نام پژوهشگر: طاهره کمالی زاده
زهرا ولی نژاد عباس یزدانی
این پژوهش می کوشد که در درجه نخست با توجه به دیدگاه ها و گروه های مختلف فکری سرنوشت اُخروی غیر مسلمانان را از دیدگاه متکلمان مسلمان مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. یعنی اینکه آیاسرنوشت همه غیر مسلمانان مانند مسلمانان و با توجه به نحوه عملکردشان دردنیا، اعم از اینکه درستکار و یا بد کردار باشند بهشت و یا دوزخ خواهد بود و یا اینکه سرنوشت اخروی آنها بدون ارتباط با اعمال دنیوی آنان، دوزخ خواهد بود ؟ دیدگاه های متکلمین اسلامی را می توان در بحث حاضر به چهار دسته تقسیم نمود که تحت چهار گروه : 1- انحصارگرایان مذهبی: که تنها مذهب خود را حق و پیروان آن را رستگار و دیگر مذاهب را اهل هلاک و عذاب می دانند. 2- انحصارگرایان دینی: که تنها معتقدان وپیروان دین اسلام را اهل نجات می دانند. 3- شمول گرایان: که با اینکه یک دین را حق می دانند ولی پیروان سایر ادیان را مشروط به شرایطی اهل نجات می دانند. و 4- کثرت گرایان: که تمام ادیان را به طور برابر اهل هدایت و رسیدن به سعادت ابدی می دانند، مورد تحقیق و تفحص قرار گرفته است. در میان متکلمان مورد تحقیق، کثرت گرا در باب نجات، بدین معنا که پیروان همه ادیان به طور برابر اهل نجات و سعادتند؛ یافت نشد. و غالب متکلمان انحصارگرا هم با اینکه صریحاً، پیروان دین یا مذهب خود را اهل نجات و غیر آن را اهل هلاکت معرفی کرده اند اما در آراء و عقاید کلامی آنان با اصولی برخورد کردیم که آن اصول، نشانی از مبانی کثرت گرایی و یا شمول گرایی داشت که با مبنای آنها یعنی انحصارگرایی مغایرت داشت. در پایان و جمع بندی انجام شده و بررسی اجمالی عوامل و موانع نجات از دیدگاه اسلام مشخص گردید که علیرغم اینکه در هر زمانی یک دین حق وجود دارد و پیروان راستین آن اهل نجات و رستگاری ابدی اند، پیروان سایر ادیان مشروط به شرایطی که به آنها اشاره شده است، یز می توانند نجات یابند. و رحمت و لطف و عفو الهی ایجاب می کند که واجدان ایمان و عمل صالح و غیر معاندان از رستگاری اخروی بهره مند گردند.
ناهید سرایی طاهره کمالی زاده
فصل اول جهت آشنایی کلی با فلسفه اخلاق و انواع تفکرات اخلاقی می باشد و توضیح داده شده است که فلسفه اخلاق یک رویکرد متفاوت به اخلاق از حیث دامنه و عمق سوالاتی که مطرح می کند و نیز طریقه اش در جواب دادن به سوالات مطروحه است . در فصل دوم برای تبیین این مطلب که علامه طباطبایی ارزش های اخلاقی را منطبق بر کدام دسته از ادراکات بشری می دانند ، به مباحث مربوط به عالم ذهن و ادراکات پرداخته شده است . ایشان می فرمایند عقاید و معارف انسانی دو نوع هستند . یک بخش آن دستخوش تغییر و تحول می شوند و دسته دیگر ثابت و هستند و احکام قطعی و متوقف دارند . در فصل سوم سعی بر تبیین مبادی روانشناختی " حسن " و " قبح "در دیدگاه علامه شده است . ایشان می فر مایند که "حسن" همواره امری وجودی است و "قبح" همیشه امری عدمی می باشد . و اما فصل چهارم این رساله در ارتباط با دلالت های تربیتی دیدگاه ایشان می باشد .
مهیار کیایی رضاقلی طاهره کمالی زاده
چکیده نور در فلسفه ی اشراق به معنای آگاهی و خود آگاهی است. این فلسفه تا کنون با دو رویکرد وجود محور و آگاهی محور مورد بررسی و مداقّه ی حکما قرار گرفته است. حکمای جاویدان خرد، رویکرد دوم را پذیرفته اند. رساله ی حاضر نیز در صدد است تا با رویکرد جاویدان خرد - که با اندیشه ی سهروردی قرابت بیشتری دارد – فرآیند دو سویه ی مشاهده و اشراق را در معرفت شناسی اشراقی بررسی کند. باتوجه به این که نور به عنوان موضوع فلسفه ی اشراق به معنی آگاهی و خود آگاهی است، لذا مدار و محور فلسفه ی سهروردی "علم" و دغدغه ی حکیم اشراقی وصول به "علم اشراقی" است. فرآیند دو سویه ی "مشاهده و اشراق" به عنوان یکی از مبانی فلسفه ی اشراق، رشته ی اتصال تمام نظریات حکمی این نظام فلسفی است و انسجام آن را به عهده دارد. معرفت شناسی اشراقی که با بررسی حقیقت نور آغاز می شود، به اشراقات باطنی و پرتو افشانی انوار قدسی بر جان سالک، منتهی می گردد، و در سایه ی اشراقات انوار، مشاهده و شهود حقایق رخ می دهد. مشاهده و اشراق در بالا ترین مرتبه به مشاهدات عقلی اطلاق می شود. سهروردی، بر اساس نظریه ی تشکیک، در ادراکات خیالی و حسی نیز قائل به مشاهده است. مشاهدات در هیچ یک از مراتب، بدون اشراقات انوار قدسی میسر نمی گردد. کلید واژه: سهروردی، نور، مشاهده، اشراق، معرفت شناسی اشراقی، حکمت اشراق.
حجت اسدی ملکی مریم خوشدل روحانی
برخی اندیشمندان نظیر غزالی صفات خداوند را زائد بر ذات وی می دانندو بر این باورند که صفات حق همچو ذات وی قدیم هستند. در مقابل امام خمینی معتقد به اصلت وجود بوده و حق را موجودی بسیط می داند و لذا وی معتقد است که کمالات حق عین ذات بسیط او بوده و در دار هستی بیش از یک حقیقت صرف وجود ندارد.
فتح الله فتحی قشلاق مریم خوشدل روحانی
یکی از مباحث مهم فلسفه ملاصدرا اثبات عالم مثال است . این مسأله مورد انکار حکمای مشاء به ویژه ابن سینا بوده است . مرتبه عالی تر خیال عبارت است خیال منفصل . این مرتبه از خیال در تاریخ تفکر اسلامی ، به واسطه نحله اشراق و صدرایی و نیز تفکر عرفانی ابن عربی در برابر دیدگاه مشایی طرح گردید که خیال را جسمانی تبیین می کرد . شیخ اشراق با طرح ادله عقلی و با استناد به مکاشفات شهودی خود در صدد اثبات این عالم بوده است . عالم خیال در فلسفه ملاصدرا از دو جهت مورد مطالعه قرار می گیرد یکی از جهت هستی شناسی و دیگری از جهت معرفت شناسی . در فلسفه ملاصدرا عواالم وجود به عالم طبیعت ، عالم خیال و مثال منفصل و عالم عقل تقسیم می شود . عالم خیال منفصل ، حد واسط بین عالم عقل و طبیعت است که هر یک از این عوالم ناظر به یکی از مراتب حسی و عقلی نفس انسانی می باشد . صدرالمتألهین تمامی ارکان فلسفی خویش نظیر اصالت وجود ، تشکیک در وجود ، حرکت جوهری و امکان فقری را به استخدام گرفته است و بر اساس این اصول و مبانی فلسفی اش هستی امکانی را به نشأت سه گانه وجود ( مادی ، خیال منفصل ، عالم عقول ) تقسیم کرده و هریک از مراتب ادراک را متناظر با نشأت مذکور قرار می دهد . اهمیت فرآیند ادراک از نظر صدرا این است که ، ادراک نه تجدید و تقشیر صور علمیه است ( درمشاء ) و نه مشاهده و اشراق صور مذکور توسط نفس ( در اشراق ) ، بلکه این نفس است که در حرکت استکمالی خود متناسب با هر مرتبه وجودی به مرتبه ای از ادراک دست می یابد و با آن متحد می گردد .
سمیه فرحبخش طاهره کمالی زاده
دین و حکومت از دیر باز با یکدیگر تبادل و تعامل داشته اند. و این تعامل وتبادل را در ایران باستان نیز می توان مشاهده کرد و در ایران باستان طرز تفکری که می توان از آن با عنوان فلسفه ی سیاست فروغ خداوندی یاد کرد، توجیه کننده ساختار سیاسی بود. بر اساس این طرز تفکر، اطاعت از حاکم یعنی پادشاه، به این دلیل واجب و ضروری است که او صرف نظر از ویژگی های مختلف از یک خصیصه مهم برخوردار است: خداوند به او "فره ایزدی" عطا کرده است. در ایران باستان رابطه پیوستگی بین دین و حکومت در دوره های مختلف وجود دارد اما شدت و حدت پیوستگی بین آنها در دوره های مختلف با یکدیگر متفاوت است. در دوران مادها پس از آنکه مغان چیرگی یافتند پیوستگی بین دین و حکومت آشکارتر شد. در دوران هخامنشیان، شاهان خود را ظل الله می خواندند و مشروعیت حکومت خود را مرهون اهورامزدا می دانستند و این نشان دهنده ی پیوستگی بین دین و حکومت در این دوره است. در زمان اشکانیان نیز رابطه پیوستگی بین دین و حکومت وجود دارد اما در این زمان شاهان به اندازه ی شاهان هخامنشی قائل به منشأ الهی بودن حکومت خود نبودند و به همین دلیل هم مجلس مهستان در انتخاب شاه کشور دخیل بود. در دوران ساسانیان وحدت سیاسی و ملی ایران زمین، پشتوانه ای آیینی پیدا کرد و کیش زرتشت به آیین یگانه ی سراسر شاهنشاهی تبدیل شد و وحدت سیاسی نیازمند یگانگی آیینی بوده است و در سنت، وحدت سیاسی و وحدت دینی به گونه ای مکمل فهمیده شده است بنابراین در ایران باستان رابطه بین دین و حکومت پیوستگی بوده است.
جواد اسماعیلی طاهره کمالی زاده
چکیده مسأله عقل به صورتی جدی و تاثیر گذار در نظام فلسفی برای اولین بار در آثار ارسطو مطرح گردید و ارسطو عقل را در آثار مختلف خود با معانی متفاوتی به کار برد.برجسته ترین نظریه مشائی در مورد عقل در فلسفه فارابی هم در معرفت شناسی به عنوان مراتب نفس و هم در جهانشناسی به عنوان موجودی مجرد تام و مستقل از انسان ارائه شد. فارابی اساس نظریه عقل را از ارسطو اخذ کرده و سپس با داشتن مبنایی توحیدی و تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت ، بعضا معنا و تفسیری متفاوت از ارسطو ایراد میکند. برجسته ترین قسمت نظریه عقل فارابی را عقل فعال تشکیل میدهد. عقل فعال هم در حیطه جهانشناسی هم در حوزه معرفت شناسی نقش و کارکرد ویژه دارد.معرفت انسانی در تمام مراتب خود وابسته به افاضه صور کلی و معقولات توسط عقل فعال بر نفس ناطقه و خروج آن از قوه به فعلیت است. بنابراین عقول در تمام مراتب وجودی و معرفتی فلسفه مشاء نقش و کارکرد گسترده ای داشته واز ارکان فلسفه مشائی به شمار می آید. کلمات کلیدی:عقل-عقل منفعل-عقل فعال-فیض-صدور-معرفت شناسی-جهان شناسی
فاطمه اصغری طاهره کمالی زاده
در میان حکمای مسلمان، شیخ شهاب الدین سهروردی نخستین کسی است که با استشهاد و استناد به آیات و روایات، دیدگاه های خود را درمسیر نیل به حقیقت اعلی قرار داده است. و زمانی که خود را موفق در کسب حقایق به واسطه ی مشاهده ی معنوی یافته، آنها را در قالب تمثیل و نیایش درآورده تا تنها اهل معرفت با رمزگشایی و تفکّر عمیق در آنها به معنای اصلی پی ببرند. در این پژوهش با رسیدن به دیدگاه خاص هرمنوتیکی سهروردی، که در حکمت اسلامی با عنوان تفسیر و تأویل از آن یاد می شود، به تفسیر و تأویل روایات موجود از ائمه ی معصومین و نیایش های سهروردی، براساس آثار حکمیِ خود سهروردی، و منابعی که وی از آنها بهره برده است پرداخته می شود. هدف از این پژوهش، اثبات وجود شواهد روایی برای عقاید حکمی و عرفانی شیخ اشراق و مطابقت نیایش های وی با عقاید او است، که در نتیجه، با رسیدن به همسانی شواهد روایی و نیایش ها، با عقاید حکمی و ذوقی او، این هدف در موارد بیشتری از عقاید وی بدست می آید. سهروردی برخلاف حکمای قبل از خود، صرف عقل استدلالی را برای صعود به قله های حقیقت کافی ندانسته و کشف و شهود و مشاهده ی عقلی(عقل شهودی) را که مرکز آگاهی و کانون نفس است برتر از آن شمرده است. وی در معرفت شناسی خود، به رصدهای معنوی انبیاء و اساطین حکمت توجه خاصی داشته و ارزش بیشتری برای آنها قائل است. آیات و روایات و ادعیه از جمله این رصدهای معنوی است که خود، منبع حقیقت بوده و حقایق دیگر از آنها سرچشمه گرفته است. سهروردی با اشراف به آیات و روایات، آنها را اموری باطنی و فوق عقل(استدلالی) دانسته که امکان مشاهده ی آن برای انبیاء و اولیا از طریق اتصال به عالم عقول و افلاک فراهم آمده است. براین اساس این پایان نامه درصدد است؛ به نحوه ی تعبیر و مواجهه ی سهروردی در آراء فلسفی و عرفانی خود، با روایات و ادعیه ائمه اطهار(ع) پرداخته و به این سوالات پاسخ دهد. آیا آراء فلسفی و عرفانی سهروردی، با روایات و ادعیه موجود در آثارش، ارتباط و توازن کافی برقرار کرده است؟ این روایات و ادعیه، در حکمت اشراقی سهروردی چه جایگاهی داشته و چه نقشی را ایفاء کرده است. سهروردی در آثار خود، از مبانی حکمی متنوعی بهره برده است؛ در این پژوهش هدف آشنایی و شناخت یکی از این مبانی که همان رصدهای معنوی و روحانی اساطین حکمت و نبوت است؛ می باشد.و اینکه جایگاه معرفتی حکمای الهی که اولیاء خدا در روی زمین اند ؛در آثار شیخ اشراق مشهود واقع شود. در کنار این هدف، پرداختن به ارتباط نیایش یک حکیم با دیدگاه های وی نیز مدّ نظر است. 1-8 ساختار پژوهش پژوهش مورد نظر از چهار بخش تشکیل یافته است. بخش نخست مقدمه و مطالب کلّی درباره پژوهش است. در بخش دوّم، با توضیحی کوتاه درباره ی هرمنوتیک، به شرح حال و احوال شیخ اشراق و مکتبی که وی بنا کرده ، پرداخته شده و هرمنوتیک خاصی که در آثار شیخ نهفته مورد کنکاش و تحلیل قرار گرفته است. بخش سوم و چهارم که محتوای اصلی پایانامه را تشکیل می دهد، به هرمنوتیک روایات و ادعیه در آثار شیخ اشراق پرداخته شده است. بخش سوّم از سه فصل تشکیل یافته است: فصل اول گزارش مفصّل از روایاتی که در آثار شیخ اشراق بدست آمده، داده شده و در طی آن به سندیابی این روایات با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث که مجموعه ی کاملی از کتب حدیثی معتبر شیعه و سنی است پرداخته شده است؛ در فصل دوّم از بین این روایات، روایاتی که محتوای نفس شناسی دارند براساس عقاید حکمی و اشراقی خود شیخ، مورد تفسیر و تأویل قرار گرفته؛ در فصل سوم همین کار در مورد روایات خداشناسی انجام شده است. در بخش آخر ادعیه و نیایش هایی که از شیخ اشراق یافت شده ذکر و با توجه به مسأله عدم تکرار مطالب، در صورت نیاز و در حدّ توان به توضیح این نیایش ها پرداخته شده است. در آخر هر بخش، نتیجه ای که از مطالب آن بخش بدست آمده ذکر شده و در آخر پژوهش، نتیجه گیری کلّی از تمامی مطالب پایانامه ذکر شده است.
نرگس اسکندری وفایی سحر کاوندی
در میان حکمای مسلمان، شیخ اشراق از نخستین کسانی است که با استناد به آیات و روایات، دیگاه های خود را در مسیر دستیابی به حقیقت اعلی قرار داده و سپس حقایقی را که به واسطه مشاهده معنوی به دست آورده، به زبانی رمزی و نمادین بیان کرده است تا تنها اهل معرفت، با رمزگشایی و تفکر عمیق در آنها، به معنای اصلی پی ببرند. وی درباره "حب" و "عشق" نیز به زبان رمز سخن رانده که دیدگاه وی در موارد فراوانی قابل ارجاع به آیات قرآن است. هدف از این پژوهش، اثبات وجود شواهد قرآنی بر آراءِ سهروردی، درباره "حب" و "عشق" ، و تطبیق آن با قرآن است؛ برای این منظور، ابتدا دیدگاه وی در این زمینه بیان شده و سپس با اشاره به آیات قرآنی مربوط به "حب" و "عشق"، به تطبیق این دو دیدگاه و تاویل و تفسیر آیات موجود بر اساس دیدگاه سهروردی پرداخته شده است، تا بدین وسیله یکی دیگر از ابعاد معنوی و تربیتی آثار سهروردی آشکار گردد. سهروردی، عشق را دارای حقیقتی مستقل و آسمانی متعلق به عالم ملکوت می داند که پس از خلقت انسان وارد دنیای مادی شده و به افراد انسان تعلق یافته است. او عشق را نشات گرفته از عقل دانسته و معتقد است عشق مرتبه شدید محبت، و محبت ثمره معرفت است. وی بر این باور است که عشق، تعالی بخش روح انسان و فانی کننده جسم اوست، قدرت عشق تا جایی است که مهار نفس اماره را بدست گرفته، آن را مطیع و فرمان بردار خود می گرداند. به اعتقاد وی عشق در تمام هستی، جاری بوده و نظام جهان بر اساس قهر و محبت انتظام می یابد، او حتی سعادت و شقاوت نفس را نیز بر اساس قهر و محبت تفسیر می کند. بر اساس آیات قرآن، حب امری ازلی، نشات گرفته از ذات حق تعالی است؛ بین انسان و خدا، حب به معنای حقیقی برقرار است، هم خدا محب و دوستدار انسان است و هم انسان محب حق تعالی است؛ معرفت، پایه و اساس حب است، حب در تمام جنبه های زندگی مادی و معنوی انسان جریان دارد. آنچه متعلق حب انسان قرار می گیرد اگر امر خیری باشد، سبب سعادت انسان می شود و اگر امر شری باشد جز شقاوت و بدبختی، ثمری برای انسان نخواهد داشت. اصول دیدگاه های سهروردی تا حد زیادی قابل ارجاع به آیات قرآن است و می توان گفت وی در بیان مبانی خود، تحت تاثیر قرآن بوده است.
پریسا طاهری والا طاهره کمالی زاده
نور به عنوان موضوع فلسفه ی اشراق ، رمز و نمادی است از آگاهی و خودآگاهی . برخلاف فلسفه های رسمی دیگر که موضوعشان وجود است ، مدار فلسفه ی سهروردی مساله ی علم است و علم و آگاهی جز در سایه ی اشراقات انوار افاضه شده ازجانب نورالانوار بواسطه ی جبرئیل/روح القدس میسر نمی باشد . سهروردی در داستان رمزی آواز پرجبرئیل با دیدگاهی مشائی-اشراقی یک دوره مباحث معرفت شناسی و جهان شناسی را مطرح کرده که سالک توانسته به عالم مثال وارد شود و پس از ورود به عالم مثال با جماعتی از عقول/فرشتگان مواجه شده و این مواجهه از طریق ادراک خیالی (شهودخیالی) صورت می گیرد و نهایتا با آخرین عقل از سلسله ی طولیه که همان عقل فعال است ،سخن می گوید .اتصال و ارتباط نفس ناطقه ی سالک به عقل فعال منجر به آن شده است که سالک بتواند از طریق این اتصال به معرفت حقایق علوی و روحانی عالم عقول نائل شود . عقل فعال/جبرئیل با توجه به نقش محوری که در این داستان دارد ،در معرفت شناسی معطی علم است و در جهان شناسی واهب الصور است و در واقع پیوند دهنده ی معرفت شناسی اشراقی به جهان شناسی اشراقی است و این رساله در واقع بیان یک دوره مختصر جهان شناسی و معرفت شناسی مشائی است که به عنوان فلسفه ی رایج سهروردی به زبان اشراق بیان نموده . در این داستان سهروردی طی ابتکاری بدیع و بی نظیر جهان شناسی و معرفت شناسی دوگانه (اشراقی –مشائی) را ارائه داده است و در عین حال تلاش نموده که به زیباترین و دقیقترین وجه ممکن تقریب بین دو نظام فلسفی مشائی و اشراقی را صورت بندد. واژگان کلیدی : معرفت شناسی ، جهان شناسی ، عقل فعال ، آواز پر جبرئیل
نیلوفر نمیرانیان حسین اترک
تردیدی نیست که امروزه در جهان، ادیان گوناگونی یافت می شوند که گاه تفاوتشان با یکدیگر چنان است که به دشواری می توان همه ی آن ها را تحت یک نام (دین) گرد آورد. کثرت ادیان به این معنا انکار ناشدنی است، اما پرسشی که به ویژه در سال های اخیر بسیاری را به خود مشغول داشته، آن است که آیا می توان این کثرت را به رسمیت شناخت و همه ی ادیان – و یا دست کم گروه بر گزیده ای از آن ها را- حق یا بهره مند از حقیقت دانست؟ آیا می توان همه ی ادیان را نجات بخش خواند؟ در پاسخ به چنین پرسش هایی، دیدگاه ها و رویکرد های گوناگونی پدید آمده که به طور کلی آن ها را می توان به سه دسته ی کلی تقسیم کرد: انحصار گرایی، شمول گرایی، کثرت گرایی. پژوهش حاضر به بررسی دیدگاه متفکر مسلمانِ معاصر ایرانی، سید حسین نصر، می پردازد و از لا به لای آثار متنوع ایشان، نظر و دیدگاه خاص وی را که با عنوان وحدت متعالی ادیان از آن نام برده می شود، مورد تحقیق و واکاوی قرار می دهد. تنوع ضروری وحی ها و گوناگونی صور دینی، تمایز قلمرو ظاهر و قلمرو باطن، حقیقت مطلق و مطلق نسبی، اصل راست آیینی و وحدت درونی ادیان، مبانی و دلایلی هستند که دکتر نصر برای حقانیت ادیان گوناگون و قائل شدن به کثرت گرایی دینی، در آثار مختلف خود به آن ها استشهاد نموده است. دکتر نصر معتقد به وحدت متعالی ادیان است، البته فقط ادیانی که منشاء آسمانی دارند. وحدت متعالی ادیان، وحدتی است که هم متعالی است و هم درونی. تنها ادیان اصیل و تاریخی عالم را حق می داند و از آن جا که به تلازم حقانیت و رستگاری معتقد است، این ادیان اصیل را نجات بخش می داند. باید توجه داشت لازمه ی این سخن این نیست که همه ی ادیان از لحاظ عملی در یک سطح هستند. این مبانی و ادله در نهایت در دو بخش کلی نقد های درون دینی و نقدهای برون دینی مورد بحث قرار می گیرند. در بخش نقدهای برون دینی، با نقد های وارد بر صورت مسأله، نقدهای وارد بر مبانی و پیش فرض ها، نقدهای وارد بر روش شناسی طرح نظریه ی وحدت متعالی ادیان و نقدهای وارد بر پیامدهای نظریه مواجه می شویم.
مقصود ذوالقدری طاهره کمالی زاده
مفوّضه که در اواسط قرن دوم پدیدار گشتند، مدّعی شدند که پیامبر و أئمّه (ع) تنها مخلوقی هستند که مستقیما توسط خداوند آفریده شده اند؛ آفرینش سایر موجودات، تدبیر و اداره ی جهان اعم از رزق، احیاء، و اماته و تشریع، به آنها تفویض شده است. مطابق اخبار و روایات رسیده، أئمّه(ع) با شیوه های گوناگون، از مفوّضه و اندیشه ی آنها تبرّی جسته و با آن، مبارزه کرده اند. مع الوصف، مفوّضه در نشر اندیشه-ی خود به توفیقات زیادی دست یافتند، به نحوی که مقدار قابل توجهی از افکار آنها وارد جوامع روائی و سایر کتب شیعه گردید. أئمّه ی هدی ضمن مبارزه با جریان تفویض، برای نجات عده ای که ممکن بود، برای احتراز از تفویض، به تقصیر گرفتار شده از فضائل أئمّه(ع) و منزلت انسان کامل، غافل گردند و در نتیجه از هدایت و توجه به علت غایی آفرینش محروم گشته، دچار هلاکت و گمراهی شوند، همواره فضائل و منزلت خود و اهل بیت(ع) را گوشزد کرده، راه نیل به آن مقام را بندگی و عبودیت خداوند دانسته اند. این پژوهش با روش کتابخانه ای و بهره گیری از شیوه ی تحلیلی- توصیفی، ضمن تبیین ماهیت تفویض و ریشه یابی تاریخی آن، برخی ازآثار آن را در مذهب شیعه بررسی کرده و در نهایت ولایت تکوینی را به عنوان خط مستقیم و حد فاصل میان تفویض و تقصیر، و نیز به عنوان محمل تعداد زیادی از اخبار و روایاتی که در فضایل شگفت انگیز أئمّه(ع) وارد شده، معرفی کرده است.
محمدرضا شهبازیان طاهره کمالی زاده
رابطه دین و سیاست از دیر باز مورد توجه حکما و فیلسوفان و علماء دین بوده است. در تمدن اسلامی حکومت دینی امری مسلم بوده و این امر در فرهنگ ایران پیش از ظهور اسلام نیز سخت مورد توجه قرار گرفته و تا جائیکه اطاعت از حاکم( پادشاه) بدلیل آنکه خداوند به او فرّه ایزدی عطا کرده است امری واجب و ضروری قلمداد می شد،که این بیانگر تعامل دین و سیاست بوده است. این امر در فلسفه اسلامی، که ابونصر فارابی موسس و بنیانگذار آن است، دارای جایگاه خاص و ویژه ای می باشد. فلسفه سیاسی فارابی، به طور عمده افلاطونی بود. فارابی با تفسیر فلسفی از نبوت و وارد کردن مفهوم شاهی آرمانی به فلسفه، میان دین و سیاست پیوندی تنگاتنگ برقرار می کند. فارابی، هدف غایی سیاست را سعادت قصوی می داند و برنامه و راه و روش رسیدن به سعادت را در دین جستجو می کند. پژوهش حاضر این مسئله را در فلسفه نبوی فارابی و در دو حوزه ی دین و سیاست و حکومت دینی با نظر به آثار و آراء فارابی، بررسی می کند. فارابی دین را مجموعه ی آراء و افعالی می داند که توسط رئیس اول تنظیم و انسان را به سوی بهتر زیستن و کامل تر شدن هدایت می کند و سیاست را شناخت اموری می داند که زیباییها را برای اهل مدینه فراهم می سازد و توان تحصیل و همچنین حفظ آن زیباییها را ممکن می گرداند.
محبوبه شهبازپور طاهره کمالی زاده
از جمله مسائل فلسفی رابطه ی نفس با عقل است. مسائل اصلی این رساله، تعریف نفس و عقل و بیان چگونگی ارتباط این دو از دیدگاه، حکیم افضل الدین کاشانی و ابتکار وی در این زمینه است. بر اساس تحقیق انجام شده، تعریف بابا افضل از نفس عبارت است از «چیزی که هستی سزاوار آن باشد» و عقل: «مرتبه ی بالفعل نفس». بنابر این برای دست یابی به نتیجه، رابطه ی نفس و عقل در دو حوزه ی معرفت شناسی و جهان شناسی مورد تحقیق قرار گرفته است. چنان که در معرفت شناسی با استفاده از مبانی فلسفی بابا افضل از جمله، قوای نفس، رابطه ی نفس با بدن، تجرد نفس، در می یابیم نفس همان مرتبه ی بالقوه ی عقل است به عبارت دیگر نفس و عقل دو روی یک سکه اند که نفس در راستای تعالی به عقل در حرکت می باشد. در جهان شناسی نیز، به این نتیجه می رسیم که عقل صادر نخستین، مبدا صدور کثرات جهان مادی و کد خدای عالم تحت القمر است. لذا نفس ناطقه ی انسانی با افاضه ی عقل فعال خود را از قوه خارج نموده و به فعلیت تام و معرفت به خود و از همه مهم تر معرفت الهی و تسلط بر جهان دست می یابد.
مریم احمدی مریم خوشدل روحانی
اراده به عنوان یکی از صفات خداوند در متون کلامی و فلسفی مورد توجه و عنایت متکلمین و فلاسفه قرار گرفته است. فلاسفه یهودی نیز این مسئله را مورد واکاوی قرار داده و از جنبه های مختلف بررسی نموده اند. یکی از مطرح ترین نظریات درمورد اراده الهی، نظریه سلیمان بن جبیرول، فیلسوف اندلسی است. به نظر می رسد ابن جبیرول در بیان نظریه خود تحت تاثیر، فلوطین، انباذقلس، نظریه لوگوس مسیحیت و فلاسفه مسلمان بوده است، گرچه در برخی از موارد با فلاسفه ذکر شده اختلافاتی نیز دارد . وی اراده را عاملی برای حرکت دانسته و آن را واسطه ای بین ماده و صورت کلی توصیف می نماید که هر یک از آن ها به صورت مرتبط به هم وجود دارند. اراده الهی به عنوان یک عامل پیوند میان علل برتر و معلول های پست تر در زنجیره حیات به صورت یک رابطه عمودی است که در همه فرایندهای تجلی نفوذ دارد. بر طبق نظریه ابن جبیرول اراده الهی نقش مهمی در تمامی مراحل آفرینش ایفا کرده و واسطه ای میان خدا و همه موجودات است .بر این اساس وی تمام افعال در جهان را ناشی از اراده الهی می داند در واقع اراده قدرتی از سوی خداست که در همه چیز نفوذ کرده و وارد می شودو باعث تحرک و جنبش تمام موجودات می گردد.
سمیه اجلی سحر کاوندی
معرفت از نگاه ملاصدرا امری وجودی و در راستای کمال نفس است. از نگاه وی غایت معرفت، خداگونه شدن و فهم اسماء و صفات الهی بواسطه علم حضوری است. با این تبیین از معرفت، جایگاه وحی و شهود در کنار عقل و استدلال مشخص گشته و مثلث سه ضلعی عقل، وحی و قلب، که معرفت از نگاه صدرا مبتنی بر آن است، ترسیم می گردد. قلب مرتبه ای از نفس است که به دلیل ساختار تکوینی خود، حالتی عرشی و برزخ گونه دارد، لذا متناسب با عالم مثال بوده و می تواند مدرَکات مثالی از جمله وحی و الهام را دریافت نماید. . ملاصدرا لزوم وجود طهارت قلبی را نه تنها ملاک و مقدمه برای دریافت وحی، که مقدمه ای برای فهم آیات وحی می داند. لذا بیان می کند که اگر قلب دور از پلیدی های معاصی و ظنون و اوهام فاسده باشد می تواند به دلیل سنخیتی که با عالم مثال دارد، از این عالم کسب فیض نموده و الهامات رحمانی بر قلب افاضه گردد. از این رو ملاصدرا همواره پیش از ورود به مباحث نظری و فهم بسیاری از امور علوی، خواننده را به کسب طهارت قلبی دعوت می کند. طهارت قلبی ای که از نگاه وی تنها از مجرای عمل به شریعت مقدس اسلام حاصل می شود.