نام پژوهشگر: محمد قانع
حسن اسمعیلی محمد قانع
به صورت کلی ژئوسنتتیک ها و مخصوصاً ژئوتکستایل های بی بافت به دلیل فنی و مقرون به صرفه بودن در تقویت خاک استفاده می شود . در این تحقیق ، در نمونه های ژئوتکستایل های سوزن زنی شده از الیاف بریده شده پلی پروپیلن استفاده شده است . تأثیرات گوناگون از قبیل ظرافت الیاف ، وزن واحد سطح ، تراکم پانچ در مقاومت برشی و استحکام در مقابل نیروی عمودی مورد بررسی قرار گرفته است . آزمایش تک محوره برای ارزیابی خصوصیات مکانیکی نمونه ها به کار برده می شود . مقاومت اصطکاکی نمونه ها با استفاده از دستگاه برش مستقیم برای بررسی تأثیرات خاک - ژئوتکستایل اندازه گیری می شود . نتایج نشان می دهد که مقاومت اصطکاکی نمونه های ژئوتکستایل با ظریف تر شدن الیاف افزایش می یابد . همچنین با افزایش در وزن واحد سطح مقاومت اصطکاکی کاهش می یابد . بلند تر بودن الیاف باعث کاهش در مقاومت اصطکاکی می شود . مشاهدات آزمایش تک محوره نشان می دهد زمانی که از نمونه های ژئوتکستایل به عنوان تقویت کننده استفاده می شود ، مقاومت خاک به صورت واضح بهبود می یابد .
حانیه بناکار محمد شیخ زاده
آب اکسیر حیات است که بدون وجود آن هیچ موجود زنده ای روی زمین یافت نخواهد شد. بدلیل افزایش محدودیت در منابع آبی موجود، منابع مکمل نیز بایستی مد نظر قرار گیرند. در واقعیت می توان تحت شرایط مطلوب جغرافیایی و جوی، آب را از مه استخراج کرد. با نشست مه بر روی سطوح جامد، قطرات ریز آب پدیدار می گردند؛ از این رو با بکار گیری سیستم های برداشت آب از مه و رطوبت هوا می توان تا حدودی به تخفیف کمبود آب کمک کرد. اغلب جمع آورنده های مه در سراسر جهان از مواد پلیمری و منسوجات ساخته شده اند. هدف اصلی این پروژه شناخت مواد مناسب جهت دریافت بهینه رطوبت از هوا است. بدین ترتیب نمونه های مختلفی از نخ و پارچه مورد بررسی قرار گرفت. این مواد شامل مجموعه ای از مواد با درصد رطوبت بازیافتی بالا، متوسط و پایین بودند. همچنین میزان تخلخل و ساختار بافت نخ ها و پارچه ها با یکدیگر متفاوت بود. هر نمونه بر روی قابی قرار داده شد و درون اتاقک شرایط با رطوبت نسبی اشباع و دمایی مابین 20 تا 15 درجه سانتی گراد در طول مدت آزمایش نگه داشته شد. آب جمع آوری شده توسط هر نمونه در طی هر آزمایش از طریق آبراهه به درون مخزنی ریخته و پس از پایان آزمایش توسط ترازو توزین گردید. میانگین نتایج آزمایشات بعنوان نتیجه نهایی در تحلیل داده ها استفاده شد. خواص مختلف فیزیکی و ساختاری منسوجات بر میزان آب جمع آوری شده تاثیر گذارند. خواصی از قبیل آبدوستی، ظرفیت گرمایی ویژه، نوع نخ، شکل لوله های مویین و زاویه تماس الیاف با یکدیگر در نخ ها و پارچه های گوناگون موثر تشخیص داده شد. از نرم افزار آماری spss و مدل ریاضی به منظور تحلیل نتایج بهره گرفته شد. نتایج نشان داد در مواردی که سطح دریافت کننده پتانسیل خنک شوندگی بیشتری داشته باشد، میزان آب بیشتری را از محیط دریافت می کند. لذا از موارد تاثیر گذار منسوج می توان به میزان جذب رطوبت، ظرفیت گرمایی ویژه ماده و وجود سایت جهت نگهداری رطوبت، اشاره نمود. تاثیر جذب رطوبت و وجود سایت به منظور نگهداری رطوبت روی جسم، موجب تبخیر سطحی و خنک شدن سطح منسوج شده و بر میزان چگالش رطوبت از محیط اطراف می افزاید. همچنین ظرفیت گرمایی شرایط را برای خنک شدن سریع جسم آماده نموده و پتانسیل چگالش را افزایش می دهد. وجود سایت جهت نگهداری ذرات آب که موجب تبخیر سطحی می گردد، بعنوان واکنشی گرماگیر مطرح است و از طریق ظرافت و شکل فیزیکی الیاف، نوع نخ، نحوه بافت، زاویه تماس الیاف در درون نخ، و دیگر متغیرهای هندسی الیاف و نخ ها در کنار یکدیگر قابل تحلیل است. این موضوع از طریق یکی از مدل های ارائه شده مورد بررسی قرار گرفت.
مژگان ضیایی محمد قانع
امروزه به دلیل محدود بودن منابع انرژی،مبحث عایق بندی گرمایی بسیار مورد توجه قرار گرفته است.هدف اصلی این پروژه افزایش میزان عایق-بندی گرمایی منسوجات سه بعدی(اسپیسر)،که توسط پودرهای سرامیکی بهبود بخشیده شده اند، می باشد.مواد سرامیکی به عنوان مواد عایق گرمایی کاملاً شناخته شده و کاربردی می باشند. برای مطالعه ی هدایت گرمایی پارچه ها، از یک صفحه ی داغ که توانایی ایجاد دمایی یکسان در کل سطح خود را دارد،استفاده شد. همچنین از یک دماسنج مادون قرمز( ساخت شرکت ریتک آلمان )برای محاسبه ی دمای سمت خنک منسوج استفاده گردید.برای اندازه گیری میزان شار گرمایی عبور داده شده توسط نمونه ها،از یک سنسور اندازه گیری شار گرمایی (ساخت شرکت امگای آمریکا) استفاده شده است.در نتیجه یک دستگاه کامل برای اندازه گیری شار گرمایی عبوری و مقاومت گرمایی پارچه ها طراحی و ساخته شد.در این پروژه از بین پودر های سرامیکی موجود،دو نوع پودر سرامیکی سیلیکا و زیرکونیا، برای افزایش میزان عایق بندی گرمایی پارچه ها انتخاب شد. نتایج حاصل از آزمایشات نشان داد که از بین این دو نوع پودر سرامیکی، سیلیکا تأثیر بهتری در کاهش میزان انتقال حرارت و در نتیجه افزایش میزان عایق بندی گرمایی،توسط نمونه ها را دارد.لازم به ذکر است که با افزایش درصد پودر ماده ی سرامیکی،میزان هدایت گرمایی نمونه ها کاهش بیشتری یافت.همچنین به کمک ترکیبی از دو پارچه ی حلقوی پنبه ای آغشته شده به سیلیکا در دو طرف پارچه ی اسپیسر پلی استری، مشاهده شد که تأخیر ایجاد شده در میزان انتقال حرارت افزایش می یابد.از این عایق گرمایی سه لایه، می توان برای افزایش قدرت عایق سازی عایق های گرمایی مورد استفاده در ساختمان ها استفاده نمود.در انتهای پروژه به حل عددی معادلات انتقال گرما در منسوجات نیز، پرداخته شده است.
اعظم علیرضازاده محمد قانع
امروزه صنایع بی بافت بدلایل اقتصادی و فنی گسترش روز افزونی یافته اند. منسوجات تولید شده به روش سوزنی عمده ترین بخش از صنایع بی بافت را تشکیل می دهند. این منسوجات دارای موارد مصرف متعدد از قبیل کفپوش، استفاده در صنایع اتومبیل سازی، عایق های صوتی و حرارتی، انواع فیلتر، لایی تشک و مبلمان می باشند. در منسوجات بی بافت سوزن زنی شده برای ایجاد استحکام در لایه، از سوزن برای افزایش درگیری استفاده می گردد. خواص مکانیکی منسوجات بی بافت از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. این خواص از قبیل بازگشت پذیری، خواص کششی روی کاربرد نهایی منسوج بسیار موثر است. با تغییر ظرافت الیاف قرار گرفته در لایه منسوج خصوصیات مکانیکی و فیزیکی نیز تغییر خواهد نمود. محققین برای اطلاع از خواص مکانیکی منسوجات، از روشهای مختلفی استفاده کرده اند. یکی از این روشها روش های هندسی بوده و در این رابطه میتوان به استفاده از اجزاء محدود، عکسبرداری و پردازش تصویر اشاره نمود. در تمامی این روشها، تأیید نتایج به دست آمده از تئوری، منوط به مطابقت آنها با نتایج روش های تجربی و آزمایشگاهی، و تعیین مقادیر عملی است. منسوجات به علت چندجزئی بودن، هموژن نبوده و کشسانی بالای آنها، رفتار متفاوتی را نسبت به موادی مثل فلزات بروز می دهند. منسوجات بی بافت، به علت نداشتن هندسه ی مشخص از نقطه نظر تحلیل و بررسی رفتار مکانیکی شرایط مشکل تری را نسبت به سایر منسوجات دارند. هدف این رساله، بررسی تأثیر ظرافت الیاف بریده شده پلی پروپیلن بر خواص فیزیکی و مکانیکی منسوجات بی بافت سوزن زنی شده می باشد. خصوصیاتی از منسوج از قبیل خواص فشاری، کششی، بازگشت پذیری مورد بررسی و آزمایش قرار گرفته است. با استفاده از برنامه های دلفی، داده های آزمایشهای متوالی، استخراج گردیدند. الیاف با ظرافت های مختلف به وسیله ی تغییر دادن سرعت پمپ شدن مواد مذاب به رشته ساز تولید شدند. با استفاده از پردازش تصویری و عملیات مورفولوژی پی درپی، نحوه قرار گیری الیاف در ساختار منسوج مورد بررسی قرار گرفت. با کمک تبدیل هاف، بیش از 95% خطوط اصلی تصویر شناسایی و اطلاعات از دست رفته بازیابی شدند. با به کار گیری روابط ریاضی ساده، یک مدل هندسی ارائه گردید. حلقه های شمارش شده با استفاده از مدل، در مقایسه با حلقه های شمارش شده با استفاده از روش پردازش تصویر کمتر بوده است. با به کارگیری این مدل هندسی در محیط آباکوس و بررسی آن با روش اجزا محدود، رفتار فشاری منسوج مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بررسی نشان می دهد که با افزایش ظرافت الیاف، تراکم الیاف سطح منسوج افزایش یافته، نیروی لازم جهت کاهش ضخامت منسوج،کاهش می یابد. این در حالی است که ضریب اصطکاک مابین لیف با لیف می تواند ثابت در نظر گرفته شود. مشاهده گردید نیروی اصطکاک به صورت تابع درجه 3 متناسب با قطر الیاف می باشد. نتایج دلالت بر وجود کمترین نیروی اصطکاکی مابین الیاف 15 دنیر می باشد. مشاهده گردید که اضافه شدن لاتکس به این نوع منسوجات سبب افزایش قابل ملاحظه در خواص کششی منسوج بی بافت می گردد. مشاهده گردیدکه تأثیر لاتکس بر خصوصیات کششی کفپوش در راستای طولی ماشین بیشتر از راستای عرضی است.
سیده مرجان اسلامی طبایی محمد قانع
تابش جزء جدایی ناپذیر زندگی انسان امروز است. از آنجا که بشر به کمک استعداد و تفکر خود توانسته دنیا را در خدمت خود بگیرد، راه های پیشگیری و کاهش مخاطرات را نیز فراگرفته است. پیشرفت فن آوری، او را در معرض خطر های ناشی از مخاطرات ناشناخته فیزیکی، شیمیایی، زیستی و مخاطرات طبیعی ناشی از آتش، مواد شیمیایی، تابش و ارگانیسم های طبیعی چون باکتری و ویروس ها نیز قرار می دهد. خوشبختانه روش های ساده و موثرِ حفاظت از اغلب این مخاطرات در دسترس هستند و منسوجات یکی از اجزاء لازم تجهیزات حفاظتی به شمار می روند. تابش واژه کلی برای توصیف فرآیند صدور انرژی تابشی به شکل امواج الکترومغناطیس (موج های رادیویی، نور مرئی، فرابنفش، فروسرخ، گاما و...) یا ذرات است. از سطح هر جسمی همواره انرژی تابشی گسیل می شود و جسم های دیگر که در اطراف آن هستند، این تابش را دریافت می کنند. اثرات متقابل بین ماده و تابش الکترومغناطیس در علم طیف سنجی بحث می شود. با اندازه گیری پرتو الکترومغناطیس گسیل شده از جسم و یا میزان پرتو جذب شده توسط نمونه، اطلاعات طیف سنجی نمونه به دست می آید. در این پروژه از بین دو روش طیف سنجی اتمی و مولکولی روش دوم انتخاب شده است زیرا طیف سنجی مولکولی به اندازه گیری نوری گونه های مولکولی موجود در فاز بخار، محلول یا جامد (پارچه) می پردازد. در این پروژه، با در دست داشتن دو نوع تار پنبه ـ پلی استر و نایلون 6 و دو نوع پود آلومینیوم و مس، 6 نمونه پارچه مختلف پنبه پلی استر ، پنبه پلی استر- آلومینیوم، پنبه پلی استر-مس، نایلونی، نایلون-آلومینیوم و نایلون-مس را بافته و به کمک دستگاه اسپکتروفتومتری jasco v-570 و رابط jasco arn 475 طیف میزان جذب پرتو در پارچه ها را به دست آورده شد. در بین نمونه های فوق پارچه های پنبه پلی استر و نایلونی به عنوان نمونه های شاهد در نظر گرفته شدند و نتایج طیف سنجی نمونه های حاوی فلز با شاهد مربوطه مقایسه شدند. به طوری که طیف پارچه های پنبه پلی استر-آلومینیوم و پنبه پلی استر-مس با طیف پارچه پنبه پلی استر و طیف پارچه های نایلون-آلومینیوم و نایلون-مس با طیف پارچه نایلونی مقایسه گردید. نتایج نشان داد که با توجه به ضریب گسیلمندی بالاتر مس در مقایسه با آلومینیوم، جذب پرتو های الکترومغناطیس در پارچه های مسی بیشتر می باشد. این بدان معناست که پارچه مسی بهتر از سایر نمونه ها می تواند پرتو های فرابنفش را جذب کند و مانع از عبور آن و رسیدن به سمتِ دیگر منسوج شود. به این ترتیب، پارچه های فلزی به کار رفته در این پروژه، هدف مقاوم بودن در برابر تابش را برآورده می کنند و می توان از آنها به عنوان منسوجات حفاظتی استفاده نمود.
وحید زارع زاده لاری محمد قانع
مطالعه رفتار خمشی پارچه ها یک موضوع بسیار مهم در تحقیقات علمی نساجی و همچنین کاربرد های صنعتی می باشد. رفتار تغییر شکل دسته هایی از الیاف که نخ ها و یا پارچه ها را تشکیل می دهند، تحت نیروی خارجی، تابعی از خصوصیات مکانیکی، هندسه و برهم کنش بین اجزای سازنده آن هاست که به طور کلی شامل تغییر فرم های کششی، خمشی و پیچشی می باشد. بنابراین با بررسی خصوصیات مکانیکی پارچه همچون سختی خمشی و نیز سختی برشی می توان به رفتار و خواص پارچه از قبیل قابلیت آویزش، شکل پذیری، زیردست، رفتار کمانش و مقاومت در برابر چین خوردگی و همچنین استحکام پارگی منسوجات پی برد. خمش پارچه به عوامل متعددی از جمله هندسه بافت، سختی خمشی نخ، تراکم نخ در داخل پارچه و نیز میزان انحراف نخ در پارچه بستگی دارد. بر این اساس تحقیقات بسیاری با ارائه مدل های تئوری جهت بررسی و اندازه گیری خمش پارچه و میزان بر آمدگی نخ در داخل آن صورت پذیرفته است. روش های متنوعی جهت تعیین سختی خمشی پارچه های تافته وجود دارد و می توان آن ها را به دو گروه عمده تقسیم بندی کرد. یک گروه مربوط به تغییر شکل پس از اعمال نیرو یا ممان و یا انرژی است و گروه دیگر بر اساس اندازه گیری تغییر شکل نمونه ها تحت وزن خودشان استوار است. در این پژوهش از مدل تئوری تیر دوسرگیردار برای بررسی خمش نخ پود و تعیین میزان انحراف آن در پارچه بر اساس مدل تیر الاستیک در شرایط تغییر شکل های کوچک، استفاده شد. دو سر نخ پود در محل دو تار مجاور به صورت گیردار و ثابت در نظر گرفته به گونه ای که در میان این دو تکیه گاه، نخ پود توسط نیروی نخ تار میانی به سمت پایین خم شد. حال میزان این نیرو و مقدار بر آمدگی این نخ ها حائز اهمیت بوده و تأثیر آن بر ساختار و خصوصیات پارچه مورد بررسی قرار گرفت. در این پژوهش، با ثابت بودن دانسیته خطی نخ های تار و پود و همچنین تراکم نخ های تار، تأثیر تغییرات تراکم نخ پود در پارچه روی میزان خمش(خیز) و مقدار نیروی وارده از طرف نخ تار به نخ پود، مورد بررسی قرار گرفت. جهت انجام محاسبات و به کارگیری معادلات پیرس برای پارامترهای پارچه، مقطع نخ ها به صورت دایره ای فرض شد. بدین ترتیب بر اساس روش خمش شرلی، سختی خمشی پارچه در راستای نخ های پود و سپس با به کارگیری رابطه بین سختی خمشی نخ و پارچه(?(b_f/? b?_y ))، سختی خمشی نخ پود در داخل پارچه اندازه گیری شد. سختی خمشی پارچه در جهت پود با افزایش تراکم پودی افزایش یافت. همچنین با استفاده از آزمون pullout، مقدار نیروی نرمال وارد شده از طرف نخ تار به نخ پود، محاسبه گردید که مقدار این نیرو به دلیل افزایش میزان برهم کنش بین نخ های تار و پود در داخل بافت در اثر بالا رفتن تراکم پودی، افزایش پیدا کرد. نهایتاً میزان خیز نخ پود با روش برش مقطع عرضی و با استفاده از میکروسکوپ، به صورت جز به جز اندازه گیری شد و با مقادیر تئوری مورد مقایسه و بحث قرار گرفت. مقدار خیز نخ پود برای مدل به دست آمده بر اساس داده های آزمایشی به طور قابل قبولی به مدل تئوری خمش تیر الاستیک برای تغییر شکل های کوچک نزدیک بود. به علاوه با افزایش تراکم پودی در پارچه، میزان انحراف نخ پود در حالت واقعی افزایش یافت و به مدل تئوری نزدیک تر شد.
فرید شهسواری محمد قانع
عیوب و نایکنواختی های سطحی پارچه بر اثر وجود نایکنواختی در نخ ها و سایش در بافندگی به وجود می آیند. این نایکنواختی ها خود را در ظاهر پارچه نشان می دهند و بر روی خواص مختلف پارچه تاثیر گذار هستند. وجود نایکنواختی های جرمی در ساختمان نخ باعث ایجاد نایکنواختی در ساختمان پارچه می شود و این نایکنواختی ها خود را در ظاهر پارچه نشان می دهند. ازاین رو بررسی نایکنواختی های جرمی نخ و بررسی نایکنواختی های سطحی پارچه در چند دهه ی اخیر بسیار مورد توجه بوده است. در یک دهه ی اخیر با پیشرفت علوم کامپیوتری و با پیدایش روش پردازش تصویر و افزایش کاربردهای این روش در زمینه های مختلف صنعت نساجی، روش های نوین تری برای بررسی نایکنواختی های سطحی پارچه ها به وجود آمده اند، اما تاکنون هیچ روش جامع و مقبولی برای بیان کمی نایکنواختی های سطحی پارچه و مقایسه ی یکنواختی پارچه ها وجود نداشته است. در این پژوهش برای بررسی تاثیر نایکنواختی های جرمی نخ پود بر روی نایکنواختی های سطحی پارچه از منحنی های طیف توان زاویه ای و واریانس سطح آن پارچه-ها استفاده شده است. برای بررسی تاثیر نایکنواختی های جرمی نخ های پود بر روی عیوب و نایکنواختی های سطحی پارچه، نمونه های مختلفی از پارچه با بافت تافته تهیه شد که تنها تفاوت این نمونه ها، نایکنواختی جرمی نخ های پود آن ها می باشد. یکی از عوامل تاثیرگذار بر روی نایکنواختی های سطحی پارچه ها، برآمدگی نخ ها در ساختمان پارچه می باشد. برآمدگی های نخ در ساختمان پارچه نیز تحت تاثیر دو عامل خصوصیات فیزیکی و مکانیکی نخ ها و خصوصیات ساختاری پارچه می باشد. در این پژوهش با استفاده از منحنی طیف توان زاویه ای، که معیاری از میزان برآمدگی نخ ها در ساختمان پارچه ها می باشد، ارتباط بین نایکنواختی جرمی نخ های پود و نایکنواختی های سطحی پارچه بررسی شد و یک ارتباط معنادار با ضریب همبستگی بالایی بین آن ها مشاهده شد. با افزایش تعداد نقاط کلفت موجود در نخ، طیف توان زاویه ای و یا به عبارتی شدت برآمدگی نخ های پود نیز افزایش یافته است، در واقع می توان گفت که در نقاط کلفت، ارتفاع برآمدگی نخ ها در ساختمان پارچه بیشتر می باشد و این نقاط خود را به صورت برجستگی در سطح پارچه نشان خواهند داد، در نتیجه ساختار سطحی پارچه نایکنواخت خواهد شد و در نهایت افزایش ارتفاع برآمدگی نخ های پود در ساختمان پارچه باعث افزایش مقدار شدت طیف توان زاویه ای تصویر آن پارچه در زاویه ی 90 درجه خواهد شد. همچنین از آنجایی که نایکنواختی های سطحی پارچه در تصویر آن پارچه، خود را به صورت تغییرات روشنایی نشان می دهند، می-توان گفت ضریب تغییرات بین سطوح خاکستری تصویر یک پارچه معیاری از نایکنواختی های سطحی آن پارچه می باشد. در این پژوهش تصویر پارچه به مربع های کوچکی که واحد سطح نامیده می شود تقسیم شد، سپس ضریب تغییرات سطوح خاکستری بین واحدسطح های مختلف از سطح تصویر ها محاسبه شد. نمایش ضریب تغییرات سطوح خاکستری، در مقابل سطحی از تصویر که در آن ضریب تغییرات محاسبه شده، تشکیل منحنی واریانس سطح آن پارچه را می دهد، که در واقع نمایشی از نایکنواختی های سطحی پارچه می باشد. از مقایسه ی بین منحنی های واریانس سطح نمونه ها، مشاهده شد که هرچقدر نایکنواختی های جرمی و ضریب تغییرات جرمی نخ های پود یک پارچه بیشتر باشد، مقدار منحنی واریانس سطح آن پارچه بیشتر خواهد بود، و این به معنای ناهموارتر بودن سطح آن پارچه می باشد. نهایتاً یک شاخص نایکنواختی برای ارزیابی کمی نایکنواختی های سطحی پارچه معرفی شده است. با مقایسه ی بین منحنی واریانس سطح این پارچه ها به وضوح مشاهده می شود که منحنی واریانس سطح پارچه هایی که ضریب تغییرات جرمی نخ پود آن-ها بیشتر می باشد و نخ پود آن ها ساختار جرمی نایکنواخت تری دارد، بالاتر از منحنی واریانس سطح پارچه های که نخ پود یکنواخت تری دارند قرار گرفته اند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که با افزایش میزان نایکنواختی های نخ پود، ضریب تغییرات سطوح خاکستری تصویر آن پارچه نیز افزایش یافته، بنابراین منحنی واریانس سطح آن پارچه در سطح بالاتری قرار می گیرد.
رامین کلانی محمد ذره بینی
پدیده آکوستیک و آلودگی های صوتی دارای اهمیت زیادی بوده بگونه ای که توجه محققان بسیاری را بخود جلب نموده است. حذف و یا کاهش صداهای غیر موزون در ساختمان ها و وسایل نقلیه به یکی از چالش های جدی مهندسین طراح این ساختار ها مبدل شده است. منسوجات جاذب صوت متنوع با توجه به استانداردهای حاکم بر مکان های مورد استفاده باعث گردیده که اینگونه منسوجات به عنوان جزء لاینفک از عوامل کاهش دهنده آلودگی های صوتی و در بعضی موارد علاوه بر کاهش آلودگی صوتی به عنوان اجزاء تزئینی بکار گرفته شوند. در منسوجات مختلف، بی بافت ها به میزان زیادی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته اند. با توجه به مطالعات ناچیز در این زمینه بروی منسوجات حلقوی باف و به دلیل مزایای فنی و خواص فیزیکی و مکانیکی اینگونه بافت ها در این تحقیق سعی گردیده است قابلیت های جذب صوت، عبور نور و عبور هوا در اینگونه ساختارها مورد مطالعه قرار گیرد. در این تحقیق جهت انجام آزمایش های لازم از پنج ساختار بافت حلقوی تاری از قبیل: تریکو، لاکنیت، لاکنیت معکوس، ساتین و شارک اسکین در سه تراکم متفاوت استفاده گردیده است. به این منظور از نخ پلی استر فیلامنتی با نمره 75 دنیر وتعداد فیلامنت های 36 عدد استفاده گردید. آزمایشات قابلیت عبور هوا و نور براساس استاندارد های شماره 07-e1554 astm و astm d6567 -00(2006)با استفاده از دستگاهای شرلی و نور سنج انجام گردید. خصوصیات جذب صوت نمونه ها با استفاده از دستگاه تک سونیک متر مورد بررسی قرار گرفت و مدل پیشنهادی هندسی تخلخل نمونه ها جهت بررسی خواص آکوستیک نیز استفاده گردید. ملاحظه شد که با افزایش تراکم در ساختارهای مختلف میزان تخلخل، عبور نور و هوا کاهش می یابد. که در این رابطه تفاوت قابل توجهی مابین نتایج رو و پشت فنی نمونه ها مشاهده نگردید. همچنین نتیجه گیری گردید که ضریب جذب صوت نمونه ها تحت تاثیر عواملی از قبیل: تراکم ساختار، تخلخل، آندر لپ و جهت رج و ردیف قرار دارد. نتایج نشان دهنده این نکته می باشند که ضریب جذب صوت پارچه زمانی که امواج صدا بروی فنی پارچه ارسال می گردند نسبت به زمانی که امواج صدا بروی پشت فنی پارچه ارسال می شوند بیشتر است. ساختار های تریکو، لاکنیت معکوس و شارک اسکین در مقایسه با ساختار های ساتین و لاکنیت دارای بیشترین قابلیت جذب صوت می باشند. بررسی فرکانس های 250، 500 و 1000 هرتز روی نمونه ساختار های تولید شده، مقادیر بیشینه و کمینه جذب صوت را در فرکانس های 250 و 1000 هرتز به ترتیب حاصل گردیدند. به عبارت دیگر با افزایش فرکانس ، امواج برگشت داده شده از منسوج بسیار پراکنده تر منعکس می شوند و بنابراین ضریب جذب صوت منسوج کاهش می یابد. ساختارهای تریکو، شارک اسکین و لاکنیت معکوس بواسطه دارا بودن آندرلپ های کوتاه در شانه جلو دارای قابلیت جذب صوت بیشتر می باشند. بهبود خواص آکوستیکی این ساختارها بواسطه پراکنده شدن کمتر امواج منعکس شده از پارچه می باشد. در مقایسه امواج صوتی منعکس شده از ساختارهای دارای آندر لپ بلند مانند ساتین دارای پراکندگی بسیار بوده و بنابراین ضریب جذب صدا بوسیله این ساختار ها پایین خواهد بود. نتایج نشان می دهند که روی فنی نمونه های مورد آزمایش میزان زیادتر از انرژی صدا را نسبت به پشت فنی جذب می نماید. این پدیده می توانند در رابطه با پراکندگی بیشتر نخ ها در پشت فنی منسوج نسبت به روی فنی آن توجیه گردد که سبب پراکندگی بیشتر امواج منعکس شده در پشت فنی پارچه و بنابراین کاهش قابلیت جذب صوت پارچه در سمت پشت فنی می گردد
محبوبه پاشایی محمد قانع
در این بررسی دو عامل تراکم سوزن زنی و عمق نفوذ سوزن در لایه را تغییر داده تا نمونه هایی با ضخامت، چگالی و تخلخل متفاوت تولید شود. بدین منظور پنج تراکم سوزن زنی 90، 110، 120، 135 و 150 پانچ بر سانتیمتر مربع و پنج عمق نفوذ سوزن 10، 13، 15، 17 و 19 میلیمتر استفاده شده است. جنس بی بافت ها از الیاف پلی پروپیلن با ظرافت 15 دنیر و طول 90 میلیمتر می باشد. مقاومت حرارتی بی بافت ها با استفاده از دستگاه صفحه داغ اندازه گیری شده است. جهت افزایش میزان عایق بندی گرمایی نمونه ها از سه نوع پودر سرامیکی سیلیکا، کربید سیلیس و آلومینا و از واکس و لاتکس نیز جهت اتصال مواد سرامیکی به سطح بی بافت استفاده شده است. در این تحقیق، ابتدا یک طرف از سطح بی بافت و سپس دوطرف آن با مواد سرامیکی پوشیده شد. همچنین با دولایه کردن نمونه های پوشیده شده سعی در کاهش هرچه بیشتر انتقال حرارت نمونه ها شد. تمام نتایج حاصل از آزمایشات با نرم افزار spss مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از آزمایشات نشان داد که ضریب انتقال حرارت بی بافت ها با افزایش ضخامت و تخلخل کاهش و با افزایش چگالی بی بافت و عمق نفوذ سوزن در لایه افزایش می یابد. همچنین ضریب انتقال حرارت نمونه ها با مدل فراهم شده محاسبه شد و با نتایج تجربی مقایسه شده است. نتایج حاصل همبستگی خوبی را بین نتایج تئوری و مشاهدات تجربی نشان داد. نتایج حاصل از بررسی تاثیر مواد سرامیکی بر کاهش انتقال حرارت بی بافت، نشان داد که نمونه دوطرف پوشیده شده با کربید سیلیس و لاتکس بهترین نتیجه را در کاهش انتقال حرارت داشته است. از میان نمونه های دولایه شده، نمونه ای که از بی بافت دوطرف پوشیده شده با کربید سیلیس و لاتکس و بی بافت یک طرف پوشیده شده با کربید سیلیس و لاتکس تشکیل شده است، بهترین نتیجه را در کاهش انتقال حرارت نشان داد. این نمونه توانست دمای طرف داغ را از 60 درجه سانتیگراد به 35 درجه سانتیگراد در طرف سرد کاهش دهد.
طاهره امیرانی محمد قانع
هرساله هزاران آتش نشان در مواجهه با تشعشعات گرمایی ناشی از آتش دچار آسیب میشوند. اندازه گیری ها نشان می دهد که شار تشعشعی ناشی از تشعشعات گرمایی، کمتر از 30 درصد گرمای همرفتی است. بنابراین لباس های محافظتی گرمایی با محافظت عالی در برابر تشعشع گرمایی امروزه بسیار مورد توجه می باشد. همانطور که می دانیم سطوح انعکاسی در فراهم آوردن محافظت در برابرتشعشع گرمایی مفید هستند. دمای سطح پارچه در مواجهه با تشعشع گرمایی بوسیله یک سطح آلومینیومی شده با 90 درصد انعکاس در هوای ساکن به حدود نصف و در هوای متحرک به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از نصف، کاهش می یابد. در طول سال های اخیر مطالعات زیادی در رابطه با منسوجات محافظ به خصوص منسوجات محافظ در برابر گرما و آتش انجام شده است. این منسوجات کاربردهای فراوانی از جمله محافظت در برابر کوره و آتش نشانی دارد. در این پروژه به بررسی میزان محافظت منسوجات در برابر تشعشعات گرمایی در دمای بالا پرداخته شده است. به همین منظور دستگاهی طبق استاندارد astm f1939-99a طراحی و ساخته شد. این دستگاه شامل یک منبع حرارتی، نگهدارنده نمونه و یک حسگر شار تشعشعی گرمایی است. منبع گرمایی شامل 5 لامپ کوارتز میباشد. به منظور انجام آزمایش در ابتدا شار گرمای تشعشعی لامپ ها بدون نمونه اندازه گیری میشود. سپس نمونه در مقابل منبع گرمایی قرار می گیرد و گرمای تشعشعی عبوری از آن اندازه گیری می شود. به این ترتیب شاخص محافظت تشعشع گرمایی نسبی نمونه ها می تواند محاسبه شود. سه نوع پارچه از جنس شیشه با ضخامت های متفاوت تحت آزمایش قرار گرفت. سپس این پارچه ها با فویل آلومینیوم پوشش داده شدند. فویل آلومینیوم نیز در سه ضخامت متفاوت مورد آزمایش قرار گرفت. نتایج نشان داد که ضخامت پارچه های از جنس شیشه تاثیر معناداری روی محافظت گرمایی نمونه ها دارد. به این صورت که با افزایش ضخامت پارچه ها، میزان گرمای تشعشعی عبوری از آن ها کاهش می یابد. پارچه های آلومینیومی شده کاهش بسیار زیادی را در گرمای تشعشعی عبوری نشان دادند. در هر حال ضخامت فویل آلومینیوم تاثیر معناداری در میزان محافظت گرمایی ندارد.
میثم معزی محمد قانع
چکیده در مطالعه رفتار پارچه، معمولافرض می شودکه پارچه یکنواخت است. با این وجود در عمل بعضی از منابع نایکنواختی های موضعی مثل نایکنواختی جرمی نخ ها و یا نایکنواختی های ناشی از تخریب اشعه ماوراء بنفش وجود دارد. بنابراین خواص مکانیکی پارچه ها نایکنواخت بوده و از ناحیه ای به ناحیه دیگر متفاوت خواهد بود. هدف اصلی این رساله توجه و بررسی اثر نایکنواختی های موضعی بر رفتار کششی پارچه ها در مقیاس ماکرو می باشد. در ابتدا نمونه پارچه ها یی از نایلون 66 به عنوان پود و پلی استر به عنوان تارتهیه گردیده و با استفاده از تابش اشعه ماوراء بنفش تخریب گردید. برای اعمال تخریب کنترل شده از زمانهای مختلف نوردهی از صفر ساعت تا 28 ساعت به فاصله هر 7ساعت استفاده شد. سپس نمونه ها رنگ گردید. در این راستا شش پارامتر در منحنی های تنش –کرنش در نظر گرفته شدکه این پارامترهانیز برای هر نمونه رنگ شده با استفاده ازدستگاه آزمایش کشش برآورد گردید. ارتباط رفتار کششی با مقادیر رنگ نمونه ها با استفاده از روش رگرسیونی وشبکه عصبی بدست آمد. به موازات این کار مدلسازی در مقیاس ماکرو برای رفتار پارچه نایکنواخت در بارگذاری های تک محوری انجام گردید. این مدلسازی با استفاده ازروش المان محدود و زیربرنامه ای برای بیان رفتار ماده در نرم افزار تجاری آباکوس انجام شد. در ادامه دو نمونه پارچه برای آزمایش ازدیاد طول اریب تهیه گردید. یکی از نمونه ها حاوی نواحی تشعشع دیده با الگوی از پیش تعیین شده بود. و نمونه دوم نمونه تشعشع ندیده بود. هر دو نمونه تحت آزمایش ازدیاد طول اریب قرار گرفته و نتایج تجربی با نتایج عددی مورد مقایسه و بحث قرار گرفت. در نهایت تنش برشی توسط المان محدود محاسبه شده و در نقاط مشخصی در درون نمونه برآورد گردید. مقایسه نتایج نشان داد که نتایج تجربی همخوانی خوبی با نتایج مدل در پارچه های یکنواخت و نایکنواخت دارد.
حسین عابدی محمد قانع
پارچه های پلی استری بدلیل خواصی مانند استحکام بالا، طول عمر بالا، رنگ پذیری آسان، انعطاف پذیری، قیمت مناسب و غیره، نسبت به بقیه الیاف مصنوعی از اقبال بیشتری جهت تولید پوشاک برخوردار است. اما به منظور دسترسی به خواص ظاهری وحسی مطلوب مانند زیردست، اصطکاک سطحی، خواص نوری، آویزش، ضرورت دارد تا ویژگیهایی مانند برجستگی نخ های تار و پود از سطح، خواص خمشی و کششی پارچه بررسی و براساس نتایج حاصله، به بهسازی عملی محصولات پلی استری پرداخته شود. بنابراین تعداد 20 نمونه پارچه متشکل از نخ های فیلامنتی با تاب بالا، در4 نوع طرح بافت و 5 نوع تراکم پودی بافته شد.برای هر یک از پارچه ها 3 گروه آزمایش شامل اندازه گیری برجستگی نخ های تار و پود به کمک پردازش تصویر، اندازه گیری میزان خمش و محاسبه سختی خمشی در جهت تار و پود و همچنین آزمایش کشش در سه جهت تار، پود و اوریب انجام شد. تمامی آزمایشات براساس روش های استاندارد و به تعداد مورد نیاز صورت گرفت. نتایج آماری نشان می دهدکه تراکم پود و طرح بافت اثر معنی داری روی برجستگی سطحی، خواص خمشی و کششی دارد.
ایمان عظیم پور محمد قانع
سطوح پارچه با شیارهای تشکیل شده توسط نخ های تار و پود، در دو جهت منظم شده است. در نقاط تقاطع نخ تار و پود، نخ از بدنه پارچه برآمده می شود و بطور چشمگیری روی یکنواختی، خصوصیات اصطکاکی و ظاهر پارچه اثر می گذارد. بدون اثر متقابل نخ ها در نقاط تقاطع، پارچه بافته شده مانند دو صفحه جدا از هم می باشد که از نخ های موازی و جدا جدا تشکیل شده است. برآمدگی سطح پارچه تنها وابسته به هندسه پارچه و تکمیل پارچه نیست، بلکه به ساختار نخ(که موثر از سیستم های ریسندگی است) و رفتار خمشی نخ نیز وابسته است. ، در این پروژه نقش قطر نخ پود از جنس پنبه بر میزان خیز نخ پود در پارچه بررسی شده ، این بررسی از این جهت که روی سطح پارچه تأثیر زیادی دارد دارای اهمیت می باشد . برای بررسی میزان خیز نخ ، مدل تیر دو سر گیردار در نظر گرفته شده است . همچنین برای بررسی این موضوع حالت انحناء کوچک در نظر گرفته شد . دو سر نخ پود در محل دو تار هم راستا بصورت گیردار در نظر گرفته شد بطوریکه وسط این دو تکیه گاه، نخ پود توسط نیروی تار به سمت پایین خم می شود . در این تحقیق با در نظر گرفتن تیوری های الاستیک، یک رابطه تیوریک برای خمش نخ پود در پارچه بیان شد، برای بررسی و تایید مدل، نخ هایی با پنج نمره مختلف تهیه و به عنوان پود در پارچه استفاده شد. خیز ماکزیمم نخ های پود در پارچه با روش میکروسکوپی و نرم افزار فتوشاپ محاسبه شد. در این حالت این نتیجه بدست آمد که با افزایش نمره نخ (ne) و به عبارت دیگر با کاهش قطر نخ پود ، میزان برآمدگی نخ پود افزایش می یابد. این میزان خیز (y) در واقع همان برآمدگی نخ از سطح پارچه می باشد که به عوامل هندسی پارچه و خصوصیات نخ بستگی دارد ، از قبیل تراکم تار که در اینجا فاصله دو تکیه گاه می باشد . نتایج همچنین نشان داد که تغییرات خیز ماکزیمم نخ پود بر حسب قطر نخ در حالت عملی انطباق خوب و قابل قبولی با مدل تیوری دارد. در انجام این تحقیق با فرض ثابت بودن سایر عوامل ، تنها تأثیر تغییرات در نمره نخ پود روی میزان خیز نخ از سطح پارچه بررسی شد .
زهرا اسلامیان محمد قانع
پارچه های اسپیسر ترکیبی از دو لایه پارچه حلقوی بافت مجزا هستند که توسط لایه ای از مونوفیلامنتها به یکدیگر متصل شده اند .وجود لایه میانی در این نوع پارچه ها باعث ایجاد خصوصیات منحصر به فردی در آنها شده است. در اکثر موارد این نوع پارچه ها به عنوان ضربه گیر یا به عنوان توزیع کننده یا کاهنده فشار، در موارد مختلفی همچون صنایع اتومبیل، منسوجات پزشکی،منسوجات تکنیکی و صنعتی، ژیوتکستایل و لباسهای ورزشی قابل استفاده هستند. در بسیاری از این کاربردها، این منسوجات در معرض نیروهای فشاری عرضی قرار دارند و عکسل العمل آنها در برابر این نیروها بسیار مهم و حایز اهمیت است. با توجه به اهمیت نوع رفتار فشاری منسوجات مختلف در زمینه های فراوان، در این تحقیق نحوه عکسل العمل پارچه های اسپیسر به نیروهای فشاری اعمال شده به عنوان رفتار فشاری، مورد بررسی قرار گرفته است. از آنجا که مهمترین عامل در نوع واکنش فشاری این منسوجات چگونگی عکسل العمل مونوفیلامنتهای میانی می باشد، بدین منظور و با هدف بررسی عملکرد نخهای اسپیسر در این نوع پارچه ها تعدادی نمونه، شامل دو صفحه کاملاً صلب با مونوفیلامنتهای رابطی که در بعضی پارامترهای فیزیکی با یکدیگر تفاوت داشتند، به منظور شبیه سازی با پارچه های اسپیسر تهیه شدند. به منظور انجام آزمایشات فشاری در دستگاه استحکام سنج مدل زوییک نیز، دو صفحه کاملاً مسطح و قابل اتصال به آن، به عنوان دو فک فشار دهنده ساخته شد. با این روش آزمایشات متعددی برروی نمونه های ساخته شده انجام گرفت و نمودارهای نیرو–تغییر شکل نمونه ها توسط دستگاه مربوطه ترسیم شد. دو نمونه پارچه اسپیسر واقعی نیز با شرایط یکسان، مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج آزمایشات نشان داد، روند تغییر شکل در مقابل افزایش نیرو در هر دو نمونه های شبیه سازی شده و پارچه های اسپیسر واقعی یکسان می باشد. بعلاوه با مقایسه این نتایج مشخص شد برخی پارامترهای مختلف همچون نمره و وضعیت قرارگیری مونوفیلامنتهای رابط در خصوصیات فشاری این نوع پارچه ها تاثیر گذار می باشند. بطوری که با افزایش ظرافت مونوفیلامنتها مدول فشاری مربوطه کاهش می یابد. همچنین تغییر حالت قرارگیری این مونوفیلامنتها باعث تغییر مدول فشاری نمونه می شود. در ادامه و به منظور توجیه چگونگی روابط نیرو–تغییر شکل پارچه های اسپیسر دو مدلسازی ریاضی و مکانیکی انجام گرفت. نتایج حاصل از مدلسازی اول براساس تیوری تغییر شکلهای بزرگ در ستونها درمرحله بعداز کمانش، سازگاری مناسبی با نتایج حاصل از آزمایشات نداشت. اما نتایج برازش منحنی های حاصل از داده های آزمایش با روابط مدل دوم، حاکی از موفقیت آمیز بودن مدل مربوطه بود. متوسط ضرایب اطمینان بدست آمده از این برازش ها در حدود97% می باشد.
صهبا روح الهی محمد قانع
چکیده استفاده از زره های سبک وزن در مقایسه با انواع سنتی آن جهت متوقف ساختن گلوله ی شلیک شده از جنگ افزار های سبک دستی از دهه ی1940 میلادی افزایش یافته است. کاهش وزن زره با به کار گیری مواد مرکب لیفی امکان پذیر می باشد. تحقیقات در زمینه ی توسعه و تولید این مواد که امروزه کامپوزیت نامیده می شود بسیار گسترده می باشد به گونه ای که خود به یک شاخه از علوم مهندسی با کاربرد های بسیار متنوع نظامی و غیر نظامی مبدل شده است. بواسطه ی انرژی زیاد پرتابه، زره مصرفی بایستی قادر به جذب مقدار زیاد از انرژی با کمترین تغییرات پلاستیکی باشد. بنابراین در شرایط خاص که زره دچار تغییرات پلاستیک می شود امکان مهار پرتابه توسط زره وجود نخواهد داشت وپارگی و یا شکست زره رخ می دهد. تغییرات به وجود آمده بیانگر رفتار محافظت کنندگی توسط زره بوده و می تواند جهت تعیین شرایط حد شکست ویا پارگی زره به کار گرفته شوند. در این تحقیق نمونه های زره کامپوزیتی با استفاده از پارچه ی بافته شده از نخ کولار و رزین پلی یورتان دو جزئی تولید و تحت شلیک گلوله با هندسه ی مخروط ناقص و سر صاف توسط دستگاه شلیک گلوله قرار گرفتند و حد بالستیک کامپوزیت های 8 و 12 لایه به ترتیب 118 و 144 متر بر ثانیه به دست آمد. نرم افزار آباکوس جهت مدل سازی سرعت پرتابه در لحظه ی اصابت و خروج پرتابه از پانل مورد استفاده قرار گرفت. نتایج با داده های حاصل از آزمایشات شلیک پرتابه با هندسه ی مخروط ناقص مقایسه شد. تأثیر تعداد لایه ی کامپوزیت و سطح مقطع نوک پرتابه در رابطه با قابلیت جذب انرژی توسط زره مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت همبستگی نتایج تئوریک و آزمایشی تأیید گردید.
نوید نوری فعله کری محمد قانع
نیاز روز افزون به انواع عایق های حرارتی برای جلوگیری از اتلاف انرژی گرمایی منجر به رشد این موضوع در مهندسی نساجی شده است. مهندسین با استفاده از پارچه ها توانسته اند انواع مواد مرکب عایق را تولید کنند. به خصوص پارچه های حلقوی در این زمینه توانسته اند میزان عایق بودن متاسبی را از خود نشان دهند. هدف این تحقیق بدست آوردن ثابت های مقاومت حرارتی در پارچه های حلقوی تاری با توجه به پارامتر های ساختار پارچه از جمله تراکم رج، تراکم ردیف و نوع نخ است. نحوه عملکرد شامل مدلسازی پارچه به صورت سه بعدی و بدست آوردن پارامتر های مقاومت حرارتی در نرم افزار المان محدود است. با توجه به اینکه روش شبیه سازی با در نظر گرفتن جریان سیال درون پارچه انجام می شود، دقت محاسباتی به علت دخیل نمودن شرایط واقعی بالا می رود. این مدلسازی با اطلاعاتی از قبیل نوع نخ و پارچه (که شکل حلقه را بیان می کند)، پارچه را به صورت سه بعدی مدل کرده و سپس شروع به شبیه سازی رفتار انتقال حرارت پارچه می کند. از مدل شبیه سازی اطلاعاتی از قبیل شار گرمایی، دمای روی پارچه و دمای زیرین پارچه بدست می-آید. با استفاده از پارامتر های نخ و پارچه و روابط ترمودینامیکی می توان مقدار مقاومت حرارتی پارچه را محاسبه نمود. برای صحت شبیه سازی، نیاز به انجام آزمایش های انتقال حرارت در منسوجات است. برای این منظور نمونه های پارچه حلقوی تاری یک شانه در سه طرح بافت?×?، ?×?و ?×? در دو تراکم رج کم و زیاد با نخ های فیلامنتی پلی استر با دستگاه کتن تولید شدند. در نهایت نمونه ها توسط دستگاه صفحه داغ مورد آزمایش قرار گرفتند. در این آزمون که دمای سطح سرد (بیرونی) توسط حسگرهای دما خوانده شده و سپس مقدار رسانش گرمایی برای این نمونه ها اندازه گیری شد. سپس پارچه در نرم افزار به روش المان محدود شبیه سازی شد و نتایج آن از قبیل رسانش گرمایی با نتایج عملی مقایسه شدند. مقدار خطا بین آزمایش ها و شبیه سازی حداکثر پنج درصد بود.
حسین سرلک محمد قانع
در این پروژه به بررسی رفتار پارچه های چندلایه محافظ، در برابر تشعشع حرارتی پرداخته شده است. همچنین قرار گرفتن پارچه چندلایه در برابر تشعشع حرارتی با استفاده از نرم افزار fluent-gambit شبیه سازی و نتایج به دست آمده از شبیه سازی با نتایج حاصل از آزمایشات مقایسه شد. پارچه چندلایه شامل یک لایه فویل آلومینیومی، یک لایه پارچه شیشه ای و یک لایه پارچه پنبه ای است. عامل متغیر در آزمایشات این پروژه ضخامت پارچه شیشه ای و عامل متغیر در شبیه سازی ضخامت پارچه شیشه ای و فویل آلومینیومی است. در آزمایشات، دمای سطحی از پارچه چندلایه که در تماس با بدن قرار دارد یا همان سطح پارچه پنبه ای و میزان شار عبوری از پارچه چندلایه اندازه گیری شده است. در شبیه سازی نیز دمای سطح پارچه پنبه ای به دست آمد و با نتایج حاصل از آزمایشات مقایسه شد. نتایج حاصل از آزمایشات نشان می دهد که با افزایش ضخامت پارچه شیشه ای دمای سطح پارچه پنبه ای و همچنین میزان شار عبوری از پارچه چندلایه کاهش می یابد. یک رابطه لگاریتمی بین ضخامت پارچه شیشه ای و دمای سطح پارچه پنبه ای وجود داردکه تغییرات دمایی در ابتدا دارای یک شیب تند وسپس با افزایش ضخامت این شیب کاهش پیدا می کند. نتایج حاصل از شبیه سازی نیز یک رابطه لگاریتمی بین دمای سطح پارچه پنبه ای و ضخامت پارچه شیشه ای نشان می دهد. بین نتایج حاصل از آزمایشات و شبیه سازی اختلافاتی وجود دارد و در تمام موارد دمای حاصل از شبیه سازی بیشتر از دمای به دست آمده برای آزمایشات است. با توجه به فرضیاتی که برای مدل سازی در نظر گرفته شده است این اختلاف بین نتایج به دست آمده قابل توجیه می باشد چرا که اولا از هوای بین لایه های پارچه ثانیا از هوای بین ساختار بافت پارچه پنبه ای و ثالثا از مقاومت حرارتی چسبی که برای چسباندن لایه ها استفاده می شود صرف نظر شده است.
مصطفی یوسفی محمد حقیقت کیش
چکیده با وجود تحقیقات بسیار وسیعی که درباره ی ریزساختار الیاف پلی استر (پلی( اتیلن ترفتالات)) انجام گرفته و پژوهشهای بسیاری هم که در این زمینه در حال انجام می باشد، هنوز یک مدل کامل و جامع برای توصیف ریزساختار این الیاف وجود ندارد. شناخت هر چه بیشتر ریزساختار به بهبود فرآیند تولید، به منظور تولید الیاف با خواص بهتر، کمک می کند. در این میان شناخت بیشتر ساختار میانی و واسطه ای الیاف، که توسط کشش نمونه های الیاف نیمه آرایش یافته در دمای نزدیک به دمای انتقال شیشه ای حاصل می شود، مورد توجه می باشد. در این تحقیق الیافی با ساختارهای درونی متفاوت، با اعمال نسبت های مختلف کشش در دمای 80 درجه سانتی گراد، تهیه شده و این الیاف به روش های مختلف مانند پراش پرتو ایکس با زاویه ی زیاد، طیف سنجی مادون قرمز، گرماسنجی پویشی تفاضلی، خواص مکانیکی، آنالیز مکانیکی حرارتی، چگالی، جمع شدگی حرارتی و ضریب شکست مضاعف مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفتند. سپس با استفاده از اطلاعات به دست آمده از روش های متفاوت، چگونگی تشکیل فاز میانی (مزوفاز) و ریزساختار الیاف مورد پژوهش قرار گرفت. نتایج آزمایشات پراش پرتو ایکس با زاویه ی زیاد، به وجود آمدن قلّههای مجزای بلوری را در اثر کشش نمونه ها در 80 درجه ی سانتیگراد نشان نداد؛ اما آزمایشات طیف سنجی مادون قرمز افزایش میزان صورت بندی ترانس مولکول ها و همچنین تاخوردگی مولکول های زنجیری را نشان داد. ایجاد تاخوردگی زنجیرها می تواند به ایجاد بلورینه ها با حالت زنجیرهای تاخورده نسبت داده شود. ضریب شکست مضاعف الیاف نیز در اثر کشش افزایش یافت که نشان دهنده ی افزایش آرایش مولکولی در نمونه ها می باشد. چگالی نمونه ها نیز در اثر کشش افزایش یافت که نشان دهنده ی افزایش تراکم مولکولی در مناطق غیربلوری و نیز ایجاد تبلور می باشد. درصد بلورینگی نمونه ها همبستگی زیادی با صورت بندی ترانس مولکول های زنجیری داشت. این همبستگی در مورد درصد بلورینگی به دست آمده از روش اندازهگیری چگالی بیشتر بود. نتایج آزمایشات گرماسنجی پویشی تفاضلی نیز پهن شدن قلّه ی تبلور در اثر کشش نمونه ها در شرایط ذکر شده را نشان داد که می تواند در اثر افزایش نسبت زنجیرهای کشیده شده در مناطق بی نظم باشد. منحنی مدول اتلاف بر حسب دما در آزمایشات دینامیکی – مکانیکی در دمای بالای صفر درجه ی سانتی گراد به دو یا سه قله تجزیه شد. تجزیه به سه قله از همبستگی بالاتری برخوردار بود. با افزایش نسبت کشش، سطح زیر قله ی اول (در تجزیه ی منحنی مدول اتلاف-دما به دو قله) و قله های اول و دوم (در تجزیه ی منحنی مدول اتلاف-دما به سه قله) افزایش یافت که این امر به افزایش آرایش یافتگی مولکول ها در نواحی بی نظم و بیشتر شدن نسبت فاز آرایش یافته ی غیربلوری (مزومورفیک) نسبت داده می شود. وجود قله های مختلف نشانه ی وجود استراحت های مختلف مولکولی و در نتیجه نشانه ی وجود ساختارهای متفاوتی در مناطق بی نظم الیاف می باشد. منحنی مدول اتلاف بر حسب دما در دمای زیر صفر درجه ی سانتی گراد به دو قله تجزیه شد. با تغییر نسبت کشش، تغییر محسوسی در موقعیت و دمای بیشینه ی قله های تفکیک شده مشاهده نگردید. به عبارت دیگر، کشش در شرایط ذکر شده، اثری بر استراحت های مولکولی در این محدوده ی حرارتی ندارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت مناطق بی نظم الیاف شامل ناحیه هایی با درجات مختلفی از آرایش می باشند. این درجات مختلف، می تواند از حالت بی نظم کامل تا حالت مزومورفیک دارای آرایش، باشد. با اعمال کشش بر روی نمونه ی اولیه در شرایط ذکر شده، نسبت مناطق بی نظم مزومورفیک یا آرایش یافته تر، افزایش پیدا نمود. به طور کلی کشش الیاف پلی( اتیلن ترفتالات) در شرایط ذکر شده به ایجاد ساختاری واسطه ای در الیاف منجر می شود که مشخصه ی آن وجود مولکول های زنجیری کشیده شده در مناطق بی نظم و به وجود آمدن بلورینه های بسیار کوچک (ریز بلورینه) با زنجیرهای تاخورده در الیاف می شود. بر مبنای کلیه مشاهدات انجام شده، مدل هایی برای ساختار الیاف پلی(اتیلن ترفتالات) نیمه آرایش یافته و کشیده شده در شرایط فوق، ارائه گردید.
سید محمود طباطبایی هنزایی محمد قانع
دو عامل اساسی در ارزیابی کیفیت عملکرد فرش ها، رفتار یا واکنش مکانیکی لایه پرزها در راحتی قدم زدن بر روی آنها و دوام ظاهر اولیه آنها می باشد. ارزیابی این دو عامل در هنگام خرید توسط مشتریان ممکن نیست. بنابراین تنها راه حل سهولت انتخاب، اطمینان و اشتیاق خرید در نزد مشتریان فرش ها، تضمین حداقل های کیفیت مجموعه خواص کلیدی مرتبط با این دو عامل و به-عبارتی تعیین طول عمر مفید مصرف فرش می باشد. اولین گام در دستیابی به کیفیت عملکرد موردانتظار از هر فرش، طراحی دقیق مشخصات ساختمانی یا تولید آن می باشد. تاکنون به واسطه توجه کمتر به بازاریابی مستند و همچنین تاکید بر رویه های سنتی یا الگوهای تجربی، طراحی علمی مشخصات تولید فرش های دستباف متناسب با نیاز بازار، محقق نشده است. اهداف اصلی این رساله در ابتدا بر پایه دستیابی به رویه های علمی و دقیق برای امکان طراحی مشخصات تولید بطورمخصوص انتخاب صحیح مواد اولیه و سپس ارائه مدلی برای تخمین طول عمر فرش های دستباف پشمی براساس حداقل های خواص عملکردی اشان؛ طرح ریزی شده است. بدین منظور 36 نمونه فرش دستباف پشمی تحت دو نوع گره متعارف متقارن و نامتقارن، دو نوع ظرافت الیاف پشم مصرفی در نخ پرز ، سه نوع تراکم پرز و سه سطح ارتفاع پرز آماده شد. پس از شناسایی منتخبی از خواص عملکردی موثر در تخمین طول عمر فرش ها، فرایند مدل سازی آماری بر پایه طرح آزمایش فاکتوریل برای هریک از این خواص به صورت تابعی از مشخصات تولید اشاره شده، تحت دامنه زمانی مختلف استفاده؛ عامل شدت فرسایش، اجرا شد. برای هر کدام از خواص عملکردی، با استفاده از روش آماری رویه پاسخ (rsm) مدلی ریاضی و پایدار برای تحلیل شرایط بهینه مواد اولیه و عوامل تولید طراحی شد. کفایت مدل ها با استفاده از معیارهای مناسبت مدل ازجمله تحلیل باقی مانده ها مورد ارزیابی قرار گرفته و در صورت نیاز عمل تبدیل داده ها انجام شد. علاوه براین با استفاده از روش مجموع مربعات اضافی، اهمیت نسبی یا سهم هریک از متغیرهای مستقل در هر مدل، بطورجداگانه محاسبه و مورد تحلیل قرار گرفت. قابلیت پیش بینی مدل ها برای مشاهدات جدید نیز به صورت قابل قبول راستی آزمایی شد. عامل فرسایش در نزول کیفیت اکثر خواص عملکردی فرش ها تأثیر معنی داری دارد. دو عامل ساختمانی نمونه ها؛ تراکم پرز و ارتفاع پرز و حتی اثر متقابل آنها دارای سهم تأثیر بالایی در تعیین خواص داشتند. در اکثر موارد حدود مقادیر بهینه این دو عامل به صورت تراکم گره در محدوده 60 - 45 گره در دسی متر و ارتفاع پرز 11-7 میلی متر تعیین شدند. ظرافت الیاف پشم مصرفی در نخ پرز، فقط در نتایج مجموعه خواص مرتبط با عملکرد فشاری لایه پرزها تأثیر معنی داری داشتند. بطورکلی در اکثر خواص عملکردی و مخصوصاً در خواص مرتبط با حفظ ظاهر، نمونه های با گره متقارن نتایج مطلوب تری نسبت به نمونه های با گره نامتقارن را نشان دادند. فقط در برخی خواص مرتبط با عملکرد فشاری لایه پرزها و در فرسایش های اولیه، نمونه های با گره نامتقارن نتیجه بهتری را نمایش دادند. با استفاده از الگوی رگرسیون چندگانه چندمتغیره، دستگاه معادلات پیشگویی خواص عملکردی با متغیرهای مستقل مشترک، بطور همزمان آماده شد. معادلات معکوس دستگاه مذکور تهیه شد. برجسته ترین نتیجه، دستیابی به معادله معکوس عامل شدت فرسایش بوده که مدلی مناسب برای تخمین طول عمر هر نمونه فرش با جایگذاری مقادیر حداقل های خواص عملکردی آن می باشد. علاوه براین معادلات معکوس مربوط به متغیرهای ساختمانی یا تولید، روابطی معتبر و دقیق برای تخمین مقادیر بهینه مشخصات ساختمانی یا تولید فرش می باشند. اعتبار همه مدل ها بطور قابل قبول راستی آزمایی شد.
ریحانه طرفه اصفهانی محمد قانع
در چند دهه اخیر، به دلیل کاهش منابع انرژی و افزایش شدید قیمت آن، بهینه سازی مصرف انرژی مورد توجه بسیاری از کشورها می¬باشد. در این راستا تحقیقات و مطالعه در مورد بهینه سازی خواص عایق حرارتی منسوجات مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته است. منسوج ترکیبی از هوا و الیاف است و به این دلیل که ضریب هدایت حرارتی هوا بسیار کمتر از الیاف است، هوای موجود در بین الیاف نقش مهمی در بهبود خواص عایق حرارتی منسوجات دارد. امروزه یافته های محققان در عرصه نانو فناوری بسیاری از ابعاد زندگی ما انسان ها را تحت تأثیر خود قرار داده است. عملکرد مواد در اندازه نانو ناشی از افزایش میزان سطح مخصوص آن ها می باشد. با استفاده از نانو ذرات سرامیکی و اتصال دهنده های مناسب می توان به خواص حرارتی مطلوب (جلوگیری از اتلاف انرژی) همراه با حفظ خواص مکانیکی منسوج دست یافت. نانوذرات سرامیکی دارای نقطه ذوب بالا و هدایت حرارتی پایین هستند؛ بنابراین می توانند سبب بهبود خواص حرارتی منسوجات شوند. هدف اصلی پروژه بهبود خواص عایق حرارتی پارچه جهت تولید البسه مقاوم در برابر تغییرات دمایی شدید با استفاده از نانو ذرات سیلیکا است. با استفاده از روش های معمول در تکمیل منسوجات، نانوذرات سیلیکا در دو حالت پودر و امولسیون بر روی پارچه پوشش داده شدند. پارچه پلی استر/ ویسکوز به دو روش پوشش دهی تیغه ای و غوطه وری با استفاده از پلی اتیلن گلایکول و دو نوع بیندر پلی اورتان و اکریلات، به نانوذرات سیلیکا آغشته شدند. پس از آماده سازی نمونه ها خواص حرارتی، ثبات سایشی، ثبات شست وشویی و سختی خمشی نمونه ها بررسی و مقایسه شدند. از نرم افزار spss و آزمون دانکن به منظور تحلیل آماری نتایج به دست آمده استفاده شد. نتایج نشان دادند که با افزایش میزان پودر و امولسیون نانو سیلیکا، میزان هدایت حرارتی نمونه ها کاهش و میزان اختلاف دمای میان سمت گرم (در تماس با صفحه داغ) و سمت سرد نمونه افزایش می یابد. آغشته سازی نمونه ها با روش پوشش دهی تیغه ای سبب توزیع یکنواخت نانو ذرات سیلیکا بر روی سطح پارچه، پوشش کامل سطح و درنتیجه کاهش معنی داری در میزان هدایت حرارتی پارچه شده است. استفاده از بیندر پلی اورتان نسبت به بیندر اکریلات سبب بهبود خواص حرارتی پارچه می گردد. نمونه آغشته شده به هشت درصد پودر نانوسیلیکا، به روش تیغه ای از نظـر خـواص حرارتـی مطلوب ترین نمونه می باشد. استفاده از غلـظت دهنده و بیندر، سـبب افزایش سختی خمشی پارچه می شود. با انجـام 3 مرحله پد خشک توسط دستگاه فولارد با حداکثر فشار (105×7 پاسکال) میزان سختی خمشی پارچه کاهش داده شد. از این پارچه می توان جهت تولید البسه با خاصیت عایق حرارتی، جهت حفظ تعادل دمای بدن در محیط سرد استفاده نمود. کلمات کلیدی: عایق بندی حرارتی، نانو سیلیکا، هدایت حرارتی، صفحه داغ، سختی خمشی، پوشش دهی تیغه ای، پوشش دهی غوطه وری
اکرم السادات موسوی محمدی محمد قانع
نفوذپذیری هوا مهم¬ترین مشخصه برای منسوجات بی¬بافت مورد استفاده در تولید فیلترها است. نفوذپذیری هوا در حقیقت با اندازه¬گیری نرخ عبور هوا از نمونه تحت اختلاف فشار معینی بین دو سطح پارچه، تعیین می¬شود. در این پروژه منسوجات بی¬بافت سوزن¬زنی شده با انتخاب چهار سطح از چگالی ضربه و تعداد لایه تولید شدند. پس از تهیه¬ی نمونه¬ها دبی هوا با کمک دستگاه نفوذپذیری آزمایشگاهی در اختلاف فشار معین اندازه¬گیری شد. خصوصیات نمونه¬ها همچون ضخامت و وزن واحد سطح اندازه¬گیری شد. همچنین با تهیه تصاویری از سطح منسوجات تولیدی، اندازه و توزیع منافذ اندازه¬گیری شد. اثرات دو متغیر تعداد لایه و تعداد ضربه بر نفوذپذیری هوای منسوجات بررسی شد. نتایج نشان داد که افزایش تعداد ضربه و تعداد لایه منجر به کاهش نفوذپذیری هوای نمونه¬ها می¬شود اما پارامتر تعداد ضربه اثر معناداری بر میانگین مقادیر نفوذپذیری ندارد. منسوجات بی¬بافت جز توده¬های متخلخل هستند و تئوری¬های توده¬های متخلخل برای آنها استفاده می¬شود. از مهم¬ترین معادلاتی که برای پیش-بینی نفوذپذیری هوای پارچه¬های بی¬بافت استفاده شده است ، می¬توان به قانون دارسی (darcy) اشاره کرد .بنابراین با کمک نتایج حاصل از آزمایش مطابقت معادلات اصلاح شده¬ی دارسی با نتایج حاصل از آزمایش بررسی شد. نتایج نشان داد که مقادیر بدست آمده از رابطه¬ی اصلاح شده تطابق خوبی با نتایج حاصل از آزمایش دارد. با کمک تکنیک پردازش تصویری محیط و مساحت هر منفذ تعیین شد. سپس قطر هیدرولیکی منافذ که عبارت است چهار برابر نسبت مساحت به محیط محاسبه شد. سپس توریع فراوانی منافذ بدست آمد. اثرات متغیرها بر توزیع منافذ و اندازه¬ی آنها تحلیل و بررسی شد. نتایج بیانگر آن بود که توزیع منافذ روند مشخصی با تغییرات تعداد ضربه نشان نمی¬دهد، اما تعداد ضربه اثر معناداری بر میانگین منافذ سطح نمونه¬ها دارد.علاوه بر این تخلخل منسوجات با کمک پردازش تصویر در حالت سه بعدی محاسبه شد و بررسی¬ها نشان داد این داده¬ها با مقادیر نفوذپذیری واقعی منسوجات همبستگی خوبی دارد و نشان داد که روش انتخابی می¬تواند روش مناسبی برای تخمین تخلخل منسوجات بی¬بافت باشد.
مرضیه مسلمی اکبر خدامی
سطح الیاف پشم در تکمیل آن تاثیر بسزایی داشته و خصوصیات پارچه حاصل را تحت تاثیر قرار می دهد. ماهیت هیدروفوبی سطح پشم سبب نفوذ سخت مواد تکمیلی و در نتیجه نایکنواختی می گردد. بنابراین انجام عملیات آماده سازی جهت اصلاح بخش های خارجی مثل اپی کوتیکل و اگزوکوتیکل سبب دستیابی به کیفیت مناسب همراه با یکنواختی خواهد شد. پروسه هایی که بطور معمول جهت آماده سازی پشم بکار می روند دارای اثرات زیان آوری هم برای پشم و هم بر روی محیط زیست هستند چراکه با کلرینه کردن پشم ترکیبات آلی هالوژن دار (aox) تولید شده و به محیط خارج پراکنده می شوند. بطور کلی تکمیل خشک در مقایسه با تکمیل تر از کیفیت و یکنواختی بالاتری برخوردار بوده و آسیب های وارده به لیف و محیط زیست نیز کمتر است. تحقیقات نشان داده اند که کاربرد همزمان اشعه ماورابنفش و اوزون (uv/o3 ) خاصیت اکسیدکنندگی بالایی داشته که سبب اصلاح مولکولی سطح می شود. از طرفی در میان روشهای متداول تکمیل دفع آب، تنها مواد فلوئوروکربنی قابلیت ایجاد خاصیت دفع روغن علاوه بر دفع آب را دارند. روش معمول تکمیل منسوجات با استفاده از مواد فلوئورکربنی بصورت پد-خشک وپخت، میباشد که در آن هر دو روی پارچه بصورت یکسان عمل می گردد. از آنجا که تحقیقات جدید مشخص ساخته اند که این ترکیبات برای بدن مضر هستند بنابراین ایجاب می کند که طرفی از پارچه که با بدن در تماس است با این مواد عمل نگردد. این امر ضرورت ایجاد تکمیل های دو گانه یا هیبریدی را مشخص می سازد. نتایج مشخص ساختند که با استفاده از تابش uv/o3سطح الیاف پشم آبخور شده و ثبات ابعادی بهبود یافته است. هم چنین مشخص گردید که این شرایط آزمایش شده تاثیر منفی بر خواص استحکام نمونه ها ندارد. تکمیل فلوئور کربنی به روش معمول پد-خشک-پخت نشان داد که جهت حصول خواص ثباتی مطلوب اصلاح سطح نمونه ها الزامی است. از جهت دیگر، به منظور حفظ سلامت فرد استفاده کننده از کالا، شرایط مناسب تکمیل دوگانه با استفاده از غلظت دهنده مناسب تحقیق گردید. با اصلاح سطح تنها یک طرف نمونه پشمی و پوشش همان طرف به روش چاپ-خشک-پخت خواص ثباتی مطلوب حاصل و پارچه به گونه ای تکمیل شد که قسمت بیرونی دافعیت بالایی داشته و قسمت داخلی تا حد زیادی ویژگی های مطلوب پشم عمل نشده را حفظ کرده بود. تاثیر این تکمیل دوگانه بر میزان نفوذ پذیری هوا، بخار آب، ثبات ابعادی و دیگر خواص ثباتی نسبت به نمونه های عمل شده به روش معمول مقایسه گردید.
اکبر بابایی پور محمد قانع
یکی از مشکلات مهم فرش ماشینی اکریلیکی، فرسایش و پرزدهی فرش می باشد که بخشی از عوامل موثر در فرسایش مربوط به پایین بودن مقاومت سایشی نخ و وجود الیاف مویینه در سطح نخ می باشد در پژوهش حاضر با استفاده از تکنولوژی سیستم ریسندگی سولو ، نخ سولو با الیاف اکریلیک جهت خاب فرش تولید گردید. نخ مورد نظر با نخ رینگ معمولی به لحاظ خواص فیزیکی مورد مقایسه قرار گرفت. در پژوهش حاضر با استفاده از تکنولوژی سیستم ریسندگی سولو ، نخ سولو با الیاف اکریلیک جهت خاب فرش تولید گردید. نخ مورد نظر با نخ رینگ معمولی به لحاظ خواص فیزیکی مورد مقایسه قرار گرفت. همچنین اختلاف معنی داری در ضخامت از دست رفته، قابلیت فشردگی، تغییر شکل دائم ، قابلیت ارتجاعی، انرژی فشردگی و انرژی تلف شده نمونه فرش تحت بار (دینامیکی واستاتیکی) بین فرش سولو و فرش رینگ معمولی وجود دارد
سعید باقرنژاد محمد قانع
با رشد روز افزون تکنولوژی در جهان امروز ؛ نیاز به کالایی که در عین کیفیت بالا ، هزینه ی ساخت و تولید کمی را در بر داشته باشد ، لازم به نظر می رسد. تخریب کالاهایی که در معرض نور خورشید و یا بهتر است گفته شود اشعه فرابنفش ساطع شده از آن هستند وجود دارد و لازم است در این باره پژوهش هایی صورت گیرد. اگر کارکرد منسوج مورد نظر به نحوی باشد که بایستی زیر نور خورشید قرار گیرد ؛ مطالعه در رابطه با اشعه ی فرابنفش و تخریب منسوج تحت آن ، ضروری به نظر می رسد. با مطالعه ی دقیق و کارآمد در این مورد می توان از هدر رفت وقت ، انرژی و هزینه جلوگیری نمود.
عابدین بهنام سید عبدالکریم حسینی
در این تحقیق، به بررسی اثر پارامترهای مختلف فرآیند ذوب ریسی و تکسچرایزینگ با جت هوا بر خواص فیزیکی نخ های چند فیلامنتی پلی استر که به عنوان پرز در فرش کاربرد دارند پرداخته شده است، با استفاده از مدل تاگوچی، طراحی آزمایشات برای بررسی پارامترهای دمای ریسندگی، ظرافت فیلامنت ها و شرایط خنک شوندگی در مرحله ذوب ریسی، دماهای غلتک های حرارتی اولیه و ثانویه، نسبت کشش بین غلتک های حرارتی و دمای هیتر در مرحله تکسچرایزینگ هر کدام در سه سطح انجام گردید و 27 نمونه نخ فیلامنت تکسچره شده با هوا تولید شد. در مرحله بعد، سه نمونه فرش در ابعاد آزمایشی با استفاده از نمونه نخ های انتخابی بافته شد و آزمایشات بارگذاری فشاری و بارگذاری استاتیکی کوتاه مدت، روی آن ها انجام گردید. سپس درصد افت ضخامت، درصد فشردگی و درصد برگشت پذیری نخ های پرز فرش محاسبه گردید. تحلیل نتایج با استفاده از آنالیز واریانس یک طرفه(anova ) روی کلیه آزمایشات انجام شد.
مهدی نجفی محمد قانع
چکیده پرزینگی یکی از خصوصیات نخ و پارچه است که تاثیر بسزایی روی زیر دست، میزان عایق حرارتی بودن و دیگر خصوصیات پارچه دارد. پرزینگی همچنین سبب بوجود آمدن گلوله های الیاف روی پارچه در هنگام استفاده می گردد که یکی از مشکلات جدی در صنعت پوشاک به شمار می رود. بنابراین شناخت عوامل تاثیرگذار روی پرزینگی و همچنین اندازه گیری و کنترل این عوامل بسیار حایز اهمیت است. هدف از این تحقیق شناخت بهتر تاثیر نسبت مخلوط الیاف پلی استر و ویسکوز، فرایند سایش بر پرزینگی نخ در ساختار پارچه های حلقوی پودی و همچنین تاثیر نوع بافت روی پرزینگی پارچه با استفاده از یک روش پردازش تصویری بود. بدین منظور 7 نمونه نخ مخلوط پلی استر/ ویسکوز با نسبت های5/12 : 5/87 ، 25 : 75 ، 5/37 : 5/62 ، 50 : 50 ، 5/62 :5/37 ، 75 : 25 ، 5/87 : 5/12 و نیز نخ ویسکوز 100 درصد و نخ پلی استر 100 درصد با استفاده از ریسندگی چرخانه ای تهیه گردید.سپس نخ های تولید شده روی ماشین گردباف با سه نوع ساختار اینترلاک ساده, اینترلاک هاف کاردیگن و اینترلاک هاف میلانو بافته شدند. پس از تهیه نمونه پارچه ها از آن ها بوسیله ی اسکنر عکسبرداری گردید.از نمونه پارچه ها پس از 125 دور،500، 1000، 1500 و 2000 دور نیز توسط اسکنر عکسبرداری گردید.در مرحله ی بعد تصاویر تهیه شده مورد پردازش تصویر قرار گرفت و شاخص هایی برای میزان پرز نمونه ها تعیین شد. اطلاعات بدست آمده از این روش تحت بررسی های آماری قرار گرفت که نشان داد افزایش درصد ویسکوز در نمونه ها سبب افزایش میزان پرزینگی گردیده است( هم در پارچه های ساییده شده و هم در نمونه ها قبل از عملیات سایش)، همچنین نتایج بدست آمده نشان داد که پارچه اینترلاک ساده بیشترین میزان پرزینگی را به خود اختصاص داده در حالی که اینترلاک هاف کاردیگن کمترین میزان پرزدهی را از خود نشان داد.
مهدی رمضان پور محمد قانع
با توجه به توسعه روز افزون صنایع گوناگون، اهمیت صرفه جویی در مصرف انرژی و ایمنی در کار، لزوم استفاده از مواد عایق و محافظ در برابر حرارت برکسی پوشیده نیست. از دیر باز مواد سرامیکی به عنوان عایق و مواد مقاوم در برابر حرارت کاملاً شناخته شده می باشند. هدف اصلی از این پروژه کاهش میزان انتقال حرارت منسوجات به کمک آغشته نمودن منسوجات با پودر مواد سرامیکی می باشد. در این پروژه با فرو بردن منسوج در محلولی شامل پودر مواد سرامیکی، نوعی واکس مخصوص و حلال آن، ذرات پودر سرامیکی در سراسر منسوج پراکنده شده و به الیاف متصل می شوند. واکس مورد استفاده وظیفه ی اتصال پودر مواد سرامیکی به الیاف را بر عهده دارد. برای مقایسه ی میزان انتقال حرارت نمونه ی اولیه و نمونه ی آغشته شده به مواد سرامیکی باید نمودار تغییرات دمای سمت خنک منسوج، نسبت به زمان برای نمونه های اولیه و آغشته شده رسم شود تا از مقایسه این دو با هم، میزان تأخیر ایجاد شده در انتقال حرارت مشخص گردد. به همین منظور صفحه ی داغی با دقت 1± درجه سانتیگراد و با دمای یکسان در سطح آن طراحی شد. همچنین از دماسنج مادون قرمز مدل فلوک 62 که توانایی اندازه گیری دما را در زمان بسیار کم دارا می باشد برای محاسبه ی دمای سمت خنک منسوج استفاده می گردد. در این پروژه از سه نوع پودر سرامیکی (سیلیکا، کائولن و کربید سیلیسیم) با درصدهای مختلف برای آغشته نمودن پارچه ها استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمایشات نشان داد از بین این سه نوع پودر سرامیکی کربید سیلیسیم تأثیر بهتری در کاهش میزان انتقال حرارت داشت نتایج نشان می داد با افزایش درصد مواد سرامیکی میزان انتقال حرارت منسوج کاهش بیشتری پیدا می نمود. همچنین به کمک یک لایه ی فویل آلومینیوم که دارای تشعشع حرارتی زیادی می باشد و قرار دادن آن به همراه منسوج آغشته شده در داخل یک منسوج چند لایه مشاهده می شود تأخیر ایجاد شده در میزان انتقال حرارت افزایش می یابد به طوری که این منسوج چند لایه توانست دمای 100 درجه سانتیگراد روی صفحه ی داغ را به حدود 50 درجه سانتیگراد در سمت خنک خود کاهش دهد. از این شیوه می توان برای افزایش قدرت عایق سازی انواع عایق های موجود استفاده نمود. همچنین در این پروژه روشی برای محاسبه ی ضریب انتقال حرارت منسوجات با توجه به قوانین و روابط حاکم بر انتقال حرارت ارائه شده است، که می تواند مفید واقع گردد.
شیلا زمانی محمد قانع
هدف اصلی این پروژه ارائه مدل و روش جدیدی جهت محاسبه استحکام نخ مخلوط سه جزئی می باشد. در نخهایی که از سه نوع لیف تشکیل شده اند، استحکام نخ متاثر از نسبت (درصد) هر یک از اجزاء در مخلوط و شکل منحنی تنش - کرنش است در این پروژه از یک مثلث قائم الزاویه متساوی الساقین به ضلع واحد جهت نمایش مکان هندسی نقاطی که c,b,a)a+b+c 1 نسبت هر یک از اجزاء) می باشد استفاده شده است و سپس منشور استحکام، در یک فضای سه بعدی، بر روی مثلث بنا می شود. ابتدا منحنی تنش - کرنش هر جزء تعیین و ترسیم می شود. اطلاعات لازم از آنها استخراج شده و سپس با نوشتن یک برنامه کامپیوتری منشور استحکام مدل سازی و نمایش داده می شود. از جمله مواردی که از این مدل می توان بدست آورد عبارتند از: 1 - هرم استحکام: که در حقیقت قسمتی از صفحات استحکام، مربوط به هر جزء، هستند که استحکام نخ سه جزئی به ازای درصد مربوط ماکزیمم می باشد. از محل تلاقی سه صفحه هرمی حاصل خواهد شد که هرم استحکام نامیده می شود. 2 - منطقه بحرانی: با این مدل می توان نشان داد که در بعضی از حالات ، به ازاء محدوده ای از نسبتهای مخلوط، استحکام نخ سه جزئی از استحکام ضعیفترین جزء هم کمتر می شود. این محدوده ناحیه بحرانی نامیده می شود و با این مدل می توان آن را مشخص نمود. 3 - با این مدل می توان محدوده ای از درصدها که استحکام بخصوص (مورد نیاز) را جهت نخ تامین می کنند را بدست آورد.
محمد قانع محم حقیقت کیش
یکی ازانواع نخهای پرمصرف نساجی، نخهای حجیم)high-bulk(می باشد که ازمخلوط ازالیاف معمولی)non-shrinkable(و جمع شونده)shrinkable(تشکیل می شود.درمراحل رنگرزی و بخار،الیاف جمع شونده براثر حرارت تقلیل طول داده و الیاف معمولی ر بصورت قوس و حلقه در می آورد.درنتیجه این عمل، نخ حجیم می شود.هدف ازاین پروژ بررسی خواص فیزیکی نخهای حجیم و تعیین اثر پارامترهای مختلف روی خواص نخ حجی می باشد.دراین پروژه تغییر شکل الیاف معمولی درنخ حجیم، باتغییر شکل یک میله مستقیم دراثر تنش فشاری مقایسه شده است .برای یافتن الگوی ریاضی و فیزیکی تغیی شکل الیاف معمولی، مدلهای دایره و کمانش تجزیه و تحلیل شده اند سپس با دونوع الیاف 3 و 4/5 دنیر نخهایی بانمره یکسان و تابهای مختلف تهیه شده و خواص فیزیکی مختلف الیاف و نخ اندازه گیری شده است .نتایج حاصله نشان می دهند که در نخ حجیم باافزایش تاب ، درصد جمع شدگی نخ افزایش یافته قطر و حجم مخصوص نخ کاهش می یابد.درنمره و تابهای یکسان هرچه الیاف متشکله نخ ظریفتر باشند، درصد جمع شدگی و استحکام نخ بیشتر است استقامت نخ حجیم نسبت به نخ خام کاهش یافته ازدیاد طول تاحد پارگی آن افزایش می یابد.درباره علل هریک از موارد فوق توجیه بحث ارائه شده است .مقایسه نتایج تئوری و تجربی نشان داد که نتایج تجربی و تئوری ازنظر کیفی با هم انطباق دارند و دلائل اختلاف کمی نیز کامل نبودن درگیری الیاف دراثر تاب و مستقیم نبودن الیاف می باشد.برای ادامه کار پیشنهاد می گردد که اثر درصد مخلوط، اثر شکل سطح مقطع الیاف و اثر نمره نخ روی خواص نخ حجیم آزمایش شود.همچنین دررابطه با الگوی تغییر شکل پیشنهاد می گردد که تقلیل طول یک فنر مارپیچ دراثر تنش فشاری تجزیه و تحلیل شود .