نام پژوهشگر: مظاهر احمدتوبی
ابوالفضل فتحی بهزاد سالکی
چکیده یهودیت دین یک جماعت قومی خاص و اولین دین زند? جهان است که پیروان این دین برخلاف پیروان دین اسلام و مسیحیت، خودشان را نه جماعت دینی بلکه به عنوان گروهی قومی و نژادی خاص در نظر می گیرند و احساس هویت آنها عمیقاً با احساساتشان در سرزمین اسرائیل پیوند خورده است و از روزگار باستان، این پیوند میان یهودیان و سرزمین موعود در آئین عبادی حفظ شده است. دین یهودی در میان ادیان توحیدی جهان که در تعالیم خود می گویند خدایی واحد، بسیط، متعالی و خالق وجود دارد که سرتاسر عالم را خلق کرده و خدای جهانیان محسوب می شود قرار داشته و در میان آنها از همه قدیمی تر است. یهودیان از طریق کتابهای مقدسشان، که در نزد مسیحیان به عنوان عهد عتیق معروف است، توحید اخلافی را برای جهانیان به ارمغان آوردند که همین أمر بـارزترین خصیـص? اخلاقـی دین یهود و اصـلیترین سهـم آن در تفـکر دینی جـهان مـحسوب می شود. پیروان این دین از سال 70 میلادی با نابودی معبد اورشلیم به دست امپراتوری روم تا سال 1948 که مقارن با تشکیل دولت اسرائیل است اغلب به عنوان اقلیت بیگانه، شوم و نحس در میان ملل دیگر زندگی می کردند. بخش اعظم تاریخ یهود شامل تعقیب، تبعید، تبعیض و شهادت است که همین مسائل تئودور هرتزل را بر آن داشت تا نظری? سیاسی خود را مبنی بر تشکیل دولت اسرائیل جهت خاتمه دادن به تمامی مشکلات پیش روی یهودیان مطرح کند. هدف از ترجمه و تحقیق کتاب حاضر ارائه تحقیقی علمی، بی طرفانه و جامع دربار? یکی از ادیان توحیدی است. این کتاب در بخشهای آغازین خود به بررسی ماهیت خداوند و اعمال او از نظر یهود می پردازد و پس از بررسی پیمان خداوند با قوم بنی اسرائیل و اجداد آنها، نگاهی دارد به تقسیم بندی های اعتقادی و عملی یهودیان و آن گاه با گذری به کشور اسرائیل، جنبش های صهیونیستی و ضد صهیونیستی، امیدهای مذهبی یهودیان مانند ماشیح و منجی موعود را مرور میکند. در بخشهای بعدی، رابطه و دیدگاه یهود نسبت به دیگر ادیان بررسی شده و پس از آن، عبادات، جشنها، اعیاد و روزه ها را معرفی کرده و سیر اعمال مذهبی مقاطع مختلف دوران زندگی یک یهودی را از تولد تا مرگ مورد مداقه و موشکافی قرار میدهد. با توجه به کمبود و قلّت منابع فارسی و آکادمیک در حوزه ادیان بطور اعم و یهودیت و مسیحیت به طور اخص برای مقاطع مختلف تحصیلی، ترجمه و تحقیق در این زمینه از اهمیت فوق العاده برخوردار است. واژه های کلیدی: یهودیت، عبادت، وحی، قوم برگزیده، اعیاد، معبد، کنیسه.
منیره همت زاده مظاهر احمدتوبی
عهد قدیم، عنوانی که مسیحیان در مقابل کتابهای مقدس خود، عهد جدید، به کتابهای مقدس یهودیان اطلاق می کنند، متشکل از مجموعه ای از صحف مقدس یهودی است که هر یک ماهیت خدا و ارتباط او با قوم برگزیده اش، اسرائیل را شرح می دهند. دین یهود می گوید که خدای واحد، خالق، داور و نجات دهنده ای وجود دارد که تاریخ و جهان را اداره می کند و تمامی قدرتها و سلسله حوادثی که در جهان زمانمند اتّفاق می افتند در ید قدرت اوست و اوست که حاکم مطلق است. لذا بسیاری از محقّقان معتقدند که خدای یهودیان خدای تاریخ و دین یهود یک دین تاریخی است. یهودیان خدای قدوس را که متفاوت با دیگران است می ستایند و ویژگیهای انسان وارانگارانه در کتاب مقدس را صنایع ادبی صرف در نظر می گیرند تا او را قابل فهم سازند. آنها خدا را از طریق تجارب روزمرّه درک می کنند چرا که همه فعّالیتهای انسان صحنه فعل الهی است. این کتاب تحقیقی بی طرفانه درباره بسیاری از تصاویر خدای اسرائیل در عهد قدیم می باشد. در مجموعه مرجع عهد قدیم همه متون چیزی برای گفتن از خدا دارند. خدا در هر سفر یک شخصیّت کلیدی است امّا نقش و شخصیت خدا میان اسفار، و میان انواع نوشته ها متفاوت است. در بررسی ماهیت ’خدای عهد قدیم‘ این کتاب مفصّل و تحقیقی، این جنبه های متفاوت خدا را که اغلب متضاد هستند، در کنار هم قرار داده و آنها را بررسی و تحلیل می کند؛ از جمله بررسی تصاویری مثل خالق، داور، ویرانگر، پادشاه، پدر، مادر دلسوز، نجات بخش، شوهر مهربان و غیره، بررسی اسناد مرتبط با یَهوِه پرستی، تغییر آن در دورانهای مختلف، تأثیر پذیری از فرهنگهای پیرامون اسرائیل باستان و غیره، بحث از ایدئولوژی، زبان استعاری و هرمنوتیک در عهد قدیم. واژه های کلیدی: عهد قدیم، یهودیت، قوم برگزیده، یَهوِه، تصاویر خدا، یَهوِه پرستی.
فرزانه باخدای رودی منصور معتمدی
با مطالعه «فتوت» و «جوانمردی» چه با تأمل در متون منظوم و منثور فارسی چه با بررسی فتوت نامه ها و متون دیگر، در می یابیم که فتوت دارای یک سلسله باورها و اصول عقاید و مراسم خاص است. این مبانی و مراسم شباهت های زیادی با باورها و مراسم ادیان و سنتها ی ایران باستان، شامل دین های زرتشتی، مانوی، مزدکی، اهل حق و ایزدیه و نیز سنت زورخانه و آداب برخی از گروه های اجتماعی در ایران عهد ساسانی مثل اسباران، آزادگان، یاران، سرهنگان و... دارد. از طرفی با مقایسه آیین فتوت با ادیان رازباور شرقی همچون آیین میترایی، دین ایزیس و اوزیریس، دین سیبل و بعل های سوری که تماماً تحت تأثیر تمدن هلنیستی قرار گرفتند، می توانیم به بررسی شباهت های بین هر یک از ادیان و سنت های ایران باستان و ادیان رازباور با فتوت بپردازیم، زیرا یکی از عناصر مهم در تمدن یونانی مآب مولفه فرهنگ و تمدن ایران بوده است. بنابراین در این پایان نامه سعی شده است که با بررسی مشابهت های بسیاری که بین این ادیان و آیین فتوت وجود دارد به این فرضیه که فتوت تحت تأثیر فرهنگ ایرانی است، جواب مثبت داده می شود.
لیلی محمدی مظاهر احمدتوبی
آموزه ی گناه نخستین یکی از آموزه های کلیدی مسیحیت است که مفاد اصلی آن، آلودگی نوع انسان است. براساس این آموزه، انسانها به دلیل اینکه از نژاد حضرت آدم (ع) هستند، گناه آدم را به عنوان فرزندان او به ارث می برند و در نتیجه همه ی آنها گناهکارند. مسیحیان بر این باورند که رهایی از این گناه جز از طریق خود خداوند ممکن نبود. اما خداوند، از یک طرف، صفت عدل او اقتضا می کند که آدم و و ذریّه اش را به سبب گناهی که او مرتکب شد مجازات کند، و از طرف دیگر، صفت رحمت او اقتضا می کند که گناهان بشر را ببخشد. از نظر آنهاتنها راه جمع بین عدل و رحمت خداوند ارسال پسر یگانه ی خود عیسی مسیح (ع) بود. اینکه او در هیئت انسانی ظاهر شود و مانند یک انسان زندگی کند و سپس برای اینکه گناه بشر را کفاره دهد ظالمانه مصلوب شود. به عبارت دیگر، مسیحیان مرگ مسیح روی صلیب را کفاره ای برای گناه آدم می دانند. از این رو هر کس به عیسی مسیح ایمان بیاورد از طریق غسل تعمید از این گناه پاک می شود. و اما در مورد گناهانی که افراد پس از غسل تعمید مرتکب می شوند طریق تبرئه ی از آن توبه و اعتراف در نزد کشیش است. بازخرید گناه نخستین، یعنی این اعتقاد که خداوند به خاطر کفاره ی گناه آدمیان پسر یگانه خویش را فدا کرد مطلبی است که فهم آن ممکن نیست. در تمام کاینات کسی بالا دست خدا نیست پس خداوند در قبال چه کسی مسئول است و پسر خویش را در قبال مسئولیت در برابر چه کسی فدا می کند؟ او قربانی خویش را به چه کسی تقدیم می کند؟ به نفس خودش؟لازم است که در تمامی شریعت ها بین گناه و عقوبتِ آن تناسب وجود داشته باشد. آیا بین مصلوب شدن مسیح بدین صورت و گناهی که آدم مرتکب آن شد، توازن و تناسبی وجود دارد؟آیا انصاف است که برای گناه دو نفر نه تنها گناهکاران اصلی بلکه میلیاردها انسان دیگر اعم از همه ی آنهایی که هرگز در جهان نزیسته اند و هیچگاه نخواهند زیست مجازات شوند؟بسیاری از متکلمان مسیحی عصر حاضر این نظریه را قبول ندارند چرا که معتقدند این نظریه به مفهوم عدالت خداوند آسیب می رساند چون که بر این فرض استوار است که خدا خون مسیحی را می طلبد که از هر جهت بی گناه بود، تا با روش نابهنجاری که مبتنی بر شکنجه و مرگ سرخ است، گناه دیگران را جبران کند. هیچ انسانی نمی تواند این روش ظالمانه و وحشیانه را بپذیرد، پس چگونه می توانیم آن را به خداوند نسبت دهیم؟!
اصغر منصوری سعید گراوند
معرفت در مثنوی مولوی و اوپانیشادها یکی از پراهمیّت ترین مفاهیم است. ماهیت این مفهوم در تفکّر عرفانی از سنخ شهود و مکاشفه است نه ظنّ و استدلال. معرفت شهودی در مثنوی مولوی و اوپانیشادها نقش بسیار مهمّی در رسیدن انسان به نجات دارد، برخلاف معرفت ظاهری (معرفت فروتر) که به امور و مسائل سطحی این جهان مادی مربوط است و در نهایت نتیجه آن گمراهی و سمساره است. به هر حال در مثنوی مولوی و اوپانیشادها رسیدن به نجات یک نوع تحوّل معرفت شناختی است که در ساحت تفکّر رخ می دهد نه در دنیای بیرون از خود انسان. لذا در هر دو سنت معرفت به دو گون? معرفت برتر (پارا جنانه) و معرفت فروتر (اَپارا جنانه) در جریان است که در قسمت معرفت برتر عوامل و موانعی در جریان سلوک پیش روی سالک قرار می گیرد. در هر دوی این آثار سالک طریق، با خودشناسی، پیروی از اولیاء حق، تهذیب و ریاضت تن و... قدم در وادی معرفت راستین می گذارد و در مقابل ممکن است صفات ناپسندی همچون؛ حرص، تکبر، خشم، غرور، پایبندی به امور دنیایی و بسیاری دیگر او را از چنین معرفتی بازدارند. بنابراین در هر دو سنّت برخلاف کثرت وجوه تشابه، وجوه اختلاف ناچیزی به چشم می آید از جمله؛ تفاوت در نوع ریاضت ها، کیفیت ذکر، نگرش بر شریعت در مقابل طریقت و غیره. از این رو پژوهش حاضر می کوشد با رویکردی مقایسه ای، معرفت و مسائل پیرامون آن را در سه فصل؛ معرفت در مثنوی معنوی مولوی، معرفت در اوپانیشادها، تطبیق و تحلیل، و در قالب وجوه تشابه و اختلاف گزارش های این دو متن، بدون هیچ گونه همانند سازی مورد بحث و بررسی قرار دهد.
حبیبه خانی سعید گراوند
وصول به حق یکی از مهمترین مباحث و مسائل عرفانی است که در متون مختلفی در سنتهای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در اندیشه اسلامی و هندویی چگونگی امکان وصول به حق در دو متن حدیقه الحقیقه و بهگودگیتا بیان شده است. در این دو متن از راههای مختلفی برای رسیدن به حق سخن رفته است. این راهها بنا به گزارش حدیقه عبارتند از: شریعت، طریقت و حقیقت. راه شریعت همان کارمه یوگه، طریقت همان جنانه یوگه و راه حقیقت، همان بهکتی یوگه است. در حدیقه و بهگودگیتا علیرغم وجود اختلاف در پاره ای از مسائل در راههای وصول به حق اختلاف چندان بنیادینی به چشم نمی خورد و این مسئله از آنجا ناشی می شود که اولاً اهدافی که در عرفان عملی مطرح است با دغدغه های اصلی بشر تناسب دارند و ثانیاً میزان سازگاری عرفان عملی مندرج در حدیقه با عرفان عملی خارج از خودش بسیار است. پژوهش حاضر می کوشد مسئله راههای رسیدن به حق را در دو متن حدیقه الحقیقه و بهگودگیتا مورد بحث و بررسی قرار دهد.
سعیده صباحی سعید گراوند
مقام تسلیم یکی از مهمترین مباحث و مسائل عرفانی است که در متون مختلفی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از جمله این متون می توان به مثنوی مولوی و گیتابهاشی? رامانوجه اشاره کرد. در این دو متن تسلیم عبارت است از آن مرتبه ای که سالک اختیار خود را به طور مطلق به حق می بخشد و اراد? خود را در اراد? حق فانی می گرداند،چنان که همه امور را به حق می سپارد تا آنچه را که لازم می داند در حق او انجام دهد. در این دو متن از مراتب و ابعاد تسلیم سخن به میان آمدهو گفته شده که تسلیم امری است که مراتب مختلف دارد. در مثنوی و گیتابهاشیه علیرغم وجود اختلاف در پاره ای از گزارش ها، تفاوت چندانی پیرامون ماهیت و اصل تسلیم دیده نمی شود. و این مسئله را می توان در انطباق و میزان سازگاری آراء و اندیشه های عرفانی مولوی با رامانوجه دانست که در آثار خود به تبیین مقام تسلیم پرداخته اند. پژوهش حاضر در تلاش است تا با روش مقایسه ای مسئله "تسلیم محض" و ابعاد و اشکال مختلف مربوط به آن را در مثنوی معنوی و گیتابهاشیه مورد بحث و بررسی قرار دهد.
مهرنوش فکری سعید گراوند
ادب رعایت حدود می¬باشد که لازمه¬ی رعایت آن تسلیم در برابر حق است. این اصل، نقش بسیار مهمّی در زندگی معنوی انسان ایفا می¬کند؛ ادب مراتبی دارد که عبارت¬اند از: ادب ظاهر و ادب باطن. ادب ظاهر حفظ حدود و دوری از گناهان است؛ امّا ادب باطن، پاکی قلب است از غیر حق. التزام به ادب در سنت عرفانی هیچ¬گاه از سالک ساقط نمی¬شود، مگر در مقام فنا و اتحاد با معشوق. در این شرایط شرط ادب از سالک ساقط می¬گردد. وی در نزد اهل ظاهر ترک ادب می¬کند؛ اما در نزد عرفا ترک ادب وی عین ادب است؛ این در حالی است که برخی از سالکان هستند که از روی نادانی، این اصل مهم را ارج نمی¬نهند و در رعایت آن اهمال می¬ورزند. در واقع بنا به گزارش متون عرفانی چنین کسانی مرکب همّتشان به سبب ترک ادب از حرکت بازمی¬ایستد و مانع از رسیدن آنها به سرمنزل حقیقی می¬شود. مولوی در مثنوی معنوی، سنگ¬بنای سلوک معنوی را ادب می¬داند و ذکر می¬کند که ادب توفیق الهی است که سالک ملزم به رعایت آن است. ادب در مثنوی مولوی دارای مراتبی است که عبارت¬اند از: ادب ظاهر و ادب باطن. ادب ظاهر در مثنوی مولوی، طاعات و عبادات شریعت از جمله نماز، روزه، حج و... و آداب ظاهری طریقت از جمله خلوت و صحبت، خاموشی و... است. ادب باطن نیز مشتمل بر آداب باطنی طریقت از جمله بندگی، غیرت، حفظ اسرار و... می¬باشد. مولوی علا-وه بر تبیین ضرورت ادب، سالک را از ترک ادب برحذر می¬دارد. وی همچنین ذکر می¬کند که سالک به سبب جوشش عشق و استغراق در مقام فنا، ترک ادب می¬کند که در اینجا ترک ادب وی در نزد عارفان نقصان نیست، بلکه عین ادب است. مصادیق ترک ادب در مثنوی معنوی عبارت¬اند از: غرور، دنیاطلبی، حرص و آز، سماع، جنون و... ابن¬الفارض نیز در دیوانش بر اهمیت و ضرورت ادب تأکید می¬کند. ادب در نزد وی ذومراتب است. این مراتب مختلف عبارت اند از: ادب ظاهر و ادب باطن. ادب ظاهر مشتمل است بر آداب شریعت و آداب ظاهری طریقت که برخی از این آداب حاصل اتحاد عارف با معروف می باشد. آداب ظاهری در دیوان ابن¬الفارض عبارت¬اند از: نماز، حج، روزه و...؛ ادب باطن نیز آداب باطنی طریقت از جمله بندگی، غیرت، وفاداری و... می¬باشد. شگفت است که وی علاوه بر ادب، به ترک ادب نیز توجه دارد که حاصلِ غلبه عشق و حیرت بر سالک است. از دیدگاه وی سالک در مسیر سیر و سلوک معنوی به سبب غلبه عشق و رندی به مرتبه ای می رسد که در مقام اتحاد با معشوق، خود عاریتی را فراموش می¬کند و رسم دویی بین وی و معشوق برمی¬خیزد. در این زمان عاشق بالکل معشوق می¬شود و ادب از وی ساقط می¬شود. در واقع از دید ظاهرگرایان، وی ترک ادب می¬کند؛ در صورتی¬که ترک ادب وی نزد عارفان مصداقی برجسته از ادب است؛ به¬علاوه مصادیق ترک ادب در دیوان ابن¬الفارض عبارت¬اند از: جنون، رندی و قلندری، سماع، کشف اسرار و... پژوهش حاضر در تلاش است با روش توصیفی-تحلیلی، ضمن بررسی قلمرو معنایی ادب و ترک ادب و بیان مصادیق آن، وجوه افتراق و اشتراک دو کتاب مثنوی معنوی و دیوان ابن¬الفارض را پیرامون این مساله واکاوی کند.
صغری اکبری مظاهر احمدتوبی
در دین مسیحیت حضرت عیسی (ع) شخصیّتی محوری است. اطلاع از احوال، اندیشه های او برای فهم تاریخ تفکر مسیحی بسیار مهم است. تنها منبع برای بررسی این موضوع، اناجیل چهارگانه است که چهار کتاب نخست از عهد جدید را تشکیل می دهند. سه انجیل نخست، از لحاظ محتوایی شبیه به هم هستند؛ به همین دلیل این سه انجیل را اناجیل هم دید می نامند. انجیل یوحنا از لحاظ محتوا و سبک نگارش متفاوت از آن هاست. در بین اناجیل، انجیل مرقس قدیمی ترین انجیل است. در انجیل مرقس و انجیل یوحنا حضرت عیسی (ع) ازجایگاه ویژه ای برخوردار است. هر یک از این دو انجیل از دیدگاه خاص خود سعی در تبیین جایگاه حضرت عیسی (ع) دارند. از این حیث، این دو انجیل دارای وجوه افتراق و اشتراک با یکدیگر هستند. انجیل مرقس بیشتر به شرح زندگانی حضرت عیسی (ع) پرداخته و به الوهیت او توجهی نداشته؛ نام پسر خدا برای حضرت عیسی (ع) به ندرت و واژه ی پسر انسان بار ها و بار ها مورد استفاده قرار می گیرد و او را با القابی همچون پیامبر و استاد یاد می کند. در این انجیل، پیام اصلی حضرت عیسی (ع) بشارت ملکوت خدا است. برخلاف انجیل مرقس، انجیل یوحنا رویکرد متفاوتی را دنبال می کند. در این انجیل به وضوح از الوهیت حضرت عیسی (ع) سخن به میان آمده است. براساس گزارش انجیل یوحنا حضرت عیسی (ع) لوگوس الهی است که از ازل همراه خداوند بوده است. شاید بتوان گفت که در انجیل یوحنا، مفهوم حیات جاویدان جانشین مفهوم ملکوت خدا در انجیل مرقس می شود. به هر روی، انجیل مرقس بیشتر به اعمال و معجزات حضرت عیسی (ع) توجه دارد و تعلیم حضرت عیسی (ع) را بیشتر در قالب تمثیل بیان می کند و او را به عنوان یک معجزه گر و بیرون کننده ی ارواح ناپاک معرفی می کند. اما در انجیل یوحنا، حضرت عیسی (ع) بیشتر به شخصیت خود اهمیت می دهد و در معرفی خود از گفتار "من هستم" استفاده می کند. این دو انجیل در ترتیب و نظم رویداد ها نیز در مواردی اختلاف دارند. جالب توجه است که انجیل یوحنا به تاریخ رویداد ها کمتر اهمیت می دهد و در این انجیل عناصر الهیاتی و عرفانی غلبه دارد. گذشته از وجوه اختلاف، شباهت هایی در این دو انجیل پیرامون حضرت عیسی (ع) به چشم می خورد. بدین ترتیب که هر دو انجیل گزارشی یکسان در مورد موعظه و فعالیت های حضرت عیسی (ع) و در نهایت مرگ و رستاخیز او ارائه می دهند. هر دو انجیل علت محاکمه و مصلوب شدن حضرت عیسی (ع) را بشارت ملکوت خدا توسط او تفسیر می کنند. افزون بر این، هر دو انجیل کوچک ترین اشاره ای به گذشته ی حضرت عیسی (ع) و شجرنامه ی وی نمی کنند. درنهایت، در هر دو انجیل مهم ترین نشانه و دلیل هویت آسمانی حضرت عیسی (ع) و مسیح بودن او، معجزاتی است که به او نسبت می دهند. در این پژوهش سعی بر آن است به شیوه ای مقایسه ای احوال، افکار و اعمال حضرت عیسی (ع) در انجیل مرقس و انجیل یوحنا بحث و بررسی شود. واژه های کلیدی: حضرت عیسی (ع)، انجیل مرقس، انجیل یوحنا، پسر انسان، پسر خدا