نام پژوهشگر: علی اصغر باباسالار
فریبا حیدری علی اصغر باباسالار
چکیده: ادبیات داستانی در ایران از سابقه ای دیرین و کهن بر خوردار است. در این میان، دو منظومه ی همای و همایون خواجوی کرمانی و جمشید و خورشید سلمان ساوجی به دلیل پیشینه ی فولکلور و آمیختگی با فرهنگ بومی و ملی ما اهمیت به سزایی دارند که منجر به تلاش برای یافتن الگوها و ساختارهایی شدند که به کمک آنها، قصه ها و روایت ها مورد بررسی قرار می گیرند. روش ولادیمیر پراپ روسی یکی از بهترین شیوه های تحلیل و طبقه بندی ریخت شناسی داستان ها به جهت ماهیت خاص آنهاست. نوشته ی حاضر با بهره گیری از شیوه ی پراپ، که کارش را بر پایه ی کنش شخصیت ها نهاده است، به تحلیل داستان جمشید و خورشید و همای و همایون می پردازد. تطبیق دو منظومه ی فوق با نظریه ی پراپ، فرضیه ی علمی و اساسی این تحقیق است. در این بررسی نشان می دهیم که روایت با مقداری جابجایی در کنش اشخاص قصه، کاملاً با خویشکاری ها که کوچک ترین جزء سازنده ی دو داستان را گویند، ارائه شده توسط پراپ هماهنگ است. سیزده خویشکاری اصلی موجود در این دو داستان، نشان دهنده و گواه این مدعاست. کنش ها به شش شخصیت اصلی تقسیم شده است و به سیزده خویشکاری که «گره»، «نهی کردن»، «جست وجو» و «دور شدن» عناصر جدایی ناپذیر و تکرار شونده ی دو داستان هستند. روند دو داستان، با وجود مضمون و ظاهری متفاوت، دارای ساختاری واحد هستند. روش تحقیق در این پایان نامه کتابخانه ای و اینترنتی بوده، و از منابع مختلفی جهت تدوین مطالب پایان نامه استفاده شده است، و بر روی هم از یک مقدمه، پنج فصل و نتیجه گیری مطالب و جداول تشکیل شده است. واژه های کلیدی: ادبیات داستانی، ولادیمیر پراپ، شخصیت، خویشکاری، جمشید و خورشید، همای و همایون، سلمان ساوجی، خواجوی کرمانی.