نام پژوهشگر: محمدرضا فراهانی
سمانه ابراهیم زاده گرجی عباسعلی آذرنیوشه
اختلافات مرزی ایران و عثمانی بر سر عراق عرب ، به زمان تاسیس سلسله صفوی در ایران و استقرار امپراطوری عثمانی در مجاورت با مرزهای ایران ، که عراق بخشی از آن بود باز می گردد . شاه اسماعیل اول در سال 914 هـ . ق / 1508 م . با پایان دادن به حاکمیت ترکمانان آق قویونلو در بغداد توانست ، این منطقه را ضمیمه خاک ایران نماید و در مجاورت با مرزهای عثمانی در جنوب غرب قرار گیرد ؛ از این رو کانون اصلی برخوردهای نظامی میان دو دولت را بین النهرین – عراق – تشکیل می داد . اقدامات مداخله آمیز دو دولت در امور داخلی یکدیگر در حالی مقدمات نخستین رویارویی نظامی ، را فراهم نمود که سلطان عثمانی ، سلیم با تصرف حرمین شریفین و اختصاص عنوان خادم الحرمین درصدد تصرف عتبات عالیات و بسط قدرتش بر جهان اسلام بود – احیای خلافت اسلامی – و دولت صفوی مانع از تحقق این هدف به شمار می آمد . علی رغم شکست ایران در چالدران ، دولت صفوی توانست حاکمیت خود را بر عراق عرب تا اوایل عصر شاه تهماسب حفظ نماید . با این حال خیانت عده ای از سران تکلو منجر به جدایی این منطقه از پیکره ایران گردید و با انعقاد عهدنامه آماسیه در سال 1555 م / 962 هـ . ق بر این جدایی مهر تائید زده شد. از زمان انعقاد عهدنامه آماسیه با وجود تعلق خاطر شاهان صفوی به عتبات عالیات تلاشی از جانب آنان برای تصرف عراق عرب صورت نگرفت و تنها در دوره شاه عباس اول آرزوی ایرانیان – دست یابی به عتبات عالیات - محقق گردید . عراق عرب که در این زمان هم چون گوی میان دو دولت صفوی – عثمانی دست به دست می شد و منطقه مورد مناقشه در روابط بین دو دولت محسوب می گردید ، سرانجام با امضای عهدنامه ذهاب برای همیشه ازایران جدا گردید و تا سال 1920 م . یعنی حدود سه قرن بعد ، قسمتی از امپراطوری عثمانی را تشکیل می داد . روش پژوهش با مطالعه پیرامون موضوع و شناخت و طبقه بندی منابع دسته اول و مقدمه شروع شده و در 5 فصل تنظیم شده و با نتیجه گیری در آخر فصل با ذکر منابع و ماخذ و پیوست ضمائم به اتمام رسیده است. نتایج نشان می دهد در دوران صفویه دو مسئله اساسی مورد توجه قرار گرفت. نخست حفظ تمامیت ارضی، استقلال کشور ایران و دور نگهداشتن ایران از خطر تسلط ترکان عثمانی، دوم به رسمیت شناختن مذهب تشیع و ایجاد وحدت سیاسی که در لوای آن، دولت سنی مذهب عثمانی را به بهانه تسلط بر عراق عرب سخت علیه ایران برانگیخت.
سید ابوالفضل طباطبایی محمدرضا فراهانی
چکیده : حاجی میرزا علی خان امین الدوله فرزند مجدالملک به سال 1259.ق در تهران متولد شد. او در سال 1315. ق صدر اعظم مظفرالدین شاه شد در سال 1316 از کار برکنار شد. او پدر محسن خان امین الدوله و پدر بزرگ دکتر علی امینی می باشد. میرزا علی خان که دارای القابی از قبیل «منشی حضور، امین الملک و امین الدوله » بود، پسر «حاج محمد خان سینکی مجدالملک» (صاحب رساله مجدیه) می باشد. اجداد امین الدوله مازندرانی بوده ولی چون در «سینک» از قرای «لواسان» دارای املاک بودند از این رو به سینکی معروف بودند. وی در هجده سالگی مورد توجه شاه قرار گرفت و در سفر و حضر ملتزم رکاب شاه بود درسال 1279. ق در سن نوزده سالگی به سمت نیابت اول وزارت امور خارجه تعیین شد و در سال 1283. ق ضمن داشتن این سمت جزو پیشخدمتان خاصه شاه شد از این تاریخ تا سال 1290 ه. ق که ملقب به پدر زن خود «پاشا خان امین الملک» شد لقبش «منشی حضور» بود. در سال 1288 . ق مسئولیت «چاپارخانه های دولتی» (پستخانه) به او سپرده شد. وی در سال 1290. ق به لقب «امین الملک» و منصب «رسائل» نایل آمد، در سال 1294. ق تصدی امور ضرابخانه دولتی تبریز به مشاغلش افزوده شد. در سال 1297. ق وزارت «وظایف و اوقاف» نیز به او سپرده شد.وی سپس به لقب «امین الدوله» مفتخر گردید وبه ریاست مجلس «دارالشوری» دولتی برگزیده و به همراه ناصرالدین شاه به اروپا رفت. باروی کار آمدن مظفرالدین شاه امین السلطان بدلیل آنکه می خواست رقیبش را از پایتخت دور کند وی را به آذربایجان مأمور، امّا بدلیل نارضایتی انگلیسی ها از امین السلطان و عدم توانایی وی در تهیه پول از صدارت عزل گردید و امین الدوله به صدارت برگزیده شد. وی در دوران صدارت خویش دست به اقدامات متعددی زد که پس از مدت اندکی از صدارت برکنار و در سال 1322. ق در لشت و نشاء در گذشت. کلمات کلیدی: قاجار- انقلاب مشروطه – فراماسونری- قراردادها- امین الدوله.
محمد پودینه جناب عباسعلی آذرنیوشه
چکیده با وجود آنکه منطقه سیستان محصور در بیابانهای هولناک ودوردست می باشد ولی در همان سالهای اول توسط مسلمانان فتح گردید ،اما با فتح سیستان توسط اعراب از همان زمان، ورود اعراب با مخالفتهای سیستانیان روبروشدند تا جایی که اعراب مسلمان بارها مجبور شدند برای سرکوب آنان نیرو اعزام کرده وحتی به ایجاد پادگانهای دائمی دست زنند، وجود بیابانهای وسیع، آب فراوان واقتصاد وتجارت خوب وشباهتهای بیابانی نزدیک با عربستان عامل جذب قبایل مهاجرعرب به سیستان گردید به دنبال آن زمینه نفوذ مخالفین حکومت از جمله خوارج وعیاران با حمایت مردم در سیستان به وجود آمد، این عوامل سیاسی ،جغرافیایی واجتماعی وهمچنین دوری از مرکز خلافت ، ووجود پیروان ادیان باستان وروح ملی خواهی اهالی سیستان سبب شورش متوالی آنان گردید وزمینه استقلال طلبی سیستان وبه دنبال آن استقلال ایران را توسط عیاران ویعقوب لیث فراهم کرد.
زهرا شبانی ثانی محمدرضا فراهانی
در عصر قاجار در محدوده مرزهای شمال شرقی ایران، اقوامی به نام ترکمن زندگی می کردند که همه ساله به دلایل مختلف، سرزمین های شرقی و سواحل جنوب شرقی دریای خزر را عرصه غارت و تجاوز خود قرار داده بودند. با این که همواره از سوی حکومت با آن ها مقابله می شد اما به دلیل خیانت بعضی از خوانین و حکام سرحدی به طور قطعی از حملات آن ها جلوگیری نمی شد. چون آن ها از این طریق منافع مادی زیادی کسب می کردند. ترکمانان علاوه بر غارت آبادی ها و اسارت اهالی آن ها، رهگذران را هم به اسیری می بردند. در این زمان به دلیل اهمیت یافتن زیارت مرقد امام رضا(ع) در مشهد همه ساله زوار زیادی به زیارت می رفتند که در بسیاری از مواقع در بین راه مورد حمله تراکمه واقع شده و به اسارت برده می شدند تا در بازارهای برده فروشی در شهرهای آسیای مرکزی چون خیوه و بخارا به فروش برسند. حکومت قاجار تنها اقدامی که برای آزادسازی این اسرا صورت می داد، اعزام سفیر به نواحی بخارا و خوارزم بود که در اکثر مواقع کار آن ها بی نتیجه به پایان می رسید. به این ترتیب این مسئله باعث خصومت میان خان نشین ها و ایران می شد.
زهرا امیرکافی کنگی کوروش صالحی
ایران به عنوان پل ارتباطی شرق و غرب در تجارت سنتی نقش به سزایی داشت. عبور دو جاده ابریشم و ادویه از شمال و جنوب این کشور و شاخه های متعدد آن، که مانند شاهراهی باعث تبادل کالا می شد، به این سرزمین نقش ارزنده ای در خصوص عبور دادن و داشتن سهم تولید در این بین اعطا نموده بود. با تشکیل دولت صفویه دوران استقلال و عظمت ایران تجدید شد و با احیای هویت و ملیت ایرانی، شرایط توسعه و ترقی در ایران به وجود آمد. یکی از این شرایط توسعه و رونق تجارت بین المللی در این دوران بود. اوج روابط تجاری ایران و اروپا را در دوره شاه عباس اول بود؛ چرا که شاه عباس با برقراری امنیت سیاسی و اقتصادی، ایجاد کاروانسرا، مبارزه با راهزنان و حفظ راه ها، پشتیبانی از ترقی و رشد تجارت و صنایع و حرف توانست به امر تجارت رونق بخشد. در نتیجه این اقدامات روابط ایران و کشورهای اروپایی را فراهم آورد و باعث رقابت دولت ها و کمپانی های مختلف را در تجارت ایران شد. از این رو معاهدات مختلفی در زمینه تجارت «به ویژه ابریشم» در این دوره بین ایرانیان و اروپاییان منعقد شد ابریشم در این دوره یک محصول استراتژیک محسوب می شد که شاهان صفوی تلاش کردند تا از آن برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده کنند.پرتغال و اسپانیا، انگلیس، هلند، ونیز، فرانسه و روسیه از مهم ترین کشورهایی بودند که با ایران روابط تجاری برقرار کردند.
علی شهرکی زاد عباسعلی آذرنیوشه
شوروش های گوناگون عصر صفویه خصوصا در زمان شاه عباس اول و شاه صفی و دیگر شاهان سلسله صفوی ، رشه در زمینه های تاریخی ، نگرش های مذهبی ، اوضاع سیاسی و تحولات اجتماعی ، اقتصادی دولت صفویه داشت . شورش های این دوره را می توان حرکت های دگراندیش سیاسی ، اجتماعی و مذهبی علیه دولت صفویه دانست که به قصد دستیابی به قدرت و میل به ثروت در یکی از نواحی مهم ایران عهد صفوی دست به شورش می زدند . نشانه ای مبنی بر اینکه این شورش ها درصدد نابودی دولت صفوی بوده باشند ، در دست نیست ، لیکن دستیازیدن به یک قدرت محلی و به نوا رساندن حامیان خود در راه اهداف آنان بی تاثیر نبوده است . غارت کاروان های تجاری ، بر هم زدن اهمیت نسبی و آشفته کردن امکانات اقتصادی و اجتماعی از مهمترین تاثیرات این شورش ها به شمار می رود . این شورش ها پیامد اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران سلطنت صفویان بود . هم زمان بتا قدرتگیری شاه عباس اول در گوشه و کنار این سرزمین برخی، ادعای پادشاهی نموده و مملکت دچار ارج و مرج شد ، و اقوام مختلف با توجه به امیال خود از هر کدام از آنان حمایت می نمودند ، شورش یعقوب خان در فارس و یزد و کرمان، شورش یولی بیک در اصفهان ، شورش خان احمد گیلانی در گیلان و تصرف این ناحیه به دست وی از جمله این شورش ها بودند . در دروه سلطنت شاه صفی جانشین شاه عباس اول ، شورش های بسیاری رخ داد از جمله ، شورش غریب شاه گیلانی ، شورش درویش رضا در قزوین ، شورش علی مردان خان زیک در قندهار ، شورش شیر خان افغان ، در ایجاد این شورش ها هم عوامل داخلی از جمله سخت گیری های سرداران و ماموران شاهان صفوی در مناطق مختلف کشور ، و هم عوامل داخلی از جمله تحریک و حمایت عثمانی ها و ازبک ها در غرب و شرق ایران موثر بود .در این پژوهش عوامل داخلی و خارجی ، قومی و مذهبی ، سیاسی و اجتماعی این شورش ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
امان الله جامی محمدرضا فراهانی
بیان مسئله و موضوع پژوهش دوران صفوی یکی از ادوار پرماجرای تاریخ ایران است در این دوره نفوذ و اقتدار سلاطین نامداری چون شاه عباس اول باعث شد که کشور ایران در اوج قدرت و یکپارچگی به سر برد. اما در ادوار بعدی به خصوص دوره شاه سلطان حسین صفوی، که بعلت بی کفایتی و خرافاتی بودن، اوضاع کلی جامعه ایران را به هرج و مرج گذاشت و موجب شد که با توجه به این ضعف، در ایالات شرقی شورش هایی بوجود آید که در این بین سوالاتی برای (محقق، پژوهشگر) به وجود می آید: الف- آیا اوضاع سیاسی، اجتماعی ایران اواخر عصر صفوی باعث شورش ایالات شرقی شده است ؟ ب- آیا بی کفایتی سلطان حسین صفوی و ضعف نظامی سپاه صفوی، زمینه های شورش ایالات شرقی را تشدید کرده است ؟ ت- آیا تحریکات دول خارجی در طول دوران حکومت شاه سلطان حسین صفوی زمینه را برای شورش ایالات شرقی فراهم کرده است ؟ 3-1- پیشینه و انگیزه انتخاب این موضوع در خصوص سقوط حکومت صفویان، منابع ومآخذ بسیاری وجود دارد اما تحقیق و پژوهشی که با نگاه به تحولات ایالات شرقی در جریان دوران حکومت شاه سلطان حسین صفوی پرداخته باشد کمتر به چشم می خورد. ضرورت انجام این تحقیق از آنجا استنباط می گردد که در منابع و مآخذ، تنها افغانها به عنوان فاتحان اصفهان و سپس اقوام مهاجمی که نادر شاه آنها را اخراج کرده است پرداخته شده است. این تحقیق برآن است تا با بازسازی فضای تاریخی دوران مورد نظر چگونگی شورش و غلیان اقوام شرقی را در ایالت شرقی بررسی نماید. 4-1- قلمرو و محدوده ی پژوهش قلمرو این پژوهش ایالات شرقی ایران در اواخر حکومت صفویه به خصوص دوران شاه سلطان حسین صفوی، محدوده ی زمانی سالهای 1105 ـ 1135 هـ. ق می باشد. 5-1- مشکلات و محدودیتهای پژوهش از مشکلات عمده ای که برای این پژوهش وجود داشته است. کمبود محدودیت زمانی و صرف هزینه های اقتصادی برای جمع آوری کتب دسته اول که عموماٌ باید در کتابخانه های بزرگ انجام می شد. 6-1- روش کار در پژوهش روش بکار رفته در این پژوهش، روش تحقیق کتابخانه ای است، که با استفاده از روش علی و معلولی و تبین مدارک و منابع دست اول تاریخی به بیان وقایع می پردازد. 7-1- طرح کار جهت بررسی زمینه های شورش ایالت شرقی ایران در عصر شاه سلطان حسین صفوی به سه بخش تقسیم شده است. بخش اول: ایلات شرقی ایران و جایگاه آن در حکومت صفوی، که خود شامل 3 فصل است که در فصل اول به خراسان و حدود جغرافیایی آن در زمان صفویه، که شامل مشهد و هرات است که چندین مرتبه به تصرف و مورد تهاجم ازبکان به علت موقعیت تجاری که داشت قرار گرفت و در پایان دوره صفویه هرات بعد از قندهار دومین ایالت بزرگی بود سر از فرمان پادشاه صفوی پیچید. فصل دوم: به مسائل سیستان و حدود جغرافیایی آن در زمان صفویه و اهمیت این منطقه از لحاظ استراتژیک، و همچنین نقش حاکمان سیستانی در مسائل سیاسی با صفویان بررسی گردیده است. فصل سوم: به قندهار و اوضاع جغرافیایی و تاریخی آن و نقشی که این شهر در روابط سیاسی و اقتصادی و نظامی حکومت ایران و هند داشته بررسی قرار گرفته است. و اولین ایالتی بود که قبیله غلجایی بر علیه حکومت مرکزی شورش کرد و سپس آن را ساقط نمودند. بخش دوم: این بخش خود به سه فصل تقسیم شده است. فصل اول: به سیاست کشورداری شاه سلطان حسین صفوی چه در امور داخلی و چه در امور خارجی پرداخته شده است. فصل دوم: به مسئله و رسمیت یافتن مذهب شیعه دوازده امامی همزمان با تشکیل حکومت صفویان در ایران و نقش مذاهب دیگر همچنین علمای شیعه در مسئله حاکمیت پرداخته شده است. فصل سوم: شامل تقسیمات کشور ایران و مرزهای و اوضاع عمومی ایالتها در زمان حکومت پادشاهان صفوی به خصوص شاه سلطان حسین صفوی پرداخته شده است. بخش سوم که مهمترین بخش که به بررسی نقش حکمرانان و قبایل و مردم در ایجاد زمینه های شورش، همچنین چگونگی رفتار حاکمان مرکزی با این مسائل است مورد بررسی قرار گرفته است که خود شامل سه فصل است. فصل اول: که به بررسی چگونگی انتصاب حکمرانان از طرف دولت مرکزی و اختیارات آنان در اویل و اواخر حکومت صفویه به خصوص نقش آنان در ایجاد زمینه های شورش در ایالتهای شرقی مورد بررسی قرار گرفته است. فصل دوم: به قبایل مناطق شرقی به خصوص شهر قندهار و چگونگی ایجاد زمینه های شورش بوسیله قبیله غلجایی و تاثیر آن بر دیگر ایالت شرقی به خصوص سیستان و هرات مورد بررسی قرار گرفته است. فصل سوم: به بررسی زمینه های نارضایتی مردم و حکمرانان به علت ظلم حاکمان گماشته از طرف حکومت مرکزی و فشارهای مالیاتی و تفرقه های مذهبی و تحریکات دول خارجی پرداخته شده است. نتیجه گیری زمینه های مختلفی دست به دست هم داد و موجب بروز شورش را در مناطق شرقی ایران فراهم کرد با توجه به هدف صفویان که تشکیل دولت ملی در چهار چوب مرزهای جغرافیایی ایران قدیم بود. آنها در اوایل حکومت خودشان برای دست یابی بر نواحی دور دست مانند بلوچستان و سیستان و قندهار نیازمند به حکمرانانی لایق در زمان شاه عباس اول مانند گنجعلی خان بودند که امنیت نواحی شرقی را فراهم می کرد. چرا که وی با مردم با وفق و مدارا بر خورد می کرد. اما پس از فوت او جانشینانش با همه قدرتشان نتواستند در نواحی شرقی ایران حضور دائمی و فعال داشته باشند. چون تعداد زیادی از افراد ذکور خاندان سلطنتی بر اثر بیماری بدگمانی شاه عباس اول یا از بین رفته بودند. یا کور شده بودند و یا تبعید و در زندان بودند چنانکه پسر ارشدش صفی میرزا که آینده پر نویدی برایش و کشورش داشت از میان بردو شاه عباس زمانی که فوت کرد. از میان هیچیک از پسران و براداران بی شمارش جانشین لایقی نداشت. خوشبخترین آنان نا بینا و دیگران معدوم شده بودند و این مسئله به جانشینان شاه عباس نیز انتقال یافت و در نتیجه از نفوذ قدرت مرکزی در نواحی شرقی ایران کاسته شد و بسیاری از این مناطق از زیر سلطه دولت مرکزی خارج شد و دولت مرکزی مجبور به لشکرکشی های متعدد و گماشتن حکام مستبد در این مناطق شد که باعث به وجود آمدن زمینه های طغیان مردم در نواحی شرقی و چون این کارها رنگ مذهبی نیز به خود گرفت. ضدیت آنان با دولت صفوی بیشتر گردید. زمینه دوم: از بین رفتن فرماندهان لایق و با تجربه به علت اختلافات داخلی و رواج چاپلوسی و تملق گویی. از جمله رقابت زنان گرجی و چر کسی در حرمسرای شاهی که به کشاکشهای قومی انجامید. همچنین افرادی که در پی دریافت موقعیت و مقام بوده از طریق پرداخت رشوه به خواجگان به انجام خواست های خود می رسیدند این ها باعث ضعیف شدن پایه های حکومت و در نتیجه سقوط آن را فراهم کرد. زمینه سوم: اختلاف شدید بین ملاها و صوفیان که هسته اصلی دولت صفویه را تشکیل می دادند ملاها در دوران شاه سلطان حسین که به صلاحدید ملامحمدباقرمجلسی موجب بیرون راندن صوفیان از اصفهان و دیگر شهرهای ایران، و همچنین به کار بردن کلمات تند در کتابهایشان برعلیه آنها شدند. و روی آوردن ملاها و حجه الاسلام ها و فرزندان آنها به زندگی اشرافی و تناقض مذهبی بین مردم و عالمان باعث از دست دادن روحیه الفت و اتحاد ملی و مذهبی و اواخر حکومت شاه سلطان حسین صفوی شد. وهنگام محاصره اصفهان توسط سنیان افغان، حتی رگ غیرت شیعی مردم نیز تنوانست موجب اتحاد آنان شود. همچنین اختلاف شیعیان قزلباش با مذاهب دیگر ایران مانند سنیان و زردتشتیان موجب شد که آنان نتوانند در اواخر حکومت صفوی وفاداری خود را به حکومت حفظ کنند. بلکه این اختلافات مذهبی همچون آتش زیر خاکستر بود که بالاخره از قندهار روشن شد. زمینه چهارم: مخالفت شدید میان عناصر قدیم و جدید، در طبقات نظامی ایران بر سر کنترل دولت مرکزی بود. رسیدن اسیران جنگی گرجی و قفقازی و اعقاب آنها به مقام های بالای نظامی و کشوری در زمان شاه عباس اول و گماشتن قزلباشان به رده های پایین نظامی و کشوری باعث دلسرد شدن آنها به شغل نظامیگری و بی اعتنایی به ارتش شد. زیرا سلاطین صفویه چنان که باید، به تاثیر ارتش در تامین استقلال و تمامیت ارضی یک کشور، آگاه نبودند و بی اعتنایی به سپاهیان را به جایی رساندند که به هنگام جلوس شاه سلطان حسین صفوی برتخت سلطنت، سقوط دودمان صفویه مسجل گردید. چون این شاه چنان در زهد و پرهیزگاری راه افراط پیمود که حتی از ریختن خون حیوانات هم ابا داشت و چون از جاه طلبی نیز بیزار بود کمترین اقدامی برای محکم کردن پایه های سلطنت صفویه نکرد. و هنگام محاصره اصفهان از سوی افغانها، هیچ یک از نیروی نظامی ایالات به یاری شاه سلطان حسین صفوی نیامدند. زمینه پنجم: تبدیل زمین های «ممالک» به «خاصه» بود که باعث کاهش نفوذ روسای قزلباش در زمینه های نظامی و اقتصادی در ایالات به عنوان پشتوانه دولت در زمانهای بحرانی شد و زمینه را برای ظلم والیانی که از طرف دولت مرکزی برای جمع آوری مالیات به ایالتهای گسیل می شدند را فراهم کرد. چون آنها برای خوشحال کردن شاه و ابقاء شدن در سمت خویش، مالیاتهای سنگینی از مردم اخذ می کردند. زمینه ششم: بزرگ شدن شاهزادگان در حرمسراها موجب غافل ماندن آنها از دنیای خارج حرمسرا و آشنا نشدند آنها با شیوه های حکومت داری شد. این شاهزادگان هیچ گونه جرات و جسارتی نداشتند دست به یک عملی بزنند که در حد یک حاکم باشد. در عوض کنار آنان خواجگان به عنوان مشاوران شبانه روزی شاه، خواسته های خود را به راحتی به اجرا در می آوردند وشاه را در اختیار داشتند. عدم استقلال رای پادشاه در ایام شاه سلطان حسین به مرتبه ای رسید که به قول نویسنده مجمع التواریخ «در هیچ امری از امور سلطنت پیشرفت نمی شد و هر تدبیری که وزیر می نمود، قورچی باشی نقیض آن را می گرفت و آنچه قورچی باشی ممهد می نمود وزیر خلاف آن را صواب می شمرد و پادشاه نیز طبیعت به علت تامه داده.. . خود نیز در خیر و شر، مطلق غور نمی فرمود و هر یک از متناقضان آن چه از مطالب متناقضه خود به عرض پادشاه می رسانیدند، در جواب همه به غیر از کلمه «یخشی دی» که به زبان ترکی به معنی بسیار خوب است، چیزی نمی فرمود» (مجمع التواریخ، ص 48).
فاطمه عالی نژاد محمدرضا فراهانی
در دوره رضا شاه پهلوی اقدامات زیادی برای رشد فرهنگی در جهت نوسازی کشور انجام شد. بعد از او پسرش محمدرضاشاه سیاست های فرهنگی پدر را ادامه داد و نتیجه آن بروز آثار و نتایجی در شهرهای ایران از جمله شیراز بود. اقدامات فرهنگی محمدرضا شاه پهلوی در اوضاع اقتصادی، اجتماعی شیراز تأثیرگذار گردید. نمونه ای از این اقدامات فرهنگی شامل جشن هنر شیراز و جشن دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی بود. این جشن ها علی رغم سودمندی هایی که در زمینه تعامل فرهنگ ها داشت، به دلیل نامناسب بودن بسیاری از برنامه هایش، با واکنش مردم روبه رو شد و متوقف گردید. جشن دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی که با هدف تجدید عظمت و قدرت گذشته ایران برپا گشت، نه تنها به بقای سلطنت پهلوی کمکی نکرد، بلکه شرایط فروپاشی این رژیم را نیز فراهم آورد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و فیش برداری مبتنی بر اسناد و با استفاده از پژوهش های سایر محققین در صدد بررسی وتحلیل وضعیت سیاسی-اجتماعی و علمی –فرهنگی و شیراز در دوره ی محمد رضا شاه و اهداف و نتایج برگزاری جشن های هنر شیراز و جشن 2500 ساله شاهنشاهی در این دوره می باشد.
ثریا اباذرپور احمد عقیلی
هیچ نهضت و حرکتی به عنوان یک پدیده نوظهور به خودی خود و بی علت و زمینه قبلی روی ننموده و کامیاب نگردیده است. عوامل و زمینه های بی شماری در تحقق و سرانجام رساندن آن نقش داشته است.رهبران طریقت صفوی در چرخشی حساب شده توانستند مریدان صوفی خود را چنان مجذوب سازند که مقامشان در نظر آنان تا حد بالاترین مقامات دینی و الهی رشد کنند.این رساله به توصیف و تبیین روندی می پردازد که در آن اندیشه سیاسی صفویان از همان دوران شیخ صفی بر پایه مقاصد دنیوی و تمرکز ثروت قرار می گیرد.
عبدالله درپرش محمدرضا فراهانی
فرقه اسماعیلیه بر اثر اختلاف در جانشینی امام جعفر صادق (ع) بوجود آمد، توانست در مدت کوتاهی با سازماندهی تشکیلاتی پیچیده برای امر دعوت به موفقیت های زیادی نائل آید و پیروان بیشماری را در سرزمین های اسلامی از جمله ایران، شام، یمن و مصر بدست آورد. تشکیل خلافت فاطمی در مصر اوج موفقیت و تأثیرگذاری تشکیلات دعوت را نشان می دهد. داعیان اسماعیلی که طی روندی پیچیده به خدمت امر دعوت در می آمدند، از میان پیروان باسواد، فیلسوف و اصطلاحاً همه فن حریف، چه در امور ذهنی و چه یدی انتخاب می شدند. داعیان اسماعیلی در ایران قصد تکرار موفقیت همتایان شان در مصر را داشتند. به همین دلیل با تغییر شیوه دعوت خود یعنی نفوذ در بین صاحب منصبان، رویای پیوستن ایران به خلافت فاطمی و نابودی دستگاه خلافت عباسی را در سر می پروراندند. با مطالعه ی چگونگی فعالیت داعیان اسماعیلی در ایران و شیوه تبلیغی آنها می توان به راز ماندگاری فرقه اسماعیلیه، با وجود سرکوب های شدید در دوران مختلف پی برد. پیوستن خیل عظیم جمعیت ایران به فرقه اسماعیلیه آن هم در دورانی که مذهب اهل سنت مذهب غالب در ایران بود و حکمرانان سنی مذهب هرگونه نظر مخالف را به شدت سرکوب می-کردند از رازهایی است که در شیوه تبلیغی پیچیده داعیان فیلسوف مشرب اسماعیلی نهفته است.
سمیه کیانی محمدرضا فراهانی
چکیده در نیمه ی اول قرن پنجم هجری سلجوقیان در ایران قدرت حاکمه را به دست گرفتند. در دوره ی سلجوقی شیوه های گوناگون مالکیت در ایران رایج بود. این شیوه ها شامل زمین ها و املاک وقفی، مالکیت خصوصی، اراضی خالصه (که متعلق به سلطان بود) ، اراضی و املاک متعلق به خانواده ی شاهی و نیز اقطاع (شامل اقطاع دیوانی، اقطاع نظامی) می شد، اما اصلی ترین شکل مالکیت در این دوره واگذاری اقطاع بود. سران سلجوقی این سرزمین را در همان نخستین روزها بر اساس سنت قبیله ای خود میان سران قوم تقسیم نمودند. منشأ این تقسیم بندی، شیوه ی صحرا گردی و تفکرات قبیله ای سلجوقیان بود که بر اساس آن رهبران سلجوقی ناگزیر از واگذاری اقطاعات به سایر اعضای خانواده ی سلجوقی بودند. بعد ها آلب ارسلان، حکومت برخی نواحی دیگر را به سران سلجوقی تفویض کرد. ملکشاه، تتش بن آلب ارسلان را به شام فرستاد تا آن نواحی را تصرف و در اختیار بگیرد. همچنین با کشته شدن قتلمش، سلیمان بن قتلمش را به روم (آسیای صغیر) فرستاد. قاورد نخستین کسی بود که توانست حکومتی نسبتاً مستقل از سلجوقیان بزرگ تشکیل دهد. پس از آن بود که دولت سلاجقه ی روم و سلاجقه ی شام (سوریه) نیز هویتی نسبتاً مستقل از سلجوقیان بزرگ تشکیل دادند. این حکومت های نیمه مستقل روابطی با سلجوقیان بزرگ داشتند که بررسی چگونگی این روابط می تواند ما را قانع کند که اینان حکومت های مستقل از سلجوقیان بوده اند و قلمرو آنان را نباید جزء اقطاعات واگذار شده به حساب آورد. در دوره ی سلجوقی حکومت مرکزی به خاطر وارد کردن تشکیلات اداره ی اوقاف در تشکیلات حکومت مرکزی بر اداره ی اوقاف نظارت مخصوصی اعمال می کرد. از سویی باید به عدم توسعه ی اراضی خالصه در این دوران اشاره کرد به طوری که برخی از سلاطین سلسله ی سلجوقی املاک خالصه نداشتند. از جمله دلایل این امر، توسعه و رواج بیش از حد نظام اقطاع و قدرت گیری امرا بود. تحقیق حاضر بر آن است تا با رویکردی توصیفی-تحلیلی به بررسی مالکیت در دوره ی سلجوقی پرداخته و با نقد تقسیم بندی لمبتن، تقسیم بندی جدیدی ارائه دهد.
مطلب مطلبی مسعود مرادی
چکیده ندارد.
خلیل اسماعیل پورسوته محمدرضا فراهانی
چکیده ندارد.
اطلس اکبری مسعود مرادی
چکیده ندارد.
محمدرضا فراهانی علی اصغر مصدق رشتی
چکیده ندارد.
آیدین منفرد حامد محمدرضا فراهانی
چکیده ندارد.
معصومه علمدار راوری مسعود مرادی
چکیده ندارد.
حمید پوردیان محمدرضا فراهانی
چکیده ندارد.
عبدالعزیز سپاهی عباس سرافرازی
چکیده ندارد.
یعقوب کریمی محمدرضا فراهانی
چکیده ندارد.
علی محمد لی مانی عباسعلی آذرنیوشه
چکیده ندارد.
سمیه خانی پور مسعود مرادی
چکیده ندارد.
عباس سرگزی محمدرضا فراهانی
چکیده ندارد.
شهسوار حیدری عباس سرافرازی
چکیده ندارد.
فاطمه محمدی ارزه سفلی مسعود مرادی
چکیده ندارد.
میرابراهیم فاتحی محمدرضا فراهانی
چکیده ندارد.
محمد محمدی عباسعلی آذرنیوشه
چکیده ندارد.
عباس سرگزی محمدرضا فراهانی
سخن در مورد دوره ای است که عباس میرزا – یکی از افراد علاقه مند به نوگرایی و اصلاح طلبی در دوره ی حکومت فتحعلی شاه – تصمیم به اجرای اصول و موازینی در ایران گرفت ،که لازمه ی آن تغییر بسیاری از روش ها و سنت های رایج آن دوره بود. علت این تصمیم او را باید در چگونگی انجام دو دوره جنگهای ایران و روس و نتایجی که بر اوضاع و احوال ایران گذاشت ، جستجو کرد.همچنین در این دوره اروپا بعد از وقوع انقلاب صنعتی در حال گذار از دوران سنتی به عصر مدرن بود. اگرچه آغاز این تغییرات و اصلاحات در ایران ابتدا امیدوار کننده بود، اما پس از مدتی و به د نبال بی برنامگی متولیان اجرای اصلاحات در زمینه سازی لازم و همچنین مخالفت رقیبان عباس میرزا و سنت گرایان و مرگ زودرس ولیعهد، سرانجام درستی برای این اصلاحات رقم نخورد، اگر چه تغییرات ارزشمند در اوضاع حکومتی و وضع مردم آذربایجان به وجود آمد . عباس میرزا با در اختیار داشتن افراد اندیشمندی مانند محمد خان امیر نظام مربی وی و میرزا بزرگ قائم مقام فراهانی و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام دوم و میرزا تقی خان فراهانی ، فرصت بسیار مطلوبی به دست آورد ، زیرا آنها نه تنها در امور نظامی و لشکر کشی عباس میرزا را راهنمایی می کردند بلکه در امور اداری و حکومتی و انجام اصلاحات اجتماعی – سیاسی نقش ارزنده ای داشتند و همین افراد از نخستین پایه گذاران جنبش اصلاحگرا در ایران شدند. همچنین نایب السلطنه در طول دو دوره جنگ با دولت قدرتمند روسیه ، مقاومت جانانه ای انجام داد و پس از آن اقدمات مهمی در نوسازی ارتش و اصلاحات اداری ،مالی ، اجتماعی و بهبود مسائل آموزشی و فرهنگی وگذر از جامعه ی سنتی به جامعه پیشرفته انجام داد.