نام پژوهشگر: عسکری سلیمانی
سید امیر سخاوتیان علیرضا قائمی نیا
منطق فازی یکی از منطق های جدید است که در قرن بیستم پا به عرصه علم نهاد . در محیط اطراف ما حوادث فراوانی دیده می شود که دارای نقاط تحولی است . این نقاط تحولی در واقع مرز خروج از یک مرحله و ورود به مرحله دیگر است . در تمام آن نقاط می توان ابهام را به وضوح مشاهده کرد . به عنوان مثال حسن کچل است را می توان ذکر کرد . در حالی که بیش از نیمی از سرش مو دارد . او نسبت به کچل مطلق ، کچل محسوب نمی شود یعنی این یک قضیه کاذب است . ولی نسبت به کسی که تمام سرش پوشیده از مو است کچل محسوب می گردد پس این یک قضیه صادق است . قضیه حسن کچل است هم صادق و هم کاذب است . در منطق صوری یک قضیه یا کاذب و یا صادق است . پس این قضیه در منطق چه جایگاهی دارد ؟ از اینجاست که منطق فازی رخ نمایان می کند . هر پدیده ای پیامدهای خاص خود را دارد . منطق فازی از این قانون مستثنی نیست و پیامد های خاص به خود را دارد . هنگامی که اندیشه فازی پا به ایران گذاشت ؛ اکثر متفکرین آن را یک دیدگاه نسبی گرا و ایده آلیستی پنداشته اند . در این تحقیق تلاش شد تا یکی از پیامد های منطق فازی از حیث واقع گرایی مورد بررسی قرار گیرد . برای اثبات دیدگاه رئالیستی باید دو مقدمه اصلی بیان شود : نخست وجود عالم خارج از ذهن، دوم امکان درک این عالم خارجی . یعنی ما یک جهان مستقل از ذهن داریم و در عین حال امکان علم به آن نیز وجود دارد . اگر اثبات این دو مقدمه درباره منطق فازی موفقیت آمیز باشد ؛ می توان آن را یک دیدگاه رئالیستی نامید . در غیر این صورت باید آن را ایده آلیستی دانست . لذا تحقیق را در سه بخش سامان می دهیم : بخش اول کلیات منطق فازی است و هدف آن تقریب به ذهن کردن منطق فازی است . بخش دوم پیامدهای هستی شناسی منطق فازی است . هدف فصل دوم بررسی مقدمه اول دیدگاه رئالیستی فازی یعنی وجود عالم خارج از ذهن با ویژگی تحولی و نسبی است . در فصل سوم به معرفت شناسی فازی می پردازم که در آن به دنبال مقدمه دوم رئالیسم یعنی امکان درک عالم خارج از ذهن هستیم و همچنین تأثیرات نگرش فازی بر جهان بینی خود را بیان می کنیم . در نهایت به این نتیجه می رسیم که منطق فازی یک منطق رئالیستی است که تأثیر آن بر زندگی بشر ، نوعی واقع گرایی تشکیکی در جهان بینی است . آنچه در نهایت به اثبات می رسد ، حقایقی عینی است که می توان آنها را در اطراف خود مشاهده نمود . می توان ا وجدان خود درک کرد که عالمی در خارج از ذهن ما وجود دارد و این عالم دارای تحولی دائمی در تمام مراتب خود است. این عالم ذو مراتب قابلیت آن را دارد که متعلق علم ما واقع شود . دیدگاه فازی که مبنای تشکیکی دارد در حقیقت این عالم ذو مراتب و تشکیکی را بیان می کند .
بهرام جهان دیده حسن معلمی
بحث علم به محسوسات یکی از مباحث مهمی است که می توان آن را از دو جنبه مورد بررسی قرار داد: 1ـ جنبه هستی شناسانه 2ـ جنبه معرفت شناسانه. جنبه هستی شناختی قضیه شامل بحثهائی از این قبیل است که آیا ادراک حسّی امری مجرّد است یا مادّی و یا بحث از اینکه آیا ادراک حسّی تغییرپذیر است یا تغییرپذیر نیست؟ و بحثهائی از این قبیل. جنبه معرفت شناختی هم شامل بحثهائی است که یکی از مهمترین مسائل آن، این سوال است که آیا ادراک حسّی، معرفتی حضوری است یا معرفتی حصولی؟ در صورت حصولی بودن آیا مفید تصدیق است یا مفید تصوّر؟ ارزش معرفتی ادراکات حسّی چقدر است؟ و بحثهائی از این قبیل. در نوشتار حاضر حقیقت ادراک حسی از بعد هستی شناسانه و آن هم تنها از جهت حضوری یا حصولی بودن و با رویکرد دیدگاه شیخ اشراق و ملاصدرا، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در مقدمه این پژوهش طرح کلّی رساله ترسیم شده است. سپس مطالبی عنوان میشود که از جمله آنها می توان به این نکات اشاره کرد: تاریخچه بحث «علم و ادراک حسّی»، تعریف علم، کاربردهای مختلف علم، نسبت بین علم و ادراک، مراحل ادراک، تقسیم علم به حصولی و حضوری، خطاناپذیری علم حضوری، اشکالات نقضی بر خطاناپذیری علم حضوری و اقسام علم حضوری. در فصل دوم حقیقت ادراک حسی از منظر شیخ اشراق مورد توجه و بررسی قرار می گیرد و بیان میشود که قبل از شیخ اشراق، دو نظریه عمده در باب کیفیت ابصار وجود داشت. گروهی قائل به انطباع صور اشیاء در چشم و سپس رسیدن آن به حسّ مشترک و بعد از آن مشاهده بوسیله نفس ناطقه بودند و گروهی دیگر قائل به خروج نور از چشم به شکل مخروطی که رأس آن در چشم و قاعده آن در روی شیء مرئی است. شیخ اشراق هر دو نظریه را باطل دانسته، و نظریه ثالثی را ارائه کرده است. به نظر او، مدرِک واقعی در ابصار، ذات نوری نفس انسانی است که چون نور است دارای هویت ادراکی می باشد و مقابله شرط ابصار است، نه اینکه خود چشم، مدرک باشد. و در لحظه ابصار، نفس، ذات موجود مادّی خارجی را به علم حضوری ادراک می کند. شیخ برای اثبات مدعای خود دلیل مستقیم نیاورده است، بلکه تنها با مردود دانستن دو نظری? خروج شعاع و انطباع، نتیجه می گیرد که ابصار به اشراق حضوری می باشد. همچنان که بیان خواهد شد حصر عقلی ای بین این سه نظریه وجود ندارد. لذا این روش استدلال برای اثبات مدعای او کافی نیست، و از طرفی نیز، غیر از این، استدلالِ دیگری هم ارائه نداده، پس می-توان گفت مدّعای او بدون دلیل است. جناب آقای عسکری سلیمانی با ذکر دو دلیل تلاش نموده اند که حرف شیخ اشراق را به کرسی نشانده و حضوری بودن ادراکات حسّی را نتیجه بگیرند. لکن ما هر دو دلیل ایشان را مخدوش دانسته ایم. فصل سوم به بررسی حقیقت ادراک حسی از منظر ملاصدرا اختصاص خواهد داشت. در این فصل بیان می شود که صدرالمتألهین معتقد است تأثیر اشیاء خارجی در حواس ما فقط سرآغاز ادراک است نه خود ادراک، اگرچه حواس ما در ادراک دخالت دارد، ولی پس از حصول صورتهای محسوس در مغز، نفس، با به کار گرفتن توجه و التفات، از آن پدیده ی مادی پدیده-ای غیر مادّی به نام ادراک و شناخت می سازد. یعنی پس از توجه به داده حواس، با خلاقیت خود از روی آن، ماهیت عین خارجی را بازسازی می کند. نفس مُظهِر صور جزئیه محسوسه است و این صور علمیّه وجودات مثالیه انشائیه هستند که نفس آنها را در عالم مثال اصغر صقع ذات خویش که خیال متصل است انشاء می کند و به واسطه آن به محسوسات خارجی علم پیدا می کند. ملاصدرا اشکالات متعددی را بر نظریه سهروردی وارد می کند از جمله اینکه: صورت خارجی منطبع در ماده نمی تواند معلوم بالذات نفس قرار گیرد، زیرا حقیقت علم، به معنی حضور معلوم نزد عالم می باشد که تنها به امور مجرد تعلق می گیرد، خواه مجرد تام عقلی باشد یا مجرّد مثالی. و اجسام مادّی اصلاً شأنیت حضور ادراکی ندارند. به عقیده وی آنچه در خارج موجود است پیش نفس حاضر نیست بلکه نفس با صورت آن موجود و با مفهوم و ماهیت آن ارتباط دارد نه با واقعیت آن، و جسم مادی خارجی، «معلوم بالعرض» می باشد.
محمد حسن سراج صادقی علی اکبر بابایی
چکیده : قرآن کریم کتاب هدایت انسان به سوی سعادت و کمال است. و یکی از شناخت های لازم برای رسیدن به سعادت و کمال، شناخت باری تعالی و نام ها و اوصاف اوست. ذکر نام های خداوند در قرآن نیز در راستای همین هدف کلی بوده است. اسماء الهی به صورت های گوناگونی در قرآن ذکر شده اند. در این رساله، دسته ای از اسماء الهی مانند « السَّمیعُ الْبَصیرُ » و « الْعَزیزُ الْحَکیمُ » که پشت سر هم ذکر شده اند، اسماء متوالیه الهی نامگذاری و بررسی شده است. در قرآن کریم 72 ترکیب، همانند دو ترکیب یاد شده وجود دارند که همگی در این رساله بررسی شده اند. پرسش اصلی رساله این است : « اسماء متوالیه الهی به چه معنا و هدفی در قرآن ذکر شده اند؟ » به همین سبب، روش مورد استفاده، روش تفسیری قرآن به قرآن همراه با تحلیل سیستمی آیات بوده است. برای این منظور، اقدامات ذیل انجام شده است : 1- نقل آیاتی که ترکیب واحدی از اسماء متوالیه الهی در آن ها ذکر شده اند، 2- واژه شناسی اسماء مورد نظر بر اساس منابع لغت، 3- تدبر در آیات به هدف کشف مناسبت اسماء متوالیه ذکر شده در آن ها با محتوای آیات و کشف غرض هدایتی مشترک در آن ها، 4- بیان سبب تقدم و تأخر در اسماء مورد بحث، 5-بررسی تفاسیر و عملکرد آن ها در تفسیر آیات مربوطه ( حدود یک صد و پنجاه تفسیر ). در این ضمن، پرسش های فرعی دیگری برای نخستین بار مطرح، و در باره آن ها نظریه پردازی شده است. مانند بحث از ترکیبات معکوس، چون « علیم حکیم » و « حکیم علیم » و تفاوت آن ها. در این رساله همچنین، دو نظریه به اثبات رسیده است. یکی از آن ها در باره وجود غرض هدایتی مشترک در تمام آیاتی است که ترکیب واحدی از اسماء متوالیه الهی در آن ها ذکر شده اند. و دیگری درباره سبب تقدم و تأخر اسماء متوالیه الهی بر یکدیگر است. بررسی تمام ترکیبات اسمائی نشان می دهد که یا ظهور اسم اول مقدمه ای برای ظهور اسم دوم است، و یا تقدم اسمی بر اسم دیگر به جهت یادآوری یا یادآوری همراه با رفع یک توهم می باشد. واژگان کلیدی : اسماء متوالیه الهی، صفات خداوند، پشتیبانی از دین و مومنین، ترکیبات اسمائی، ترکیبات معکوس، تقدم و تأخر اسماء متوالیه الهی
کمیل قنبرزاده محمد مهدی گرجیان
مسأله ملاک صحت الزامات تشریعی از جمله مسائلی است که ذهن متفکران در رشته های علمی مختلف را به خود مشغول کرده و تأثیر شگرفی در علوم مختلفی همچون فقه و حقوق دارد. برای توضیح مسأله باید بگوییم که تمامی ادیان الهی و تمامی جوامع بشری حامل تکالیفی برای اعضای جامعه دینی یا سیاسی خود می باشند. اما با وجود این تکالیف، حقوقی نیز برای انسان ها تعریف کرده اند که از جمله حقوقی که شاید اختلافی در آن نباشد حق آزادی است. بنا بر این بیان ملاکی برای صحت الزامات تشریعی که به نحوی محدود کننده آزادی فردی و یا احتماعی انسان هاست امری لازم به نظر می رسد. در این رساله تلاش شده است که دیدگاه دانشمندان در علوم مختلفی همچون فلسفه و کلام و عرفان و فقه و اصول و حقوق مطرح شود و پس از نقد و مقایسه معیار روشنی برای این امر ارائه گردد. متکلمین شیعه اِنعام را معیار دانسته و برای منعِم اصول نعم استحقاق اطاعت قائل اند. متکلمین معتزله تکلیف را اگر زمینه یک پاداش بزرگ باشد، صحیح می دانند. متکلیمن اشاعره فعل الهی را معیار صحت هر چیزی از جمله جعل تکالیف می دانند. فلاسفه گاهی قانونی را صحیح دانسته اند که بتواند نظام اجتماعی انسان ها را حفظ نماید. و گاهی هم با تکیه بر قانون ضرورت صدور نظام احسن از خداوند تکلیف را جزئی از نظام احسن دانسته و آن را ضروری می دانند. عرفا نیز که وصول انسان را به مبدأ هستی عالی ترین هدف زندگی می دانند قانونی را صحیح می دانند که بتواند انسان را به این هدف برساند که در آن اعمال مولویّت خداوند متعال موضوعیت دارد. فقها اعمال مولویّت را منحصر در مالک دانسته که مصداق حقیقی آن مولویّتی به مراتب بالاتر از مصادیق اعتباری آن دارد. حقوق دانان نیز یا حقوق طبیعی را پذیرفته و آن را معیار صحت قوانین قرار داده و یا حقوق موضوعه را پذیرفته و درک جمعی و توافق عقلا را معیار حقانیت قوانین قرار داده اند. در مجموع پس از نقد آرای ذکر شده می توان گفت که الزامات تشریعی با سه شرط صحیح خواهد بود. یکی اینکه از کسی صادر شود که چنین حقی داشته باشد یعنی مالک باشد و چنین صلاحیتی داشته باشد یعنی عالم و حکیم باشد. دوم آنکه مصالح انسان را تامین کند. اعم از مصالح اجتماعی و فردی به گونه ای که اعتدال در تمامی شئون انسان برقرار شود. سوم آنکه زمینه عبودیت انسان را نسبت به مبدأ بی نهایت هستی فراهم کند.