نام پژوهشگر: رضوان السادات جزایری
رضوان السادات جزایری محمدباقر کجباف
هدف پژوهش: بررسی و مقایسه تأثیر آموزش شناختی-رفتاری و آموزش شناختی-رفتاری با رویکرد اسلامی بر میزان همسرآزاری و اختلالات رفتاری فرزندان در بین مردان متأهل شاغل در یک مرکز صنعتی شهر اصفهان بود. روش تحقیق: طرح این پژوهش نیمه تجربی بود، که در آن پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری: تمام مردان متأهل دارای حداقل یک فرزند در محدوده سنی 2-18 سال شاغل در یک مرکز صنعتی شهر اصفهان در سال 1389 بود. از بین این جامعه آماری 45 نفر به صورت تصادفی ساده در طی چند مرحله انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در سه گروه 15 نفری (گروه شناختی-رفتاری، شناختی- رفتاری با رویکرد اسلامی و گروه کنترل) قرار گرفتند. ابزار: ابزار مورد استفاده برای اندازه گیری متغیر وابسته همسرآزاری، مقیاس تاکتیک های تعارض بود (این ابزار دارای خرده مقیاس های عدم مذاکره، پرخاشگری عاطفی، فیزیکی، جنسی، مالی و آزار و صدمه جسمی است) و جهت ارزیابی اختلالات رفتاری فرزندان، پرسشنامه علائم مرضی کودک، فرم والد مورد استفاده قرار گرفت. سپس دو رویکرد آموزش شناختی-رفتاری و شناختی-رفتاری با رویکرد اسلامی در دو گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه اجراء شد. میزان همسرآزاری و اختلالات رفتاری فرزندان در سه گروه، طی سه مرحله (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد، میانگین نمرات همسرآزاری در گروههای آموزشی کاهش معناداری نسبت به گروه کنترل داشت (01/0p<). همچنین بر اساس نتایج تحلیل کواریانس، مشخص شد که میانگین نمرات علائم اختلالات رفتاری (شامل کمبود توجه، بیش فعالی، کمبود توجه/بیش فعالی ، لجبازی و نافرمانی، اختلال سلوک، اضطراب فراگیر، ترس مشخص، افسرده خویی، ترس اجتماعی، اضطراب جدایی و بی اختیاری ادرار) در فرزندان دو گروه آموزشی نسبت به گروه کنترل از نظر آماری کاهش معناداری داشت. همچنین نتایج نشان داد که در آزمون پیگیری، آموزش شناختی-رفتاری با رویکرد اسلامی در کاهش شدت علائم اختلال لجبازی و نافرمانی فرزندان تأثیر بیشتری داشت.
علی ندایی رضوان السادات جزایری
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر غنی سازی ارتباط زوجی از طریق آموزش خودنظمی هیجانی برا راهبردهای مقابله ای و ابعاد الگوهای ارتباطی زوجین (ارتباط سازنده، ارتباط اجتنابی متقابل و ارتباط توقع/کناره گیری) شهر اصفهان بود. این پژوهش به روش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل اجرا گردید. جامعه آماری، شامل کلیه ی زوجین شهر اصفهان در سال 1392 بود که حداقل 2 سال زندگی مشترک داشتند. نمونه در این پژوهش 36 نفر(18 زوج) از زوجینی بودند که به فرهنگسرای خانواده شهر اصفهان مراجعه می کردند، که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارهای اندازه گیری مورد استفاده در پژوهش حاضر عبارت بود از پرسشنامه ی راهبردهای مقابله ای(لازاروس و فولکمن) که هشت روش رویارویی در این ابزار، به دو دسته ی راهبرد مساله مدار و هیجان مدار تقسیم شده اند. دیگری پرسشنامه ی الگوی ارتباطی زوجی(کریستنسن و سالووی) با سه بُعد: ارتباط سازنده، ارتباط توقع/کناره گیری و ارتباط اجتنابی متقابل بود. گروه آزمایش در هشت جلسه ی 90 دقیقه ای به صورت یکبار در هفته، تحت آموزش گروهی خودنظمی هیجانی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار spss و روش آماری تحلیل کوواریانس انجام پذیرفت. نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داد که آموزش خود نظمی هیجانی بر راهبرد مقابله ای مساله مدار تاثیر معنی داری نداشته است(01/0>p). اما آموزش خودنظمی هیجانی بر راهبرد مقابله ای هیجان مدار به طور معنی داری اثرگذار بود(01/0>p). همچنین نتایج نشان داد که آموزش خودنظمی هیجان بر هر سه بعد الگوی ارتباطی زوجین: سازنده متقابل، توقع/کناره گیری و اجتنابی متقابل، تاثیر معنی داری داشته است. به طور کلی از تمام نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که بهبود راهبردهای مقابله ای و الگوی ارتباطی کارآمد زوجین از طریق آموزش تنظیم هیجان به آن ها امکان پذیر است و منجر به غنی سازی روابط بین زوجین می شود.
فریبا حیدری رضوان السادات جزایری
هدف از پژوهش حاضر تدوین بسته های آموزشی مهارت های زندگی زناشویی مبتنی بر نظریه های مشاوره ازدواج و آموزه های اسلامی و مقایسه تأثیر این دو بسته بر رضایت زناشویی و کیفیت زندگی زوجین شهر اصفهان بود. این پژوهش از دو بخش کیفی و کمی تشکیل شده است. در بخش کیفی ابتدا با مراجعه به منابع معتبر داخلی و خارجی و نیز کتب معتبر دینی، دو بسته آموزشی مهارت های زندگی زناشویی بر اساس نظریه های مشاوره ازدواج و نیز بر اساس آموزه های اسلامی تدوین گردید. در بخش کمی، این پژوهش از نوع نیمه تجربی با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل کلیه زوجین شهر اصفهان بودند که در زمان اجرای پژوهش(سال1392) با یکدیگر زندگی می کردند. پس از اطلاع رسانی و انجام ثبت نام، تعداد 96نفر(48 زوج) انتخاب شده و بطور تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل قرار گرفتند(در هر گروه به تساوی32نفر معادل16زوج). مهارت های زندگی زناشویی بر اساس نظریه های مشاوره ازدواج به عنوان متغیر مستقل به یکی از گروه های آزمایش و مهارت های زندگی زناشویی بر اساس آموزه های اسلامی به گروه آزمایش دوم ارائه شد و گروه کنترل آموزشی را دریافت ننمود. مقیاس های رضایت زناشویی انریچ و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی در پیش آزمون و پس آزمون به هر سه گروه ارائه شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss تحلیل گردید. نتایج نشان داد در رضایت زناشویی نمرات کل دو گروه آزمایش در پس آزمون با پیش آزمون و گروه کنترل تفاوت معنادار داشت(0.05 p<)و آموزش بر اساس آموزه های اسلامی بیش از آموزش بر اساس نظریه های مشاوره ازدواج نمره کل رضایت زناشویی را افزایش داده بود. در ابعاد رضایت زناشویی دو گروه آزمایش در همه خرده مقیاس ها به جز فرزندان و فرزندپروری با گروه کنترل تفاوت معنادار داشتند(0.05 p<). در خرده مقیاس های رضایت زناشویی دو گروه آزمایش با هم تفاوت معناداری نداشتند به جز در خرده مقیاس های نقش های مساوات طلبانه و جهتگیری مذهبی که آموزش اسلامی بر آنها تأثیر معناداری داشته است(0.05 p<). همچنین دو گروه در نمره کل کیفیت زندگی با گروه کنترل تفاوت معنادار داشتند(0.05 p<). در ابعاد کیفیت زندگی گروه آزمایش اسلامی در ابعاد بهداشتی و جسمانی و محیط زندگی با گروه آزمایشی مشاوره تفاوت داشته و در ابعاد روانشناختی و روابط اجتماعی دو گروه تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند(0.05 p<). بر این اساس می توان نتیجه گرفت که از هر یک از بسته های آموزشی مهارت های زندگی زناشویی مبتنی بر نظریات مشاوره و آموزه های اسلامی می توان به اقتضای شرایط استفاده نمود اما از آنجایی که آموزه های اسلامی با فرهنگ مردم کشور ما سازگارتر است احتمال تأثیرگذاری بالاتری نسبت به آموزش بر اساس نظریه های مشاوره ازدواج دارد.
اعظم باقیان زارچی رضوان السادات جزایری
سلامت زنان در تمام مقاطع زندگی از قبل از تولد تا پیری تحت تاثیر عوامل زیادی قرار می گیرد. برای اکثر زنان فعالیت جنسی یک فرآیند مثبت و شادی بخش است. رابطه جنسی یکی از اجزای اصلی رابطه زناشویی است. بدون شک بین رضایت جنسی و رضایت از کل زندگی زناشویی رابطه مثبت و بالایی دارد. رضایت جنسی با ثبات بنیان خانواده مرتبط می باشد. (هندرسون و وروف ،1994). در اعصار گذشته بشر به جای آنکه اطلاعات خود را در مورد احساسات، تمایلات و رفتار های جنسی از طریق علم و دانش به دست آورد، از تخیل و خرافه، ادبیات و نصایح مذهبی الهی و غیر الهی بهره می گرفت. بدین سان جنسیت و تمایلات جنسی از معمول ترین مجهولات و بزرگترین تعارضات بشر بوده است. تا اوایل قرن بیستم به میل جنسی و امور مربوطه به آن، آن چنان که از لحاظ روانشناختی در خور اهمیت است، توجهی نمی شد. اگر چه گهگاه دانشمندان ضمن تحقیقات خود به این موضوع اشاراتی می کردند، ولی سنن و عقاید و افکار خاصی که میراث فرهنگ گذشته بود، اجازه نمی داد که اسرار و رموز تمایلات و روابط جنسی جنسی بهتری را نسبت به آنهایی که رضایت ندارند گزارش کنند ( عسگری، 1380 ). نارضایتی از رابطه جنسی، می تواند به مشکلات عمیق در روابط زوجین و ایجاد تنفر از همسر، دلخوری و حسادت، رقابت، حس انتقام گیری، احساس عدم اعتماد به نفس و نهایتا ناسازگاری زناشویی منجر شود. این مسائل توسط تنش ها و اختلافات تقویت شده یا در قالب آنها تجلی و بروز می یابد و به تدریج شکاف بین همسران را عمیق تر می سازد ( کریستوفر و اسپرچر ،2000). نادیده گرفتن این مشکلات بدون حل آن، رابطه زناشویی را به خطر می اندارد و باعث کشمکش می گردد. در زمینه آثار مخرب تعارض زناشویی می توان به پیامد های جسمی و خطر افزایش انواع اختلالات روانی مانند افسردگی، سوء مصرف مواد، ناکارامدی جنسی و مشکلات رفتاری اشاره نمود.( افارل ، 1989 ). در واقع ارضای درست غریزه جنسی یک نیاز طبیعی است که باید به آن پاسخ داده شود و اگر نه ممکن است پیامد های منفی همچون بیماری روانی و جسمی را به دنبال داشته باشد. فعالیت جنسی در خانواده یک فرآیندلذت بخش و آرامش بخش است. بسیاری از زوج ها بعد از رابطه جنسی احساس خوشایند پیدا کرده و از نظر روانشناختی رضایت لازم را کسب می کنند. در مواقع فشار روانی و تنش، فعالیت جنسی سالم به زوجین کمک می کند تا به نحو شایسته ای فشار زا مقابله کرده و آن را از بین ببرند یا تاثیرات مخرب آن را کاهش دهند (آذرکش، عسگری، پاشا،1391 ). اسپنس ( 1997) گزارش داده است که تقریبا از زوج هایی که برای درمان اختلالات روانی و همچنین زوج هایی که برای مشکلات زناشویی مراجعه می کنند، دارای مشکلات زناشویی نیز می باشد. بنابر این مشکلات زناشویی و جنسی همگام و همزمان با هم در رابطه زناشویی آشکار می شود و درک درستی از هر گونه عوامل علی ممکن است برای کمک به زوج های خواهان خدمات مشاوره بسیار مهم باشد. معمولا نارضایتی در بخش از رابطه زوجین به راحتی به بخش های دیگر سرایت می کند. لذا شناخت عوامل ایجاد کننده یک نارضایتی می تواند به نارضایتی های دیگر و حل مشکلات در بخش های دیگر در زندگی بیانجامد.بسیاری از بزرگسالان، تمایلات جنسی را صرفا با رفتار های جسمانی معنا می کنند. در حالیکه برای درک بهتر از امور جنسی و تکامل آن در انسان ناگزیر باید مجموعه وجودی انسان را که شامل اجزای جسمی ( مثل ژنتیک، هورمون ها و تغییرات زیست شناسی بین زن ومرد، تغییرات فیزیولوژیک و.... ) ابعاد روانی ( شامل احساس فرد نسبت به خود و دیگران، هویت جنسی، توانایی بیان احساسات خود، قبول امور جنسی به عنوان جزئی از زندگی و... ) ابعاد فطری و معنوی ( شامل ارزشها و باور ها و.. ) می باشد، در نظر گرفت. مبتنی بر این تاثیر و تاثر عمیق رفتار جنسی بر ابعاد وجود آدمی باید گفت که زمانی رفتار های نامتعارف جنسی در افراد بروز می یابد. بررسی علل و شناخت این رفتار ها بسیار مهم می نماید ( قدرتی، 1389). رضایت جنسی یک مفهوم چند بعدی است که هم جنبه های عاطفی و هم جنبه های فیزیولوژیکی رابطه جنسی را شامل می شود. تحقیقات زیادی نشان می دهند که پیش بینی کننده های رضایت جنسی به سه گروه تقسیم می شوند که شامل متغیرهای ارتباطی و پویایی های بین فردی، متغیرهای فیزیولوژیکی و نگرشی و متغیرهای فردی، اجتماعی و جمعیت شناختی می باشد(تیم،1999)ا اولین گروه متغیر های ارتباطی و بین فردی است که شامل اجزای عاطفی رضایت جنسی می باشد. رضایت جنسی با کیفیت رابطه کلی زوجین ( فرانک و همکاران، 1986 ) و رابطه عاطفی نزدیک با همسر (روزنوایگ و دایلی ، 1989 به نقل از مرادی، 1391) ارتباط دارد. یکی از متغیر های مهم در رضایت جنسی، کیفیت و چگونگی ارتباط زوجین با یکدیگر است ( هنرپروران، 1389). پژوهشهای بسیاری متغیر های ارتباطی را در فهم رضایت جنسی بسیار با اهمیت دانسته اند (بیرز و دمونز ، 1999). ارتباط و خود ابرازی در رابطه با روابط جنسی با رضایت جنسی در ازدواج ارتباط دارد. بیرز و دمونز (1999) معتقدند که افرادی که خواسته ها و نیاز های جنسی خود را بیان می کنند، رضایت جنسی بالاتری را دارند. جرالد به نقل از کالینز و میلر (1994) در پژوهش خود دریافتند که اعتماد و خود ابرازی بالا بین زوجین می تواند بر بهبود ارتباط جنسی کمک کند دومین گروه ویژگی های فیزیولوژیکی رابطه جنسی است که شامل نشانه های رضایت از فعالیت جنسی است، یکی از پیش بینی کننده های فیزیولوژیک دفعات رابطه جنسی است، هر چه تعداد دفعات رابطه جنسی بیشتری داشته باشند. رضایت افراد به مراتب بهتر خواهد بود (کریستوفر و اسپرچر ، 2000). دارلینگ و دیویدسون وکوکس (1991) بیان کرده اند که زمان ارگاسم برای رضایت جنسی زنان از اهمیت خاصی برخوردار است. زنانی که قبل یا همزمان با همسر به اوج لذت جنسی می رسند نسبت به زنانی که پس از همسر خود به اوج لذت جنسی می رسند رضایت جنسی بیشتری دارند(بطلانی اصفهانی، 1387). سومین گروه شامل ویژگی های فردی و اجتماعی و جمعیت شناختی می باشد متغیر های فردی و و جمعیت شناسی عواملی چون ویژگی های شخصیتی، نژاد، سن و شغل در رضایت جنسی بسیار مهم می باشد. (کریستوفر واسپرچر، 2000). همواره سطح تحصیلات وسطح سوادافرادبه عنوان یکی ازمولفه های توسعه وتغییرو تحولات فردی واجتماعی موردنظربوده است.به همین منظورتوجه به این عامل،نقش آن در سلامت فردی واجتماعی ونیزنقش آن دررضایت ازروابط جنسی ورضایت زناشویی قابل توجه است (بخشایش و مرتضوی، 1388). زوجین به دلیل نداشتن آموزش کافی از شرایط یکدیگر در مسائل جنسی آگاه نیستند. آگاهی از مسائل جنسی کمک می کند تا ارتباطات منطقی و مسئولانه ای در فرد به وجود آید و در تصمیم گیری های مهم شخصی نیز بهتر عمل شود، یعنی سلامت و بهداشت جنسی نقش مهمی در سلامت فکری و روانی دارد(مجد، 1384) .پژوهشی در آمریکا حاکی از آن است که 10 تا 52 درصد مردان و 25 تا 63 درصد از زنان دچار اختلال جنسی می شوند.( لومن ، 1999). از آنجا که مسائل جنسی جزئی از شخصیت افراد است، پس هر مشکل جنسی منجر به کاهش اعتماد به نفس فرد می شود، در نتیجه افرادی که از نابهنجاری های جنسی رنج می برند، اغلب احساس خود کارآمدی و اعتماد به نفس پایینی دارند. پژوهشگران، اعتماد به نفس جنسی پایین، دانش جنسی پایین و نگرش جنسی منفی را از عوامل مهم میل جنسی بازداری شده در زنان دانسته اند(رحیمی، 1388).با به دست آوردن سابقه آزار، ارتباطات زناشویی را نیز بهتر می توان تفسیر کرد. در صورتی که یکی از طرفین در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته باشد، عدم تطابق جنسی بهتر درک می شود .گلادسون و همکاران، 2004بیان می کند 70 درصد از بیمارانی که مورد آزار جنسی قرار گرفتند، اثر آن را منفی و پایدار گزارش کردند این مساله بر ضرورت آموزش روانی خانواده ها و پیگیری قضایی موارد آزار جنسی تاکید می کند. رضایت جنسی یکی از فاکتور های مهم در هر رابطه صمیمی است که مولفه های جنسی دارد. پژوهش ها بیانگراین موضوع اند که رضایت جنسی با مولفه های جنسی و غیر جنسی مانند طول مدت ازدواج، نگرش زوجین، سازگاری زناشویی، ارتباط کلی بین زوجین، ارگاسم و فراوانی مقاربت و توافق جنسی بین زوجین رابطه دارد. (گاسمن و همکاران،2003،باسات ،2004، فیشر و مکنالتی ،2008).. با توجه به آنچه ذکر گردید، پژوهش های متعدد عوامل مختلفی همچون 1. عوامل بین فردی ( روابط و تعامل زوجین و خود ابرازی جنسی ) 2. عوامل فیزیولوژیکی (دفعات رابطه جنسی و تجربه ارگاسم ) 3. عامل طرحواره ای 4. عوامل فردی ( اعتماد به نفس جنسی، بیماری های جسمی و روانی، ویژگی های شخصیتی، سابقه آزار جنسی و....) 5. عوامل جمعیت شناختی (سن، طول مدت ازدواج و تحصیلات خود و همسر ) را در تاثیر گذاری رضایت جنسی مورد بررسی قرار داده اند. اما از آنجا که این پژوهش ها، رضایت جنسی را به صورت جامع بررسی نکرده اند و سهم هر عامل را بصورت جداگانه مشخص نکرده اند و رضایت جنسی عامل مهمی در ارتباط با رضایت زناشویی می باشد و از طرف دیگر تا به حال پژوهشی در زمینه رضایت جنسی در شهر یزد مورد بررسی قرار نگرفته بود بنابراین به نظر می رسد آگاهی از عوامل موثر بررضایت جنسی زنان و تعیین سهم آنها ضروری بنظر می رسد. پژوهش حاضر قصد دارد، عوامل موثر بر رضایت جنسی زنان شهر یزد را مورد بررسی قرار داده و سهم هر عامل را بصورت جداگانه مشخص کند. جمع بندی فصل دوم ازدواج پیمان مقدسی است از طریق آن خانواده نشکیل می شود و تقریبا از ابتدای زندگی انسان در تمام زمان ها و مکان ها در میان اقوام و ملل و جوامع وجود داشته و بیشتر ادیان آن را مورد تاکید قرار داده و آن را پیوند مطلوب انسانی دانسته اند که به زندگی افراد معنا می بخشد( نورانی پور، بشارت و یوسفی، 1386) . انسانها به دلایل مختلفی ازدواج می کنند در کنار تمایلات جنسی که از مسائل اولیه هستند .عشق، امنیت اقتصادی، محافظت، امنیت عاطفی، احساس آرامش، فرار از تنهایی و... از جمله عواملی هستند که باعث گرایش به ازدواج می شود (جانیتسون، 2004) . در واقع شروع رابطه زناشویی قادر است بسیاری از نیازهای روانی – جسمانی فرد را در یک محیط امن بر آورده سازد و تاثیر بسزایی بر سلامت و بهداشت روانی افراد دارد( نورانی پور، بشارت و یوسفی، 1386) . در زمینه روابط جنسی اگر چه زناشویی سعادتمندانه فقط تا اندازه ای مربوط به روابط جنسی است ولی این روابط یکی از مهمترین علل خوشبختی یا عدم خوشبختی زندگی زناشویی است زیرا اگر این روابط قانع کننده نباشد منجر به احساس محرومیت و ناکامی و عدم احساس ایمنی (به خطر افتادن سلامت روان ) و در نتیجه از هم پاشیدگی خانواده می شو د(شاملو،1380) در این فصل ابتدا رضایت جنسی و موضوعات مرتبط بل آن مطرح گردید . در ادامه به بررسی پیشینه پژوهشی در باب رضایت حنسی در داخل و خارج از کشور پرداخته شد . با توجه به پیشینه نظری و پژوهشی مطرح شده، می توان عوامل تاثیر گذار بر رضایت جنسی را به 5 دسته کلی تقسیم کرد . 1- بین فردی: الف)کیفیت رابطه کلی زوجین ب)خود ابرازی جنسی 2- فردی: الف)دانش جنسی زوجین ب)اعتماد به نفس جنسی ج)اختلالات جنسی زوجین د)ویژگی های شخصیتی ر)مشکلات جسمی و روانی ز)سابقه آزار جنسی 3- فیزیولوژیکی: الف) دفعات فعالیت جنسی ب)تجربه ارگاسم 4- جمعیت شناختی: الف)سن ب)طول مدت ازدواج ج)تحصیلات زوجین بحث در یافته های کمی پژوهش سوال سوم: عوامل پیش بینی کننده رضایت جنسی زنان مراجعه کننده به مرکز تحکیم بنیان خانواده کدام است و سهم هر عامل در ایجاد رضایت جنسی چقدر است؟ 1- تاثیر عوامل بین فردی بر رضایت جنسی زنان چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان داد رضایت جنسی با تعارض زناشویی رابطه معکوس معنادار داشت(05/0>p؛34/-0r=) و همچنین با خود ابرازی جنسی رابطه مستقیم معنادار داشت. نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد از میان این دو عامل بین فردی ،تعارض زناشویی 12 درصد از واریانس رضایت جنسی را تبیین کند . نتایج پژوهش حاضر با یافته های موحد و عزیزی (1390)، حیدری و همکاران (1388)، فرانک و همکاران (1986)،روزنوایگ و دایلی ( 1989) همخوان می باشد . تعارض میان زن و شوهر یکی از عوامل مهم نارضایتی جنسی می باشد همان گونه که قبلا مطرح شد کیفیت رابطه کلی زوجین بر رضایت جنسی موثر است (هنرپروران،1389) در تبیین احتمالی این یافته می توان گفت تعارض زناشویی باعث کاهش صمیمیت و نزدیکی عاطفی میان زوجین می گردد، بنابراین زوجینی که رابطه عاطفی نزدیک و مناسب با یکدیگر دارند از ارتباط جنسیشان که از مهم ترین فاکتورهای رضایت زناشویی می باشد می توانند رضایت بیشتری داشته باشند، اما رابطه تنش زای سبب می شود زن و شوهر روز به روز از یکدیگر فاصله بگیرند و این فاصله و سردی رابطه بر روی لذت جنسی آنها نیز اثر گذارباشد. ولی نتایج به دست آمده در زمینه عدم توانایی پیش بینی عامل خود ابرازی جنسی بر روی رضایت جنسی با پژوهش های عشقی(1385، وستیمر و لوپانو (2005)، یلسما و مارو، 2002) مغایر می باشد. عدم قدرت پیش بینی متغیر خود ابرازی جنسی را می توان بدین گونه تبیین کرد از آنجایی که ضریب همبستگی این مولفه معنادار شده ممکن است به دلیل همپوشی این مولفه با مولفه های دیگر،مانع قدرت پیش بینی آن شود 2-تاثیر عامل طرحواره جنسی بر رضایت جنسی زنان چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان داد رضایت جنسی با هیچ کدام از طرحواره ها رابطه معنادار نداشت . همچنین نتایج رگرسیون نشان داد هیچ کدام از طرحواره های جنسی نتوانستند رضایت جنسی را پیش بینی کنند . اما منفی بودن نمره کلی نشان دهنده رضایت جنسی پایین بود .گاتس (2000) در پژوهشی نشان دادکه افراد دارای طرحواره منفی بیشتر در معرض مشکلات و اختلالات جنسی قرار دارند.یافته های داویدو (2006) نشان داد زنانی که دارای طرحواره منفی می باشند نمرات آنها در رضایت جنسی پایین تر است .که یافته های پژوهش حاضر بامطالعات نیهاوس وهمکاران(2010)، نایهاوس، جکسون و دیویس (2010)همسوبود . 3- تاثیر عوامل فردی بر رضایت جنسی چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان داد هر سه عامل فردی با رضایت جنسی رابطه معناداری داشته است . بیشترین سطح همبستگی با مولفه اعتماد به نفس جنسی ( 01/0p= ؛ 37/0=r) و کمترین سطح همبستگی با مولفه آزار جنسی (05/0 p = ؛ 17/0= - r) بوده است . نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نیز نشان داد در میان مولفه های فردی، اعتماد به نفس جنسی در زنان 14 درصد و دانش جنسی زنان 2 درصد واریانس رضایت جنسی را تبیین کرده است که نتایج پژوهش با مطالعات گلمن (1983)، دراگوتیس و میر (1979)، وستایمر و لوپاتو (2005)، نوبروپینتو و ژوویا (2008)، شریفی (1391 )،عشقی (1385)همسو می باشد. همانگونه که در فصل 4 مشاهده شد، با وارد شدن مولفهآزار جنسی در دوران کودکی به مدل تنها 5/1 درصد به توان مدل افزوده شد. که درصد پایینی از واریانس رضایت جنسی را تبیین می کند .که نتیجه این یافته همسو با پژوهش های جکسون وهمکاران،1990؛ وسترلوند،1992، شریفی (1391) می باشد. همان گونه که قبلا اشاره شد بین عملکرد جنسی افراد و احساسی که در مورد خودشان به عنوان شریک جنسی دارند رابطه مستقیمی وجود دارد و از آنجا که مسائل جنسی جزئی از شخصیت افراد است، پس هر مشکل جنسی منجر به کاهش اعتماد به نفس فرد می شود، افرادی که مشکلات جنسی دارند معمولا اعتماد به نفس پایین داشته، مضطرب و نگران ترند (لارنت و سیمونز، 2009، به نقل از آذر کش، 1390) و روابط جنسی آنها تحت ناثیر پیش بینی شکست آنها قرار می گیرد . پژوهشگران، اعتماد به نفس جنسی پایین و دانش جنسی پایین را از عوامل مهم میل جنسی بازداری شده در زنان دانسته اند. لذا مولفه ی اصلی در درمان بسیاری از اختلالات جنسی زنان دانش جنسی می باشد. (مک مولن و روزن، 1979). فقدان دانش جنسی یا اطلاعات نادرست در باره مسائل جنسی و به تبع آن افزایش آسیب پذیری فرد، زمینه پیدایش اختلالات جنسی را فراهم می کند. زوجین به دلیل برخوردارنبودن از آموزش کافی، از شرایط یکدیگر در مسائل جنسی آگاه نیستند. آگاهی از مسائل جنسی کمک می کند تا ارتباطات منطقی و مسئولانه ای در فرد به وجود آید و در تصمیم گیری های مهم شخصی نیز بهتر عمل شود. 4-تاثیر عامل مشکلات مردان بر رضایت جنسی زنان چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان داد بین رضایت جنسی زنان با دانش جنسی مردها رابطه معناداری وجود داشت(01/0 p = ؛27/0=r) و نتایج رگرسیون نیز،نشان داد دانش جنسی مردان 2 درصد از واریانس رضایت جنسی را تبیین می کند که یافته های پژوهش با مطالعات گلمن (1983)، دراگوتیس و میر (1979)، وستایمر و لوپاتو (2005)، نوبروپینتو و ژوویا (2008) ،عشقی (1385همسو می باشد . لازمه موفقیت و احساس رضایت از هر پدیده ای،آگاهی جامع از آن پدیده است . دانش جنسی شوهر سبب می شود از مسائل جنسی با همسرش آگاه باشد و زمینه لذت بیشتر همسر را فراهم کند . ولی نتایج بدست آمده در زمینه عدم معناداری در متغیر زود انزالی مغایر با پژوهش بارنزوایردلی (2007)،سلطانی زاده( 1391) بوده است در تبیین یافته بدست آمده می توان گفت زنان نمونه آماری پژوهش حاضر روابط عاطفی را از روابط جنسی مهم تر می دانند به همین دلیل زود انزالی شریک جنسی شان سبب نارضایتی آنها نمی شود بلکه رابطه عاطفی ضعیف باعث می شود ناراضی جنسی بوجود آید و نقشی تعیین کننده در رضایت جنسی داشته باشند. از طرف دیگر با توجه به اینکه داده های حاصل از پرسشنامه زود انزالی بوسیله مردان جمع آوری شده،می توان این احتمال را داد که آنها از بیان حقیقت احراز کرده اند و زود انزالی را مغایر با رضایت جنسی همسرانشان نمی دانند هر چند که ممکن است در اکثر اوقات پیش از آنها ارضا شوند. 5-تاثیر عامل جمعیت شناختی بر رضایت جنسی زنان چگونه است ؟ ضریب همبستگی نشان دادکه ویژ گی های دموگرافیک نیزبا رضایت جنسی رابطه معنادار داشته است (05/0>p) که به ترتیب سطح همبستگی عبارت اند از : سن (30/0=r) و عمر ازدواج (19/ 0=r) و درآمد(23/ 0=r). نتایج رگرسیون سلسله مراتبی که از این سه متغیر، متغیر سن و در آمد با افزوده شده به مدل توانسته است افزایش معناداری در توان تبیین مدل موجب شود (05/0>p). متغیر عمر ازدواج تاثیر زبادی را در توان آزمون ایجاد نمی کند.. در مورد مولفه سن و درآمد یافته پژوهش حاضربا مطالعات بارینتوس و همکاران (2006)، ادیس و همکاران (2006) ، برک (2007) همسو می باشد اما در مورد عدم معناداری طول مدت ازدواج، یافته این پژوهش با با یافته های رحمانی و همکاران، اورسلاندر و همکاران (2007) همسو می باشد در حالیکه یا یافته های بخشایش و مرتضوی (1388)، احمدی و همکاران (1390)مغایر می باشد. 6-عوامل موثر بر رضایت جنسی زنان کدامند ؟ همان گونه که نتایج ()را نشان می دهد در میان 10 عامل انتخاب شده از عوامل بین فردی،طرحواره، فردی، مشکلات مردان و جمعیت شناختی،بیشترین سطح همبستگی با مولفه فردی اعتماد به نفس جنسی بیشترین سطح همبستگی (05/0 p = ؛38/0=r) وکمترین آن با مولفه فردی سابقه آزار جنسی بوده است . نتایج سلسله مراتبی نیز نشان داد در مجموع مولفه های 4 عامل بین فردی،طرحواره،فردیو مشکلات مردان مولفه هایی که با ورود خود به مدل توانشتند توان تبیین مدل را افزایش دهند عبارت بودند از: مولفه فردی اعتماد به نفس جنسی (14درصد )مولفه تعارض زناشویی (10درصد)مولفه دانش جنسی زنا ن(2درصد)، دانش جنسی مردان (2درصد)، سابقه آزار جنسی (2درصد).این مولفه ها در مجموع 30 درصد رضایت جنسی زنان را تبیین کرده اند (r=0/56، 05/0<p). سایر مولفه تاثیری بر عوامل تبیین مدل نداشتند. همانگونه که قبلا در قسمت عوامل فردی تاثیر گذار بر رضایت جنسی زنان مطرح شد که بین عملکرد جنسی افراد و احساسی که در مورد خودشان به عنوان شریک جنسی دارند رابطه مستقیمی وجود دارد. در این پژوهش اعتماد به نفس جنسی بیشترین سهم را در تاثیر گذاری بر رضایت جنسی به خود اختصاص داده است و در بین سایر عوامل،بیش ار همه تاثیر گذار می باشد .اما با این وجود تحقیقات بیشتری در این زمینه می طلبد تا نشان دهد گه آیا واقعا سایر عواملی که در این پژوهش نتوانستند،رضایت جنسی زنان را تبیین کنند به اعتماد به نفس جنسی و سایر عوامل نسبت داده شود یا نه ؟ 5-3محدودیت های پژوهش هر پژوهش با محدودیت هایی روبروست که آکاهی از آنها در جهت گیری تحقیقات دیگر و بهبود پژوهش های آینده در آن زمینه کمک خواهد کرد . در ادامه به برخی از این محدودیت ها اشاره ای می شود : 1. از جمله محدودیت های تحقیقات کیفی،تعمیم پذیری یافته های پژوهش است .به دلیل عدم استفاده از نمونه گیری تصادفی در انتخاب افراد مصاحبه، در تعمیم نتایج پژوهش به کل جامعه باید احتیاط کرد . 2. یافته ها و نتایج این پژوهش،در معرض خطاها و سوگیری های پژوهشگر قرار دارد،به اخص که تمام مصاحبه ها و تحلیل متون توسط شخص پژوهشگر انجام گرفته است 3. به دلیل قرار گرفتن پرسشنامه متغیر ملاک (رضایت جنسی )در انتهای پرسشنامه و زیاد بودن سوالات پرسشنامه عوامل پیش بینی کننده رضایت جنسی،بی دقتی اعضا می تواند بر نتایج پژوهش تاثیر گذاشته و در میزان همیستگی ها و رابطه های بدست آمده، نقش داشته باشد . 4. لازم به ذکر است که در جامعه ما به لحاظ فرهنگی صحبت پیرامون مسائل جنسی چندان معمول به نظر نمی رسد و این مساله ممکن است نتایج حاصل از مصاحبه ها و پرسشنامه ها را تحت تاثیر قرار دهد . 5. این پژوهش در مرکز تحکیم بنیان خانواده و کلینیک های مشاوره یزد انجام شده لذا در تعمیم آن به سایر مناطق و جمعیت ها و فرهنگ ها باید احتیاط کرد . 6. عوامل پیش بین از طریق مصاحبه به دست آمده اند و مصاحبه ها بر اساس متون صرفا قابل در دسترس تنظیم شدند بنابراین کافی نبودن اطلاعات در زمینه عوامل موثر سبب شده که عوامل پیش بینی کننده به چند عامل محدود شده در حالیکه ممکن است عوامل زیادی در این رابطه دخالت داشته باشند . 7. در تحلیل داده ها ار تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی استفاده شده که تاثیر مستقیم عوامل را می سنجد که این، باعث می شود همبستگی و سهم عامل ها تا حدودی کاهش یابد . 5-4 پیشنهادات 5-4-1پیشنهادات پژوهشی 1. این پژوهش در کلینیک های مرکز مشاوره یزد انجام شده،پیشنهاد می شود در سایر شهر های دیگر و با نمونه های بزرگتر انجام شود و نتایج مورد مقایسه قرار گیرد . 2. این پژوهش زنان 30-15 ساله را در برمی گرفت،پیشنهاد می شود روی گروه های بزرگتر و همچنین گروه مردان انجام شود . 3. در این پژوهش عوامل موثر بر رضایت جنسی زنان بر روی نمونه ای محدود به صورت کیفی و کمی صورت گرفته، بررسی این عوامل می تواند به روش پیمایشی وبا استفاده ار نمونه های بزرگتر انجام گیرد. 5-4-2پیشنهاد کاربردی با توجه به اهمیت رضایت جنسی در رضایت زناشویی می توان یافته های پژوهش را در جهت ارتقای سلامت خانواده و جامعه استفاده کرد ، به علاوه در توسعه و تکمیل برنامه های ارتقای آگاهی زوجین (مانند برنامه های مدون مشاوره های قبل از ازدواج ) کاربرد داشته و از راهبرد پیشگیرانه است . با استفاده از یافته ها دسترسی بهینه سازمان های بهزیستی ، مراکز بهداشتی و مشاوره به اهداف خود که بهبود سلامت زندگی افراد یکی از آنهاست ،محقق می شود. یکی از برنا مه هایی که می تواند در این زمینه اعمال شود برنامه هایی جهت توانمند سازی زنان برای افزایش اعتماد به نفس جنسی، دانش جنسی و آموزش روشهای مختلف برقراری ارتباطات صمیمانه جنسی زوجین و آموزش جنسی سالم است.
سمیه موسوی مریم فاتحی زاده
چکیده مقدمه:هدف این پژوهش تدوین الگوی زوج درمانی شخصیتی –سیستمی و بررسی اثربخشی این الگو بر سازگاری زناشویی زوجین شهرستان شهرضا بود. روش: پژوهش کنونی شامل دو بخش کیفی و کمی است. در بخش کیفی روش پژوهش مطالعه متون و منابع مربوط به رویکردهای سیستمی وساختی و رویکرد شخصیتی کتل تازمان اشباع مقوله است یعنی تا جاییکه بتوان این رویکردها را در الگوی منسجمی جای داد و الگوی زوج درمانی شخصیتی – سیستمی تدوین نمود. در بخش کمی روش پژوهش نیمه تجربی است و ازطرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. اعضای گروه آزمایش و کنترل قبل از شروع جلسات پیش آزمون را تکمیل کردند. سپس زوجین گروه آزمایش در جلسات مداخله ای مبتنی بر رویکرد سیستمی – شخصیتی که شامل نه جلسه زوج درمانی سیستمی و نه جلسه زوج درمانی شخصیتی بود شرکت کردند. در پایان نیز هردو گروه به پس آزمون پاسخ دادند. متغیر مستقل رویکرد شخصیتی – سیستمی و متغیر وابسته میزان سازگاری و ابعاد آن است یافته ها:داده های به دست آمده برای بررسی میزان تاثیر الگوی زوج درمانی تحلیل شدند. نتایج تحلیل واریانس بین افراد گروه آزمایش و گواه در متغیر وابسته یعنی سازگاری زناشویی و ابعاد آن(توافق ،ابراز محبت ،همبستگی و رضایت ) تفاوت معناداری را نشان دادند. نتیجه گیری:براساس نتایج این پژوهش اثربخشی الگوی زوج درمانی شخصیتی – سیستمی بر سازگاری زناشویی تمام ابعاد آن (توافق ،ابراز محبت ،همبستگی و رضایت ) تایید شد . کلیدواژه ها :الگوی زوج درمانی شخصیتی-سیستمی ، سازگاری زناشویی
سمیه جابری رضوان السادات جزایری
هدف از پژوهش حاضر، تعیین پیش بینی کننده های صمیمیت زناشویی و تدوین مدل بومی افزایش صمیمیت براساس عوامل پیش بینی کننده آن در زوجین شهر اصفهان بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. پژوهش در سه بخش کیفی، کمی و تدوین مدل انجام گرفت. در بخش کیفی، پس از تعیین عوامل پیش بینی کننده صمیمیت زناشویی براساس مبانی نظری، مصاحبه نیمه ساختاریافته با 10 زوج و 10 مشاور خانواده انجام گرفت. پس از مقوله بندی، کدگذاری و محاسبه فراوانی درصدی عوامل به دست آمده، پرسشنامه های مناسب برای اندازه گیری هر عامل تهیه شدند. پرسشنامه ها عبارت از پرسشنامه صمیمیت زناشویی، شخصیت پنج عاملی فرم کوتاه، سبک دلبستگی کولینز و رید، مهارت های ارتباطی کوئین دام، سبک-های اداره تعارض بین فردی، الگوهای ارتباطی، سازگاری زوجی اصلاح شده، آسیب شناسی تعاملی زوجین با خانواده همسر و فرم اطلاعات جمعیت شناختی محقق ساخته بودند. جامعه مورد مطالعه، زوجین شهر اصفهان بودند که تعداد 200 زوج به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیری و نرم افزار spss-19 تجزیه و تحلیل شد. نتیجه آزمون t همبسته نشان داد که بین نمرات صمیمیت زناشویی زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج رگرسیون گام به گام هم نشان داد که عامل توافق و همفکری در زنان و مردان دارای بیشترین سهم در پیش بینی صمیمیت زناشویی بودند. هم چنین عوامل پیش بینی کننده در زنان در مجموع 90 درصد صمیمیت زناشویی را تبیین کردند. این عوامل در مردان 79 درصد صمیمیت زناشویی را پیش بینی کردند. در نهایت، معادلات پیش بینی صمیمیت زناشویی در زنان و مردان به دست آمدند. سپس مدل افزایش صمیمیت زناشویی براساس عوامل پیش بینی کننده آن، تدوین شد.
مینا داراب سیداحمد احمدی
هدف این پژوهش تدوین الگوی مشاوره ای دلزدگی زناشویی اسلام محور و بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر این الگو بر شادمانی و دلزدگی زناشویی شهر بهارستان بود. این پژوهش از نوع کمی است. روش پژوهش نیمه تجربی بوده و از طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر بهارستان در سال1392-1391 بود. نمونه این پژوهش شامل 40 زوج بود که به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش (10زوج) و کنترل (10زوج) جایگزین شدند. یکی از متغیرهای وابسته در این پژوهش شادمانی زناشویی بود که با پرسشنامه شادمانی زناشویی ناستر و جونز ارزیابی شد و متغیر وابسته دیگر دلزدگی زناشویی بود، که با پرسشنامه دلزدگی زناشویی پاینز ارزیابی شد. متغیر مستقل الگوی مشاوره ای دلزدگی زناشویی اسلام محور بود که در هشت جلسه تنظیم و به گروه آزمایش آموزش داده شد. فرضیه های این تحقیق این بود که الگوی مشاوره ای دلزدگی زناشویی اسلام محور بر شادمانی زناشویی و دلزدگی زناشویی موثر است. داده ها با استفاده از نرم افزار spss تحلیل شد و از روشهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (تحلیل واریانس چندمتغیره- با کنترل پیش آزمون و جنسیت (مانکوا) جهت آزمون فرضیه ها، استفاده شد. نتایج نشان داد که الگوی مشاوه ای اسلام محور، شادمانی زناشویی و دلزدگی زناشویی و مولفه های آن شامل دلزدگی جسمی، دلزدگی روانی و دلزدگی عاطفی را بهبود بخشیده است(001/0>p). نتیجه پژوهش حاضر علاوه بر این که موید تحقیقات قبلی مبنی بر اثر گذاری روش های مذهبی در درمان می باشد، راهکاری در زمینه زوج درمانی ارائه می دهد.
محبوبه سنبلی بیدگلی رضوان السادات جزایری
هدف این پژوهش بررسی تمایزات نسلی باورهای نقش های جنسیتی در زنان و ارتباط آن با انتظارات، سازگاری و تعارضات زناشویی بود. با توجه به هدف، روش پژوهش از نوع توصیفی همبستگی و علی مقایسه ای بود. از کل جامعه پژوهش که زنان شهر کاشان بودند، از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، تعداد 312 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که از این تعداد 96 نفر جوان، 168 نفر میانسال و 48 نفر بزرگسال بودند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه نگرش نسبت به طرحواره جنسیتی نقش زنان، مقیاس سازگاری زناشویی، پرسشنامه انتظارات و پرسشنامه تعارض زناشویی بود. فرضیه های پژوهش عبارتند از: بین باورهای مربوط به نقش های جنسیتی زنان نسل های بزرگسال، میانسال و جوان ساکن شهر کاشان، تفاوت وجود دارد و هم چنین بین باورهای نقش های جنسیتی و سازگاری، انتظارات و تعارض زناشویی در کل زنان و در زنان نسل های بزرگسال، میانسال و جوان ساکن شهر کاشان، رابطه وجود دارد. روش آماری تحلیل واریانس و آزمون تعقیبی توکی برای ارزیابی نتایج استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل واریانس نشان داد که باورهای نقش جنسیتی زنان ( جز در بعد اجتماعی ) در سه نسل متفاوت است و بین میزان تأکید و اعتقاد زنان بر برابری نقش جنسیتی با سازگاری، انتظارات و تعارض زناشویی رابطه وجود دارد، به این معنا که با افزایش میزان تأکید بر برابری جنسیتی، انتطارات زناشویی افزایش (000/.=sig و 199/.=r)، تعارض زناشویی نیز افزایش (000/.=sig و 206/.=r) و سازگاری زناشویی کاهش (000/.=sig و 342/ - .=r) می یابد.