نام پژوهشگر: احمد نظامی
زینب خراسانی احمد نظامی
به منظور مطالعه واکنش تعدادی از اکوتیپ های زیره سبز (cumin cyminum l.) به تاریخ های کاشت پاییزه، آزمایشی در سال زراعی 87-1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به اجرا در آمد. آزمایش به صورت کرت های خرد شده در زمان در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار اجرا شد. در این آزمایش تاریخ های کاشت به صورت فاکتور اصلی در سه سطح (26 مهر، 17 آبان و 8 آذر) و اکوتیپ به عنوان فاکتور فرعی در شش سطح (قائن، خواف، تربت حیدریه، سبزوار، قوچان و rz19 ) در نظر گرفته شدند. نتایج بررسی ها نشان داد که اثر تاریخ کاشت بر کلیه صفات فنولوژی (تعداد روز از کاشت تا سبز شدن، سبز شدن تا گلدهی و گلدهی تا رسیدگی)، مورفولوژی (ارتفاع بوته، تعداد شاخه در بوته و مجموع طول شاخه در بوته)، اجزاء عملکرد دانه (درصد بقاء، تعداد چتر در بوته، تعداد دانه در چتر و وزن هزار دانه)، عملکرد دانه، عملکرد زیستی و شاخص برداشت معنی دار شد. اثر توده بومی و اثر متقابل تاریخ کاشت و توده بومی نیز بر صفات مورفولوژی، اجزاء عملکرد دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیکی و شاخص برداشت معنی دار بود. به طور کلی با تاخیر در کاشت (از 26 مهر به 8 آذر) ارتفاع بوته، تعداد شاخه در بوته، مجموع طول شاخه در بوته، تعداد چتر در بوته،تعداد دانه در چتر، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد زیستی و شاخص برداشت کاهش یافت. گیاهان تاریخ کاشت سوم دارای بالاترین درصد بقای زمستانه و شاخص برداشت بودند. در کلیه صفات مزبور توده قائن و rz19 به ترتیب دارای بیشترین و کمترین مقادیر بودند، به استثناء شاخص برداشت که توده قوچان و تربت حیدریه بیشترین و کمترین مقدار را به خود اختصاص دادند. به نظر می رسد بهبود صفات فنولوژیک، مورفولوژیک و اجزای عملکرد در توده های زیره سبز در کشت اول باعث افزایش عملکرد در آنها شده است.
روناک ساسانی حمیدرضا خزاعی
خواب جوانه های ریز غده سیب زمینی یکی از عوامل محدود کننده کشت آنها است، لذا این آزمایش بر اساس آشیانه در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار با هدف یافتن موثر ترین هورمون و درجه حرارت جهت شکست خواب ریز غده سیب زمینی در بهار سال 1387 ابتدا در آزمایشگاه و سپس در گلخانه اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل هورمون های جیبرلیک اسید (در دو سطح 5/2 و 5 میلی گرم در لیتر)، زآتین (در دوسطح 5/1 و 3 میلی گرم در لیتر)، بنزیل آدنین (در دو سطح 5 و10 میلی گرم در لیتر) و شاهد (آب مقطر) و سه تیمار درجه حرارت 5، 10 و 15 درجه سانتی گراد بودند. نتایج عملیات آزمایشگاهی نشان داد که اغلب خصوصیات جوانه زنی ریز غده های سیب زمینی تحت تاثیر تیماردما افزایش یافتند. کاربرد هورمونها به طور معنی داری)01/0 (p?سبب بهبود شاخص های جوانه زنی نسبت به تیمار شاهد (آب مقطر) شدند، با وجود این سرعت و درصد جوانه زنی تحت تاثیر سطوح تیمارهای هورمونی قرار نگرفت. تیمار ریز غده ها با جیبرلین سبب بهبود معنی دار طول جوانه نسبت به تیمار بنزیل آدنین (هر دو غلظت) و زآتین (5/1 میلی گرم در لیتر) شد. کاربرد هورمونها در دمای 15 درجه سانتی گراد نسبت به دو دمای کمتر، سبب بهبود معنی دار سرعت جوانه زنی ریز غده سیب زمینی شد. در صورتی که درصد جوانه زنی در اغلب سطوح هورمونی در دمای 10 و 15 درجه سانتی گراد (ضمن نداشتن تفاوت معنی دار) بیشتر از دمای 5 درجه سانتی گراد بود. بیشترین تعداد جوانه فعال در تیمار جیبرلین 5/2 میلی گرم در لیتر در دمای 10 و 15 درجه سانتی گراد و در بنزیل آدنین 5 میلی گرم در لیتر در دمای 10 درجه سانتی گراد مشاهده شد. در شرایط گلخانه اثر متقابل درجه حرارت و هورمون بر اغلب صفات مورد مطالعه معنی دار بود. به طور کلی با افزایش دما خصوصیات رشدی گیاه کاهش معنی دار داشتند. هورمون جیبرلین (5 میلی گرم در لیتر) سبب بهبود معنی دار اغلب صفات مورد مطالعه شد، ولی در صفاتی مانند ارتفاع بوته و وزن خشک اندام هوایی تفاوت معنی داری با هورمون زآتین (5/1 میلی گرم در لیتر) نداشت. بیشترین ارتفاع، تعداد برگ در بوته، قرائت کلروفیل متر، وزن خشک اندام هوایی و وزن غده در بوته در دمای 5 درجه سانتی گراد و تحت تاثیر هورمون زآتین مشاهده شد. در صورتی که در دمای 10 درجه سانتی گراد، تیمار هورمونی جیبرلین و در دمای 15 درجه سانتی گراد تیمار هورمونی بنزیل آدنین از نظر این صفات نسبت به سایر سطوح هورمونی برتری داشتند. بیشترین تعداد غده در دمای 15 درجه سانتی گراد و تحت هورمون جیبرلین 5/2 میلی گرم در تولید گردید. تعداد و طول جوانه، شکست خواب، قرائت کلروفیل متر، وزن غده
فاطمه کیخا آخر عبدالرضا باقری
تنش یخ زدگی یکی از تنش های غیر زیستی است که رشد و تولید گیاهان را در برخی مناطق محدود می کند. لذا افزایش تحمل به یخ زدگی به عنوان یکی از عوامل ضروری جهت بقا در شرایط سخت زمستان ضروری است. یکی از راه های ایجاد تنوع در اصلاح نباتات برای بهبود تحمل گیاهان به تنش، القای موتاسیون در کشت بافت است. لذا این تحقیق با هدف کاربرد اشعه گاما به عنوان القا کننده تنوع به منظور گزینش لاین های نخود متحمل به یخ زدگی در کشت بافت انجام شد. در این بررسی ابتدا درجه حرارت کشنده 50 درصد از شاخه ها (lt50) پس از گذراندن دوره خوسرمایی و قرار گرفتن در دماهای مختلف یخ زدگی (صفر تا 20- درجه سانتی گراد)، از طریق محاسبه درصد بقا تعیین شد. سپس بذور سه ژنوتیپ نخود با دُزهای مختلف اشعه گاما (60، 100، 140 و 180 گری) تیمار شدند و شاخه های القا شده در دمای lt50 مربوط به هر یک از ژنوتیپ ها قرار گرفتند تا میزان تحمل به یخ زدگی آن ها مورد بررسی قرار گیرد. lt50 سه ژنوتیپ نخود 477mcc، 495mcc و 741mcc به ترتیب 5/11-، 3/12- و 5/12- درجه سانتی گراد تعیین شد. بین دُزها و ژنوتیپ های مختلف از نظر میزان بقا تفاوت معنی داری (01/0?p) وجود داشت. بیشترین درصد بقا، 1/80 و 6/64 درصد به ترتیب در دو ژنوتیپ 741mcc در دُز 180 گری و 495mcc در دُز 140 گری مشاهده شد. افزایش بقای این دو ژنوتیپ به بیش از 50 درصد می تواند گویای افزایش تحمل به یخ زدگی آن ها باشد. تابش ممکن است از طریق تاثیر بر بیان ژن های مسئول سرما، سبب بهبود درصد بقا و تحمل به یخ زدگی شود. نتایج این تحقیق نشان داد که می توان از تابش گاما و القای تنوع در شرایط کشت بافت، به عنوان راهبرد مناسبی جهت دستیابی به لاین های متحمل به یخ زدگی در گیاه نخود استفاده نمود.
نجمه نساری محمد حسن راشد محصل
به منظور بررسی اثرات شخم و وجین دستی بر تراکم و زیست توده علف های هرز، خصوصیات رشدی و عملکرد ارقام مختلف نخود، آزمایشی در سال زراعی 88-1387 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت کرت های خرد شده نواری در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: انواع شخم در سه سطح (شخم رایج، شخم حفاظتی بدون مصرف علف کش و شخم حفاظتی با مصرف علفکش سنکور)، واریته های نخود در سه سطح (رقمilc482 ، رقم هاشم و رقم آزاد و وجین در دوسطح (وجین و عدم وجین). نتایج نشان داد شخم رایج، در اول فصل موجب کنترل علف های هرز شد اما به تدریج تا نیمه فصل بر تراکم علف های هرز در این تیمار افزوده شد. اما در آخر فصل بیشترین تراکم علفهای هرز مربوط به شخم حفاظتی بود و بیشترین زیست توده علف های هرز در شخم حفاظتی بدون استفاده از علفکش و شخم رایج مشاهده شد. کمترین تراکم و زیست توده علف های هرز در تیمار شخم حفاظتی + علفکش در شرایط وجین حاصل شد. بیشترین زیست توده، ارتفاع و شاخص سطح برگ نخود به ترتیب مربوط به رقم ilc482 بود که در شخم رایج و کمترین آن به رقم هاشم تعلق داشت که در شخم حفاظتی با علفکش حاصل شد. از بین اجزای عملکرد تنها وزن صد دانه و عملکرد دانه تحت تاثیر نوع شخم قرار گرفت. بطوری که بیشترین و کمترین وزن صد دانه و عملکرد دانه به ترتیب در شخم رایج و شخم حفاظتی مشاهده شد. در شخم رایج بیشترین شاخص برداشت و عملکرد دانه مربوط به رقم ilc482 بود و بیشترین تعداد شاخه در بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن صد دانه در رقم آزاد مشاهده شد. تیمار وجین علف های هرز علاوه بر افزایش زیست توده و شاخص سطح برگ موجب افزایش عملکرد و اجزای عملکرد نخود نسبت به شرایط عدم وجین شد. بنابراین به نظر می رسد رقم ilc482 نسبت به سایر ارقام دارای صفات رشدی بهتر و عملکرد بالاتر بود و رقم هاشم در این مطالعه رقم ضعیفی شناخته شد.
جعفر نباتی احمد نظامی
کشاورزی شور زیست با استفاده از منابع آب و خاک شور می تواند راهکاری برای بهره برداری از منابع غیر متعارف در جهت تامین نیازهای انسان بدون کاهش سطح زیر کشت محصولات زراعی رایج باشد. گیاهان شور زیست دارای استعدادهای فراوانی برای تولید فرآورده های غذایی انسان و دام از جمله علوفه، دارو و روغن می باشند. هدف از این مطالعه بررسی استعداد توده های گیاه شور زیست کوشیا جهت تولید علوفه و روغن و همچنین ارزیابی برخی صفات فیزیولوژیکی این گیاه در شرایط مختلف تنش شوری بود. به همین منظور یک آزمایش در مزرعه تحقیقات شوری قطب علمی گیاهان ویژه، دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد با سه توده کوشیا (بیرجند، بروجرد و سبزوار) و سه سطح شوری (2/5، 5/10 و 1/23 دسی زیمنس بر متر) در قالب آزمایش کرت های خرد شده بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار و شش آزمایش با استفاده از طرح کاملا تصادفی و چهار تکرار در محیط طبیعی در گلدان در سطوح مختلف تنش (0، 10، 20، 30، 40، 50 و 60 دسی زیمنس بر متر)، مراحل رشدی مختلف (ابتدای کاشت و گیاهچه ای) و روش های مختلف اعمال تنش (تدریجی، کامل، متناوب و تدریجی تا انتهای رشد (128 دسی زیمنس بر متر)) اجرا شد. نتایج آزمایش مزرعه ای نشان داد که افزایش میزان تنش شوری اثر معنی داری بر ارتفاع بوته، تعداد شاخه ها، عملکرد علوفه خشک، درصد ماده خشک، درصد ساقه، عملکرد ماده خشک ساقه، درصد برگ، ضخامت دیواره های مختلف سلولی، درصد سلول های مختلف در برش عرضی ساقه، درصد سلولز، همی سلولز، قابلیت هضم ماده خشک برگ و کل اندام هوایی، فنول کل، تانن، درصد و عملکرد روغن نداشت. کاهش عملکرد علوفه تر، قطر ساقه، عملکرد ماده خشک برگ، درصد لیگنین ساقه، برگ و کل اندام هوایی، درصد پروتئین کل اندام هوایی درصد فیبر قابل حل در شویند خنثی (ndf)، فیبر قابل حل در شویند اسیدی (adf) کل اندام هوایی، محتوای نسبی آب برگ، عملکرد بذر، شاخص برداشت و وزن هزار دانه با افزایش شوری مشهود بود. اما قابلیت هضم ماده خشک ساقه در تنش شدید شوری افزایش پیدا کرد. بین توده های مورد مطالعه توده بیرجند بیشترین ارتفاع بوته، قطر ساقه، عملکرد علوفه خشک، درصد ماده خشک، درصد و عملکرد برگ، نسبت برگ به ساقه، میزان قند محلول، فعالیت گلوتاتیون ردوکتاز و فعالیت مهار رادیکال dpph را دارا بود. فعالیت آنزیم آسکوربات پراکسیداز و سوپر اکسید دیسموتاز در توده بروجرد بیشتر از سایر توده ها بود. بین توده ها، توده سبزوار از نظر درصدndf کل اندام هوایی، پرولین، فنول کل، کاتالاز و پراکسیداز بیشترین مقدار را دارا بود. بین توده های کوشیا اختلافی از نظر درصدadf کل اندام هوایی، درصد پروتئین کل اندام هوایی و ماده خشک تولیدی در انتهای فصل مشاهده نشد. نتایج آزمایش های گلدانی نشان داد که ارتفاع بوته، تعداد شاخه ها، وزن تر و خشک اندام هوایی، عملکرد ماده خشک قابل هضم، ارزش هضمی، عملکرد پروتئین خام و محتوی خاکستر با افزایش شوری در اعمال تدریجی و کامل تنش، در مرحله کاشت و گیاهچه ای و اعمال تدریجی تنش تا انتهای رشد کاهش یافت. از طرف دیگر با افزایش شوری قابلیت هضم ماده خشک، قابلیت هضم ماده آلی، درصد پروتئین خام و درصد خاکستر در اعمال تدریجی و کامل تنش، در مرحله کاشت و گیاهچه ای و اعمال تدریجی تنش تا انتهای رشد افزایش یافت. میزان فنول کل در هیچ یک از آزمایش ها تحت تاثیر شوری قرار نگرفت. اعمال متناوب آبیاری با آب شور و غیر شور در مرحله گیاهچه ای تاثیر معنی داری بر صفات مورد مطالعه به جز ارزش هضمی و درصد خاکستر نداشت. همچنین میزان کاهش وزن خشک و حجم ریشه، شاخص پایداری غشا در اعمال یکباره سطوح مختلف تنش شوری از مرحله کاشت و گیاهچه ای بیشتر از اعمال تدریجی سطوح مختلف شوری از مرحله کاشت و گیاهچه ای بود. محتوای نسبی آب برگ با افزایش شدت تنش شوری در تمامی آزمایش ها به جز در آزمایش اعمال متناوب تنش شوری افزایش معنی داری پیدا کرد. پرولین و پتانسیل اسمزی با افزایش شدت تنش شوری افزایش پیدا کردند. فعالیت آنتی اکسیدانتی کاتالاز، گلوتاتیون ردوکتاز، مهار فعالیت رادیکالdpph و فنول کل در اعمال یکباره تنش شوری ابتدای کاشت و گیاهچه ای بیشتر از سایر روش های اعمال تنش بود. غلظت سدیم و نسبت سدیم به پتاسیم در اندام هوایی و ریشه در تمامی آزمایش ها با افزایش تنش شوری افزایش پیدا کرد. در کل بررسی صفات کمی و کیفی مرتبط با علوفه و روغن کوشیا در این مطالعه حاکی از این بود که در شرایط تنش شوری این گیاه را می توان به عنوان گزینه مناسب برای تولید علوفه و روغن مطرح کند. همچنین صفات فیزیولوژیک نشان داد که کوشیا می تواند به عنوان یک گیاه شاخص در تحمل به شوری در نظر گرفته شود.
عبدالرضا دوستی احمد نظامی
عدس به عنوان گیاهی نسبتا متحمل به خشکی و گرما مطرح است اما با این وجود عملکرد آن در شرایط دیم نسبت به شرایط آبی به مقدار زیادی کاهش می یابد. کمبود آب عامل مهمی در کاهش عملکرد این گیاه می باشد. تأمین مناسب برخی عناصر معدنی از جمله فسفر ممکن است سبب بهبود رشد گیاه در شرایط تنش خشکی شود. ساختار ریشه ای این گیاه نقش مهمی را در سازگاری آن به شرایط تنش خشکی ایفا می کند و لذا بررسی خصوصیات ریشه و اندام های هوایی آن تحت تاثیر تنش حائز اهمیت می باشد. به همین دلیل آزمایشی در سال 1387 به صورت فاکتوریل، در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. تیمارهای این آزمایش عبارت از: ژنوتیپ در سه سطح (رباط، قزوین و گچساران)، تیمار فسفر kh2po4 در سه سطح (سطح نرمال فسفر در محلول هوگلند (p1)، نصف (p5/0) و دو برابر سطح نرمال (p2)) و تیمارهای آبیاری در دو سطح (وضعیت رطوبتی در شرایط ظرفیت زراعی (fc) و 40 درصد ظرفیت زراعی (fc40%) بودند. نمونه برداری در سه مرحله رشدی شش برگی، گلدهی و رسیدگی صورت گرفت. نتایج نشان داد کمبود فسفر (p5/0) در اغلب مراحل رشدی سبب کاهش خصوصیات ریشه (طول ریشه اصلی، مجموع طول ریشه، سطح ریشه، حجم ریشه و وزن خشک ریشه) و اندام هوایی (ارتفاع گیاه، وزن خشک اندام هوایی، تعداد برگ و تعداد شاخه) شد. با وجود کاهش اکثر صفات ریشه و اندام هوایی گیاه در پاسخ به تنش آبیاری (fc40%)، ولی طول ریشه اصلی و مجموع طول ریشه افزایش یافت. تنش فسفر (p5/0) و تنش آبیاری (fc40%) سبب افزایش نسبت وزن خشک ریشه به اندام هوایی گردید. در بررسی صفات ریشه و اندام هوایی ژنوتیپ های عدس، مشاهده شد که دو ژنوتیپ رباط و قزوین از نظر اغلب خصوصیات رشدی ریشه (طول ریشه اصلی، مجموع طول ریشه، سطح ریشه، حجم ریشه و وزن خشک ریشه) و اندام هوایی (تعداد برگ، سطح برگ، وزن خشک اندام هوایی و نسبت وزن خشک ریشه به اندام هوایی) نسبت به ژنوتیپ گچساران برتری محسوسی را تحت تاثیر سطوح فسفر و آبیاری داشتند.
احمد نظامی محمد علی مرادی
تحقیق حاضر برای فراهم آوردن شواهدی در مورد ارتباط تمرکز مالکیت و مالکیت نهادی (به عنوان 2سازوکار اساسی راهبری شرکتی) با کیفیت سود، صورت پذیرفته است. هدف اصلی این پژوهش بررسی ارتباط تمرکز مالکیت و مالکیت نهادی با معیارهای اصلی سنجش کیفیت سود(مشتمل بر6معیار) در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. بررسی عوامل تأثیرگذار بر کیفیت سود می تواند موجبات تصمیم گیری بهتر سرمایه گذاران را فراهم کند تا در نهایت با افزایش آگاهی عمومی تخصیص بهینه منابع صورت گیرد. ساختارهای مختلف مالکیت می تواند آثارهای متفاوتی بر مواردی از قبیل عملکرد شرکت، کیفیت سود، میزان و نحوه ی نظارت بر مدیران و... داشته باشد. جامعه آماری تحقیق شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی 88- 1384 می باشد که در نهایت 114 شرکت به عنوان نمونه آماری انتخاب گردید. تمرکز مالکیت و مالکیت نهادی به عنوان متغیر مستقل تحقیق، از میانگین ارقام نسبت مذکور در پایان هرسال و در طول دوره تحقیق محاسبه گردید. معیارهای «نسبت وجه نقد عملیاتی به سود عملیاتی»، «حجم اقلام تعهدی»، «نرخ رشد مستمر سود»، «نسبت سود ناخالص»، «پایداری سود»، «کیفیت حساب های دریافتنی» به عنوان شش معیار اصلی سنجش کیفیت سود برای شرکت های عضو نمونه در طول دوره تحقیق محاسبه و در دامن? صفر تا ده امتیازدهی شد. از مجموع شش امتیاز به دست آمده برای هر شرکت، شاخص کیفیت سود ( ) محاسبه گردید. در این تحقیق برای آزمون فرضیه های تحقیق از الگوی رگرسیون خطی و تحلیل همبستگی، آزمون فیشر( )، آزمون ، آزمون معنی داری ضریب همبستگی، تحلیل واریانس و برای محاسبات و تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار و استفاده شد. آزمون فرضیه ها نشان داد که رابطه تمرکز مالکیت با2معیار « نرخ رشد مستمر سود» و «پایداری سود» و مالکیت نهادی با 2معیار « نسبت سود ناخالص» و «پایداری سود» معنادار می باشد. و رابطه متغیرهای مستقل با سایر معیارهای کیفیت سود معنادار نمی باشد. به طور کلی نتایج تحقیق بیانگر این است که ارتباطی مثبت (مستقیم) اما نه چندان قوی بین 2سازو کار اساسی حاکمیت شرکتی (تمرکز مالکیت و مالکیت نهادی) و شاخص کیفیت سود وجود دارد.
عباس عباسیان احمد نظامی
علف های هرز یکی از مهمترین عوامل خسارت زا در نخود می باشند. در همین راستا به منظور بررسی اثرات نظام های خاک ورزی در تاریکی و روشنایی و کاربرد علف کش های بر کنترل علف های هرز نخود آزمایشی در سال زراعی 89- 1388 در مزرعه آموزشی تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت طرح نواری بر مبنای طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. عوامل مورد بررسی در آزمایش شامل سیستم های خاک ورزی در سه سطح (خاک ورزی در روز، خاک ورزی در شب و خاک ورزی در روز با محافظِ نوری) به عنوان عامل اصلی و مقادیر کاربرد علف کش تریفلورالین (480، 960 و 1440 میلی لیتر در هکتار ماده موثره) و ایمازتاپیر (50، 100 و 150 میلی لیتر در هکتار ماده موثره) به صورت پیش از کاشت و شاهد وجین علف های هرز در تمام فصل رشد و شاهد بدون وجین و عدم کاربرد علف کش عامل فرعی بود. بر اساس نتایج آزمایش در تمام فصل رشد، تراکم در تیمارهای عملیات خاک ورزی در روز با محافظ نوری نسبت به عملیات خاک ورزی در روز و شب بیشتر بوده و بین عملیات خاک ورزی در روز و عملیات خاک ورزی در شب نیز اختلاف معنی داری وجود نداشت. علف های هرز تاجریزی، تاتوره، گل عقربی، سلمه، کنف وحشی و تاج خروس ریشه قرمز در تیمار عملیات خاک ورزی در روز نسبت به تیمارهای عملیات خاک ورزی در شب و روز با محافظ نوری از اهمیت نسبی بیشتری برخوردار بودند ولی گونه های خرفه، پیچک، هفت بند، گاو چاق کن، تاج خروس خوابیده و سوروف تحت تأثیر نوع عملیات خاک ورزی قرار نگرفتند. عملکرد دانه نخود در عملیات خاک ورزی در روز با محافظ نوری از خاک ورزی در شب و خاک ورزی در روز 45 درصد کمتر بود و بین عملیات خاک ورزی در شب و روز نیز اختلاف معنی داری وجود نداشت. مقادیر کاربرد کاهش یافته علف کش های به کار رفته تا اواسط فصل رشد کارایی کمی در کنترل علف های هرز داشت، اما در آخر فصل رشد،کنترل علف های هرز در مقادیر بکار رفته این علف کش ها تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. کنترل علف های هرز سلمه تره و سوروف توسط علفکش تریفلورالین و علف هرز تاج ریزی با علف کش ایمازتاپیر بهتر بود، ضمن اینکه خرفه با هیچ کدام از علفکش ها به خوبی کنترل نشد. گونه های تاتوره، خاکشیر، تاج خروس ریشه قرمز و خوابیده، پیچک، کنف وحشی و گل عقربی نیز از پراکنش بسیار کمی در بین تیمارهای علفکش برخوردار بودند. عملکرد دانه نخود در بین تیمار مقادیر کاربرد کاهش یافته، توصیه شده و افزایش یافته علفکش ها تفاوت معنی داری نداشت.
مسعود کارگر احمد نظامی
چکیده: با توجه به اثرات مخرب زیست محیطی و انسانی علف کش ها کاربرد مواد افزودنی از مهم ترین راهکارهای افزایش کارایی و کاهش مقدار کاربرد علف کش هاست. به این منظور آزمایشی گلخانه ای برای مقایسه ی اثرات مویان سیتوگیت، روغن گیاهی کرچک و منداب و مایع شوینده بر کارایی علف کش کلودینافوپ پروپارژیل و مزوسولفورون +یدوسولفورون (آتلانتیس) در کنترل علف هرز علف قناری انجام شد. آزمایش گلخانه ای بصورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تکرار بود که فاکتور علف کش در 6 سطح (صفر، 8، 16، 32، 48 و 64 گرم در هکتار ماده موثره) و فاکتور مویان در 3 سطح (بدون مواد افزودنی، 1/0 به 2/0) درصد حجمی (% v/v) بود. در آزمایشی جداگانه تاثیر غلظت های هر یک از مویان های مذکور در 8 سطح (صفر، 01/0، 05/0، 1/0، 15/0، 2/0، 25/0 و 3/0) درصد حجمی (% v/v) بر کشش سطحی آب در قالب طرح کاملا تصادفی و به صورت فاکتوریل در 4 تکرار انجام شد. تاثیر غلظت های مختلف این مواد افزودنی در کشش سطحی آب خالص نیز مورد بررسی قرار گرفت. کمترین و بیشترین مقدار کشش سطحی به ترتیب از محلول های سیتوگیت و روغن منداب بدست آمد. افزایش کارایی به وسیله مواد افزودنی بسته به نوع علف کش ها متغیر بود. تمامی مواد افزودنی کارایی علف کش کلودینافوپ پروپارژیل و مزوسولفورون+یدوسولفورون را افزایش دادند. مویان سیتوگیت بیشتر از سایر مواد افزودنی هم کارایی علف کش کلودینافوپ پروپارژیل و هم محلول مزوسولفورون+یدوسولفورون را افزایش داد و بعد از آن در علف کش کلودینافوپ پروپارژیل کرچک قرار داشت و در مزوسولفورون+یدوسولفورون مایع شوینده بود. در مرتبه بعد نیز در علف کش کلودینافوپ پروپارژیل روغن منداب و در مزوسولفورون+یدوسولفورون روغن کرچک قرار داشت و در آخر نیز در کلودینافوپ پروپارژیل و مزوسولفورون+یدوسولفورون به ترتیب مایع شوینده و روغن منداب قرار داشتند. فعالیت شاخ و برگی علف کش های مورد بررسی با افزایش غلظت مواد افزودنی بالاتر از غلظت میسل بحرانی افزایش یافت.
مجید حیدری احمد نظامی
چکیده علف های هرز یکی از مهمترین عوامل خسارت زا بر عدس به شمار می روند. در همین راستا جهت بررسی کنترل علف های هرز عدس آزمایشی در سال زراعی 89- 1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت طرح نواری در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد. عوامل مورد بررسی در آزمایش شامل روش های خاک ورزی در سه سطح (خاک ورزی در شب، روز و خاک ورزی در روز با محافظ نوری) به عنوان عامل اصلی و مقادیر علف کش ایمازتاپیر (5/0، 1 و 5/1 لیتر در هکتار) و تریفلورالین (1، 2 و 3 لیتر در هکتار) و شاهد وجین علف های هرز در تمام فصل رشد و شاهد بدون وجین و عدم کاربرد علف کش به عنوان عامل فرعی بود. بر اساس نتایج آزمایش در تمام فصل رشد، تراکم علف های هرز در طول فصل رشد در تیمار خاک ورزی در روز با محافظ نوری نسبت به تیمارهای خاک ورزی در روز و شب بیشتر بوده و بین عملیات خاک ورزی در روز و عملیات خاک ورزی در شب نیز اختلاف معنی داری وجود نداشت. در تیمار خاک ورزی در شب تراکم علف های هرز تاج خروس ریشه قرمز، سلمه تره، گل عقربی، داتوره، سوروف و گاوچاق کن نسبت به تیمار خاک ورزی در روز کاهش یافت. عملکرد عدس یطور معنی داری (05/0p<) تحت تاثیر تیمار های خاک ورزی قرار گرفت بطوریکه عملکرد عدس در تیمار خاک ورزی در شب نسبت به تیمار خاک ورزی در روز 21 درصد افزایش نشان داد. در بررسی اثر علف کش های مورد بررسی بر ترکیب گونه ای علف های هرز مشخص شد که علف هرز تاج ریزی با علف کش ایمازتاپیر و علف هرز سلمه تره، سروف و خرفه با علف کش تری فلورالین بهتر کنترل شدند. عملکرد عدس بطور معنی داری (05/0p<) تحت تاثیر مقادیر کاربرد علف کش های یکار رفته قرار گرفت. بطوریکه تیمار وجین علف های هرز بیشترین و تیمار غلظت 5/1 لیتر در هکتار علف کش ایمازتاپیر دارای کمترین میزان عملکرد دانه بود. کلمات کلیدی: شخم در شب، ایمازتاپیر، تریفلورالین و ترکیب گونه ای
فریده سادات حسینی احمد نظامی
در مناطق خشک و نیمه خشکی مانند ایران آبیاری تکمیلی عاملی مهم در رشد و نمو عدس می باشد. به منظور بررسی اثر آبیاری تکمیلی بر خصوصیات فنو مورفولوژیک، فیزیولوژیک، اجزاء عملکرد و عملکرد سه رقم عدس (lens culinaris medik.)، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به صورت اسپلیت بلوک در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در سال زراعی 88-1387 انجام شد. در این آزمایش آبیاری تکمیلی (آبیاری در تمام مراحل فنولوژی گیاه، انجام یک بار آبیاری در هر کدام از مراحل شاخه دهی، گل دهی، غلاف دهی، پرشدن دانه ها و بدون آبیاری طی فصل رشد) به عنوان فاکتور اصلی (کرت نواری)، و سه رقم عدس (رباط، کالپوش و گچساران) به عنوان فاکتورهای فرعی در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد انجام یک نوبت آبیاری تکمیلی در هر کدام از مراحل گلدهی، غلاف دهی و پر شدن دانه عدس در مقایسه با آبیاری تکمیلی در مرحله شاخه دهی، منجر به افزایش معنی دار (01/0p ?) دوره رشد زایشی گیاه شد. آبیاری کامل نیز کل دوره رشد گیاه را حدود 12 درصد نسبت به تیمار بدون آبیاری افزایش داد. در طول فصل رشد، تجمع ماده خشک، شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، سرعت فتوسنتز خالص و سرعت رشد نسبی در رژیم آبیاری در مرحله گل دهی نسبت به سایر تیمارهای آبیاری تکمیلی بیشتر بود. آبیاری تکمیلی سبب بهبود معنی دار تعداد غلاف در بوته، وزن 100 دانه، عملکرد اقتصادی و عملکرد بیولوژیک شد. به طوری که تیمار آبیاری تکمیلی در مرحله گل دهی پس از تیمار آبیاری کامل، بالاترین مقدار این صفات (به استثنای وزن 100 دانه) را داشت. وزن 100 دانه در تیمارهای آبیاری در مرحله غلاف دهی و پر شدن دانه نسبت به آبیاری در مرحله گل دهی افزایش معنی داری داشت. آبیاری در مرحله گل دهی بیشترین عملکرد را در بین سطوح آبیاری تکمیلی داشت، به طوری که این افزایش عملکرد در ارقام رباط، کالپوش و گچساران به ترتیب 60، 60 و 39 درصد نسبت به تیمار بدون آبیاری بود. به نظر می رسد انجام آبیاری تکمیلی در مرحله گلدهی در بهبود خصوصیات رشدی و عملکرد عدس موثرتر از آبیاری در سایر مراحل بوده است. کلمات کلیدی: سرعت رشد محصول، شاخه، گل دهی، غلاف و ماده خشک.
شهربانو طاهرابادی مهدی پارسا
تحقیقات اخیر نشان داده است که محلول پاشی متانول بر روی گیاهان سه کربنه موجب افزایش زیست توده و کارایی مصرف آب می شود. به این منظور آزمایشی در مزرعه اجرا شد، جهت بررسی اثر محلول پاشی متانول و مقدار آبیاری بر عملکرد و اجزای عملکرد نخود آزمایشی به صورت اسپلیت پلات بر پایه بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه مشهد اجرا شد0 آبیاری به عنوان عامل اصلی با سه مقدار 100، 75 و 50 درصد نیاز آبی و متانول در غلظت های 0، 20، 40 و 60 درصد حجمی به عنوان فاکتورهای فرعی در نظر گرفته شدند. متانول در طی فصل رشد سه مرتبه با فواصل 10 روز بعد از شروع غلاف دهی بر روی اندام های هوایی بوته های نخود محلول پاشی شد. نتایج نشان داد که محلول پاشی متانول اثرات معنی داری بر روی عملکرد و اجزای عملکرد داشت. محلول پاشی با غلظت 60 درصد حجمی بیش از سایر تیمارها بر عملکرد و اجزای عملکرد موثر بود. به طوری که موجب افزایش ارتفاع بوته، تعداد شاخه، تعداد غلاف، تعداد دانه در بوته، وزن صد دانه، وزن دانه در بوته و عملکردهای بیولوژیک و دانه و شاخص های رشدی شامل وزن خشک تجمعی، شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول و سرعت رشد نسبی شد.کلیه صفات به استثنای تعداد غلاف در ساقه اصلی از همبستگی مثبت و معنی داری با عملکرد دانه برخوردار بودند. در بین اجزای عملکرد، وزن دانه در بوته از همبستگی بالاتری با عملکرد دانه (**65/0(r= برخوردار بود.
سمیرا صبوری راد احمد نظامی
جوانه زنی یکی از بحرانی ترین مراحل زندگی گیاه است که می تواند تحت تاثیر شرایط محیطی قرار گیرد. هدف از این مطالعه یافتن اطلاعات پایه از بذر کوشیا و بررسی واکنشهای جوانه زنی آن در شرایط مختلف محیطی است. به این منظور آزمایشی در مزرعه دانشکده کشاورزی، آزمایشگاه فیزیولوژی و تحقیقات عالی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. آزمایشات آزمایشگاهی شامل 1) هشت سطح پتانسیل آب (25/0- ، 5/0- ، 75/0- ، 1- ، 25/1- ، 5/1- ، 75/1- و 2- مگاپاسکال) و آب مقطر (شاهد) و هشت سطح دمایی شامل (5، 10، 15، 20، 25، 30، 35، 40 درجه سانتی گراد) 2) هشت سطح شوری (5، 10، 15، 20، 25، 30، 35، 40 دسی زیمنس بر متر) و آب مقطر (شاهد) و هشت سطح دمایی (5، 10، 15، 20، 25، 30، 35، 40 درجه سانتی گراد) 3) پرایمینگ با آب (2، 4 و 8 ساعت) و عدم پرایمینگ، سه سطح شوری (10،20 و30 دسی زیمنس بر متر) و نیز آب مقطر (شاهد) 4) شش سطح ph (4 تا 9) و آب مقطر (شاهد) و سه سطح دمایی(5، 15 و 25 درجه سانتی گراد) 5) شش دز پرتو گاما (50، 100، 200، 300 و 400 گری) و بذرهای پرتو ندیده (شاهد)، سه سطح شوری (10،20 و30 دسی زیمنس بر متر) و آب مقطر (شاهد) 6) شش دوره غرقاب (به مدت 0، 1، 3، 7، 14 و 21 روز)و هفت عمق غرقاب (0، 1، 2، 3، 4، 5، 6 و 7 سانتی متر) 7) تهیه میکروگراف های الکترونی بذر کوشیا. نتایج نشان داد بالاترین سرعت جوانه زنی در دمای 25 درجه سانتیگراد و در تیمار شاهد مشاهده شد. با کاهش پتانسیل آب سرعت جوانه زنی در تمامی تیمارهای دمایی کاهش میانگین زمان جوانه زنی افزایش یافت. دماهای کمینه، بهینه و بیشینه برای کوشیا به ترتیب 4/3، 25 و 7/43 درجه سانتی گراد بدست آمد. سرعت جوانه زنی در هر سه جز از جمعیت غیر خطی و از نوع درجه دو بود. بالاترین درصد جوانه زنی در دمای 25 درجه سانتی گراد و در تیمار شاهد رخ داد. کمترین و بیشترین میانگین زمان جوانه زنی به ترتیب در دمای 25 درجه سانتی گراد در شاهد و 10 درجه سانتی گراد در 35 دسی زیمنس بر متر مشاهده شد. همچنین افزایش سطح تنش شوری باعث کاهش شاخص جوانه زنی، میانگین وزن خشک و طول گیاهچه شد. ساعت هیدروپرایمینگ 4 و 8 ساعت سبب کاهش درصد جوانه زنی نهایی، سرعت جوانه زنی، شاخص جوانه زنی و افزایش میانگین زمان جوانه زنی در بذور کوشیا شد. درصد جوانه زنی کوشیا در محلول اسیدی (4) و محلول قلیایی (9) درصد جوانه زنی نهایی تقریبا در حدود 50 درصد بود. در شرایط عدم تنش شوری، بذور شاهد کوشیا (پرتو ندیده) بالاترین صفات جوانه زنی مذکور را به خود اختصاص داد. همچنین با افزایش دوره غرقاب درصد جوانه زنی نسبت به شاهد کاهش نشان داددر طول فصل رشد از درصد رطوبت و میزان نشت الکترولیت ها بذور کاسته شد و کوشیا خوابی حدودا 80-90 روزه را نشان داد.
علی اسکندری احمد نظامی
به منظور مطالعه تاثیر رژیم های آبیاری بر خصوصیات مورفوفیزیولوژیک و عملکرد سه رقم سیب زمینی آزمایشی به صورت آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار و در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل سه رژیم آبیاری: تامین 100 درصد نیاز آبی، تامین 70 درصد نیاز آبی پس از سبز شدن بوته ها تا قبل از مراحل آغازش غده و تامین 70 درصد نیاز آبی سیب زمینی در طول دوره رشد و ارقام مورد استفاده نیز آگریا، آلمرا و سینورا بودند. نتایج نشان داد که افزایش حجم آبیاری در کلیه ارقام آزمایش موجب شد تا اغلب صفات مورفوفیزیولوژیک و در نهایت مقدار عملکرد کل غده و اجزاء عملکرد غده نسبت به شرایطی که حجم آبیاری در کل دوره رشد گیاه 30 درصد کمتر شده بود، بهبود داشته باشد. همچنین کاهش حجم آبیاری باعث شد تا غلظت کل کلروفیل نسبت به رژیم آبیاری تامین 100 درصد نیاز آبی گیاه افزایش داشته باشد و مقدار آنزیم های آنتی اکسیدان اندازه گیری شده بویژه در رقم آگریا در شرایط کاهش حجم آبیاری در رژیم آبیاری تامین 70 درصد نیاز آبی سیب زمینی در طول دوره رشد گیاه بصورت معنی داری افزایش داشت. در رژیم آبیاری تامین 70 درصد نیاز آبی گیاه تا قبل از مراحل آغازش غده توجه به عملکرد کل غده در طی دو سال آزمایش نشان دهنده این مطلب است که در رقم آگریا علی رغم کاهش 30 درصدی حجم آبیاری در مرحله قبل از آغازش غده اما کاهش معنی داری در میزان عملکرد کل غده نسبت به رژیم آبیاری تامین 100 درصد نیاز آبی گیاه مشاهده نشد. همچنین میانگین بهره وری آب طی دو سال آزمایش در رقم سینورا در تیمار تامین 70 درصد نیاز آبی قبل از آغازش غده نسبت به دو رقم دیگر افزایش نشان داد، که البته با کاهش 33 درصدی عملکرد کل غده رقم سینورا در مقایسه با رقم آگریا در این رژیم آبیاری همراه بود. در رقم سینورا کاهش 30 درصدی تبعیض ایزوتوپ کربن نسبت به تیمار آبیاری کامل که افزایش مقاومت روزنه ای و کاهش اتلاف آب از روزنه های برگ را در پی دارد موجب شد تا بیشترین مقدار بهره وری آب در تیمار تامین 70 درصد نیاز آبی قبل از آغازش غده (3/3 کیلوگرم/مترمکعب) در مقایسه با دو رژیم آبیاری دیگر در این رقم مشاهده شود و حدود 30 درصد تبعیض ایزوتوپ کربن در این تیمار کمتر از تیمار آبیاری کامل بود. همچنین بررسی روند تبعیض ایزوتوپ کربن در غده سیب زمینی در طی دو سال آزمایش حاکی از آن است که با افزایش حجم آبیاری در رژیم های آبیاری تامین 100 درصد نیاز آبی گیاه و تامین 70 درصد نیاز آبی تا قبل از مراحل آغازش غده میزان تبعیض ایزوتوپ کربن افزایش داشته است و بصورت یک معادله درجه یک خطی بیشترین میزان عملکرد کل غده در بالاترین مقدار تبعیض ایزوتوپ کربن اندازه گیری شده حاصل شد.
فاطمه جوادی هدایت آباد احمد نظامی
به منظور مطالعه واکنش چهار اکوتیپ سیاهدانه به تاریخ کاشت، آزمایشی در سال زراعی 89- 1388 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به اجرا در آمد. آزمایش به صورت کرت های خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. در این آزمایش تاریخ های کاشت به صورت فاکتور اصلی در چهار سطح (5، 25 اسفند، 15 فروردین و 5 اردیبهشت) و اکوتیپ به عنوان فاکتور فرعی در چهار سطح (بیرجند، گناباد، نیشابور، سبزوار) در نظر گرفته شدند. نتایج نشان داد که تاریخ کاشت و اکوتیپ تاثیر معنی داری بر کلیه صفات فنولوژیک (تعداد روز از کاشت تا سبز شدن، دوره رشد رویشی، دوره رشد زایشی و کل دوره رشد)، مورفولوژیک (طول ساقه، تعداد شاخه در بوته و مجموع طول شاخه در بوته)، عملکرد زیست توده، عملکرد دانه و شاخص برداشت داشت. کاشت 5 اسفند سبب بهبود اغلب خصوصیات فنولوژیک و مورفولوژیک گیاه شد. این کاشت نیز افزایش تجمع ماده خشک، شاخص سطح برگ و متعاقب آن سرعت رشد محصول بالاتر را به دنبال داشت. گیاهان کشت شده در اسفند و فروردین عملکرد بالاتری نسبت به گیاهان کشت شده در اردیبهشت داشتند. در بین اکوتیپ های مورد بررسی نیز، در کلیه صفات اکوتیپ های گناباد و نیشابور به ترتیب دارای بیشترین و کمترین مقدار بودند، به استثناء دوره رشد زایشی و وزن هزار دانه که اکوتیپ نیشابور و گناباد به ترتیب بیشترین و کمترین مقدار را به خود اختصاص دادند. اثر متقابل تاریخ کاشت و اکوتیپ نیز بر صفات فنولوژیک، مورفولوژیک، عملکرد زیست توده، عملکرد دانه و شاخص برداشت معنی دار بود. در بین اجزای عملکرد سیاهدانه، تعداد دانه در فولیکول بیشترین همبستگی (**85/0=r) را با عملکرد دانه داشت و لذا صفت مذکور مهم ترین جزء عملکرد دانه در سیاهدانه بود.
حمید رضا عشقی زاده احمد نظامی
کمبود کمی و کیفی منابع آب از مهمترین چالش های پیش رو در بخش کشاورزی می باشد. بر همین اساس، استقرار نظام های تولید گیاهان شورزیست از جمله ارزن پادزهری (panicum antidotale retz) با بکارگیری بهینه منابع آب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی برخی ویژگی های زراعی، ریخت شناسی، بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی گیاه ارزن پادزهری در شرایط متفاوت شوری آب آبیاری و ارزیابی امکان استقرار این گیاه در بخشی از کویر مرکزی ایران طی سه آزمایش جداگانه اجرا شد. در آزمایش اول، عملکرد وزن خشک ریشه و شاخساره ارزن پادزهری، کارآیی مصرف آب و برخی ویژگی های شیمیایی خاک تحت تأثیر سطوح مختلف شوری آب آبیاری شامل: 5، 10، 20 و 30 دسی زیمنس بر متر طی سال های 1389 و 1390 در ایستگاه تحقیقات شوری رودشت اصفهان ارزیابی شد. نتایج نشان داد که طی دو برداشت، اختلاف بین بیشترین عملکرد ماده خشک کل (25/11 تن در هکتار) در تیمار 10 دسی زیمنس بر متر با کمترین عملکرد (76/6 تن در هکتار) در تیمار 30 دسی زیمنس بر متر، حدود 40% بود. همچنین تیمار 10 دسی زیمنس بر متر با 832/1 کیلوگرم در متر مکعب بالاترین کارآیی مصرف آب آبیاری را به خود اختصاص داد. به علاوه مدل های شبکه عصبی مصنوعی توانستند 99 درصد از تغییرپذیری عملکرد ماده خشک تولیدی کل را با استفاده از ویژگی های شیمیایی خاک پیش بینی نمایند که به ترتیب غلظت سدیم محلول، اسیدیته، پتاسیم محلول، ماده آلی و کلسیم محلول خاک از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. در آزمایش دوم، الگو و سرعت رشد ریشه ارزن پادزهری در خاک لوم شنی درون کیسه های پلاستیکی در سطوح مختلف شوری ناشی از کلرید سدیم آب آبیاری شامل صفر، 10، 20 و 30 دسی زیمنس بر متر شوری در مرکز پژوهشی کشت بدون خاک دانشگاه صنعتی اصفهان در تابستان سال 1389 مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که با افزایش سن گیاه و توسعه اجزای فتوسنتزی، سرعت افزایش وزن ریشه در شرایط غیر شور افزایش یافته و به حدود 70 میلی گرم در بوته در روز تا مرحله طویل شدن ساقه رسید. طی این مدت سرعت افزایش وزن ریشه در سطوح شوری10، 20 و 30 دسی زیمنس بر متر به ترتیب حدود 30، 60 و 40 میلی گرم در بوته در روز بود. افزایش تنش شوری، الگوی سیگموئیدی توسعه ریشه این گیاه را از طریق کاهش سرعت توسعه و اندازه اجزای آن تغییر داد هر چند ویژگی های ریختی مختلف ریشه ارزن پادزهری حساسیت متفاوتی به شوری آب آبیاری داشتند. در مدل پیش بینی تحمل به شوری با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی، مقادیر r2 و rmse به ترتیب 95/0 و 013/0 بود. با توجه به نتایج تحلیل حساسیت، نفوذ ریشه موثرترین عامل در تحمل به شوری گیاه ارزن پادزهری بود. در آزمایش سوم برخی از ویژگی های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی گیاه تحت تاثیر تیمارهای شوری آب آبیاری به ترتیب شامل: صفر، 70، 140، 210 و 280 میلی مولار کلرید سدیم در شرایط گلخانه طی پنج هفته متوالی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که محتوای نسبی آب برگ و پایداری غشاء نقش مثبت بیشتری در تولید ماده خشک گیاه ارزن پادزهری ایفا کردند و افزایش غلظت مهار رادیکال dpph و غلظت فنول کل در بقای گیاه ارزن پادزهری و تحمل شرایط شور نقش موثری داشتند. همچنین بر اساس تجزیه رگرسیون گام به گام، سطح برگ، غلظت کلروفیل a، غلظت پتاسیم بخش هوایی، مقدار پرولین و غلظت فنول کل از مولفه های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی اصلی تحمل به شوری در گیاه ارزن پادزهری محسوب شدند که به عنوان سازوکارهای تحمل به شوری در گزینش و اصلاح گیاهان قابل بهره برداری است. به طور کلی بر اساس عملکرد ماده خشک شاخساره به دست آمده، در شرایط مشابه این مطالعه استقرار نظام شورزیست گیاه ارزن پادزهری محتمل به نظر می رسد ولی تایید نهایی آن به مطالعات گسترده تر و زمان بیشتری نیاز دارد.
محمد علی فرجیان محمد کافی
شوری خاک و آب آبیاری مشکلات عمده ای را برای تولید علوفه به وجود آورده است و محصولات زراعی متداول نیز قادر به تحمل سطوح بالای شوری نیستند، لذا این تحقیق با هدف بررسی کمی و کیفی تولید علوفه در کشت مخلوط کوشیا (kochia scoparia) و ارزن پادزهری در شرایط آبیاری با آب شور به اجرا درآمد. این آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1390 در مزرعه تحقیقات شوری قطب علمی گیاهان زراعی ویژه دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد به اجرا درآمد. تیمارهای آزمایش شامل پنج سطح 0%، 25%، 50%، 75%، 100% از ترکیب نسبی دو گونه بودند. در بین تیمارهای مخلوط در مجموع دو چین، تیمار 50% ارزن و 50% کوشیا (k. scoparia) با میانگین 1408 گرم در مترمربع بیشترین عملکرد ماده خشک را داشت و پس از آن تیمار 25% ارزن و 75% کوشیا (k. scoparia) و تیمار 75% ارزن و 25% کوشیا (k. scoparia) به ترتیب با میانگین 1317 و 993 گرم در مترمربع قرار گرفتند. به علت رشد کمتر ارزن پادزهری (گیاهی چند ساله) در سال اول، سهم زیادی از عملکرد ماده خشک در هر تیمار، مربوط به کوشیا (k. scoparia) بود و در تمامی تیمارهای مخلوط، نسبت برابری زمین کمتر از یک بود. در چین اول و دوم، تفاوت معنی داری بین تیمارهای مخلوط از نظر درصد پروتئین خام، خاکستر، فیبر شوینده خنثی (ndf) و فیبر شوینده اسیدی (adf) وجود نداشت. درصد خاکستر نشان داد که ارزن پادزهری نسبت به کوشیا، نمک کمتری جذب کرد و از طرفی نیز کوشیا نسبت به ارزن پادزهری از ndf و adf کمتری برخوردار بود. با توجه به خصوصیات متفاوت کمی و کیفی علوفه این دو گیاه، انجام تحقیقات بیشتر در این زمینه توصیه می شود.
میلاد شریف روحانی محمد کافی
موسیر (.allium altissimum regel)گیاهی دارویی و صنعتی، چندساله، دارای غده زیرزمینی و یکی از مهم ترین گونه های دارویی و صنعتی جنس آلیوم در ایران می باشد که به صورت خودرو و طبیعی در مناطق مرتفع با اقلیم خیلی سرد تا نیمه سرد رشد می کند. با توجه به خودرو بودن این گیاه و احتمال مواجه شدن با تنش کمبود آب در سال های مختلف و تأثیر بر عملکرد آن، تعیین نیاز آبی گیاه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بدین جهت به منظور بررسی اثرات رژیم های مختلف آبیاری و عمق کاشت، این آزمایش به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل پنج سطح آبیاری: بدون آبیاری(1i)، آبیاری پس از 5±80 میلی متر تبخیر از تشت تبخیر(i2)، آبیاری پس از 5±60 میلی متر تبخیر از تشت تبخیر(i3)، آبیاری پس از 5±40 میلی متر تبخیر از تشت تبخیر (i4) و آبیاری پس از 5±20 میلی متر تبخیر از تشت تبخیر(i5، شاهد) و عمق کاشت در دو سطح پنج سانتیمتر (1d) و 10 سانتیمتر (2d) بودند. نتایج نشان داد افزایش فواصل آبیاری باعث کاهش وزن خشک و تر پیاز، عملکرد بیولوژیک، وزن خشک برگ، وزن خشک اندام هوایی، شاخص برداشت، ارتفاع ساقه گل دهنده و افزایش راندمان مصرف آب شد. همچنین عمق کاشت فقط بر روی راندمان مصرف آب اثر معنی دار داشت. اثرات متقابل سطوح آبیاری و عمق کاشت نیز باعث کاهش ارتفاع ساقه گل دهنده، عملکرد خشک پیاز، شاخص برداشت و راندمان مصرف آب شد. همچنین اثر متقابل آبیاری و عمق کاشت تأثیر معنی داری در تغییرات سطح برگ، سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی گیاه، تجمع ماده خشک، دوام شاخص سطح برگ و دوام زیست توده داشت. نتایج این مطالعه نشان داد گیاه موسیر به میزان آب در دسترس واکنش مثبت نشان می دهد، ولی عمق کاشت تا 10 سانتی متر تأثیری بر عملکرد پیاز آن ندارد.
زینب اورسجی احمد نظامی
آزمایش های گلخانه ای جهت مقایسه کارایی مصرف یکباره و خرد شده علف کش های مهم گندم انجام گرفت و تاثیر فاصله زمانی بین دو کاربرد علف کش در رهیافت خرد شده و نسبت های مختلف مورد استفاده در هر کاربرد، بررسی شد. تجزیه داده ها با روش های مقایسه ed90 و مدل اختلاط (adm) انجام شد. در بخش مزرعه، آزمایشی برای مقایسه نحوه کاربرد ساده و خرد شدهء سه دز مختلف علف کش کلودینافوپ در دو تراکم گندم، بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی به صورت فاکتوریل به اجرا در آمد. در بخش آخر نیز کارایی علف کش های کلودینافوپ و dicamba+2, 4-d بوسیله اندازه گیری منحنی کاتسکی و پارامترهای فلورسانس کلروفیل مورد اندازه گیری قرار گرفت. نتایج نشان داد با تاخیر در زمان سم پاشی علف کش ها، کارایی آنها کاهش یافت اما کاربرد خرد شده علف کش ها در اغلب موارد، نه تنها این تاخیر را جبران کرد بلکه در مجموع میزان مصرف را نیز کاهش داد. در 11 آزمایش از 15 آزمایش گلخانه ای، کارایی تیمار کاربرد خرد شده با نسبت 75:25 بیشتر از نسبت 50:50 بود هر چند که در برخی موارد این اختلاف ها معنی دار نبود. نتایج حاصل از تجزیه مدل گرافیکی adm با محاسبه اختلافات هر کدام از مقادیر ed90 ها از خط ایزوبل و به تصویر کشیدن تک تک نقاط، واکنش هم افزایی و هم کاهی مقادیر ed90 بدست آمده از بخش گلخانه را نشان داد. توسط این مدل تاثیر مراحل رشد علف هرز، بر کارایی علف کش نیز در نظر گرفته شد. نتایج بخش مطالعات مزرعه نشان داد کارایی کنترل علف هرز یولاف وحشی توسط کاربرد یکباره و خرد شده علف کش کلودینافوپ در دزهای مختلف با هم تفاوت دارد. و با کاهش مقدار مصرف علف کش به 60 درصد دز توصیه شده، اختلاف کاربرد یکباره و خرد شده بیشتر شد به طوری که مقدار کارایی کنترل در کاربرد خرد شده (7/81 درصد) از مقدار آن در کاربرد یکباره (3/67 درصد) بیشتر بود. با افزایش تراکم گندم، کارایی کنترل کلودینافوپ در 60 درصد دز توصیه شده کلودینافوپ به طور معنی داری افزایش یافت و از 67 درصد به 1/82 درصد رسید. اما در80 و 100 درصد دز توصیه شده تفاوت معنی داری بین تراکم توصیه شده و 150 درصد تراکم توصیه شده وجود نداشت. بر اساس نتایج این آزمایش جهت کنترل علف های هرز گندم، می توان با افزایش تراکم آن و تغییر نحوه کاربرد علف کش، دز مصرف را کاهش داد. 80 درصد دز توصیه شده، تقریبا در هر دو تراکم گندم و در هر دو نحوه کاربرد یکباره و خرد شده کارایی کنترل مطلوبی داشت اگرچه این کارایی همیشه در کاربرد خرد شده و تراکم بیشتر گندم بالاتر بود. منحنی کاتسکی و پارامترهای فلورسانس کلروفیل مشتق شده از آن در دو علف هرز یولاف وحشی و خردل وحشی که به ترتیب با علف کش های کلودینافوپ و dicamba+2, 4-d تیمار شده بودند زودتر از بروز عوارض ظاهری علف کش، کارایی این علف کش ها را نشان دادند. به گونه ای که پنج روز پس از پاشش علف کش کلودینافوپ و دو روز پس از پاشش dicamba+2, 4-d، پارامترهای fv/fm، fvj و area کاهش یافتند. شکل استاندارد منحنی کاتسکی نیز در این دو علف هرز به شدت تحت تاثیر این دو علف کش قرار گرفت.
شهرام رضوان بیدختی حمید رضا خزاعی
موسیر یکی از مهم ترین گونه های دارویی و صنعتی در ایران است که به دلیل تخریب رویشگاه های طبیعی و بهرهبرداری بیرویه تحت خطر انقراض قرار دارد. افزایش درک برخی از خصوصیات اگروفیزیولوژیکی این گیاه در نظام های زراعی، به عنوان یکی از راهکارهای بسیار مهم به منظور توسعه کشت و انطباق آن در نظام های زراعی از اهمیت خاصی برخوردار است. به منظور مطالعه برخی از خصوصیات اگروفیزیولوژیکی، دارویی و صنعتی موسیر در نظام های زراعی، مجموعهای از مطالعات در طی دو سال زراعی 88-1387 و 89-1388 در شرایط آزمایشگاهی، گلخانه ای و مزرعه ای انجام شد. در بخش مطالعات زراعی ویژگیهای مختلف اگروفیزیولوژیکی سه اکوتیپ موسیر به نامهای کلات،شیروان و تندوره به همراه وزن های پیاز (در سال اول آزمایش پیازهای 5 تا 15، 15 تا 30 و 30 تا 45 گرمی و در سال دوم آزمایش کشت مستقیم بذر موسیر، پیازهای کوچکتر از یک گرم، 1 تا 5، 5 تا 10، 10 تا 15 ، 15 تا 30، 30 تا 45 و 100 تا 115 گرمی بصورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی، مورد بررسی قرار گرفتند. مطالعه مراحل فنولوژیکی گیاه موسیر در شرایط زراعی حاکی از آن بود که چرخه زندگی این گیاه از زمان ظهور اندامهای هوایی در سال اول آزمایش حدود 141روز معادل 1834 درجه روز- رشد و در سال دوم در پیازهای با محدوده وزنی بیشتر از 10 گرم، 1 تا 10 گرم و کمتر از یک گرم به ترتیب122، 107 و 88 روز (معادل 1760، 1389 و1130 درجه روز- رشد طول کشید. نتایج نشان داد که در سال اول و دوم آزمایش حداکثر شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، پیاز و تجمع ماده خشک به ترتیب در پیازهای 30 تا 45 گرمی تندوره و پیازهای 100 تا 115 گرمی کلات مشاهده شد. بررسی ضریب خاموشی نور نشان داد که پیازهای با محدوده وزنی 1 تا 45 گرمی دارای ضریب خاموشی نور 8/0 و پیاز های 100 تا 115 گرمی دارای ضریب خاموشی نور 5/0 بودند. تشعشع جذب شده تابعی از مقدار شاخص سطح برگ بود، بطوریکه پیازهای 115- 100 گرمی کلات و 5-1 گرمی تندوره که دارای بیشترین و کمترین شاخص سطح برگ بودند، بیشترین و کمترین تشعشع جذب شده را داشتند.بیشترین و کمترین مقدارکارایی مصرف نور به ترتیب در پیازهای 100 تا 115 گرمی کلات (7/1 گرم بر مگاژول) و پیازهای 1 تا 5 گرمی تندوره (24/0 گرم بر مگاژول) مشاهده شد. بیشترین عملکرد دانه و پیاز در سال اول آزمایش را اکوتیپ های کلات و تندوره داشتند. اکوتیپ های مذکور بیشترین تعداد دانه، وزن هزار دانه و وزن پیاز مادری را نیز به خود اختصاص دادند. بررسی برهمکنش اکوتیپ و وزن پیاز در سال دوم آزمایش نشان داد که بیشترین عملکرد دانه در پیازهای 100 تا 115 گرمی کلات و تندوره وبیشترین مقدار عملکرد پیاز در پیازهای 100 تا 115 گرمی کلات بدست آمد. نتایج حاصل از مطالعه برخی خصوصیات کمی گیاه موسیر در پاسخ به تغییرات منبع و مخزن تحت شرایط گلخانهای و مزرعهای نشان داد که با کاهش منبع (قطع 50 و 100 درصد برگها) عملکرد پیاز و دانه موسیر تحت شرایط گلخانه ای و مزرعه ای بطور معنی داری نسبت به شاهد کاهش یافت. افزایش سهم مواد فتوسنتزی از طریق کاهش مخزن (قطع ساقه گلدهنده، گل آذین و 50 درصد گل آذین) سبب افزایش وزن دانه و عملکرد پیاز شد. بیشترین وزن صد دانه در تیمار قطع 50 درصد گل آذین بدست آمد و همچنین عملکرد پیاز در تیمارهای قطع ساقه گل دهنده بطور معنی داری بیشتر از سایر تیمارهای آزمایش بود. در بخش آزمایشگاهی نیز اثرات تنش یخ زدگی بر گیاه موسیر در شرایط کنترل شده مورد ارزیابی قرار گرفت. در این آزمایش سه اکوتیپ شیروان، کلات و تندوره در دو مرحله سبز شدن و گیاهچه ای در فریزر ترموگرادیان در معرض 6 دمای یخ زدگی (صفر، 4-، 8-، 12-، 16-، 20- درجه سانتیگراد) قرار داده شدند. نتایج آزمایش نشان داد که اکوتیپ شیروان از بالاترین درصد نشت الکترولیت ها?، بیشترین lt50elوکمترین درصد بقا و بیشترین حساسیت نسبت به تنش یخ زدگی برخوردار بود. و این حساسیت در مرحله گیاهچه ای بیشتر از سبز شدن بود. بررسی تغییرات رنگدانه های فتوسنتزی، برخی ترکیبات محلول سازگار و آنتی اکسیدان در گیاه موسیر در پاسخ به تنش یخ زدگی نشان داد که درصد کاهش کلروفیلa،b در اکوتیپ حساس شیروان بیشتر از اکوتیپ های مقاوم تندوره و کلات بود و همچنین درصد افزایش پرولین، آنتی اکسیدان و فنول در اکوتیپ های تندوره و کلات بیشتر از شیروان بود.
علی کمندی احمد نظامی
محیط رشد گیاهان همواره پویا بوده و پهنه کنش ها و واکنش های متقابل میان اجزای زنده و غیر زنده می باشد. دمای پایین یکی از مهم ترین عوامل غیرزیستی محدود کننده رشد، تولید و توزیع جغرافیایی گیاهان است. کوشیا (kochia scoparia) گیاهی چهار کربنه است که به دلیل سازگاری مناسب با شرایط نامساعد محیطی، گسترش زیادی یافته و می تواند منبع خوبی از علوفه از طریق تولید زیست توده در شرائط دشوار فراهم کند. با وجود این کشت و زراعت آن به شدت تحت تاثیر شرایط محیطی و به ویژه تنش دمای پایین قرار می گیرد. پژوهش حاضر با هدف بررسی برخی ویژگی های زراعی، ریخت شناسی، بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی گیاه کوشیا تحت شرایط تنش سرما طی سه آزمایش جداگانه اجرا شد. در آزمایش اول امکان کشت کوشیا (سه توده بیرجند، سبزوار و بروجرد) در تاریخ های متفاوت پاییزه و بهاره (شامل هفت تاریخ کاشت بیستم ماه های مهر، آبان و اسفند سال 1387 و فروردین، اردیبهشت، خرداد و تیر سال 1388) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد بوته های حاصل از تاریخ های کاشت مهر و آبان به دلیل سرمای پاییز و زمستان از بین رفتند. ارتفاع بوته، عملکرد شاخساره و عملکرد بیولوژیک با تاخیر در کاشت از اسفند ماه به تیرماه کاهش یافتند. توده بیرجند نسبت به توده های دیگر ارتفاع بوته بیشتری داشت، ولی بین توده ها از نظر عملکرد شاخساره اختلاف معنی داری وجود نداشت و عملکرد بیولوژیک در توده سبزوار بیشتر از سایر توده ها بود. عملکرد بذر در گیاهان کشت شده در فروردین نسبت به سایر تاریخ کشت ها بیشتر بود ولی بین توده ها اختلافی از این نظر وجود نداشت. گیاهان حاصل از تاریخ های کاشت خرداد و اسفند به ترتیب بیشترین و کمترین درصد شاخص برداشت را داشتند. در آزمایش دوم، اثر هگزاکونازول و پنکونازول در بهبود تحمل به سرمای دیررس بهاره کوشیا در شرایط نسبتا کنترل شده مورد مطالعه قرار گرفت. در این آزمایش غلظت های مختلف هگزاکونازول و پنکونازول (0 ، 10 و 20 میلی گرم در لیتر) قبل از اعمال سرما روی گیاهان تیمار شد و سپس گیاهان در شرایط کنترل شده در معرض دماهای یخ زدگی (0 ، 2- ، 4- ، 6- و 8- درجه سانتی گراد) قرار گرفتند. نتایج نشان داد که کاهش دما تاثیر معنی داری بر نشت الکترولیت ها، درصد بقاء، ارتفاع بوته و وزن خشک آن داشت. افزایش غلظت تریازول ها به میزان 10 و 20 میلی گرم در لیتر در مقایسه با تیمار شاهد سبب کاهش نشت الکترولیت ها شد، بطوری که lt50el از 9/5- به 2/7- کاهش داشت. کاربرد تریازول ها با غلظت های 10 و 20 میلی گرم در لیتر وزن خشک و ارتفاع گیاه را کاهش داد، ولی تاثیر معنی داری بر درصد بقاء گیاهان نداشت. در آزمایش سوم، کاربرد پاکلوبوترازول در تخفیف اثر تنش یخ زدگی بر کوشیا در محیط نسبتا کنترل شده مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایش غلظت های مختلف پاکلوبوترازول (0، 10، 20 میلی گرم در لیتر) قبل از اعمال سرما در محیط ریشه روی گیاهچه های کوشیا تیمار شد و سپس گیاهان در شرایط کنترل شده در معرض دماهای یخ زدگی (0، 3-، 6-، 9-، 12- و 16- درجه سانتی گراد) قرار گرفتند. نتایج نشان داد که با کاهش دما تا 9- درجه سانتی گراد میزان نشت الکترولیت ها ثابت ماند و کاهش دما به 12- درجه سانتی گراد موجب افزایش شدید نشت الکترولیت ها گردید. همچنین درصد بقاء نیز تا دمای 9- درجه سانتی گراد تحت تاثیر قرار نگرفت ولی کاهش دما به 12- درجه سانتی گراد موجب کاهش معنی دار آن گردید. کاربرد پاکلوبوترازول باعث افزایش میزان کلروفیل a و b، مهار فعالیت رادیکال dpph و درصد بقاء شد ولی میزان پرولین، کربوهیدرات های محلول، فنل کل و میزان نشت الکترولیت ها را کاهش داد. اثر برهمکنش دما و توده بر مجموع رنگدانه ها حاکی از افزایش آنها در توده بروجرد در غلظت 20 میلی گرم در لیتر پاکلوبوترازول بود و میزان پرولین و کربوهیدرات ها در توده سبزوار و تیمار عدم کاربرد پاکلوبوترازول به طور معنی داری بیشتر از سایر تیمارها بود. بطور کلی نتایج نشان داد که کوشیا در شرایط نسبتا کنترل شده، در کشت زودرس بهاره و کشت پاییزه به ترتیب قادر به تحمل دمای 6- و 10- درجه سانتی گراد می باشد، ضمن اینکه کاربرد برخی ترکیبات شیمیایی خانواده ترایازول ها سبب بهبود تعدادی از شاخص های تحمل به تنش یخ زدگی در این گیاه شد.
مریم جانعلی زاده قزوینی احمد نظامی
بارهنگ سرنیزه ای (.plantago lanceolata l) از جمله گیاهان دارویی است که در شرایط طبیعی بقای زمستانه نسبتاً مناسبی از خود نشان می دهد، با وجود این در خصوص تحمل به سرمای آن اطلاعات اندکی در دسترس است. آزمایش حاضر با هدف ارزیابی تحمل به یخ زدگی اکوتیپ های بارهنگ سرنیزه ای در شرایط نسبتاً کنترل شده طراحی و اجرا شد. به این منظور پنج اکوتیپ بارهنگ سرنیزه ای (بجنورد، کلات، مشهد، قاین و بیرجند) پس از طی سه ماه رشد و خوسرمایی در شرایط طبیعی، در معرض دماهای یخ زدگی (0، 3-، 6-، 9-،12-، 15- ، 18- و 21- درجه سانتی گراد) قرار گرفتند. جهت تعیین پایداری غشاء، درصد نشت الکترولیت ها و دمای کشنده50 درصد نمونه ها بر اساس نشت الکترولیت ها (lt50el) محاسبه شد. بقاء و رشد مجدد گیاهان نیز چهار هفته پس از اعمال دماهای یخ زدگی با تعیین درصد بقاء، دمای کشنده 50 درصد گیاهان بر اساس درصد بقاء (lt50su)، تعداد برگ، سطح برگ، وزن خشک برگ، سطح ویژه برگ، وزن خشک ریشه، وزن خشک کل، دمای کاهنده 50 درصد وزن خشک (rdmt50) و نسبت وزن ریشه به اندام هوایی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که اکوتیپ های مشهد و بیرجند به ترتیب کمترین و بیشترین میزان نشت الکترولیت و lt50el را دارا بودند. اثر دماهای یخ زدگی بر نشت الکترولیت ها نیز معنی دار بود و با کاهش دما، نشت الکترولیت ها افزایش داشت. درصد بقای گیاهان اکوتیپ مشهد بیشتر از چهار اکوتیپ دیگر بود و lt50su آن 3/5 درجه سانتی گراد از اکوتیپ بیرجند کمتر بود. اکوتیپ های کلات و بیرجند به ترتیب بیشترین و کمترین سطح برگ، وزن ریشه، وزن خشک کل و نسبت ریشه به اندام هوایی را در دوره بازیافت تولید کردند. به لحاظ تعداد برگ و وزن خشک برگ نیز اکوتیپ های مشهد و بیرجند به ترتیب بیشترین و کمترین مقادیر را داشتند. از نظر rdmt50 نیز بین اکوتیپ های بارهنگ سرنیزه ای تفاوت معنی داری وجود داشت، به طوری که مقدار آن در اکوتیپ قاین 8/3 درجه سانتی گراد کمتر از اکوتیپ بیرجند بود. بر اساس نتایج حاصله اکوتیپ های مشهد، بجنورد، قاین و کلات تحمل به یخ زدگی مناسبی از خود نشان دادند، با وجود این انجام آزمایش های بیشتر در شرایط مزرعه و کنترل شده جهت درک بهتر پاسخ گیاه بارهنگ سرنیزه ای به تنش یخ زدگی سودمند خواهد بود.
طاهره خورسندی احمد نظامی
چکیده به منظور ارزیابی تحمل به سرمای دیررس بهاره ی اکوتیپ های سیاهدانه(nigella sativa l.) در شرایط نسبتا کنترل شده، آزمایشی در سال 91-1390 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. به این منظور پنج اکوتیپ سیاهدانه (بیرجند، سبزوار، فردوس، گناباد و نیشابور) پس از رشد و خوسرمایی در شرایط طبیعی، در معرض دماهای یخ زدگی (صفر، 5/1-، 3-، 5/4-، 6-، 5/7- و9- درجه سانتی گراد) قرار گرفتند. جهت تعیین پایداری غشاء، درصد نشت الکترولیت ها اندازه گیری و دمای کشنده 50 درصد نمونه ها بر اساس نشت الکترولیت ها (lt50el) محاسبه شد. درصد آسیب برگ ها در محیط آزمایشگاه به مدت دو هفته ارزیابی و بر اساس آن دمای کشنده 50 درصد آسیب زدگی بر اساس درجه نکروز در لوله ازمایش (lt50tt) ثبت شد. پس از یک ماه قرار داشتن گیاهان در شرایط گلخانه نیز درصد بقاء و رشد مجدد گیاهان بر اساس اندازه گیری صفاتی مانند ارتفاع، تعداد گره تولیدی، تعداد برگ، سطح سبز و وزن خشک گیاه تعیین شد و بر اساس داده های درصد بقا و وزن خشک گیاه، دمای کشنده 50 درصد گیاهان بر اساس درصد بقاء (lt50su) و دمای کاهنده 50 درصد وزن خشک (rdmt50 ) محاسبه شد. نتایج نشان داد که اثر دماهای یخ زدگی بر نشت الکترولیت ها معنی دار بود و با کاهش دما، نشت الکترولیت ها افزایش داشت و اکوتیپ های گناباد و فردوس به ترتیب کمترین و بیشترین میزان نشت الکترولیت و lt50el را دارا بودند. در شرایط آزمایشگاه درجه نکروز گیاهان در روز هفتم بیشترین همبستگی را با درصد نشت الکترولیت ها و بقاء گیاهان داشت. بیشترین درصد بقاء در گلخانه نیز متعلق به اکوتیپ سبزوار بود و اکوتیپ مذکور کمترین lt50su را نیز به خود اختصاص داد. از نظر صفات مربوط به رشد مجدد گیاهان، اکوتیپ فردوس کمترین و اکوتیپ های سبزوار و نیشابور بیشترین رشد مجدد در دوره بازیافت را داشتند و اکوتیپ سبزوار بیشترین وزن خشک وکمترین rdmt50 را دارا بود. بر اساس نتایج حاصله اکوتیپ های سبزوار، نیشابور و بیرجند تحمل به یخ زدگی نسبتا بیشتری از سایر اکوتیپ ها داشتند، با وجود این جهت درک بهتر پاسخ گیاه سیاهدانه به تنش سرمای دیر رس بهاره انجام آزمایش های تکمیلی در شرایط مزرعه و کنترل شده مفید خواهد بود.
طیبه خیرخواه احمد نظامی
به منظور ارزیابی تحمل به سرمای گیاه نعناع فلفلی (mentha piperita l.) رشد یافته در مزرعه تحت شرایط کنترل شده، آزمایشی در سال 91-1390 در دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد در قالب طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل با چهار تکرار اجرا شد. عوامل آزمایش شامل شش دما (صفر، 4-، 8-، 12- ، 16- و 20- درجه سانتی گراد)، هفت زمان برداشت (ماه های آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند، فروردین و اردیبهشت) و چهار اندام گیاه نعناع فلفلی(شامل برگ، ساقه، استولون و ریزوم) بودند. به این منظور در هر ماه نمونه های گیاه نعناع فلفلی پس از رشد و خوسرمایی در شرایط طبیعی از مزرعه برداشت شدو پس از تفکیک اندام های موردنظر در معرض دماهای یخ زدگی قرار گرفتند. جهت تعیین پایداری غشای سلولی در اندام های گیاه، درصد نشت الکترولیت ها اندازه گیری و دمای کشنده 50 درصد نمونه ها بر اساس نشت الکترولیت ها (lt50el) محاسبه شد. برای بررسی درصد بقاء و بازیابی گیاهان، نمونه هایی از اندام های استولون و ریزوم بعد از برداشت از فریزر در گلخانه کشت شدند. پس از چهل روز قرار داشتن گیاهان در شرایط گلخانه تعداد و طول ساقه و شاخه، تعداد برگ، سطح برگ و وزن خشک تعیین شد و بر اساس داده های درصد بقا و وزن خشک گیاه، دمای کشنده 50 درصد گیاهان بر اساس درصد بقاء (lt50su) و دمای کاهنده 50 درصد وزن خشک (rdmt50) محاسبه شد. نتایج نشان داد که اثر دماهای یخ زدگی بر نشت الکترولیت ها معنی دار بود و با کاهش دما، نشت الکترولیت ها افزایش داشت. اندام های استولون و برگ به ترتیب کمترین و بیشترین میزان نشت الکترولیت را دارا بودند. همچنین بیشترین تحمل به سرما در نمونه برداری های مختلف در هر اندام متفاوت بود، با این وجود در نمونه برداری اردیبهشت ماه همه اندام ها کمترین میزان تحمل به سرما را داشتند. درصد بقاء استولون بیشتر از ریزوم بود و lt50su در استولون تقریباً دو درجه سانتی گراد از ریزوم کمتر بود.از نظر رشد مجدد گیاهان، استولون رشد مجدد بیشتری نسبت به ریزوم در دوره بازیافت داشت. همچنین گیاهان در اردیبهشت ماه کمترین وزن خشک و بیشترین rdmt50 را دارا بودند. بر اساس نتایج حاصله، اندام استولون تحمل به یخ زدگی نسبتاً بیشتری از سایر اندام ها داشت و در اردیبهشت ماه گیاه نعناع فلفلی حساسیت شدیدی به سرما داشت. با وجود این جهت درک بهتر پاسخ گیاه نعناع فلفلی به تنش سرما، انجام آزمایش های تکمیلی در شرایط مزرعه و کنترل شده مفید خواهد بود.
محمدامین کریمی جاغرق مهدی پارسا
به منظور بررسی اثرات تلقیح بذر با باکتری های تثبیت کننده نیتروژن و محلول پاشی نیتروژن روی نخود (cicer arietinum l.)، آزمایشی در سال زراعی 1390–1391 در مزرعه شخصی کشاورزان در شهرستان درگز به صورت فاکتوریل با طرح پایه بلوک های کاملاً تصادفی با 3 تکرار روی رقم ilc482 انجام شد. فاکتورهای آزمایش شامل عامل کود نیتروژن دار در دو سطح 30 کیلوگرم نیتروژن خالص و 30 کیلوگرم نیتروژن خالص (کود اوره) به عنوان آغازگر بعلاوه تلقیح با باکتری های همزیست نخود، عامل محلول پاشی اوره در چهار سطح (غلظت) صفر درصد، 2 درصد، 4 درصد و 6 درصد و عامل مراحل محلول پاشی در دو سطح یک مرحله محلول پاشی در مرحله گل دهی و دو مرحله محلول پاشی در مراحل گل دهی و پرشدن غلاف بود. به طور کلی نتایج بدست آمده از این آزمایش نشان داد که تیمارهای تلقیح بذر و محلول پاشی دو درصد اوره، ارتفاع بوته، عملکرد ماده خشک، عملکرددانه، وزن صددانه، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته و وزن دانه در بوته را در سطح 5% افزایش داد ولی غلظت های بیشتر از دودرصد اوره با سوختگی گیاه، سبب کاهش صفات مذکور شد. تیمارهای مذکور بر شاخص برداشت و تعداد دانه در غلاف تاثیری نداشت. تلقیح بذر با باکتری همزیست، عملکرد دانه را 25 درصد افزایش داد و محلول پاشی 2% اوره نیز سبب بهبود عملکرد دانه به میزان 18 درصد افزایش داد. محلول پاشی 4% و 6% اوره، عملکرد دانه نخود به ترتیب به میزان 5 و 15 درصد کاهش داد.بیشترین عملکرد دانه ناشی از برهمکنش تلقیح بذر و محلول پاشی 2% اوره و کمترین آن ناشی از برهمکنش عدم تلقیح بذر و محلول-پاشی 6% بود. همچنین تلقیح بذر، درصد پروتئین دانه را به میزان 12 درصد افزایش داد و محلول پاشی اوره با غلظت های ÷2% ، 4% و 6% اوره نیز، درصد پروتئین دانه را به ترتیب به میزان 22، 16 و 6 درصد افزایش داد.
اقلیما حضرتی احمد نظامی
به منظور بررسی خصوصیات رشدی و فیزیولوژیکی چند گونه شبدر (trifolium spp l.) تحت تاثیر تنش یخ زدگی در شرایط کنترل شده، آزمایشی در سال زراعی 90-1391 در دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت فاکتوریل با چهار تکرار اجرا شد. فاکتورهای آزمایش دو تاریخ کاشت (28 شهریور و 27 مهر) و چهار گونه شبدر قرمز t. pratense، سفید t. repense، ایرانی t. resupinatum. (گونه های پاییزه) و شبدر لاکی t. incarnatum (گونه بهاره) بودند، که پس از طی سه ماه (تاریخ کاشت اول) تا چهار ماه (تاریخ کاشت دوم) رشد و خوسرمایی در شرایط طبیعی در معرض دماهای یخ زدگی (صفر (شاهد)، 3-، 6-، 9-، 12-، 15-، 18-، 21- درجه سانتی¬گراد) قرار گرفتند. پایداری غشاء بر اساس درصد نشت الکترولیت ها از برگ و طوقه و دمای کشنده 50 درصد نمونه ها براساس نشت الکترولیت¬ها از برگ (lt50el(l)) و طوقه (lt50el(c)) تعیین شد. در پایان دوره بازیافت نیز درصد بقاء، دمای کشنده 50 درصد گیاهان براساس درصد بقاء (lt50su)، سطح برگ و دمای کاهنده 50 درصد سطح برگ (rlat50)، وزن خشک و دمای کاهنده 50 درصد وزن خشک (rdmt50) مورد بررسی قرار گرفت. اثر متقابل تاریخ کاشت، گونه و دماهای یخ زدگی بر درصد نشت الکترولیت ها از برگ معنی دار بود، به طوری که در گونه های پاییزه در تاریخ کاشت اول درصد نشت الکترولیت ها کمتر از تاریخ کاشت دوم بود، اما در گونه بهاره، گیاهان تاریخ کاشت دوم نسبت به تاریخ کاشت اول درصد نشت الکترولیتی کمتری داشتند. کمترین lt50el(l) در تاریخ کاشت اول، در گونه های قرمز و ایرانی و بیشترین آن در گونه لاکی مشاهده شد، درحالی که در تاریخ کاشت دوم کمترین مقدار آن در گونه های ایرانی و لاکی و بیشترین آن در گونه قرمز بود. اثر متقابل تاریخ کاشت، گونه و دماهای یخ زدگی بر درصد بقا به گونه ای بود که، با کاهش دما از صفر به 15- درجه سانتی گراد در تاریخ کاشت اول، گونه قرمز و ایرانی از درصد بقای بالاتری نسبت به گونه های سفید و لاکی برخوردار بودند. همچنین گونه قرمز و ایرانی در تاریخ کاشت اول lt50su کمتری داشتند، در صورتی که در تاریخ کاشت دوم گونه لاکی lt50su کمتری داشت و شبدر سفید از نظر صفت مذکور، در هر دو تاریخ کاشت تقریبا مشابه بود. اثر متقابل تاریخ کاشت، گونه و دماهای یخ¬زدگی بر سطح برگ و وزن خشک بوته در پایان دوره بازیافت معنی دار بود. در تاریخ کاشت اول شبدر ایرانی در دمای 18- درجه سانتی گراد نسبت به دمای صفر درجه سانتی¬گراد کمترین کاهش سطح برگ را داشت و درتاریخ کاشت دوم نیز در دمای 15- درجه سانتی گراد نسبت به تیمار شاهد برخلاف سایر گونه ها افزایش سطح برگ داشت. گیاهان در تاریخ کاشت اول در دمای 18- درجه سانتی گراد گونه های قرمز و ایرانی درصد بقا بالایی داشتند. دو گونه شبدر ایرانی و سفید در هر دو تاریخ کاشت اول و دوم، به ترتیب کمترین و بیشترین rdmt50 را داشتند.
صفیه پذیره احمد نظامی
به منظور بررسی خصوصیات رشدی و فیزیولوژیکی چهار اکوتیپ سیر (allium sativum l.) تحت تاثیر تنش یخزدگی در شرایط کنترل شده، آزمایشی در سال 1391 در دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد در قالب طرح کاملا تصادفی به صورت فاکتوریل با چهار تکرار اجرا شد. فاکتورهای آزمایشی شامل دو تاریخ کاشت (28 شهریور و 30 مهر) و چهار اکوتیپ (بجنورد، تربت حیدریه، نیشابور و خواف) بودند که پس از طی سه ماه (کاشت اول) و چهار ماه (کاشت دوم) رشد و خوسرمایی در شرایط طبیعی، در معرض هشت دمای یخزدگی (دمای صفر (شاهد)، 3-، 6-، 9-، 12-، 15-، 18-، 21- درجه سانتیگراد) قرار گرفتند. پس از اعمال تنش یخزدگی درصد نشت الکترولیتها و دمای کشنده 50 درصد نمونهها براساس درصد نشت الکترولیتها (lt50el) تعیین شد. بقاء و بازیافت گیاهان نیز سه هفته پس از اعمال دماهای یخزدگی با تعیین درصد بقاء، دمای کشنده 50 درصد گیاهان براساس درصد بقاء (lt50su)، ارتفاع، سطح برگ، دمای کاهنده 50 درصد سطح برگ (rlat50)، وزن خشک و دمای کاهنده 50 درصد وزن خشک (rdmt50) مورد بررسی قرار گرفت. اثر متقابل تاریخ کاشت، اکوتیپ و دماهای یخزدگی بر درصد نشت الکترولیتها معنی دار بود. اکوتیپهای سیر در کاشت دوم درصد نشت الکترولیتهای کمتری نسبت به کاشت اول داشتند، اما درصد کاهش در اکوتیپهای خواف و نیشابور نسبت به اکوتیپ بجنورد و تربت حیدریه بیشتر بود. کمترین lt50el نیز در تاریخ کاشت دوم مشاهده شد. در اکوتیپهای بجنورد و تربت حیدریه در کاشت اول lt50su کمتر از کاشت دوم بود، اما در اکوتیپهای نیشابور و خواف، گیاهان کاشت دوم نسبت به کاشت اول lt50su کمتری داشتند. همچنین اثر متقابل تاریخ کاشت، اکوتیپ و دماهای یخزدگی بر ارتفاع بوته، سطح برگ و وزن خشک آن در پایان دوره بازیافت معنیدار بود. در بین گیاهان زنده در هر دو تاریخ کاشت، اکوتیپ بجنورد در دمای 15- درجه سانتیگراد نسبت به دمای صفر کمترین کاهش ارتفاع را داشت. اکوتیپهای تربت حیدریه، خواف و نیشابور در کاشت دوم نسبت به کاشت اول افزایش سطح برگ بیشتری داشتند، در حالی که اکوتیپ بجنورد در کاشت اول دارای بیشترین سطح برگ بود. در هر دو تاریخ کاشت کمترین rlat50 و rdmt50 را اکوتیپ بجنورد به خود اختصاص داد، در حالی که در کاشت اول بیشترین مقدار این دو شاخص در اکوتیپ خواف مشاهده شد.
فاطمه نیکدل احمد نظامی
عدس به عنوان گیاهی نسبتاً متحمل به خشکی و گرما مطرح است، اما عملکرد آن در شرایط دیم نسبت به شرایط آبی به مقدار زیادی کاهش می¬یابد، زیرا کمبود آب عامل مهمی در کاهش عملکرد این گیاه می¬باشد. به همین دلیل آزمایشی به منظور تأثیر تنش خشکی در مراحل مختلف فنولوژیک بر خصوصیات رشدی سه ژنوتیپ عدس در قالب طرح کاملاً تصادفی به صورت فاکتوریل با چهار تکرار در سال 1388 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. فاکتور¬های این آزمایش عبارت بودند از: ژنوتیپ در سه سطح (رباط، قزوین و گچساران) و اعمال تنش خشکی در پنج سطح (گیاهچه، رشد سریع، گلدهی، پرشدن دانه و آبیاری در تمام مراحل به عنوان تیمار شاهد). آبیاری به میزان 70 درصد ظرفیت زراعی به عنوان شاهد و 45 درصد ظرفیت زراعی به عنوان تنش خشکی مورد استفاده قرار گرفت. صفات مورد مطالعه در انتهای دوره رشد شامل خصوصیات مورفولوژیک (ارتفاع ساقه، تعداد و طول شاخه، تعداد برگ) و اجزای زایشی شامل(تعداد گل، تعداد غلاف، تعداد دانه در غلاف و تعداد بذر در بوته) و وزن هر یک از اندام¬های هوایی بوته بودند. اثر ژنوتیپ بر تمامی صفات فوق معنی¬دار بود. اثر تنش خشکی نیز بر تمامی صفات به¬جز طول شاخه، تعداد برگ، تعداد دانه در غلاف، وزن شاخه جانبی و وزن کل بوته معنی¬دار بود. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد، بیشترین حساسیت به تنش خشکی در عدس مربوط به مرحله گلدهی و پرشدن دانه می¬باشد. در حالی¬که تنش خشکی در مراحل رویشی بر صفات ارتفاع ساقه، طول شاخه، تعداد گل، تعداد غلاف، تعداد بذر در غلاف، تعداد بذر دربوته، وزن ساقه، وزن بذر و وزن اجزای زایشی کمترین تأثیر را داشت. در مجموع ژنوتیپ¬های رباط و قزوین به عنوان توده¬های بومی عدس، نسبت به ژنوتیپ گچساران به عنوان توده اصلاح شده، برتری محسوسی از نظر صفات مورد مطالعه نشان دادند.
جواد رضایی احمد نظامی
با توجه به اهمیت استراتژیک چغندرقند برای بسیاری از کشورهای تولیدکننده آن، مدل های مختلفی برای این گیاه ارائه شده است که قادرند رشد و عملکرد آن را در سطوح پتانسیل و محدودیت منابع و تنشهای محیطی شبیه سازی کنند. یکی از مدلهای شاخص چغندرقند مدلی است که در انگلستان برای شبیه سازی فرآیندهای رشد چغندرقند ارائه شده است. این مدل بر اساس اطلاعات اقلیمی، درصد پوشش کانوپی، عملکرد ماده خشک کل و شکر را به صورت روزانه پیش بینی میکند. در ایران گیاه زراعی چغندرقند با دو چالش اساسی کمبود آب و خسارت شدید بیماری ریزومانیا روبروست که روند تغییرات اقلیمی ممکن است این شرایط را برای این گیاه سخت تر نیز کند. به منظور واسنجی و آزمون مدل در شرایط مشهد، طی سالهای 1389 و 1390، دو آزمایش با موضوع تأثیر تنش خشکی و سه آزمایش با هدف بررسی تأثیر بیماری بر چغندرقند در مشهد اجرا شد. در آزمایشهای تنش خشکی از سه تیمار آبیاری و دو ژنوتیپ حساس و مقاوم چغندرقند و در آزمایشهای بیماری از چهار رقم مقاوم تا حساس نسبت به بیماری در دو شرایط سالم و آلوده به بیماری استفاده شد. براساس نتایج آنالیز رشد چغندرقند در شرایط واقعی مزرعه و همچنین نتایج آزمایشهای دیگر اجرا شده در شرایط مشابه، ضرایب کارایی مصرف نور، اختصاص شکر، ضرایب مربوط به درصد پوشش کانوپی و اجزای موازنه آب خاک واسنجی شدند. آزمونهای تعیین اعتبار مدل در شرایط پتانسیل نشان داد که توانایی مدل در شبیه سازی درصد پوشش کانوپی (5.5=%rmse) و وزن خشک کل عالی (6.04=%rmse) و در رابطه با عملکرد شکر خوب (14.4=%rmse) بود. در شرایط تنش خشکی همچنانکه در سایر مطالعات به آن اشاره شده است توانایی مدل نسبت به شرایط پتانسیل کمتر و برای ماده خشک کل خوب (19.6=%rmse) و برای عملکرد شکر متوسط و قابل قبول (23.2=%rmse) بود. در شرایط بیماری نیز مدل توانایی خوبی در شبیه سازی درصد پوشش کانوپی (11.2=%rmse) و ماده خشک کل (12.9=%rmse) داشت. بر اساس داده های مصنوعی هواشناسی تولید شده توسط مدل¬های hadcm3 و lars-wg5، شبیه سازی مدل در دو دهه آینده نشان داد که عملکرد چغندرقند در شرایط مشهد کاهش خواهد یافت ولی این تغییرات نسبت به سال پایه (1389) معنی دار نخواهد بود. بر اساس نتایج تحقیق حاضر به نظر میرسد مدل رشد مورد مطالعه، در شرایط اقلیمی مشهد به خوبی واسنجی و تعیین اعتبار شده است و با اطمینان و دقت بالا میتوان از این مدل در شرایط جدید بهره برد.
حمید رضا مهرآبادی احمد نظامی
شناسایی ارقام متحمل به تنش خشکی از مهمترین راهکارهای بهبود تولید پنبه در سیستم¬های زراعی تحت خشکی می¬باشد. به این منظور تعداد 22 رقم پنبه با استفاده از آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در گلخانه تحقیقاتی دانشکده دانشگاه فردوسی مشهد تحت دو شرایط بدون تنش (ظرفیت زراعی) و تنش کمبود آب (1- مگا پاسکال) رشد یافتند. تنش خشکی سبب کاهش معنی¬دار وزن خشک اندام¬های هوایی و ریشه گیاهچه پنبه شد، و ارقام و ژنوتیپ¬های ورامین، ارمغان، خرداد، دلتاپاین 25، 43200 وb-433 با کمترین کاهش در تعداد و سطح برگ و نیز وزن خشک برگ، ریشه و ساقه به عنوان ارقام متحمل و ارقام 43259، نازیلی84، کوکر 349، نارابرای، شیرپان 539 و asj2*349 با بیشترین کاهش در صفات مذکور به عنوان ارقام حساس به تنش خشکی در مرحله گیاهچه¬ای شناخته شدند. آزمایش مزرعه¬ای به صورت کرتهای خرد شده، در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار با استفاده از دو رقم متحمل (ارمغان و ورامین) و دو رقم حساس به خشکی (نازیلی 84 و کوکر349) به عنوان کرتهای فرعی در سه سطح آب مصرفی به عنوان کرتهای اصلی (آبیاری به میزان 33% (i33%)، 66%(i66%) و 100% (i100%) نیاز آبی) در ایستگاه تحقیقات کشاورزیو منابع طبیعی کاشمر در سال 1390 اجرا شد. مقاومت روزنه¬ای در ارقام متحمل به خشکی بطور معنی¬داری (01/0p<)بیشتر از ارقام حساس بود و تنش کمبود آب سبب کاهش معنی¬دار حداکثر کارایی فتوسیستم ii (?f/f?m)گیاهان پنبه شد. نتایج نشان داد همبستگی منفی معنی¬داری بین عملکرد پنبه با دمای برگ (**74/0-r=) و حداکثر کارایی فتوسیستم (**82/0-r=) وجود داشت. در شرایط تنش همبستگی معنی¬داری بین عملکرد وش با تعداد غوزه در بوته، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت مشاهده شد. نتایج تجزیه علّیت نشان داد که مهمترین جزء موثر بر عملکرد در شرایط تنش خشکی و آبیاری کامل عملکرد بیولوژیک می¬باشد و اجزاء دیگری چون تعداد و وزن غوزه، درصد زود¬رسی و شاخص برداشت با تأثیر غیر مستقیم بر این جزء سبب افزایش عملکرد وش می¬شوند. بر اساس شاخص های تنش، دورقم ورامین و کوکر349 به ترتیب متحمل¬ترین و حساسترین رقم در شرایط تنش خشکی بودند. بررسی شاخص¬های فیزیولوژیک پنبه در آزمایش گلخانه¬ای به صورت فاکتوریل دو فاکتوره (اعمال تنش خشکی 1- مگاپاسکال از مرحله شش برگی و مرحله غوزه¬بندی بر روی دو رقم ورامین و کوکر349) در قالب طرح کاملاً تصادفی و در شش تکرار نشان داد تنش خشکی سبب افزایش قندهای محلول، پرولین، فنل و گلایسین بتائین شد و این افزایش در رقم متحمل ورامین بیشتر از رقم حساس کوکر349 بود. کلروفیل a و b و نیز کاروتنوئیدها در شرایط تنش خشکی کاهش یافتند و این کاهش در رقم حساس کوکر349 بیشتر بود. میزان مالون د¬ی¬آلدئید، پراکسید هیدروژن و نشت الکترولیت¬ها در رقم کوکر349 بدنبال اعمال تنش خشکی بیشتر از رقم ورامین بود. در رقم ورامین میزان فتوسنتز و هدایت روزنه¬ای بیشتر از رقم کوکر349 بود. بین هدایت روزنه¬ای و میزان وش بوته همبستگی معنی¬داری وجود داشت. وزن خشک، طول و سطح ریشه¬های نازک در رقم ورامین بیشتر از رقم کوکر349 بود. همچنین نتایج نشان داد رقم ورامین دارای سطح فعالیت بالاتری از آنزیم¬های سوپراکسید دیسموتاز، کاتالاز، پراکسیداز و آسکوبات پراکسیداز در مقایسه با رقم کوکر349 است. رقم ورامین با توجه به اختصاص بیشتر ماده خشک به اجزاء زایشی، عملکرد تک بوته بیشتری در شرایط تنش خشکی در مقایسه با رقم کوکر349 داشت.
عبداله محمدی حمیدرضا خزاعی
مدیریت نامناسب آبیاری و نیتروژن از مهمترین عوامل کاهش¬دهنده عملکرد ذرت محسوب می¬شوند. جهت تشخیص وضعیت نیتروژن ذرت و پیش¬بینی پتانسیل عملکرد دانه از کلروفیل¬متر استفاده می¬شود. به منظور مدیریت مصرف کود نیتروژن توسط کلروفیل¬متر در ذرت رقم s.c604، آزمایشی در سال زراعی 92-1391 بصورت طرح کرت¬های دوبار خرد شده در قالب بلوک¬های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد به اجرا درآمد، کرت اصلی آبیاری در دو سطح تأمین 100 درصد نیاز آبی و 70 درصد نیاز آبی، کرت فرعی شاخص نیتروژن در دو سطح کود نیتروژن سرک 90 و 95درصد، و کرت فرعی فرعی کود سرک نیتروژن در دو سطح 50 و 100 کیلوگرم در هکتار در نظر گرفته شد. تیمار شاهد جهت مقایسه میانگین مورد استفاده قرار گرفت. کود نیتروژن از منبع اورة 46 درصد تأمین شد. نتایج نشان داد، اثر متقابل آبیاری و شاخص نیتروژن، شاخص سطح برگ، تعداد دانه در بلال، زیست توده و عملکرد دانه را تحت تأثیر قرار داد. همچنین اثر متقابل آب در سطح کود سرک بر شاخص سطح برگ، وزن دانه در بلال، زیست توده، شاخص برداشت و کارآیی فیزیولوژیک نیتروژن اثر معنی¬داری داشت. هر چند شاخص 95 درصد و سطح کود سرک 100 کیلوگرم در هکتار نسبت به شاخص 90 درصد و سطح کود سرک 50 کیلوگرم در هکتار 11 درصد شاخص سطح برگ، 41 درصد تعداد دانه در بلال و 18 درصد زیست توده را افزایش داد، اما با تیمار شاهد اختلاف معنی¬داری نداشت. اثر متقابل سه گانة آب، شاخص نیتروژن و سطح کود سرک بر شاخص سطح برگ، ارتفاع گیاه، وزن دانه در بلال، زیست توده، عملکرد دانه و کارآیی مصرف آب اثر معنی¬داری داشت، به¬طوری که بالاترین مقادیر صفات مذکور در تیمار 100 درصد نیاز آبی با شاخص نیتروژن 95 درصد و سطح کود سرک 100 کیلوگرم در هکتار، و کمترین مقادیر صفات مذکور در تیمار 70 درصد نیاز آبی با شاخص 90 درصد و سطح کود سرک 50 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. بالاترین قرائت کلروفیل¬متر و درصد نیتروژن دانه در تیمار شاهد بدست آمد. اثر متقابل شاخص نیتروژن در کود سرک بر کارآیی زراعی نیتروژن، کارآیی فیزیولوژیک نیتروژن و کارآیی بازیافت نیتروژن معنی دار شد. بیشترین صفات مذکور متعلق به شاخص نیتروژن 90 درصد در کود سرک 50 کیلوگرم در هکتار بدست آمد. همچنین از نظر صفات فوق بین شاخص 95 درصد در سطح کود سرک 100 کیلوگرم با تیمار شاهد اختلاف معنی¬داری مشاهده نشد. کلید واژه¬ها: شاخص نیتروژن، عملکرد، کارآیی زراعی نیتروژن، کارآیی مصرف آب.
مریم جوادی مرتضی گلدانی
شوری خاک یا آب از جمله عوامل محدود کننده رشد و عملکرد گیاهان زراعی در نواحی خشک و نیمه خشک هستند، در عین حال ممکن است واکنش اکوتیپ های هر منطقه به شوری متفاوت باشد. به همین منظور مطالعه¬ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، جهت بررسی تحمل به شوری چهار اکوتیپ سیاهدانه (بیرجند، سبزوار، گناباد و نیشابور) در شرایط کنترل شده اجرا شد. گیاهان در سه آزمایش جداگانه (الف: دوره کاشت تا اواسط رشد رویشی، ب: دوره¬ی جوانه¬زنی پ: سه مرحله¬ی کاشت تا گیاهچه¬ای، گیاهچه¬ای تا گلدهی و گلدهی تا میوه¬دهی هر کدام به طور مستقل) در معرض چهار تیمار شوری قرار گرفتند. در آزمایش اول شوری 8 دسی¬زیمنس بر متر، سبب مرگ تمامی گیاهان در اواسط رشد رویشی شد، ولی در غلظت 6 دسی¬زیمنس بر متر، درصد بقا گیاهان در دو اکوتیپ سبزوار و بیرجند حدود 7 درصد و در دو اکوتیپ نیشابور و گناباد به ترتیب 45 و71 درصد نسبت به شرایط غیر شور کاهش یافت، در صورتی¬که از نظر درصد بقاء اکوتیپ¬های سیاهدانه در غلظت 4 دسی¬زیمنس بر متر تفاوت معنی¬داری با شاهد مشاهده نشد. در مرحله¬ی جوانه¬زنی افزایش شوری از شاهد تا هشت دسی¬زیمنس بر متر، تاثیری بر درصد جوانه زنی اکوتیپ¬های بیرجند و گناباد نداشت ولی در دو اکوتیپ سبزوار و نیشابور درصد جوانه¬زنی را به ترتیب حدود 64 و 83 درصد کاهش داد. با وجود این شاخص بنیه بذر در هر چهار اکوتیپ در شوری 8 دسی زیمنس بر متر نسبت به شاهد کاهش معنی¬داری داشت. در آزمایش سوم شوری¬های 5 و 7 دسی زیمنس بر متر در مرحله کاشت تا سبز شدن سبب مرگ گیاهان شدند. اعمال شوری تا سطح 5 دسی زیمنس بر متر در دو مرحله گیاهچه¬ای تا گلدهی و گلدهی تا میوه¬دهی تاثیر معنی¬داری بر درصد نشت الکترولیت¬ها گیاهان نداشت، ولی افزایش شوری به سطح 7 دسی زیمنس بر متر سبب کاهش زیست توده سیاهدانه شد. بررسی خصوصیات رشدی و فیزیولوژیک سیاهدانه تحت شرایط شوری در مزرعه اطلاعات مفیدتری را در مورد واکنش اکوتیپ¬های این گیاه نسبت به شوری فراهم می¬سازد.
زینب رحیمی محمد کافی
با توجه به کمبود آب و بارندگی در کشورمان، ترویج زراعت گیاهان متحمل به این شرایط ضروری می باشد. گیاه خرفه متحمل به تنش خشکی بوده و می تواند در این شرایط زنده مانده و عملکرد نسبتا مطلوبی در مقایسه با اکثرگیاهان زراعی تولید کند. به منظور بررسی برخی شاخص های مورفو فیزیولوژیکی خرفه این تحقیق در سال های 1391 و 1392 در گلخانه، فضای آزاد و مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد بر روی دو توده بومی (مشهد و شیراز) انجام شد. در آزمایش گلخانه و فضای آزاد از طرح آزمایشی بلوک های کامل تصادفی استفاده شد و سطوح تنش خشکی در 5 سطح %20، 40% 60% 80 و 100% آبیاری مورد نیاز و با سه تکرار مورد مطالعه قرار گرفتند. ضریب گیاهی خرفه نیز با روش مینی لایسیمتر در این دو شرایط اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تنش خشکی سبب کاهش رشد اندام های هوایی گیاه خرفه (وزن تر و وزن خشک برگ و ساقه، ارتفاع ساقه، تعداد برگ و شاخه های فرعی) و ریشه (حجم ریشه، سطح ریشه، مجموع طول ریشه، طول ریشه اصلی، قطر ریشه) شده و همچنین محتوای نسبی آب برگ، هدایت روزنه ای، عدد اسپد و حداکثر کارایی فتوسیستم ii نیز کاهش یافتند. وزن دانه در تک بوته و اجزای آن نیز تحت تاثیر تنش خشکی قرار گرفته و کاهش معنی داری یافتند. ولیکن گیاهان داخل گلخانه از وضعیت رشد بهتر و تحمل به خشکی بیشتری برخوردار بودند، به طوری که در تمام پارامتر ها و عملکرد دانه رشدی حدود دو برابر گیاهان فضای آزاد داشتند. درصد نشت الکترولیت از برگ ها با افزایش تنش خشکی افزایش معنی داری یافت. بیشترین مقدار ضریب گیاهی خرفه نیز 93/0 به دست آمد که از اکثر گیاهان زراعی کمتر است. در شرایط مزرعه آزمایشی به صورت طرح کرت های خرد شده با مبنای بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار و در سطوح 25%، 50%، 75% و 100% نیاز آبیاری انجام شد. در شرایط مزرعه نیز گیاهان تحت تاثیر تنش خشکی قرار گرفتند و وزن تر (عملکرد سبزی) و خشک برگ، عدد اسپد، ارتفاع ساقه، تعداد شاخه و وزن خشک ساقه با افزایش تنش خشکی کاهش یافتند، عملکرد دانه و اجزای عملکرد دانه نیز با افزایش تنش خشکی کاهش معنی داری یافت، ولیکن نسبت به شرایط گلخانه و فضای آزاد عملکرد بیولوژیک بیشتری به دست آمد که نشان می دهد گیاهان در شرایط مزرعه از وضعیت رشد بهتری برخوردار بوده اند. همچنین این گیاه توانست تا سطح 25% آبیاری مورد نیاز زنده بماند و در اکثر پارامتر ها عملکرد مطلوبی حتی تا 50% آبیاری مورد نیاز نشان داد. محتوای پرولین برگ با افزایش تنش خشکی افزایش و شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی و سطح ویژه برگ نیز با افزایش تنش خشکی کاهش یافتند. به طور کلی نتایج این پژوهش نوید بخش این است که با بررسی های بیشتر و با توجه به کاربرد های مختلف خرفه به عنوان سبزی و گیاه دارویی بتوان از آن مخصوصا در شرایط تنش خشکی بهره برد.
حسین برمک مهدی راستگو
این آزمایش به منظور بررسی امکان استفاده از علف کش ها در کنترل علف های هرز کنجد در سال زراعی 93-1392 در قالب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی با 18 تیمار و در 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد، اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل وجین تمام فصل علف های هرز، رقابت تمام فصل علف های هرز با کنجد، دو بار وجین علف های هرز به ترتیب 25 و 45 روز پس از کاشت کنجد و کاربرد علف کش های تریفلورالین، متری بیوزین، اُکسی فلورفن، پندیمتالین، ای پی تی سی، اکسادیازون، هالوکسی فوپ-آر-متیل و دُز کاهش یافته آنها (50 درصد دُز توصیه شده) همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از کاشت کنجد بودند. نتایج نشان داد که تیمارهای بکار رفته اثر معنی داری (01/0p?) بر عملکرد کنجد و کنترل علف های هرز داشتند. بر اساس نتایج آزمایش، بیشترین عملکرد کنجد در تیمار وجین تمام فصل علف های هرز به مقدار 3548 کیلوگرم در هکتار و بدون اختلاف معنی دار با تیمارهای کاربرد علف کش پندیمتالین به صورت پیش-رویشی به مقدار 5/1 لیتر در هکتار همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از سبزشدن کنجد (2/3297 کیلوگرم در هکتار) و کاربرد علف کش اکسی فلورفن به صورت پیش رویشی و به مقدار 750 میلی لیتر در هکتار همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از سبز شدنِ کنجد (4/3233 کیلوگرم در هکتار) مشاهده شد. با توجّه به نتایج بدست آمده می توان توصیه کرد از علف کش پندیمتالین به مقدار 5/1 لیتر در هکتار یا از دُز کاهش یافته آن همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از کاشت کنجد و همچنین از علف کش اُکسی فلورفن به مقدار 750 میلی-لیتر در هکتار همراه با یک بار وجین علف های هرز، 25 روز پس از کاشت کنجد به صورت انتخابی در کنترل علف های هرز کنجد استفاده شود.
بهناز کروژدهی محمد گلوی
چکیده ندارد.
نرگس خمدی احمد نظامی
به منظور بررسی خصوصیات فنولوژیک، مورفولوژیک، اجزای عملکرد و عملکرد ژنوتیپ های متحمل به سرمای عدس در کاشت پاییزه، آزمایشی در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار با استفاده از 18 ژنوتیپ عدس به همراه یک نمونه رایج منطقه (توده محلی) در سال زراعی 87- 1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد اجرا شد. پیش از سرمای زمستان، تیپ و مرحله رشدی ژنوتیپ ها و پس از سرمای زمستان درصد بقای زمستانه آنها تعیین شد. همچنین ویژگی های فنولوژیک (تعداد روزهای کاشت تا سبز شدن، سبز شدن تا گلدهی و گلدهی تا رسیدگی) ، مورفولوژیک (ارتفاع بوته، تعداد شاخه ها در بوته و مجموع طول شاخه ها در بوته) ، اجزای عملکرد دانه (تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در غلاف و وزن 100 دانه) و عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت ژنوتیپ ها اندازه گیری و ثبت شد. گستره درصد بقاء در میان ژنوتیپ ها از 61 تا 97 درصد متفاوت بود. عملکرد دانه در 13 نمونه بیش از 54 گرم در متر مربع و در 4 نمونه بیش از 108 گرم در متر مربع بود. همبستگی مثبت و معنی داری بین عملکرد دانه با طول دوره رشد رویشی (**52/0=r ) ، طول دوره رشد زایشی (**48/0=r ) ، ارتفاع بوته (**60/0=r ) ، تعداد شاخه در بوته (**56/0=r ) ، مجموع طول شاخه در بوته (**61/0=r ) ، درصد بقاء (**25/0=r ) ، تعداد غلاف در بوته (**91/0=r ) و تعداد دانه در غلاف (**56/0=r ) وجود داشت. همبستگی وزن صد دانه با عملکرد دانه منفی و معنی دار (**67/0- =r ) بود و ژنوتیپ های با وزن صد دانه کمتر عملکرد بیشتری داشتند.
الیاس رضائیان زاده مهدی پارسا
به منظور بررسی اثرات آبیاری تکمیلی بر روی برخی از شاخص های زراعی و فیزلوژیک ارقام نخود، آزمایشی در سال زراعی (86-1385 ) در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد. آزمایش بصورت اسپلیت بلوک با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار اجرا شد که در آن رژیم های آبیاری، شامل آبیاری کامل، یک نوبت آبیاری تکمیلی در هر یک از مراحل فنولوژی شاخه دهی، گلدهی، تشکیل غلاف و پر شدن دانه وبدون آبیاری (دیم) بعنوان فاکتورهای اصلی و ارقام نخود شامل(ilc482 ، جم و کرج) بعنوان فاکتورهای فرعی مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج آزمایش نشان داد که سطوح مختلف آبیاری، تاثیر معنی داری بر صفات ارتفاع بوته، مجموع تعداد شاخه ها، تعدادغلاف درساقه اصلی وساقه های فرعی، تعداد دانه در بوته، وزن دانه در بوته، وزن 100 دانه، سرعت پر شدن دانه، دوره موثر پرشدن دانه، حداکثر وزن دانه، تعداد دانه در غلاف، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت وشاخص های رشدی شامل وزن خشک تجمعی، شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی و سرعت فتوسنتز خالص داشت. به طوری که در بین رژیم های آبیاری تکمیلی، تعداد غلاف درساقه اصلی و ساقه های فرعی، تعداد دانه در بوته، وزن دانه در بوته، وزن 100 دانه، سرعت و دوره پر شدن دانه، حداکثر وزن دانه ، عملکرد دانه و شاخص های رشدی در شرایط آبیاری درمرحله گلدهی به طور معنی داری بیشتر از سایر رژیم های آبیاری بود. میانگین کلیه صفات، به استثنای تعدادغلاف درساقه اصلی و ساقه های فرعی در شرایط آبیاری کامل به طور معنی داری بیشتر از آبیارهای تکمیلی بود. کمترین مقدار در بین صفات مورد مطالعه مربوط به شرایط دیم بود. در بین ارقام، رقم 482ilc بیشترین و رقم کرج کمترین عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت را دارا بودند. از لحاظ سایر صفات مورد مطالعه نیز رقم 482 ilc نسبت به ارقام جم وکرج دارای میانگین بالاتر و تفاوت آن نیز با دو رقم اخیر معنی داری بود. کلیه صفات مورد مطالعه به استثنای تعداد غلاف درساقه اصلی از همبستگی مثبت و معنی داری با عملکرد دانه برخوردار بودند ولی در بین آنها سرعت و دوره موثر پر شدن دانه بالاترین همبستگی را با عملکرد دانه به ترتیب (r=0/81**) و (r=0/79**) نشان داد. در بین اجزای عملکرد ، وزن دانه در بوته از همبستگی بالاتری با عملکرد دانه (r=0/75**) برخوردار بود. بطور کلی در این آزمایش مشخص گردید که در بین مراحل فنولوژیک گیاه نخود، مرحله گلدهی حساسترین مرحله به کمبود آب می باشد و با انجام آبیاری در این مرحله عملکرد دانه نخود بطور قابل توجهی افزایش یافته است.
احمد نظامی محمدحسن راشدمحصل
بمنظور مطالعه اثرات تاریخ کاشت و تراکم بر مراحل رشد و نمو، مرفولوژی، فیزیولوژی، عملکرد، اجزاء عملکرد و کیفیت سویا آزمایشی در سال 1372 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی مشهد بمرحله اجرا درآمد. سه تاریخ کاشت 24 اردیبهشت "کاشت اول"، 19 خرداد "کاشت دوم"، 4 تیر "کاشت سوم" با چهار تراکم 26، 32، 38 و 47 گیاه در مترمربع، در یک طرح فاکتوریل بر پایه بلوکهای کامل تصادفی، با چهار تکرار مورد مقایسه قرار گرفتند. با تاخیر در کاشت کل دوره رشد گیاه، مرحله رویشی و زایشی کاهش داشت . در کاشت اول ارتفاع و تعداد گره ساقه اصلی، تعداد و ارتفاع شاخه های فرعی بیشتر بود. با افزایش تراکم فاصله میانگره و ارتفاع اولین غلاف از سطح زمین افزایش یافت . ارتفاع گیاه تحت تاثیر تراکم قرار نگرفت . شاخص سطح برگ ، تداوم شاخص سطح برگ در مرحله زایشی، جذب تشعشع و تدوام جذب تشعشع در مرحله زایشی، وزن خشک کل و تداوم وزن خشک کل بعد از گلدهی در کاشت اول و تراکم 47 گیاه در مترمربع بیشتر بود. ضریب استهلاک نور در کاشت سوم و تراکم های بالا افزایش یافت . سرعت رشد دانه و دوره پر شدن آن در کاشت اول بیشتر از دو کاشت دیگر بود ولی تراکم تاثیری بر آنها نداشت و با تاخیر در کاشت درصد غلافهای پوک افزایش یافت که این امر احتمالا ناشی از افزایش ضریب استهلاک نور می باشد. افزایش بیشتر وزن خشک در کاشت اول ناشی از رشد گیاه و شاخه های جانبی بعد از مرحله r5 بوده است ، در حالیکه در دو کاشت دیگر بعد از مرحله r5، گیاه رشد کمی داشت . کاشت اول به علت سرعت بیشتر و دوره پر شدن طولانی تر دانه دارای شاخص برداشت بالاتری بود. با تاخیر در کاشت و کاهش تراکم درجه ورس کم شد. درجه ورس بیشتر در تراکم های بالاتر در نتیجه افزایش طول میانگره و در تاریخ های کاشت ناشی از ارتفاع بلندتر می باشند. کاشت اول با 4061 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد را داشت و با تاخیر در کاشت عملکرد کاشه یافت . درکاشت اول تراکم 32 گیاه در مترمربع بیشترین عملکرد را داشت ، اما در دو کاشت بعدی با افزایش تراکم عملکرد افزایش یافت ، اما افزایش تعداد گیاه در واحد سطح نتوانست تاخیر در کاشت را جبران کند. سهم شاخه های فرعی در عملکرد کاشت اول بیشتر از دو کاشت دیگر بود و 45 درصد از عملکرد را شامل شد، در دو کاشت دیگر تنها 30 درصد عملکرد مربوط به شاخه های فرعی بود. درصد پروتئین و روغن تحت تاثیر تاریخ کاشت قرار نگرفت ولی با تاخیر کاشت این دو کمیت تا حدودی کاهش یافتند. با افزایش تراکم درصد پروتئین افزایش و درصد روغن کاهش پیدا کرد. تاریخهای کاشت و تراکم تاثیر معنی داری بر قوه نامیه و سرعت جوانه زنی بذور نداشتند. ضرائب همبستگی، مدلهای پیشگوئی عملکرد و آنالیز ضرائب پت نشان داد که تعداد شاخه در گیاه، تداوم جذب تشعشع در دوره زایشی، تداوم وزن خشک کل بعد از گلدهی، دوره پرشدن دانه و کل دوره رشد گیاه بیشترین نقش را در عملکرد داشته اند.