نام پژوهشگر: محمود رضا عطایی
مصیب فتاحی مجد محمود رضا عطایی
abstract the primary purpose of this study was to explore the actual practices and cognitions of two groups of iranian eap teachers, i.e. language teachers and content teachers, with respect to teaching reading-comprehension and vocabulary. to this end, tehran university of medical sciences which authorizes both groups of teachers to teach eap courses was selected as the context of the study so that the possible effects of contextual variables could be controlled. next, three teachers from each group were randomly selected, each being observed for eight whole sessions to let the researcher tap on teachers established routines for a more valid comparison. different instruments including an observation checklist, field-notes, and semi-structured interviews were employed to triangulate the findings. furthermore, there were interviews with 18 learners to elicit their expectations from eap courses and teachers. the results indicated that there were major differences in the practices and cognitions of the two groups of teachers, with the content teachers holding more divergent dispositions within themselves. while english language teachers conceived reading-comprehension as a skill and tried to make learners conscious of some text-decoding skills and strategies applicable across different academic disciplines, each content teacher drew on a different practice such as translation, elaborating on the meaning of specialist terms, or asking comprehension-check questions from texts already decoded by learners before the class. as the interviews revealed, content teachers had either no or inadequate conceptions of reading-comprehension. also, language teachers were found to be unaware of genre-analysis, and did not consider any specific methodology for esap courses. to them, the primary concern was to help learners leave their wrong reading habits developed at schools and to make up for the deficiencies. as far as teaching vocabulary is concerned, contrary to language teachers who encouraged learners to guess the words from contexts and did not hold themselves responsible for teaching specialist terms, content teachers urged learners to develop their vocabulary knowledge and considered eap teachers responsible for teaching them. the common point between the two groups of teachers, however, was their unawareness of the existence of three levels of vocabulary in esp. indeed, they relegated academic words either to the general words or specialist words. during interviews, learners acknowledged their low english language ability and seriously criticized the educational system in terms of the books, time budgeting, and school curriculum. the findings then highlight the gap between the practices and cognitions of the two groups of teachers teaching the same course. this, in turn, calls for policy makers reconsideration of the way eap programs are designed and implemented in iran. the results may be applied by policy makers to make decisions for the future of eap program in iran, teacher educators to know about iranian eap teachers conceptions of these courses, eap teachers to reflect on their own practices and preconceptions or to use them as a kind of vicarious experience, and learners to be aware of their rights.
سکینه دودانگه عصمت بابایی
هدف از این تحقیق تعیین میزان ارتباط سرمایه ی فرهنگی والدین و رشد شناختی دانش آموزان در شرایط اجتماعی مختلف بود. بدین منظور تفاوت های دانش آموزان دبیرستانی در زمینه ی رشد شناختی و همچنین سطوح حیطه ی شناختی مطابق با طبقه بندی بلوم از حوزه ی شناختی ، مد نظر قرار گرفت. برای تعیین رشد شناختی دانش آموزان بر اساس طبقه بندی بلوم، سوالات چهار گزینه ای از یک متن کوتاه انگلیسی طراحی شد. طبق یافته های تحقیق، بین دو گروه دانش آموزان از سرمایه ی فرهنگی بالا و پایین تفاوت معناداری در رشد شناختی وجود داشت. همچنین این دو گروه دانش آموزان در سطوح حیطه ی شناختی نیز تفاوت معناداری با یکدیگر داشتند، البته به استثنای سطح دوم یعنی فهمیدن (درک مطلب). طبق نتایج تحقیق دانش آموزان در این سطح تفاوت معناداری نداشتند. به علاوه، این دو گروه از نظر سرمایه ی زبانی (مهارت های گفتاری) نیز به طور معناداری متفاوت بودند.
هدی محسن زاده محمود رضا عطایی
هدف این تحقیق بررسی ساختار زبان گونه ای در قسمت توصیف مجلات تخصصی از طریق تحلیل ساختار های کاربردی و اهداف انها و همچنین بررسی واژگانی هر ساخت کاربردی و یافتن شباهتها و تفاوتهای انها در توصیف مجلات رشته های مختلف بود. پیکره ی مورد نظر این تحقیق را 120 مجله ی تخصصی تشکیل دادند . در واقع ازهر یک از دو دسته ی کلی علوم (اجتماعی و فیزیکی) 3 رشته انتخاب شده و با در نظر گرفتن معیار های مرتبط مثل درجه ی علمی مجلات، پیشینه ی چاپ و طول هر توصیف پیکره ی مورد نظر از طریق نسخه ی الکترونیکی مجلات جمع اوری شد. ابتدا فراوانی هر ساختار کاربردی در قسمت توصیف مجلات محاسبه شد و سپس برای پیدا کردن شباهت ها یا تفاوت های این ساخت های کاربردی بین رشته های مختلف از تست chi- square ( نرم افزار spss) استفاده گردید. نتایج این بررسی در پاره ای از موارد مشابه و در پاره ای دیگر متفات با مطالعات قبلی انجام شده روی این متون بود.
سیده معصومه حسینی مقدم محمود رضا عطایی
this study investigated the effects of manipulating the cognitive complexity of tasks along +/- few elements and the time limits on l2 learners writing performance. to conduct the study, 60 iranian efl learners with two levels of proficiency, low and high intermediate, were selected and assigned to three groups based on the time devoted to task completion. the participants performed both a simple and complex version of information-gap, opinion-gap, and reasoning-gap tasks. the learners writing performance was measured in terms of accuracy, syntactic complexity, and fluency. the results indicated that increasing cognitive complexity of the tasks positively influenced the accuracy of the reasoning-gap tasks but not the information-gap and opinion-gap tasks. regarding syntactic complexity, more complex sentences were measured in the more complex information-gap and reasoning-gap tasks. the increase in the cognitive complexity of the tasks enhanced the fluency measure regarding the information-gap and reasoning-gap tasks. therefore, the findings partially provided support for robinsons cognition hypothesis. with regard to the time limits, the results did not show the significant influence of the time limits on writing performance in terms of accuracy and syntactic complexity. furthermore, there was no significant difference between the low and high intermediate learners regarding accuracy and syntactic complexity. the findings of the present study have practical implications for syllabus designers, english language teachers, and testers.
ناصر قراخانلو محمد رضا عنانی سراب
یادگیری و آموزش زبان همیشه با اختلاف نظر های زیادی مواجه بوده است و در میان این اختلاف نظر ها، تدریس گرامر یکی از موارد بحث برانگیزر بوده است که زمان زیادی است که بر سر چگونگی تدریس گرامر بحث و اختلاف نظر وجود دارد.تا اینکه اخیرا یک توافق نسبی درباره تدریس گرامر بدست آمده است که این توافق نسبی با روش" تدریس با تمرکز بر فرم" میباشد. تدرسی گرامر همواره یک موضوع"یا همه یا هیچ"بوده است. "تدریس با تمرکز بر فرم" روشی است که تلاس میکند یک حد وسط و اعتدال در تدریس گرامر برقرار کند.در این روش گرامر در حالی تدریس میشود که تمرکز اصلی بر یک مکالمه معنادار میباشد و توجه زبان آموز به فرم هدایت میشود.یکی از روش های "تدریس با تمرکز بر فرم" روش ارتقاء تصویری متن میباشد که این روش نیز به نوبه خود باعث به وجود آمدن اختلاف نظر هایی شده است. برای بررسی این اختلاف نظرها تحقیق حاظر یک روش تحقیق پیش-آزمون پس-آزمون به کار گرفته است که همراه با یک آزمون تاخیری میباشد تا بتواند تاثیر آموزش با روش ارتقا تصویری متن را با روش تدریس سنتی مقایسه کند. با توجه به اینکه به نظر میرسد که تیپ شخصیتی و جنسیت متغیرهایی هستند که در این روش یادگیری تاثیر دارندو همچنینبه این دلیل که مطالعات پیشین این متغیرها را بررسی نکرده اند این متغیرها در این تحقیق آورده شده اند. نتایج تحقیق نشان داد که روش ارتقاء تصویری متن در مقایسه با روش تدریس سنتی تاثیر کمتری بر یادگیری فراگیران داشته است اگر چه نتایج ازمون یادگیری فراگیران با روش تدریس ارتقاء تصویری متن در آزمون تاخیری بهتر بوده است. علاوه بر این، روش تدریس ارتقاء تصویری متن برای زبان آموزان مونث موثرتر بوده و در میان تیپ های شخصیتی فراگیرانی که دارای شخصیت "پذیرا بودن"و"مسئولیت پذیر" بالایی بودندنتایج بهتری در روش یادگیری ارتقاء تصویری متن بدست آوردند. با در نظر گرفتن نتایج این تحقیق اختلاف نظرها درباره پتانسیل و محدودیت های روش تدریس ارتقاء تصویری متن باقی خواد ماند تا اینکه نظریه هایی که که با تحقیقات میدانی همانند این تحقیق صورت گیرد شواهدی برای این موضوع فراهم آورد.
سونیا عزیزی زرندی محمود رضا عطایی
سالهای اخیر دستخوش رشد قابل ملاحظه ای در مطالعات در زمینه تعامل نویسنده و خواننده در نگارش آکادمیک بوده است. همچنین، تحقیقات بسیاری در زمینه کاربرد ساختارهای فرامتنی در نگارش آکادمیک انجام شده است. بسیاری از این مطالعات با تمرکز بر جنبه های مختلف تعامل نویسنده و مخاطب، قصد در پیدا کردن تفاوت های میان فرهنگی و یا بین موضوعی در متون آکادمیک داشته اند. اما تا به حال تحقیق بسیار کمی صورت گرفته است که به بررسی جوانب مختلف این تعامل در زیر شاخه های یک رشته بخصوص آکادمیک پرداخته با شد. مثلا، زبان شناسی کاربردی به عنوان یک رشته جامع دانشگاهی، به طور گسترده ای از نظرمطالعاتی و موضوعی متفاوت و حوزه های مختلفی را در بر می گیرد. بنا براین، متخصصانی که در حوزه ها و شاخه های مختلف زبان شناسی کاربردی از جمله آموزش زبان، آزمون سازی زبان، ترجمه، زبان با اهداف ویژه و غیره مشغول به فعالیت هستند، احتمالا شاخص ها و اولویت های نگارشی خاص خود را در برقراری تعامل با مخاطب خود دارند. در واقع این قواعد در هر حوزه با توجه به گستردگی آن حوزه ، افراد متخصص در حوزه و منسجم بودن آن می توانند متفاوت از حوزه ای دیگر باشند . این تحقیق در ابتدا قصد در بررسی ساختارهای فرامتنی/کلامی در مقالات تحقیقی زبان شناسی کاربردی دارد تا بتواند برخی از تفاوت های بیانی و کلامی در حوزه های مختلف زبان شناسی کاربردی را که ممکن است تاثیر گذار در نتایج مقایسه ها و تحقیق ها باشند بررسی کند. دوما ، این پروژه قصد دارد تا نشریات مختلف زبان شناسی کاربردی را از لحاظ نوع و میزان ساختار های فرامتنی به کار رفته در آنها با هم مقایسه کند . در پایان ، این تحقیق قصد دارد تا تاثیر فرهنگ را بر میزان به کارگیری ساختارهای فرامتنی تعاملی در نگارش آکادمیک نویسنده های بومی و غیره بومی زبان انگلیسی در مقالات تحقیقی زبان شناسی کابردی بررسی کند. از اینرو ، 126 مقاله به صورت رندوم از چندین حوزه متفاوت زبان شناسی کاربردی انتخاب شدند . در این تحقیق مدل hyland & tse (2004) به کار گرفته شد و قسمت بحث مقالات بررسی شد تا نوع و تکرار ساختارهای متفاوت فرامتنی در آنها ارزیابی شود . برای مقایسه اطلاعات بدست آمده از حوزه های مختلف زبان شناسی کاربردی ، همچنین نشریات مختلف و نیز نگارش نویسندگان بومی و غیر بومی تست های chi-square استفاده شد . آنالیز محتوایی و ساختاری ، شباهت ها و تفاوت هایی را نشان داد . نتایج حاکی از این بود که این ساختارها با توزیع تقریبا یکسانی در حوزه های متفاوت و نیز در نشریات متفاوت زبان شناسی کاربردی مورد استفاده قرار گرفته بودند . علاوه بر این ، از نظر آماری تفاوت معنا داری بین نویسندگان بومی و غیر بومی از لحاظ نوع و میزان استفاده ساختارهای فرامتنی مشاهده نشد . نتایج بدست آمده در این تحقیق می تواند برای زبان شناسان ، دانشجویان و همچنین معلمان زبان انگلیسی مثمر ثمر قرار گیرد.
عبدالرضا رستمی محمود رضا عطایی
چکیده: این مطالعه، با توجه به معادل و معادل گزینی برای عبارات نظامی همچنانکه فرهنگستان زبان و ادب فارسی به آن اهتمام می ورزد، ترجمه نظامی در جمهوری اسلامی را بررسی و معادل های فارسی مصوّب این فرهنگستان برای اصطلاحات نظامی را تجزیه و تحلیل نموده تا استـراتژی های غالب به کار گرفته شده توسط این فرهنگستان را مشخص نماید. این مطالعه با تطبیق معادل های فارسی مصوّب و اصطلاحات نظامی انگلیسی انتخاب شده توسط این فرهنگستان، یک تک متن مبدا - متن مقصد را تطبیق و تجزیه و تحلیل نموده و از روش های ترجمه نیومارک استفاده کرده است. با این هدف، شش کتاب منتشر شده توسط این فرهنگستان بنـام "فرهنگ واژه های مصوّب فرهنگستان" در طی??سال، از سال ???? تا???? شامل اصطلاحات مختلف علمی از جمله اصطلاحات علـوم نظامی انتخاب شدند. یافته های این مطالعه نشان دادند که ترجمه تحت اللفظی، معادل نقشی یا کارکردی (فانکشنال) و ترجمه شناخته شده به ترتیب اصلی ترین استراتژی های معادل گزینی برای اصطلاحات نظامی انگلیسی بوده است. نتایج حاصله نشان دادند برخی از معادل های فارسی مصوّب به لحاظ معنا و از نظر فرهنگی پذیرفتنی بوده و به عنوان معادل های درست در نظر گرفته شدند. در نتیجه بکارگیری روش های مختلف ترجمه همچون expansion، reduction، shift و... که روش های نسبتاً دقیقی نیستند برخی دیگر از معادل های مصوّب پذیرفته نبودند. در ترجمه این اصطلاحات نظامی، فرهنگ نظامی و اصول اساسی آن در نظر گرفته نشده و بی توجهی به مفاهیم نظامی و روابط میان این مفاهیم باعث برخی معادل های فارسی غیر قابل قبول گشته است. بر اساس نظریه کاستبرگ (kastberg، ????، ص ??? (حتی اصطلاحات فنی عاری از فرهنگ نبوده و یک متـرجم باید در زبان مبدا و زبان مقصد توانش فرهنگی داشته تا بتـواند این اصطلاحات فنی را ترجمه کند. این مطالعات آشکار ساخت که ترجمه نظامی در جمهوری اسلامی ایـران در سطوح ملی، نظامی و آکادمیک نقص داشته و به دانش نظامی و زبانشناسی، توانـش فرهنـگی در زبان مبـدا و زبان مقصد و همچنین به دیـگر توانش های ترجمه نیاز می باشد. مطالعات ترجمه (ts) مطمئناً می تواند موقعیت کنونی ترجمه نظامی را بهبود بخشد.
سیدیحیی حجازی محمود رضا عطایی
ارزیابی نیازها به عنوان یک مرحله ی مهم در طراحی مطالب آموزشی و تدوین برنامه ی درسی در نظام آموزشی انگلیسی برای اهداف دانشگاهی در ایران مورد توجه کافی قرار نگرفته است. در نتیجه، دوره های زبان تخصصی در دانشگاهها به صورت شهودی طرح ریزی شده اند (عطائی و شجاع، 2011). طبق بررسی های انجام گرفته شده، هیچ مطالعه ی تجربی سازمان یافته ای در زمینه ی بررسی وضعیت زبان انگلیسی دانشگاهی در ایران در مورد دوره های تحصیلات تکمیلی گرایشهای رشته ی روانشناسی انجام نشده است. از این رو، مطالعه ی حاضر با هدف سنجش نیازهای انگلیسی دانشگاهی دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته ی روانشناسی، ارزیابی توانایی آنان در ریز مهارتهای مختلف انگلیسی دانشگاهی، بررسی سطح مهارت زبان عمومی آنان، و نیز نگرش آنان پیرامون برخی از مسائل مرتبط با زبان تخصصی و عمومی صورت گرفت. از این رو، 343 نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی گرایشهای مختلف رشته ی روانشناسی(انتخاب شده به روش نمونه گیری خوشه ای) و نیز 13 استاد زبان تخصصی و 22 استاد روانشناسی (انتخاب شده به روش نمونه گیری در دسترس) از 7 دانشگاه در استانهای اصفهان، البرز مورد بررسی قرار گرفتند. بدین منظور، داده ها از روشهای مختف کمی و کیفی همچون پرسشنامه ی محقق-ساخته که روایی آن از طریق تحلیل عاملی و پایایی آن از روش کرانباخ آلفا مورد بررسی قرار گرفت (به همراه قسمتی برای خودآزمایی سطح مهارت در زبان عمومی)، مصاحبه ی نیمه ساختاریافته، و مشاهده گردآوری شدند. نتایج آمار توصیفی و استنباطی نشان داد از نظر اکثر شرکت کنندگان، همه ی ریزمهارتهای نوشتار، گفتار، شنیدار، خواندن، معنای واژگان و استفاده از فرهنگ لغت، دستور زبان و واژگان، ترجمه، و پژوهش و گزارش آن از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار هستند. هچنین، اکثر دانشجویان سطح توانایی خود را در بیشتر ریزمهارتهای نوشتار، گفتار، خواندن و ترجمه، و همه ی ریزمهارتهای شنیدار و استفاده از فرهنگ لغت بیشتر از میزان ارزیابی اساتید خود برآوردکردند. با این وجود، اکثر دانشجویان و اساتید زبان تخصصی بر این باور بودند که تعداد زیادی از دانشجویان در همه ی ریزمهارتهای دستورزبان و واژگان و اکثر ریزمهارتهای خواندن و ترجمه از توانایی نسبی مطلوبی برخوردار هستند. به علاوه، نتایج خودآزمایی سطح مهارت در زبان عمومی نشان داد اکثر دانشجویان در سطح های مبتدی، مقدماتی، و متوسط هستند، که البته مطابق با نظر اساتید زبان تخصصی و روانشناسی می باشد. همچنین، دیدگاه های شرکت کنندگان پیرامون میزان آموزش زبان تخصصی در مقاطع تحصیلات تکمیلی، کارآمدی دوره های زبان تخصصی و عمومی در مقطع کارشناسی، استاد درس زبان تخصصی، زبان منابع مهم دانشگاهی در رشته ی روانشناسی، و چالشهای عمده در زمینه ی تدریس و یادگیری زبان تخصصی در ایران مورد بررسی قرار گرفت. در پایان، تلویحات آموزشی یافته ها و پیشنهادهایی برای پژوهش های آتی در این حوزه ارائه شده است.
زهرا شفیعی محمود رضا عطایی
هدف اصلی تحقیق پیش رو مطالعه پیرامون دانش پایه تدریس بوده که معلمان زبان انگلیسی به عنوان زبان بیگانه در ایران را در رویکردشان به فعالیتهای فرم محور در تعامل های مرتبط با چگونگی ارائه بازخورد های تصحیحی شفاهی کلاسی راهنمایی می کند. به طور خاص، این پژوهش به موارد ذیل اشاره دارد: اول، شناخت الگوی ثابتی از واحد های ذهنی آموزشی که شرکت کنندگان را در ارائه بازخورد های تصحیحی شفاهی هدایت می کند؛ دوم، یافتن تفاوت های احتمالی در الگوی دسته های ذهنی آموزشی گزارش شده در میان شرکت کنندگان؛ سوم، بررسی تفاوت های احتمالی ایجاد شده در الگوی دسته های ذهنی آموزشی گزارش شده مربوط به هر شرکت کننده در طول مدت تحقیق؛ و چهارم، مطالعه نمود دانش پایه تدریس بر اساس مدل پیشنهاد شده توسط گتبانتن (1999) در هدایت شرکت کنندگان در ارائه بازخورد های تصحیحی شفاهی. بدین منظور، تحقیق حاضر در سه کلاس درس زبان انگلیسی عادی طی یک ترم ده هفته ای (بیست جلسه) انجام شد. مجموعه داده های لازم برای این مطالعه طولی موردی با چند شرکت کننده، از طریق مشاهده کلاسی، ضبط صوتی و تصویری مشاهدات کلاسی، کاربرد تکنیک برانگیزش حافظه بلا فاصله پس از مشاهده کلاس، بعلاوه مصاحبه پیش-دوره و و پس –دوره جمع آوری شد. سپس شرح جلسات کاربرد تکنیک برانگیزش حافظه سه معلم شرکت کننده و دو مجموعه مصاحبه مربوطه ترانویسی شد و از طریق روش تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت. متعاقباً، مضمون های پدیدار شده و نتیجه اجرای آزمون های همبستگی میان الگوی گزارش شده توسط سه شرکت کننده، پاسخ لازم برای پرسش اول را فراهم کرد. پاسخ پرسش دوم تحقیق، یعنی یافتن تفاوت های احتمالی الگوی دانش پایه در میان شرکت کنندگان، با اجرای پردازه های chi-square(مربع خی) و اندازه گیری فراوانی و آهنگ شتاب گروه های ذهنی آموزشی انجام پذیرفت. پیرو پرسش سوم تحقیق، تفاوت های احتمالی ایجاد شده در دانش پایه تدریس مربوط به هر شرکت کننده در طول مدت تحقیق، از طریق مقایسه یافته های تحلیل محتوای دو مجموعه مصاحبه هم به طور کیفی و هم با اجرای آزمون mcnemar بررسی شدند. همچنین، فراوانی و آهنگ شتاب گروه های ذهنی آموزشی هر شرکت کننده در طول مدت تحقیق مقایسه شدند. سرانجام، در خصوص پرسش چهارم تحقیق، دانش پایه تدریس که شرکت کنندگان در ارائه بازخورد های تصحیحی شفاهی به آن مراجعه می کنند بررسی شد. از این رو، شرح ترانویسی جلسات تکنیک برانگیزش حافظه بر اساس مدل پیشنهاد شده توسط گتبانتن (1999) تحلیل شدند و مورد انجام آزمون های همبستگی قرار گرفتند تا شباهت های احتمالی میان الگوی گزارش شده توسط سه شرکت کننده مشخص گردد. کلیدواژگان: معلم زبان انگلیسی به عنوان زبان بیگانه ، دانش پایه تدریس، بازخورد تصحیحی ، واحد های ذهنی آموزشی، دسته های ذهنی آموزشی، تفکر
حسن نژادقنبر محمود رضا عطایی
معلمان و اموزش دهندگان انان از تئوری حوادث غیر مترقبه برای بهبود تدریس از طریق تامل بر روی اتفاقات در کلاس استفاده بعمل آورده اند (فرل، 2008الف؛ فینچ، 2010؛ تیل، 1999). تئوری حوادث غیر مترقبه تامل معلمان بر تدریسشان و بهبود آنرا تهسیل بخشیده است ( فینچ، 2010). با این وجود، تعداد کمی مطالعه قبلی در زمینه تدریس زبان انگلیسی ، با هدف مورد خطاب قرار دادن حوادث غیر مترقبه معلمان زبان انگلیسی، وجود دارند (فرل، 2008الف). بر این اساس، به منظور مورد خطاب قرار دادن این کمبود تحقیق در زمینه آموزش زبان انگیسی، مطالعه پیش روی بر ان شد تا بررسی کند که تا چه میزانی تامل معلمان بر روی حودث غیر مترقبه ( تامل بازنگر)، نوشتن آنها به صورت داستانی، و قرار دادن آنها در محیط بلاگ به منظور تبادل آنها با همکارانشان و به منظور پی بردن به نحوه تامل آنان بر روی این حوادث غیر مترقبه (تامل آینده نگر)، تاثیر میگذارد بر 1) تمایل معلمان بر تامل کردن در تدریس زبان ( سوال 1 تحقیق)، 2) نگرش و ارزیابی آنان از تمایلشان به تدریس تامل گرایانه زبان انگیسی ( سوال 2 تحقیق)، 3) نگرش و ارزیابی آنان از تبادل حوادث غیر مترقبه و نظر بر روی حوادث غیر مترقبه در کمک به آنان در تامل بهتر یا تغییر به هر صورتی ( سوال 3 تحقیق)، 4) نگرش و ارزیابی آنان از بلاک در کمک به آنان برای تامل بهتر ( سوال 4 تحقیق). به منظور سه بعدی کردن یافته ها، اطلاعات از چندین منبع مختلف جمع آوری شدند، که شامل آرشیو حوادث غیر مترقبه و نظرهای رد بدل شده، پیش- و پس اجرای از پرسشنامه تدریس تامل گرایانه، مصاحبه های انستراکچرد، و برگه های تامل نوشته شده توسط معلمان در پایان دوره. نتایج نشان دهنده موثربودن تامل معلمان بر روی حوادث غیر مترقبه در افزایش تمایل آنان به سمت تدریس تامل گرایانه میباشد. بررسی برگه های تامل پایانی معلمان، متن مصاحبه ها، و آرشیو حوادث غیر مترقبه، نشان داد که معلمان باور داشتند که تامل رسمی آنان بر روی حوادث در کمک به آنان در جهت نگاه انتقادی به حوادث کلاس و همچنین بررسی موشکافانه کوچکترین حادثه در کلاس موثر بوده. بعلاوه، نتایج نشان داد که معلمان تبادل حوادث غیر مترقبه و نظرات با همکارانشان را مثبت ارزیابی کردند. در پایان، الگوهای مکرر در اطلاعات بدست آمده نشان دهنده ارزیابی مثبت معلمان از بلاگ در تسهیل تامل آنان و همچنین فراهم آوردن محیطی امن برای تبادل حوادث غیر مترقبه بود. در پایان، کاربردهای احتمالی نتایج برای تحقیق و تدریس مورد بحث قرار گرفته اند.
فاطمه آرمین فر عصمت بابایی
in this study, the relationship between teachers’ creative and critical thinking skills and their reflectivity in teaching was investigated. to this end, three questions were raised. these questions were intended to determine whether there was a significant relationship between teachers’ creative thinking skills and their reflectivity in teaching; whether there was a significant relationship between teachers critical thinking skills and their reflectivity in teaching; and whether there was a significant difference among teachers regarding the effect of gender, experience, and educational degree on their creative, critical, and reflective thinking skills. two hundred and three iranian efl teachers participated in this study. their reflectivity scores were calculated through shokris (2012) reflectivity questionnaire; their creative thinking skills was measured by abedi (1996) creativity test; and their critical thinking scores were calculated through the facione and faciones (1990) california critical thinking skills test form b. correlational analyses were run to investigate the first two questions. the results revealed a significant relationship between variables; namely, reflective, creative, and critical thinking skills; therefore, the first two null hypotheses formulated in this study were rejected. a manova was run to investigate the third research question. the results revealed that there is a significant difference among teachers regarding the effect of gender, experience, and educational degree on their creative, critical, and reflective thinking skills. the results of analyzing observational checklists and interviews also supported those obtained from questionnaires. because of the correlation between iranian efl teachers creative and critical thinking skills and their reflectivity in teaching, it can be contended that training reflective, creative, and critical teachers is very important. in fact, teachers development of creative and critical thinking skills can help them in developing their reflectivity in teaching which can lead to the improvement of the quality of their teaching.
سیامک مرادی عصمت بابایی
کاربرد روزافزون زبان انگلیسی به عنوان لسانی بین المللی،دانش آموزان ایرانی را -مانند دیگر زبان آموزان- بر این داشته تا با استفاده از منابع آموزشی سعی بر تسلط کافی بر این زبان داشته باشند. با توجه به نقش کتب نشر ِ داخل و خارج ِ آموزش زبان انگلیسی در روند ِ آشناسازی ِ فراگیران ِ زبان انگلیسی با چهارچوب های زبان مقصد در ایران،این پایان نامه سعی بر این داشته است تا با استفاده از «نظریه ی ارزشیابی متون» دو سری از کتاب های پر کاربرد منتشر شده در داخل و خارج را بررسی و مقایسه کند.به عبارتی دیگر،با استفاده از نظریه ی فوق الذکر،رویه و روند توزیع ِ ابزار های ارزشیابی زبانی در کتب درسیِ انگلیسی دبیرستان و سری interchange مقایسه و بررسی شده اند. نتایج حاکی از این هستند که کتاب های نشر داخل با استفاده از زیر مجموعه های ‘monogloss’ و ‘proclaim’ تلاش بر ایجاد فضایی آمرانه،دیکته گر و تک جهتی دارند. برخلاف منابع داخلی سری کتاب های نشر خارج با بکارگیری ِ زیرمجموعه های ‘probabilise’ ، ‘appearance’ ، ‘hearsay’ ،’attribution’ و ‘graduation’ محیطی تعاملی را خلق کرده اند. علاوه بر موارد بالا،ارتباط مستقیمی ما بین ِ تعمیم مجموعه ها ی ‘engagment’ و ‘graduation’ مشاهده می شود.
میثم دامن کش عصمت بایایی
در دهه ی اخیر، اثر بازخوردی تست توجه ی متخصصین آ زمون سازی زیادی را از بخشهای مختلف جهان به خود جلب کرده است. محققان زیادی به منظور اهداف مختلفی این پدیده را بررسی کرده اند. مطالعات زیادی انجام گرفته تا اثری که تست ها روی دبیران وعمل تدریس میگذارند را کشف کند. اما مطالعات تجربی کمی وجود دارد که اثرات تست ها را روی دانش آموزان و یادگیری بررسی کند. از این رو، این تحقیق اثری را که امتحانات نهایی دیرستان روی استراتژیهای انجام آزمون و آماده سازی آزمون دانش آموزان میگذارد را بررسی کرده است. برای رسیدن به این هدف، از هشتاد دانش آموز سال اول دبیرستان درخواست شد تا به امتحانات نهایی دبیرستان پاسخ دهند. با بکار بردن از یک روش پس رویدادی، محقق پروکول همزمان وگذشته نگر جمع آوری کرد تا پروسه هایی که دانش آموزان برای آماده سازی خود در امتحانات در پیش میگیرند و همچنین استراتژیهایی که آنها برای پاسخ دادن به آزمون بکار میبرند را مشخص کند. یک آنالیز فرد به فرد و آیتم به آیتم از پروکول دانش آموزان نشان داد که امتحانات نهایی باعث میشود دانش آموزان از استراتژیهای خاصی برای آماده شدن برای آزمون و پاسخ دادن به آزمون استفاده میکنند که بنظر میرسد تاثیر منفی زیادی روی آنها میگذارد بخاطر اینکه دانش آموزان را به استفاده از یک رویکرد )یادگیری برای تست دادن( سوق میدهد، اگرچه در میان نتایج، استراتژیهای وجود داشت که قدرت ذهنی بچه ها را تقویت میکند و دانش معنایی آنها را فعال میکند. علاوه بر این، کشف شد که دانش آموزان استراتژیهای تست دادن و آماده شدن متفاوتی بکار میبردند وقتی که آنها با بخشهای مختلف آزمونهای نهایی دبیرستن سرو کار داشند. نتایج همچنین نشان داد که رابطه ی قابل ملاحظه و مثبتی بین بکاربری استراتژی دانش آموزان و نمراتشان در امتحانات نهایی دبیرستان وجود دارد. در نهایت، نتایج این تحقیق میتواند در بعضی مدارس کاربرد داشته باشد. کلمات کلیدی: اثر بازخوردی ، استراتژیهای آماده سازی آزمون و استراتژیهای انجام آزمون
مهرداد حسینی محمود رضا عطایی
نظریه پردازی های اخیر در حوزه ی "دانش معلمان" زبان انگلیسی به طور ویژه بر روی نقش "زبان آگاهی" از دیدگاه معلمان تمرکز داشته اند. بنابراین، این باور کلی وجود دارد که دانش خودآگاهانه ی معلمان از لایه های مختلف زبان مقصد، با تفاسیر متعددی که از این دانش شده، می تواند نقش بسزایی را در ارتقا کیفیت تدریس زبان دوم ایفا کند. در این راستا، هدف این پژوهش بررسی سطح دانش خود آگاهانه ی گرامر در معلمان زبان انگلیسی مشغول به تدریس و همچنین معلمان در حال آموزش است. به علاوه، نتایج این مطالعه در ارتباط با دیگر جنبه های دانش معلمان زبان و حرفه ای کردن شغل تدریس زبان دوم نیز مورد بحث قرار می گیرند. برای تحقق این اهداف، دوآزمون بدون محدودیت زمانی "تشخیص صحیح بودن جمله ها از لحاظ دستوری" ((untimed grammaticality judgment test و همچنین "بررسی دانش فرا زبانی" (metalinguistic knowledge test ) به یکصد و سی نفر از معلمان ایرانی در حال تدریس و در حال آموزش داده شد. نتایج تحقیق نشان دادند که اگر چه در تمامی بخش های آزمون های گرفته شده، معلمان در حال تدریس عملکرد بهتری نسبت به معلمان در حال آموزش داشتند، اما سطح دانش گرامری در هر دو گروه مورد مطالعه بسیار پایین بود. به علاوه، نتایج بدست آمده حاکی از وجود رابطه هایی بین دانش در مورد زبان (knowledge about language) و دانش برقراری ارتباط ((knowledge of language بودند. در نهایت، مطالعه حاضر نشان داد که داشتن مدرک دانشگاهی مرتبط با رشته های زبان در مقایسه با میزان سال های تدریس می تواند نشان دهنده ی سطح بالاتری از دانش خودآگاهانه ی گرامر باشد. در قسمت های پایانی، راهکارهایی برای ارتقا سطح تربیت معلمان زبان انگلیسی ارائه می شوند.
الهام ایرجی مهوش غلامی
مواجهات روزمره با متون متعدد برای کسب اطلاعات خوانندگان این متون را بر آن داشته که دانش لازم را برای رویارویی با چالش درک بینا متنی به دست آورند.از اینرو تسلط کامل بر مهارتها و استراتژیهایی که منجر به درک بینا متنی عمیق تر میشوند، در میان بقیه چیزها، نقش برجسته ای دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین پردازش استراتژیک سطحی و عمیق (به ترتیب: جمع آوری اطلاعات از متون و دریافت جزییات بینا متنی) و درک بینا متنی؛ و همچنین ارتباط بین نوشتن متن (استدلال و خلاصه) و درک بینا متنی انجام گرفته است. بعلاوه، در این تحقیق بررسی میشود که آیا نوشتن متون استدلالی یا خلاصه ای از متون متعدد توسط فارغ التحصیلان رشته زبان انگلیسی که این زبان را به عنوان یک زبان خارجی(در مقابل زبان دوم) یاد گرفته اند تغییری در درک سطحی از یک متن منفرد، درک عمیق از یک متن منفرد،و یا درک عمیق بینا متنی ایجاد میکند یا خیر. برای دستیابی به این هدف 50 (10 مرد و 40 زن) فارغ التحصیل ایرانی به یک آزمون سنجش دانش اولیه، یک آزمون استنتاجی از درک جملات، یک آزمون استنتاجی از درک عمیق یک متن، یک آزمون استنتاجی از درک بینا متنی، و یک پرسشنامه در خصوص استراتژیهای مورد استفاده در خواندن متون متعدد پس از خواندن 7 متن در مورد تغییرات آب و هوایی پاسخ دادند. همچنین، از 25 نفر از شرکت کنندگان در این مطالعه به صورت تصادفی درخواست شد که یک متن استدلالی در مورد این هفت متن بنویسند، و از25 نفردیگر درخواست شد تا خلاصه ای از این هفت متن تهیه کنند.نتایج تحلیل آماری نشاندهنده ارتباط مثبت بین پردازش استراتژیک (سطحی و عمیق) شرکت کنندگان و درک عمیق بینا متنی آنها بود. همچنین، بر اساس نتایج، نوشتن متون استدلالی و خلاصه ای ارتباط مثبتی با درک عمیق شرکت کنندگان از متون متعدد در مورد یک موضوع دارد. بعلاوه، نتایج تحلیل آماری بیان کننده این بود که نوشتن متون استدلالی ارتباط مثبت قابل توجهی با درک بینا متنی متون در مقایسه با نوشتن خلاصه متون دارند. در نهایت، یافته های این مطالعه نشان دهنده این بود که نوشتن متون استدلالی و خلاصه متون تفاوت قابل توجهی با در نظرگرفتن درک سطحی از متون متعدد، درک عمیق از متون مجزا، و درک عمیق بینا متنی ایجاد نمیکنند. یافته های این تحقیق مفاهیم نظری و عملی برای برای دانشجویان، اساتید، مولفان کتب آموزشی، و تهیه کنندگان برنامه های آموزشی در حوزه انگلیسی بعنوان یک زبان خارجی دارند. بعلاوه، نتایج مبتنی بر اهمیت پردازش استراتژیک و نوشتن متون استدلالی و خلاصه ای در درک عمیق بینا متنی میباشند.
مرجان طبیجی عصمت بابایی
نوشتار آکامیک در حکم ابزاری مهم جهت برقراری مراودات علمی در چند دهه اخیر از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر به طور کلی زیر مجموعه تحقیقات فزاینده ای است که پیرامون مبحث ژانرهای آکادمیک صورت می پزیرد. هدف این پژوهش بررسی میان رشته ای تفاوت های احتمالی بخش تقدیر و تشکر است، ژانری که علی رغم جایگاه ثابت در نوشته های آکادمیک عمدتا مهجور واقع شده است. برای تحقق این هدف یکصد و بیست بخش تقدیر و تشکر برگرفته از کتاب های چاپ شده در شش رشته علوم انسانی و طبیعی مورد بررسی قرار گرفته اند. ساختار زبان شناختی معانی مرتبط با ارزیابی در این متون از طریق تجزیه و تحلیل معناشناسی گفتمان معانی بین فردی بر مبنای مدل ارزیابی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که نوشتار پژوهشگران هر دو دسته از حیث نوشتاری با هم تطابق دارند.
مریم ناصری محمود رضا عطایی
چکیده ندارد.