند تحلیل وجود دارد. با توجه به مبانی شناختی و ابزارهای تحلیل مورد استفاده در این رساله، دستاوردهای تحقیق حاضر به این صورت است: در ابتدا رابطه ی میان گونه های تنوع بینافرهنگی استعاری با انواع الگوهای ترجمه ی استعاره مشخص گردید. به این شیوه که با توجه به شیوه ی تنوعات می توان نوع الگوی ترجمه را در متنی خاص پیش بینی کرد. همچنین عوامل موثری که در پیدایش انواع تنوعات و الگوهای ترجمه ی استعاره دخیل بودند تشخیص داده شده و جایگاه آنها در نظریه ی شناختی ترجمه مشخص گردید. دستاورد سوم به این شیوه بود که رابطه ی استعاره و الگوهای فرهنگی در فرایند ترجمه بررسی شده و جایگاه آن در نظریه ی شناختی ترجمه تبیین گردید. از دیگر دستاوردها بازتعریف مفهوم زمان پردازش ذهنی استعاره با توجه به مفهوم تثبیت شدگی استعاره و نسبت آن با ترجمه پذیری است. همچنین در رساله ی حاضر انگیزه های تعادل و تصرف با توجه به نقش های ارجاعی و شعری ترجمه و بر اساس الگوی ارتباطی یاکوبسن (1386 ب) مورد بازبینی قرار گرفت. در نهایت با توجه به تمام این موارد سعی شد که فرضیه ی شناختی ترجمه از نو بازبینی شده و به صورت کارآمدتری توسعه یابد.
ناهید مشایخی حدائق رضایی
تحقیق حاضر، به بررسی داستان کودک، بر اساس نظریه ی فضاهای ذهنی فوکونیه (1985) می پردازد، و درپی یافتن پاسخی برای این سوالات است که فضاسازهای ذهنی زبان فارسی در داستان کودک کدامند؟ نقش عوامل بافتی و کاربردشناختی در عملکرد فضاسازهای ذهنی در داستان کودک در زبان فارسی چیست؟ کدام دسته از فضاسازهای ذهنی در زبان فارسی بسامد بیشتری در داستان کودک دارند؟ به همین منظور، ابتدا دو داستان مشهور کودکان به زبان فارسی انتخاب شد و سپس انواع فضاسازهای ذهنی از متون این دو داستان جمع آوری شده و پس از آن به توصیف کمی و کیفی و مشخص نمودن نوع و نحوه ی تأثیرگذاری فضاسازها در بافت زبانی و بافت موقعیتی پرداخته شد. پس از بررسی، مشخص شد که در این دو داستان، به طور گسترده از فضاسازهای قیدی زمان و مکان و حالت، کمیت سنج، افعال کنشی ذهنی، نفی، پیش انگاری و فضاساز شرطی استفاده شده است. پس از این مرحله، از هر گروه از فضاسازها، یک نمونه ی بارز از هر داستان انتخاب شده و با استفاده از تصویر یا باتوجه به بافت، مورد بررسی و تحلیل واقع شد و با تحلیل آماری به دست آمده، مشخص گردید که فضاسازهای قیدی مکان و زمان بیشترین کاربرد را در ملموس کردن داستان و آماده سازی ذهن مخاطب به ویژه مخاطب کودک برای درک داستان دارند. دلیل این امر نیز، این است که این گروه از فضاسازها، از عناصر اصلی تشکیل بافت موقعیتی هستند و هرلحظه از داستان را با معرفی زمان و مکان خاص آن موقعیت، ملموس و قابل فهم می سازند. همچنین در مراحل بعدی، فضاسازهایی که در مطالعات پیشین، با تأکید کم تری به آن ها پرداخته شده بود، شامل فضاسازهای توصیفی، پیرازبانی و پیرامتنی و قالب تثبیت شده، شناسایی، دسته بندی و تحلیل شد و نقش آن ها در ساخت و تقویت فضاهای ذهنی، بررسی گردید. در این گروه از فضاسازها نیز، طبق تحلیل ها و نتایج حاصله، گروه فضاسازهای توصیفی، بیشترین بسامد را داشتند. شاید به این دلیل که، توصیف، به هرچه کامل تر کردن فضای ذهنی و تجسم مخاطب از موضوعی که مستقیماً شاهد آن نبوده است، کمک می کند. همچنین، باتوجه به یافته های این تحقیق، عوامل بافتی شامل بافت زبانی و موقعیتی و کاربردشناختی و نیز عوامل فرهنگی و تجربی، نقش بسزایی در انتقال و درک مفهوم نهفته در داستان ها دارند.
احسان رضوانی منوچهر توانگر
چکیده ندارد.
نعمت الله عواطف رستمی منوچهر توانگر
چکیده ندارد.
فاطمه بهرامی محمد عموزاده
چکیده ندارد.
امیر روح الامین منوچهر توانگر
چکیده ندارد.
بهاره طلوعی عباس اسلامی راسخ
چکیده ندارد.