نام پژوهشگر: حمیدطاهر نشاط دوست
معصومه افشاری حمیدطاهر نشاط دوست
هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی مداخله گروهی رفتاری- فراشناختی بر باورهای هراس، فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر بیماران زن مبتلا به هراس بود. جامعه آماری را کلیه بیماران زن مبتلا به هراس مراجعه کننده به کلینیک های روانپزشکی شهر اصفهان تشکیل می داد. از میان جامعه پژوهش 24 نفر به صورت تصادفی در دو گروه 12 نفری آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایشی به مدت 8 هفته تحت مداخله فراشناختی قرار گرفتند و گروه گواه نیز در لیست انتظار قرار گرفت. آزمون باورهای هراس گرینبرگ، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر به عنوان ابزارهای اندازه گیری در هر سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد، میانگین نمرات باورهای هراس(فاجعه هیجانی، فاجعه بدنی، اضطراب انتظار و نارضایتی از خود) و باورهای فراشناختی(باورهای فراشناختی مثبت درمورد نگرانی، باورهای فراشناختی منفی در مورد نگرانی، اطمینان شناختی پائین، باورهای منفی کلی و خودآگاهی شناختی) گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مراحل پس آزمون و پیگیری کاهش معنی داری پیدا کرده است(p<0/01). همچنین نتایج نشان دادند که، میانگین نمرات راهبردهای کنترل فکر مبتنی بر کنترل اجتماعی، توجه برگردانی و ارزیابی مجدد گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مراحل پس آزمون و پیگیری افزایش معنی داری پیدا کرده است(p<0/01). نتایج این پژوهش نشان داد که درمان رفتاری- فراشناختی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید، برای بیماران مبتلا به هراس بکار رود.
مرضیه عباسی حمیدطاهر نشاط دوست
چکیده موضوع پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد-کودک روی والدین، در کاهش علائم اضطراب جدایی کودکان بود. فرضیه اصلی پژوهش، این بود که درمان تعامل والد- کودک می تواند نشانه های اضطراب جدایی کودکان راکاهش دهد. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه کودکان 7-4 ساله تحت آموزش در مهد کودک های خصوصی زیر نظر سازمان بهزیستی مناطق 12 گانه شهر مشهد درپاییز 1388 بود. این طرح پژوهشی به صورت نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون - پس آزمون با یک گروه کنترل، انجام شد. آزمودنی های پژوهش، شامل 24 زوج مادر و کودک بودند که کودکان دارای اختلال اضطراب جدایی بودند و به طور تصادفی از میان مادران و کودکان مراجعه کننده به مهدهای کودک مناطق 1، 2 و 6 مشهد به وسیله ابزار غربالگری مسائل هیجانی کودکان، انتخاب شدند. 12 نفر از مادران، به طور تصادفی در گروه آزمایشی قرار گرفتند و جلسات مداخله که بر اساس برنامه درمان مبتنی بر تعامل والد -کودک تدوین شده بود، بر روی والدین انجام شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که مداخله مبتنی بر تعامل والد-کودک، توانسته در شدت علائم اضطرابی در گروه آزمایش از نظر آماری کاهش معناداری پدید آورد (001/0p=). میزان تأثیر 54 درصد بود که نشان می دهد 54 درصد کل واریانس یا تفاوت های فردی در نشانه های اضطرابی، مربوط به تفاوت های بین دو گروه آزمایش و کنترل و ناشی از اعمال متغیر مستقل است. آزمون پیگیری حدود 2 ماه پس از آغاز پژوهش انجام شد. نتایج تحلیل کوواریانس در مرحله پیگیری، حاکی از این است که درمان تعامل والد-کودک، توانسته است نشانه های اضطراب جدایی در کودکان در مرحله پیگیری را نیز کاهش دهد و این کاهش معنی دار است(000/0p=). میزان تأثیر78/0درصد است که نشان می دهد 78/0 درصد کل واریانس ها یا تفاوت های فردی در نشانه های اضطراب جدایی، مربوط به تفاوت های بین دو گروه و ناشی از اعمال متغیر مستقل می باشد.در نهایت می توان نتیجه گرفت که درمان تعامل والد- کودک روی والدین، می تواند علائم اضطراب جدایی کودک را کاهش دهد.
راضیه فتاحی قهنویه مهرداد کلانتری
اختلال افسرده خوئی یکی از اختلالات شایع روانی است که هزینه های هنگفتی را به طور مستقیم و غیر مستقیم بر خانواده و جامعه تحمیل می کند. از جمله درمان های رایج آن، درمان های دارویی و شناختی رفتاری است. با توجه به مزمن بودن اختلال، اخیراً گرایش روزافزونی به ادغام سازی روان درمانی با معنویت به وجود آمده است. هدف از این پژوهش بررسی اثربخشی گروه درمانی معنوی اسلامی بر علائم افسرده خوئی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به افسرده خوئی بود. طرح پژوهش مطالعه ی شبه تجربی تصادفی با استفاده از گروه گواه و آزمایش در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. بدین منظور 20 نفر دانشجوی دختر مبتلا به اختلال افسرده خوئی بر مبنای ملاک های متن تجدید نظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و مقیاس همیلتون، در دانشگاه انتخاب شدند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه درمانی معنوی اسلامی طی 7 جلسه، 90 دقیقه ای در دانشکده روانشناسی اجرا شد. نتایج نشان داد که مداخله ی معنوی اسلامی برکاهش علائم افسرده خوئی نسبت به گروه کنترل در پس آزمون و پیگیری یک ماهه بطور معنی داری موثر بوده است(001/0> p) و این اثربخشی تا یک ماه بعد از درمان نیز حفظ شده بود(001/0> p). همچنین مداخله معنوی اسلامی بر بهبود کیفیت زندگی دانشجویان نیز به طور معنادار موثر بوده است(001/0> p). یافته های این پژوهش از تقویت اثربخشی روان درمانی با ظرفیت های فرهنگی و آموزه های دینی حمایت می کند. یافته های این پژوهش بیانگر نقش موثر گروه درمانی معنوی اسلامی بر کاهش علائم افسرده خوئی در دانشجویان دختر بوده است.
مسعود چینی فروشان حمیدطاهر نشاط دوست
هدف از انجام این پژوهش، اثربخشی مداخله گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری بر اضطراب امتحان و اختلالات روانشناختی در دانش آموزان پسر داوطلب کنکور سراسری شهر تهران بود. پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی و جامعه آماری آن، دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی منطقه 3 آموزشی شهر تهران بود. روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی بود، به این صورت که دو دبیرستان از منطقه3 تهران بطور تصادفی انتخاب شده و سپس بصورت تصادفی، یکی از آنها به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل تعیین شدند. از هر یک از دبیرستان ها 13 نفر انتخاب شده و درگروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه درمان 8 جلسه تحت مداخله گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری قرار گرفتند. گردآوری داده ها به کمک پرسشنامه اضطراب امتحان و پرسشنامه scl-90-r در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (یک ماهه) انجام شد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد میانگین نمرات اضطراب امتحان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون کاهش معناداری پیدا کرد (001/0=p) و این کاهش در مرحله پیگیری نیز مشاهده شد (011/0=p). همچنین نتایج نشان داد که میانگین نمرات گروه آزمایش نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون درمقیاس های حساسیت در روابط بین فردی، افسردگی و روانپریشی پرسشنامه scl-90-r بطور معناداری کاهش پیدا کرد (05/0=p)، ولی در مرحله پیگیری میانگین نمرات گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تنها در مقیاس های اضطراب و روانپریشی پرسشنامه scl-90-r بطور معناداری کاهش داشت (05/0=p). نتایج این پژوهش نشان داد مداخله گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی رفتاری می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید، برای دانش آموزان داوطلب کنکور سراسری به کار رود.
زهرا حق شناس حسین وحید دستجردی
هدف از مطالعه حاضر، نخست بررسی تفاوتهای فرهنگی در معنای نمادین حیوانات در دو فرهنگ غرب و ایرن، وسپس، یافتن راهکارهای اتخاذ شده توسط مترجمان فارسی زبان در ترجمه نماد حیوانات به فارسی در ادبیات کودکان بوده است. در آخر، این پژوهش به دنبال یافتن میزان تأثیر راهکارهای اتخاذ شده در رابطه با مخاطبان زبان مقصد بود. به همین منظور، در ابتدا دو کتاب "فرهنگ نامه جانوران در ادب پارسی" (عبداللهی، 1381) و "سمبل ها: کتاب اول، جانوران" (جابز، 1371) به دقت مورد مطالعه قرار گرفت تا آن دسته از حیوانات که معنای نمادین متفاوتی در دو فرهنگ مذکور دارند مشخص گردند . سپس، یازده حیوان در دوازده کتاب کودکان و ترجمه فارسی آن ها مورد بررسی قرار گرفت. این ترجمه ها به دو گروه ترجمه بومی سازی شده و ترجمه بیگانه سازی شده تقسیم شدند تا مشخص گردد کدام یک راهکار ارجح در بین مترجمان فارسی زبان ادبیات کودک هستند. در بخش آخر این پژوهش، سی نفر دانش آموز ایرانی در مقطع اول ابتدایی مورد مصاحبه قرار گرفتند و از آن ها خواسته شد اولین عبارتی که پس از شنیدن نام حیوان به ذهن آن ها متبادر می شود را بیان کنند. پس از آن، نتایج بدست آمده با راهکارهای اتخاذ شده توسط مترجمان مورد مقایسه قرار گرفت تا میزان تأثیر این راهکارها و اینکه کودکان ایرانی تا چه میزان با شخصیت های این کتاب ها ارتباط برقرار کرده اند مشخص گردد. در نهایت مشخص گردید تفاوتهای چشم گیری در نماد سازی حیوانات بین دو فرهنگ وجود دارد. همچنین روشن گردید راهکار ارجح در میان مترجمان فارسی زبان برای ترجمه چنین اصطلاحاتی، راهکار بیگانه سازیست. هرچند، نتایج بررسی پاسخ های کودکان نشان داد که این راهکار، راهکار مناسبی برای ترجمه اصطلاحات فرهنگی برای کودکان فارسی زبان نیست.
آزاده بختیاری حمیدطاهر نشاط دوست
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان گروهی مبتنی بر مدل فراشناختی ذهن آگاهی انفصالی بر اضطراب، افسردگی و فشارخون بیماران زن مبتلا به فشارخون بود. به منظور انجام این پژوهش، 30 بیمار زن مبتلا به فشار خون که به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند در 2 گروه آزمایشی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار داده شدند. روش پژوهش آزمایشی بود. ابزارهای مورد استفاده عبارت بودند از پرسشنامه اضطراب بک، پرسشنامه افسردگی بک و دستگاه فشار سنج جیوه ای. گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت درمان گروهی مبتنی بر مدل فراشناختی ذهن آگاهی انفصالی قرار گرفتند. داده های حاصل با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد درمان گروهی مبتنی بر مدل فراشناختی ذهن آگاهی انفصالی می تواند اضطراب افسردگی و فشارخون بیماران زن مبتلا به فشارخون را کاهش دهد.
زینب مهردوست حمیدطاهر نشاط دوست
هدف اساسی پژوهش حاضر عبارت از اثر بخشی روش پذیرش و تعهد درمانی بر کاهش توجه متمرکز بر خود ، بهبود باورهای خودکارآمدی اجتماعی و کاهش علائم اختلال هراس اجتماعی دانشجویان دختر مبتلا به اختلال هراس اجتماعی بود.این پژوهش،تجربی و بصورت پیش آزمون،پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل بود و جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دختری بود که در سال تحصیلی 90-89 به مرکز مشاوره دانشگاه اصفهان مراجعه کرده و تشخیص اختلال هراس اجتماعی گرفته بودند. نمونه این پژوهش هم شامل 30 دانشجوی دختر مبتلا به اختلال هراس اجتماعی بود که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جایگزین شدند. هر گروه به تفکیک شامل 15 نفر بود. روش پذیرش و تعهد درمانی در گروه آزمایشی طی یک ماه، و هفته ای دوبار اجرا شد. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه کانون توجه (faq) ، مقیاس خودکارآمدی برای موقعیت های اجتماعی (sess) و پرسشنامه هراس اجتماعی (spin) بود. در این پژوهش جهت آزمودن فرضیه ها از روش تحلیل کواریانس استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین نمرات پس آزمون و پیگیری پرسشنامه کانون توجه، مقیاس خودکارآمدی برای موقعیت های اجتماعی و پرسشنامه هراس اجتماعی در دوگروه آزمایشی و گواه تفاوت معناداری وجود دارد. یافته های حاصل از این پژوهش بیانگر اثربخشی روش پذیرش و تعهد درمانی بر کاهش توجه متمرکز بر خود، بهبود باورهای خودکارآمدی اجتماعی و کاهش علایم اختلال اضطراب اجتماعی بود و داده ها در این خصوص همسو با نتایج تحقیقات قبلی بود.
مریم صالح زاده ابرقویی شعله امیری
مقدمه: اختلالات هیجانی و رفتاری کودکان و نوجوانان، یکی از مهمترین چالش های فراروی بهداشت عمومی در کشورهای در حال توسعه محسوب می شود، لیکن در مقایسه با مشکلات جسمانی، کمتر مورد مطالعه، پایش و درمان صحیح قرار گرفته است. اختلالات هیجانی و رفتاری نوجوانان، ممکن است در دوره های بعدی زندگی، خود را به صورت ویژگی های پایدار نشان دهند بنابراین برنامه ریزی های درمانی در این زمینه بسیار مهم است و از جمله راه های موثر در پیش گیری از اختلالات روانی در بزرگسالی خواهد بود. تحقیقات متعدد اثربخشی برنامه های آموزش والدگری را در کاهش اختلالات هیجانی و رفتاری کودکان نشان داده اند لیکن در حیطه تحقیقات داخلی، پژوهشی با هدف ساخت و تدوین یک برنامه والدگری مناسب برای کاهش اختلالات هیجانی و رفتاری نوجوانان، انجام نشده است. در پاسخ به این نیاز پژوهشی، تحقیق حاضر، با هدف تدوین برنامه آموزش والدگری مثبت متمرکز بر کاهش اختلالات هیجانی و رفتاری نوجوانان و مقایسه اثربخشی این برنامه با درمان شناختی- رفتاری صورت گرفت. ابزارها و روش: این پژوهش در دو مرحله کیفی و آزمایشی صورت گرفت. در مرحله کیفی، پژوهشگر طی 6 مرحله و با استفاده از منابع، متون و مصاحبه های متنوع به تدوین برنامه والدگری مثبت پرداخت. در مرحله آزمایش، نمونه گیری با استفاده از فرم های والدین و خودسنجی نظام سنجش مبتنی بر تجربه آخنباخ، صورت گرفت. 36 نوجوان به تصادف انتخاب شدند که در هر 4 زیرمقیاس اضطراب، گوشه گیری/ افسردگی، شکایات جسمانی و رفتار پرخاشگرانه در دامنه مرزی یا نابهنجار قرار داشتند و به طور تصادفی در 3 گروه 12 نفره قرار گرفتند. نوجوانان گروه اول همراه با والدینشان طی 10 جلسه در برنامه والدگری مثبت و گروه دوم به مدت 8 جلسه در جلسات فردی درمان شناختی- رفتاری شرکت کردند و گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکرد. داده های حاصل از پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 1 ماهه با استفاده از تحلیل کوواریانس تحلیل شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که هر دو درمان برنامه والدگری و شناختی- رفتاری در کاهش نمرات کلی اختلالات هیجانی و رفتاری و زیرمقیاس های اضطراب، گوشه گیری/ افسردگی، شکایات جسمانی و رفتار پرخاشگرانه در پس آزمون موثر بوده اند (p< 0. 0001) و برنامه والدگری مثبت در تمام زیرمقیاس ها به جز گوشه گیری/ افسردگی نسبت به درمان شناختی- رفتاری اثربخشی بیشتری داشته است (p< 0. 0001). یافته ها حاکی از تداوم تاثیرات برنامه والدگری مثبت در پیگیری 1 ماهه در تمام زیرمقیاس ها و تداوم تاثیرات درمان شناختی- رفتاری در زیرمقیاس های اضطراب، گوشه گیری/ افسردگی و رفتار پرخاشگرانه است. نتیجه گیری: یافته ها، اثربخشی برنامه والدگری مثبت تدوین شده در کاهش اختلالات هیجانی و رفتاری نوجوانان و برتری نسبی آن بر درمان شناختی- رفتاری را نشان دادند. این نتایج از کارایی فزاینده مداخلات سیستمی و متمرکز بر خانواده تدوین شده متناسب با بافت فرهنگی در جهت کاهش اختلالات هیجانی و رفتاری نوجوانان حمایت می کند.
محمد سلطانی زاده مهرداد کلانتری
هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان های شناختی- رفتاری، فراشناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر انزال زودرس، رضایت زناشویی، اضطراب و افسردگی مردان مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اصفهان بود. طرح پژوهش یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه بود. نمونه پژوهش 40 نفر از مردان دارای انزال زودرس بر اساس ملاک های dsm-iv-tr بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و در چهار گروه گواه، درمان شناختی- رفتاری، فراشناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. آزمودنی ها پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ، شاخص انزال زودرس، پرسشنامه افسردگی و اضطراب بک، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، مقیاس رضایت از زندگی، پرسشنامه پنج وجهی ذهن آگاهی و فرم کوتاه پرسشنامه فراشناخت را در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه تکمیل کردند. همچنین، از آزمودنی ها خواسته شد تا در هر سه مرحله ارزیابی، سه مرتبه زمان انزال درون واژنی (ielt) خود را به وسیله کرنومتر اندازه گیری کنند. داده های حاصل از پژوهش با روش تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معنی داری بین اثربخشی سه روش درمانی بر کاهش نشانه های انزال زودرس و افزایش ielt در مراحل پس آزمون و پیگیری وجود دارد و درمان شناختی- رفتاری بیشترین اثربخشی را داشت (01/0>p)، با این حال، در زمان پیگیری، بین گروه درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه گواه تفاوتی وجود نداشت. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که هر سه روش درمان توانست رضایت زناشویی مردان دارای انزال زودرس را افزایش و اضطراب و افسردگی آنها را کاهش دهد و اثرات درمان تا زمان پیگیری حفظ شد. درمان های ارائه شده توانست کیفیت زندگی آزمودنی ها را افزایش دهد و در این بین، اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بیش از دو روش درمان فراشناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بود. در متغیر رضایت از زندگی، بین گروه های پژوهش تفاوت معنی داری وجود داشت و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بیشترین اثربخشی را در افزایش میزان رضایت از زندگی آزمودنی ها داشت (01/0>p). نتایج پژوهش تأیید کننده تأثیر عوامل شناختی و فراشناختی بر انزال زودرس می باشد و درمان افراد دارای این اختلال، باعث افزایش رضایت زناشویی، رضایت از زندگی، کیفیت زندگی و کاهش اضطراب و افسردگی شد.
راضیه ایزدی حمیدطاهر نشاط دوست
چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر مسوولیت پذیری افراطی بر علایم و باورهای وسواسی، کیفیت زندگی، انعطاف پذیری روان شناختی، افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی مقاوم به درمان بود. طرح پژوهش، شبه آزمایشی بود. بدین منظور 41 بیمار مبتلا به وسواس فکری و عملی مقاوم به درمان به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. جامعه آماری شامل کلیه مراجعان به مراکز مختلف روانپزشکی و مشاوره در سطح شهر اصفهان می شدکه بر اساس ملاک های تشخیصی راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی تشخیص وسواس فکری و عملی دریافت می کردند و سابقه مصرف حداقل دو داروی بازدارنده جذب مجدد سروتونین با حداکثر دوز پیشنهادی، به مدت حداقل 12 هفته، بعلاوه حداقل 20 ساعت مواجهه و جلوگیری از پاسخ به صورت یک یا دو جلسه در هفته را داشتند. این بیماران در سه گروه گماشته شدند. دو گروه درمانی، یعنی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر مسوولیت پذیری افراطی، هر کدام 10 جلسه درمان گروهی مبتنی بر رویکردهای مورد نظر و گروه لیست انتظار پس از پایان پژوهش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را دریافت کردند. آزمودنی ها در هر گروه قبل از مداخله، در پایان مداخله و شش ماه بعد در مرحله پیگیری به وسیله مقیاس وسواس فکری و عملی ییل- براون، پرسشنامه های باورهای وسواسی، پذیرش و عمل، اضطراب و افسردگی بک و رضایت از درمان مورد آزمون قرار گرفتند. داده ها با تحلیل کوواریانس چندگانه تحلیل گردید. نتایج نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، تفاوت میانگین های تعدیل شده سه گروه در متغیرهای شدت وسواس، انعطاف پذیری روان شناختی و اضطراب هم در مرحله پس آزمون و هم در مرحله پیگیری از لحاظ آماری معنادار بود (05/0 p<). تفاوت میانگین های تعدیل شده سه گروه در متغیر باورهای وسواسی در هیچ یک از مراحل پس آزمون و پیگیری معنادار نبود. همچنین تفاوت میانگین های تعدیل شده سه گروه در متغیر های کیفیت زندگی و افسردگی فقط در مرحله پیگیری معنادار بود(05/0 p<). تفاوت میانگین نمرات دو گروه درمانی در متغیر رضایت از درمان معنادار(05/0 p<) و مقایسه میانگین ها به نفع درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بود. یافته های این پژوهش در مجموع حاکی از اثربخشی دو رویکرد درمانی در درمان بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی مقاوم به درمان بود.
مریم شریفی دولت آبادی حمیدطاهر نشاط دوست
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی وضعیت حافظه سرگذشتی، حافظه گذشته نگر، حافظه روزمره و حافظه آینده نگر بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس و بررسی اثر افسردگی و راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان بر عملکرد حافظه این بیماران بود. بدین منظور 52 بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس (26 بیمار افسرده و 26 بیمار غیرافسرده) و 26 فرد سالم به روش در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. این افراد با استفاده از ابزارهای آزمون بازیابی حافظه سرگذشتی (amt)، پرسشنامه حافظه آینده نگر و گذشته نگر (prmq)، پرسشنامه حافظه روزمره (emq)، پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (cerq) و ویرایش دوم پرسشنامه افسردگی بک (bdi-ii) مورد بررسی قرار گرفتند. اثر متغیرهای سن، جنسیت، طول بیماری و شدت بیماری با استفاده از همتاسازی و اثر متغیر میزان تحصیلات با استفاده از تحلیل کوواریانس کنترل شد. نتایج پژوهش بیانگر تفاوت معنادار (007/0p<) عملکرد حافظه سرگذشتی در یادآوری خاطرات خاص، یادآوری خاطرات عام و میزان تأخیر زمانی در یادآوری خاطرات در بین سه گروه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس افسرده، بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس غیرافسرده و افراد سالم بود. میزان خطا در حافظه گذشته نگر، روزمره و آینده نگر نیز به طور معناداری (007/0p<) بین سه گروه متفاوت بود. همچنین نتایج حاصل از مقایسه عملکرد حافظه در دو گروه 21 نفری بیماران دارای نمره بالا در راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان و بیماران دارای نمره پایین در این متغیر نشان داد که پس از کنترل اثر افسردگی، تنها یکی از زیرمقیاس های یادآوری خاطرات خاص (یادآوری خاطره خاص در پاسخ به محرک واژه های منفی) بین دو گروه تفاوت معنادار (002/0p<) داشت و در سایر متغیرهای مربوط به عملکرد حافظه بین این دو گروه تفاوت معناداری وجود نداشت. بر اساس نتایج این پژوهش، حافظه بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس نه تنها تحت تأثیر آسیب های نورولوژیک مرتبط با این بیماری قرار می گیرد بلکه متغیرهای روانشناختی همچون افسردگی و راهبردهای تنظیم هیجان نیز می توانند عملکرد آن را تحت تأثیر خود قرار دهند.
فهیمه دهقانی حسین مولوی
اختلال اضطراب فراگیر یکی از شایعترین اختلالات روانپزشکی کودکان و نوجوانان است که دارای سیر مزمنی می باشد و در صورت عدم درمان منجر به آسیب های عملکردی در حوزه های مختلفی از زندگی فرد می شود. اگرچه در طول سال ها دامنه گسترده ای از درمان های مختلف از جمله درمان های پزشکی و روانشناختی برای درمان اختلال اضطراب فراگیر مورد استفاده قرار گرفته است، تعداد بسیار اندکی از این درمان ها از حمایت تجربی برخوردارند. هدف از پژوهش حاضر مقایسه تحولی اثربخشی درمان ذهن آگاهی و درمان شناختی رفتاری بر اضطراب فراگیر دانش آموزان دختر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه سوم ابتدایی و دوم راهنمایی مدارس شهر اصفهان بود که در سال تحصیلی 92-91 مشغول به تحصیل بودند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چهار مدرسه ابتدایی و چهار مدرسه راهنمایی انتخاب و با استفاده از پرسشنامه تشخیص اختلالات مرتبط با اضطراب کودکان (بیرماهر و همکاران، 1999) ارزیابی شدند. به منظور اطمینان از تشخیص، 38 دانش آموز مقطع دبستان و 33 دانش آموز مقطع راهنمایی بر اساس ملاک های راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی مورد مصاحبه قرار گرفتند. در نهایت از میان دانش آموزان مقطع ابتدایی 21 نفر که تشخیص اختلال اضطراب فراگیر را دریافت کردند، به صورت تصادفی در سه گروه درمان ذهن آگاهی، درمان شناختی رفتاری و گروه کنترل جایگزین شدند. همچنین 24 دانش آموز مقطع راهنمایی که مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر تشخیص داده شدند، به صورت تصادفی در سه گروه درمان ذهن آگاهی، درمان شناختی رفتاری و گروه کنترل قرار گرفتند. همه افراد شرکت کننده قبل از انجام مداخله، پس از آن و دو ماه پس از اتمام جلسات پرسشنامه نگرانی پنسیلوانیا (کورپیتا، 1997)، مقیاس تجدیدنظر شده اضطراب کودکان (رینولدز و ریچموند ، 1978) و پرسشنامه افسردگی کودکان (کواکس و بک، 1977) را تکمیل کردند. همچنین والدین آنان به زیرمقیاس درونی شده فهرست رفتاری کودکان (آخنباخ و رسکورلا، 2001) پاسخ دادند. یافته های بدست آمده حاکی از اثربخشی درمان ذهن آگاهی و درمان شناختی رفتاری بر نگرانی، اضطراب، افسردگی و مشکلات درونی شده در مرحله پس آزمون بود (05/0>p). اثر درمان ذهن آگاهی در مرحله پیگیری بر همه متغیرها باقی ماند (05/0>p) اما درمان شناختی رفتاری در مرحله پیگیری تنها بر متغیرهای اضطراب و مشکلات درونی شده موثر بود (05/0>p). همچنین، نتایج نشان داد که اثربخشی مداخلات بر متغیرهای وابسته در مقاطع ابتدایی و راهنمایی تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند.
مرجان کاظمی مظفر چشمه سهرابی
در این پژوهش، رابطه بین ابعاد پنجگانه شخصیت با شادی در میان کتابداران شاغل در کتابخانه های عمومی و دانشگاهی شهر اصفهان در سال 92-1391 مورد بررسی قرار گرفت. روش تحقیق از نوع پیمایشی- توصیفی می باشد. ابعاد شخصیتی کتابداران به کمک فرم کوتاه پرسشنامه پنج عامل بزرگ شخصیت نئو ( کاستا و مک کرا، 1985) بررسی شد ، و شادی به کمک مقیاس شادی آکسفورد ( آرگایل و لو، 1989) که روایی آنها بارها مورد تایید قرار گرفته است، مطالعه شد. جامعه آماری تحقیق شامل 247 نفر از کتابداران شاغل در کتابخانه های عمومی و کتابخانه های دانشگاه های دولتی شهر اصفهان است که از میان آنان تعداد 150 کتابدار با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی به کمک فرمول نمونه گیری کوکران به عنوان نمونه آماری گزینش شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای اس. پی. اس. اس 16 و نرم افزار اکسل 2007 و با کمک شاخص های آمار توصیفی (نظیر فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار، در قالب جدول و نمودار) و شاخص های آمار استنباطی (نظیر آزمون t دو نمونه ای، آزمون آنوا، و ضریب همبستگی پیرسون) صورت گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که شادی کتابداران با مولفه تجربه پذیری رابطه ندارد و با مولفه های مسئولیت پذیری، برون گرایی، و انعطاف پذیری رابطه مستقیم و با مولفه روان رنجورخویی رابطه معکوس دارد. همچنین بین شادی کتابداران با مولفه های جمعیت شناختی از جمله جنسیت، سن، تاهل، مدرک تحصیلی، رشته تحصیلی، نوع کتابخانه، نوع مسئولیت، محل خدمت، سابقه خدمت، و میزان درآمد رابطه معنی داری مشاهده نشد.
افروز افشاری شعله امیری
هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه ی اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری (cbt) و گروه درمانی شناختی-رفتاری هیجان مدار (ecbt) بر علایم اضطرابی، تنظیم شناختی هیجانات و مدیریت هیجانات خشم و غم در کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی و اضطراب جدایی بود. این پژوهش به شیوه آزمایشی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری (سه ماه بعد) با گروه کنترل اجرا شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه ی دختران و پسران 9-13 ساله ی مبتلا به یکی از اختلال های اضطراب جدایی یا اختلال اضطراب اجتماعی در سال 1391 تا 1392 بود. از این میان نمونه ای متشکل از 30 کودک مبتلا به اضطراب جدایی و 36 کودک مبتلا به اضطراب اجتماعی به شیوه ی نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. نمونه گیری از مراکز دولتی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و مدارس ابتدایی دخترانه و پسرانه ی شهر اصفهان صورت گرفت. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس غربالگری اختلالات هیجانی مرتبط با اضطراب کودکان- فرم کودک (scare-c)، پرسشنامه های مدیریت خشم (cams)، مدیریت غم (csms) و تنظیم شناختی هیجان (cerq-k) و فرم والدینِ مقیاس غربالگری اختلالات هیجانی مرتبط با اضطراب کودک (scare-p) بود. در مورد هر اختلال کلیه ی آزمودنی ها به تصادف به سه گروه تقسیم شدند (سه گروه 10 نفری مبتلا به اضطراب جدایی و سه گروه 12 نفری مبتلا به اضطراب اجتماعی). سپس گروه ها به تصادف به هر یک از درمان های هیجان مدار (ecbt) با 12 جلسه ی هفتگی یک ساعته، درمان شناختی-رفتاری (cbt) با 10 جلسه ی هفتگی یک ساعته اختصاص داده شدند. در مورد گروه های کنترل (گروه کنترل مبتلا به اضطراب اجتماعی و گروه کنترل اضطراب جدایی) هیچ درمانی صورت نگرفت. در مورد تمام شش گروه مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه به عمل آمد. داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزار spss-20 و با روش آماری انکوا با تکرار، کروسکال والیس و مقایسه های زوجی t یا مان ویتنی یو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج مربوط به گروه های مبتلا به اضطراب اجتماعی و اضطراب جدایی نشان داد که هر دو درمان، علایم اضطرابی خاص اختلال و علایم کلی مرتبط با اضطراب کودک را کاهش دادند (05/0>p) و بین دو درمان از نظر تاثیرگذاری بر متغیرها تفاوت وجود نداشت. در خصوص تنظیم شناختی هیجانات در گروه های مبتلا به اضطراب اجتماعی تنها درمان هیجان مدار بر کاهش استفاده از راهبردهای شناختی منفی در این کودکان موثر بود؛ در حالی که در کودکان مبتلا به اضطراب جدایی هر دو درمان بر کاهش استفاده از این راهبردها موثر گزارش شدند (05/0>p). همچنین در هر دو اختلال، هیچ یک از درمان ها بر استفاده از راهبردهای شناختی مثبت تنظیم هیجانات تاثیرگذار نبودند. در مورد مدیریت هیجانات خشم و غم در کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی تنها درمان هیجان مدار (ecbt) منجر به افزایش بازداری خشم، مقابله با خشم، مقابله با غم و کاهش تنظیم نایافتگی خشم و بازداری غم شد اما هر دو درمان بر بهبود تنظیم نایافتگی غم موثر واقع شدند. در کودکان مبتلا به اضطراب جدایی تنها درمان هیجان مدار(ecbt) منجر به کاهش تنظیم نایافتگی خشم و غم و افزایش مقابله با خشم شد ولی در مورد متغیر مقابله با غم هر دو درمان بر افزایش آن موثر گزارش شدند. هیچ یک از این دو درمان بر بازداری خشم و غم کودکان مبتلا به اضطراب جدایی تاثیرگذار نبود. در مجموع نتایج این پژوهش نشان دهنده ی کارآمدی بیشتر درمان شناختی-رفتاری هیجان مدار(ecbt) در بهبود مشکلات هیجانی مرتبط با خشم و غم کودکان مبتلا به اختلالات اضطراب جدایی و اضطراب اجتماعی بود.
بهناز خیری حسین سماواتیان
این پژوهش با هدف شناسایی روابط هوش هیجانی، ویژگیهای شخصیتی و متغیر های جمعیت شناختی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با رضایت ارباب رجوع با نقش تعدیل کنندگی ادراک عدالت سازمانی انجام شده است. این تحقیق از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی و از نظر هدف کاربردی می باشد. دو جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارکنان ستادی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با تعداد 872 نفر و نیز مراجعان به بخشهای مختلف دانشگاه مذکورکه در نقش ارباب رجوع به کارکنان مراجعه می نمودند، بوده است. بازه زمانی تحقیق درنیمه دوم سال 1391 و ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه پنج عاملی شخصیت نئو (مککرا و کاستا، 1985)، پرسشنامه سروکوال (پاراسوارمان، زینتامل و بری، 1980)، پرسشنامه عدالت سازمانی (کالکویت، 2001)، پرسشنامه هوش هیجانی (پترایدز و فارنهام، 2002) و پرسشنامه ویژگی های جمعیت شناختی (محقق ساخته، 1391) بودکه تمامی آنها پایایی و روایی لازم را دارا بوده اند. برای تحلیل داده ها، از شاخص های توصیفی نظیر پراکندگی و میانگین و نیز از روش های آمار استنباطی همچون همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون (روش های همزمان و سلسله مراتبی) و تحلیل واریانس با استفاده ازنسخه 19 نرم افزارspss استفاده گردید. نتایج نشان داد که هرچند بین هوش هیجانی با ویژگی های شخصیتی در کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان رابطه معنی داری وجود دارد (001/0p<) ولی همبستگی های بین هر یک از متغیرهای هوش هیجانی و ویژگیهای شخصیتی کارکنان با رضایت ارباب رجوع با در نظر گرفتن نقش تعدیل کنندگی ادراک عدالت سازمانی معنی دار نبوده است. همچنین بین کلیه ویژگی های جمعیت شناختی کارکنان دانشگاه با رضایت مراجعان با نقش تعدیلی عدالت سازمانی رابطه معنی دار ی مشاهده نشد. بررسی ویژگی های جمعیت شناختی نیز نشان داد که تنها ویژگیهای شخصیتی گشودگی به تجربه و وظیفه شناسی از بین متغیرهای پژوهش در دو گروه مجرد و متاهل تفاوت معنی دار داشته است (05/0p<). با توجه به نتایج بدست آمده و عدم تاٌثیرگذاری ادراک عدالت سازمانی بر ارتباط هوش هیجانی و شخصیت کارکنان با رضایت مراجعان، بمنظور ارتقای رضایت مراجعان، تمرکز بر مسایل فردی کارکنان حائز اهمیت است بوده و در این بین، بواسطه آموزش پذیری و امکان ارتقای هوش هیجانی، این متغیر باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
زهره رنجبرکهن حمیدطاهر نشاط دوست
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر سرکوب خاطره منفی بر اختصاصی بودن حافظه سرگذشتی، نشخوار و میزان مزاحمت خاطره منفی، و نیز مقایسه اثربخشی آموزش اختصاصی سازی حافظه سرگذشتی، درمان شناختی-رفتاری و درمان دارویی در بیماران افسرده بود. دو مطالعه این پژوهش، تجربی و طرح آن پیش آزمون –پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. به منظور بررسی اثر سرکوب، 30 بیمار افسرده سرپایی که در سال 1390به مراکز مشاوره ومطب روانپزشکان شهر اصفهان مراجعه کردند، به طور تصادفی به دوگروه سرکوب و غیرسرکوب گمارده شدند. پس از اجرای پیش آزمون، گروه سرکوب تحت برنامه مداخله مربوط به سرکوب قرار گرفت اما گروه غیرسرکوب هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از انجام مداخله از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه عبارت بودند از: آزمون حافظه سرگذشتی(amt)، پرسشنامه افسردگی بک-ویرایش دوم(bdi-ii)، مقیاس تأثیر حادثه(ies)، مقیاس پاسخ نشخواری(rrs). نتایج تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد که دوگروه ازنظر میزان مزاحمت(01/0>p) و نشخوار(01/0>p) تفاوت معناداری دارند اما از نظر اختصاصی بودن حافظه سرگذشتی(05/0<p) تفاوت معناداری بین آنها مشاهده نگردید. به منظور مقایسه اثربخشی آموزش اختصاصی سازی حافظه نیز 45 بیمار زن افسرده به طور تصادفی در سه گروه گمارده شدند: گروه آموزش اختصاصی سازی(mest)، گروه درمان شناختی-رفتاری(cbt) و گروه درمان دارویی(گروه کنترل). گروه آموزش اختصاصی سازی حافظه(mest) به مدت 6 جلسه دو ساعته هفتگی و گروه شناختی-رفتاری(cbt) نیز به مدت 8 جلسه دوساعته هفتگی تحت درمان قرار گرفتند درحالی که گروه کنترل فقط دارو دریافت نمودند. ابزارهای مورد استفاده در این مطالعه عبارت بودند از: آزمون حافظه سرگذشتی، پرسشنامه افسردگی بک-ویرایش دوم، مقیاس سرکوب خرس سفید، مقیاس پاسخ نشخواری و آزمون حل مسئله وسیله-هدف(meps). نتایج نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل دو گروه آموزش اختصاصی سازی حافظه (mest) و درمان شناختی-رفتاری(cbt) به طور برابر موجب کاهش افسردگی و نشخوار شده است(05/0<p)، اما آموزش اختصاصی سازی(mest) در مقایسه با درمان شناختی- رفتاری(cbt) به طور معناداری موجب کاهش بیشتر سرکوب وافزایش خاطرات اختصاصی شده است(01/0>p). هم چنین نتایج نشان دادکه در مقایسه با آموزش اختصاصی سازی(mest) و گروه کنترل، درمان شناختی- رفتاری(cbt) موجب افزایش کارایی حل مسئله شده است(01/0>p). بنابراین نتایج حاکی از کارایی درمان های شناختی-رفتاری(cbt) و آموزش اختصاصی سازی (mest) نسبت به درمان دارویی بود. این نتایج در پیگیری یک ماهه نیز مشاهده گردید.
پریسا چیتی حمیدطاهر نشاط دوست
چکیده ندارد.
نجمه علنقیان احمد یارمحمدیان
چکیده ندارد.
سمیه زادهوش حمیدطاهر نشاط دوست
چکیده ندارد.